راه های حصول معرفت دینی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این نوشتار به راههای کشف مقاصد دین و مفاهیم و گزارههای آن پرداخته شده است. در آغاز نوشتار مفهومی از معرفت دین و معرفت دینی ارائه شده، سپس به روشمندی درک مفاهیم در سه شاخهی کلی معناشناسی گزارههای دینی، وجود شناسی و زبانشناسی دین اشاره شده است؛ به این مفهوم که باید گزارههای دینی، ماهیت کلی دین، و زبان آن، متعلق معرفت قرار گیرند و فرد، به معرفتی جامع از این سه شاخهی کلی دست یابد. در بخش اصلی و بعدی نوشتار، راههای دریافت معرفت دینی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به دو راه کلی پرداخته شده است. یکی از این راهها طریق دادههای متن وحیانی، یعنی فهم کلام تبیین کنندهی دین است. در همین خصوص، نیز گونههای دستیابی به معرفت دینی از طریق متن مورد توجه قرار گرفته که به چهار وجه باید توجه داشته باشد؛ یعنی متن، کلیدهای درک رموز، واسطهی تفسیر، ابلاغ به مخاطب، این چهار وجه به گونههایی قابل دریافت است. گونهی اول: از طریق عقل است. در این بخش، استدلال گردیده که امر قدسی وحی و گزارهها و مفاهیم آن به وسیله عقل قابل دریافت است. گونهی دوم: از طریق نقل است. که در این بخش، مفاهیم تبیین شده در متون دینی، وسیلهی معرفت دین قرار میگیرند، از قبیل کتاب و سنت. گونهی سوم: از طریق مکاشفات درونی و باطنی است که به معنای معرفتهای شهودی و دریافتهای باطنی است که بر اثر ارتباط با مفاهیم دینی و حقایق نهفته در آن حاصل میشود. طرق دیگری همچون پیشفهمها، بهرهوری از علوم دیگر، و... طرقی هستند که در حصول معرفت دینی نقش آفرینند. در پایان این مقاله، به اعتبار معرفت دینی پرداخته شده، و معرفت دینی را تصدیقی تام و جازم دانسته که دارای اعتباری مطلق و شکوهمند است.متن
بنیادیترین و کلیدیترین مسأله در زمینهی معرفت دینی مسألهی فهم و رسیدن به مقاصد دین و راههای دستیابی به این مهم است، یعنی اینکه دریابیم، مفاهیم و آموزهها و گزارههای دینی چیستند و دارای چه پیامها، مقاصد و غایاتی میباشند.
به عبارت دیگر، دین، دعاوی خاص خود را دارد مانند اینکه، خدا علت نخستین جهان است، بر جهان مشیت و تقدیر الهی حاکم است، سیر جهان، معنادار و هدفمند است، انسان در این عالم، موجودی مکلف و مسؤول است، هستی را بعدی دیگر است (نشئهی آخرت) و... و صدها مطلب و مدعیات و گزارههای دیگر. این معارف و آموزهها و این مدعیات و گزارهها را چگونه میتوانیم فهم کنیم و به واقعیت و صدق آنها اذعان نمائیم و در واقع آنها را چنانکه هست شناسایی کنیم و در این راه، وظایف خودمان را چنانکه باید دریابیم؟ پاسخ اجمالی به این پرسش این است که قطعاً تمام این مدعیات و آموزهها را با مراجعه به طبیعت و بهرهگیری از علوم تجربی نمیتوانیم دریابیم و اصولاً در بسیاری از این آموزهها، علوم طبیعی و تجربی کارایی ندارند و در آن حد نیستند که بتوانند به بلندای این معارف و مفاهیم دست یابند، گرچه ممکن است ما از راه طبیعت به علائم و نشانههایی رهنمون شویم، اما علم در هر حال با پارامترهای مخصوص به خود، نمیتواند این یافتهها یا علائم و نشانهها را توجیه کند، پس باید طرق خاصی برای درک مدعیات دینی وجود داشته باشد که به وسیلهی آن طرق و راهها بتوانیم به عمق این محتویات و مفاهیم و گزارهها دست بیابیم، که این یافتهها البته همخوانی لازم را با حقیقت این مدعیات و آموزهها داشته باشد. بدین روی باید اذعان کنیم که معرفت دین، و درک منظورها از گزارههای دینی و... مقولهای روشمند است و در اصل، این مسأله، متدهای خاص خود را دارد که بدون در نظر داشتن آنها، دستیابی ما به دین، امری دشوار و ناممکن مینماید.
بدین جهت این مبحث را گشوده و در زمینه آن به بررسی و تحلیل میپردازیم تا پرتوهایی از چنین دریافتی بر ما مکشوف و نمایان گردد.
چیستی معرفت دینی
رسیدن به آن منظور و هدف بلند، بستگی به فهم و درک چیستی معرفت دینی دارد تا از پرتو آن، چگونگی این معرفت را تبیین نماییم. چنانکه از عنوان بالا برمیآید، در این عنوان درصدد فهم این نکتهایم که معرفت دینی چه تعریفی دارد و دارای چه مفهومی میباشد. برای تحلیل این مفهوم باید عنوان فوق را کاملاً تجزیه کنیم و در رخداد تجزیه عنوان فوق، سه مقوله رخ مینماید:
1 ) معرفت چیست؟
2 ) دین چیست؟
3 ) معرفت دینی چیست؟
این سه نکته را در نهایت اختصار و اجمال تبیین میکنیم.
معرفت، در تعریف روشنی که از آن ارائه شده، عبارت است از «باور صادق موجه» که بنابر این شخصی میتواند مدعی معرفت باشد که دارای سه شرط اساسی باشد «1- شخص «S» به گزارهی «P» باور داشته باشد. 2- گزارهی «P» صادق باشد. 3- شخص «S» در باورداشتن به «P» موجه باشد.»(1) یعنی من در صورتی میتوانم بگویم که به وجود خدا معرفت دارم که:
1 ) در واقع خدا وجود داشته باشد و گزارهی خدا وجود دارد واقعاً «صادق» باشد.
2 ) من، به عنوان فاعل شناسایی به محتوای این گزاره، باور داشته و با اطمینان خاطر آن را پذیرفته باشم.
3 ) بر این باور، شواهد و قرائن کافی و قانع کننده داشته باشم.
دین، دارای تعاریف گوناگونی است و گوناگونی این تعاریف، بازگشت به گوناگونی ادیان دارد، که تعاریف گوناگون دارای نواقص گوناگونی هم میباشند.
تلقی و تعریف ما از دین، باید جامع گرایانه، اصولی و منطبق بر واقعیت دین و دربردارندهی گوهر ایمان و حاکی از واقعیتی پایدار باشد، بهترین تعریف این است که :
دین، عبارت است از مجموعهای از دادههای قدسی، اعتقادی و بایدها و نبایدهایی که دارای منشأی قدسی و معنویاند، و هماهنگی کامل با نظریات بشری یافته و به وسیلهی عقل
______________________________
1. امیرعباس علی زمانی، نامه مفید، سال پنجم، پاییز 78 ، شماره 19 ، ص 90 .
______________________________
و منطق حمایت میشوند و در صحنهی عمل تضمین کنندهی سعادت مادی و معنوی بشر در حیات دنیوی و اخروی او هستند.
این تعریف به مجموعهای از رهیافتها که ناظر به واقعیت امر متعالی هستند و دارای الزام بوده و در متن زندگی متدینان قرار میگیرند، و از نوعی انسجام وارگی برخوردارند و مقبولیت فطری و منطقی داشته و تضمینگر سعادت هستند، اطلاق میشود.
معرفت دینی
با توجه به مفهومی که از کلمهی دین و معرفت ارائه نمودیم، ایضاح مفهومی معرفت دینی کاملاً بدیهی و میسر خواهد بود که بر آن اساس معرفت دینی، معرفت درجهی دومی است، یعنی معرفتی است که به متن دیانت و شریعت مربوط میشود و آن، «در واقع فهمی عام از متون اولیه (کتاب و سنت) و آنچه که از دل کتاب و سنت برمیآید مانند فقه و کلام و... میباشد». پس معرفت دینی، معرفت نسبت به دین، یعنی هر چه که دینی است و از دین مایه و الهام گرفته است، میباشد.
معرفت دینی دانش و اطلاعی است که از دین حاصل میشود و معارف دینی، مجموعه دستاوردهایی است که علمای دینی با پژوهش در منابع دینی و با استفاده از علوم دینی به دست میآورند و بالاخره شناختی است همه جانبه از گوهر دین.(1)
ضابطهمندی معرفت دینی
معرفت دینی، امری ضابطهمند است و در واقع باید گفت که این مرحله مهم و دستیازی به آن کاملاً منوط و مشروط به وجود قواعدی است که در این بررسی به آنها قواعد معرفت میگوییم. این قواعد در سه شاخهی کلی قرار میگیرند.
1 ) شاخهی معناشناسی گزارههای دینی (Semantical) : یعنی به لحاظ معناشناختی کاملاً دارای ضابطه و قاعده است زیرا که گزارههای دینی به لحاظ معنایی و مفهومی، قابلیت برداشتهای گوناگون دارد. همت اساسی مفسران این است که پرده از روی آیات و گزارههای دینی برگیرند و به لحاظ مفهوم شناختی، یک معنا و مفهوم سره را بیان دارند و به لحاظ اینکه
______________________________
1. ر. ک. محمد فنایی اشکوری، معرفتشناسی دینی، انتشارات برگ، چاپ اول، 1374 .
______________________________
شناخت معانی در گرو درک بسیاری از امور دیگر، حتی مسألهی زمان و مکان است، نمیتوان باور داشت که کسی بتواند به نحوی کافی و وافی بدون در نظر داشتن ضوابط اصولی، معنای گزارهی دینی را تبیین نماید.
ملا محسن فیض کاشانی در این زمینه مینگارد:
کسی که گمان میبرد، قرآن معنایی جز آنچه ظاهر تفسیر، ترجمان آن است، ندارد، از حد و میزان درک خویش خبر داده است و البته در این اخبار از خویشتن صادق است، اما در این که دیگران را بسان خویشتن پنداشته، ره به خطا برده است. قرآن و روایات گواه آنند که معانی قرآن برای صاحبان فهم، معنا و مجال واسعی دارد.(1)
مشکل اساسی در راه فهم معنای متون دینی، این است که بسیاری از افراد گمان میبرند که متون مقدس، به دلیل برخورداری از ابهام ذاتی، نمیتوانند دارای معنای ثابت و معین باشند. حال آنکه در این اندیشه و تفکر مشکلی است که باعث شده که اینان، چنین بپندارند. آن مشکل این است که اینان در پی دریافتن غرض گویندهی این گزارهها نیستند، بلکه بیشتر در پی آنند که فهم خود را از متن عرضه کنند و معنایی که خود میفهمند را تبیین کنند، یعنی اگر درصدد شناخت غرض مؤلف (خداوند در نزول قرآن) میبودند، هرگز دچار چنین خلط مبحثی نمیگشتند.
