بایستگی های مدیریت از نگاه امام علی (علیه السلام) (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
موضوع «مدیریت از نگاه امام علی علیهالسلام » دارای ابعاد گوناگون بحثی است که بررسی تفصیلی آن در یک مقال امکانپذیر نیست و تنها میتوان به بیان دو بُعد آن به گونه خلاصه و فهرستوار بسنده نمود:
الف. شرایطی که باید مدیران در جامعه اسلامی دارا باشند.
ب. وظایفی که آنان باید در حوزه اداری رعایت کنند.
پیش از بیان آنها مناسب است نکتهای را بیان کنیم:
تردیدی نیست در این که تحوّلات عمیقی در ابعاد گوناگون و مختلف زندگی جهانیان در دنیای معاصر به وقوع پیوسته که چهره سازمانها و نهادها را دگرگون کرده است. من بر این باورم بخش مهمی از آنها مرهون توسعه دانش و درک مدیریت درست و اداره امور است.
مدیریت به عنوان دانش نوین و در حال رشد، بستری را برای تنوع افکار و ایدهها فراهم ساخته است و به فراخور مقتضیات زمان و شرایط متحول آن، متحول گشته و همگام با آن، تئوریها و دیدگاههای جدیدی ارائه شدهاند. به همین دلیل میتوان مدعی شد پیشرفتهای فراصنعتی، برآیند تحوّلات اندیشههای نوین علمی و مدیریتی همگام با تحولات زمان و رویدادهای آن است. پس بایدسعی شود به مدیریت در همه ابعاد زندگی مادی و معنوی کلیّت بخشید و بویژه در قلمرو فرهنگ آن را از پویایی لازم برخوردار کرد؛ زیرا نیاز به مدیریت پیشرفته در حوزههای فرهنگی و ارزشی بسیار محسوس و حیاتی است، به گونهای که با اهمال در آن، حوزههای یاد شده دستخوش نابسامانی و انحطاط خواهد شد. بنابراین باید شیوههای مدیریت و عاملهای پیشرفته شناسایی و تجربه شود تا بتوانیم با به کارگیری آنها در حوزه اداری، سیستمی مترقی داشته باشیم.
بر اهل نظر روشن است پدیدهها از هر گونهای که باشند اگر چه در بستر زمان ثابتند و با تحول زمان و شرایط آن تحول نمیپذیرند، ولی شیوههای آنها دارای این ویژگی نیستند؛ زیرا با تحول زمان و شرایط آن تحول میپذیرند
پدیده مدیریت یکی از آنهاست. پس باید شیوهای از آن را برگزید که نوین و پویا و هماهنگ با شرایط جامعه و در روند سریع و تکاملی کارها دارای نقش باشد. باید مدیر در هر حوزه و نهادی که قرار دارد، چه علمی، فرهنگی، اقتصادی و چه اجتماعی، درباره هدایت و بهینهسازی و سامان بخشیدن و سیر تکاملی آن براساس تحولات زمان و مظاهر نوین که در حوزه مسؤولیت او رخ میدهد احساس مسؤولیت کند و توان خویش را به کار گیرد و با ارائه برنامههای سازنده به اهداف آن، پیشرفت و تکامل بخشد.
با کمال تأسف امروزه میبینیم ذهنیت غلط و کار نادرستی در فرهنگ اداری و مدیریتی رواج یافته و اداره، نوعی ساختمانهای عریض و طویل، تعاونیهای گوناگون با میز و صندلیهای رنگارنگ و ضوابط خشک و بیمعنا و سدّی در برابر روند صحیح و سریع کارها تلقّی شده، و علاوه بر این، مدیریت در برخی از موارد، به نوعی خودرأیی و استبداد تبدیل شده است.
حال به بحث درباره «شرایط مدیر در جامعه اسلامی» میپردازیم و فهرستوار آنچه از کلمات و سخنان حضرت امام علی علیهالسلام در اینباره استفاده کردهایم، بیان میکنیم.
الف. شرایط مدیریت
شرایطی که باید مدیر در جامعه اسلامی دارا باشد، عبارتند از:
1 ـ کاردانی، توانمندی و آگاهی کامل از برنامهها، تا آن جا که بتواند نقیصههایآنها را دریابد و آنها را برطرف کند.
2 ـ آگاهی از روشهایی که بتواند او را برای رسیدن به اهداف اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در کوتاهترین زمان و بهترین شرایط یاری بخشد.
3 ـ توانایی بر شناخت عواملی که راه را برای رسیدن به اهداف نزدیک میکند و موانعی که آن را طولانی میسازد و چارهجویی عاجلی را میطلبد.
4 ـ تعهّد: تعهّد به معنای پایبندی نسبت به اهداف و آرمانهای نظام جامعه و تشکیلات است. وقتی بین اهداف نظام و آرمانهای خویش سازگاری و هماهنگی یافت، دلسوزانه تمام توان خود را به کار گیرد و تلاش بیشتری را برای تحقق اهداف نظام جامعه اعمال نماید.
5 ـ دارای تقوا و پرهیزکاری باشد تا بتواند در گستره مدیریت خود الگوی رفتاری شایستهای باشد.
6 ـ مشاوره با افرادی که میتوانند در اجرای برنامهها به گونه شایسته به او یاری رسانند. درباره مشورت با دیگران در همه شؤون زندگی در مبانی اسلامی تأکید شده است و در آنها آمده: «مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فی عُقولِها»؛1 هر کسی با دیگران مشورت کند با ایشان در عقلشان شریک شده است و امامان علیهمالسلام در زندگی خود با دیگران مشورت میکردند.2
امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرمود: «خاطَرَ بِنَفْسِهِ مَن اِستَغْنی برأیه.»3
کسی که خود را بینیاز ببیند خویش را در معرض خطر و نابودی قرار داده است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «لن یهلک امرؤ عن مشورة.»4
براساس مشورت هرگز کسی هلاک نشده است.
و فرمود: «... و شاور فی امرک الذین یخشون اللّه عزوجل.»5
در کار خویش با کسانی مشورت کنید که از خدا میترسند.
و فرمود: با عاقل ناصحی که دارای دین و ورع است مشورت کنید؛ زیرا در آن رشد و برکت است.6
حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «لاغنی کالعقل و لافقر کالجهل و لامیراث کالادب و لاظهیر کالمشاوره.»7
ثروت و غنایی مانند عقل و نادانیای مانند فقر و میراثی مانند ادب و پشتیبانی مانند مشورت نیست.
7 ـ حسن اداره به این که نه سختگیر باشد و نه آسانگیر.
8 ـ توجّه و ارزشگذاری نسبت به تلاش همکاران و بررسی کامل پیشنهادها.
9 ـ رعایت امکانات ظرفیتها و واقعیتهای موجود و اجرای برنامهها برطبق آنها.
