جستارهای انسان شناختی در نهضت عاشورا (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
به نام خدا و با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار مجلهی اندیشهی حوزه قرار دادید. نخستین پرسشی که در زمینهی نهضت عاشورا در این گفتگو مورد نظر است، پرسشی بنیادین در مورد ابعاد این نهضت غرور آفرین و رهایی بخش است، لطف نموده کلیتی را در این خصوص توضیح بفرمایید.
علیزاده: به نام خدا و با تشکر از شما و دست اندرکاران این مجله. به طور کلی هر پدیدهای که در عالم رخ میدهد، چه پدیدهای معرفتی و مربوط به دنیای ذهن باشد و چه پدیدهای عینی و مربوط به نظام طبیعت و چه هر پدیدهی دیگر، باید از زوایا و ابعاد گونه گونی مورد تفسیر و تحلیل قرار گیرد، تا بتوانیم به ماهیت، چیستی و عظمت آن دست بیابیم.
پدیدهی تاریخی سترگ و با عظمتی همچون نهضت عاشورا وقتی برای ما قابل شناخت کامل است که ریشه، علل، زمینهها و ابعاد آن به طور کامل مورد تحلیل و شناسایی قرار گیرد. بنابراین علل و زمینههای رویداد این نهضت بزرگ و پیامها و پیامدهای این حرکت عظیم، از جنبههای گوناگون قابل تحلیل و ارزیابی است. من در این گفتگو بیش از همهی موضوعاتی که در خصوص این نهضت قابل طرح است، به ابعاد انسان شناختی این نهضت اشاره میکنم.
یکی از مسائل مهم قابل بررسی در این خصوص این است که امام حسین علیهالسلام بیش از هر چیز، فطرت پاک انسانها را مخاطب قرار داده بودند. نه فقط آن انسانهایی که در آن دوره وجود داشتند، زیرا بسیاری از آن انسانها در دورهی عثمان و پس از آن شخصیت تحریک شدهای پیدا کرده بودند و نفاق در وجود آنها نهادینه شده بود، که اگر بخواهیم اخلاق، خصوصیات و عملکردهای آنانسانها را در نظر بگیریم، آنها شایستگی آن خطابات را نداشتند. کسانی که به امام حسین نامه نوشتند و ایشان را دعوت کردند که رهبری ایشان را برعهده بگیرد و آنها را به راه راست هدایت کند؛ مورخان نوشتهاند برخی از این افراد نامههایی هم به دمشق و دربار یزید فرستاده بودند. یعنی آدمهای محافظه کاری که حساب زندگی چند روزهی خودشان را میکردند و همه گونه احتمالات را در نظر میگرفتند که به حساب خودشان خطر نکرده باشند و نوعی محافظه کاری، سالوس، دوگانگی و نفاق در اعمالشان مشهود بوده است.
عاشورا، حادثهای فراتر از زمان
با توجه به این نکات، اگر بخواهیم حادثهی عاشورا را در یک فصل زمانی خاصی بگنجانیم، کار درستی نکردهایم و ماهیت این نهضت را نشناختهایم و حتی معانی جملات و کلمات و مفاهیمی را که آن حضرت ارائه فرمودهاند درک نخواهیم کرد. بنابراین حادثهی عاشورا هرگز در یک زمان خاص نمیگنجد و با توجه به عنصر آرمانخواهی که در آن نهضت به چشم میخورد و درخشش دارد، فطرت انسانها را مخاطب خودش قرار داده است. بنابراین یکی از مبانی انسان شناختی نهضت عاشورا، مخاطب قراردادن فطرت انسانها در ورای زمان وقوع حادثهی عاشورا بوده است.
هدایتگری انسان در نهضت عاشورا
خداوند متعال، مجموعهی گستردهای از عوامل تکوینی و تشریعی را جهت هدایت بشر در اختیار او نهاده است، یعنی هم عوامل تکوینی و هم عوامل تشریعی را خداوند برای هدایت انسان بسیج فرموده است. یکی از آن عوامل عمده وجود امام است و امام حسین علیهالسلام به عنوان الگو و سمبل هدایتی، انسان را به طور کلی مخاطب هدایت خود قرار داده است. و صحبتها و فرمایشات امام حسین علیهالسلام هم در چنین پروسهای قابل درک و دریافت است. مثلاً عنصر آرمانخواهی در این نهضت موج میزند، عنصر عدالتخواهی، آزادیخواهی، به عنوان فاکتورهای هدایتگرانه در این نهضت موج میزند و همین عناصر هدایتی، به عنوان یک سیر کلی برای همه انسانها و تاریخ سبب میشود که انسانهایی در هند که رابطهی چندانی هم با دین اسلام ندارند، در مبارزهی خودشان امام حسین علیهالسلام را الگو وسرمشق قرار میدهند. رهبر انقلاب هند، گاندی به پیروان خودش میگوید که همه انقلابیون هند، از نهضت امام حسین علیهالسلام الهام میگیرند. امام حسین در مبارزهی تاریخی خودش با عنصر ترس مواجه شده و با آن به شدت به نبردی تاریخی پرداخته و ترس را از وجود خودش رانده و همین مبدأ الهام بزرگی واقع شده است و امام حسین علیهالسلام ترس را به کلی زدودند. زیرا وقتی که هدف والایی در ذهن انسان نقش میبندد و انسانها به آرمان بزرگ و بلندی دست مییابند، دیگر مسألهای به نام ترس نمیتواند مطرح باشد. وقتی که هدف بزرگی مطرح میشود، دیگر شکست معنا نمیدهد و ترس هم در این صورت معنایی نخواهد داشت. اینجاست که مسألهی شهادت به وجود میآید و هنگامی که ترس از بین برود و شهادتطلبی و آرمانخواهی مطرح شود، دیگر انسان هدایت یافته و همین است معنای والذین جـاهدوا فـینا لنهدینهم سـبلنا، هر که در راه ما مجاهده کند، راهـهای خودمان را بـه او نشان خواهیم داد. با این منطقی که قرآن مجید عرضه مینماید، دیگر شکستی برای انسان مؤمن وجود نخواهد داشت.
جانمایهی حرکت، شکست ترس
یکی از نکاتی که در نهضت عاشورا بسیار بالا و در سطحی وسیع تجلی نمود، شکست ترس بود. به این لحاظ است که شما میبینید جوانها و نوجوانهایی در آن صـحنه وجود دارند که افقهای بالاتری را مـیببینند و اهـداف بلند آنان به حدی است که جنود ترس را شکستهاند. مثلاً قـاسم بن حسن را در این وادی میبینیم که امام حسین علیهالسلام از او میپرسد که مرگ را چگونه میبینی؟ کیف الموت عندک؟ قال الموت عندی احـلی من الـعسل.
این وضعیت در تمام جوانان و اصحاب و یاران آن حضرت بوده است و لذا همه بیصبرانه منتظرند که نوبت آنها برسد و مرگ را در آغوش بگیرند. چون به این حد از درک رسیده بودند که مرگ، پایان زندگی نـیست، بلکه گـردنهای است که ما را وارد دنـیای فراختر و سـعادتمندانهای مینماید. بالاخره در نظر گاه دینی یک چنین تعبیری از مرگ وجود دارد. لذا اصحاب امام حسین، از مکتب آن حضرت آموخته بودند که باید به وسیلهی شهادت به آن مرحله برسند.
آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است نهی لاتلقوا بگیرد او به دست
آنکه مردن شد مر او را فتح باب سارعوا آمد مر اور ا در خطاب
رسیدن به این مرحله هم نیاز به سلسلهای از مبانی معرفتی دارد و لازمهاش رسیدن به اوج معرفت دینی است که این را امام حسین علیهالسلام به یاران خود منتقل ساخت. یعنی امام با انتقال آگاهیهای معرفتی و دینی، استعدادها و آرمانخواهیهای آنها را بالابرد و ظرفیت معرفتی آنها را اوج داد و مسأله ترس را در آنان از بین برد و همین مسأله، حرکت عاشورا را متجلی ساخت.
مبانی انسان شناختی نهضت عاشورا
نهضت عاشورا یک سلسله مبانی انسان شناختی دارد که این مبانی را امام حسین علیهالسلام کاملاً روشن ساختند.
1) انتقال آگاهی انسانی به جامعه
این مسأله یکی از تجلیات نهضت عاشورا است. امام حسین علیهالسلام آگاهیهایی را به یاران خودشان منتقل ساختند که انسان بتواند حقیقت خودش را دریابد و به خویشتن خویش باز گردد و آن فطرت پاک انسانی ظهور و بروز پیدا کند. این آگاهیها، آگاهیهای دینی است و امام همواره درصدد پرداختن به این جنبه بوده است و در واقع میخواسته فطرت پاک انسانها را بیدار کند. در روز جنگ هم میبینیم که حتی دشمنان خود را که هم اکنون صف آرایی نمودهاند و به قصد کشتن او آمدهاند، هشدار میدهد و سعی دارد فطرت انسانی آنها را با انتقال آگاهیها بیدار کند. لذا سخنرانی میکند، اتمام حجت میکند و هرگز به لحاظ انسان شناختی از هدایتگری آنها مأیوس نیست. لذا کسانی در پرتو این شعاعهای هدایتی قرار گرفته و از جمع دشمن جدا شده و به جمع امام حسین علیهالسلام میپیوندند. حر سمبل و نمونهای درسآموز و آگاهی بخش است. امام حسین علیهالسلام ، جدالی را در درون او به وجود آورد و او را علیه جنود شیطانی درون خودش تحریک، شوراند و به صف یاران خود و جبههی حق کشاند. لذا معرفت او به حدی رسید که گفت من خودم را بین بهشت و جهنم مخیر میبینم و عاقبت هم بهشت را برگزید.
2) عدم یأس امام حسین از هدایتگری جامعه
درس دیگری که در کنار این قضیه میبینیم، این است که امام حسین هرگز ازهدایتگری مأیوس نشدند و نفرمودند که دیگر فایدهای ندارد، بلکه همواره اتمام حجتها را ادامه میدادند، لذا در هر فرصتی که پیش میآمد به ارشاد آنان میپرداختند و از انجام این کار کوتاهی نمیکردند.
برای امام کاملاً روشن بود که در این شرایط تاریخی، یعنی بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، تدریجا آن جنبهی دوم در وجود آدمی ظهور و بروز یافته بود و انسانها به دنبال زندگی خودشان بودند و از دین هم آن عناصری را میپسندند که زندگی روز مره را بتواند برای آنها توجیه کند، ما میبینیم که این اتفاقی بود که بعد از 50 سال رخ داد و این اتفاق را راحت میتوانستند توجیه بکنند. اگر بخواهیم بحثی کلامی را در اینجا بیان کنیم، یک نوع اندیشه اشعریگری پدید آمده بود که به راحتی میتوانستند همه چیز را توجیه کنند. گروهی پیدا شده بودند به نام مرجئه که اینها هر فسق و فجور و هر ظلم و ستمی را میتوانستند توجیه کنند که از عذاب وجدان هم رهایی پیدا نمایند. البته این نوع از اعتقادات را حکومت هم ترویج میکرد و عقیدهی جبریگری را برای آن جامعه، امری ضروری تبلیغ میکردند و در اندیشهی مردم به نوعی تلقی کرده بودند که هر چه رخ میدهد، در واقع خواست خداوند است. خداوند فاعل مباشر همهی افعال است، گرچه آن روز اشعریگری به وجود نیامده بود، ولی نوعی از فرهنگ اشعری که در قالب تفکر مرجئی گری بود وجود داشت. این تفکر را میبینیم در سخنان یزید و در موضعگیریهای او هم وجود دارد و به همین نوع مسائل در خصوص به شهادت رساندن امام استفاد میکند. امام در چنین شرایطی، رسالت خودشان را در هدایتگری جامعه دیدند و در این راه از هستی خودشان مایه گذاشتند.
3) انتقال مفاهیم معرفتی
یکی دیگر از جستارهای کلی نهضت عاشورا انتقال مفاهیم معرفتی به انسانها است که این کار را همهی تیپهای انسانی حاضر در صحنه دارند انجام میدهند. حتی زنان بزرگی همچون حضرت زینب(س)، تلاش در انتقال مفاهیم معرفتی دارند. خلاصه این که امام حسین علیهالسلام یک کاری صرفا سیاسی یا نظامی که توجه ایشان فقط معطوف به همین امور باشد، انجام ندادهاند، بلکه در درون این حرکت، مفاهیم معرفتی را منتقل نمودهاند. زیرا امام حسین علیهالسلام آفتهایی را تشخیص دادهبودند که این آفتها میتوانند همهی جوامع بشری را در معرض انهدام و نابودی قرار دهند. در واقع امام حسین علیهالسلام با این مفاهیم معرفتی، میخواستند از جامعهی اسلامی آفت زدایی کنند.
اکنون که به جستارهایی از آموزههای انسانی و معرفتی دست یافتیم و درک نمودیم که امام حسین علیهالسلام در این راه از همهی موجودیت خودشان گذشتند؛ حتی یاران آن حضرت. در همین زمینه لطف فرموده این نکته را نیز توضیح دهید که چگونه میشود انسانهایی با این درک بالا، به این مرحله دست یابند که حاضر باشند، خطر نمایند و برای یک ایدهی بزرگ، بزرگترین مخاطره را پذیرا شوند و به عبارت دیگر، تیپ معرفتی آنان چگونه بوده است که توانسته آنها را به این مرحله از خود آگاهی برساند که تعداد اندکی در مقابل انبوه انسانهایی گمراه قرار بگیرند؟
علیزاده: در واقع خطر کردن، فداکاری نمودن و به استقبال خطرات شتافتن، تحلیلش بسیار مشکل است اگر هدف نهضت عاشورا درک شود، این مخاطره هم درک خواهد شد.
امام در شب عاشورا اصحاب و تبار خودش را جمع میکند و آنها را از آنچه رخ خواهد داد آگاه میسازد و بعد میفرماید که من بیعت خودم را از شما برداشتهام، شمعها و چراغهایی که بوده را خاموش میکند و میفرماید اکنون در تاریکی شب که جز سیاهی شب ناظر شما نیست، میتوانید بروید. ولی میبینیم که یاران مخلص با او میمانند و کاملاً هم خبر دارند که ماجرا چیست و میتوانند درک کنند که حادثه غمباری در حال وقوع است.
توجیه این معنا را برخی با گرایش به مسائل عاطفی و برخی حرکتی ایثار گرانه تفسیر نمودهاند. چنان که مثلاً حضرت مسیح، فدای مسیحیان شد، حسین بن علی علیهالسلام هم فدای مسلمین شد. یعنی هیچ راهی برای بخشش گناهان مسیحیان جز فدا شدن مسیح و هیچ راهی برای بخشش گناهان مسلمین، جز شهادت حسین بن علی علیهالسلام و یارانش وجود نداشته است و او کفاره گناه امت شده است. عقاید دیگری هم در این زمینه وجود دارد.