کسانی که به ابهام ذاتی معنا و عدم تعین معنای متن معتقدند، در واقع، به دلخواه خویش مؤلف را یکسره کنار نهاده و تنها به نگاه استقلالی به متن پرداختهاند. بنابراین، دریافتهاند که متن انواع و اقسام بازیهای زبانی را پذیراست و با کنایی و استعارهای و مجازی دانستن کلمات متن، میتوان به معانی بسیار متنوعی دست یافت، اما نباید فراموش کرد که این، صرفاً یک انتخاب است، ما میتوانیم هدف تفسیری خود را انتخاب کنیم، اگر دریافت افکار و مقاصد مؤلف و متکلم برای ما اهمیت داشت، نگاه ما معطوف به آن واقعیت میشود که متن، برای افادهی معنا و مقصود معینی ساخته و پرداخته شده است، بنابر این ابهام و عدم تعیّن و تکثر معنایی در کار نخواهد بود. اما اگر هدف تفسیری ما برداشت آزاد از متن بود و توجهی به قصد و نیت مؤلف نداشتیم، آن گاه تکثر معنایی به عنوان قابلیت واقعی زبان رخ مینماید.(2)
______________________________
1. ملا محسن فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر القرآن، طهران، المکتبة الاسلامیة، 1356 ، ص 21 .
2. احمد واعظی، معرفت، شماره 24 ، سال ششم، شماره 4 ، بهار 77 ، ص 35 .
______________________________
دست یافتن به چنین مرحلهای، یعنی غرض گویندهی کلمات و این واژگان و الفاظ، کاملاً روشمند است که باید روش خاص آن به دست آید و این روش را خود متن بیان میکند و فهم معانی را خود متن متکفل است. این کار البته، امری میسور و ممکن است، چنانکه خود متن دینی، آن را تبیین فرموده است.
2 ) شاخه وجود شناختی دینی:
در این شاخه میخواهیم این واقعیت را ادراک نماییم که دین، به لحاظ وجودی خودش، چگونه وجودی است؟ آیا به لحاظ وجودی از مصدری غیبی و ماورایی صادر شده و به بشر داده شده است، یا اینکه وجودی بشر دارد و محصول و ساخته و پرداخته فکر و اندیشه بشری است؟
چنانکه در مطلب بالا به خوبی بیندیشیم، به دست میآید که این مسأله هم امری روشمند است. یعنی اینکه بفهمیم، دین، از مبدئی قدسی صادر شده که احاطه و اشراف قیومی بر همهی مراتب هستی دارد و دین، به عنوان یک پیام، از این مبدأ قدسی، به عالم بشری داده شده است. این مسأله را هم ما به سادگی نمیتوانیم ادراک کنیم، مگر اینکه روشها و قواعدی را برای فهم کلیت این معنا در نظر بگیریم. خود دین در این امر نیز به بیان روش و قواعدی پرداخته تا برای کسانی که ابتدائاً با آن مواجه میشوند روشن شود که دین، ساخته و مولود فکر بشر نیست و از مبدئی قدسی و غیبی که احاطهی قیومی بر همهی مراتب هستی دارد، صادر و نازل شده است.
3 ) شاخهی زبان شناختی:
یکی از عمدهترین محورهای نزاع این است که اولاً دین چه زبانی دارد. زبان دین آیا نمادی است، اسطورهای و سمبلیک است و یا...؟ درک چنین مرحلهای که زبان دین چیست و بنابراین حامل چه پیامهایی است، میطلبد که در حوزهی زبان شناختی نیز، در مقولهی فهم و معرفت دین توجه بشود، زیرا که در دین، بیان و زبان خاصی وجود دارد. در دین، هم به طبیعت توجه شده و هم به ماورای طبیعت، هم به عالم خلق توجه شده و هم به عالم امر و در عالم خلق، موجودی که لایق دریافت شریعت شده است وجود دارد.
در واقع، نظر صائبی را که میشود در این زمینه مطرح نمود، این است که دین، دارای زبان محدود و خاصی نیست یعنی به گونهای نیست که آن را صرفاً سمبلیک و یا نمادی بدانیم،بلکه متناسب با مضامین و سنخ گزارهها و اهدافی که نازل کنندهی دین دارد و متناسب با جهان بینی خاصی که در دین منطوی است، زبان آن هم شکل میگیرد و لذا میتوانیم زبان دین، خصوصاً دینی همچون اسلام و کتابی همچون قرآن را به این گونه توصیف کنیم که :
سبک بیان و ساختمان معنایی مفاهیم و مطالب، به صورت آمیزهای از شیوههای گوناگون و ترکیبی از زبانهای متعدد میباشد.(1)
دین دارای ابعاد گوناگون عقیدتی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، تربیتی، آیینی و... میباشد، متون دینی نیز به تناسب هر بعد و موضوعی، از زبانهای گوناگون (صریح، کنایه، رمز، استعاره، قصه و...) بهره جستهاند و البته میان همه این ابعاد و اجزا از نظر زبانی، پیوندی منظم و رابطهای ویژه برقرار است که با آن میتوان جهان بینی دینی را به دست آورد.(2)
در مجموع میتوانیم چند نکته را اذعان کنیم.
1 ) دین، مجموعهای قابل دریافت و شناسایی است و این گونه نیست که معانی، مفاهیم و آموزههایی غیرقابل دستیابی و شناخت داشته باشد.
2 ) در دین، بر عناصری تکیه شده که اگر دین، آنها را روشن نمیساخت، انسان با حرکت خود به آنها دست نمییافت.
3 ) دین، با حقیقتی عالی و متعالی رابطه و پیوند دارد که انسان میتواند با این حقیقت عالی پیوند برقرار کند.
4 ) در دین، کوشش شده است که مهمترین تکالیف و وظایف انسانی در قالب آموزهها و عباراتی خاص بیان شود.
5 ) تمام آنچه را که دین بیان میدارد، جنبهی فطری، عقلانی و منطقی دارد و چیزی در آن برخلاف عقل و فطرت نیامده است.
در معرفت دینی، میخواهیم با یک مکاشفهی بزرگ آشنا شویم، که با زبان وحی برای پیامبر بیان شده است و این مکاشفه برای هر فردی روی نمیدهد و فهم این مکاشفه هم بدون قاعده و روش میسر نیست.
معرفتی که از انکشاف الهی به دست آمده، چیزی به معرفت دربارهی ساختار طبیعت،
______________________________
1. حمید آریان، زبان قرآن، ساختار و ویژگیها، معرفت شماره 35 ، ص 19 .
2. محمد جواد عنایتی راد، زبانشناسی دین در نگاه المیزان، پژوهشهای قرآنی، شماره 9 و 10 ، ص 40 .
______________________________
تاریخ و انسان نمیافزاید. معرفت ناشی از انکشاف الهی، معرفتی است دربارهی انکشاف راز وجود و نه اطلاع دربارهی سرشت موجودات و ارتباطشان با یکدیگر... باید به یاد داشته باشیم که در درون این معرفت، عناصری وحیانی هستند. لذا این معرفت باید همواره آمادهی حمایت از حقایق اصیل حاصل از انکشاف الهی باشد.(1)
البته روش دریافت دین و معرفت دینی، روشی متناسب با همین گوهر پایدار و اصیل است و هرگز نباید گمان ببریم که روش معرفت دینی، همچون روشی است که در علوم طبیعی، نسبت به شناخت طبیعت وجود دارد.
راههای دریافت معرفت دینی
اکنون که به روشمند بودن فهم یک مکاشفه پی بردیم و دریافتیم که دستیابی به معرفت دینی امری ممکن و متحقق است، باید دریابیم که راههای دستیابی به چنین معرفتی چیستند و از چه طرقی میتوان به این معرفت دست یافت. توجه به این نکته نیز از ضرورتی تام برخوردار است که دعاوی دینی، با دعاویی که علم تجربی و درک عرفی دارند متفاوت هستند. لذا تشخیص و درک این دعاوی نیازمند به نشانهها و راههایی است غیر از آنچه که در علوم تجربی و عرفی وجود دارد. لذا ادعاهایی همچون این ادعا، که «جهان، وابسته و معلول است» یا «همه چیز در این عالم، مصنوع و نیازمند قدرت ازلی میباشند» و یا «مشیت و نظم الهی حاکم بر همه چیز است»، مستلزم آن هستند که داوریهای ارزشی خاصی صادق باشد، نه آن نوع داوری که در علوم تجربی و علوم عرفی وجود دارد.
بدین روی این راهها را با همین شیوه و نسق، مورد ارزیابی قرار میدهیم.
این راهها دو گونهاند و با همین دو گونه راه، میتوان به درک دین و معرفت به گزارههای آن دست یافت.
الف: از طریق دادههای متن وحیانی
این راه، مستلزم یک درک پیشینی و یک احساس متعالی است. یعنی قبل از اینکه به متن وحیانی توجه کنیم، احساسی عالی نسبت به صدور متن وحیانی از مبدئی قدسی داریم و سپس با همین نگرهی ذهنی به سراغ متن وحیانی میرویم و فهم متن وحیانی، به مفهوم
______________________________
1. جی هی وردتا توماس، پل تیلیش، ترجمه فروزان راسخی، انتشارات گروسی، چاپ اول، 74 ، ص 36 .
______________________________
درک پیامهایی است که مصدر پیام دهنده (خدا)، آنها را ارسال نموده، یعنی فهم کلام متکلم. در این خصوص کسی که میخواهد متن را ادراک کند باید از یک عروج روحانی، و حالتی اشراقی و قدسی، برخوردار باشد و وجود خود را با محتوای این پیامها دمساز نماید. چنانکه در قرآن مجید چنین تعبیر بلندی وجود دارد:
«الله نزل احسن الحدیث، کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرّ منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله، ذلک هدی الله یهدی به من یشاء و من یضلل الله فماله من هاد.»(1)
خداوند نازل فرموده، بهترین سخن را، کتاب مشتابهی دوگانه که به لرزه درآید پیکر آنانی که از خدایشان بیم دارند، سپس پوستها و قلبهاشان (ظاهر و باطن) نرم شود برای یاد خدا. این است هدایت خداوند که به وسیلهی آن برخی را که بخواهد هدایت میکند و کسانی را که به گمراهی بکشد، هدایت یابندهای ندارند.
کسانی که در معرض تابشهای وحی قرار میگیرند، وجود خود را با این پیامها دمساز مینمایند.
گونهی دستیابی به معرفت، از طریق متن
فهم یک متن، امری چهار وجهی است که وجوه چهارگانه آن عبارتند از:
1 ) متن یا پیام و منبع وحیانی؛
2 ) کلیدهای درک مفاهیم و رموز وحیانی؛
3 ) واسطهی تفسیر گو یا مفسری که به شکلی روشمندانه به تبیین گزارههای موجود در متن وحیانی بپردازد؛
4 ) ابلاغ به مخاطب، با زبانی قابل درک برای فهم رموز و اشارات و مفاهیم متن.
طی این فرایند، منجر به پیدایش معرفت از متن وحیانی میشود و این مسأله از ضرورت تام برخوردار است که در معرفت دینی، این شناختها حاصل شود تا شناختی سره و ناب از محتوای شریعت به دست آید.
فهم متن وحیانی، چیزی جز درک پیامهای گویندهی کلام نیست، که با این کلمات با
______________________________
1. قرآن مجید، سورهی زمر، 23 .
______________________________
مخاطبان خویش سخن گفته، لذا در فهم متن وحیانی، مخاطب میخواهد ارتقاء پیدا کند و فهم خود را بالا بیاورد و در حدی قرار بگیرد که کلام متکلم را درک نماید و البته که این کار، با شناخت زبان متکلم، زبان جامعهای که در آن زیست مینماید و فهم فحوای کلام و روشهای دستوری و فهم فنی و روانشناختی کلام، از ضرورتی جدی برخوردار است.
بالاخره در فهم متن، چند راه در برابر ما ظاهر میشوند.
