آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

در این نوشتار به راه‏های کشف مقاصد دین و مفاهیم و گزاره‏های آن پرداخته شده است. در آغاز نوشتار مفهومی از معرفت دین و معرفت دینی ارائه شده، سپس به روشمندی درک مفاهیم در سه شاخه‏ی کلی معناشناسی گزاره‏های دینی، وجود شناسی و زبان‏شناسی دین اشاره شده است؛ به این مفهوم که باید گزاره‏های دینی، ماهیت کلی دین، و زبان آن، متعلق معرفت قرار گیرند و فرد، به معرفتی جامع از این سه شاخه‏ی کلی دست یابد. در بخش اصلی و بعدی نوشتار، راه‏های دریافت معرفت دینی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به دو راه کلی پرداخته شده است. یکی از این راه‏ها طریق داده‏های متن وحیانی، یعنی فهم کلام تبیین کننده‏ی دین است. در همین خصوص، نیز گونه‏های دست‏یابی به معرفت دینی از طریق متن مورد توجه قرار گرفته که به چهار وجه باید توجه داشته باشد؛ یعنی متن، کلیدهای درک رموز، واسطه‏ی تفسیر، ابلاغ به مخاطب، این چهار وجه به گونه‏هایی قابل دریافت است. گونه‏ی اول: از طریق عقل است. در این بخش، استدلال گردیده که امر قدسی وحی و گزاره‏ها و مفاهیم آن به وسیله عقل قابل دریافت است. گونه‏ی دوم: از طریق نقل است. که در این بخش، مفاهیم تبیین شده در متون دینی، وسیله‏ی معرفت دین قرار می‏گیرند، از قبیل کتاب و سنت. گونه‏ی سوم: از طریق مکاشفات درونی و باطنی است که به معنای معرفت‏های شهودی و دریافت‏های باطنی است که بر اثر ارتباط با مفاهیم دینی و حقایق نهفته در آن حاصل می‏شود. طرق دیگری همچون پیش‏فهم‏ها، بهره‏وری از علوم دیگر، و... طرقی هستند که در حصول معرفت دینی نقش آفرینند. در پایان این مقاله، به اعتبار معرفت دینی پرداخته شده، و معرفت دینی را تصدیقی تام و جازم دانسته که دارای اعتباری مطلق و شکوهمند است.

متن

بنیادی‏ترین و کلیدی‏ترین مسأله در زمینه‏ی معرفت دینی مسأله‏ی فهم و رسیدن به مقاصد دین و راه‏های دست‏یابی به این مهم است، یعنی اینکه دریابیم، مفاهیم و آموزه‏ها و گزاره‏های دینی چیستند و دارای چه پیام‏ها، مقاصد و غایاتی می‏باشند.
به عبارت دیگر، دین، دعاوی خاص خود را دارد مانند اینکه، خدا علت نخستین جهان است، بر جهان مشیت و تقدیر الهی حاکم است، سیر جهان، معنادار و هدفمند است، انسان در این عالم، موجودی مکلف و مسؤول است، هستی را بعدی دیگر است (نشئه‏ی آخرت) و... و صدها مطلب و مدعیات و گزاره‏های دیگر. این معارف و آموزه‏ها و این مدعیات و گزاره‏ها را چگونه می‏توانیم فهم کنیم و به واقعیت و صدق آنها اذعان نمائیم و در واقع آنها را چنانکه هست شناسایی کنیم و در این راه، وظایف خودمان را چنانکه باید دریابیم؟ پاسخ اجمالی به این پرسش این است که قطعاً تمام این مدعیات و آموزه‏ها را با مراجعه به طبیعت و بهره‏گیری از علوم تجربی نمی‏توانیم دریابیم و اصولاً در بسیاری از این آموزه‏ها، علوم طبیعی و تجربی کارایی ندارند و در آن حد نیستند که بتوانند به بلندای این معارف و مفاهیم دست یابند، گرچه ممکن است ما از راه طبیعت به علائم و نشانه‏هایی رهنمون شویم، اما علم در هر حال با پارامترهای مخصوص به خود، نمی‏تواند این یافته‏ها یا علائم و نشانه‏ها را توجیه کند، پس باید طرق خاصی برای درک مدعیات دینی وجود داشته باشد که به وسیله‏ی آن طرق و راه‏ها بتوانیم به عمق این محتویات و مفاهیم و گزاره‏ها دست بیابیم، که این یافته‏ها البته همخوانی لازم را با حقیقت این مدعیات و آموزه‏ها داشته باشد. بدین روی باید اذعان کنیم که معرفت دین، و درک منظورها از گزاره‏های دینی و... مقوله‏ای روشمند است و در اصل، این مسأله، متدهای خاص خود را دارد که بدون در نظر داشتن آنها، دست‏یابی ما به دین، امری دشوار و ناممکن می‏نماید.
بدین جهت این مبحث را گشوده و در زمینه آن به بررسی و تحلیل می‏پردازیم تا پرتوهایی از چنین دریافتی بر ما مکشوف و نمایان گردد.
چیستی معرفت دینی
رسیدن به آن منظور و هدف بلند، بستگی به فهم و درک چیستی معرفت دینی دارد تا از پرتو آن، چگونگی این معرفت را تبیین نماییم. چنانکه از عنوان بالا برمی‏آید، در این عنوان درصدد فهم این نکته‏ایم که معرفت دینی چه تعریفی دارد و دارای چه مفهومی می‏باشد. برای تحلیل این مفهوم باید عنوان فوق را کاملاً تجزیه کنیم و در رخداد تجزیه عنوان فوق، سه مقوله رخ می‏نماید:
1 ) معرفت چیست؟
2 ) دین چیست؟
3 ) معرفت دینی چیست؟
این سه نکته را در نهایت اختصار و اجمال تبیین می‏کنیم.
معرفت، در تعریف روشنی که از آن ارائه شده، عبارت است از «باور صادق موجه» که بنابر این شخصی می‏تواند مدعی معرفت باشد که دارای سه شرط اساسی باشد «1- شخص «S» به گزاره‏ی «P» باور داشته باشد. 2- گزاره‏ی «P» صادق باشد. 3- شخص «S» در باورداشتن به «P» موجه باشد.»(1) یعنی من در صورتی می‏توانم بگویم که به وجود خدا معرفت دارم که:
1 ) در واقع خدا وجود داشته باشد و گزاره‏ی خدا وجود دارد واقعاً «صادق» باشد.