اما با توجه به نکاتی که در قسمتهای پیش به آنها پرداختیم، باید حرکت امام حسین و یارانش را بالاتر از این گونه تحلیلها مورد ارزیابی قرار دهیم. حرکت امام حسین علیهالسلام با تکیه بر مبانی انسان شناختی عمیقی قابل درک و ارزیابی است. ما در اسلام در خصوص مسألهی گناهذاتی، که ارثی باشد که آثارش به دیگران هم رسیده باشد، چیزی نداریم. همهی گناهان توسط خود انسانها با توبه قابل از بین رفتن است. در اندیشهی اسلامی مسألهی توبه را داریم که بیانگر این نکته است که انسان، خودش میتواند برای خودش اقدام کند و اساسا جایی ندارد که اولیای دین برای بخشش گناه دیگران لازم باشد جان خودشان را به مخاطره و نهایتا کشتن بیندازند. لذا به انسانها آموزش داده میشود که رحمت و بخشش خدا بزرگتر از همه چیز است و در حدیث قدسی است که خدای متعال میفرماید: اگر کسانی که به من پشت کردهاند. بدانند که من چه اندازه دوستشان دارم، آن وقت از شدت اشتیاق قالب تهی میکنند.
این نکات بیان کنندهی آن هستند که نیازی وجود ندارد که انسانهای بزرگ برای گناه دیگران کشته شوند. لذا فلسفهی شهادت امام حسین علیهالسلام را نمیتوان در این اندیشههای حقیر محصور کرد. همچنین از طرف دیگر نمیتوان با قضیهی عاشورا و امام حسین علیهالسلام سوداگرانه برخورد کرد، یعنی کسی قطره اشکی بریزد و همهی گناهان او بخشیده شود. اینها اصلاً با روح دینی ما موافق نیست. همهی اینها راههای توجیهی است که برای فرار از رسالت و وظیفه ساخته شده و به خورد انسانها داده شده است. اصلاً امام حسین علیهالسلام ، نهضتی بر پا کرد علیه این گونه از توجیهات، امام علیهالسلام در پی تربیت انسان متعهد و مسؤول است. در مقابل انسانهای دیگر، امام میخواهد انسانی تربیت کند، الهی و عنصری تربیت نماید، ربانی. لذا حرکت ایشان با جهتگیری کلی اصلاحگری قابل ارزیابی و دقت است. دو عنصر اصلاحگری و احیاگری روح نهضت حسینی را تشکیل میدهد.
علی علیهالسلام نکتهای دارد که میفرماید: خدا از آگاهان و عالمان تعهد گرفته است که بر گرسنگی مظلوم و سیری ظالم، سکوت ننموده و آرام ننشینند. همین نکته رسالت انسان مسؤول و متعهد اسلامی را بیان میدارد. امام حسین علیهالسلام هم سکوت نفرموده و بقیه را هم با خود همراه نمود. درسهایی که القا کرده است، برای نشان دادن همین نوع از مسؤولیت است. امام میخواهند با تربیت انسانهایی والا و شایسته، همین احساس را به دیگران هم منتقل نمایند امام برای ایجاد چنین فضایی از اهرمهای معرفتی حداکثر استفاده را نمودند و با همین نگرشنتیجهی این حرکت، احدی الحسنین است، یعنی هم شهید شدن حسن است و هم فاتح شدن. لذا یک چنین معرفتی که امام داشتند، به یارانشان هم منتقل شد و این از خود گذشتگی را پیدا نموده و مخاطرهای بزرگ را پذیرا شدند.
ره آورد بزرگی که حرکت عاشورا داشته انتقال همین مفاهیم بوده است. برای عملی ساختن این مفاهیم در دورهی معاصر، چه راهکارهایی را باید پیش رو قرار دهیم تا رسالت حسینی از جنبه نظری، در میان مسلمین، وارد جنبهی عملی آن بشود؟
علیزاده: امام حسین علیهالسلام فراتر از زمان و مکان را نگریسته و درسهایی را القا کرده است. همچون استادی که واقعا میخواهد انسانهای دیگر را تربیت نماید. مکتب عاشورا همان مکتب اسلام است که مکتب انسان سازی و تربیت الهی است. لذا امام حسین علیهالسلام هم درسهای نظری داده، در قالب سخنرانیها و گفتهها و هم درسهای عملی داده است، در قالب آن حرکت بزرگ ایثار گرانه. امام حسین علیهالسلام ، هم چگونه زیستن را آموزش داد و هم چگونه مردن را. امام حسین علیهالسلام آموزگار شهادت است. شهادت، یعنی آن نوع مردنی که در دین اسلام تعلیم داده میشود. مثلاً فرمود: اگر زندگی توأم با ذلت باشد، خود مرگی ابدی است، اما مرگ توأم با عزت، شرف و افتخار، مرگی است که از درون آن گل زیبای زندگی ابدی میروید و لذا یکی از بزرگترین راهکارهای عملی ساختن مکتب و فلسفهی عاشورا، آموختن درس چگونه زیستن و چگونه مردن است.
من اینجا بر خلاف سخن مرحوم شریعتی که گفت: خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز، من خود چگونه مردن را خواهم آموخت، من میگویم که امام حسین علیهالسلام هم چگونه زیستن را آموخت و هم چگونه مردن را. چگونه زیستن، نپذیرفتن ذلّت، خواری و حقارت و شاهد جنایات نبودن است و چگونه مردن هم عنصر الهی شهادت است. البته لازم نیست که همیشه صحنهی جنگ و پیکار باشد و یا عملاً عاشورایی وجود داشته باشد، این را انسان در هر موقعیتی میتواند در خودش زنده کند، در صورتی که درسهای نظری و عملی عاشورا را به خوبی ادراک نموده باشد. این یکی از دغدعههای ماست که چگونه این نحوهی زیستن و این نحوهی مردن را به بشریت و انسان معاصر بیاموزیم.
رسالت مبلّغان شریعت
در راستای همین بحث است که رسالت مبلّغان شریعت اسلامی و مروجان فرهنگ عاشورا خیلی سنگین میشود، یعنی ما اگر اسلام را آنچنان که هست، نه آنچنان که موقعیت ما را تثبیت بکند، به مردم آموزش دهیم انسانشناسی دینی اسلامی، معرفت دینی اسلامی و امهات دین را درست تصویر کنیم، خواهیم دید که همهی مردم به دین اسلام گرایش خواهند یافت. امروزه همهی ابزارها و امکانات تبلیغ مطلوب از دین را در اختیار داریم و نیک میدانیم که روزگار ما، روزگار ارتباطات است و انواع وسایل ارتباطی در اختیار ما هست. امروزه جهان همچون دهکدهای شده که همهی انسانها را میتوانیم مخاطب قرار دهیم. در گذشته این گونه نبوده است. امام حسین علیهالسلام در زمانی حرکت خودشان را انجام دادند و بر موضع حق خودشان تأکید ورزیدند که باید زمان میگذشت تا آن حقانیت جلوه کند، اما امروز چنان مشکلاتی برای تبلیغ مطلوب دین وجود ندارد و اگر کوتاهی کنیم، واقعا بخشوده نخواهیم شد. ما باید در تبلیغاتمان استراتژی مثبتی را تدارک ببینیم و نظر اسلام و واقعیت آن را به جهان ابلاغ نماییم. امروزه در قالبهای هنری، میشود حقایق اسلامی را تبلیغ نمود و به گوشه و کنار عالم معرفی کرد.
انسانهای این عصر و روزگار شیفته حقایقند و ابلاغ حقایق به آنها با شیوهی سنتی و رایج کارآمد نیست.