باید دانست اگر مدیری دارای این شرایط و ویژگیها نباشد هر اقدامی انجام دهد اثر معکوس خواهد داشت. چه بسا ضررها و مفسدههای کارهایی که از روی علم و مطالعه و برنامه معقول انجام نشود بیشتر از منافع و فائدههای آن باشد. رسول خدا در این زمینه فرمود: «مَن عَمِلَ عَلی غِیْرِ عِلْمٍ کانَ ما یُفسِدُهُ اَکْثَرْ مِمّا یُصْلِح.»8
هر کسی کاری را بدون آگاهی انجام دهد بیشتر از آنچه آن را اصلاح کند آن را خراب و فاسد میکند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «العامِلُ عَلی غَیْرِ بَصیرَةٍ، کَالسّائِرِ عَلی غَیْرِ الطَّریق، وَ لایَزیدُهُ سُرْعَةَ السَّیر مِنَ الطَّریقِ اِلاّ بُعدا.»9
کسی که کار را از روی شناخت انجام نمیدهد، مانند روندهای است که در مسیر اصلی حرکت نمیکند. هر قدر به سرعت و تلاش خود بیفزاید او را از هدف اصلی دورتر میسازد.
در علم مدیریت نظریهها و مکتبهای مختلفی وجود دارد که بهترین آنها مدیریت اقتضائی است، زیرا بر این واقعیت تأکید دارد که آنچه مدیر در عمل انجام میدهد، وابسته به مجموعه شرایط موجود است.
10 ـ داشتن شجاعت کافی در فرمان یا انجام کاری که به مصلحت جامعه است و نیز توان مقاومت در برابر اعتراضهای افراد ناآگاه.
11 ـ داشتن آگاهی از شرایط و رویدادهای زمان، مکان، عرف و احوال آدمیان؛ زیرا در بستر زمان ویژگیهای آنها تحوّلپذیرند؛ از اینرو، دستورات مدیران یا انجام کارهایشان در بُعد کمّی و کیفی نیز باید تحوّل بپذیرند.
ب. وظایف مدیریت
حال به بیان وظایفی که مدیر باید رعایت کند، میپردازیم.
وظایف یاف شده عبارتند از:
1 ـ مدارا و خوشرویی با مردم، تا بتوانند آزادانه مشکلات خودشان را به او گزارش دهند و در پیشامدها بیتفاوت نباشند. این مهم، نقش بسزایی در گرویدن مردم به وی و ارتباط بین آنان و او دارد. در مبانی اسلام بر رعایت این وظیفه بسیار تکیه شده و پیشوایان اسلامی به آن بسیار اهمیّت دادهاند.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمود: هیچ حلم و بردباری نزد خدا محبوبتر از بردباری حاکم نیست و هیچ نادانی نزد خدا مبغوضتر از نادانی و نابردباری حاکم نیست.10
خود رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مدارای با مردم را بیش از حد رعایت میکرد و آن را در بیانی از حیث اهمیّت، مساوی با اهمیّت تبلیغ رسالت قرار داد و فرمود: «امرتُ بِمُداراة النّاس کَما اُمرتُ بِتَبلیغ الرِّسالَة.»11
من همان گونه که به ابلاغ رسالت مأمور شدم به مدارای با مردم نیز مأمور شدهام.
از اینرو، وی با مردم با ملایمت رفتار میکرد و بارها میفرمود: با توده مردم به نیکی رفتار نمایید؛ زیرا آنان در گرو کارهای شمایند.
و فرمود: آیا به شما خبر دهم که کدامتان به من بیشتر شباهت دارید؟ گفتند: بلی. فرمود: کسی که خُلقش نیکوتر و برخوردش با مردم ملایمتر و علاقهاش به برادران دینی بیشتر و غضب خود را پیش از همه فرونشانتر و عدل و انصاف را بیش از دیگران رعایت نماید و دارای عفو و گذشت باشد.12
امیرالمؤمنین در منشور مدیریت جوامع به مالک اشتر نخعی فرمود:
«نسبت به زیردستانت در دولت، حسّ ترحم به وجود آر و با آنان دوستی و مهربانی کن و بر آنها مانند درندگانت خونخوار و زیانگر نباشد.
و فرمود: از بخشودگی و بازخواست نکردن (برخی از لغزشها را) به ایشان اعطا کن، همان گونه که خود دوست داری...13
و نیز در هنگام گماردن وی به حکومت مصر فرمود: هیچ گاه مگو من چیرگی دارم و فرمان میدهم و باید مردم اطاعت کنند؛ زیرا این کار تباهی دل و سستی دین است و دگرگونی و سقوط حکومت را نزدیک میسازد.14
و نیز جز اینها از سخنان پیشوایان که مدیریت مطلوب را بخوبی نشان میدهد.
2 ـ سعی و کوشش در هماهنگ کردن رفتار و امور زندگی خود با زندگی عادی مردم.
حضرت فرمود: «اِنَّ اللّه جَعَلَنی اِماما لِخَلْقِهِ فَفَرِّض عَلیَّ التَّقدیرِ فی نَفسی وَمَطعَمی وَمَشْرَبی وَملبَسی النّاسِ کَی یَقتَدی الفَقیرُ بِفَقْری وَلایَطغی الغَنیّ بِغِناه.»15
خدا مرا پیشوا قرار داد و بر من واجب نموده است که در رفتار و خوراک وپوشاکم مثل یکی از افراد مردم عادی رفتار کنم، تا آنت که فقیر به فقر من اقتدا کند و ناراحت نباشد، و غنی به واسطه غنا و بینیازی طغیان نکند.
داشتن روح استکبار و ظلمستیزی
3 ـ داشتن روح استکبارستیزی و نیز روح ظلم و ستمستیزی؛ زیرا استکبارگری و ستمپیشگی پیامدهای بدی دارد. حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «الظُّلمُ یَزِلُّ القدم وَیَسْلِبُ النِّعَمْ وَیَهْلِکُ الاُمَمْ.»16
ستم گامها را میلغزاند و نعمتها را از (آدمیان) سلب میکند و امتها را برمیاندازد.
و فرمود: «ایّاکَ وَالظُّلم فَمَنْ ظَلَمَ کَرَهْتَ اَیّامُهُ.»17
از ظلم و ستم بپرهیزید. اگر کسی ظلم کند خوشی برایش در زندگی نخواهد بود.
خودداری از مردمآزاری
4 ـ خودداری از مردمآزاری و تجاوز به حقوق آنها، اگر چه به کمترین چیز باشد.
پرهیز از شتابزدگی
5 ـ پرهیز از شتاب در کارها؛ زیرا شتابزدگی در آنها سبب خطر شده و جامعه را در معرض تشویها و فتنهها قرار میدهد.
