پژوهش حاضر، به روش کیفی، مبتنی بر نظریه تفسیری کلیفورد گیرتز انجام گرفته. مسئله اصلی در این پژوهش، توصیف عناصر شور و احساس در مناسک محرّم، با تأکید بر فهم چیستی آن در قالب دینِ زیسته است. واحد تحقیق آن دسته از یافته های آیینی است که بیشتر عنصر شور و احساس در آن متجلّی است مانند: (سیاه پوشی، سینه زنی، زنجیر زنی، قمه زنی و تعزیه) که محقق آنها را به شیوه قوم نگاری دینی بازنمایی نموده است. راه رسیدن به چنین هدفی ساده نبود، بلکه مستلزم انتخاب روشی پیچیده و ترکیبی بود که محقق را واداشت به روش مشاهده مشارکتی و مصاحبه با پیشکسوتان آیین محرّم به گفتگو بنشیند. در فرایند تجزیه و تحلیل یافته های ذکر شده به شکل تفسیری، پژوهشگر به شرح این واقعیّت پرداخته که آیین محرّم بازتولیدکننده هویت دینی و فرهنگی بوده است، و آیین ها، همان باور دینی مناسک گزار انند که به عینیّت درآمده. حاصل مصاحبه ها و نتیجه مشاهده محقق نشان داد که شور، احساس، و حرکت به عنوان روح مناسک اند، و طبیعتِ آیین محرّم متمایل به محاکات و دیده شدن است. نتیجه به دست آمده ثابت کرد که آیین محرّم از یک طرف، مؤلفه هایی هویت ساز و تقویت کننده ساخت اجتماعی اند، که توانسته اند در بازتولید روحیه، ارتباطات جمعی، روابط درون گروهی، پیوندهای اجتماعی، آگاهی جمعی، و بازسازی باورهای دینی نقش آفرینی کنند، و از طرف دیگر، پیوند دهنده گذشته و حال بوده اند.محقق در پایان به این جمع بندی رسیده که فهم رابطه شور و احساس در مناسک و آیین دینی راه رسیدن به حقیقت دین را هموار خواهد کرد.