2 ) من، به عنوان فاعل شناسایی به محتوای این گزاره، باور داشته و با اطمینان خاطر آن را پذیرفته باشم.
3 ) بر این باور، شواهد و قرائن کافی و قانع کننده داشته باشم.
دین، دارای تعاریف گوناگونی است و گوناگونی این تعاریف، بازگشت به گوناگونی ادیان دارد، که تعاریف گوناگون دارای نواقص گوناگونی هم می‏باشند.
تلقی و تعریف ما از دین، باید جامع گرایانه، اصولی و منطبق بر واقعیت دین و دربردارنده‏ی گوهر ایمان و حاکی از واقعیتی پایدار باشد، بهترین تعریف این است که :
دین، عبارت است از مجموعه‏ای از داده‏های قدسی، اعتقادی و بایدها و نبایدهایی که دارای منشأی قدسی و معنوی‏اند، و هماهنگی کامل با نظریات بشری یافته و به وسیله‏ی عقل
______________________________
1. امیرعباس علی زمانی، نامه مفید، سال پنجم، پاییز 78 ، شماره 19 ، ص 90 .
______________________________
و منطق حمایت می‏شوند و در صحنه‏ی عمل تضمین کننده‏ی سعادت مادی و معنوی بشر در حیات دنیوی و اخروی او هستند.
این تعریف به مجموعه‏ای از رهیافت‏ها که ناظر به واقعیت امر متعالی هستند و دارای الزام بوده و در متن زندگی متدینان قرار می‏گیرند، و از نوعی انسجام وارگی برخوردارند و مقبولیت فطری و منطقی داشته و تضمین‏گر سعادت هستند، اطلاق می‏شود.
معرفت دینی
با توجه به مفهومی که از کلمه‏ی دین و معرفت ارائه نمودیم، ایضاح مفهومی معرفت دینی کاملاً بدیهی و میسر خواهد بود که بر آن اساس معرفت دینی، معرفت درجه‏ی دومی است، یعنی معرفتی است که به متن دیانت و شریعت مربوط می‏شود و آن، «در واقع فهمی عام از متون اولیه (کتاب و سنت) و آنچه که از دل کتاب و سنت برمی‏آید مانند فقه و کلام و... می‏باشد». پس معرفت دینی، معرفت نسبت به دین، یعنی هر چه که دینی است و از دین مایه و الهام گرفته است، می‏باشد.
معرفت دینی دانش و اطلاعی است که از دین حاصل می‏شود و معارف دینی، مجموعه دستاوردهایی است که علمای دینی با پژوهش در منابع دینی و با استفاده از علوم دینی به دست می‏آورند و بالاخره شناختی است همه جانبه از گوهر دین.(1)
ضابطه‏مندی معرفت دینی
معرفت دینی، امری ضابطه‏مند است و در واقع باید گفت که این مرحله مهم و دستیازی به آن کاملاً منوط و مشروط به وجود قواعدی است که در این بررسی به آنها قواعد معرفت می‏گوییم. این قواعد در سه شاخه‏ی کلی قرار می‏گیرند.
1 ) شاخه‏ی معناشناسی گزاره‏های دینی (Semantical) : یعنی به لحاظ معناشناختی کاملاً دارای ضابطه و قاعده است زیرا که گزاره‏های دینی به لحاظ معنایی و مفهومی، قابلیت برداشت‏های گوناگون دارد. همت اساسی مفسران این است که پرده از روی آیات و گزاره‏های دینی برگیرند و به لحاظ مفهوم شناختی، یک معنا و مفهوم سره را بیان دارند و به لحاظ اینکه
______________________________
1. ر. ک. محمد فنایی اشکوری، معرفت‏شناسی دینی، انتشارات برگ، چاپ اول، 1374 .
______________________________
شناخت معانی در گرو درک بسیاری از امور دیگر، حتی مسأله‏ی زمان و مکان است، نمی‏توان باور داشت که کسی بتواند به نحوی کافی و وافی بدون در نظر داشتن ضوابط اصولی، معنای گزاره‏ی دینی را تبیین نماید.
ملا محسن فیض کاشانی در این زمینه می‏نگارد:
کسی که گمان می‏برد، قرآن معنایی جز آنچه ظاهر تفسیر، ترجمان آن است، ندارد، از حد و میزان درک خویش خبر داده است و البته در این اخبار از خویشتن صادق است، اما در این که دیگران را بسان خویشتن پنداشته، ره به خطا برده است. قرآن و روایات گواه آنند که معانی قرآن برای صاحبان فهم، معنا و مجال واسعی دارد.(1)
مشکل اساسی در راه فهم معنای متون دینی، این است که بسیاری از افراد گمان می‏برند که متون مقدس، به دلیل برخورداری از ابهام ذاتی، نمی‏توانند دارای معنای ثابت و معین باشند. حال آنکه در این اندیشه و تفکر مشکلی است که باعث شده که اینان، چنین بپندارند. آن مشکل این است که اینان در پی دریافتن غرض گوینده‏ی این گزاره‏ها نیستند، بلکه بیشتر در پی آنند که فهم خود را از متن عرضه کنند و معنایی که خود می‏فهمند را تبیین کنند، یعنی اگر درصدد شناخت غرض مؤلف (خداوند در نزول قرآن) می‏بودند، هرگز دچار چنین خلط مبحثی نمی‏گشتند.
کسانی که به ابهام ذاتی معنا و عدم تعین معنای متن معتقدند، در واقع، به دلخواه خویش مؤلف را یکسره کنار نهاده و تنها به نگاه استقلالی به متن پرداخته‏اند. بنابراین، دریافته‏اند که متن انواع و اقسام بازی‏های زبانی را پذیراست و با کنایی و استعاره‏ای و مجازی دانستن کلمات متن، می‏توان به معانی بسیار متنوعی دست یافت، اما نباید فراموش کرد که این، صرفاً یک انتخاب است، ما می‏توانیم هدف تفسیری خود را انتخاب کنیم، اگر دریافت افکار و مقاصد مؤلف و متکلم برای ما اهمیت داشت، نگاه ما معطوف به آن واقعیت می‏شود که متن، برای افاده‏ی معنا و مقصود معینی ساخته و پرداخته شده است، بنابر این ابهام و عدم تعیّن و تکثر معنایی در کار نخواهد بود. اما اگر هدف تفسیری ما برداشت آزاد از متن بود و توجهی به قصد و نیت مؤلف نداشتیم، آن گاه تکثر معنایی به عنوان قابلیت واقعی زبان رخ می‏نماید.(2)
______________________________
1. ملا محسن فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر القرآن، طهران، المکتبة الاسلامیة، 1356 ، ص 21 .