برخورد با مردم با نرمی
6 ـ روبرو شدن با مردم به خوی نیکو و سخن نرم، البتّه به گونهای که در آن نشانه خمودگی نباشد و از سختگیری با مردم که بوی زور از آن استشمام شود پرهیز نماید و هیچ گاه نباید در کارها خود را از عنوان خدمتگزار و کارگزار از نظر دور بدارد و نقاط ارتباط و تماس نیکو را با مردم تحکیم بخشد و خود را به زیور علم و فرونشاندن خشم در همه احوال آراسته سازد.
دوری از بداندیشان
7 ـ دوری از بداندیشان و بدسیرتان که برای بد نشان دادن دیگران در جامعه میکوشند و نیز دوری گزیدن از خیانت و نپیوستن به بزهکاران و بدکاران.
8 ـ داشتن پیوند با مردم دیندار؛ زیرا آنان همیشه مردم را به نیکویی و خوبی دعوت میکنند.
پایبندی به واقعیتهای زمان
9 ـ پایبندی به واقعیتهای زمان و عینیتهای خارج و نفوذناپذیری در برابرعوامل نفسانی و ذهنی و خارجی در مقام عمل، مانند تلقینهای افراد منحرف و وسوسههای نادرست افراد ناآگاه یا مغرض و تفرقهانگیز، و نیز داشتن توانایی بر تحلیل قضایا و سنجیدن ابعاد آنها که با تحول زمان تحوّلپذیرند.
اعتقادی به اصل آزادی
10 ـ اعتقاد بنیادین به اصل آزادیهای قانونی که یکی از آرمانهای اصیل اسلامی است؛ زیرا بدون آزادی، رشد و تکامل و پیشرفت برای جامعه میسّر نیست. در دنیای امروز حصار کشیدن و مرز قرار دادن و جلوگیری از اظهارنظر صاحبنظران بزرگترین لطمه را میتواند بر جامعه وارد کند؛ البته در صورتی که آزادی، ابزاری برای توطئه نباشد.
فراهم کردن زمینه برای فعالیت نواندیشان
11 ـ فراهم کردن زمینههای مناسب برای فعالیت نواندیشان و نوپردازان و گوشفرادادن به پرداختههای آنان و داشتن سعه صدر و تحمّل در برابر آراء و اندیشههای مخالفان و بردباری در برابر ذوقها و سلیقههای آنها و پذیرش اندیشههای معقول و انتقاد صحیح از هر که باشد؛ زیرا این شیوه نقش بسزایی در رشد جامعه دارد.
12 ـ برقرار کردن مرکزی در حوزه مدیریت خود برای تفاهم و تبادل افکار و آراء برای اندیشمندان در مسائل نظری که اختلافنظر در آنها طبیعی است. باید در دنیای امروز اذعان داشت نبودن چنین مرکزی پیامدهای ناگواری برای وی و جامعه در پی دارد.
توانایی بر حفظ اموال
13 ـ توانایی بر حفظ اموال بیتالمال و به هدر نرفتن آنها توسط شیادان و چپاولگران.
حضرت امیر علیهالسلام در نظام اسلامی این گونه خطرها را گوشزد میفرمود و به مردم از عواقب شوم مدیران فاسق و نااهل هشدار میداد و میفرمود:
«ولکنّی آسی ان یلی امر هذهِ الاُمَّة سُفَهائُها وفَجّارُها فیتّخِذوا مال اللّهِ دولا و عباده خولاً والصّالحین حربا والفاسقین حزبا».18
من از آن بیمناکم که زمام امر این ملت را سفیهان و نادانان و فاسقان به دست گیرند و در نتیجه مال خدا (بیتالمال) را به جای صرف در جهت تأمین مصالح و رشد امّت به خود اختصاص دهند و دست به دست بگردانند و بندگان خدا را بنده خویش دانسته و با مردم صالح و پسندیده مبارزه کرده و آنان راسرکوب نمایند و ناپاکان را حزب و یاور خود قرار دهند.
14 ـ به کار نبستن اموال بیتالمال در غیر مصالح عمومی و سعی فراوان در بازگرداندن امانتها و حقوق حقداران به صاحبانشان.
15 ـ دوری از تمرکز سرمایههای ملی و به کار نینداختن آنها؛ زیرا این اقدام، به رواج پدیده شوم بیکاری و فقر در جامعه میانجامد.
16 ـ ایجاد فرصتهای شغلی و کافی و کارآمد برای مردم.
17 ـ توسعه آموزش و پرورش صحیح در همه جا و تشویق مردم به فراگرفتن دانشهای سودمند و وادار کردن آنان به آداب و رسوم و خصلتهایی که مایه سربلندی هر ملتی است.
گزینش براساس لیاقت
18 ـ گزینش افراد در کارهای اداری براساس دانایی و توانمندی کافی و تخصص و شایستگی نه غیر آن.
حضرت امیر علیهالسلام در نامهاش به مردم مصر بر این جهت تأکید کرد و از پیامدهای به کارگیری شیوهای دیگر در گزینش افراد هشدار داد.
19 ـ اجرای احکام الهی و نهراسیدن از هیچ کس در راه وصول به حق و بذل سعی و کوشش در راه دادگری بین مردم.
برخوردار کردن هر کس از مزایای اجتماعی
20 ـ محور قرار ندادن جنسیت خاصی را در تصدی مقامات و برخوردار کردن هر کس را از مزایا و وظایف اجتماعی به آن مقدار که شایستگی و کارآیی دارد؛ چه مرد باشد و چه زن. حضرت میزان را برای تصدّی مقامات در آن جا که فرمود: «اِنَّ احقَّ النّاسِ بهذا الاَمر اقواهم علیه و اعلمهم بامر اللّه فیه»،19 دانایی و توانایی قرار داده نه جنسیت خاص.
باید زنان از نگاه وی در جامعه به عنوان انسانهای دست دوم تلقی نشوند و مسائل جامعه و مشارکت آنان را در ابعاد گوناگون زندگی به عنوان یک امر اجتماعی مورد توجّه قرار دهند.
امروز با برقراری نظام اسلامی وتأکیدات امام راحل و توجّهات رهبر معظم انقلاب، زمینه رشد و ترقی برای زنان در همه ابعاد اجتماعی، علمی، فرهنگی، هنری و سیاسی پدید آمده است. اکنون بر زنان است با رعایت موازین اسلامی در صحنههای مذکور وارد شوند، استعدادها، شایستگیها، خلاقیتها و ابتکارهای خود را ارائه دهند تا بیشتر بتوانند به مسؤولیّتهایی که شایستگی دارنتد، دست یابند. به باور نگارنده، رسیدن زنان لایق به سطوح بالا از دیدگاه تاریخ معاصر جامعه اسلامی از اهمیّت ویژهای برخوردار است؛ زیرا مدرکی است عینی بر اهمیّت دادن اسلام به زن و موقعیت او در جامعه و در نتیجه تبلیغات دشمنان علیه اسلام خنثی میگردد.