الف - راه عقل :
اولین مسألهای که در این باب رخ مینماید، تبیین و ایضاح این نکته است که آیا دین، توسط عقل بشری قابل دریافت است یا خیر؟
در پاسخ، باید اشاره کنیم که، دین، امری وحیانی و الوهی است که به غرضی دیگر، جز هدایت بشر نازل نشده است. بنابراین، باید توسط عقل بشری قابل حصول و دریافت باشد والا نقض غرض خواهد شد. برخی، این ادعای عجیب را مطرح میکنند که چون دین امر قدسی است، با عقل بشری قابل دریافت نیست. مثلاً در شمارهی 15 ، مجلهی نامهی مفید، مقالهای تحت عنوان «نگرش انتقادی بر روش تحقیق و تفکر در فلسفه اسلامی»، از آقای دکتر منوچهر صانعی به چاپ رسیده که ایشان، در آن نوشتار، ادعاهایی دور از حقیقت را بیان داشته که به طور خلاصه به یک نکته آن اشاره کرده و آن را مورد نقد و ارزیابی قرار میدهیم.
دین مقدس است، هر جا قداست راه یافت، جایی برای شناخت باقی نمیماند، چون امر مقدس قابل نقد نیست، حال آنکه نقادی، ذات شناسایی است.(1)
در مورد دیگر مینویسند.
خوب است معتقدان به دین معقول بدانند که عقل، فرزند تجربه است و شأن آن تاریخی است، بستهی ثابتی نیست که یک بار برای همیشه از آسمان فروافتاده باشد، بلکه ذات و اصل آن، تبلور و تراکم تجربههای تاریخی نوع انسان است. بنابراین کوشش برای عقلانی کردن کل نظام دینی، کوششی ناموفق خواهد بود. زیرا سؤوال میشود، کدام عقل؟(2)
در مقام پاسخ به این دو فقره از مقالهی آقای دکتر منوچهر صانعی چند نکته را یادآور میشویم:
______________________________
1. دکتر منوچهر صانعی، نامه مفید، شماره 15 ، ص 8 .
2. همان، ص 16 .
______________________________
نکته اول: اصلاً این گونه قضاوتی بسیار دور از انصاف و حقیقت است. آیا گزارههای قدسی، قابل شناخت نیستند؟ اگر چنین نیستند باید کلیت دین را که امری قدسی و الهی است، کاملاً امری تقلیدی بدانیم که در آن تفحص و کنکاش و شناخت راه ندارد و حال آنکه یکی از محورهای مهمی که دین، خصوصاً اسلام، روی آن انگشت نهاده، علم و درک و معرفت دین است. 770 بار واژه علم و مشتقات آن استعمال شده و واژههایی همچون سیر و نظر و تفکر و معرفت و تفقه و... در قرآن مجید، به عنوان یک متن مقدس، استعمال شده که دلالت بر قابل حصول و قابل شناسایی بودن آن است.
نکته دوم: این که چه کسی گفته است که امر قدسی قابل ارزیابی نیست؟ آن همه مناظرات کلامی در دوره شکوفایی خرد اسلامی در اعصار اولیهی ظهور اسلام، گواهر این است که امر قدسی، مورد نقد قرار میگرفته و ارزیابی میشده و ائمه علیهمالسلام نیز به این ارزیابی تن دادهاند و خود به پاسخ به نقدها و شبهات، با توجه به آموزههای دینی، پرداختهاند.
نکته سوم: مدعای نویسندهی محترم مبنی بر این که عقل، فرزند تجربه است و شأن تاریخی دارد، هرگز مورد ادعای هیچ فیلسوف تاریخی قرار نگرفته و مضافاً اینکه با آموزههای درون دینی هرگز مطابقتی ندارد. در مضامین دینی ما، عقل، اولین موجود الهی و اولین عنصری است که لباس زیبای هستی را بر قامت رسای خود پوشیده است، چنانکه کتاب العقل والجهل(1) در اصول کافی به این حقیقت عالی اشاره دارد.
نکته چهارم: نویسندهی محترم، کوشش برای عقلانی سازی دین را کوششی ناموفق خوانده است و حال آنکه دین، ذات و جوهری عقلانی دارد و عامل عقل در کلیت دین تنیده شده و در تمام اصول و فروع آن در نظر گرفته شده یعنی اولاً خلاف عقل و منطق چیزی تشریع نشده و ثانیاً هر عقل سلیمی به قابل قبول بودن و مبتنی بودن اصول نظری و عملی دین بر معیارهای عقلی، حکم میراند.
در قرآن مجید، به عنوان یک متن دینی، رجس و پلیدی را از آنانی میداند که به حوزهی تعقل وارد نمیشوند. و میفرماید:
و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون.(2)
______________________________
1. ر. ک. کلینی، اصول کافی، ج 1 ، کتاب العقل والجهل .
2. قرآن مجید، سورهی یونس، 10 .
______________________________
ناپاکی را خداوند برای کسانی قرار داده که تعقل و اندیشه نمیکنند.
و یا اینکه میفرماید:
ان شرالدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون(1)
بدترین جنبندگان روی زمین، آنانی هستند که ناشنوا و لال هستند و اندیشه نمیورزند. قرآن کافران را نکوهش کرده و میفرماید:
اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون(2)
اف بر شما و آنچه را که میپرستید، آیا اندیشه نمیکنید.
همچنین تأکید شده است که قرآن، متنی آسان و قابل دستیابی برای بشر است.
یسرناه بلسانک(3)
یسرنا القرآن للذکر(4)
در نتیجه، باید اذعان کنیم که عقل، یکی از راههای درک معارف دینی و نیز یکی از راههای درک «صدق» محتوای دین میباشد.
ب - از راه نقل :
منظورمان از عامل نقل، استناد به نصوص است، نصوص اصلیه و نصوصی که جنبهی تفسیری و تأویلی برای متون وحیانی را دارند که در واقع چشمگیرترین و ثمربخشترین و در عین حال پرنمودترین شیوه برای درک متن وحیانی و بالاخره دستیابی به معرفتی در باب دین است.
روشنترین بیان برای «نقل» همان عنوان کتاب و سنت است که متن وحیانی و مجموعهی افعال و اقوال و اعمال امضائی کسانی است که خود، معرفت کاملهای نسبت به دین دارند و معرفت آنها حجت قطعی است. از این رو کتاب و سنت در کنار هم آمدهاند و در واقع، سنت، تجسم کتاب میباشد.
کتاب و سنت، همان وحی مدون و مجسم هستند و از این رو دو منبع اصلی برای دریافت
______________________________
1. قرآن مجید، سورهی انفال، 22 .
2. قرآن مجید، سورهی انبیاء، 67 .
3. قرآن مجید، سورهی شعرا، 195 .
4. قرآن مجید، سورهی مریم، 79 .
______________________________
م و سنن ثابت الهی میباشند.(1)
این دو منبع، دو سرچشمهاند که پیوسته در حال جوشش میباشند و از چنان جوششی برخوردارند که برای همیشه قادرند، در اختیار جویندگان معرفت، کمال آن را بنهند و البته جویندگان معرفت هم این راه را با اجتهاد مستمر طی مینمایند.
ضرورت استمرار اجتهاد در تاریخ اسلام، گرچه مربوط به زمان غیبت است، لیکن اصل وجود و تأسیس آن مربوط به حضور معصومین علیهمالسلام است، در زبان ائمهی معصومین علیهمالسلام فقها با اجتهاد خود میکوشیدند تا آنچه را از مهبط وحی صادر شده است دریافت نمایند و محصول فکر خود را به دیگران منتقل نمایند. ائمه معصومین علیهمالسلام نیز آنها را به این کار تشویق کرده و تلاش آنها را گرامی میداشتند.(2)
در همین خصوص، در جنب راه نقل، به پدیدهی اجتهاد، به عنوان یک رمز در شناخت دین و معرفت نسبت به آن، دست مییابیم. در واقع، اجتهاد در کنار کتاب و سنت، خود شیوه و راه دیگری میشود بر تحقق معرفت دینی، البته نباید اشتباه کرد که اجتهاد، صرفاً همان اجتهاد مصطلح در ابواب فقه است بلکه اجتهاد در ابواب فقه به ضمیمه سایر بخشها و حوزههایی است که دین در آن حوزهها دارای سخن و اشاره است.
اجتهاد فقیه، واسطهی بهره وری و استفاده از این نور است، از این رو فقیه موظف است با آگاهی تمام نسبت به پدیدههای نوینی که همراه با گذر تاریخ در زندگی اجتماعی بشر پیدا میشوند، احکام مربوط به آنها را نه براساس پندار و سلیقهی خود، بلکه با استعانت از اصول و قواعد القا شده از ناحیهی شارع دریافت نماید. البته این نکته هست که تشخیص قواعد فقهی براساس کتاب و سنت و خصوصاً تمییز آنها از احکام والایی که توسط پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام در طول حیات اقتصادی و سیاسی آنها صادر شده است، کاری ظریف و عظیم است، اما عظمت و ظرافت کار که محتاج به کاوش دقیق و تفکر عمیق پیرامون الفاظ، عبارات و نیازمند به اشراف بر ابواب مختلف فقه است هرگز مشوق کوتاه کردن دست شریعت و وحی
______________________________
1. آیةاللّه عبداللّه جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، مرکز نشر اسلامی، پاییز 77 ، ص 322 .
2. همان، ص 224 .
______________________________
نسبت به احکام سیاسی و اقتصادی و یا اجتماعی نمیباشد، زیرا تک تک این اعمال قبل از آنکه اثر سیاسی و یا اقتصادی خود را بر طبیعت همجوار آشکار نمایند، اثر خود را بر عالم ملکوت و جبروت و بر سیر صعودی انسان اعمال خواهند کرد. به همین دلیل است که شناخت این احکام، همواره محتاج استعانت از معرفت دینی است.(1)
ج - از طریق مکاشفات درونی :
یکی از کاراترین و سودمندترین راههای کسب معرفت دینی، نقب زدن به مکاشفات باطنی و درونی است. یکی از کسانی که دستیابی به معرفت را از این راه عملی ساخته، عین القضات همدانی است که بر نسق و شیوهی خودش، که البته در میان عارفان فرهیخته دیگر هم بسیار رایج بوده است، معرفت را تنها از راه مکاشفات باطنی ممکن و میسر میداند. وی در بخشی از کتاب زبدة الحقایق خودش مینویسد:
مکاشفه، چون به نوشتن این فصل رسیدیم برقی از آسمان سلطنت جلال ازلی جسته، خرمن خرد و دانش نویسنده را در هم کوبیده، هویت او را نابود ساخت، نه، بلکه هویت الهی او را فراگرفته، مجاز در حقیقت گم شد و چون جمال ازل، خرد و دانش و هویتش را به وی بازگردانید، به این ترانه مترنم بود که:زانچه بر من رفت لب بستم که هیچ فال نیکی زن تو هم چیزی مپرس
دل در سینه میطپید و اشکم سرازیر میشد. عشق غوغا میکرد و حسرت و اندوه توان فرسا بود که: تا کی تلاش بیهوه! اندکی در زندان فراق به یاد معشوق بودن! چون تب و تاب عشق فزونی یافت، جان به جایگاه اصلی خود بازگشت و قلم از دست نویسنده افتاد. از حضرت معشوق فرمان دیدار رفته، مرغ جان از قفس تن، به آشیان حقیقی جایگاه واقعی و نهادی خود پرواز کرد. میان او و سلطان ازل که او اسیر سرپنجهاش بود، حالاتی رفت که شرحش ناممکن است و چون رخصت بازگشت یافت، اجازه یافت تا گرفتاران حصار زمان و مکان را از این واقعه چیزی گوید، و اجازه یافت و چون به زندان تن بازگشت، اینها را توانست در قلم آورد، اگر بر خاطر گذرد که اینها یعنی چه، از آن سوی حجاب غیب فریادت زنند که: با ادب باش کوران را بحث از رنگها و نقشها و نگار نرسد!!
