سر مقاله: واقعه کربلا، زاویه و شاخصه (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بزرگترین چالش در تحلیل و تفسیر تاریخ، نگاه یکسویه و از زاویه خاص به رویدادهای تاریخی است و عمق آن در نگاهی نشأت گرفته از پیشفهمهایی است که به تصرف و تحریف تاریخی میانجامد.
این چالش در برخورد تحلیلی از رویدادهای تاریخی مرتبط با ادیان، به دلیل نقش تعیینکننده آن به مراتب بیشتر، پیشتر و پیچیدهتر از دیگر رخدادها به چشم میخورد.
در این میان، پارهای از این رویدادها از جایگاهی بالاتر، والاتر، فراگیرتر و تأثیرگذارتر و به همان نسبت، از تکثر تفسیری متنوعتری برخوردار بوده و به همان اندازه با چالشهای گوناگون پیچیدهتری روبرو گردیده است.
حادثه بینظیر قیام امام حسین علیهالسلام در تاریخ اسلام به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود، به لحاظ شرایط زمانی و مکانی، عِدّه و عُدّه طرف مقابل، جناحهای متخاصم، هویّت دینی، سیاسی و مردمی، نبرد بیهمانند فراعصری و فراملّی، ماهیّت فراموشناشدنی و جاودانگی و درآمیختن آن با سراسر وجود اقیانوس عظیم تودههای بیشمار مردم در طول تاریخ حیات فردی و جمعی خویش به عنوان بزرگترین موضوع بحث زمان در هر عصری، صدر جدول کاوشها، تفسیرها و گفتمانهای متقابل را به خود اختصاص داده است.
پرداختن به همه این دیدگاههای گوناگون و تفسیرهای متفاوت مجال بیشتری را طلب میکند؛ از اینرو، در این گفتار تنها، به بیان اجمالی چند دیدگاه رایج و یک جمعبندی کوتاه بسنده میکنیم.
دیدگاههایی که در این گفتار مورد ارزیابی قرار میگیرند، عبارتند از:
الف ـ کسانی که هدف قیام کربلا را تنها شفاعت از امّت میدانند.
ب ـ گروهی که معتقدند واقعه روز عاشورا، دعوا بر سر قدرت بوده است.
ج ـ عدهای که برآنند قیام امام حسین علیهالسلام به منظور براندازی نظام حاکم و تشکیل حکومت اسلامی صورت گرفته است.
د ـ دستهای که برای قیام صبغهای دموکراتیک باور دارند.
ه ـ گروهی که قائلند حرکت امام حسین علیهالسلام قیامی الهی در دفاع از کیان اسلام بوده است.
الف ـ قیام برای شفاعت امّت
گروهی بر این باورند که قیام اباعبداللّه علیهالسلام برنامهای است از پیش تعیین شده، منحصر به شخص معصوم و با هدف شفاعت از همه گناهکارانی که نام شیعه را بر خود نهادهاند. شهید مطهّری درباره این برداشت میگوید:
«نمیدانم که ما این فکر را از دنیای مسیحیت گرفتهایم یا نه؟ یکی از اصول معتقدات مسیحیت مسأله به صلیب کشیدن مسیح است، برای این که فادی باشد، فادی لقب مسیح است. از نظر مسیحیت این جزء متن مسیحیت است که عیسی بر دار رفت تا کفاره گناهان امّت باشد؛ یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی میگذارند.»1
در نقد این دیدگاه، اشکالات زیر کاملاً وارد است:
1 ـ در این دیدگاه قیام عاشورا نه عقلانیت مشخص دینی دارد و نه قانون شناخته شده علمی آن را همراهی میکند؛ تعبّد محض، توجیه این حرکت سترگ و حادثه بینظیر در تاریخ است.
2 ـ آموزهای برای دیگران نداشته، الگویی حتی برای زندگی شیعیان او ارائه نمیدهد.
3 ـ نقش اصلاحی نداشته و بلکه به دلیل تنها هدف شفاعتی تحریفشده آن، مجرم را در ارتکاب جرم جریتر نموده، به گسترش فساد کمک میکند.
4 ـ بیدارگر نیست، بلکه مخدر است.
5 ـ در درون خود دچار تناقض است. از یکسو با جرم میستیزد و از سوی دیگر از مجرم شفاعت و به تعبیر دیگر حمایت میکند.
