صفت های مرکب زبان فارسی از دیدگاه نظریه آمیختگی مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
167 - 197
حوزه های تخصصی:
پژوهشِ حاضر، به بررسی و مطالعه صفت های مرکب زبان فارسی، از دیدگاه نظریه آمیختگی مفهومی می پردازد. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و شیوه گردآوری داده ها، پیکره بنیاد است. داده های پژوهش، حاصلِ گردآوری صفت های مرکب (400 صفت) از پایگاه دادگان زبان فارسی است. هدف پژوهش، تعیین فرایندهای شناختی دخیل در شکل گیری صفت های مرکب زبان فارسی (استعاره، مجاز و استعاره-مجاز)؛ مشخص نمودن میزان خلاقیت فرایند ترکیب با توجه به دسته بندی بنسز (Benczes, 2006)؛ و تعامل میان درون مرکز و برون مرکز بودن، همسو با یافته های بنسز (Benczes, 2006) است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در ساخت صفت های مرکب زبان فارسی، استعاره از بیشترین میزان فراوانی برخوردار بوده و پس از آن استعاره-مجاز و در جایگاه سوّم مجاز قرار دارد. به باور بنسز (همان) هرچه در ترکیب ها ارتباط استعاری قوی تر باشد، میزان خلاقیت به کاررفته، بیشتر خواهد بود و به سطح انتزاعی معنا افزوده می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که گویشوران زبان فارسی تمایل بیشتری به کاربرد معانی استعاری برای تولید و درک صفت های مرکب دارند. افزون بر این، از نظر میزان خلاقیت نیز فرایند آمیختگی استعاره-مجاز از بالاترین فراوانی برخوردار بود. با توجه به اینکه بالاترین میزان فراوانی در کاربرد فرایندهای آمیختگی مفهومی، به استعاره تعلق دارد، نتیجه می گیریم که گویشوران زبان فارسی در درک معنای استعاری واژه ها هیچ مشکلی ندارند و تمایل بیشتری به استفاده از معانی استعاری برای فهم و درک مفاهیم دارند. خلق معنا از طریق ترکیب های استعاری، درک مفاهیم انتزاعی را آسان تر می کند. این بهره گیری گسترده از استعاره و مجاز، نمایانگر خلاقیت و پویایی زبان است. میزان خلاقیت فرایند آمیختگی استعاره-مجاز نیز بیش از دیگر موارد بود.