آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

مقاله‏ی حاضر به پنج مبحث، که روشن گر اضلاع دانش معرفت‏شناسی هستند، می‏پردازد. 1 ) تفکیک معرفت‏شناسی به معنای عام و خاص، مطلق و مضاف و پیشینی و پسینی؛ 2 ) انواع معرفت؛ 3 ) جایگاه معرفت‏شناسی، به معنای عام، در جغرافیای علوم بشری؛ 4 ) تفکیک معرفت‏شناسی از دانش‏های متشابه؛ 5 ) شاکله مباحث و مسائل رایج معرفت‏شناسی. در بخش اول انواع کلی معرفت‏شناسی، به لحاظ اختصاص به معرفت بماهو معرفت یا معرفت خاص، تبیین می‏شود. در بخش دوم، پس از توصیف انواع معرفت، آن قسم از معرفت که متعلق شناسایی دانش معرفت‏شناسی است تعیین می‏شود. در بخش سوم پس از توصیف دسته‏بندی مجموعه‏ی دانش‏های بشری، براساس روش داوری، مختصات دانش معرفت‏شناسی بالمعنی الاعم، در مجموعه‏ی معارف بشری، تعیین می‏گردد. بخش چهارم به تعیین مرزهای دانش معرفت‏شناسی از برخی دانش‏های دیگر، که مسائل و موضوعاتی شبیه به آن دارند، اختصاص دارد، و در بخش پنجم محورهای محتوایی دانش معرفت‏شناسی، با اتکا به مسائل اصلی آن، براساس شاکله بحث‏های مختلفی که رایج هستند، تبیین می‏گردد.

متن


یکی از معرفت شناسان امریکایی معاصر، در مقدمه‏ی اثرش در معرفت‏شناسی، نحوه‏ی گرایش خود به این دانش را توضیح داده است. ترجمه‏ی گفتار او را از نظر می‏گذرانیم:
وقتی کودکی بودم، فکر می‏کردم که دین من یگانه دین حق است و همه‏ی ادیان دیگر باطلند، نیز می‏اندیشیدم که نظریه‏ی خلقت صحیح و نظریه‏ی تکامل غلط است، همچنین فکر می‏کردم که حکومت ایالات متحده‏ی امریکا همواره درست عمل می‏کند... به تدریج به کسانی برخوردم که آنها نیز معتقد بودند دین آنها یگانه دین حق است... نیز پی بردم که مردم عقاید راسخ سیاسی، اما مخالف، دارند... همچنین در سیر مطالعات بیولوژیکی خود نظریه‏ی تکامل داروین را، به لحاظ علمی، مستحکم یافتم. آیا ممکن بود حجت‏های دینی من، ناظر به نظریه‏ی خلقت، اشتباه باشند؟ مقارن با گسترش جنگ در ویتنام پیش فرض من، مبتنی بر درست کرداری امریکا، زیر سؤال رفت.
مارکسیست‏هایی را دیدم که معتقد بودند کاپیتالیسم به زودی در زیر بار ظلم خود فرو می‏پاشد و نیز کاپیتالیست‏هایی که مدعی بودند کاپیتالیسم یگانه نظریه‏ی اقتصادی است که می‏تواند آزادی و سعادت را تضمین کند.
معلمان به من آموختند که همه‏ی انسان‏ها برابر و دارای ارزش یکسان هستند، اما با حیرت تمام می‏دیدم که هوش، استعداد، خرد و سطح اخلاقی بعضی بالا، برخی متوسط و بعضی پائین است و به نظرم می‏رسید که مردم با یکدیگر تفاوت‏های اساسی دارند و لذا نمی‏توانند در ارزش گذاری یکسان انگاشته شوند. در یکی از سفرهایم به غرب امریکا سرابی دیده و مطمئن شدم که گاهی درباره واقعیات هم اشتباه می‏کنم... در کلاس فیزیک مطمئن بودم که ذرات زیراتمی، زیرساخت همه‏ی مواد هستند، اما هیچ کس ذرات زیراتمی را مشاهده نکرده است، آیا ممکن بود دانشمندان، درباره‏ی ماهیات مورد ادعا، اشتباه کرده باشند؟
به تدریج سؤالات و ابهام‏هایی از قبیل ذیل سراسر وجود مرا پر کرد:
- حقیقت چیست و ما واقعاً چگونه می‏توانیم بدانیم؟
- ما چگونه می‏توانیم به صدق چیزی یقین داشته باشیم؟
- ما چطور می‏توانیم مطمئن باشیم که هر چیزی را در هر وضعیتی می‏توانیم بدانیم؟
- شناخت چیست و چرا مهم است؟
و...
من گمان کردم که این سؤالات آنقدر مهم هستند که ارزش آن را دارند که زندگی خود را وقف دنبال کردن آنها نمایم.(1)
امروزه دانش معرفت‏شناسی از اهمیت بسیاری برخوردار است و اگرچه از جمله بحث‏های فلسفی مطلق است اما کاربرد آن در مبانی منطق، ریاضیات و فلسفه‏های مطلق و مضاف دیگر، و به ویژه کاربرد وسیع آن در فلسفه‏ی دین و تفکر نقدی، آن را دانشی پویا و پرطرفدار ساخته است. تأثیر این دانش در مبانی فلسفی، هرمنوتیکی، سمانتیکی و حتی منطقی معرفت دینی، جامعه‏ی پژوهشگران دینی را بر آن داشته است تا کمر همت بسته و جدیدترین یافته‏های این دانش را مورد کند و کاو و نقد و بررسی موشکافانه و علمی قرار دهند.
در این مسیر از میراث کهن و گنج‏های پربهای فلسفی تاریخ غنی اسلام نباید غافل ماند، بلکه باید در اعماق این دریای ژرف و پرگهر به صیادی پرداخت.