2. احمد واعظی، معرفت، شماره 24 ، سال ششم، شماره 4 ، بهار 77 ، ص 35 .
______________________________
دست یافتن به چنین مرحله‏ای، یعنی غرض گوینده‏ی کلمات و این واژگان و الفاظ، کاملاً روشمند است که باید روش خاص آن به دست آید و این روش را خود متن بیان می‏کند و فهم معانی را خود متن متکفل است. این کار البته، امری میسور و ممکن است، چنانکه خود متن دینی، آن را تبیین فرموده است.
2 ) شاخه وجود شناختی دینی:
در این شاخه می‏خواهیم این واقعیت را ادراک نماییم که دین، به لحاظ وجودی خودش، چگونه وجودی است؟ آیا به لحاظ وجودی از مصدری غیبی و ماورایی صادر شده و به بشر داده شده است، یا اینکه وجودی بشر دارد و محصول و ساخته و پرداخته فکر و اندیشه بشری است؟
چنانکه در مطلب بالا به خوبی بیندیشیم، به دست می‏آید که این مسأله هم امری روشمند است. یعنی اینکه بفهمیم، دین، از مبدئی قدسی صادر شده که احاطه و اشراف قیومی بر همه‏ی مراتب هستی دارد و دین، به عنوان یک پیام، از این مبدأ قدسی، به عالم بشری داده شده است. این مسأله را هم ما به سادگی نمی‏توانیم ادراک کنیم، مگر اینکه روش‏ها و قواعدی را برای فهم کلیت این معنا در نظر بگیریم. خود دین در این امر نیز به بیان روش و قواعدی پرداخته تا برای کسانی که ابتدائاً با آن مواجه می‏شوند روشن شود که دین، ساخته و مولود فکر بشر نیست و از مبدئی قدسی و غیبی که احاطه‏ی قیومی بر همه‏ی مراتب هستی دارد، صادر و نازل شده است.
3 ) شاخه‏ی زبان شناختی:
یکی از عمده‏ترین محورهای نزاع این است که اولاً دین چه زبانی دارد. زبان دین آیا نمادی است، اسطوره‏ای و سمبلیک است و یا...؟ درک چنین مرحله‏ای که زبان دین چیست و بنابراین حامل چه پیام‏هایی است، می‏طلبد که در حوزه‏ی زبان شناختی نیز، در مقوله‏ی فهم و معرفت دین توجه بشود، زیرا که در دین، بیان و زبان خاصی وجود دارد. در دین، هم به طبیعت توجه شده و هم به ماورای طبیعت، هم به عالم خلق توجه شده و هم به عالم امر و در عالم خلق، موجودی که لایق دریافت شریعت شده است وجود دارد.
در واقع، نظر صائبی را که می‏شود در این زمینه مطرح نمود، این است که دین، دارای زبان محدود و خاصی نیست یعنی به گونه‏ای نیست که آن را صرفاً سمبلیک و یا نمادی بدانیم،بلکه متناسب با مضامین و سنخ گزاره‏ها و اهدافی که نازل کننده‏ی دین دارد و متناسب با جهان بینی خاصی که در دین منطوی است، زبان آن هم شکل می‏گیرد و لذا می‏توانیم زبان دین، خصوصاً دینی همچون اسلام و کتابی همچون قرآن را به این گونه توصیف کنیم که :
سبک بیان و ساختمان معنایی مفاهیم و مطالب، به صورت آمیزه‏ای از شیوه‏های گوناگون و ترکیبی از زبان‏های متعدد می‏باشد.(1)
دین دارای ابعاد گوناگون عقیدتی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، تربیتی، آیینی و... می‏باشد، متون دینی نیز به تناسب هر بعد و موضوعی، از زبان‏های گوناگون (صریح، کنایه، رمز، استعاره، قصه و...) بهره جسته‏اند و البته میان همه این ابعاد و اجزا از نظر زبانی، پیوندی منظم و رابطه‏ای ویژه برقرار است که با آن می‏توان جهان بینی دینی را به دست آورد.(2)
در مجموع می‏توانیم چند نکته را اذعان کنیم.
1 ) دین، مجموعه‏ای قابل دریافت و شناسایی است و این گونه نیست که معانی، مفاهیم و آموزه‏هایی غیرقابل دست‏یابی و شناخت داشته باشد.
2 ) در دین، بر عناصری تکیه شده که اگر دین، آنها را روشن نمی‏ساخت، انسان با حرکت خود به آنها دست نمی‏یافت.
3 ) دین، با حقیقتی عالی و متعالی رابطه و پیوند دارد که انسان می‏تواند با این حقیقت عالی پیوند برقرار کند.
4 ) در دین، کوشش شده است که مهمترین تکالیف و وظایف انسانی در قالب آموزه‏ها و عباراتی خاص بیان شود.
5 ) تمام آنچه را که دین بیان می‏دارد، جنبه‏ی فطری، عقلانی و منطقی دارد و چیزی در آن برخلاف عقل و فطرت نیامده است.
در معرفت دینی، می‏خواهیم با یک مکاشفه‏ی بزرگ آشنا شویم، که با زبان وحی برای پیامبر بیان شده است و این مکاشفه برای هر فردی روی نمی‏دهد و فهم این مکاشفه هم بدون قاعده و روش میسر نیست.
معرفتی که از انکشاف الهی به دست آمده، چیزی به معرفت درباره‏ی ساختار طبیعت،
______________________________
1. حمید آریان، زبان قرآن، ساختار و ویژگی‏ها، معرفت شماره 35 ، ص 19 .
2. محمد جواد عنایتی راد، زبان‏شناسی دین در نگاه المیزان، پژوهش‏های قرآنی، شماره 9 و 10 ، ص 40 .