در خصوص انقلاب اسلامی هم میتوانیم همین کار را انجام دهیم. اگر پا به بیرون از کشور بگذاریم در مییابیم که چه قدر انسانها هستند که به انقلاب ما دل بستهاند، چه قدر عاشق معمار و رهبری انقلاب ما بودهاند، تا جایی که در بسیاری از نقاط جهان، نام بچههای خودشان را روح اللّه گذاشتهاند و یا اینکه اسامی خاصی که نوعی حکایتگر انقلاب ما باشد را بر روی فرزندانشان گذاشتهاند. اینها عشقی است که انسانهای پاکدل بر این انقلاب و بر این مذهب جاری کردهاند و چه بسیار افرادی در دنیا هستند که در پرتو انقلاب ما حتی مسلمان شدهاند. اینها همه زمینههای مثبت و آمادهای را در جهان معاصر برای درک و قبول اسلام نشان میدهد که اگر کوتاهی کنیم در نزد خدا مسؤولیم.
برای چنین حرکتی، چه راهـکارهایی وجـود دارد و به عبارت دیگر برای تأثیر گـذاری مثبت در انسانهای تشنهی معاصر، باید چه راهـی را برای تـبلیغ صحیح در پیش بـگیریم؟
علیزاده: ما باید در راستای این امر مهم، برنامه ریزی بلند مدتی را انجام دهیم. ما کوتاهیهای زیادی داشتهایم و برنامه ریزی متناسب انجام ندادهایم. البته دیر نشده، باید برنامه ریزی کنیم و ابزار و امکانات را فراهم سازیم، باید شیوهها و راهکارهایی را برگزینیم که برنامه عملی شود و به مقصد برسیم.
گوناگونی تحلیلها در واقعهی عاشورا
در خصوص واقعهی عاشورا تحلیلها متنوع و گوناگون میباشند، برخی هدف محوری را تشکیل حکومت دانستهاند و از زاویهی ضرورت تشکیل دولت، به تبیین واقعهی عاشورا پرداختهاند. البته این تحلیل متأسفانه تأثیری هم در گویندگان این نظریه نسبت به شرایط زمانی نداشته و نتوانستهاند دولت تشکیل بدهند. این گروه از افراد، کربلا را از این زاویه نگاه میکنند. که در حادثهی عاشورا شرایط چنین عملی فراهم شد. یعنی حکومت بنی امیه دارای عوامل زوالی بود که تدریجا متلاشی میشد و از بین میرفت. زیرا وقتی که معاویه مرد، بحرانی سیاسی در جامعه به وجود آمد. فرزندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام با توجه به نفوذ اجتماعیشان، مناسبترین افراد برای حکومت بودند. لذا یکی از ایالتهای مهم آن زمان، زودتر از حادثه خبردار شدند و برای امام حسین نامه نوشتند و از او خواستند که حکومتی بر پا کند. امام حسین نامهها را بررسی کردند و مثل یک رهبر آگاه و آشنا به مسائل حکومتی و دینی، ابتدا سفیری را به آنجا فرستادند و نامهای به آنها نوشتند که نامههای زیادی از شما دریافت کردم، اکنون پسر عمویم را به سوی شما میفرستم و او سفیر تام الاختیار از ناحیه من است. او را فرستادهام تا شرایط را با نامهها تطبیق کند و در صورت آماده بودن شرایط به سوی شما خواهم آمد. امام در همان نامهها تعریفی هم از امامت ارائه میدهند و فرد لایق برای رهبری را معرفی میکنند. مجموع این حوادث را میتوان به این گونه تحلیل نمود که یکی از انتظارات امام حسین، بر پایی حکومت بوده است.
تحلیلهای دیگری نظیر فدا شدن بـرای بخشش گناهان امت پیامبر بیان شده و یا دیگر تحلیلها.
عظمت حادثه عاشورا
اما به اعتقاد من اینها همه کوچک نمودن نهضت امام حسین علیهالسلام است. البته همهی اینها از زاویهی میتواند درست باشد. اما حادثهی عاشورا بالاتر از اینهاست و دارای عظمتی است که با این تحلیلها قابل بررسی همه جانبه نیست، بلکه باید حادثه را فراتر از این تحلیلها در نظر بگیریم. حرکت امام حسین با سوگیری فطرت انسانها دریافت میشود، یعنی هدف امام حسین، مخاطب قراردادن فطرت انسانها بوده است. سخنانی که از امام حسین علیهالسلام نقل شده این را نشان میدهد و تأثیراتی که این نهضت در انسانهای بعدی گذاشته است نشان میدهد که نهضت کامیابی بوده و امام حسین علیهالسلام به دلیل عظمت کاری که کرده، به هدف خود رسیده و کامیاب شده است. بنابراین محصور کردن این حادثه در جنبهی خاص، ظلم بر حادثهی عاشوراست.
نهضت عاشورا، نهضتی موفق
نهضت عاشورا چنانکه در بخش پیش هم به آن اشاره نمودیم، نهضتی موفق بوده است، چه بسیار حرکتهایی که در تاریخ از آن تأثیر گرفتند و منشأ تحول اجتماعی شدند و به نتیجه مطلوب هم رسیدند. قیامهایی تحت عنوان خونخواهی امام حسین برپا شد و ثمراتی داشت.
همچنین درسهایی که انقلابیون عالم از نهضت حسینی گرفتهاند، بسیار بسیار فراتر از قیامهایی بوده و هست که در سرتاسر تاریخ با الهام از عاشورا شکل گرفتهاند. جا دارد که مورخان و جامعه شناسان، آثاری را که از این نهضت عظیم تاریخی بر جای مانده است، تحلیل کنند و مورد بررسی قرار دهند، خود این مسأله میتواند جهت تبلیغ دین و درسهایی که امام حسین علیهالسلام به بشریت داده، مؤثر باشد. زیرا امام حسین علیهالسلام برای همهی انسانها الگو دادند. گاندی که مسلمان هم نبوده به شدت تحت تأثیر حادثهی عاشورا قرار گرفته است.
در انقلابهای دیگر و در انقلاب اسلامی ایران هم نقش حماسهی عاشورا پر رنگ است، لذا باید در جامعهشناسی انقلابها هم مطالعه نمود. مثلاً امام خمینی قدسسره میفرمایند: که خون بر شمشیر پیروز است. پشت این عبارت، عالمی تحلیل نهفته است. درسهای عظیمی پشت این جمله بود. این بود که این جملهروحی در مردم دمید. یا جملهای که مرحوم شریعتی گفت: «آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندهاند باید کاری زینبی بکنند و گرنه یزیدیاند.» این جمله چنان موجی ایجاد کرد که بعضی گفتند: شریعتی معلم انقلاب بود. یا حماسههایی که در جبهههای جنگ ایران علیه عراق رخ داد، همهی اینها الهام گرفته از حادثهی عاشورا بود.
همهی اینها به برکت خون امام حسین علیهالسلام بود. اگر امام انقلاب آفرید، اگر شریعتی با دل دادگی به امام حسین آن چنان انقلابی سخن گفت و اگر مطهری حماسهی حسینی را سر آمدترین حماسههای تاریخی میداند و با تکیه بر حماسهی حسینی به تطهیر جامعه اقدام میکند، همه از پرتو خون حسین بن علی بوده است.
دین، محرک عامل پویایی جامعه است، قضیهی عاشورا هم چون نسخهی عملی دین است، همین خاصیت محرک بودن را دارد. لذا این نهضت هر روز زندهتر و پویاتر و فعّالتر میشود و هر روز زنده و با طراوت و محرک است.