21 ـ احساس وظیفه برای زدودن رذیلتهای اخلاقی و مفاسد اجتماعی از مردم.
بستن راه نفوذ در تملقگویان
22 ـ بستن راه نفوذ ظاهرفریبان، تملقگویان، و چاپلوسان در جامعه و گوش ندادن به گفتههای سطحینگران و بستهذهنان و جمودگرایان. اگر این راه بر آنان بسته نشود بزرگترین خطر را باید مدیر جامعه اسلامی پذیرا باشد.
برقرار کردن ارتباط بین مردم
23 ـ برقرار نمودن ارتباط و تماسهای سالم بین مردم بر پایه برادری و دوستی و همدلی و همسویی، تا در نتیجه همه از حال هم آگاه باشند و مشکلات یکدیگر را حل نمایند.
برآوردن نیازهای مردم
24 ـ کوشش برای برآوردن نیازمندیهای مردم در ابعاد گوناگون زندگی.
چشمپوشی از لغزشها
25 ـ چشمپوشی از لغزشهای کوچک خطاکاران و رسوا نساختن آنان در برابر جامعه.
پدیدآوردن برنامههای اصلاحی
26 ـ پدید آوردن برنامههای اصلاحی به هدف از بین بردن فقر و تبغیض و مفاسد اخلاقی و اجتماعی و برخوردار نمودن هر کس به مقدار استعداد و قابلیتش از مزایای جامعه.
برقرار کردن محیطی آرام
27 ـ دوری از به وجود آوردن محیطیکه موجب رعب و ترس برای متفکران و محققان و صاحبنظران باشد و کوشا بودن در به وجود آوردن محیطی آرام و جوّی سالم و صمیمی و کارهایی که موجب اعتماد مردم به دستگاههای اجرایی و قضایی و مقننه گردد، تا با آنها حداکثر همکاری را بنمایند.
متأسفانه گاهی در برخی از ادارات دولتی، خشونت و بیادبی و آزار و سرگردانی نسبت به مراجعان عادی دیده میشود؛ گویی که آنان خود را فرمانروای بیچون و چرای مردم میدانند، و هیچ گاه تصوّر نمیکنند که دستنشانده مردم هستند و دستمزد ایشان را هم همین ملت و افراد مراجعهکننده و غیر آنان میپردازند، و اگر هم کوچکترین اعتراضی شود، باید با مشکلاتی بیشتر دست و پنجه نرم کند.
در ادامه، کارها و چیزهایی را که مدیران باید از آنها دوری نمایند، یادآور میشویم:
1 ـ توجّه نکردن به فرامین دینی در حوزه اداری خود و نیز عدم نظارت دقیق بر کارگزاران.
2 ـ سختگیری و بدرفتاری با مردان آزادهای که آراء و نظرات ناپسند او را نمیپذیرند و خواهان اجرای دادگری در جامعه هستند.
3 ـ قرار دادن دشواریها و سختیها و بار سنگین بر دوش مردم.
4 ـ عدم توزیع عادلانه درآمدها براساس ارزش کاری.
5 ـ اسراف و تبذیر در بیتالمال در کارهای بیفایده و نادیده گرفتن نیازهای ضروری مردم و صرف آن در هر چه که بخواهند؛ اگر چه برخلاف مصالح مردم باشد.
6 ـ بخشش اموال به کسانی که استحقاق ندارنتد.
7 ـ محور قرار گرفتن تملقها و ثناگوییهای دروغین و غیرواقعی در گزینش افراد برای تصدّی مقامات نه لیاقتها و مهارتها و شایستگیها و هر که تملّق بیشتر گوید مقام عالی را تصدّی میکند و هر که دارای تملّق و چربزبانی نباشد از تصدّی آن محروم خواهد شد اگر چه دارای مدیریت و مهارت و تخصص باشد.
8 ـ پایبند نبودن به قانون، با این که یک نظام مرهون قانونمند شدن و اعتبار عملی در تمام عرصههای زندگی است.
9 ـ گوش فرادادن به نظرات مشاورانی که جز مصالح شخصی چیز دیگری را درنظر ندارند.
10 ـ مسؤول ندانستن خود نسبت به جرایم و گناهانی که از وی سر میزند. و مورد تعقیب قرار ندادن جنایتکاران و دزدان و اهل جرائمی که به او تملق و ثناگویی داشته باشند.
11 ـ پایبند نبودن به حقیقتها و واقعیتهای زمان و حقوق اشخاص و فدا کردن آنها در برابر مصلحتهای سطحی و زودگذر و مسلط کردن برخی از افراد ناآگاه و بیاطلاق از حقائق و واقعیتها بر همه شؤون زندگی مردم.
12 ـ جلوگیری از حق و گرایش به باطل و نیز جز اینها.
سخن پایانی
آنچه یاد شد، پارهای از شرایط و وظایفی بود که باید مدیران در نظام اسلامی آنها را در مقام عمل رعایت کنند و به آنها عینیت بخشند و شیوه اداری و مدیریت اسلامی را که برای اداره جامعه و نفی تبعیض و نجات آدمیان از فقر و تهیدستی و از ظلم و ستم است دنبال کنند و همگان را از آسایش کامل و مزایای اجتماعی و حقوقی و سیاسی به مقدار قابلیت و استعداد و کارایی آنان برخوردار نمایند.
برای دانستن میزان درستی و نادرستی مدیریتها در اداره جامعه، باید آن را با شیوه و روش پیامبر گرامی و پیشوایان راستین اسلامی سنجید؛ اگر با آن مطابقت داشت، شیوهای درست میباشد، و گرنه باید آن را شیوهای نادرست تلقی کرد.
پینوشتها
1 . نهجالبلاغه، حکمت 161.
2 . وسائل الشیعه، ج8، ص 428.
3 . عیون الاخبار، ج2، ص54؛ امالی صدوق، ص 268.
4 . محاسن، ص 603؛ بحارالانوار، ج75، ص 102.
5 . خصال، ج1، ص 80.
6 . محاسن، ص603؛ بحارالانوار، ج75، ص 102.
7 . نهجالبلاغه، قسمت دوم 155؛ وسائل الشیعه، ج8، ص 425.
8 . اصول کافی، ج1، ص 44، باب «من عمل بغیر علم» از ابواب فضل العلم؛ میزان الحکمة، ج6، ص 504.
9 . اصول کافی، ج1، ص 43؛ میزان الحکمه، ج6، ص 504.
10 . تفسیر فخر رازی، ج9، ص 61. در فرموده رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مراد از واژه «امام»، حاکم و سرپرست است.
11 . همان.
12 . سنن النبی، ص 36.
13 . بحارالانوار، ج33، ص 6، ح 744.
14 . همان، ج75، ص 349، ح53.
15 . اصول کافی، ج1، ص 410.