______________________________
تاریخ و انسان نمی‏افزاید. معرفت ناشی از انکشاف الهی، معرفتی است درباره‏ی انکشاف راز وجود و نه اطلاع درباره‏ی سرشت موجودات و ارتباطشان با یکدیگر... باید به یاد داشته باشیم که در درون این معرفت، عناصری وحیانی هستند. لذا این معرفت باید همواره آماده‏ی حمایت از حقایق اصیل حاصل از انکشاف الهی باشد.(1)
البته روش دریافت دین و معرفت دینی، روشی متناسب با همین گوهر پایدار و اصیل است و هرگز نباید گمان ببریم که روش معرفت دینی، همچون روشی است که در علوم طبیعی، نسبت به شناخت طبیعت وجود دارد.
راه‏های دریافت معرفت دینی
اکنون که به روشمند بودن فهم یک مکاشفه پی بردیم و دریافتیم که دست‏یابی به معرفت دینی امری ممکن و متحقق است، باید دریابیم که راه‏های دست‏یابی به چنین معرفتی چیستند و از چه طرقی می‏توان به این معرفت دست یافت. توجه به این نکته نیز از ضرورتی تام برخوردار است که دعاوی دینی، با دعاویی که علم تجربی و درک عرفی دارند متفاوت هستند. لذا تشخیص و درک این دعاوی نیازمند به نشانه‏ها و راه‏هایی است غیر از آنچه که در علوم تجربی و عرفی وجود دارد. لذا ادعاهایی همچون این ادعا، که «جهان، وابسته و معلول است» یا «همه چیز در این عالم، مصنوع و نیازمند قدرت ازلی می‏باشند» و یا «مشیت و نظم الهی حاکم بر همه چیز است»، مستلزم آن هستند که داوری‏های ارزشی خاصی صادق باشد، نه آن نوع داوری که در علوم تجربی و علوم عرفی وجود دارد.
بدین روی این راه‏ها را با همین شیوه و نسق، مورد ارزیابی قرار می‏دهیم.
این راه‏ها دو گونه‏اند و با همین دو گونه راه، می‏توان به درک دین و معرفت به گزاره‏های آن دست یافت.
الف: از طریق داده‏های متن وحیانی
این راه، مستلزم یک درک پیشینی و یک احساس متعالی است. یعنی قبل از اینکه به متن وحیانی توجه کنیم، احساسی عالی نسبت به صدور متن وحیانی از مبدئی قدسی داریم و سپس با همین نگره‏ی ذهنی به سراغ متن وحیانی می‏رویم و فهم متن وحیانی، به مفهوم
______________________________
1. جی هی وردتا توماس، پل تیلیش، ترجمه فروزان راسخی، انتشارات گروسی، چاپ اول، 74 ، ص 36 .
______________________________
درک پیام‏هایی است که مصدر پیام دهنده (خدا)، آنها را ارسال نموده، یعنی فهم کلام متکلم. در این خصوص کسی که می‏خواهد متن را ادراک کند باید از یک عروج روحانی، و حالتی اشراقی و قدسی، برخوردار باشد و وجود خود را با محتوای این پیام‏ها دمساز نماید. چنانکه در قرآن مجید چنین تعبیر بلندی وجود دارد:
«الله نزل احسن الحدیث، کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرّ منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله، ذلک هدی الله یهدی به من یشاء و من یضلل الله فماله من هاد.»(1)
خداوند نازل فرموده، بهترین سخن را، کتاب مشتابهی دوگانه که به لرزه درآید پیکر آنانی که از خدایشان بیم دارند، سپس پوست‏ها و قلب‏هاشان (ظاهر و باطن) نرم شود برای یاد خدا. این است هدایت خداوند که به وسیله‏ی آن برخی را که بخواهد هدایت می‏کند و کسانی را که به گمراهی بکشد، هدایت یابنده‏ای ندارند.
کسانی که در معرض تابش‏های وحی قرار می‏گیرند، وجود خود را با این پیام‏ها دمساز می‏نمایند.
گونه‏ی دست‏یابی به معرفت، از طریق متن
فهم یک متن، امری چهار وجهی است که وجوه چهارگانه آن عبارتند از:
1 ) متن یا پیام و منبع وحیانی؛
2 ) کلیدهای درک مفاهیم و رموز وحیانی؛
3 ) واسطه‏ی تفسیر گو یا مفسری که به شکلی روشمندانه به تبیین گزاره‏های موجود در متن وحیانی بپردازد؛
4 ) ابلاغ به مخاطب، با زبانی قابل درک برای فهم رموز و اشارات و مفاهیم متن.
طی این فرایند، منجر به پیدایش معرفت از متن وحیانی می‏شود و این مسأله از ضرورت تام برخوردار است که در معرفت دینی، این شناخت‏ها حاصل شود تا شناختی سره و ناب از محتوای شریعت به دست آید.
فهم متن وحیانی، چیزی جز درک پیام‏های گوینده‏ی کلام نیست، که با این کلمات با
______________________________
1. قرآن مجید، سوره‏ی زمر، 23 .
______________________________
مخاطبان خویش سخن گفته، لذا در فهم متن وحیانی، مخاطب می‏خواهد ارتقاء پیدا کند و فهم خود را بالا بیاورد و در حدی قرار بگیرد که کلام متکلم را درک نماید و البته که این کار، با شناخت زبان متکلم، زبان جامعه‏ای که در آن زیست می‏نماید و فهم فحوای کلام و روش‏های دستوری و فهم فنی و روانشناختی کلام، از ضرورتی جدی برخوردار است.
بالاخره در فهم متن، چند راه در برابر ما ظاهر می‏شوند.
الف - راه عقل :
اولین مسأله‏ای که در این باب رخ می‏نماید، تبیین و ایضاح این نکته است که آیا دین، توسط عقل بشری قابل دریافت است یا خیر؟
در پاسخ، باید اشاره کنیم که، دین، امری وحیانی و الوهی است که به غرضی دیگر، جز هدایت بشر نازل نشده است. بنابراین، باید توسط عقل بشری قابل حصول و دریافت باشد والا نقض غرض خواهد شد. برخی، این ادعای عجیب را مطرح می‏کنند که چون دین امر قدسی است، با عقل بشری قابل دریافت نیست. مثلاً در شماره‏ی 15 ، مجله‏ی نامه‏ی مفید، مقاله‏ای تحت عنوان «نگرش انتقادی بر روش تحقیق و تفکر در فلسفه اسلامی»، از آقای دکتر منوچهر صانعی به چاپ رسیده که ایشان، در آن نوشتار، ادعاهایی دور از حقیقت را بیان داشته که به طور خلاصه به یک نکته آن اشاره کرده و آن را مورد نقد و ارزیابی قرار می‏دهیم.