آرمان مذکور میسر نمی‏شود مگر اینکه با نیازهای علمی و فلسفی امروزی به استنطاق متن‏های معتبر فلسفی سنتی رفته و سؤال‏های بی‏شمار خود را بر آنها عرضه نمائیم و پاسخ‏های آنها را در گوشه و کنار این متون بیابیم، مواضع نقصان را تکمیل و مواضع ابهام و اجمال را ایضاح نمائیم و خود نیز به تأمل بنشینیم و به نقد نظریات جدید و قدیم و ارائه‏ی نظریات بدیل مشغول شویم.
این مقاله گامی کوچک در مسیر ارائه‏ی هندسه‏ی معرفتی این دانش عظیم و ارائه‏ی جغرافیای علمی آن است.
محورهای اصلی بحث ما عبارتند از :
______________________________
1. مطالب مذکور ترجمه‏ی آزادی از مقدمه‏ی اثر ذیل است:
Pojmam, Louis. P, What can we know, An Introduction to the theory of knowledge.
______________________________
1 ) تفکیک معرفت‏شناسی به معنای عام و خاص، مطلق و مضاف و پیشینی و پسینی؛
2 ) انواع معرفت؛
3 ) جایگاه معرفت‏شناسی به معنای عام در جغرافیای علوم بشری؛
4 ) تفکیک معرفت‏شناسی از دانش‏های متشابه؛
5 ) شاکله‏ی مباحث و مسائل رایج معرفت‏شناسی.
معرفت‏شناسی به معنای عام و خاص، مطلق و مضاف و پیشینی و پسینی
معرفت‏شناسی گام به معنای عام مورد استفاده قرار می‏گیرد و گاهی به معنای اصطلاحی خاص.
تفکیک بین این دو کاربرد و دقت در فرق‏های آنها بسیار حائز اهمیت بوده و در درک آراء معرفت شناسان لازم و ضروری‏است.
معرفت‏شناسی به معنای عام بحث از معرفت از آن حیث که معرفت است می‏باشد نه از آن حیث که معرفت خاصی است.
معرفت‏شناسی به معنای عام، در تاریخ فلسفه‏ی غرب، سه اصطلاح داشته است:
1 ) اصطلاح Gnostology که تا اوایل قرن بیستم کاربرد داشته است.
2 ) اصطلاح Epistemology که در قرن بیستم بیشتر به کار گرفته شده است.
3 ) اصطلاح Theory of knowledge(نظریه‏ی شناخت) که در سه دهه‏ی اخیر قرن بیستم مورد کاربرد قرار گرفته است.(1)
رودریک چیزلم، معرفت شناس معروف، معتقد است معرفت‏شناسی به معنای عام «علم توجیه باور داشتن» است.(2)
برخی از متأخرین نیز معرفت‏شناسی به معنای عام را «شناخت ماهیت معرفت و توجیه باور» دانسته‏اند.(3)
در معرفت‏شناسی به معنای عام از احوال کلی معرفت، یعنی معرفت از آن جهت که معرفت
______________________________
1. ذهن، صص 13 و 14 .
2. Chisholm, R. M, P. 5.
3. Pojman, Louis. P, 1991, P. 1.
______________________________
ت، بحث می‏شود. معرفت بماهو معرفت احکامی دارد که بررسی این احکام برعهده‏ی دانش معرفت‏شناسی به معنای عام است. بنابر این در معرفت‏شناسی به معنای عام از معرفت خاصی سخن نمی‏رود و خصوصیات عام معرفت و عوارض آن مورد توجه قرار می‏گیرد. از همین رو قوانین این دانش به نحو کلیه مطرح می‏شود.
معرفت‏شناسی به معنای خاص بحث از معرفت از آن جهت که معرفت خاصی است می‏باشد.(1)
گاهی معرفت‏شناسی را به مطلق و مضاف نیز تقسیم می‏کنند. معرفت‏شناسی مطلق، چنانکه از نامش پیداست، با مطلق معرفت سرو کار دارد و از همین رو با معرفت‏شناسی عام یکسان است اما معرفت‏شناسی مضاف به هر مجموعه‏ی معرفتی اعم از رشته‏های علمی و غیر آن می‏پردازد و در حقیقت استنطاق معرفت شناختی از هر مجموعه‏ی معرفتی است. بنابراین رابطه‏ی میان معرفت‏شناسی خاص و معرفت‏شناسی مضاف این همانی نیست. هر معرفت‏شناسی خاص معرفت‏شناسی مضاف است اما هر معرفت‏شناسی مضاف معرفت‏شناسی خاص نیست. به عبارت دیگر نسبت عموم و خصوص مطلق میان آن دو حاکم است و معرفت‏شناسی مضاف اعم مطلق از معرفت‏شناسی خاص است. چنین نسبتی میان فلسفه‏های مضاف و معرفت‏های درجه‏ی دوم نیز وجود دارد که بدان اشاره خواهد شد.
معرفت‏شناسی را به پیشینی (Apriori)و پسینی (Apostriori)نیز تقسیم کرده‏اند. معرفت‏شناسی پیشینی به معرفت صرف نظر از مقام تحقق آن می‏پردازد(2) و معرفت‏شناسی پسینی به معرفت بعد از تحقق خارجی آن و به عبارت دیگر به معرفت در مقام تحقق نظر دارد.
هر یک از معرفت‏شناسی‏های عام، خاص، مطلق یا مضاف می‏توانند به طور پیشینی یا پسینی مورد مطالعه قرار گیرند.
بنابراین به لحاظ منطقی هشت نوع معرفت‏شناسی متصور است:
1 ) معرفت‏شناسی عام پیشینی: موضوع آن مطلق معرفت صرف نظر از مقام تحقق
______________________________
1. ذهن، صص 13 و 14 .
2. منظور از «صرف نظر از مقام تحقق» این است که در این قسم از معرفت‏شناسی به صورت درجه‏ی دومی به معرفت و هویت جمعی، جاری و تاریخی آن نگریسته نمی‏شود.