16 . غرر الحکم، ص36، ح 1110.
17 . میزان الحکمه، ج5، ص 597.
18 . نهجالبلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه 62، ص 452.
19 . نهجالبلاغه، خطبه 173.
الف. شرایطی که باید مدیران در جامعه اسلامی دارا باشند.
ب. وظایفی که آنان باید در حوزه اداری رعایت کنند.
پیش از بیان آنها مناسب است نکتهای را بیان کنیم:
تردیدی نیست در این که تحوّلات عمیقی در ابعاد گوناگون و مختلف زندگی جهانیان در دنیای معاصر به وقوع پیوسته که چهره سازمانها و نهادها را دگرگون کرده است. من بر این باورم بخش مهمی از آنها مرهون توسعه دانش و درک مدیریت درست و اداره امور است.
مدیریت به عنوان دانش نوین و در حال رشد، بستری را برای تنوع افکار و ایدهها فراهم ساخته است و به فراخور مقتضیات زمان و شرایط متحول آن، متحول گشته و همگام با آن، تئوریها و دیدگاههای جدیدی ارائه شدهاند. به همین دلیل میتوان مدعی شد پیشرفتهای فراصنعتی، برآیند تحوّلات اندیشههای نوین علمی و مدیریتی همگام با تحولات زمان و رویدادهای آن است. پس بایدسعی شود به مدیریت در همه ابعاد زندگی مادی و معنوی کلیّت بخشید و بویژه در قلمرو فرهنگ آن را از پویایی لازم برخوردار کرد؛ زیرا نیاز به مدیریت پیشرفته در حوزههای فرهنگی و ارزشی بسیار محسوس و حیاتی است، به گونهای که با اهمال در آن، حوزههای یاد شده دستخوش نابسامانی و انحطاط خواهد شد. بنابراین باید شیوههای مدیریت و عاملهای پیشرفته شناسایی و تجربه شود تا بتوانیم با به کارگیری آنها در حوزه اداری، سیستمی مترقی داشته باشیم.
بر اهل نظر روشن است پدیدهها از هر گونهای که باشند اگر چه در بستر زمان ثابتند و با تحول زمان و شرایط آن تحول نمیپذیرند، ولی شیوههای آنها دارای این ویژگی نیستند؛ زیرا با تحول زمان و شرایط آن تحول میپذیرند
پدیده مدیریت یکی از آنهاست. پس باید شیوهای از آن را برگزید که نوین و پویا و هماهنگ با شرایط جامعه و در روند سریع و تکاملی کارها دارای نقش باشد. باید مدیر در هر حوزه و نهادی که قرار دارد، چه علمی، فرهنگی، اقتصادی و چه اجتماعی، درباره هدایت و بهینهسازی و سامان بخشیدن و سیر تکاملی آن براساس تحولات زمان و مظاهر نوین که در حوزه مسؤولیت او رخ میدهد احساس مسؤولیت کند و توان خویش را به کار گیرد و با ارائه برنامههای سازنده به اهداف آن، پیشرفت و تکامل بخشد.
با کمال تأسف امروزه میبینیم ذهنیت غلط و کار نادرستی در فرهنگ اداری و مدیریتی رواج یافته و اداره، نوعی ساختمانهای عریض و طویل، تعاونیهای گوناگون با میز و صندلیهای رنگارنگ و ضوابط خشک و بیمعنا و سدّی در برابر روند صحیح و سریع کارها تلقّی شده، و علاوه بر این، مدیریت در برخی از موارد، به نوعی خودرأیی و استبداد تبدیل شده است.
حال به بحث درباره «شرایط مدیر در جامعه اسلامی» میپردازیم و فهرستوار آنچه از کلمات و سخنان حضرت امام علی علیهالسلام در اینباره استفاده کردهایم، بیان میکنیم.
الف. شرایط مدیریت
شرایطی که باید مدیر در جامعه اسلامی دارا باشد، عبارتند از:
1 ـ کاردانی، توانمندی و آگاهی کامل از برنامهها، تا آن جا که بتواند نقیصههایآنها را دریابد و آنها را برطرف کند.
2 ـ آگاهی از روشهایی که بتواند او را برای رسیدن به اهداف اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در کوتاهترین زمان و بهترین شرایط یاری بخشد.
3 ـ توانایی بر شناخت عواملی که راه را برای رسیدن به اهداف نزدیک میکند و موانعی که آن را طولانی میسازد و چارهجویی عاجلی را میطلبد.
4 ـ تعهّد: تعهّد به معنای پایبندی نسبت به اهداف و آرمانهای نظام جامعه و تشکیلات است. وقتی بین اهداف نظام و آرمانهای خویش سازگاری و هماهنگی یافت، دلسوزانه تمام توان خود را به کار گیرد و تلاش بیشتری را برای تحقق اهداف نظام جامعه اعمال نماید.
5 ـ دارای تقوا و پرهیزکاری باشد تا بتواند در گستره مدیریت خود الگوی رفتاری شایستهای باشد.
6 ـ مشاوره با افرادی که میتوانند در اجرای برنامهها به گونه شایسته به او یاری رسانند. درباره مشورت با دیگران در همه شؤون زندگی در مبانی اسلامی تأکید شده است و در آنها آمده: «مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فی عُقولِها»؛1 هر کسی با دیگران مشورت کند با ایشان در عقلشان شریک شده است و امامان علیهمالسلام در زندگی خود با دیگران مشورت میکردند.2
امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرمود: «خاطَرَ بِنَفْسِهِ مَن اِستَغْنی برأیه.»3
کسی که خود را بینیاز ببیند خویش را در معرض خطر و نابودی قرار داده است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «لن یهلک امرؤ عن مشورة.»4
براساس مشورت هرگز کسی هلاک نشده است.
و فرمود: «... و شاور فی امرک الذین یخشون اللّه عزوجل.»5
در کار خویش با کسانی مشورت کنید که از خدا میترسند.
و فرمود: با عاقل ناصحی که دارای دین و ورع است مشورت کنید؛ زیرا در آن رشد و برکت است.6
حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «لاغنی کالعقل و لافقر کالجهل و لامیراث کالادب و لاظهیر کالمشاوره.»7
ثروت و غنایی مانند عقل و نادانیای مانند فقر و میراثی مانند ادب و پشتیبانی مانند مشورت نیست.
7 ـ حسن اداره به این که نه سختگیر باشد و نه آسانگیر.
8 ـ توجّه و ارزشگذاری نسبت به تلاش همکاران و بررسی کامل پیشنهادها.
9 ـ رعایت امکانات ظرفیتها و واقعیتهای موجود و اجرای برنامهها برطبق آنها.