ب ـ مخاصمه بر سر قدرت
از این منظر، حادثه عاشورا تنازع و مخاصمه دو رقیب بر سر قدرت است. از نگاه برخی حق با نظام حاکم است که از امنیت و نظم و آسایش مردم دفاع، و از آشوب، ناامنی و هرج و مرج جلوگیری میکند و از نگاه عدهای، حق با رقیب آن است که ستم و فساد نظام حاکم او را وادار به عصیان نموده است و از دید بعضی نیز حق و باطلِ آن شناخته شده نیست و خداوند بین آنها داوری خواهد کرد.
اشکالات وارد بر این دیدگاه، عبارتند از:
1 ـ در این نگاه که مبنایی سکولاریستی دارد، نه خود قیام از هویت دینی برخوردار است و نه رهبری آن از عصمت الهی.
2 ـ شاخصه آن رقابت در قدرت است و عقلانیت آن نیز در یک نگاه «الحق لمن غلب» و در نگاه دیگر «عصیانگری» و در نگاه سوم هالهای از ابهام، حقیقت را در خود فرو برده است.
3 ـ گونهای از این نگاه برخاسته از تعصّب، گونه دیگر آن نشأت گرفته از تجدد و گونه بعدی آن زاییده تحجّر مقدسمآبانه است.
4 ـ در گونههای مختلف این نگاه هیچ تکیهگاهی از واقعیتها و شرایط موجود، ویژگیهای دو سوی منازعه (به تعبیر یاد شده) و بویژه دینستیزی نظام حاکم و دینمحوری رهبر قیام به چشم نمیخورد و نیز هیچ مستندی از منشور حرکت نداشته و مبتنی بر پیشفهمهای نشأت گرفته از تعصب، تفکر سکولار یا تحجّر میباشد.
5 ـ در این نگاه، هیچ آموزه و الگوی الهی وجود ندارد و تنها تحلیلهای دور از معرفت وحیانی جایگاه سیاسی و اجتماعی آن را تعیین میکند.
ج ـ براندازی نظام موجود و تشکیل حکومت اسلامی
در گونهای از این دیدگاه، هدف قیام براندازی نظام فاسد و تشکیل حکومت حق است، اما وضعیت موجود درست ارزیابی نشده و دریافت صحیحی از قدرت حاکم، توان خود و وضعیت فکری، سیاسی و روانی جامعه صورت نگرفتهاست. ابن خلدون با چنین دیدگاهی میگوید:
«(امام) حسین دید که قیام بر ضدّ یزید تکلیف واجبی است؛ زیرا او متجاهر به فسق است و بویژه این امر بر کسانی که قادر بر انجام آن میباشند لازم است و گمان کرد خود او به سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی بر این امر توانا است، اما درباره شایستگی همچنان که گمان کرد، درست بود، بلکه بیش از آن هم شایستگی داشت، ولی درباره شوکت اشتباه کرد.»2
گونهای دیگر از دیدگاه یاد شده معتقد است حتی همه چیز درست برآورد گردیده بود، اما موانعی غیرمنتظره پیش آمد که در هر حرکتی انتظار آن دور از ذهن نمیباشد.
در اینباره نویسنده شهید جاوید میگوید:
«بدیهی است که چون امام حسین علیهالسلام خلافت یزید را به رسمیت نشناخت مورد تجاوز دستگاه حکومت واقع شد و به دنبال آن برای تشکیل حکومت و برگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود اقدام کرد.3... عوامل پیروزی نظامی برای امام حسین علیهالسلام فراهم بود و در آن شرایط میتوانست در پناه قدرت ارتش خویش اسلام و مسلمانان ضربتخورده و اسیر شده را نجات دهد.»4
در ردّ این دیدگاه نیز باید گفت:
1 ـ در این نگاه حقّ شکست خورده و توأم با شبهاتی است که در گونه اول آن، گناه این شکست به عهده رهبر قیام و در گونه دوم آن، موانع پیشبینی نشدهای است که در مسیر هر حرکت، احتمال پیشامدِ آن دور از انتظار نیست.
2 ـ هدف در این نگاه بریده از مبدأ و منتهای آن ارزیابی گردیده و روح حاکم بر همه مراحل قیام یعنی «حقمحوری» که در منشور آن به صورت شفاف تبیین گردیده، نادیده گرفته شده است.
3 ـ این نگاه به گونه دوم آن از این جهت به درستی نزدیکتر است که محوریت قیام یعنی حقمحوری در همه مراحل آن از بیعت تا شهادت به گونهای با نفی حاکمیت موجود و مجاهدت در مسیر حاکمیت حق درآمیخته است.