بسیار سپاسگزاریم که در این گفتگو شرکت فرمودید.
علیزاده: من هم از شما متشکرم و برایتان آرزوی توفیق دارم.
علیزاده: به نام خدا و با تشکر از شما و دست اندرکاران این مجله. به طور کلی هر پدیدهای که در عالم رخ میدهد، چه پدیدهای معرفتی و مربوط به دنیای ذهن باشد و چه پدیدهای عینی و مربوط به نظام طبیعت و چه هر پدیدهی دیگر، باید از زوایا و ابعاد گونه گونی مورد تفسیر و تحلیل قرار گیرد، تا بتوانیم به ماهیت، چیستی و عظمت آن دست بیابیم.
پدیدهی تاریخی سترگ و با عظمتی همچون نهضت عاشورا وقتی برای ما قابل شناخت کامل است که ریشه، علل، زمینهها و ابعاد آن به طور کامل مورد تحلیل و شناسایی قرار گیرد. بنابراین علل و زمینههای رویداد این نهضت بزرگ و پیامها و پیامدهای این حرکت عظیم، از جنبههای گوناگون قابل تحلیل و ارزیابی است. من در این گفتگو بیش از همهی موضوعاتی که در خصوص این نهضت قابل طرح است، به ابعاد انسان شناختی این نهضت اشاره میکنم.
یکی از مسائل مهم قابل بررسی در این خصوص این است که امام حسین علیهالسلام بیش از هر چیز، فطرت پاک انسانها را مخاطب قرار داده بودند. نه فقط آن انسانهایی که در آن دوره وجود داشتند، زیرا بسیاری از آن انسانها در دورهی عثمان و پس از آن شخصیت تحریک شدهای پیدا کرده بودند و نفاق در وجود آنها نهادینه شده بود، که اگر بخواهیم اخلاق، خصوصیات و عملکردهای آنانسانها را در نظر بگیریم، آنها شایستگی آن خطابات را نداشتند. کسانی که به امام حسین نامه نوشتند و ایشان را دعوت کردند که رهبری ایشان را برعهده بگیرد و آنها را به راه راست هدایت کند؛ مورخان نوشتهاند برخی از این افراد نامههایی هم به دمشق و دربار یزید فرستاده بودند. یعنی آدمهای محافظه کاری که حساب زندگی چند روزهی خودشان را میکردند و همه گونه احتمالات را در نظر میگرفتند که به حساب خودشان خطر نکرده باشند و نوعی محافظه کاری، سالوس، دوگانگی و نفاق در اعمالشان مشهود بوده است.
عاشورا، حادثهای فراتر از زمان
با توجه به این نکات، اگر بخواهیم حادثهی عاشورا را در یک فصل زمانی خاصی بگنجانیم، کار درستی نکردهایم و ماهیت این نهضت را نشناختهایم و حتی معانی جملات و کلمات و مفاهیمی را که آن حضرت ارائه فرمودهاند درک نخواهیم کرد. بنابراین حادثهی عاشورا هرگز در یک زمان خاص نمیگنجد و با توجه به عنصر آرمانخواهی که در آن نهضت به چشم میخورد و درخشش دارد، فطرت انسانها را مخاطب خودش قرار داده است. بنابراین یکی از مبانی انسان شناختی نهضت عاشورا، مخاطب قراردادن فطرت انسانها در ورای زمان وقوع حادثهی عاشورا بوده است.
هدایتگری انسان در نهضت عاشورا
خداوند متعال، مجموعهی گستردهای از عوامل تکوینی و تشریعی را جهت هدایت بشر در اختیار او نهاده است، یعنی هم عوامل تکوینی و هم عوامل تشریعی را خداوند برای هدایت انسان بسیج فرموده است. یکی از آن عوامل عمده وجود امام است و امام حسین علیهالسلام به عنوان الگو و سمبل هدایتی، انسان را به طور کلی مخاطب هدایت خود قرار داده است. و صحبتها و فرمایشات امام حسین علیهالسلام هم در چنین پروسهای قابل درک و دریافت است. مثلاً عنصر آرمانخواهی در این نهضت موج میزند، عنصر عدالتخواهی، آزادیخواهی، به عنوان فاکتورهای هدایتگرانه در این نهضت موج میزند و همین عناصر هدایتی، به عنوان یک سیر کلی برای همه انسانها و تاریخ سبب میشود که انسانهایی در هند که رابطهی چندانی هم با دین اسلام ندارند، در مبارزهی خودشان امام حسین علیهالسلام را الگو وسرمشق قرار میدهند. رهبر انقلاب هند، گاندی به پیروان خودش میگوید که همه انقلابیون هند، از نهضت امام حسین علیهالسلام الهام میگیرند. امام حسین در مبارزهی تاریخی خودش با عنصر ترس مواجه شده و با آن به شدت به نبردی تاریخی پرداخته و ترس را از وجود خودش رانده و همین مبدأ الهام بزرگی واقع شده است و امام حسین علیهالسلام ترس را به کلی زدودند. زیرا وقتی که هدف والایی در ذهن انسان نقش میبندد و انسانها به آرمان بزرگ و بلندی دست مییابند، دیگر مسألهای به نام ترس نمیتواند مطرح باشد. وقتی که هدف بزرگی مطرح میشود، دیگر شکست معنا نمیدهد و ترس هم در این صورت معنایی نخواهد داشت. اینجاست که مسألهی شهادت به وجود میآید و هنگامی که ترس از بین برود و شهادتطلبی و آرمانخواهی مطرح شود، دیگر انسان هدایت یافته و همین است معنای والذین جـاهدوا فـینا لنهدینهم سـبلنا، هر که در راه ما مجاهده کند، راهـهای خودمان را بـه او نشان خواهیم داد. با این منطقی که قرآن مجید عرضه مینماید، دیگر شکستی برای انسان مؤمن وجود نخواهد داشت.
جانمایهی حرکت، شکست ترس
یکی از نکاتی که در نهضت عاشورا بسیار بالا و در سطحی وسیع تجلی نمود، شکست ترس بود. به این لحاظ است که شما میبینید جوانها و نوجوانهایی در آن صـحنه وجود دارند که افقهای بالاتری را مـیببینند و اهـداف بلند آنان به حدی است که جنود ترس را شکستهاند. مثلاً قـاسم بن حسن را در این وادی میبینیم که امام حسین علیهالسلام از او میپرسد که مرگ را چگونه میبینی؟ کیف الموت عندک؟ قال الموت عندی احـلی من الـعسل.
این وضعیت در تمام جوانان و اصحاب و یاران آن حضرت بوده است و لذا همه بیصبرانه منتظرند که نوبت آنها برسد و مرگ را در آغوش بگیرند. چون به این حد از درک رسیده بودند که مرگ، پایان زندگی نـیست، بلکه گـردنهای است که ما را وارد دنـیای فراختر و سـعادتمندانهای مینماید. بالاخره در نظر گاه دینی یک چنین تعبیری از مرگ وجود دارد. لذا اصحاب امام حسین، از مکتب آن حضرت آموخته بودند که باید به وسیلهی شهادت به آن مرحله برسند.
آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است نهی لاتلقوا بگیرد او به دست
آنکه مردن شد مر او را فتح باب سارعوا آمد مر اور ا در خطاب
رسیدن به این مرحله هم نیاز به سلسلهای از مبانی معرفتی دارد و لازمهاش رسیدن به اوج معرفت دینی است که این را امام حسین علیهالسلام به یاران خود منتقل ساخت. یعنی امام با انتقال آگاهیهای معرفتی و دینی، استعدادها و آرمانخواهیهای آنها را بالابرد و ظرفیت معرفتی آنها را اوج داد و مسأله ترس را در آنان از بین برد و همین مسأله، حرکت عاشورا را متجلی ساخت.