سوگند به آنکه ملک و ملکوت در قبضهی قدرت او بوده و عظمت و جبروت زیر فرمان اوست، اگر از آنچه میان من و معشوق رفت، ذرهای در جهان خاکی، آشکار گردد، عرش و کرسی از هم
______________________________
1. همان، ص 226 .
______________________________
پاشند تا چه رسد به آسمان و زمین.(1)
معرفت شهودی، یک محدودیت دارد و آن این است که به دشواری به مقام بحث و بررسی و تفهیم و تفهم نهاده میشود و اجمالاً حالات عرفانی و مکاشفاتی که در این حالات روی میدهند بیان ناپذیرند، چون دریافت باطنی هستند که ویژهی شخص دریافت کنندهاند و بالاخره رازگونه هستند و حتی حالت اشارهای داشته و کمتر نیازمند استدلال و مقدماتند و فقط باید صاحبدلی باشد تا بتواند به اوج و قله معرفت شهودی دست یازد.
این معرفت، در حیطهی هیچ قانون و میزان شناخته شدهای نمیگنجد، نه اینکه خود هیچ میزانی نداشته باشد، همهی کاملان و به حق رسیدگان از مردان خدا، این اصل را میپذیرند که معرفت شهودی را براساس هر مرتبه، اسم، مقام موطن، حال، وقت، لحظه و شخص، دارای منطق و میزان ویژهای است که هر کسی نسبت به حال و مقام خود و در رابطه با اسماء مختلف الهی با این منطق و میزان، انواع معارف و فتوحات شهودی و لدنی و القائات و واردات و تجلیات را که بر اهل دل و صاحبان باطن رخ میدهند، از یکدیگر تشخیص میدهد و انسان با این منطق و میزان میفهمد که القاءیت الهی و ملکی کدام است و القاء شیطانی و امثال آنکه نباید به آنها اطمینان کرد کدام است.(2)
د - حصول معرفت دینی با چند طریق دیگر:
معرفت دینی با چند راه دیگر، علاوه بر عامل عقل و نقل و مکاشفه، حاصل میگردد که این راهها در واقع به راههای فهم مستقل تعبیر میگردد، که در اینجا سه راه عمده را در همین راستا، به طور اجمال تبیین مینماییم.
1 ) معرفت مسبوق به پیش فرض و پیش فهم :
منظور آن است که عالم دین قبلاً فهمی را یافته و دارای نوعی پیش فرض و پیش فهم است که مسلماً این پیش فرضها و پیش فهمها در هندسهی معرفتی او دارای اثر و نقش است.
دو نفر را در نظر میگیریم که در نصوص مطالعه میکنند، یکی بیشتر به جنبههای
______________________________
1. عین الحیات، زبدةالحقایق، فصل 85 ، ص 12 .
2. سید حیدر آملی، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، بخش 3 ، رکن 3 ، فصل 1 ، ص 489 .
______________________________
اجتماعی و سیاسی احکام متوجه است و دیگری به جنبههای فردی آنها، اگرچه هر دو نصوص واحدی را مطالعه میکنند ولی نتیجهگیریهای مختلفی خواهند داشت که به همان موضع گیری ذهنی ایشان مربوط بوده و چه بسا در این موارد، سایر جنبهها را از نظر مکتوم دارند.(1)
شهید صدر در این زمینه نمونههایی را ارائه میکند که بدان توجه میکنیم.
نمونههای این امر در احکام فقهی بسیار است. بهترین نمونه، که تأثیر حالات نفسانی مطالعه کننده در امر استنباط نشان میدهد، نهی پیغمبر «از ندادن آب و روئیدنی مازاد بر احتیاج به دیگران» است در روایت آمده است که پیغمبر بین مردم شهرنشین در مورد نخل چنین قضاوت کرد که، از تقسیم آب مازاد چاه نباید خودداری شود و بین مردم بادیه چنین قضاوت کرد که از بخشیدن آب مازاد نباید امتناع ورزید و روئیدنی مازاد را نباید داد و ستد نمود، نهی مزبور چه بسا - مثل نهی قمار و شرب خمر - حکمی عام و لایتغیر و چه بسا که خاص و استثنایی باشد که پیامبر به عنوان ولی امر - رئیس حکومت اسلامی - و به استناد اختیارات شخصی، به منظور تأمین مصالح جامعه، اتخاذ نموده است. بررسی موضوعی این نص، ایجاب میکند که به هر دو جنبه توجه نموده و معنای هر یک را به کمک دیگری و سایر نصوص مشابه تعیین کرد. ولی کسی که با موضع فکری قبلی مطالعه میکند، از اول در هر مورد احکام عمومی را جستجو کرده و تصور میکند که هر چه پیامبر گفته قاعدهی عام لایتغیر است و به هیچ وجه به موقعیت سیاسی ایشان توجه نمینماید و در نتیجه نص گفته شده را حکمی قانونی و عام میپندارد.(2)
پرواضح است که تصورات شخصی در این نوع از احکام و نظرات دخالت دارد و همین نکته دلالت بر این مطلب دارد که پیش فهمها و پیش فرضهای افراد در استنباطها و نظریاتشان راجع به معرفت نسبت به دین کاملاً دخالت دارد.
2 ) معرفت دینی، با بهره وری از علوم دیگر :
امری که نمیباید از آن غفلت ورزید، این است که آشنایی با علوم دیگر، در کسب معرفت دینی، نقشی مستقیم ایفا میکند و عالم و کنکاشگر دربارهی دین با مراجعه به آن علوم میتواند هندسه معرفتی خود از دین را تنظیم نموده به آن غنا ببخشد، چه آنکه در کلیت تفکر دینی و معارفی که ارائه شده، نگاهی همه جانبه به علوم افکنده شده است. تسخیر طبیعت،
______________________________
1. سید محمد باقر الصدر، اقتصادنا، ترجمهی محمد کاظم محمودی، ج 2 ، ص 48 .
2. همان، ص 49 .
______________________________
مسأله جاذبه، معادلات هندسی و ریاضی، مسألهی روانی، اجتماعی و مسائل مربوط به حوزهی علوم تجربی در شریعت مورد استناد، توجه و استشهاد قرار گرفته و در کنار اینها دین، همواره مؤمنان را به تدبر و تعمق فراخوانده و در واقع بذر و جانمایهی اصلی مطالب علمی در متن دیانت مورد توجه جدی و مؤکدی واقع گردیده که خود حاکی از این واقعیت سترگ است که دستیابی به این حوزههای معرفتی، مسبوق به بهره وری از علوم دیگر میباشد و لذا در مسیر فهم دین، علوم تأثیرگذار به گونهای هستند که یا به فهم زبان و منطق دین مربوط میشوند که در این راستا علومی همچون ادبیات، منطق، حدیث، رجال و اصول فقه و نیز بعضی از مباحث عقلی تأثیرگذارند، و یا علوم تأثیرگذار برای فهم محتوای تکاملی دین است که علومی همچون علوم انسانی و تجربی و... مؤثرند. اما باید دانست که آنگونه نیست که دین در همهی بخشهای خودش نیازمند به علوم تجربی و انسانی باشد. زیرا که همه بخشهای دین، دریافتشان منوط به فهم علوم تجربی نیست و بنابراین با تحولی که در علوم روی میدهد، نمیتوان گفت که دین هم متحول میشود.
علت اینکه همهی بخشهای دین با علوم بشری ارتباط ندارند این است که بخشهای گستردهای از کتاب و سنت با خود کتاب و سنت تفسیر میشوند و فهم آنها بر هیچ علم دیگری به جز (ادبیات، لغت، اصول فقه، رجال و حدیث) مبتنی نیست، نظیر بسیاری از آیات قرآن کریم در باب معاد، بهشت، جهنم، صفات مؤمن و کافر، مسایل عبادی، مانند حج، نماز و امور فراوان دیگر، که در این موارد متون دینی همدیگر را تفسیر مینمایند و از ظواهر و نصوص آنها میتوان به مراد جدی صاحب سخن پی برد.(1)
3 ) معرفت، با مقیاس قراردادن عادات، برداشتها و سنن اجتماعی :
معرفت دینی، با عامل دیگری هم شکل میگیرد و آن، مسألهی عادات و سنن اجتماعی است که در نتیجه اصالت یا عدم اصالت چنان معرفتی، منوط به تیپ عادات و برداشتها و سنن اجتماعی است، یعنی اگر این عادات و برداشتها در یک جامعه رشید و بالغ باشد و معرفت کاملهای از ناحیهی قطبی دینی و یا انسانهای به معرفت رسیده، به جامعه عرضه شود و همان معرفت، در قالب سنت اجتماعی و یا برداشتها و عادات رایج درآید، در این صورت،
______________________________
1. محمد حسین زاده، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، زمستان 78 ، ص 149 .
______________________________
معرفتی کامل و صادق خواهد بود و در غیر این صورت، یعنی در صورتی که معرفت، مشوب به اغراض نفسانی، سیاسی، برداشتهای غیرمنطبق بر اصول باشد، در این صورت، این معرفت، کامل و صادق نخواهد بود.
اعتبارشناسی معرفت دینی
یکی از مهمترین مباحث در حوزهی معرفت دینی، بحث اعتبارشناسی و یا شناخت درجهی اعتبار، یا مطابقت این معارف با امر واقع ثابت است. به این جهت در معرفتشناسی دینی باید به این قضیه نیز متفطن شویم که آیا معرفتهای حاصله از طرق شهودی، متون و کتب و سنت و... دارای اعتبار و حقانیت و صدق و مطابقت با واقع میباشند یا خیر؟ اگر چنین معرفتی حاصل شود، یعنی معرفت دینی، آیا درجهی حقانیتش به حدی است که میتوانیم از آن معرفت، اعتقاد ثابت جازم بیابیم یا خیر؟
ابتدائاً دربارهی این معرفت، باید از منظر اندیشمندان اسلامی، تعریفی را ارائه کنیم و در پرتو آن مسأله، اعتبارش را بازکاویم. فارابی درباره معرفت میآورد:
والمعارف صنفان تصور و تصدیق... فاالتصدیق التام هوالیقین والیقین هوان تعتقد فی الصادق الذی حصل التصدیق به انه لایمکن اصلاً ان یکون وجود ما نعتقده فی ذلک الامر بخلاف ما نعتقده و نعتقد مع ذلک فی اعتقاده هذا انه لایمکن غیره... و ذلک الی غیرالنهایة...(1)
در اندیشهی فارابی، معارف انسانی دو گونهاند، تصور و تصدیق. پس تصدیق تام، همان یقین است و یقین این است که معتقد شویم، در امر صادقی که تصدیق به آن ایجاد شده، ممکن نیست وجودش به خلاف آنچه که معتقدیم باشد و اعتقاد هم داریم که غیر این مسأله ممکن نیست و این اعتقاد جازم نهایتی ندارد.
در این گونه از معرفت، تصدیق جازم مطابق با واقعیت اعتبار شده و اکثر فلاسفهی اسلامی، قائل به چنین معرفتی میباشند، که در مطاوی عباراتشان قید گردیده. اما در عبارات غربیها به دلیل اینکه علوم تجربی پیوسته در معرض تعویض و تجدد هستند، یک حکم کلی با این نمونه، بیان داشتهاند و بیان کردهاند که هیچ معرفتی را نمیتوان دارای اعتبار دانست و
______________________________
1. فارابی، منطقیات، ج 1 ، ص 266 .