4 ـ آموزه وحیانی این نگاه توأم با شبهاتی است که از شفافیت و الگوپذیری آن میکاهد.
د ـ حرکتی دموکراتیک در پاسخ به خواست مردم
در این تفسیر، قیام ماهیتی دموکراتیک داشته و پاسخ مثبت به دعوت مردم است تا زمانی که مردم به دعوت خویش وفادار بودهاند و آنگاه که مردم از دعوت خود صرفنظر کردهاند، رهبری قیام خود پیشنهاد ترک مخاصمه و رفع تشنج نموده است.
مهندس بازرگان از این نگاه میگوید:
«خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه بنا به اصرار سران و مردم کوفه بود و عهدهدار شدن زمامداری آنان دعوتی بود صددرصد دموکراتیک و تا حضرت، مسلم بن عقیل را برای بررسی و اطمینان اخذ بیعت نفرستاد، تصمیم به اجرای قطعی آن کار خطرناک علیرغم نصیحت برادرش و بعضی از آگاهان علاقهمند پیش نگرفت و چون در مواجهه با حرّبن یزید از عهدشکنی کوفیان آگاه شد، واقعا و رسما قصد انصراف کرد.
حسین بن علی امامی است که نهضت و شهادت او را غالبا و بویژه در نیم قرن اخیر به منظور سرنگون کردن یزید و تأسیس حکومت و عدالت اسلامی در جامعه آن روز مسلمانان برای الگو شدن آیندگان میدانند، در حالی که اولین حرف و حرکت امام حسین امتناع از بیعت با یزید نامزد شده از طرف پدرش بود.»5در نقد این دیدگاه موارد زیر درخور تأمّل است:
1 ـ در این نگاه مانند نگاه پیشین به منشور قیام و مبدأ و منتهای آن توجه نگردیده و بدون نگریستن به مبادی و غایات قیام، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
در اینباره شهید مطهّری میگوید:
«هنوز شاید کوفه خبر نشده بود که معاویه مرده است، از امام حسین تقاضای بیعت کردند، امام حسین (به استناد و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید) امتناع کرد، حاضر نشد (بیعت کند). دو سه روز باز به همین منوال گذشت، مردم میآمدند، گاهی با زبان نرم و گاهی با خشونت؛ تا حضرت مدینه را رها کرد. در بیستوهفتم رجب امام حسین از مدینه حرکت کرد و در سوم شعبان به مکه رسید. دعوت مردم کوفه در پانزدهم رمضان به امام حسین رسید. یعنی بعد از آن که یک ماه و نیم از تقاضای بیعت و امتناع امام گذشته بود و بعد از این که بیش از چهل روز بود که امام اساسا در مکه اقامت کرده بود. (و به روشنگری و ایستادگی ادامه میداد). بیعت نکرد. قبل از آن که اصلاً تقاضای کوفیها درمیان باشد و فرمود، من بیعت نمیکنم، ولو در همه روی زمین مأوا و ملجئی برای من باقی نماند.»6
2 ـ دین و دنیای مردم دو مقوله جدا از یکدیگر تلقی شده، قیام امام تنها به دنیای مردم و مربوط به شؤون سیاسی ـ اجتماعی او به عنوان یک شخصیت دموکرات میشود.
3 ـ این نگاه از یک زاویه بسته به قیام نگریسته، هیچ تحلیلی از مجموعه مراحل گوناگون قیام و نیز منشور آن ارائه نمیدهد.
4 ـ آموزه آن وحیانی نبوده و صرفا سکولار و قابل هر نوع دخل و تصرف و تحلیل مثبت و منفی روشنفکرانه میباشد.
ه ـ قیامی الهی در دفاع از کیان اسلام
از این منظر، نهضت عاشورا ماهیتی الهی داشته و در راستای دفاع از کیان اسلام و قوانین قرآن، آگاهانه و مسؤولانه صورت گرفته است.
در ارزیابی این نگاه، نکات زیر مورد توجّه است:
1 ـ با چنین تفسیری قیام عاشورا از ماهیتی کاملاً وحیانی برخوردار بوده و برمبنای حقمحوری تکیه زده و شاخصه حقانیت آن، جامعنگری دینی، واقعیتهای شناخته شده، سیره عملی و منشور بیابهام امام میباشد.
2 ـ از آموزهها و الگوهای الهی، فراگیر و شفاف برخوردار است.