دین مقدس است، هر جا قداست راه یافت، جایی برای شناخت باقی نمی‏ماند، چون امر مقدس قابل نقد نیست، حال آنکه نقادی، ذات شناسایی است.(1)
در مورد دیگر می‏نویسند.
خوب است معتقدان به دین معقول بدانند که عقل، فرزند تجربه است و شأن آن تاریخی است، بسته‏ی ثابتی نیست که یک بار برای همیشه از آسمان فروافتاده باشد، بلکه ذات و اصل آن، تبلور و تراکم تجربه‏های تاریخی نوع انسان است. بنابراین کوشش برای عقلانی کردن کل نظام دینی، کوششی ناموفق خواهد بود. زیرا سؤوال می‏شود، کدام عقل؟(2)
در مقام پاسخ به این دو فقره از مقاله‏ی آقای دکتر منوچهر صانعی چند نکته را یادآور می‏شویم:
______________________________
1. دکتر منوچهر صانعی، نامه مفید، شماره 15 ، ص 8 .
2. همان، ص 16 .
______________________________
نکته اول: اصلاً این گونه قضاوتی بسیار دور از انصاف و حقیقت است. آیا گزاره‏های قدسی، قابل شناخت نیستند؟ اگر چنین نیستند باید کلیت دین را که امری قدسی و الهی است، کاملاً امری تقلیدی بدانیم که در آن تفحص و کنکاش و شناخت راه ندارد و حال آنکه یکی از محورهای مهمی که دین، خصوصاً اسلام، روی آن انگشت نهاده، علم و درک و معرفت دین است. 770 بار واژه علم و مشتقات آن استعمال شده و واژه‏هایی همچون سیر و نظر و تفکر و معرفت و تفقه و... در قرآن مجید، به عنوان یک متن مقدس، استعمال شده که دلالت بر قابل حصول و قابل شناسایی بودن آن است.
نکته دوم: این که چه کسی گفته است که امر قدسی قابل ارزیابی نیست؟ آن همه مناظرات کلامی در دوره شکوفایی خرد اسلامی در اعصار اولیه‏ی ظهور اسلام، گواهر این است که امر قدسی، مورد نقد قرار می‏گرفته و ارزیابی می‏شده و ائمه علیهم‏السلام نیز به این ارزیابی تن داده‏اند و خود به پاسخ به نقدها و شبهات، با توجه به آموزه‏های دینی، پرداخته‏اند.
نکته سوم: مدعای نویسنده‏ی محترم مبنی بر این که عقل، فرزند تجربه است و شأن تاریخی دارد، هرگز مورد ادعای هیچ فیلسوف تاریخی قرار نگرفته و مضافاً اینکه با آموزه‏های درون دینی هرگز مطابقتی ندارد. در مضامین دینی ما، عقل، اولین موجود الهی و اولین عنصری است که لباس زیبای هستی را بر قامت رسای خود پوشیده است، چنانکه کتاب العقل والجهل(1) در اصول کافی به این حقیقت عالی اشاره دارد.
نکته چهارم: نویسنده‏ی محترم، کوشش برای عقلانی سازی دین را کوششی ناموفق خوانده است و حال آنکه دین، ذات و جوهری عقلانی دارد و عامل عقل در کلیت دین تنیده شده و در تمام اصول و فروع آن در نظر گرفته شده یعنی اولاً خلاف عقل و منطق چیزی تشریع نشده و ثانیاً هر عقل سلیمی به قابل قبول بودن و مبتنی بودن اصول نظری و عملی دین بر معیارهای عقلی، حکم می‏راند.
در قرآن مجید، به عنوان یک متن دینی، رجس و پلیدی را از آنانی می‏داند که به حوزه‏ی تعقل وارد نمی‏شوند. و می‏فرماید:
و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون.(2)
______________________________
1. ر. ک. کلینی، اصول کافی، ج 1 ، کتاب العقل والجهل .
2. قرآن مجید، سوره‏ی یونس، 10 .
______________________________
ناپاکی را خداوند برای کسانی قرار داده که تعقل و اندیشه نمی‏کنند.
و یا اینکه می‏فرماید:
ان شرالدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون(1)
بدترین جنبندگان روی زمین، آنانی هستند که ناشنوا و لال هستند و اندیشه نمی‏ورزند. قرآن کافران را نکوهش کرده و می‏فرماید:
اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون(2)
اف بر شما و آنچه را که می‏پرستید، آیا اندیشه نمی‏کنید.
همچنین تأکید شده است که قرآن، متنی آسان و قابل دست‏یابی برای بشر است.
یسرناه بلسانک(3)
یسرنا القرآن للذکر(4)
در نتیجه، باید اذعان کنیم که عقل، یکی از راه‏های درک معارف دینی و نیز یکی از راه‏های درک «صدق» محتوای دین می‏باشد.
ب - از راه نقل :
منظورمان از عامل نقل، استناد به نصوص است، نصوص اصلیه و نصوصی که جنبه‏ی تفسیری و تأویلی برای متون وحیانی را دارند که در واقع چشمگیرترین و ثمربخش‏ترین و در عین حال پرنمودترین شیوه برای درک متن وحیانی و بالاخره دست‏یابی به معرفتی در باب دین است.
روشن‏ترین بیان برای «نقل» همان عنوان کتاب و سنت است که متن وحیانی و مجموعه‏ی افعال و اقوال و اعمال امضائی کسانی است که خود، معرفت کامله‏ای نسبت به دین دارند و معرفت آنها حجت قطعی است. از این رو کتاب و سنت در کنار هم آمده‏اند و در واقع، سنت، تجسم کتاب می‏باشد.
کتاب و سنت، همان وحی مدون و مجسم هستند و از این رو دو منبع اصلی برای دریافت
______________________________
1. قرآن مجید، سوره‏ی انفال، 22 .
2. قرآن مجید، سوره‏ی انبیاء، 67 .
3. قرآن مجید، سوره‏ی شعرا، 195 .
4. قرآن مجید، سوره‏ی مریم، 79 .
