اهورا راهبر

اهورا راهبر

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

رابطۀ دولت و جامعه در عصر صفوی در پرتو نظریۀ جوئل میگدال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دولت قوی و ضعیف جامعه شبکه ای جوئل میگدال نیروهای اجتماعی عصر صفویه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 21 تعداد دانلود : 122
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه دولت و جامعه در عصر صفوی در پرتو نظریه جوئل میگدال است. در پاسخ به این سؤال که با توجه به الگوی میگدال، چه رابطه ای میان دولت و جامعه در دوره ی صفویه وجود داشته است؟ این فرضیه مطرح گردید که در این دوره، نقش ویژه ی روحانیان و نیروهای قزلباش، بیانگر عدم انحصاری بودن نهاد دولت و پیچیدگی روابط دولت و جامعه بوده، و دولت قوی به سوی دگرگونی شکل نگرفته است. با رویکردی جامعه شناسانه، در چارچوب ملاحظه ی نظری میگدال و در قالب روشی کیفی از دولت و جامعه ایران عصر صفوی، با استفاده از روش گردآوری اسنادی اطلاعات، مشخص شد که در ساختار دین سالارانه و دیوان سالارانه ی دولت صفوی، روحانیان به عنوان واسط شاه و مردم، و نیروهای قزلباش به عنوان نیروی نظامی عمل می کردند؛ نقش ویژه ی آن ها، بیانگر عدم انحصاری بودن نهاد دولت و پیچیدگی روابط دولت و جامعه بوده است. از مهمترین دلایل شکل گیری دولت ضعیف در این دوره، می توان به سطوح بالای کنترل اجتماعی، مقابله با تهاجمات خارجی، استخراج منابع و سازمان دهی مردم در جهت تحول اجتماعی اشاره نمود. همچنین توزیع منابع، به صورت گسترده و شبکه ای نبوده و با کندی صورت گرفته است. بنابراین، به دلیل شکل گیری شبکه ها و گروه های قدرت در جامعه، دولت قوی به سوی تغییر و دگرگونی شکل نگرفته و توسط شبکه های قدرت محدود گردیده است.
۲.

سویه های جنسیتی منازعه سیاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زنان جنسیت منازعه سیاسی ژئوپلتیک جنسیت انقلاب اسلامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 577 تعداد دانلود : 342
جامعه ایران در یک سده اخیر درگیر گونه های مختلفی از منازعه سیاسی بوده که موضوع پژوهش های مختلف قرار داشته است؛ اما موضوعی که کمتر بدان پرداخته شده، سویه های جنسیتی منازعه سیاسی در ایران، بخصوص در دوران پس از انقلاب اسلامی است. مقاله حاضر در پی واکاوی نقش جنسیت در شکل دهی به منازعات سیاسی در این مقطع زمانی است و پرسشی که بدان پرداخته شده این است که تا چه حد فضای جنسیتی پساانقلابی ایران بر منازعات سیاسی تأثیر داشته است؟ با استفاده از مفاهیم ژئوپلتیک جنسیت و فضای جنسیتی برگرفته از آثار پی یر بوردیو، و با بهره گیری از روش تاریخی، سعی شده به بررسی موضوع پژوهش پرداخته شود. یافته ها نشان می دهد که درنتیجه رخدادهای ناشی از تحولات انقلابی و نیز دگرگونی های جمعیتی و در کنار آن روند جهانی شدن، گسل مربوط به جنسیت در ایران فعال و به تدریج بر عمق آن افزوده شده است. نوع سیاست گذاری های عمومی برآمده از فضای ایدئولوژیک پساانقلابی، زن را به مثابه «دیگری» تعریف می کرد که به واسطه جنسیت خود از ورود به بسیاری از فضاهای عمومی منع می گردید. روند شرعی سازی حقوق زنان نیز معطوف به کنترل بدن زن و تحمیل مجموعه تمهیدات و شرایطی بود که زنان صرفاً به واسطه جنسیت خود، مجبور به پذیرش و رعایت آن ها می شدند. این عوامل به شکل گیری گفتمان تک جنسیتی نابرابر انجامید که زنان به صورت ذهنی خود را قربانی بالقوه آن می پنداشتند. ازاین رو، آن ها به بازتولید خود پرداخته و برای باز توزیع قدرت و ارزش های موجود، مبازات مسالمت آمیزی را به راه انداختند. ازاین رو، به نظر می رسد که جنسیت به یکی از مؤلفه های عمده منازعه در آینده سیاست ایران تبدیل شود.
۳.

نگرش انتقادی از درون به اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی ایران؛ درس هایی برای مصالحه#,(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جمهوری اسلامی ایران نخبگان گذار به دموکراسی مصالحه اصلاح طلبی نگرش انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 829 تعداد دانلود : 336
نزدیک به دو دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، گروهی از نخبگان، با جهت گیری به سمت دموکراتیزاسیون نظام سیاسی حاکم، تلاش و تکاپوی های نظری و عملی خود را آغاز کردند. این نخبگان و اندیشه ی آنها به نام «اصلاح طلبان» و «اصلاحات» مشهور و سبب تحول مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی شدند؛ اما تحقق اهداف آنها با چالش مواجه شد. ناکامی در اصلاحات و «گذار به دموکراسی»، نخبگانی را که به نحوی شگرف، قدرت سیاسی را بدست آورده بودند، از دایره ی آن خارج کرد. هدف اصلی این مقاله، نقد و بررسی عملکرد جریان اصلاح طلب در ساختار جمهوری اسلامی ایران، با نگاهی درونی است و در این راستا، از روش و ابزار مصاحبه با برخی از دولتمردان و متفکران اصلاح طلب و یا نزدیک به آنها (نمونه گیری هدفمند)، استفاده شده است. بر این اساس، با توجه به ماهیت موضوع، از نظریات گذار به دموکراسی در چارچوب نظرات نخبه گرایانه ی اودانل[1] و اشمیتر[2] برای تحلیل و تبیین، بهره گرفته و نیز بر مشی تعاملی و مصالحه جویانه، تأکید شده است. بر اساس یافته های پژوهش، اصلاح طلبان نتوانستند انسجام و مشی واقع گرایانه و میانه روی را حفظ نموده و تعامل مناسبی با مخالفان اصلاحات و نیز بدنه ی اجتماعی خود برقرار کنند؛ لذا به دنبال عدم توفیق در اجماع و مصالحه، که در واقع به معنای ناکامی های سیاسی آنها بود، به تدریج اعتماد جامعه را نیز از دست داده و دچار افول اجتماعی شدند. مجموعه ی این حوادث، به خشونت و بی ثباتی سیاسی- اجتماعی، خروج گسترده ی اصلاح طلبان از دایره ی قدرت و نیز بسته شدن بیش از پیش فضای سیاسی و اجتماعی انجامید و روندهای سیاسی دست کم تا سال 1392، به سوی عکس اهداف اصلاح طلبی، جریان یافت.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان