یکی از مباحث پیچیده عرفان، بحث نور خاص نور سیاه است که در مشرب برخی از صوفیان پذیرفته شده است و مطالب فراوانی پیرامون آن بیان کرده اند . هدف از بیان این مساله ، معرفی نور سیاه در سلوک عرفانی بوده ، نکته مهم آن است که این باور چگونه و با چه تعاریفی مورد پذیرش برخی از عرفا خاص اسیری لاهیجی قرار گرفته است ؛ چنان که آن را در معانی: نور ابلیس ، ظلمانی دانستن نور صفات جلالی، کثرات و تعینات ، حجاب دیدن انوار و به ویژه کنایه از نور ذات حق به کار برده اند.این مقاله با فیش برداری از آثار عرفا و به روش توصیفی – اسنادی تحلیل شده است
این مقاله سر آن دارد که بگوید عطار به عنوان یک «معرفت پژوه» به دنبال انسان قدسی است و تنها راه به سوی این قداست را راه دل می داند. دل بیدار و هوشیار پیر و مرشد عطار است تا سدهای نفس چموش را شکسته و با تکیه بر اصل ریاضت و «دردِ خواستن»، نفس را با خود همسفر راه عشق کند. عشقی که با آمدنش هر چیز غیر خود را می سوزاند و تصفیه می کند. این بیداری آغاز زودودن غبارهای حاصل از لذایذ مادی از دل است تا خورشید سلامت در آینه دل متجلی شود و از تابش آن تمام وجود نورانیّت خود را بازیابد و گوهری که در سویدای دل نهان است به فعلیّت برسد.بنابراین «نویسنده» در آغاز از «دل» و چیستی آن به اختصار سخن گفته و دل را از دو منظر«جسمانی» و «روحانی» می نگرد تا با استناد بر شواهد، به حقیقت واقعی «دل» در بُعد «روحانی» آن تأکید نماید. در گام بعدی مطابق با ساختار اندیشه عطار، به اهمیّت همراهی ملائماتی چون عرش، نفس، جان و عشق در عبور دل از دیوارهای جسم به سرزمین روح و چگونگی ارتباط و سازواری آن ها با یکدیگر برای کشف «راه سر منزل سلامت» می پردازد.