مبانی انسان شناختی نهضت عاشورا
نهضت عاشورا یک سلسله مبانی انسان شناختی دارد که این مبانی را امام حسین علیهالسلام کاملاً روشن ساختند.
1) انتقال آگاهی انسانی به جامعه
این مسأله یکی از تجلیات نهضت عاشورا است. امام حسین علیهالسلام آگاهیهایی را به یاران خودشان منتقل ساختند که انسان بتواند حقیقت خودش را دریابد و به خویشتن خویش باز گردد و آن فطرت پاک انسانی ظهور و بروز پیدا کند. این آگاهیها، آگاهیهای دینی است و امام همواره درصدد پرداختن به این جنبه بوده است و در واقع میخواسته فطرت پاک انسانها را بیدار کند. در روز جنگ هم میبینیم که حتی دشمنان خود را که هم اکنون صف آرایی نمودهاند و به قصد کشتن او آمدهاند، هشدار میدهد و سعی دارد فطرت انسانی آنها را با انتقال آگاهیها بیدار کند. لذا سخنرانی میکند، اتمام حجت میکند و هرگز به لحاظ انسان شناختی از هدایتگری آنها مأیوس نیست. لذا کسانی در پرتو این شعاعهای هدایتی قرار گرفته و از جمع دشمن جدا شده و به جمع امام حسین علیهالسلام میپیوندند. حر سمبل و نمونهای درسآموز و آگاهی بخش است. امام حسین علیهالسلام ، جدالی را در درون او به وجود آورد و او را علیه جنود شیطانی درون خودش تحریک، شوراند و به صف یاران خود و جبههی حق کشاند. لذا معرفت او به حدی رسید که گفت من خودم را بین بهشت و جهنم مخیر میبینم و عاقبت هم بهشت را برگزید.
2) عدم یأس امام حسین از هدایتگری جامعه
درس دیگری که در کنار این قضیه میبینیم، این است که امام حسین هرگز ازهدایتگری مأیوس نشدند و نفرمودند که دیگر فایدهای ندارد، بلکه همواره اتمام حجتها را ادامه میدادند، لذا در هر فرصتی که پیش میآمد به ارشاد آنان میپرداختند و از انجام این کار کوتاهی نمیکردند.
برای امام کاملاً روشن بود که در این شرایط تاریخی، یعنی بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، تدریجا آن جنبهی دوم در وجود آدمی ظهور و بروز یافته بود و انسانها به دنبال زندگی خودشان بودند و از دین هم آن عناصری را میپسندند که زندگی روز مره را بتواند برای آنها توجیه کند، ما میبینیم که این اتفاقی بود که بعد از 50 سال رخ داد و این اتفاق را راحت میتوانستند توجیه بکنند. اگر بخواهیم بحثی کلامی را در اینجا بیان کنیم، یک نوع اندیشه اشعریگری پدید آمده بود که به راحتی میتوانستند همه چیز را توجیه کنند. گروهی پیدا شده بودند به نام مرجئه که اینها هر فسق و فجور و هر ظلم و ستمی را میتوانستند توجیه کنند که از عذاب وجدان هم رهایی پیدا نمایند. البته این نوع از اعتقادات را حکومت هم ترویج میکرد و عقیدهی جبریگری را برای آن جامعه، امری ضروری تبلیغ میکردند و در اندیشهی مردم به نوعی تلقی کرده بودند که هر چه رخ میدهد، در واقع خواست خداوند است. خداوند فاعل مباشر همهی افعال است، گرچه آن روز اشعریگری به وجود نیامده بود، ولی نوعی از فرهنگ اشعری که در قالب تفکر مرجئی گری بود وجود داشت. این تفکر را میبینیم در سخنان یزید و در موضعگیریهای او هم وجود دارد و به همین نوع مسائل در خصوص به شهادت رساندن امام استفاد میکند. امام در چنین شرایطی، رسالت خودشان را در هدایتگری جامعه دیدند و در این راه از هستی خودشان مایه گذاشتند.
3) انتقال مفاهیم معرفتی
یکی دیگر از جستارهای کلی نهضت عاشورا انتقال مفاهیم معرفتی به انسانها است که این کار را همهی تیپهای انسانی حاضر در صحنه دارند انجام میدهند. حتی زنان بزرگی همچون حضرت زینب(س)، تلاش در انتقال مفاهیم معرفتی دارند. خلاصه این که امام حسین علیهالسلام یک کاری صرفا سیاسی یا نظامی که توجه ایشان فقط معطوف به همین امور باشد، انجام ندادهاند، بلکه در درون این حرکت، مفاهیم معرفتی را منتقل نمودهاند. زیرا امام حسین علیهالسلام آفتهایی را تشخیص دادهبودند که این آفتها میتوانند همهی جوامع بشری را در معرض انهدام و نابودی قرار دهند. در واقع امام حسین علیهالسلام با این مفاهیم معرفتی، میخواستند از جامعهی اسلامی آفت زدایی کنند.
اکنون که به جستارهایی از آموزههای انسانی و معرفتی دست یافتیم و درک نمودیم که امام حسین علیهالسلام در این راه از همهی موجودیت خودشان گذشتند؛ حتی یاران آن حضرت. در همین زمینه لطف فرموده این نکته را نیز توضیح دهید که چگونه میشود انسانهایی با این درک بالا، به این مرحله دست یابند که حاضر باشند، خطر نمایند و برای یک ایدهی بزرگ، بزرگترین مخاطره را پذیرا شوند و به عبارت دیگر، تیپ معرفتی آنان چگونه بوده است که توانسته آنها را به این مرحله از خود آگاهی برساند که تعداد اندکی در مقابل انبوه انسانهایی گمراه قرار بگیرند؟
علیزاده: در واقع خطر کردن، فداکاری نمودن و به استقبال خطرات شتافتن، تحلیلش بسیار مشکل است اگر هدف نهضت عاشورا درک شود، این مخاطره هم درک خواهد شد.
امام در شب عاشورا اصحاب و تبار خودش را جمع میکند و آنها را از آنچه رخ خواهد داد آگاه میسازد و بعد میفرماید که من بیعت خودم را از شما برداشتهام، شمعها و چراغهایی که بوده را خاموش میکند و میفرماید اکنون در تاریکی شب که جز سیاهی شب ناظر شما نیست، میتوانید بروید. ولی میبینیم که یاران مخلص با او میمانند و کاملاً هم خبر دارند که ماجرا چیست و میتوانند درک کنند که حادثه غمباری در حال وقوع است.
توجیه این معنا را برخی با گرایش به مسائل عاطفی و برخی حرکتی ایثار گرانه تفسیر نمودهاند. چنان که مثلاً حضرت مسیح، فدای مسیحیان شد، حسین بن علی علیهالسلام هم فدای مسلمین شد. یعنی هیچ راهی برای بخشش گناهان مسیحیان جز فدا شدن مسیح و هیچ راهی برای بخشش گناهان مسلمین، جز شهادت حسین بن علی علیهالسلام و یارانش وجود نداشته است و او کفاره گناه امت شده است. عقاید دیگری هم در این زمینه وجود دارد.