______________________________
م و سنن ثابت الهی می‏باشند.(1)
این دو منبع، دو سرچشمه‏اند که پیوسته در حال جوشش می‏باشند و از چنان جوششی برخوردارند که برای همیشه قادرند، در اختیار جویندگان معرفت، کمال آن را بنهند و البته جویندگان معرفت هم این راه را با اجتهاد مستمر طی می‏نمایند.
ضرورت استمرار اجتهاد در تاریخ اسلام، گرچه مربوط به زمان غیبت است، لیکن اصل وجود و تأسیس آن مربوط به حضور معصومین علیهم‏السلام است، در زبان ائمه‏ی معصومین علیهم‏السلام فقها با اجتهاد خود می‏کوشیدند تا آنچه را از مهبط وحی صادر شده است دریافت نمایند و محصول فکر خود را به دیگران منتقل نمایند. ائمه معصومین علیهم‏السلام نیز آنها را به این کار تشویق کرده و تلاش آنها را گرامی می‏داشتند.(2)
در همین خصوص، در جنب راه نقل، به پدیده‏ی اجتهاد، به عنوان یک رمز در شناخت دین و معرفت نسبت به آن، دست می‏یابیم. در واقع، اجتهاد در کنار کتاب و سنت، خود شیوه و راه دیگری می‏شود بر تحقق معرفت دینی، البته نباید اشتباه کرد که اجتهاد، صرفاً همان اجتهاد مصطلح در ابواب فقه است بلکه اجتهاد در ابواب فقه به ضمیمه سایر بخش‏ها و حوزه‏هایی است که دین در آن حوزه‏ها دارای سخن و اشاره است.
اجتهاد فقیه، واسطه‏ی بهره وری و استفاده از این نور است، از این رو فقیه موظف است با آگاهی تمام نسبت به پدیده‏های نوینی که همراه با گذر تاریخ در زندگی اجتماعی بشر پیدا می‏شوند، احکام مربوط به آنها را نه براساس پندار و سلیقه‏ی خود، بلکه با استعانت از اصول و قواعد القا شده از ناحیه‏ی شارع دریافت نماید. البته این نکته هست که تشخیص قواعد فقهی براساس کتاب و سنت و خصوصاً تمییز آنها از احکام والایی که توسط پیامبر و ائمه معصومین علیهم‏السلام در طول حیات اقتصادی و سیاسی آنها صادر شده است، کاری ظریف و عظیم است، اما عظمت و ظرافت کار که محتاج به کاوش دقیق و تفکر عمیق پیرامون الفاظ، عبارات و نیازمند به اشراف بر ابواب مختلف فقه است هرگز مشوق کوتاه کردن دست شریعت و وحی
______________________________
1. آیة‏اللّه‏ عبداللّه‏ جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، مرکز نشر اسلامی، پاییز 77 ، ص 322 .
2. همان، ص 224 .
______________________________
نسبت به احکام سیاسی و اقتصادی و یا اجتماعی نمی‏باشد، زیرا تک تک این اعمال قبل از آنکه اثر سیاسی و یا اقتصادی خود را بر طبیعت همجوار آشکار نمایند، اثر خود را بر عالم ملکوت و جبروت و بر سیر صعودی انسان اعمال خواهند کرد. به همین دلیل است که شناخت این احکام، همواره محتاج استعانت از معرفت دینی است.(1)
ج - از طریق مکاشفات درونی :
یکی از کاراترین و سودمندترین راه‏های کسب معرفت دینی، نقب زدن به مکاشفات باطنی و درونی است. یکی از کسانی که دست‏یابی به معرفت را از این راه عملی ساخته، عین القضات همدانی است که بر نسق و شیوه‏ی خودش، که البته در میان عارفان فرهیخته دیگر هم بسیار رایج بوده است، معرفت را تنها از راه مکاشفات باطنی ممکن و میسر می‏داند. وی در بخشی از کتاب زبدة الحقایق خودش می‏نویسد:
مکاشفه، چون به نوشتن این فصل رسیدیم برقی از آسمان سلطنت جلال ازلی جسته، خرمن خرد و دانش نویسنده را در هم کوبیده، هویت او را نابود ساخت، نه، بلکه هویت الهی او را فراگرفته، مجاز در حقیقت گم شد و چون جمال ازل، خرد و دانش و هویتش را به وی بازگردانید، به این ترانه مترنم بود که:زانچه بر من رفت لب بستم که هیچ     فال نیکی زن تو هم چیزی مپرس
دل در سینه می‏طپید و اشکم سرازیر می‏شد. عشق غوغا میکرد و حسرت و اندوه توان فرسا بود که: تا کی تلاش بیهوه! اندکی در زندان فراق به یاد معشوق بودن! چون تب و تاب عشق فزونی یافت، جان به جایگاه اصلی خود بازگشت و قلم از دست نویسنده افتاد. از حضرت معشوق فرمان دیدار رفته، مرغ جان از قفس تن، به آشیان حقیقی جایگاه واقعی و نهادی خود پرواز کرد. میان او و سلطان ازل که او اسیر سرپنجه‏اش بود، حالاتی رفت که شرحش ناممکن است و چون رخصت بازگشت یافت، اجازه یافت تا گرفتاران حصار زمان و مکان را از این واقعه چیزی گوید، و اجازه یافت و چون به زندان تن بازگشت، اینها را توانست در قلم آورد، اگر بر خاطر گذرد که اینها یعنی چه، از آن سوی حجاب غیب فریادت زنند که: با ادب باش کوران را بحث از رنگ‏ها و نقش‏ها و نگار نرسد!!
سوگند به آنکه ملک و ملکوت در قبضه‏ی قدرت او بوده و عظمت و جبروت زیر فرمان اوست، اگر از آنچه میان من و معشوق رفت، ذره‏ای در جهان خاکی، آشکار گردد، عرش و کرسی از هم
______________________________
1. همان، ص 226 .
______________________________
پاشند تا چه رسد به آسمان و زمین.(1)
معرفت شهودی، یک محدودیت دارد و آن این است که به دشواری به مقام بحث و بررسی و تفهیم و تفهم نهاده می‏شود و اجمالاً حالات عرفانی و مکاشفاتی که در این حالات روی می‏دهند بیان ناپذیرند، چون دریافت باطنی هستند که ویژه‏ی شخص دریافت کننده‏اند و بالاخره رازگونه هستند و حتی حالت اشاره‏ای داشته و کمتر نیازمند استدلال و مقدماتند و فقط باید صاحبدلی باشد تا بتواند به اوج و قله معرفت شهودی دست یازد.
این معرفت، در حیطه‏ی هیچ قانون و میزان شناخته شده‏ای نمی‏گنجد، نه اینکه خود هیچ میزانی نداشته باشد، همه‏ی کاملان و به حق رسیدگان از مردان خدا، این اصل را می‏پذیرند که معرفت شهودی را براساس هر مرتبه، اسم، مقام موطن، حال، وقت، لحظه و شخص، دارای منطق و میزان ویژه‏ای است که هر کسی نسبت به حال و مقام خود و در رابطه با اسماء مختلف الهی با این منطق و میزان، انواع معارف و فتوحات شهودی و لدنی و القائات و واردات و تجلیات را که بر اهل دل و صاحبان باطن رخ می‏دهند، از یکدیگر تشخیص می‏دهد و انسان با این منطق و میزان می‏فهمد که القاءیت الهی و ملکی کدام است و القاء شیطانی و امثال آنکه نباید به آنها اطمینان کرد کدام است.(2)
د - حصول معرفت دینی با چند طریق دیگر:
معرفت دینی با چند راه دیگر، علاوه بر عامل عقل و نقل و مکاشفه، حاصل می‏گردد که این راه‏ها در واقع به راه‏های فهم مستقل تعبیر می‏گردد، که در اینجا سه راه عمده را در همین راستا، به طور اجمال تبیین می‏نماییم.
1 ) معرفت مسبوق به پیش فرض و پیش فهم :
منظور آن است که عالم دین قبلاً فهمی را یافته و دارای نوعی پیش فرض و پیش فهم است که مسلماً این پیش فرض‏ها و پیش فهم‏ها در هندسه‏ی معرفتی او دارای اثر و نقش است.
دو نفر را در نظر می‏گیریم که در نصوص مطالعه می‏کنند، یکی بیشتر به جنبه‏های
______________________________
1. عین الحیات، زبدة‏الحقایق، فصل 85 ، ص 12 .
2. سید حیدر آملی، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، بخش 3 ، رکن 3 ، فصل 1 ، ص 489 .
______________________________
اجتماعی و سیاسی احکام متوجه است و دیگری به جنبه‏های فردی آنها، اگرچه هر دو نصوص واحدی را مطالعه می‏کنند ولی نتیجه‏گیری‏های مختلفی خواهند داشت که به همان موضع گیری ذهنی ایشان مربوط بوده و چه بسا در این موارد، سایر جنبه‏ها را از نظر مکتوم دارند.(1)
شهید صدر در این زمینه نمونه‏هایی را ارائه می‏کند که بدان توجه می‏کنیم.
نمونه‏های این امر در احکام فقهی بسیار است. بهترین نمونه، که تأثیر حالات نفسانی مطالعه کننده در امر استنباط نشان می‏دهد، نهی پیغمبر «از ندادن آب و روئیدنی مازاد بر احتیاج به دیگران» است در روایت آمده است که پیغمبر بین مردم شهرنشین در مورد نخل چنین قضاوت کرد که، از تقسیم آب مازاد چاه نباید خودداری شود و بین مردم بادیه چنین قضاوت کرد که از بخشیدن آب مازاد نباید امتناع ورزید و روئیدنی مازاد را نباید داد و ستد نمود، نهی مزبور چه بسا - مثل نهی قمار و شرب خمر - حکمی عام و لایتغیر و چه بسا که خاص و استثنایی باشد که پیامبر به عنوان ولی امر - رئیس حکومت اسلامی - و به استناد اختیارات شخصی، به منظور تأمین مصالح جامعه، اتخاذ نموده است. بررسی موضوعی این نص، ایجاب می‏کند که به هر دو جنبه توجه نموده و معنای هر یک را به کمک دیگری و سایر نصوص مشابه تعیین کرد. ولی کسی که با موضع فکری قبلی مطالعه می‏کند، از اول در هر مورد احکام عمومی را جستجو کرده و تصور می‏کند که هر چه پیامبر گفته قاعده‏ی عام لایتغیر است و به هیچ وجه به موقعیت سیاسی ایشان توجه نمی‏نماید و در نتیجه نص گفته شده را حکمی قانونی و عام می‏پندارد.(2)
پرواضح است که تصورات شخصی در این نوع از احکام و نظرات دخالت دارد و همین نکته دلالت بر این مطلب دارد که پیش فهم‏ها و پیش فرض‏های افراد در استنباط‏ها و نظریاتشان راجع به معرفت نسبت به دین کاملاً دخالت دارد.
2 ) معرفت دینی، با بهره وری از علوم دیگر :
امری که نمی‏باید از آن غفلت ورزید، این است که آشنایی با علوم دیگر، در کسب معرفت دینی، نقشی مستقیم ایفا می‏کند و عالم و کنکاش‏گر درباره‏ی دین با مراجعه به آن علوم می‏تواند هندسه معرفتی خود از دین را تنظیم نموده به آن غنا ببخشد، چه آنکه در کلیت تفکر دینی و معارفی که ارائه شده، نگاهی همه جانبه به علوم افکنده شده است. تسخیر طبیعت،
______________________________
1. سید محمد باقر الصدر، اقتصادنا، ترجمه‏ی محمد کاظم محمودی، ج 2 ، ص 48 .
2. همان، ص 49 .
______________________________
مسأله جاذبه، معادلات هندسی و ریاضی، مسأله‏ی روانی، اجتماعی و مسائل مربوط به حوزه‏ی علوم تجربی در شریعت مورد استناد، توجه و استشهاد قرار گرفته و در کنار اینها دین، همواره مؤمنان را به تدبر و تعمق فراخوانده و در واقع بذر و جانمایه‏ی اصلی مطالب علمی در متن دیانت مورد توجه جدی و مؤکدی واقع گردیده که خود حاکی از این واقعیت سترگ است که دست‏یابی به این حوزه‏های معرفتی، مسبوق به بهره وری از علوم دیگر می‏باشد و لذا در مسیر فهم دین، علوم تأثیرگذار به گونه‏ای هستند که یا به فهم زبان و منطق دین مربوط می‏شوند که در این راستا علومی همچون ادبیات، منطق، حدیث، رجال و اصول فقه و نیز بعضی از مباحث عقلی تأثیرگذارند، و یا علوم تأثیرگذار برای فهم محتوای تکاملی دین است که علومی همچون علوم انسانی و تجربی و... مؤثرند. اما باید دانست که آنگونه نیست که دین در همه‏ی بخش‏های خودش نیازمند به علوم تجربی و انسانی باشد. زیرا که همه بخش‏های دین، دریافتشان منوط به فهم علوم تجربی نیست و بنابراین با تحولی که در علوم روی می‏دهد، نمی‏توان گفت که دین هم متحول می‏شود.