3 ـ هویت قیام و منشور آن به همه شبهات دگراندیشان بروننگر و کجاندیشان دروننگر بآسانی پاسخ میدهد.
شاخصه شناخت
بزرگترین مشکل برداشتهای پیشین، دخالت دادن پیشفهمهای خاص در تحلیلها و مراجعه نکردن به متن حادثه و منشور رهبر حرکت و نیز ندیدن نقشه شفاف و جامع معمار آگاه این حماسه شکوهمند و جاودانه است. حل این مشکل در گرو دست یافتن به شاخصه شناخت و رجوع به متن منشور حماسه است.
از نگاه ما این حادثه قبل از این که ماهیتی سیاسی و اجتماعی داشته باشد، ماهیتی دینی دارد و یکسونگریهای یاد شده یا برخاسته از نگاههای سیاسی ـ اجتماعی محض و به یک معنا سکولار نسبت به این پدیده و یا برخاسته از دیدگاههای یکسونگرانه و تکبعدی در حوزه معرفت دینی است. برای دست یافتن به درک درست قبل از هر چیز باید دانست که حرکت امام حسین علیهالسلام بر مبانی معرفتی خاصّی تکیه داشته است که گروههای یاد شده از درک آن ناتوانند و این مبانی را باید شناخت.
رؤوس کلّی مبانی معرفتی قیام عاشورا در محورهای زیر خلاصه میشود:
الف) جهانبینی توحیدی: جهان و همه اجزای آن بر محور حق حرکت میکند و درستی و نادرستی هر حادثه بر این مبنا سنجیده میشود. مبارزاتی الهی است که بر پایه حق شکل گرفته باشد، از هر نوع که باشد: اعتقادی، سیاسی و یا نظامی و زیستن و شهادت در این مسیر فرقی نمیکند.
ب) جامعیت و کمال دین: دین، اندیشهای الهی، راهی کامل، برنامهای همه جانبه و نظامی فراگیر برای زندگی انسان است و هرگونه تحلیل و تفسیر یک پدیده دینی تنها در ذیل چنین تعریفی معنی مییابد.
ج ـ امامت: امامت استمرار رهبری الهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جهت پاسداری از دستاوردهای مکتب، تبیین و تفسیر آن، حفظ حاکمیت دین بر جامعه و ایستادگی در برابر هرگونه تحریف و انحراف بوده، تمامی اعمال و حرکات امام علیهالسلام در هر میدان و به هر شکلی بر این پایه قابل بررسی است.
د ـ حکومت: حکومت، نظامی است الهی که در راستای حاکمیت حق بر همه شؤون زندگی انسان شکل گرفته و تربیت انسانی کامل و ارزشی را سمت و سوی همه قوانین و مقررات و تلاشهای همه جانبه خود قرار میدهد. در اینگونه حکومت، دین و دنیا با یکدیگر گره خورده، هر نوع تلاش و مبارزه در این مسیر جز حرکت در مسیر کلی حق هویت دیگری ندارد.
ه ـ امر به معروف و نهی از منکر و جهاد: از نصیحت و خیرخواهی تا برخورد قهرآمیز با هرگونه فساد و تبهکاری، تحریف و انحراف به عنوان یک وظیفه شناخته شده و تعریف شده دینی و پیروزی و شهادت در اندیشه توحیدی، دو فرد از یک کلی است. انسان موحّد به زندگی و مرگ به عنوان هدف نمیاندیشد و نگران هیچیک از آن دو نیست؛ تنها به حق میاندیشد، تنها نگران آن است و فقط برای آن جهاد میکند.
با این بررسی اجمالی پیرامون شاخصه شناخت، در یک نگاه کلی میتوان گفت: برداشتهای یکسونگرانه (بجز برداشتهای خصمانه و غیرمنصفانه) در یک مجموعه مرتبط با اصل کلی «حقمداری» پذیرفتنی است و هیچ مشکل دینی، سیاسی و اجتماعی ندارد؛ اما هر یک بتنهایی شبهات فراوانی از علم امام تا هدف، شیوه و... به همراه خواهد داشت و بر این اساس ماهیت قیام را در یک جمله میتوان خلاصه کرد: جهادی است تکلیفی، که هدف آن دفاع از کیان اسلام، حفظ دستاوردهای مکتب و شکستن طلسم سکوت و سکون میباشد؛ به هر جا و هر چه که بینجامد. شاهد این مدعا التزام حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به مبانی یاد شده در سیره عملی خویش میباشد. توجه به منشور قیام اباعبداللّه علیهالسلام ما را در دریافت این امر یاری میکند.