باید دانست اگر مدیری دارای این شرایط و ویژگیها نباشد هر اقدامی انجام دهد اثر معکوس خواهد داشت. چه بسا ضررها و مفسدههای کارهایی که از روی علم و مطالعه و برنامه معقول انجام نشود بیشتر از منافع و فائدههای آن باشد. رسول خدا در این زمینه فرمود: «مَن عَمِلَ عَلی غِیْرِ عِلْمٍ کانَ ما یُفسِدُهُ اَکْثَرْ مِمّا یُصْلِح.»8
هر کسی کاری را بدون آگاهی انجام دهد بیشتر از آنچه آن را اصلاح کند آن را خراب و فاسد میکند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «العامِلُ عَلی غَیْرِ بَصیرَةٍ، کَالسّائِرِ عَلی غَیْرِ الطَّریق، وَ لایَزیدُهُ سُرْعَةَ السَّیر مِنَ الطَّریقِ اِلاّ بُعدا.»9
کسی که کار را از روی شناخت انجام نمیدهد، مانند روندهای است که در مسیر اصلی حرکت نمیکند. هر قدر به سرعت و تلاش خود بیفزاید او را از هدف اصلی دورتر میسازد.
در علم مدیریت نظریهها و مکتبهای مختلفی وجود دارد که بهترین آنها مدیریت اقتضائی است، زیرا بر این واقعیت تأکید دارد که آنچه مدیر در عمل انجام میدهد، وابسته به مجموعه شرایط موجود است.
10 ـ داشتن شجاعت کافی در فرمان یا انجام کاری که به مصلحت جامعه است و نیز توان مقاومت در برابر اعتراضهای افراد ناآگاه.
11 ـ داشتن آگاهی از شرایط و رویدادهای زمان، مکان، عرف و احوال آدمیان؛ زیرا در بستر زمان ویژگیهای آنها تحوّلپذیرند؛ از اینرو، دستورات مدیران یا انجام کارهایشان در بُعد کمّی و کیفی نیز باید تحوّل بپذیرند.
ب. وظایف مدیریت
حال به بیان وظایفی که مدیر باید رعایت کند، میپردازیم.
وظایف یاف شده عبارتند از:
1 ـ مدارا و خوشرویی با مردم، تا بتوانند آزادانه مشکلات خودشان را به او گزارش دهند و در پیشامدها بیتفاوت نباشند. این مهم، نقش بسزایی در گرویدن مردم به وی و ارتباط بین آنان و او دارد. در مبانی اسلام بر رعایت این وظیفه بسیار تکیه شده و پیشوایان اسلامی به آن بسیار اهمیّت دادهاند.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمود: هیچ حلم و بردباری نزد خدا محبوبتر از بردباری حاکم نیست و هیچ نادانی نزد خدا مبغوضتر از نادانی و نابردباری حاکم نیست.10
خود رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مدارای با مردم را بیش از حد رعایت میکرد و آن را در بیانی از حیث اهمیّت، مساوی با اهمیّت تبلیغ رسالت قرار داد و فرمود: «امرتُ بِمُداراة النّاس کَما اُمرتُ بِتَبلیغ الرِّسالَة.»11
من همان گونه که به ابلاغ رسالت مأمور شدم به مدارای با مردم نیز مأمور شدهام.
از اینرو، وی با مردم با ملایمت رفتار میکرد و بارها میفرمود: با توده مردم به نیکی رفتار نمایید؛ زیرا آنان در گرو کارهای شمایند.
و فرمود: آیا به شما خبر دهم که کدامتان به من بیشتر شباهت دارید؟ گفتند: بلی. فرمود: کسی که خُلقش نیکوتر و برخوردش با مردم ملایمتر و علاقهاش به برادران دینی بیشتر و غضب خود را پیش از همه فرونشانتر و عدل و انصاف را بیش از دیگران رعایت نماید و دارای عفو و گذشت باشد.12
امیرالمؤمنین در منشور مدیریت جوامع به مالک اشتر نخعی فرمود:
«نسبت به زیردستانت در دولت، حسّ ترحم به وجود آر و با آنان دوستی و مهربانی کن و بر آنها مانند درندگانت خونخوار و زیانگر نباشد.
و فرمود: از بخشودگی و بازخواست نکردن (برخی از لغزشها را) به ایشان اعطا کن، همان گونه که خود دوست داری...13
و نیز در هنگام گماردن وی به حکومت مصر فرمود: هیچ گاه مگو من چیرگی دارم و فرمان میدهم و باید مردم اطاعت کنند؛ زیرا این کار تباهی دل و سستی دین است و دگرگونی و سقوط حکومت را نزدیک میسازد.14
و نیز جز اینها از سخنان پیشوایان که مدیریت مطلوب را بخوبی نشان میدهد.
2 ـ سعی و کوشش در هماهنگ کردن رفتار و امور زندگی خود با زندگی عادی مردم.
حضرت فرمود: «اِنَّ اللّه جَعَلَنی اِماما لِخَلْقِهِ فَفَرِّض عَلیَّ التَّقدیرِ فی نَفسی وَمَطعَمی وَمَشْرَبی وَملبَسی النّاسِ کَی یَقتَدی الفَقیرُ بِفَقْری وَلایَطغی الغَنیّ بِغِناه.»15
خدا مرا پیشوا قرار داد و بر من واجب نموده است که در رفتار و خوراک وپوشاکم مثل یکی از افراد مردم عادی رفتار کنم، تا آنت که فقیر به فقر من اقتدا کند و ناراحت نباشد، و غنی به واسطه غنا و بینیازی طغیان نکند.
داشتن روح استکبار و ظلمستیزی
3 ـ داشتن روح استکبارستیزی و نیز روح ظلم و ستمستیزی؛ زیرا استکبارگری و ستمپیشگی پیامدهای بدی دارد. حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «الظُّلمُ یَزِلُّ القدم وَیَسْلِبُ النِّعَمْ وَیَهْلِکُ الاُمَمْ.»16
ستم گامها را میلغزاند و نعمتها را از (آدمیان) سلب میکند و امتها را برمیاندازد.
و فرمود: «ایّاکَ وَالظُّلم فَمَنْ ظَلَمَ کَرَهْتَ اَیّامُهُ.»17
از ظلم و ستم بپرهیزید. اگر کسی ظلم کند خوشی برایش در زندگی نخواهد بود.
خودداری از مردمآزاری
4 ـ خودداری از مردمآزاری و تجاوز به حقوق آنها، اگر چه به کمترین چیز باشد.
پرهیز از شتابزدگی
5 ـ پرهیز از شتاب در کارها؛ زیرا شتابزدگی در آنها سبب خطر شده و جامعه را در معرض تشویها و فتنهها قرار میدهد.
برخورد با مردم با نرمی
6 ـ روبرو شدن با مردم به خوی نیکو و سخن نرم، البتّه به گونهای که در آن نشانه خمودگی نباشد و از سختگیری با مردم که بوی زور از آن استشمام شود پرهیز نماید و هیچ گاه نباید در کارها خود را از عنوان خدمتگزار و کارگزار از نظر دور بدارد و نقاط ارتباط و تماس نیکو را با مردم تحکیم بخشد و خود را به زیور علم و فرونشاندن خشم در همه احوال آراسته سازد.