______________________________
آن است.(1)
2 ) معرفت‏شناسی خاص پیشینی: موضوع آن رشته‏ی علمی خاص صرف نظر از مقام تحقق آن است.(2)
3 ) معرفت‏شناسی مطلق پیشینی: همان معرف‏شناسی عام پیشینی است.
4 ) معرفت‏شناسی مضاف پیشینی: موضوع این معرفت‏شناسی مضاف، مجموعه‏ی معرفتی خاص (اعم از رشته‏ی علمی یا غیر آن) صرف‏نظر از مقام تحقق آن است.(3)
______________________________
1. معرفت‏شناسی عام یا مطلق پیشینی موضوع اصلی همین مقاله است.
2. معرفت‏شناسی خاص پیشینی همان فلسفه‏ی علوم نیست. فلسفه‏ی علوم مربوط به بعد از تحقق رشته‏ی علمی خاص بوده و مقام تحقق آن را معمولاً با روش تاریخی مورد بررسی قرار می‏دهند.
در برخی آثار اخیر در زمینه‏ی معرفت‏شناسی، معرفت‏شناسی خاص با فلسفه‏های علوم یکسان پنداشته شده است. در آثار ذیل چنین رأیی اظهار شده است:
- ذهن، شماره اول، صص 13 و 14 .
- فعالی، محمد تقی، درآمدی بر معرفت‏شناسی معاصر و دینی.
در اثر اخیر آمده است:
«... نوع دیگری از معرفت‏شناسی وجود دارد که به حوزه‏ها و محدوده‏های خاص - نه کلی و مطلق - معرفتی می‏پردازد. به این نوع، معرفت‏شناسی خاص اطلاق می‏شود که طبعاً از نوع معرفت‏شناسی پسینی است. مثلاً معرفت‏شناسیِ علمی به معارف علمی (فلسفه علم) و معرفت‏شناسیِ عرفانی به معرفت‏ها و تجارب عرفانی و معرفت‏شناسیِ دینی به باورها و عقاید دینی می‏پردازد. موضوع معرفت‏شناسیِ خاص یا معرفت‏شناسیِ مضاف، معرفت‏هایی است که در جغرافیای خاص مطرح می‏شوند؛ طبعاً این گونه معرفت‏شناسی، پسینی بوده، معرفت درجه‏ی دوم تلقی می‏شود.» [فعالی، ص 257]
3. به عنوان مثال معرفت‏شناسی دین (برخی معرفت‏شناسی دینی می‏گویند و میان معرفت‏شناسی دین و دینی فرق قائل هستند) از معرفت‏شناسی‏های مضاف است و اگر موضوع آن را معرفت دینی بدانیم و معرفت دینی را نیز رشته‏ی علمی بینگاریم، معرفت‏شناسی خاص هم هست (واضح است که معرفت دینی خود مجموعه‏ای از رشته‏های علمی از قبیل فقه، اخلاق و عقاید می‏باشد و دقت در آن است که معرفت‏شناسی خاص هر یک از این رشته‏های علمی، معرفت‏شناسی خاص انگاشته شود نه معرفت‏شناسی دین یا دینی به طور کلی). به هر تقدیر معرفت‏شناسی دین پیشینی به پرسش‏هایی از قبیل توجیه باورهای دینی و امکان معرفت دینی می‏پردازد (پرسش‏های معرفت‏شناسی مضاف یا خاص پیشینی برخی از همان پرسش‏های معرفت‏شناسی مطلق یا عام پیشینی است که به معرفت خاصی تعلق گرفته است). مقالات ذیل نمونه‏هایی هستند که به معرفت‏شناسی دینی پیشینی می‏پردازند:
- Poul Edwards, Ed., The Encyclopedia of philosophy, supplement, pp 142-145.
- پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، صص 219-252 .
- Routhedge Encyclopedia of philosophy, vol 8, pp. 209-218.
- Pojman, Louis. P, what can we know, pp. 325-341.
5 ) معرفت‏شناسی عام پسینی: موضوع این دانش معرفت به معنای عام آن در مقام تحقق است.(1)
6 ) معرفت‏شناسی خاص پسینی: موضوع این دانش می‏تواند هر یک از رشته‏های علمی خاص در مقام تحقق باشد و روش آن معمولاً تاریخی است.(2) نکته‏ی نغز این جاست که هر یک از دانش‏های معرفت‏شناسی عام، خاص و مضاف پیشینی می‏توانند موضوع معرفت‏شناسی خاص پسینی قرار گیرند.(3)
7 ) معرفت‏شناسی مطلق پسینی: همان معرفت‏شناسی عام پسینی است.
8 ) معرفت‏شناسی مضاف پسینی: موضوع این دانش می‏تواند هر مجموعه‏ی معرفتی در مقام تحقق باشد (اعم از رشته‏ی علمی یا غیر آن) و روش آن نیز معمولاً تاریخی است.(4)
در این مقاله مراد از معرفت‏شناسی، نوع اول یا سوم آن (معرفت‏شناسی عام یا مطلق پیشینی) است و لذا بحث ما به تعیین جغرافیای این دانش اختصاص دارد.
______________________________
1. شاید با اندکی تسامح بتوان گفت نگاهی که در «فلسفه‏ی علم» به «علم تجربی» می‏شود از این قبیل است. اما می‏توان تصور نمود که پرسش‏هایی که در «فلسفه‏ی علم» در خصوص «علم تجربی» مطرح می‏شود، در خصوص «معرفت مطلق» مطرح شود، آنگاه دانشی که پاسخگوی سؤالات مطروحه است دقیقاً منطبق بر معرفت‏شناسی عام پسینی است، علی‏القاعده چنین دانشی از تاریخ و جامعه‏شناسی مدد خواهد گرفت و بیشتر توصیفی است تا توصیه‏ای .