منشور قیام
منشور قیام، مجموعه رهنمودهای شفاف و روشن امام علیهالسلام از آغاز برخورد با فرماندار مدینه تا نیل به لقاءاللّه در میدان نبرد و قتلگاه را در برمیگیرد.
بررسی مجموعه این منشور بویژه با تأمل در سیر جهادی آن حضرت و همراهان بزرگوار او فراتر از این مقال میباشد. بنابراین، ما به گوشههایی از آن که ناظر بر مراحل عمده قیام است بسنده میکنیم:
الف) دعوت به بیعت: امام علیهالسلام در پاسخ به درخواست بیعت میفرماید:
«و علیالاسلام السلام اذ قد بلیت الامّة الاسلامیّة براع مثل یزید.»7
باید با اسلام وداع نمود، هنگامی که امّت اسلامی به حاکمی همچون یزید، گرفتار شده است.
از کلام امام دریافت میشود که محور مخالفت و امتناع از بیعت، «اسلام» است.
ب) در آغاز حرکت: امام علیهالسلام هنگام خروج از مدینه در وصیتنامهای به برادرش محمد حنفیه مینویسد:
«فمن قبلنی بقبول الحق فااللّه اولی بالحق...»8
هر آن کس مرا در راه حقی میداند، پس خداوند برای حق بودن شایستهتر است.
در این رهنمود، محور حرکت «حق» معرفی شده است.
ج) در پاسخ به مردم کوفه: امام در پاسخ به مردم کوفه نامهای مینویسد که در بخشی از آن آمده است:
«فلعمری ما الإمام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدّائن بدین الحقّ، الحابس نفسه علی ذات اللّه.»9
به جانم سوگند، امام آن کسی است که براساس کتاب خدا حکم کند، دادگری ورزد، پیرو دین حق باشد و در راه طاعت خداوند، نفس خود را مهار سازد.
در این پاسخ، سخن از حکومت برمبنای مقررات دینی به میان آمده است.
د) هنگام برخورد با حرّ: حضرت در بخشی از سخنرانی خود فرمود:
«ان رسول اللّه قال من رأی سلطانا جائرا مستحلاً لحرم اللّه ناکثا لعهد اللّه، مخالفا لسنّة رسولاللّه یعمل فی عباد اللّه بالاثم والعدوان، ثمّ لم یغیّر علیه بقول ولا فعل، کان حقاً علی اللّه ان یدخله مدخله.»10
همانا رسول خدا فرمود: هر آن کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، پیمانهای الهی را شکسته، مخالف شیوه رسول خداست، در میان مردم به گناه و ستمگری فرمان میراند و در برابر او با سخن یا عملی موضع نگیرد، سزاوار است بر خداوند که او را در جایگاهی همانند قرار دهد.
در این بخش از منشور، بر تکلیف بودن مبارزه در برابر نقض مقررات دینی و انحراف عملی از مسیر الهی تأکید شده است.
ه ) برخورد با عمر سعد: امام ضمن ردّ بیعت و امتناع از تسلیم فرمود:
«لا اجیب ابنزیاد الی ذلک ابدا فهل هو الا الموت فمرحبا.»
در این امر هرگز پاسخ موافقی را نخواهم داد، آیا نتیجه چنین موضعگیری جز مرگ است؟ پس خوشا به مرگ.
و ) هنگامه نبرد: حضرت در هنگامه نبرد در بخشی از سخنان خود فرمود:
«الاوان الدعیّ بن الدعیّ قد رکز بین اثنتین، بین السلّة والذلّة و هیهات منّا الذلّة، یأبی اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و نفوس أبیّة عن ان نؤثر طاعة اللّئام علی مصارع الکرام.»11
بدانید که زنازاده پسر زنازاده، بین دو امر مخیرم ساخته، میان کشته شدن و پذیرش ذلّت و دور است از ما پذیرش خواری. خداوند چنین شیوهای را از ما نپسندیده و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامنهای پاک و ناآلوده، که ترجیح دهم اطاعت فرومایگان را بر شیوه پاکان.
در این بخش از منشور بر تکلیف بودن مقاومت تا سر حدّ شهادت تأکید شده است.
ز) هنگامه شهادت: فرمود: «بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسولاللّه.»