______________________________
ل آنکه معارفی همچون وجود معاد و عالم آخرت، رسیدن به نتایج اعمال، نامحدود بودن ذات خدا، ضرورت عبادت و پرستش برای انسان و صدها مسألهی دیگر، مسائلی هستند که دارای ثبات، جاودانگی، ضرورت، قطعیت و ابدیت میباشند. لذا معرفت به این مقولات، اموری نیستند که در معرض شک و ریب و تردید قرار بگیرند و همین مسأله دال بر اعتبار این گونه معارف است.
در قرآن مجید، چنین شکوکی زدوده شده، «قل ان کنتم فی ریب مما انزلنا علی عبدنا» و یا «قل ان کنتم فی ریب من البعث...» اینها نمونههای شک زدایی قرآن مجید در معارفی است که آنها را به بشر عرضه داشته و به بیان آنها پرداخته است. لذا حکم جازم قطعی و ثابتی که در باب معرفتهای دینی میتوانیم به تبیین و توضیح و اثبات آن بپردازیم، این است که معارف الهی، معارفی قطعی، ثابت و دارای اعتبار میباشند. البته این مطلب بیشتر با تکیه بر ابعاد عرفانی روح انسان، اینکه عشق به کمال مطلق دارد، هم قابل دریافت است و عشق فعلی بدون معشوق فعلی، امری محال است.
به عبارت دیگر، دین، دعاوی خاص خود را دارد مانند اینکه، خدا علت نخستین جهان است، بر جهان مشیت و تقدیر الهی حاکم است، سیر جهان، معنادار و هدفمند است، انسان در این عالم، موجودی مکلف و مسؤول است، هستی را بعدی دیگر است (نشئهی آخرت) و... و صدها مطلب و مدعیات و گزارههای دیگر. این معارف و آموزهها و این مدعیات و گزارهها را چگونه میتوانیم فهم کنیم و به واقعیت و صدق آنها اذعان نمائیم و در واقع آنها را چنانکه هست شناسایی کنیم و در این راه، وظایف خودمان را چنانکه باید دریابیم؟ پاسخ اجمالی به این پرسش این است که قطعاً تمام این مدعیات و آموزهها را با مراجعه به طبیعت و بهرهگیری از علوم تجربی نمیتوانیم دریابیم و اصولاً در بسیاری از این آموزهها، علوم طبیعی و تجربی کارایی ندارند و در آن حد نیستند که بتوانند به بلندای این معارف و مفاهیم دست یابند، گرچه ممکن است ما از راه طبیعت به علائم و نشانههایی رهنمون شویم، اما علم در هر حال با پارامترهای مخصوص به خود، نمیتواند این یافتهها یا علائم و نشانهها را توجیه کند، پس باید طرق خاصی برای درک مدعیات دینی وجود داشته باشد که به وسیلهی آن طرق و راهها بتوانیم به عمق این محتویات و مفاهیم و گزارهها دست بیابیم، که این یافتهها البته همخوانی لازم را با حقیقت این مدعیات و آموزهها داشته باشد. بدین روی باید اذعان کنیم که معرفت دین، و درک منظورها از گزارههای دینی و... مقولهای روشمند است و در اصل، این مسأله، متدهای خاص خود را دارد که بدون در نظر داشتن آنها، دستیابی ما به دین، امری دشوار و ناممکن مینماید.
بدین جهت این مبحث را گشوده و در زمینه آن به بررسی و تحلیل میپردازیم تا پرتوهایی از چنین دریافتی بر ما مکشوف و نمایان گردد.
چیستی معرفت دینی
رسیدن به آن منظور و هدف بلند، بستگی به فهم و درک چیستی معرفت دینی دارد تا از پرتو آن، چگونگی این معرفت را تبیین نماییم. چنانکه از عنوان بالا برمیآید، در این عنوان درصدد فهم این نکتهایم که معرفت دینی چه تعریفی دارد و دارای چه مفهومی میباشد. برای تحلیل این مفهوم باید عنوان فوق را کاملاً تجزیه کنیم و در رخداد تجزیه عنوان فوق، سه مقوله رخ مینماید:
1 ) معرفت چیست؟
2 ) دین چیست؟
3 ) معرفت دینی چیست؟
این سه نکته را در نهایت اختصار و اجمال تبیین میکنیم.
معرفت، در تعریف روشنی که از آن ارائه شده، عبارت است از «باور صادق موجه» که بنابر این شخصی میتواند مدعی معرفت باشد که دارای سه شرط اساسی باشد «1- شخص «S» به گزارهی «P» باور داشته باشد. 2- گزارهی «P» صادق باشد. 3- شخص «S» در باورداشتن به «P» موجه باشد.»(1) یعنی من در صورتی میتوانم بگویم که به وجود خدا معرفت دارم که:
1 ) در واقع خدا وجود داشته باشد و گزارهی خدا وجود دارد واقعاً «صادق» باشد.
2 ) من، به عنوان فاعل شناسایی به محتوای این گزاره، باور داشته و با اطمینان خاطر آن را پذیرفته باشم.
3 ) بر این باور، شواهد و قرائن کافی و قانع کننده داشته باشم.
دین، دارای تعاریف گوناگونی است و گوناگونی این تعاریف، بازگشت به گوناگونی ادیان دارد، که تعاریف گوناگون دارای نواقص گوناگونی هم میباشند.
تلقی و تعریف ما از دین، باید جامع گرایانه، اصولی و منطبق بر واقعیت دین و دربردارندهی گوهر ایمان و حاکی از واقعیتی پایدار باشد، بهترین تعریف این است که :
دین، عبارت است از مجموعهای از دادههای قدسی، اعتقادی و بایدها و نبایدهایی که دارای منشأی قدسی و معنویاند، و هماهنگی کامل با نظریات بشری یافته و به وسیلهی عقل
______________________________
1. امیرعباس علی زمانی، نامه مفید، سال پنجم، پاییز 78 ، شماره 19 ، ص 90 .
______________________________
و منطق حمایت میشوند و در صحنهی عمل تضمین کنندهی سعادت مادی و معنوی بشر در حیات دنیوی و اخروی او هستند.
این تعریف به مجموعهای از رهیافتها که ناظر به واقعیت امر متعالی هستند و دارای الزام بوده و در متن زندگی متدینان قرار میگیرند، و از نوعی انسجام وارگی برخوردارند و مقبولیت فطری و منطقی داشته و تضمینگر سعادت هستند، اطلاق میشود.
معرفت دینی
با توجه به مفهومی که از کلمهی دین و معرفت ارائه نمودیم، ایضاح مفهومی معرفت دینی کاملاً بدیهی و میسر خواهد بود که بر آن اساس معرفت دینی، معرفت درجهی دومی است، یعنی معرفتی است که به متن دیانت و شریعت مربوط میشود و آن، «در واقع فهمی عام از متون اولیه (کتاب و سنت) و آنچه که از دل کتاب و سنت برمیآید مانند فقه و کلام و... میباشد». پس معرفت دینی، معرفت نسبت به دین، یعنی هر چه که دینی است و از دین مایه و الهام گرفته است، میباشد.
معرفت دینی دانش و اطلاعی است که از دین حاصل میشود و معارف دینی، مجموعه دستاوردهایی است که علمای دینی با پژوهش در منابع دینی و با استفاده از علوم دینی به دست میآورند و بالاخره شناختی است همه جانبه از گوهر دین.(1)
ضابطهمندی معرفت دینی
معرفت دینی، امری ضابطهمند است و در واقع باید گفت که این مرحله مهم و دستیازی به آن کاملاً منوط و مشروط به وجود قواعدی است که در این بررسی به آنها قواعد معرفت میگوییم. این قواعد در سه شاخهی کلی قرار میگیرند.
1 ) شاخهی معناشناسی گزارههای دینی (Semantical) : یعنی به لحاظ معناشناختی کاملاً دارای ضابطه و قاعده است زیرا که گزارههای دینی به لحاظ معنایی و مفهومی، قابلیت برداشتهای گوناگون دارد. همت اساسی مفسران این است که پرده از روی آیات و گزارههای دینی برگیرند و به لحاظ مفهوم شناختی، یک معنا و مفهوم سره را بیان دارند و به لحاظ اینکه
______________________________
1. ر. ک. محمد فنایی اشکوری، معرفتشناسی دینی، انتشارات برگ، چاپ اول، 1374 .
______________________________
شناخت معانی در گرو درک بسیاری از امور دیگر، حتی مسألهی زمان و مکان است، نمیتوان باور داشت که کسی بتواند به نحوی کافی و وافی بدون در نظر داشتن ضوابط اصولی، معنای گزارهی دینی را تبیین نماید.
ملا محسن فیض کاشانی در این زمینه مینگارد:
کسی که گمان میبرد، قرآن معنایی جز آنچه ظاهر تفسیر، ترجمان آن است، ندارد، از حد و میزان درک خویش خبر داده است و البته در این اخبار از خویشتن صادق است، اما در این که دیگران را بسان خویشتن پنداشته، ره به خطا برده است. قرآن و روایات گواه آنند که معانی قرآن برای صاحبان فهم، معنا و مجال واسعی دارد.(1)
مشکل اساسی در راه فهم معنای متون دینی، این است که بسیاری از افراد گمان میبرند که متون مقدس، به دلیل برخورداری از ابهام ذاتی، نمیتوانند دارای معنای ثابت و معین باشند. حال آنکه در این اندیشه و تفکر مشکلی است که باعث شده که اینان، چنین بپندارند. آن مشکل این است که اینان در پی دریافتن غرض گویندهی این گزارهها نیستند، بلکه بیشتر در پی آنند که فهم خود را از متن عرضه کنند و معنایی که خود میفهمند را تبیین کنند، یعنی اگر درصدد شناخت غرض مؤلف (خداوند در نزول قرآن) میبودند، هرگز دچار چنین خلط مبحثی نمیگشتند.
کسانی که به ابهام ذاتی معنا و عدم تعین معنای متن معتقدند، در واقع، به دلخواه خویش مؤلف را یکسره کنار نهاده و تنها به نگاه استقلالی به متن پرداختهاند. بنابراین، دریافتهاند که متن انواع و اقسام بازیهای زبانی را پذیراست و با کنایی و استعارهای و مجازی دانستن کلمات متن، میتوان به معانی بسیار متنوعی دست یافت، اما نباید فراموش کرد که این، صرفاً یک انتخاب است، ما میتوانیم هدف تفسیری خود را انتخاب کنیم، اگر دریافت افکار و مقاصد مؤلف و متکلم برای ما اهمیت داشت، نگاه ما معطوف به آن واقعیت میشود که متن، برای افادهی معنا و مقصود معینی ساخته و پرداخته شده است، بنابر این ابهام و عدم تعیّن و تکثر معنایی در کار نخواهد بود. اما اگر هدف تفسیری ما برداشت آزاد از متن بود و توجهی به قصد و نیت مؤلف نداشتیم، آن گاه تکثر معنایی به عنوان قابلیت واقعی زبان رخ مینماید.(2)
______________________________
1. ملا محسن فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر القرآن، طهران، المکتبة الاسلامیة، 1356 ، ص 21 .
2. احمد واعظی، معرفت، شماره 24 ، سال ششم، شماره 4 ، بهار 77 ، ص 35 .
______________________________
دست یافتن به چنین مرحلهای، یعنی غرض گویندهی کلمات و این واژگان و الفاظ، کاملاً روشمند است که باید روش خاص آن به دست آید و این روش را خود متن بیان میکند و فهم معانی را خود متن متکفل است. این کار البته، امری میسور و ممکن است، چنانکه خود متن دینی، آن را تبیین فرموده است.