2. نمونه‏ای از مباحث معرفت‏شناسی خاص پسینی، در خصوص معرفت دینی، اثر قبض و بسط تئوریک شریعت و برخی نقدهای آن است. ممکن است بعضی، بسته به اینکه برای معرفت دینی چه هویتی قائل باشند، اثر مزبور را از جمله معرفت‏شناسی‏های مضاف پسینی به شمار آورند، ولی به هر تقدیر واضح است که معرفت‏شناسی دین پسینی با توجه به نمونه‏ی ذکر شده و معرفت‏شناسی دین پیشینی که در پانوشت شماره‏ی 9 نمونه‏هایی از آن ذکر شد کاملاً متفاوتند و این تفاوت، تصور اینکه هر معرفت‏شناسی خاص یا مضافی حتماً پسینی است را به چالش می‏برد. (رجوع شود به پانوشت شماره‏ی 8)
3. بدیهی است که تحقق چنین فرضی مستلزم تحقق فراز و فرودهای بسیاری در معرفت‏شناسی‏های عام، خاص و مضاف پیشینی و تحولات فراوان در هویت جمعی و تاریخی آنهاست؛ چنانکه فلسفه‏های علوم پس از گذشت قرن‏ها از حیات علوم و پیدایش تحولات فراوان در آنها تحقق یافتند.
4. سؤال: آیا هیچ یک از انواع معرفت‏شناسی مذکور با فلسفه‏ی علم رابطه‏ی این همانی دارد؟ در هر صورت رابطه‏ی فلسفه‏ی علم با انواع معرفت‏شناسی چیست؟ (پانوشت شماره‏ی 9 پاسخی ابتدایی به این سؤال است و به نظر می‏رسد می‏توان بیش از این درباره‏ی آن تأمل نمود).
______________________________
انواع معرفت
انواع معرفت را به سه دسته تقسیم می‏کنند:
1 ) معرفت‏های حاصل از آشنایی (Acquaintance knowledge)مانند: من آقای × را می‏شناسم.
2 ) معرفت‏های مهارتی (Skill or ability knowledge) مانند: من رانندگی بلدم.
3 ) معرفت‏های گزاره‏ای (Propositional knowledge)مانند: هوا گرم است.
گاهی در کتب معرفت‏شناسی جدید مراد از معرفت را در سه وجه زیر مطرح می‏کنند:
1 ) می‏دانم (Knowing that)؛
2 ) بلدم (Knowing how)؛
3 ) آشنایم (Knowing what or. knowing who)
نوع اول همان معرفت گزاره‏ای است؛ نوع دوم، که معرفت به چگونگی است، مهارت نیز خوانده می‏شود و نوع سوم، که همان معرفت حاصل از آشنایی است، معرفت مفهومی نیز گفته می‏شود.(1)
میان معرفت شناسان اتفاق نظر است که مورد دوم، یعنی مهارت، در معرفت‏شناسی محل بحث نیست.(2)
معرفت‏شناسی در غرب، تا اوایل قرن نوزدهم، بر معرفت مفهومی متمرکز بود و موضوع و مدار تمام مباحث معرفت شناختی همین نوع از معرفت بود. بحث‏های کسانی از قبیل جان لاک، بارکلی و هیوم بر این نوع از معرفت متمرکز بود.(3)
فیلسوفان مسلمان نیز در خصوص معرفت مفهومی بحث‏های زیادی کرده‏اند که در خور
______________________________
1. Pojman. Louis. P, Ed., The theory of knowledge, pp 1-2.
- Pojman, Louis. P, What can we know, pp 1-3.
2. بنابه تعریف دقیقی که معرفت شناسان از «معرفت» ارائه می‏دهند (در ادامه خواهد آمد)، مهارت از سنخ معرفت نیست و به نظر می‏رسد ذکر آن ذیل انواع معرفت خالی از مسامحه نیست. البته با این توجیه که معرفتی که مقسم قرار گرفته آنقدر معنایش عام است که این نوع را نیز دربرمی‏گیرد، می‏توان به اشکال مزبور پاسخ گفت.
3. پایکین، ریچارد و استرول، آوروم، کلیات فلسفه، صص 290-328 .
- کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه (5)، ترجمه‏ی امیر جلال‏الدین اعلم، صص 94-160 و 231-310 .
- فولکیه، پل، فلسفه‏ی عمومی یا مابعدالطبیعه، ترجمه‏ی یحیی مهدوی، صص 126-142 .
اندیشه حوزه » شماره 41 (صفحه 47)
تأمل دقیق و موشکافانه است.(1) اما امروزه در معرفت‏شناسی به معرفت مفهومی پرداخته نمی‏شود و تمام بحث‏ها در حوزه‏ی معرفت گزاره‏ای (Propositional knowledge or knowing that) قرار گرفته است.
جایگاه معرفت‏شناسی عام پیشینی در جغرافیای علوم بشری
علوم را از حیث‏های مختلف تقسیم کرده‏اند؛ گاه به لحاظ موضوع، گاهی به لحاظ غایت و گاهی نیز به لحاظ مسائل. اما امروزه، با توجه به گسترش روزافزون علوم، آنچه مقبولیت عام یافته است، تقسیم علوم بر مبنای روش است.
روش معمولاً در دو مقام به کار می‏رود:
1 ) روش داوری (Context of justification) ؛
2 ) روش گردآوری (Context of. discovery)
در تقسیم بندی‏های رایج امروزی، برای علوم، روش‏ها از حیث داوری مطرحند نه از حیث گردآوری.(2)
علوم بشری از حیث روش داوری به چهار دسته تقسیم شده‏اند.(3)
1 ) علوم عقلی - استدلالی؛
______________________________
1. علیزاده، بیوک، جایگاه معرفت‏شناسی در فلسفه اسلامی.
- Routledge Ecnyclopedia of philosophy, vol 3, pp 384-388.