علت اینکه همه‏ی بخش‏های دین با علوم بشری ارتباط ندارند این است که بخش‏های گسترده‏ای از کتاب و سنت با خود کتاب و سنت تفسیر می‏شوند و فهم آنها بر هیچ علم دیگری به جز (ادبیات، لغت، اصول فقه، رجال و حدیث) مبتنی نیست، نظیر بسیاری از آیات قرآن کریم در باب معاد، بهشت، جهنم، صفات مؤمن و کافر، مسایل عبادی، مانند حج، نماز و امور فراوان دیگر، که در این موارد متون دینی همدیگر را تفسیر می‏نمایند و از ظواهر و نصوص آنها می‏توان به مراد جدی صاحب سخن پی برد.(1)
3 ) معرفت، با مقیاس قراردادن عادات، برداشت‏ها و سنن اجتماعی :
معرفت دینی، با عامل دیگری هم شکل می‏گیرد و آن، مسأله‏ی عادات و سنن اجتماعی است که در نتیجه اصالت یا عدم اصالت چنان معرفتی، منوط به تیپ عادات و برداشت‏ها و سنن اجتماعی است، یعنی اگر این عادات و برداشت‏ها در یک جامعه رشید و بالغ باشد و معرفت کامله‏ای از ناحیه‏ی قطبی دینی و یا انسان‏های به معرفت رسیده، به جامعه عرضه شود و همان معرفت، در قالب سنت اجتماعی و یا برداشت‏ها و عادات رایج درآید، در این صورت،
______________________________
1. محمد حسین زاده، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، زمستان 78 ، ص 149 .
______________________________
معرفتی کامل و صادق خواهد بود و در غیر این صورت، یعنی در صورتی که معرفت، مشوب به اغراض نفسانی، سیاسی، برداشت‏های غیرمنطبق بر اصول باشد، در این صورت، این معرفت، کامل و صادق نخواهد بود.
اعتبارشناسی معرفت دینی
یکی از مهمترین مباحث در حوزه‏ی معرفت دینی، بحث اعتبارشناسی و یا شناخت درجه‏ی اعتبار، یا مطابقت این معارف با امر واقع ثابت است. به این جهت در معرفت‏شناسی دینی باید به این قضیه نیز متفطن شویم که آیا معرفت‏های حاصله از طرق شهودی، متون و کتب و سنت و... دارای اعتبار و حقانیت و صدق و مطابقت با واقع می‏باشند یا خیر؟ اگر چنین معرفتی حاصل شود، یعنی معرفت دینی، آیا درجه‏ی حقانیتش به حدی است که می‏توانیم از آن معرفت، اعتقاد ثابت جازم بیابیم یا خیر؟
ابتدائاً درباره‏ی این معرفت، باید از منظر اندیشمندان اسلامی، تعریفی را ارائه کنیم و در پرتو آن مسأله، اعتبارش را بازکاویم. فارابی درباره معرفت می‏آورد:
والمعارف صنفان تصور و تصدیق... فاالتصدیق التام هوالیقین والیقین هوان تعتقد فی الصادق الذی حصل التصدیق به انه لایمکن اصلاً ان یکون وجود ما نعتقده فی ذلک الامر بخلاف ما نعتقده و نعتقد مع ذلک فی اعتقاده هذا انه لایمکن غیره... و ذلک الی غیرالنهایة...(1)
در اندیشه‏ی فارابی، معارف انسانی دو گونه‏اند، تصور و تصدیق. پس تصدیق تام، همان یقین است و یقین این است که معتقد شویم، در امر صادقی که تصدیق به آن ایجاد شده، ممکن نیست وجودش به خلاف آنچه که معتقدیم باشد و اعتقاد هم داریم که غیر این مسأله ممکن نیست و این اعتقاد جازم نهایتی ندارد.
در این گونه از معرفت، تصدیق جازم مطابق با واقعیت اعتبار شده و اکثر فلاسفه‏ی اسلامی، قائل به چنین معرفتی می‏باشند، که در مطاوی عباراتشان قید گردیده. اما در عبارات غربی‏ها به دلیل اینکه علوم تجربی پیوسته در معرض تعویض و تجدد هستند، یک حکم کلی با این نمونه، بیان داشته‏اند و بیان کرده‏اند که هیچ معرفتی را نمی‏توان دارای اعتبار دانست و
______________________________
1. فارابی، منطقیات، ج 1 ، ص 266 .
______________________________
ل آنکه معارفی همچون وجود معاد و عالم آخرت، رسیدن به نتایج اعمال، نامحدود بودن ذات خدا، ضرورت عبادت و پرستش برای انسان و صدها مسأله‏ی دیگر، مسائلی هستند که دارای ثبات، جاودانگی، ضرورت، قطعیت و ابدیت می‏باشند. لذا معرفت به این مقولات، اموری نیستند که در معرض شک و ریب و تردید قرار بگیرند و همین مسأله دال بر اعتبار این گونه معارف است.
در قرآن مجید، چنین شکوکی زدوده شده، «قل ان کنتم فی ریب مما انزلنا علی عبدنا» و یا «قل ان کنتم فی ریب من البعث...» اینها نمونه‏های شک زدایی قرآن مجید در معارفی است که آنها را به بشر عرضه داشته و به بیان آنها پرداخته است. لذا حکم جازم قطعی و ثابتی که در باب معرفت‏های دینی می‏توانیم به تبیین و توضیح و اثبات آن بپردازیم، این است که معارف الهی، معارفی قطعی، ثابت و دارای اعتبار می‏باشند. البته این مطلب بیشتر با تکیه بر ابعاد عرفانی روح انسان، اینکه عشق به کمال مطلق دارد، هم قابل دریافت است و عشق فعلی بدون معشوق فعلی، امری محال است.

تبلیغات