2 ) شاخه وجود شناختی دینی:
در این شاخه میخواهیم این واقعیت را ادراک نماییم که دین، به لحاظ وجودی خودش، چگونه وجودی است؟ آیا به لحاظ وجودی از مصدری غیبی و ماورایی صادر شده و به بشر داده شده است، یا اینکه وجودی بشر دارد و محصول و ساخته و پرداخته فکر و اندیشه بشری است؟
چنانکه در مطلب بالا به خوبی بیندیشیم، به دست میآید که این مسأله هم امری روشمند است. یعنی اینکه بفهمیم، دین، از مبدئی قدسی صادر شده که احاطه و اشراف قیومی بر همهی مراتب هستی دارد و دین، به عنوان یک پیام، از این مبدأ قدسی، به عالم بشری داده شده است. این مسأله را هم ما به سادگی نمیتوانیم ادراک کنیم، مگر اینکه روشها و قواعدی را برای فهم کلیت این معنا در نظر بگیریم. خود دین در این امر نیز به بیان روش و قواعدی پرداخته تا برای کسانی که ابتدائاً با آن مواجه میشوند روشن شود که دین، ساخته و مولود فکر بشر نیست و از مبدئی قدسی و غیبی که احاطهی قیومی بر همهی مراتب هستی دارد، صادر و نازل شده است.
3 ) شاخهی زبان شناختی:
یکی از عمدهترین محورهای نزاع این است که اولاً دین چه زبانی دارد. زبان دین آیا نمادی است، اسطورهای و سمبلیک است و یا...؟ درک چنین مرحلهای که زبان دین چیست و بنابراین حامل چه پیامهایی است، میطلبد که در حوزهی زبان شناختی نیز، در مقولهی فهم و معرفت دین توجه بشود، زیرا که در دین، بیان و زبان خاصی وجود دارد. در دین، هم به طبیعت توجه شده و هم به ماورای طبیعت، هم به عالم خلق توجه شده و هم به عالم امر و در عالم خلق، موجودی که لایق دریافت شریعت شده است وجود دارد.
در واقع، نظر صائبی را که میشود در این زمینه مطرح نمود، این است که دین، دارای زبان محدود و خاصی نیست یعنی به گونهای نیست که آن را صرفاً سمبلیک و یا نمادی بدانیم،بلکه متناسب با مضامین و سنخ گزارهها و اهدافی که نازل کنندهی دین دارد و متناسب با جهان بینی خاصی که در دین منطوی است، زبان آن هم شکل میگیرد و لذا میتوانیم زبان دین، خصوصاً دینی همچون اسلام و کتابی همچون قرآن را به این گونه توصیف کنیم که :
سبک بیان و ساختمان معنایی مفاهیم و مطالب، به صورت آمیزهای از شیوههای گوناگون و ترکیبی از زبانهای متعدد میباشد.(1)
دین دارای ابعاد گوناگون عقیدتی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، تربیتی، آیینی و... میباشد، متون دینی نیز به تناسب هر بعد و موضوعی، از زبانهای گوناگون (صریح، کنایه، رمز، استعاره، قصه و...) بهره جستهاند و البته میان همه این ابعاد و اجزا از نظر زبانی، پیوندی منظم و رابطهای ویژه برقرار است که با آن میتوان جهان بینی دینی را به دست آورد.(2)
در مجموع میتوانیم چند نکته را اذعان کنیم.
1 ) دین، مجموعهای قابل دریافت و شناسایی است و این گونه نیست که معانی، مفاهیم و آموزههایی غیرقابل دستیابی و شناخت داشته باشد.
2 ) در دین، بر عناصری تکیه شده که اگر دین، آنها را روشن نمیساخت، انسان با حرکت خود به آنها دست نمییافت.
3 ) دین، با حقیقتی عالی و متعالی رابطه و پیوند دارد که انسان میتواند با این حقیقت عالی پیوند برقرار کند.
4 ) در دین، کوشش شده است که مهمترین تکالیف و وظایف انسانی در قالب آموزهها و عباراتی خاص بیان شود.
5 ) تمام آنچه را که دین بیان میدارد، جنبهی فطری، عقلانی و منطقی دارد و چیزی در آن برخلاف عقل و فطرت نیامده است.
در معرفت دینی، میخواهیم با یک مکاشفهی بزرگ آشنا شویم، که با زبان وحی برای پیامبر بیان شده است و این مکاشفه برای هر فردی روی نمیدهد و فهم این مکاشفه هم بدون قاعده و روش میسر نیست.
معرفتی که از انکشاف الهی به دست آمده، چیزی به معرفت دربارهی ساختار طبیعت،
______________________________
1. حمید آریان، زبان قرآن، ساختار و ویژگیها، معرفت شماره 35 ، ص 19 .
2. محمد جواد عنایتی راد، زبانشناسی دین در نگاه المیزان، پژوهشهای قرآنی، شماره 9 و 10 ، ص 40 .
______________________________
تاریخ و انسان نمیافزاید. معرفت ناشی از انکشاف الهی، معرفتی است دربارهی انکشاف راز وجود و نه اطلاع دربارهی سرشت موجودات و ارتباطشان با یکدیگر... باید به یاد داشته باشیم که در درون این معرفت، عناصری وحیانی هستند. لذا این معرفت باید همواره آمادهی حمایت از حقایق اصیل حاصل از انکشاف الهی باشد.(1)
البته روش دریافت دین و معرفت دینی، روشی متناسب با همین گوهر پایدار و اصیل است و هرگز نباید گمان ببریم که روش معرفت دینی، همچون روشی است که در علوم طبیعی، نسبت به شناخت طبیعت وجود دارد.
راههای دریافت معرفت دینی
اکنون که به روشمند بودن فهم یک مکاشفه پی بردیم و دریافتیم که دستیابی به معرفت دینی امری ممکن و متحقق است، باید دریابیم که راههای دستیابی به چنین معرفتی چیستند و از چه طرقی میتوان به این معرفت دست یافت. توجه به این نکته نیز از ضرورتی تام برخوردار است که دعاوی دینی، با دعاویی که علم تجربی و درک عرفی دارند متفاوت هستند. لذا تشخیص و درک این دعاوی نیازمند به نشانهها و راههایی است غیر از آنچه که در علوم تجربی و عرفی وجود دارد. لذا ادعاهایی همچون این ادعا، که «جهان، وابسته و معلول است» یا «همه چیز در این عالم، مصنوع و نیازمند قدرت ازلی میباشند» و یا «مشیت و نظم الهی حاکم بر همه چیز است»، مستلزم آن هستند که داوریهای ارزشی خاصی صادق باشد، نه آن نوع داوری که در علوم تجربی و علوم عرفی وجود دارد.
بدین روی این راهها را با همین شیوه و نسق، مورد ارزیابی قرار میدهیم.
این راهها دو گونهاند و با همین دو گونه راه، میتوان به درک دین و معرفت به گزارههای آن دست یافت.
الف: از طریق دادههای متن وحیانی
این راه، مستلزم یک درک پیشینی و یک احساس متعالی است. یعنی قبل از اینکه به متن وحیانی توجه کنیم، احساسی عالی نسبت به صدور متن وحیانی از مبدئی قدسی داریم و سپس با همین نگرهی ذهنی به سراغ متن وحیانی میرویم و فهم متن وحیانی، به مفهوم
______________________________
1. جی هی وردتا توماس، پل تیلیش، ترجمه فروزان راسخی، انتشارات گروسی، چاپ اول، 74 ، ص 36 .
______________________________
درک پیامهایی است که مصدر پیام دهنده (خدا)، آنها را ارسال نموده، یعنی فهم کلام متکلم. در این خصوص کسی که میخواهد متن را ادراک کند باید از یک عروج روحانی، و حالتی اشراقی و قدسی، برخوردار باشد و وجود خود را با محتوای این پیامها دمساز نماید. چنانکه در قرآن مجید چنین تعبیر بلندی وجود دارد:
«الله نزل احسن الحدیث، کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرّ منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله، ذلک هدی الله یهدی به من یشاء و من یضلل الله فماله من هاد.»(1)
خداوند نازل فرموده، بهترین سخن را، کتاب مشتابهی دوگانه که به لرزه درآید پیکر آنانی که از خدایشان بیم دارند، سپس پوستها و قلبهاشان (ظاهر و باطن) نرم شود برای یاد خدا. این است هدایت خداوند که به وسیلهی آن برخی را که بخواهد هدایت میکند و کسانی را که به گمراهی بکشد، هدایت یابندهای ندارند.
کسانی که در معرض تابشهای وحی قرار میگیرند، وجود خود را با این پیامها دمساز مینمایند.
گونهی دستیابی به معرفت، از طریق متن
فهم یک متن، امری چهار وجهی است که وجوه چهارگانه آن عبارتند از:
1 ) متن یا پیام و منبع وحیانی؛
2 ) کلیدهای درک مفاهیم و رموز وحیانی؛
3 ) واسطهی تفسیر گو یا مفسری که به شکلی روشمندانه به تبیین گزارههای موجود در متن وحیانی بپردازد؛
4 ) ابلاغ به مخاطب، با زبانی قابل درک برای فهم رموز و اشارات و مفاهیم متن.
طی این فرایند، منجر به پیدایش معرفت از متن وحیانی میشود و این مسأله از ضرورت تام برخوردار است که در معرفت دینی، این شناختها حاصل شود تا شناختی سره و ناب از محتوای شریعت به دست آید.
فهم متن وحیانی، چیزی جز درک پیامهای گویندهی کلام نیست، که با این کلمات با
______________________________
1. قرآن مجید، سورهی زمر، 23 .
______________________________
مخاطبان خویش سخن گفته، لذا در فهم متن وحیانی، مخاطب میخواهد ارتقاء پیدا کند و فهم خود را بالا بیاورد و در حدی قرار بگیرد که کلام متکلم را درک نماید و البته که این کار، با شناخت زبان متکلم، زبان جامعهای که در آن زیست مینماید و فهم فحوای کلام و روشهای دستوری و فهم فنی و روانشناختی کلام، از ضرورتی جدی برخوردار است.
بالاخره در فهم متن، چند راه در برابر ما ظاهر میشوند.
الف - راه عقل :
اولین مسألهای که در این باب رخ مینماید، تبیین و ایضاح این نکته است که آیا دین، توسط عقل بشری قابل دریافت است یا خیر؟
در پاسخ، باید اشاره کنیم که، دین، امری وحیانی و الوهی است که به غرضی دیگر، جز هدایت بشر نازل نشده است. بنابراین، باید توسط عقل بشری قابل حصول و دریافت باشد والا نقض غرض خواهد شد. برخی، این ادعای عجیب را مطرح میکنند که چون دین امر قدسی است، با عقل بشری قابل دریافت نیست. مثلاً در شمارهی 15 ، مجلهی نامهی مفید، مقالهای تحت عنوان «نگرش انتقادی بر روش تحقیق و تفکر در فلسفه اسلامی»، از آقای دکتر منوچهر صانعی به چاپ رسیده که ایشان، در آن نوشتار، ادعاهایی دور از حقیقت را بیان داشته که به طور خلاصه به یک نکته آن اشاره کرده و آن را مورد نقد و ارزیابی قرار میدهیم.
دین مقدس است، هر جا قداست راه یافت، جایی برای شناخت باقی نمیماند، چون امر مقدس قابل نقد نیست، حال آنکه نقادی، ذات شناسایی است.(1)
در مورد دیگر مینویسند.