دوری از بداندیشان
7 ـ دوری از بداندیشان و بدسیرتان که برای بد نشان دادن دیگران در جامعه میکوشند و نیز دوری گزیدن از خیانت و نپیوستن به بزهکاران و بدکاران.
8 ـ داشتن پیوند با مردم دیندار؛ زیرا آنان همیشه مردم را به نیکویی و خوبی دعوت میکنند.
پایبندی به واقعیتهای زمان
9 ـ پایبندی به واقعیتهای زمان و عینیتهای خارج و نفوذناپذیری در برابرعوامل نفسانی و ذهنی و خارجی در مقام عمل، مانند تلقینهای افراد منحرف و وسوسههای نادرست افراد ناآگاه یا مغرض و تفرقهانگیز، و نیز داشتن توانایی بر تحلیل قضایا و سنجیدن ابعاد آنها که با تحول زمان تحوّلپذیرند.
اعتقادی به اصل آزادی
10 ـ اعتقاد بنیادین به اصل آزادیهای قانونی که یکی از آرمانهای اصیل اسلامی است؛ زیرا بدون آزادی، رشد و تکامل و پیشرفت برای جامعه میسّر نیست. در دنیای امروز حصار کشیدن و مرز قرار دادن و جلوگیری از اظهارنظر صاحبنظران بزرگترین لطمه را میتواند بر جامعه وارد کند؛ البته در صورتی که آزادی، ابزاری برای توطئه نباشد.
فراهم کردن زمینه برای فعالیت نواندیشان
11 ـ فراهم کردن زمینههای مناسب برای فعالیت نواندیشان و نوپردازان و گوشفرادادن به پرداختههای آنان و داشتن سعه صدر و تحمّل در برابر آراء و اندیشههای مخالفان و بردباری در برابر ذوقها و سلیقههای آنها و پذیرش اندیشههای معقول و انتقاد صحیح از هر که باشد؛ زیرا این شیوه نقش بسزایی در رشد جامعه دارد.
12 ـ برقرار کردن مرکزی در حوزه مدیریت خود برای تفاهم و تبادل افکار و آراء برای اندیشمندان در مسائل نظری که اختلافنظر در آنها طبیعی است. باید در دنیای امروز اذعان داشت نبودن چنین مرکزی پیامدهای ناگواری برای وی و جامعه در پی دارد.
توانایی بر حفظ اموال
13 ـ توانایی بر حفظ اموال بیتالمال و به هدر نرفتن آنها توسط شیادان و چپاولگران.
حضرت امیر علیهالسلام در نظام اسلامی این گونه خطرها را گوشزد میفرمود و به مردم از عواقب شوم مدیران فاسق و نااهل هشدار میداد و میفرمود:
«ولکنّی آسی ان یلی امر هذهِ الاُمَّة سُفَهائُها وفَجّارُها فیتّخِذوا مال اللّهِ دولا و عباده خولاً والصّالحین حربا والفاسقین حزبا».18
من از آن بیمناکم که زمام امر این ملت را سفیهان و نادانان و فاسقان به دست گیرند و در نتیجه مال خدا (بیتالمال) را به جای صرف در جهت تأمین مصالح و رشد امّت به خود اختصاص دهند و دست به دست بگردانند و بندگان خدا را بنده خویش دانسته و با مردم صالح و پسندیده مبارزه کرده و آنان راسرکوب نمایند و ناپاکان را حزب و یاور خود قرار دهند.
14 ـ به کار نبستن اموال بیتالمال در غیر مصالح عمومی و سعی فراوان در بازگرداندن امانتها و حقوق حقداران به صاحبانشان.
15 ـ دوری از تمرکز سرمایههای ملی و به کار نینداختن آنها؛ زیرا این اقدام، به رواج پدیده شوم بیکاری و فقر در جامعه میانجامد.
16 ـ ایجاد فرصتهای شغلی و کافی و کارآمد برای مردم.
17 ـ توسعه آموزش و پرورش صحیح در همه جا و تشویق مردم به فراگرفتن دانشهای سودمند و وادار کردن آنان به آداب و رسوم و خصلتهایی که مایه سربلندی هر ملتی است.
گزینش براساس لیاقت
18 ـ گزینش افراد در کارهای اداری براساس دانایی و توانمندی کافی و تخصص و شایستگی نه غیر آن.
حضرت امیر علیهالسلام در نامهاش به مردم مصر بر این جهت تأکید کرد و از پیامدهای به کارگیری شیوهای دیگر در گزینش افراد هشدار داد.
19 ـ اجرای احکام الهی و نهراسیدن از هیچ کس در راه وصول به حق و بذل سعی و کوشش در راه دادگری بین مردم.
برخوردار کردن هر کس از مزایای اجتماعی
20 ـ محور قرار ندادن جنسیت خاصی را در تصدی مقامات و برخوردار کردن هر کس را از مزایا و وظایف اجتماعی به آن مقدار که شایستگی و کارآیی دارد؛ چه مرد باشد و چه زن. حضرت میزان را برای تصدّی مقامات در آن جا که فرمود: «اِنَّ احقَّ النّاسِ بهذا الاَمر اقواهم علیه و اعلمهم بامر اللّه فیه»،19 دانایی و توانایی قرار داده نه جنسیت خاص.
باید زنان از نگاه وی در جامعه به عنوان انسانهای دست دوم تلقی نشوند و مسائل جامعه و مشارکت آنان را در ابعاد گوناگون زندگی به عنوان یک امر اجتماعی مورد توجّه قرار دهند.
امروز با برقراری نظام اسلامی وتأکیدات امام راحل و توجّهات رهبر معظم انقلاب، زمینه رشد و ترقی برای زنان در همه ابعاد اجتماعی، علمی، فرهنگی، هنری و سیاسی پدید آمده است. اکنون بر زنان است با رعایت موازین اسلامی در صحنههای مذکور وارد شوند، استعدادها، شایستگیها، خلاقیتها و ابتکارهای خود را ارائه دهند تا بیشتر بتوانند به مسؤولیّتهایی که شایستگی دارنتد، دست یابند. به باور نگارنده، رسیدن زنان لایق به سطوح بالا از دیدگاه تاریخ معاصر جامعه اسلامی از اهمیّت ویژهای برخوردار است؛ زیرا مدرکی است عینی بر اهمیّت دادن اسلام به زن و موقعیت او در جامعه و در نتیجه تبلیغات دشمنان علیه اسلام خنثی میگردد.
21 ـ احساس وظیفه برای زدودن رذیلتهای اخلاقی و مفاسد اجتماعی از مردم.