2. وقتی سخن از روش علمی به میان می‏آید، با دو معنا سر و کار داریم؛ یکی روش داوری و دیگری روش گردآوری. روش گردآوری یعنی اینکه آراء علمی را چگونه می‏توان به دست آورد. روش داوری یعنی اینکه چگونه می‏توان آراء درست علمی را از آراء نادرست علمی تشخیص داد.
- سروش، عبدالکریم، درس‏هایی در فلسفه‏ی علم الاجتماع، صص 156-157 .
- همو، قبض و بسط تئوریک شریعت، صص 93-95 .
3. برخی بر همین اساس علوم را به سه دسته تقسیم کرده‏اند:
1 ) علوم برهانی - فلسفی؛
2 ) علوم تجربی؛
3 ) علوم نقلی.
اینان علوم کشفی و شهودی را نیز تجربی می‏دانند و دامنه‏ی تجربه را از تجربه‏های حسی تا تجربه‏های درونی و باطنی توسعه می‏دهند. بنگرید به: سروش، عبدالکریم، درس‏هایی در فلسفه‏ی علم الاجتماع، ص 157 .
______________________________
2 ) علوم حسی - تجربی؛
3 ) علوم تاریخی - نقلی؛
4 ) علوم شهودی - کشفی.
علوم عقلی و استدلالی شامل فلسفه، منطق و ریاضیات است، علوم حسی و تجربی عبارت از علوم طبیعی و علوم انسانی و علوم تاریخی و نقلی شامل علومی همچون تاریخ، لغت، جغرافیای سیاسی و علوم کشفی و شهودی شامل علومی همچون عرفان، روان‏شناسی شهودی (در مقابل روان‏شناسی تجربی و فلسفی) هستند.
شعار علوم عقلی و استدلالی این است که بنشین و بیندیش.
شعار علوم حسی و تجربی این است که برو و ببین.
شعار علوم نقلی و تاریخی این است که برو و بپرس.
شعار علوم کشفی و شهودی این است که بنشین و در خود غور کن.
معرفت‏شناسی عام پیشینی بدون شک یکی از شاخه‏های فلسفه (از دانش‏های عقلی و استدلالی) است.
دانش فلسفه خود به دو بخش تقسیم می‏شود:
1 ) فلسفه‏های مطلق؛
2 ) فلسفه‏های مضاف.(1)
______________________________
1. مراد از فلسفه‏های مضاف، شاخه‏هایی از دانش فلسفه است که در نام گذاری آنها «فلسفه» به صورت مطلق استعمال نشده، بلکه به چیز دیگری که آن چیز گاهی عنوان یک علم است و گاهی غیر آن، اضافه می‏شود. برای مثال، فلسفه‏ی اخلاق، فلسفه‏ی منطق و فلسفه‏ی فیزیک، از جمله فلسفه‏های مضافی هستند که در آنها مضاف الیه «فلسفه» نام یک علم است. فلسفه‏ی هنر، فلسفه‏ی دین و فلسفه‏ی تاریخ - نه فلسفه‏ی علم تاریخ* - فلسفه‏های مضافی‏اند که مضاف‏الیه آنها یک علم نیست. آن گروه از فلسفه‏های مضاف که مضاف‏الیه آنها یک علم است، معرفت درجه‏ی دوم به شمار می‏روند. به طور کلی، علوم و معارفی که موضوع و متعلق آنها یک علم است، معرفت درجه‏ی دوم نامیده می‏شوند. در مقابل، علوم و معارفی که موضوع و متعلق آنها واقعیتی از واقعیت‏های عینی باشد، معرفت درجه‏ی اول نامیده می‏شوند. در معرفت‏های درجه دوم، درباره‏ی علوم دیگر، وجه حاجت بشر به آنها، روش‏های تبیین در آنها و مباحث دیگری از این دست گفتگو می‏شود. ولی در معرفت‏های درجه‏ی اول، درباره‏ی واقعیت‏های خارجی بحث می‏شود. به این ترتیب، هر معرفت درجه‏ی دومی فلسفه‏ی مضاف است، ولی هر فلسفه‏ی مضافی معرفت درجه‏ی دوم نیست. به عبارت دیگر فلسفه‏ی مضاف اعم مطلق از معرفت درجه‏ی دوم است. (علیزاده،
______________________________
معرفت‏شناسی به معنای عام و پیشینی در ذیل فلسفه‏های مطلق قرار می‏گیرد.
برخی از سایر فلسفه‏های مطلق عبارتند از:
1 ) وجودشناسی؛
2 ) جهان‏شناسی؛
3 ) انسان‏شناسی؛
4 ) وظیفه‏شناسی.
تفکیک معرفت‏شناسی از برخی دانش‏های متشابه
از میان دانش‏ها و علوم؛ برخی بسیار نزدیک به یکدیگر هستند، به گونه‏ای که گاه یکی به جای دیگری تصور می‏شود. این شباهت‏ها گاه در روش، گاه در غایت و گاه در موضوع و در بسیاری مواد نیز در مسائل مورد بررسی آن علوم است (تداخل در مسأله). «علم» و «ادراک» موضوع مورد بررسی دانش معرفت‏شناسی هستند، اما همین‏ها را می‏شود از جنبه‏های مختلف مورد مطالعه قرار داد که برخی از آنها مربوط به دانش معرفت‏شناسی و برخی مربوط به علوم دیگرند.
به عنوان نمونه اگر «علم» را از حیث وجودی، مادیت یا تجرد، جوهریت یا عرضیت، داخل در چه مقوله‏ای بودن، مندرج در ذیل کدام جوهر بودن (بر فرض جوهر بودن) و از این قبیل، بررسی کنیم، درست است که موضوع مورد نظر ما «علم» بوده است، اما عهده‏دار بررسی این گونه پرسش‏ها دانشی تحت عنوان «وجودشناسی علم» است، نه معرفت‏شناسی.
_______________________________
بیوک، جایگاه معرفت‏شناسی در فلسفه‏ی اسلامی، پانوشت 2).