خوب است معتقدان به دین معقول بدانند که عقل، فرزند تجربه است و شأن آن تاریخی است، بستهی ثابتی نیست که یک بار برای همیشه از آسمان فروافتاده باشد، بلکه ذات و اصل آن، تبلور و تراکم تجربههای تاریخی نوع انسان است. بنابراین کوشش برای عقلانی کردن کل نظام دینی، کوششی ناموفق خواهد بود. زیرا سؤوال میشود، کدام عقل؟(2)
در مقام پاسخ به این دو فقره از مقالهی آقای دکتر منوچهر صانعی چند نکته را یادآور میشویم:
______________________________
1. دکتر منوچهر صانعی، نامه مفید، شماره 15 ، ص 8 .
2. همان، ص 16 .
______________________________
نکته اول: اصلاً این گونه قضاوتی بسیار دور از انصاف و حقیقت است. آیا گزارههای قدسی، قابل شناخت نیستند؟ اگر چنین نیستند باید کلیت دین را که امری قدسی و الهی است، کاملاً امری تقلیدی بدانیم که در آن تفحص و کنکاش و شناخت راه ندارد و حال آنکه یکی از محورهای مهمی که دین، خصوصاً اسلام، روی آن انگشت نهاده، علم و درک و معرفت دین است. 770 بار واژه علم و مشتقات آن استعمال شده و واژههایی همچون سیر و نظر و تفکر و معرفت و تفقه و... در قرآن مجید، به عنوان یک متن مقدس، استعمال شده که دلالت بر قابل حصول و قابل شناسایی بودن آن است.
نکته دوم: این که چه کسی گفته است که امر قدسی قابل ارزیابی نیست؟ آن همه مناظرات کلامی در دوره شکوفایی خرد اسلامی در اعصار اولیهی ظهور اسلام، گواهر این است که امر قدسی، مورد نقد قرار میگرفته و ارزیابی میشده و ائمه علیهمالسلام نیز به این ارزیابی تن دادهاند و خود به پاسخ به نقدها و شبهات، با توجه به آموزههای دینی، پرداختهاند.
نکته سوم: مدعای نویسندهی محترم مبنی بر این که عقل، فرزند تجربه است و شأن تاریخی دارد، هرگز مورد ادعای هیچ فیلسوف تاریخی قرار نگرفته و مضافاً اینکه با آموزههای درون دینی هرگز مطابقتی ندارد. در مضامین دینی ما، عقل، اولین موجود الهی و اولین عنصری است که لباس زیبای هستی را بر قامت رسای خود پوشیده است، چنانکه کتاب العقل والجهل(1) در اصول کافی به این حقیقت عالی اشاره دارد.
نکته چهارم: نویسندهی محترم، کوشش برای عقلانی سازی دین را کوششی ناموفق خوانده است و حال آنکه دین، ذات و جوهری عقلانی دارد و عامل عقل در کلیت دین تنیده شده و در تمام اصول و فروع آن در نظر گرفته شده یعنی اولاً خلاف عقل و منطق چیزی تشریع نشده و ثانیاً هر عقل سلیمی به قابل قبول بودن و مبتنی بودن اصول نظری و عملی دین بر معیارهای عقلی، حکم میراند.
در قرآن مجید، به عنوان یک متن دینی، رجس و پلیدی را از آنانی میداند که به حوزهی تعقل وارد نمیشوند. و میفرماید:
و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون.(2)
______________________________
1. ر. ک. کلینی، اصول کافی، ج 1 ، کتاب العقل والجهل .
2. قرآن مجید، سورهی یونس، 10 .
______________________________
ناپاکی را خداوند برای کسانی قرار داده که تعقل و اندیشه نمیکنند.
و یا اینکه میفرماید:
ان شرالدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون(1)
بدترین جنبندگان روی زمین، آنانی هستند که ناشنوا و لال هستند و اندیشه نمیورزند. قرآن کافران را نکوهش کرده و میفرماید:
اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون(2)
اف بر شما و آنچه را که میپرستید، آیا اندیشه نمیکنید.
همچنین تأکید شده است که قرآن، متنی آسان و قابل دستیابی برای بشر است.
یسرناه بلسانک(3)
یسرنا القرآن للذکر(4)
در نتیجه، باید اذعان کنیم که عقل، یکی از راههای درک معارف دینی و نیز یکی از راههای درک «صدق» محتوای دین میباشد.
ب - از راه نقل :
منظورمان از عامل نقل، استناد به نصوص است، نصوص اصلیه و نصوصی که جنبهی تفسیری و تأویلی برای متون وحیانی را دارند که در واقع چشمگیرترین و ثمربخشترین و در عین حال پرنمودترین شیوه برای درک متن وحیانی و بالاخره دستیابی به معرفتی در باب دین است.
روشنترین بیان برای «نقل» همان عنوان کتاب و سنت است که متن وحیانی و مجموعهی افعال و اقوال و اعمال امضائی کسانی است که خود، معرفت کاملهای نسبت به دین دارند و معرفت آنها حجت قطعی است. از این رو کتاب و سنت در کنار هم آمدهاند و در واقع، سنت، تجسم کتاب میباشد.
کتاب و سنت، همان وحی مدون و مجسم هستند و از این رو دو منبع اصلی برای دریافت
______________________________
1. قرآن مجید، سورهی انفال، 22 .
2. قرآن مجید، سورهی انبیاء، 67 .
3. قرآن مجید، سورهی شعرا، 195 .
4. قرآن مجید، سورهی مریم، 79 .
______________________________
م و سنن ثابت الهی میباشند.(1)
این دو منبع، دو سرچشمهاند که پیوسته در حال جوشش میباشند و از چنان جوششی برخوردارند که برای همیشه قادرند، در اختیار جویندگان معرفت، کمال آن را بنهند و البته جویندگان معرفت هم این راه را با اجتهاد مستمر طی مینمایند.
ضرورت استمرار اجتهاد در تاریخ اسلام، گرچه مربوط به زمان غیبت است، لیکن اصل وجود و تأسیس آن مربوط به حضور معصومین علیهمالسلام است، در زبان ائمهی معصومین علیهمالسلام فقها با اجتهاد خود میکوشیدند تا آنچه را از مهبط وحی صادر شده است دریافت نمایند و محصول فکر خود را به دیگران منتقل نمایند. ائمه معصومین علیهمالسلام نیز آنها را به این کار تشویق کرده و تلاش آنها را گرامی میداشتند.(2)
در همین خصوص، در جنب راه نقل، به پدیدهی اجتهاد، به عنوان یک رمز در شناخت دین و معرفت نسبت به آن، دست مییابیم. در واقع، اجتهاد در کنار کتاب و سنت، خود شیوه و راه دیگری میشود بر تحقق معرفت دینی، البته نباید اشتباه کرد که اجتهاد، صرفاً همان اجتهاد مصطلح در ابواب فقه است بلکه اجتهاد در ابواب فقه به ضمیمه سایر بخشها و حوزههایی است که دین در آن حوزهها دارای سخن و اشاره است.
اجتهاد فقیه، واسطهی بهره وری و استفاده از این نور است، از این رو فقیه موظف است با آگاهی تمام نسبت به پدیدههای نوینی که همراه با گذر تاریخ در زندگی اجتماعی بشر پیدا میشوند، احکام مربوط به آنها را نه براساس پندار و سلیقهی خود، بلکه با استعانت از اصول و قواعد القا شده از ناحیهی شارع دریافت نماید. البته این نکته هست که تشخیص قواعد فقهی براساس کتاب و سنت و خصوصاً تمییز آنها از احکام والایی که توسط پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام در طول حیات اقتصادی و سیاسی آنها صادر شده است، کاری ظریف و عظیم است، اما عظمت و ظرافت کار که محتاج به کاوش دقیق و تفکر عمیق پیرامون الفاظ، عبارات و نیازمند به اشراف بر ابواب مختلف فقه است هرگز مشوق کوتاه کردن دست شریعت و وحی
______________________________
1. آیةاللّه عبداللّه جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، مرکز نشر اسلامی، پاییز 77 ، ص 322 .
2. همان، ص 224 .
______________________________
نسبت به احکام سیاسی و اقتصادی و یا اجتماعی نمیباشد، زیرا تک تک این اعمال قبل از آنکه اثر سیاسی و یا اقتصادی خود را بر طبیعت همجوار آشکار نمایند، اثر خود را بر عالم ملکوت و جبروت و بر سیر صعودی انسان اعمال خواهند کرد. به همین دلیل است که شناخت این احکام، همواره محتاج استعانت از معرفت دینی است.(1)
ج - از طریق مکاشفات درونی :
یکی از کاراترین و سودمندترین راههای کسب معرفت دینی، نقب زدن به مکاشفات باطنی و درونی است. یکی از کسانی که دستیابی به معرفت را از این راه عملی ساخته، عین القضات همدانی است که بر نسق و شیوهی خودش، که البته در میان عارفان فرهیخته دیگر هم بسیار رایج بوده است، معرفت را تنها از راه مکاشفات باطنی ممکن و میسر میداند. وی در بخشی از کتاب زبدة الحقایق خودش مینویسد:
مکاشفه، چون به نوشتن این فصل رسیدیم برقی از آسمان سلطنت جلال ازلی جسته، خرمن خرد و دانش نویسنده را در هم کوبیده، هویت او را نابود ساخت، نه، بلکه هویت الهی او را فراگرفته، مجاز در حقیقت گم شد و چون جمال ازل، خرد و دانش و هویتش را به وی بازگردانید، به این ترانه مترنم بود که:زانچه بر من رفت لب بستم که هیچ فال نیکی زن تو هم چیزی مپرس
دل در سینه میطپید و اشکم سرازیر میشد. عشق غوغا میکرد و حسرت و اندوه توان فرسا بود که: تا کی تلاش بیهوه! اندکی در زندان فراق به یاد معشوق بودن! چون تب و تاب عشق فزونی یافت، جان به جایگاه اصلی خود بازگشت و قلم از دست نویسنده افتاد. از حضرت معشوق فرمان دیدار رفته، مرغ جان از قفس تن، به آشیان حقیقی جایگاه واقعی و نهادی خود پرواز کرد. میان او و سلطان ازل که او اسیر سرپنجهاش بود، حالاتی رفت که شرحش ناممکن است و چون رخصت بازگشت یافت، اجازه یافت تا گرفتاران حصار زمان و مکان را از این واقعه چیزی گوید، و اجازه یافت و چون به زندان تن بازگشت، اینها را توانست در قلم آورد، اگر بر خاطر گذرد که اینها یعنی چه، از آن سوی حجاب غیب فریادت زنند که: با ادب باش کوران را بحث از رنگها و نقشها و نگار نرسد!!
سوگند به آنکه ملک و ملکوت در قبضهی قدرت او بوده و عظمت و جبروت زیر فرمان اوست، اگر از آنچه میان من و معشوق رفت، ذرهای در جهان خاکی، آشکار گردد، عرش و کرسی از هم
______________________________
1. همان، ص 226 .
______________________________
پاشند تا چه رسد به آسمان و زمین.(1)
معرفت شهودی، یک محدودیت دارد و آن این است که به دشواری به مقام بحث و بررسی و تفهیم و تفهم نهاده میشود و اجمالاً حالات عرفانی و مکاشفاتی که در این حالات روی میدهند بیان ناپذیرند، چون دریافت باطنی هستند که ویژهی شخص دریافت کنندهاند و بالاخره رازگونه هستند و حتی حالت اشارهای داشته و کمتر نیازمند استدلال و مقدماتند و فقط باید صاحبدلی باشد تا بتواند به اوج و قله معرفت شهودی دست یازد.