بستن راه نفوذ در تملقگویان
22 ـ بستن راه نفوذ ظاهرفریبان، تملقگویان، و چاپلوسان در جامعه و گوش ندادن به گفتههای سطحینگران و بستهذهنان و جمودگرایان. اگر این راه بر آنان بسته نشود بزرگترین خطر را باید مدیر جامعه اسلامی پذیرا باشد.
برقرار کردن ارتباط بین مردم
23 ـ برقرار نمودن ارتباط و تماسهای سالم بین مردم بر پایه برادری و دوستی و همدلی و همسویی، تا در نتیجه همه از حال هم آگاه باشند و مشکلات یکدیگر را حل نمایند.
برآوردن نیازهای مردم
24 ـ کوشش برای برآوردن نیازمندیهای مردم در ابعاد گوناگون زندگی.
چشمپوشی از لغزشها
25 ـ چشمپوشی از لغزشهای کوچک خطاکاران و رسوا نساختن آنان در برابر جامعه.
پدیدآوردن برنامههای اصلاحی
26 ـ پدید آوردن برنامههای اصلاحی به هدف از بین بردن فقر و تبغیض و مفاسد اخلاقی و اجتماعی و برخوردار نمودن هر کس به مقدار استعداد و قابلیتش از مزایای جامعه.
برقرار کردن محیطی آرام
27 ـ دوری از به وجود آوردن محیطیکه موجب رعب و ترس برای متفکران و محققان و صاحبنظران باشد و کوشا بودن در به وجود آوردن محیطی آرام و جوّی سالم و صمیمی و کارهایی که موجب اعتماد مردم به دستگاههای اجرایی و قضایی و مقننه گردد، تا با آنها حداکثر همکاری را بنمایند.
متأسفانه گاهی در برخی از ادارات دولتی، خشونت و بیادبی و آزار و سرگردانی نسبت به مراجعان عادی دیده میشود؛ گویی که آنان خود را فرمانروای بیچون و چرای مردم میدانند، و هیچ گاه تصوّر نمیکنند که دستنشانده مردم هستند و دستمزد ایشان را هم همین ملت و افراد مراجعهکننده و غیر آنان میپردازند، و اگر هم کوچکترین اعتراضی شود، باید با مشکلاتی بیشتر دست و پنجه نرم کند.
در ادامه، کارها و چیزهایی را که مدیران باید از آنها دوری نمایند، یادآور میشویم:
1 ـ توجّه نکردن به فرامین دینی در حوزه اداری خود و نیز عدم نظارت دقیق بر کارگزاران.
2 ـ سختگیری و بدرفتاری با مردان آزادهای که آراء و نظرات ناپسند او را نمیپذیرند و خواهان اجرای دادگری در جامعه هستند.
3 ـ قرار دادن دشواریها و سختیها و بار سنگین بر دوش مردم.
4 ـ عدم توزیع عادلانه درآمدها براساس ارزش کاری.
5 ـ اسراف و تبذیر در بیتالمال در کارهای بیفایده و نادیده گرفتن نیازهای ضروری مردم و صرف آن در هر چه که بخواهند؛ اگر چه برخلاف مصالح مردم باشد.
6 ـ بخشش اموال به کسانی که استحقاق ندارنتد.
7 ـ محور قرار گرفتن تملقها و ثناگوییهای دروغین و غیرواقعی در گزینش افراد برای تصدّی مقامات نه لیاقتها و مهارتها و شایستگیها و هر که تملّق بیشتر گوید مقام عالی را تصدّی میکند و هر که دارای تملّق و چربزبانی نباشد از تصدّی آن محروم خواهد شد اگر چه دارای مدیریت و مهارت و تخصص باشد.
8 ـ پایبند نبودن به قانون، با این که یک نظام مرهون قانونمند شدن و اعتبار عملی در تمام عرصههای زندگی است.
9 ـ گوش فرادادن به نظرات مشاورانی که جز مصالح شخصی چیز دیگری را درنظر ندارند.
10 ـ مسؤول ندانستن خود نسبت به جرایم و گناهانی که از وی سر میزند. و مورد تعقیب قرار ندادن جنایتکاران و دزدان و اهل جرائمی که به او تملق و ثناگویی داشته باشند.
11 ـ پایبند نبودن به حقیقتها و واقعیتهای زمان و حقوق اشخاص و فدا کردن آنها در برابر مصلحتهای سطحی و زودگذر و مسلط کردن برخی از افراد ناآگاه و بیاطلاق از حقائق و واقعیتها بر همه شؤون زندگی مردم.
12 ـ جلوگیری از حق و گرایش به باطل و نیز جز اینها.
سخن پایانی
آنچه یاد شد، پارهای از شرایط و وظایفی بود که باید مدیران در نظام اسلامی آنها را در مقام عمل رعایت کنند و به آنها عینیت بخشند و شیوه اداری و مدیریت اسلامی را که برای اداره جامعه و نفی تبعیض و نجات آدمیان از فقر و تهیدستی و از ظلم و ستم است دنبال کنند و همگان را از آسایش کامل و مزایای اجتماعی و حقوقی و سیاسی به مقدار قابلیت و استعداد و کارایی آنان برخوردار نمایند.
برای دانستن میزان درستی و نادرستی مدیریتها در اداره جامعه، باید آن را با شیوه و روش پیامبر گرامی و پیشوایان راستین اسلامی سنجید؛ اگر با آن مطابقت داشت، شیوهای درست میباشد، و گرنه باید آن را شیوهای نادرست تلقی کرد.
پینوشتها
1 . نهجالبلاغه، حکمت 161.
2 . وسائل الشیعه، ج8، ص 428.
3 . عیون الاخبار، ج2، ص54؛ امالی صدوق، ص 268.
4 . محاسن، ص 603؛ بحارالانوار، ج75، ص 102.
5 . خصال، ج1، ص 80.
6 . محاسن، ص603؛ بحارالانوار، ج75، ص 102.
7 . نهجالبلاغه، قسمت دوم 155؛ وسائل الشیعه، ج8، ص 425.
8 . اصول کافی، ج1، ص 44، باب «من عمل بغیر علم» از ابواب فضل العلم؛ میزان الحکمة، ج6، ص 504.
9 . اصول کافی، ج1، ص 43؛ میزان الحکمه، ج6، ص 504.
10 . تفسیر فخر رازی، ج9، ص 61. در فرموده رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مراد از واژه «امام»، حاکم و سرپرست است.
11 . همان.
12 . سنن النبی، ص 36.
13 . بحارالانوار، ج33، ص 6، ح 744.
14 . همان، ج75، ص 349، ح53.
15 . اصول کافی، ج1، ص 410.
16 . غرر الحکم، ص36، ح 1110.
17 . میزان الحکمه، ج5، ص 597.
18 . نهجالبلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه 62، ص 452.
19 . نهجالبلاغه، خطبه 173.