* فلسفه‏ی علم تاریخ و فلسفه‏ی تاریخ دو دانش مجزا هستند. فلسفه‏ی علم تاریخ دانش بررسی علم تاریخ است و از سنخ معرفت درجه‏ی دوم. پرسش از اینکه «راز اختلاف مورخان چیست؟» از نوع معرفت‏شناختی است، یعنی در معرفتی به نام علم تاریخ چه می‏گذرد که مورخان اختلاف دارند. این پرسش و نظایر آن که جنبه‏ی معرفت شناختی دارند و ناظر به علم تاریخ هستند به فلسفه‏ی علم تاریخ مربوط می‏شوند (در حقیقت از نوع معرفت‏شناسی خاص پسینی هستند). اما اگر بپرسیم محرک تاریخ چیست، پرسشی فلسفی کرده‏ایم که از سنخ معارف درجه‏ی اول است. این قبیل پرسش‏ها در فلسفه‏ی تاریخ پاسخ داده می‏شود. بنابراین تفاوت مهمی که میان فلسفه‏ی تاریخ و فلسفه‏ی علم تاریخ وجود دارد این است که اولی از سنخ معارف درجه‏ی اول و دومی از سنخ معارف درجه‏ی دوم است. رجوع کنید به: سروش، عبدالکریم، درس‏هایی در فلسفه‏ی علم الاجتماع، صص 147-151 .
______________________________
نمونه‏ی دیگر «باور» است. «باور» یکی از سه رکن اساسی تعریف سه جزئی معرفت (tripartite definition of knowledge) است. اما باور را می‏توان از جهات مختلفی مورد بررسی و کاوش قرار داد. هم می‏توان به دنبال «علت» باور بود و هم می‏توان «دلیل» باور را مورد جستجو قرار داد.(1) جستجوی «علل» باورها وظیفه‏ی دانش معرفت‏شناسی نیست بلکه این دانش با «دلیل»، که عنصری معرفتی است، سروکار دارد نه «علت»، که امری وجودی است. «علتِ» باورها موضوع مورد علاقه‏ی دانش روان‏شناسی و مشخصاً مربوط به «روان‏شناسی باور» است.
نمونه‏ی دیگر «ادراک» است. در این مورد علمی که گاه با معرفت‏شناسی خلط می‏شود «روان‏شناسی ادراک» است.
موضوع دانش «روان‏شناسی ادراک» چیستی کنش و واکنش‏هایی است که در محدوده‏ی ذهن و نفس انسان رخ می‏دهد تا منجر به پدیده‏ای به نام ادراک شود. به عبارت دیگر این دانش به جنبه‏ی وجودی ادراک نظر دارد و فرایند به وجود آمدن آن را مورد بررسی قرار می‏دهد. اما «ادراک» در معرفت‏شناسی از حیث ارجاعش به جهان خارج بررسی می‏شود و در حقیقت جنبه‏ی حکایی آن مد نظر است، نه همچون «روان‏شناسی ادراک» از حیث استقلالی و به عنوان امر وجودی.(2)
دانش‏هایی که نامشان گذشت با دانش معرفت‏شناسی مرتبط هستند و ممکن است حل برخی مسائل معرفت شناختی در گرو بررسی پیش فرض‏های آن در روان‏شناسی ادراک و باور و وجودشناسی علم باشد. اما از جنبه‏هایی که توصیف شد این علوم از هم جدا هستند و باید به این تفاوت‏ها دقت نمود. معرفت‏شناسی به دنبال تبیین انواع فعل و انفعالات برای حصول ادراک یا به دنبال یافتن «علت‏های» باورها و یا در مقام بیان تجرد و یا مادیت و عرضیت یا جوهریت علم نیست.
نکته‏ی مهم این است که بسیاری از آنچه قدمای ما در مورد ادراک و علم گفته‏اند، به روان‏شناسی ادراک و وجودشناسی علم مربوط می‏شود نه به معرفت‏شناسی به معنای دقیق
______________________________
1. به تفاوت میان «دلیل» و «علت» توجه شود: علت امری وجودی است و دلیل امری معرفتی. علت با وجود و عدم سر و کار دارد، اما دلیل با صدق و کذب. رجوع شود به: سروش، عبدالکریم، درس‏هایی در فلسفه‏ی علم الاجتماع، صص 429-432 و 324-332 .
2. ذهن، شماره اول، صص 12 و 13 .
______________________________
آن.(1) و (2)
شاکله‏ی مباحث و مسائل رایج معرفت‏شناسی
در فصل‏های قبلی این جستار آنچه را که باید درباره‏ی دانش معرفت‏شناسی و انواع آن دانست و رعایت نمود بیان کردیم اما در این فصل به مقام باید نظر نداریم بلکه در مقام تحقق، شاکله بحث‏هایی که رایج است را مطرح می‏نماییم. لذا واضح است که امکان دارد بعضی بخش‏های این شاکله بحث‏ها، دسته‏بندی‏ها و تعریف‏های ما در چهار فصل قبلی را رعایت ننموده باشند. به هر تقدیر نقد این شاکله بحث‏ها را به فرصت دیگری موکول کرده و تنها به ارائه‏ی گزارشی از آنها بسنده می‏نمائیم.
مباحث و مسائل محوری و اساسی دانش معرفت‏شناسی از سوی دانشمندان و فیلسوفان قدیم و جدید به شیوه‏های مختلفی تقسیم بندی شده و قبض و بسط یافته است.
یکی از شاکله‏ها، که معمولاً از دیرباز مبنای کار متفکران مسلمان قرار گرفته است، بر سه محور اساسی متمرکز است:
1 ) راه‏های حصول علم؛
2 ) قلمرو علم؛
3 ) ارزش ادراکات.
مراد از راه‏های حصول علم همان حس، عقل، شهود و جز آن است.
در این شاکله بحث، قلمرو علم اینچنین بسط می‏یابد:
1 ) امور دانستنی؛
2 ) امور نادانستنی.