اما با توجه به نکاتی که در قسمتهای پیش به آنها پرداختیم، باید حرکت امام حسین و یارانش را بالاتر از این گونه تحلیلها مورد ارزیابی قرار دهیم. حرکت امام حسین علیهالسلام با تکیه بر مبانی انسان شناختی عمیقی قابل درک و ارزیابی است. ما در اسلام در خصوص مسألهی گناهذاتی، که ارثی باشد که آثارش به دیگران هم رسیده باشد، چیزی نداریم. همهی گناهان توسط خود انسانها با توبه قابل از بین رفتن است. در اندیشهی اسلامی مسألهی توبه را داریم که بیانگر این نکته است که انسان، خودش میتواند برای خودش اقدام کند و اساسا جایی ندارد که اولیای دین برای بخشش گناه دیگران لازم باشد جان خودشان را به مخاطره و نهایتا کشتن بیندازند. لذا به انسانها آموزش داده میشود که رحمت و بخشش خدا بزرگتر از همه چیز است و در حدیث قدسی است که خدای متعال میفرماید: اگر کسانی که به من پشت کردهاند. بدانند که من چه اندازه دوستشان دارم، آن وقت از شدت اشتیاق قالب تهی میکنند.
این نکات بیان کنندهی آن هستند که نیازی وجود ندارد که انسانهای بزرگ برای گناه دیگران کشته شوند. لذا فلسفهی شهادت امام حسین علیهالسلام را نمیتوان در این اندیشههای حقیر محصور کرد. همچنین از طرف دیگر نمیتوان با قضیهی عاشورا و امام حسین علیهالسلام سوداگرانه برخورد کرد، یعنی کسی قطره اشکی بریزد و همهی گناهان او بخشیده شود. اینها اصلاً با روح دینی ما موافق نیست. همهی اینها راههای توجیهی است که برای فرار از رسالت و وظیفه ساخته شده و به خورد انسانها داده شده است. اصلاً امام حسین علیهالسلام ، نهضتی بر پا کرد علیه این گونه از توجیهات، امام علیهالسلام در پی تربیت انسان متعهد و مسؤول است. در مقابل انسانهای دیگر، امام میخواهد انسانی تربیت کند، الهی و عنصری تربیت نماید، ربانی. لذا حرکت ایشان با جهتگیری کلی اصلاحگری قابل ارزیابی و دقت است. دو عنصر اصلاحگری و احیاگری روح نهضت حسینی را تشکیل میدهد.
علی علیهالسلام نکتهای دارد که میفرماید: خدا از آگاهان و عالمان تعهد گرفته است که بر گرسنگی مظلوم و سیری ظالم، سکوت ننموده و آرام ننشینند. همین نکته رسالت انسان مسؤول و متعهد اسلامی را بیان میدارد. امام حسین علیهالسلام هم سکوت نفرموده و بقیه را هم با خود همراه نمود. درسهایی که القا کرده است، برای نشان دادن همین نوع از مسؤولیت است. امام میخواهند با تربیت انسانهایی والا و شایسته، همین احساس را به دیگران هم منتقل نمایند امام برای ایجاد چنین فضایی از اهرمهای معرفتی حداکثر استفاده را نمودند و با همین نگرشنتیجهی این حرکت، احدی الحسنین است، یعنی هم شهید شدن حسن است و هم فاتح شدن. لذا یک چنین معرفتی که امام داشتند، به یارانشان هم منتقل شد و این از خود گذشتگی را پیدا نموده و مخاطرهای بزرگ را پذیرا شدند.
ره آورد بزرگی که حرکت عاشورا داشته انتقال همین مفاهیم بوده است. برای عملی ساختن این مفاهیم در دورهی معاصر، چه راهکارهایی را باید پیش رو قرار دهیم تا رسالت حسینی از جنبه نظری، در میان مسلمین، وارد جنبهی عملی آن بشود؟
علیزاده: امام حسین علیهالسلام فراتر از زمان و مکان را نگریسته و درسهایی را القا کرده است. همچون استادی که واقعا میخواهد انسانهای دیگر را تربیت نماید. مکتب عاشورا همان مکتب اسلام است که مکتب انسان سازی و تربیت الهی است. لذا امام حسین علیهالسلام هم درسهای نظری داده، در قالب سخنرانیها و گفتهها و هم درسهای عملی داده است، در قالب آن حرکت بزرگ ایثار گرانه. امام حسین علیهالسلام ، هم چگونه زیستن را آموزش داد و هم چگونه مردن را. امام حسین علیهالسلام آموزگار شهادت است. شهادت، یعنی آن نوع مردنی که در دین اسلام تعلیم داده میشود. مثلاً فرمود: اگر زندگی توأم با ذلت باشد، خود مرگی ابدی است، اما مرگ توأم با عزت، شرف و افتخار، مرگی است که از درون آن گل زیبای زندگی ابدی میروید و لذا یکی از بزرگترین راهکارهای عملی ساختن مکتب و فلسفهی عاشورا، آموختن درس چگونه زیستن و چگونه مردن است.
من اینجا بر خلاف سخن مرحوم شریعتی که گفت: خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز، من خود چگونه مردن را خواهم آموخت، من میگویم که امام حسین علیهالسلام هم چگونه زیستن را آموخت و هم چگونه مردن را. چگونه زیستن، نپذیرفتن ذلّت، خواری و حقارت و شاهد جنایات نبودن است و چگونه مردن هم عنصر الهی شهادت است. البته لازم نیست که همیشه صحنهی جنگ و پیکار باشد و یا عملاً عاشورایی وجود داشته باشد، این را انسان در هر موقعیتی میتواند در خودش زنده کند، در صورتی که درسهای نظری و عملی عاشورا را به خوبی ادراک نموده باشد. این یکی از دغدعههای ماست که چگونه این نحوهی زیستن و این نحوهی مردن را به بشریت و انسان معاصر بیاموزیم.
رسالت مبلّغان شریعت
در راستای همین بحث است که رسالت مبلّغان شریعت اسلامی و مروجان فرهنگ عاشورا خیلی سنگین میشود، یعنی ما اگر اسلام را آنچنان که هست، نه آنچنان که موقعیت ما را تثبیت بکند، به مردم آموزش دهیم انسانشناسی دینی اسلامی، معرفت دینی اسلامی و امهات دین را درست تصویر کنیم، خواهیم دید که همهی مردم به دین اسلام گرایش خواهند یافت. امروزه همهی ابزارها و امکانات تبلیغ مطلوب از دین را در اختیار داریم و نیک میدانیم که روزگار ما، روزگار ارتباطات است و انواع وسایل ارتباطی در اختیار ما هست. امروزه جهان همچون دهکدهای شده که همهی انسانها را میتوانیم مخاطب قرار دهیم. در گذشته این گونه نبوده است. امام حسین علیهالسلام در زمانی حرکت خودشان را انجام دادند و بر موضع حق خودشان تأکید ورزیدند که باید زمان میگذشت تا آن حقانیت جلوه کند، اما امروز چنان مشکلاتی برای تبلیغ مطلوب دین وجود ندارد و اگر کوتاهی کنیم، واقعا بخشوده نخواهیم شد. ما باید در تبلیغاتمان استراتژی مثبتی را تدارک ببینیم و نظر اسلام و واقعیت آن را به جهان ابلاغ نماییم. امروزه در قالبهای هنری، میشود حقایق اسلامی را تبلیغ نمود و به گوشه و کنار عالم معرفی کرد.
انسانهای این عصر و روزگار شیفته حقایقند و ابلاغ حقایق به آنها با شیوهی سنتی و رایج کارآمد نیست.