این معرفت، در حیطهی هیچ قانون و میزان شناخته شدهای نمیگنجد، نه اینکه خود هیچ میزانی نداشته باشد، همهی کاملان و به حق رسیدگان از مردان خدا، این اصل را میپذیرند که معرفت شهودی را براساس هر مرتبه، اسم، مقام موطن، حال، وقت، لحظه و شخص، دارای منطق و میزان ویژهای است که هر کسی نسبت به حال و مقام خود و در رابطه با اسماء مختلف الهی با این منطق و میزان، انواع معارف و فتوحات شهودی و لدنی و القائات و واردات و تجلیات را که بر اهل دل و صاحبان باطن رخ میدهند، از یکدیگر تشخیص میدهد و انسان با این منطق و میزان میفهمد که القاءیت الهی و ملکی کدام است و القاء شیطانی و امثال آنکه نباید به آنها اطمینان کرد کدام است.(2)
د - حصول معرفت دینی با چند طریق دیگر:
معرفت دینی با چند راه دیگر، علاوه بر عامل عقل و نقل و مکاشفه، حاصل میگردد که این راهها در واقع به راههای فهم مستقل تعبیر میگردد، که در اینجا سه راه عمده را در همین راستا، به طور اجمال تبیین مینماییم.
1 ) معرفت مسبوق به پیش فرض و پیش فهم :
منظور آن است که عالم دین قبلاً فهمی را یافته و دارای نوعی پیش فرض و پیش فهم است که مسلماً این پیش فرضها و پیش فهمها در هندسهی معرفتی او دارای اثر و نقش است.
دو نفر را در نظر میگیریم که در نصوص مطالعه میکنند، یکی بیشتر به جنبههای
______________________________
1. عین الحیات، زبدةالحقایق، فصل 85 ، ص 12 .
2. سید حیدر آملی، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، بخش 3 ، رکن 3 ، فصل 1 ، ص 489 .
______________________________
اجتماعی و سیاسی احکام متوجه است و دیگری به جنبههای فردی آنها، اگرچه هر دو نصوص واحدی را مطالعه میکنند ولی نتیجهگیریهای مختلفی خواهند داشت که به همان موضع گیری ذهنی ایشان مربوط بوده و چه بسا در این موارد، سایر جنبهها را از نظر مکتوم دارند.(1)
شهید صدر در این زمینه نمونههایی را ارائه میکند که بدان توجه میکنیم.
نمونههای این امر در احکام فقهی بسیار است. بهترین نمونه، که تأثیر حالات نفسانی مطالعه کننده در امر استنباط نشان میدهد، نهی پیغمبر «از ندادن آب و روئیدنی مازاد بر احتیاج به دیگران» است در روایت آمده است که پیغمبر بین مردم شهرنشین در مورد نخل چنین قضاوت کرد که، از تقسیم آب مازاد چاه نباید خودداری شود و بین مردم بادیه چنین قضاوت کرد که از بخشیدن آب مازاد نباید امتناع ورزید و روئیدنی مازاد را نباید داد و ستد نمود، نهی مزبور چه بسا - مثل نهی قمار و شرب خمر - حکمی عام و لایتغیر و چه بسا که خاص و استثنایی باشد که پیامبر به عنوان ولی امر - رئیس حکومت اسلامی - و به استناد اختیارات شخصی، به منظور تأمین مصالح جامعه، اتخاذ نموده است. بررسی موضوعی این نص، ایجاب میکند که به هر دو جنبه توجه نموده و معنای هر یک را به کمک دیگری و سایر نصوص مشابه تعیین کرد. ولی کسی که با موضع فکری قبلی مطالعه میکند، از اول در هر مورد احکام عمومی را جستجو کرده و تصور میکند که هر چه پیامبر گفته قاعدهی عام لایتغیر است و به هیچ وجه به موقعیت سیاسی ایشان توجه نمینماید و در نتیجه نص گفته شده را حکمی قانونی و عام میپندارد.(2)
پرواضح است که تصورات شخصی در این نوع از احکام و نظرات دخالت دارد و همین نکته دلالت بر این مطلب دارد که پیش فهمها و پیش فرضهای افراد در استنباطها و نظریاتشان راجع به معرفت نسبت به دین کاملاً دخالت دارد.
2 ) معرفت دینی، با بهره وری از علوم دیگر :
امری که نمیباید از آن غفلت ورزید، این است که آشنایی با علوم دیگر، در کسب معرفت دینی، نقشی مستقیم ایفا میکند و عالم و کنکاشگر دربارهی دین با مراجعه به آن علوم میتواند هندسه معرفتی خود از دین را تنظیم نموده به آن غنا ببخشد، چه آنکه در کلیت تفکر دینی و معارفی که ارائه شده، نگاهی همه جانبه به علوم افکنده شده است. تسخیر طبیعت،
______________________________
1. سید محمد باقر الصدر، اقتصادنا، ترجمهی محمد کاظم محمودی، ج 2 ، ص 48 .
2. همان، ص 49 .
______________________________
مسأله جاذبه، معادلات هندسی و ریاضی، مسألهی روانی، اجتماعی و مسائل مربوط به حوزهی علوم تجربی در شریعت مورد استناد، توجه و استشهاد قرار گرفته و در کنار اینها دین، همواره مؤمنان را به تدبر و تعمق فراخوانده و در واقع بذر و جانمایهی اصلی مطالب علمی در متن دیانت مورد توجه جدی و مؤکدی واقع گردیده که خود حاکی از این واقعیت سترگ است که دستیابی به این حوزههای معرفتی، مسبوق به بهره وری از علوم دیگر میباشد و لذا در مسیر فهم دین، علوم تأثیرگذار به گونهای هستند که یا به فهم زبان و منطق دین مربوط میشوند که در این راستا علومی همچون ادبیات، منطق، حدیث، رجال و اصول فقه و نیز بعضی از مباحث عقلی تأثیرگذارند، و یا علوم تأثیرگذار برای فهم محتوای تکاملی دین است که علومی همچون علوم انسانی و تجربی و... مؤثرند. اما باید دانست که آنگونه نیست که دین در همهی بخشهای خودش نیازمند به علوم تجربی و انسانی باشد. زیرا که همه بخشهای دین، دریافتشان منوط به فهم علوم تجربی نیست و بنابراین با تحولی که در علوم روی میدهد، نمیتوان گفت که دین هم متحول میشود.
علت اینکه همهی بخشهای دین با علوم بشری ارتباط ندارند این است که بخشهای گستردهای از کتاب و سنت با خود کتاب و سنت تفسیر میشوند و فهم آنها بر هیچ علم دیگری به جز (ادبیات، لغت، اصول فقه، رجال و حدیث) مبتنی نیست، نظیر بسیاری از آیات قرآن کریم در باب معاد، بهشت، جهنم، صفات مؤمن و کافر، مسایل عبادی، مانند حج، نماز و امور فراوان دیگر، که در این موارد متون دینی همدیگر را تفسیر مینمایند و از ظواهر و نصوص آنها میتوان به مراد جدی صاحب سخن پی برد.(1)
3 ) معرفت، با مقیاس قراردادن عادات، برداشتها و سنن اجتماعی :
معرفت دینی، با عامل دیگری هم شکل میگیرد و آن، مسألهی عادات و سنن اجتماعی است که در نتیجه اصالت یا عدم اصالت چنان معرفتی، منوط به تیپ عادات و برداشتها و سنن اجتماعی است، یعنی اگر این عادات و برداشتها در یک جامعه رشید و بالغ باشد و معرفت کاملهای از ناحیهی قطبی دینی و یا انسانهای به معرفت رسیده، به جامعه عرضه شود و همان معرفت، در قالب سنت اجتماعی و یا برداشتها و عادات رایج درآید، در این صورت،
______________________________
1. محمد حسین زاده، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، زمستان 78 ، ص 149 .
______________________________
معرفتی کامل و صادق خواهد بود و در غیر این صورت، یعنی در صورتی که معرفت، مشوب به اغراض نفسانی، سیاسی، برداشتهای غیرمنطبق بر اصول باشد، در این صورت، این معرفت، کامل و صادق نخواهد بود.
اعتبارشناسی معرفت دینی
یکی از مهمترین مباحث در حوزهی معرفت دینی، بحث اعتبارشناسی و یا شناخت درجهی اعتبار، یا مطابقت این معارف با امر واقع ثابت است. به این جهت در معرفتشناسی دینی باید به این قضیه نیز متفطن شویم که آیا معرفتهای حاصله از طرق شهودی، متون و کتب و سنت و... دارای اعتبار و حقانیت و صدق و مطابقت با واقع میباشند یا خیر؟ اگر چنین معرفتی حاصل شود، یعنی معرفت دینی، آیا درجهی حقانیتش به حدی است که میتوانیم از آن معرفت، اعتقاد ثابت جازم بیابیم یا خیر؟
ابتدائاً دربارهی این معرفت، باید از منظر اندیشمندان اسلامی، تعریفی را ارائه کنیم و در پرتو آن مسأله، اعتبارش را بازکاویم. فارابی درباره معرفت میآورد:
والمعارف صنفان تصور و تصدیق... فاالتصدیق التام هوالیقین والیقین هوان تعتقد فی الصادق الذی حصل التصدیق به انه لایمکن اصلاً ان یکون وجود ما نعتقده فی ذلک الامر بخلاف ما نعتقده و نعتقد مع ذلک فی اعتقاده هذا انه لایمکن غیره... و ذلک الی غیرالنهایة...(1)
در اندیشهی فارابی، معارف انسانی دو گونهاند، تصور و تصدیق. پس تصدیق تام، همان یقین است و یقین این است که معتقد شویم، در امر صادقی که تصدیق به آن ایجاد شده، ممکن نیست وجودش به خلاف آنچه که معتقدیم باشد و اعتقاد هم داریم که غیر این مسأله ممکن نیست و این اعتقاد جازم نهایتی ندارد.
در این گونه از معرفت، تصدیق جازم مطابق با واقعیت اعتبار شده و اکثر فلاسفهی اسلامی، قائل به چنین معرفتی میباشند، که در مطاوی عباراتشان قید گردیده. اما در عبارات غربیها به دلیل اینکه علوم تجربی پیوسته در معرض تعویض و تجدد هستند، یک حکم کلی با این نمونه، بیان داشتهاند و بیان کردهاند که هیچ معرفتی را نمیتوان دارای اعتبار دانست و
______________________________
1. فارابی، منطقیات، ج 1 ، ص 266 .
______________________________
ل آنکه معارفی همچون وجود معاد و عالم آخرت، رسیدن به نتایج اعمال، نامحدود بودن ذات خدا، ضرورت عبادت و پرستش برای انسان و صدها مسألهی دیگر، مسائلی هستند که دارای ثبات، جاودانگی، ضرورت، قطعیت و ابدیت میباشند. لذا معرفت به این مقولات، اموری نیستند که در معرض شک و ریب و تردید قرار بگیرند و همین مسأله دال بر اعتبار این گونه معارف است.
در قرآن مجید، چنین شکوکی زدوده شده، «قل ان کنتم فی ریب مما انزلنا علی عبدنا» و یا «قل ان کنتم فی ریب من البعث...» اینها نمونههای شک زدایی قرآن مجید در معارفی است که آنها را به بشر عرضه داشته و به بیان آنها پرداخته است. لذا حکم جازم قطعی و ثابتی که در باب معرفتهای دینی میتوانیم به تبیین و توضیح و اثبات آن بپردازیم، این است که معارف الهی، معارفی قطعی، ثابت و دارای اعتبار میباشند. البته این مطلب بیشتر با تکیه بر ابعاد عرفانی روح انسان، اینکه عشق به کمال مطلق دارد، هم قابل دریافت است و عشق فعلی بدون معشوق فعلی، امری محال است.