امور دانستنی خود به دو بخش تقسیم می‏شوند:
1 ) دانسته‏ها؛
______________________________
1. سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، صص 323-324 .
2. آراء فلاسفه‏ی مسلمان در باب «علم» و «ادراک» توسط برخی معاصرین از لابلای متون فلسفی کهن جمع آوری و منظم شده است که کاری است در خور تقدیر، اما آوردن تمام آن آراء و بررسی‏ها ذیل عنوان معرفت‏شناسی به این کار تحقیقی و علمی لطمه می‏زند و بهتر آن است که مباحث مربوط به «وجودشناسی علم» و «روان‏شناسی ادراک» از مباحث معرفت‏شناسی متمایز شوند.
______________________________
2 ) نادانسته‏ها؛
و درباره‏ی هر یک بحث و بررسی می‏شود.
در بخش ارزش ادراکات در زمینه‏ی میزان گزارش گری از واقع توسط علم بحث می‏شود. تئوری‏های صدق در معرفت‏شناسی عام پیشینی به این بخش از شاکله بحث مزبور مربوط می‏شود.
باید دقت شود که مباحث متفکران مسلمان، درباره‏ی معرفت‏شناسی، گاهی پیشینی است و گاهی پسینی(1) و آنچه ذکر شد مربوط به بخش پیشینی آن است.
شاکله بحث دیگر، مبتنی بر تعریف معرفت است. معرفت را به «باور صادق موجه» تعریف کرده‏اند.(2)
K(knowledge)= T. J. B(True, Justified, Bliefe)
براین اساس در آراء معرفت شناسان معاصر S (نماد شخص)، P (نماد گزاره) را می‏داند اگر و تنها اگر :
1 ) P صادق باشد.
2 ) S باور داشته باشد که P صادق است.
3 ) S برای باور خویش دلیل موجهی داشته باشد.(3)
______________________________
1. معرفت‏شناسی پیشینی و پسینی که در این مقاله از آنها یاد شد با معرفت پیشینی و پسینی متفاوتند و نباید آنها را با هم خلط کرد. تمایز معرفت شناختی میان معرفت پیشینی و معرفت پسینی خود مسأله‏ای است که باید آن را جداگانه مورد تأمل قرار داد و این خود یکی از مسایل و مباحث معرفت‏شناسی عام پیشینی است. در این زمینه رجوع شود به:
- Pojman, Louis. P, (Ed)., The theory of knowledge, pp 369-429.
- موزر، پال. ک، معرفت‏شناسی، ترجمه‏ی محمد سعیدی مهر، معرفت، شماره 16 .
2. این تعریف ریشه در آثار افلاطون و در حقیقت در تقریرهای او از گفتگوهای سقراط دارد:
- تئاتتوس، 201 .
- منون، 98 .
3. رودریک چیزلم، معرفت شناس معروف، شرط لازم و کافی معرفت را چنین بیان می‏کند:
1 ) S بپذیرد که P .
2 ) S برای P دلیل کافی داشته باشد.
3 ) P صادق باشد.
این تعریف در آثار ذیل ارائه شده است:
______________________________
در زبان صوری منطق جدید عبارات فوق چنین صورت بندی می‏شوند.(1)
KSPîÄ(P&BSP&JSP)
همان طور که ملاحظه می‏شود سه مفهوم کلیدی صدق، توجیه و باور در تعریف معرفت به کار رفته‏اند.
در شاکله بحث اخیر مباحث و مسایل حول و حوش این سه محور مطرح می‏شوند:
1 ) مسائل مربوط به صدق؛
2 ) مسائل مربوط به توجیه؛
3 ) مسایل مربوط به باور.
برخی مسائل و مباحث این شاکله بحث مستقیماً به محورهای مزبور مربوط می‏شود و برخی نیز به طور غیرمستقیم. به عنوان نمونه مسائل مورد بررسی یکی از کتب جدید معرفت‏شناسی در غرب، که مبنای آن شاکله بحث اخیر است، از قرار ذیل می‏باشد:
- شکاکیت سنتی و مدرن؛
- ادراک یا شناخت ما از جهان خارج؛
- تحلیل معرفت؛
- نظریه‏های توجیه:
______________________________
Chisholm, Roderick. M, perceiving: A philosophical study, corell university press (Ithaca, newyork, 1957), p 16.
نقل از: هاملین، دیوید. و، تاریخ معرفت‏شناسی، ص 130 .
نیز: چیزلم، رودریک، نظریه‏ی شناخت، صص 253-254 .
1. ادموند گتیه دقت این تعریف از معرفت را به چالش برد. روش او در این زمینه ارائه‏ی مثال‏های نقض است. کسانی که مثال‏های گتیه را قبول نکردند سعی کردند مفهوم توجیه را دقیق‏تر نمایند و آنها که مثال‏های او را پذیرفتند به دنبال افزودن عنصر چهارمی به تعریف معرفت رفتند. گتیه مثال‏های نقض خود را در مقاله‏ی ذیل ارائه نموده است:
- Gettier, Edmund. L, Is Justified True Belief knowledge?, Analysis, 23 (1963), pp 121-123.
ترجمه‏ی این مقاله در اثر ذیل یافت می‏شود:
هاملین، دیوید. و، تاریخ معرفت‏شناسی، صص 130-134 .
گفتنی است اثر مزبور ترجمه‏ی مدخل تاریخ معرفت‏شناسی دایرة‏المعارف فلسفه، ویراسته‏ی پل ادواردز، است که ترجمه‏ی مقاله‏ی گتیه به آخر آن افزوده شده است.
______________________________
الف - بنیان انگاری؛
ب - انسجام گرایی و بنیان انگاری تعدیل شده؛
ج - درون گرایی و برون گرایی؛
د - برون گرایی جدید (نظریه‏ی پلانتینگا)؛
- نظریه‏های صدق:
الف - نظریه‏ی مطابقت؛
ب - نظریه‏ی انسجام گرایی؛
ج - نظریه‏ی پراگماتیسم؛
د - نظریه‏ی حشو و زاید بودن صدق؛
- سرشت باور؛
- مسأله‏ی باور و اراده؛
- مسأله‏ی باور و پذیرش(1).
