نقش واسطه ای خودبسندگی در رابطه بین خود انتقادگری با نشانگان افسردگی دانشجویان
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ارزیابی وضعیت سلامت روانی در سراسر جهان به افزایش اختلال های جدی روانشناختی بخصوص نشانگان افسردگی اشاره دارد. هدف: با توجه به شیوع بالا و اهمیت افسردگی پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودبسندگی در رابطه خود انتقادگری با نشانگان افسردگی انجام شد. روش : پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دانشجویان ساکن خوابگاه های پسرانه دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس تعداد ۲۷۰ نفر انتخاب شد و مقیاس خودبسندگی عمومی، مقیاس خود انتقادگری و سیاهه افسردگی بک را تکمیل نمودند. داده های گردآوری شده با آزمون رگرسیون سلسله مراتبی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین خود انتقادگری با افسردگی (۰/۰۱ p< ، ۰/۷۰= r ) رابطه مثبت معنی دار؛ بین خودبسندگی با نشانگان افسردگی (۰/۰۱ p< ، ۰/۴۷-= r ) و بین خود انتقادگری با خودبسندگی (۰/۰۱ p< ، ۰/۵۹-= r ) رابطه منفی معنی دار وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد با وجود اینکه خود انتقادگری و خودبسندگی با هم در مجموع ۴۹/۶ درصد از واریانس افسردگی دانشجویان را تبیین می کنند؛ اما خودبسندگی در رابطه بین خود انتقادگری با افسردگی نقش واسطه ای ندارد (۰/۰۹۶ p= ). نتیجه گیری: در مجموع، با توجه به اثر مستقیم خود انتقادگری بر افسردگی می توان انتظار داشت که کاهش خود انتقادگری مسیر مهمی برای کاهش افسردگی دانشجویان باشد.