در خصوص انقلاب اسلامی هم میتوانیم همین کار را انجام دهیم. اگر پا به بیرون از کشور بگذاریم در مییابیم که چه قدر انسانها هستند که به انقلاب ما دل بستهاند، چه قدر عاشق معمار و رهبری انقلاب ما بودهاند، تا جایی که در بسیاری از نقاط جهان، نام بچههای خودشان را روح اللّه گذاشتهاند و یا اینکه اسامی خاصی که نوعی حکایتگر انقلاب ما باشد را بر روی فرزندانشان گذاشتهاند. اینها عشقی است که انسانهای پاکدل بر این انقلاب و بر این مذهب جاری کردهاند و چه بسیار افرادی در دنیا هستند که در پرتو انقلاب ما حتی مسلمان شدهاند. اینها همه زمینههای مثبت و آمادهای را در جهان معاصر برای درک و قبول اسلام نشان میدهد که اگر کوتاهی کنیم در نزد خدا مسؤولیم.
برای چنین حرکتی، چه راهـکارهایی وجـود دارد و به عبارت دیگر برای تأثیر گـذاری مثبت در انسانهای تشنهی معاصر، باید چه راهـی را برای تـبلیغ صحیح در پیش بـگیریم؟
علیزاده: ما باید در راستای این امر مهم، برنامه ریزی بلند مدتی را انجام دهیم. ما کوتاهیهای زیادی داشتهایم و برنامه ریزی متناسب انجام ندادهایم. البته دیر نشده، باید برنامه ریزی کنیم و ابزار و امکانات را فراهم سازیم، باید شیوهها و راهکارهایی را برگزینیم که برنامه عملی شود و به مقصد برسیم.
گوناگونی تحلیلها در واقعهی عاشورا
در خصوص واقعهی عاشورا تحلیلها متنوع و گوناگون میباشند، برخی هدف محوری را تشکیل حکومت دانستهاند و از زاویهی ضرورت تشکیل دولت، به تبیین واقعهی عاشورا پرداختهاند. البته این تحلیل متأسفانه تأثیری هم در گویندگان این نظریه نسبت به شرایط زمانی نداشته و نتوانستهاند دولت تشکیل بدهند. این گروه از افراد، کربلا را از این زاویه نگاه میکنند. که در حادثهی عاشورا شرایط چنین عملی فراهم شد. یعنی حکومت بنی امیه دارای عوامل زوالی بود که تدریجا متلاشی میشد و از بین میرفت. زیرا وقتی که معاویه مرد، بحرانی سیاسی در جامعه به وجود آمد. فرزندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام با توجه به نفوذ اجتماعیشان، مناسبترین افراد برای حکومت بودند. لذا یکی از ایالتهای مهم آن زمان، زودتر از حادثه خبردار شدند و برای امام حسین نامه نوشتند و از او خواستند که حکومتی بر پا کند. امام حسین نامهها را بررسی کردند و مثل یک رهبر آگاه و آشنا به مسائل حکومتی و دینی، ابتدا سفیری را به آنجا فرستادند و نامهای به آنها نوشتند که نامههای زیادی از شما دریافت کردم، اکنون پسر عمویم را به سوی شما میفرستم و او سفیر تام الاختیار از ناحیه من است. او را فرستادهام تا شرایط را با نامهها تطبیق کند و در صورت آماده بودن شرایط به سوی شما خواهم آمد. امام در همان نامهها تعریفی هم از امامت ارائه میدهند و فرد لایق برای رهبری را معرفی میکنند. مجموع این حوادث را میتوان به این گونه تحلیل نمود که یکی از انتظارات امام حسین، بر پایی حکومت بوده است.
تحلیلهای دیگری نظیر فدا شدن بـرای بخشش گناهان امت پیامبر بیان شده و یا دیگر تحلیلها.
عظمت حادثه عاشورا
اما به اعتقاد من اینها همه کوچک نمودن نهضت امام حسین علیهالسلام است. البته همهی اینها از زاویهی میتواند درست باشد. اما حادثهی عاشورا بالاتر از اینهاست و دارای عظمتی است که با این تحلیلها قابل بررسی همه جانبه نیست، بلکه باید حادثه را فراتر از این تحلیلها در نظر بگیریم. حرکت امام حسین با سوگیری فطرت انسانها دریافت میشود، یعنی هدف امام حسین، مخاطب قراردادن فطرت انسانها بوده است. سخنانی که از امام حسین علیهالسلام نقل شده این را نشان میدهد و تأثیراتی که این نهضت در انسانهای بعدی گذاشته است نشان میدهد که نهضت کامیابی بوده و امام حسین علیهالسلام به دلیل عظمت کاری که کرده، به هدف خود رسیده و کامیاب شده است. بنابراین محصور کردن این حادثه در جنبهی خاص، ظلم بر حادثهی عاشوراست.
نهضت عاشورا، نهضتی موفق
نهضت عاشورا چنانکه در بخش پیش هم به آن اشاره نمودیم، نهضتی موفق بوده است، چه بسیار حرکتهایی که در تاریخ از آن تأثیر گرفتند و منشأ تحول اجتماعی شدند و به نتیجه مطلوب هم رسیدند. قیامهایی تحت عنوان خونخواهی امام حسین برپا شد و ثمراتی داشت.
همچنین درسهایی که انقلابیون عالم از نهضت حسینی گرفتهاند، بسیار بسیار فراتر از قیامهایی بوده و هست که در سرتاسر تاریخ با الهام از عاشورا شکل گرفتهاند. جا دارد که مورخان و جامعه شناسان، آثاری را که از این نهضت عظیم تاریخی بر جای مانده است، تحلیل کنند و مورد بررسی قرار دهند، خود این مسأله میتواند جهت تبلیغ دین و درسهایی که امام حسین علیهالسلام به بشریت داده، مؤثر باشد. زیرا امام حسین علیهالسلام برای همهی انسانها الگو دادند. گاندی که مسلمان هم نبوده به شدت تحت تأثیر حادثهی عاشورا قرار گرفته است.
در انقلابهای دیگر و در انقلاب اسلامی ایران هم نقش حماسهی عاشورا پر رنگ است، لذا باید در جامعهشناسی انقلابها هم مطالعه نمود. مثلاً امام خمینی قدسسره میفرمایند: که خون بر شمشیر پیروز است. پشت این عبارت، عالمی تحلیل نهفته است. درسهای عظیمی پشت این جمله بود. این بود که این جملهروحی در مردم دمید. یا جملهای که مرحوم شریعتی گفت: «آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندهاند باید کاری زینبی بکنند و گرنه یزیدیاند.» این جمله چنان موجی ایجاد کرد که بعضی گفتند: شریعتی معلم انقلاب بود. یا حماسههایی که در جبهههای جنگ ایران علیه عراق رخ داد، همهی اینها الهام گرفته از حادثهی عاشورا بود.
همهی اینها به برکت خون امام حسین علیهالسلام بود. اگر امام انقلاب آفرید، اگر شریعتی با دل دادگی به امام حسین آن چنان انقلابی سخن گفت و اگر مطهری حماسهی حسینی را سر آمدترین حماسههای تاریخی میداند و با تکیه بر حماسهی حسینی به تطهیر جامعه اقدام میکند، همه از پرتو خون حسین بن علی بوده است.
دین، محرک عامل پویایی جامعه است، قضیهی عاشورا هم چون نسخهی عملی دین است، همین خاصیت محرک بودن را دارد. لذا این نهضت هر روز زندهتر و پویاتر و فعّالتر میشود و هر روز زنده و با طراوت و محرک است.
بسیار سپاسگزاریم که در این گفتگو شرکت فرمودید.
علیزاده: من هم از شما متشکرم و برایتان آرزوی توفیق دارم.