در ادبیات معرفت شناختی کنونی کشور ما محورهای معرفت‏شناسی به صورت ذیل معرفی می‏شوند:
1 ) ماهیت علم؛
2 ) ویژگی‏های عالم؛
3 ) ماهیت معلوم؛
4 ) گستره و محدودیت علم؛
5 ) انواع علم؛
6 ) امکان حصول معرفت یقینی(2).
برخی نیز شاکله بحث معرفت‏شناسی را با محورهای ذیل مطرح می‏کنند:
1 ) ماهیت علم؛
______________________________
1. Louis p. Pojman, what can we know?
لازم به ذکر است که اثر مزبور به مباحث دیگری از قبیل مکاتب معرفت‏شناسی ارزشی، معرفت پیشینی، مسأله‏ی حافظه، اذهان دیگر و برخی معرفت‏شناسی‏های مضاف از جمله معرفت‏شناسی دینی نیز در حاشیه مباحث اصلی می‏پردازد.
2. ذهن، شماره اول، صص 19-24 .
______________________________
2 ) میل و قدرت بشر به علم؛
3 ) اصول علم (مبانی، مبادی و گزاره‏های پایه)؛
4 ) رابطه‏ی علم با سایر حالات نفسانی؛
5 ) حدود و وسعت علم بشری؛
6 ) انواع علم؛
7 ) مقایسه علوم بشری با علوم غیربشری؛
8 ) کاربرد و ارزش علم؛
9 ) انتقال علم و نحوه‏ی آن؛
10 ) رشد علوم بشری.(1)
به نظر می‏رسد محورهای مذکور در دو شاکله بحث اخیر، و به خصوص شاکله بحث آخر، نیاز به جرح و تعدیل دارند و باید مباحثی که ماهیت پسینی دارد از مباحث با ماهیت پیشینی تفکیک و برخی موارد نیز بدان اضافه گردد.
نتیجه :
در این مقاله سعی شد انواع معرفت‏شناسی‏ها معرفی و تا حدودی مرزهای برخی از آنها از دانش‏های متشابه مشخص گردد. در بخش‏های 1 ، 2 ، 3 و 4 سعی شد رأیی دقیق ارائه و احیاناً آراء بدیل نقد شود، اما در فصل پنجم تنها به ارائه‏ی شاکله بحث‏های رایج پرداخته شد و نقد آن به فرصت دیگری موکول گردید.
بدیهی است که آخرین نکته‏ی بخش پنجم روشن می‏نماید که لازم است شاکله بحث‏های معرفت‏شناسی براساس انواع معرفت‏شناسی‏ها، که در فصل یک بدان اشاره شد، به طور مجزا، ارائه گردد تا از هرگونه خلط میان مباحث جلوگیری شود.
به هر تقدیر بررسی‏های جدید در دانش معرفت‏شناسی، در کشور ما، رو به تزاید و دقت بیشتر است و می‏توان امیدوار بود که به زودی شاهد بالندگی این دانش پایه و اساسی در ادبیات فلسفی کشور خود باشیم.
______________________________
1. فعالی، محمد تقی، معرفت‏شناسی دینی و معاصر، ص 67 .
______________________________
منابع و مآخذ :
الف - کتب فارسی:
1 ) پاپکین، ریچارد و استرول، آوروم، کلیات فلسفه، ترجمه‏ی سید جلال الدین مجتبوی، تهران، حکمت (1379).
2 ) چیزلم، رودریک، نظریه‏ی شناخت، ترجمه‏ی مهدی دهباشی، تهران، حکمت (1378).
3 ) دوره‏ی آثار افلاطون، ترجمه‏ی محمد حسن لطفی، تهران، خوارزمی.
4 ) سروش، عبدالکریم، درس‏هایی در فلسفه‏ی علم الاجتماع (روش تفسیر در علوم اجتماعی)، تهران، نی (1379).
5 ) همو، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، صراط (1373).
6 ) طباطبایی، محمد حسین، نهایة‏الحکمة، قم، نشر اسلامی.
7 ) فعالی، محمد تقی، معرفت‏شناسی دینی و معاصر، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی (1377).
8 ) فولکیه، پل، فلسفه‏ی عمومی، ترجمه‏ی یحیی مهدوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران (1377).
9 ) کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج 5 ، ترجمه‏ی امیر جلال الدین اعلم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش (1375).
10 ) ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، ج 3 ، پژوهشکده‏ی حوزه و دانشگاه (1379).
11 ) هاملین، دیوید. و، تاریخ معرفت‏شناسی، ترجمه‏ی شاپور اعتماد، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (1374).
ب - مقالات فارسی :
1 ) علیزاده، بیوک، جایگاه معرفت‏شناسی در فلسفه اسلامی، فصلنامه‏ی پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه‏السلام ، شماره 8 .
2 ) معرفت‏شناسی؛ پیشینه و تعاریف (میزگرد با حضور محمد تقی مصباح یزدی، محمد لگن هاوزن، غلامرضا فیاضی و مصطفی ملکیان)، فصلنامه تخصصی ذهن، شماره‏ی اول (بهار 1379).
اندیشه حوزه » شماره 41 (صفحه 57)
ج - کتب انگلیسی :
1. Pojman, Louis. P, Ed, The Theory of Knowledge: Classical & Contemporary reading, Mississippi university press, 1991.
2. Pojman, Louis. P, What can we know, An Introduction to the theory of knowledge, wadsworth, 2001.
3. Routledge Encyclopedia of Philosophy, vol 3.
4. The Encyclopedia of Philosophy, Paul Edwards, Ed., vol 3.

تبلیغات