به نام خدا و با تکیه بر خدا و بر شیوه فرستاده خدا، (زندگی را پایان میبرم).محور قیام او «اللّه» تکیهگاه فکر و دل او «اللّه» و مسیر آسمانی او سیره رسول اللّه معرّفی و با خون سرخ او و یارانش بر تارک تاریخ به ثبت رسیده است
والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا.
پینوشتها
12 . شهید مطهّری، حماسه حسینی، ج1، ص76.
13 . مقدمه ابنخلدون، ترجمه محمّد پروین گنابادی، ص415.
14 . نعمتاللّه صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ص23.
15 . کیان، سال پنجم، ش 28، ص48.
16 . حماسه حسینی، ج2، ص362-361.
17 . بحارالانوار، ج44، ص326.
18 . همان مأخذ، ص329.
19 . همان مأخذ، ص334.
20 . الإرشاد، ص2.
21 . بحارالانوار، ج44، ص382.
22 . بلاغة الحسین، ص89.
این چالش در برخورد تحلیلی از رویدادهای تاریخی مرتبط با ادیان، به دلیل نقش تعیینکننده آن به مراتب بیشتر، پیشتر و پیچیدهتر از دیگر رخدادها به چشم میخورد.
در این میان، پارهای از این رویدادها از جایگاهی بالاتر، والاتر، فراگیرتر و تأثیرگذارتر و به همان نسبت، از تکثر تفسیری متنوعتری برخوردار بوده و به همان اندازه با چالشهای گوناگون پیچیدهتری روبرو گردیده است.
حادثه بینظیر قیام امام حسین علیهالسلام در تاریخ اسلام به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود، به لحاظ شرایط زمانی و مکانی، عِدّه و عُدّه طرف مقابل، جناحهای متخاصم، هویّت دینی، سیاسی و مردمی، نبرد بیهمانند فراعصری و فراملّی، ماهیّت فراموشناشدنی و جاودانگی و درآمیختن آن با سراسر وجود اقیانوس عظیم تودههای بیشمار مردم در طول تاریخ حیات فردی و جمعی خویش به عنوان بزرگترین موضوع بحث زمان در هر عصری، صدر جدول کاوشها، تفسیرها و گفتمانهای متقابل را به خود اختصاص داده است.
پرداختن به همه این دیدگاههای گوناگون و تفسیرهای متفاوت مجال بیشتری را طلب میکند؛ از اینرو، در این گفتار تنها، به بیان اجمالی چند دیدگاه رایج و یک جمعبندی کوتاه بسنده میکنیم.
دیدگاههایی که در این گفتار مورد ارزیابی قرار میگیرند، عبارتند از:
الف ـ کسانی که هدف قیام کربلا را تنها شفاعت از امّت میدانند.
ب ـ گروهی که معتقدند واقعه روز عاشورا، دعوا بر سر قدرت بوده است.
ج ـ عدهای که برآنند قیام امام حسین علیهالسلام به منظور براندازی نظام حاکم و تشکیل حکومت اسلامی صورت گرفته است.
د ـ دستهای که برای قیام صبغهای دموکراتیک باور دارند.
ه ـ گروهی که قائلند حرکت امام حسین علیهالسلام قیامی الهی در دفاع از کیان اسلام بوده است.
الف ـ قیام برای شفاعت امّت
گروهی بر این باورند که قیام اباعبداللّه علیهالسلام برنامهای است از پیش تعیین شده، منحصر به شخص معصوم و با هدف شفاعت از همه گناهکارانی که نام شیعه را بر خود نهادهاند. شهید مطهّری درباره این برداشت میگوید:
«نمیدانم که ما این فکر را از دنیای مسیحیت گرفتهایم یا نه؟ یکی از اصول معتقدات مسیحیت مسأله به صلیب کشیدن مسیح است، برای این که فادی باشد، فادی لقب مسیح است. از نظر مسیحیت این جزء متن مسیحیت است که عیسی بر دار رفت تا کفاره گناهان امّت باشد؛ یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی میگذارند.»1
در نقد این دیدگاه، اشکالات زیر کاملاً وارد است:
1 ـ در این دیدگاه قیام عاشورا نه عقلانیت مشخص دینی دارد و نه قانون شناخته شده علمی آن را همراهی میکند؛ تعبّد محض، توجیه این حرکت سترگ و حادثه بینظیر در تاریخ است.
2 ـ آموزهای برای دیگران نداشته، الگویی حتی برای زندگی شیعیان او ارائه نمیدهد.
3 ـ نقش اصلاحی نداشته و بلکه به دلیل تنها هدف شفاعتی تحریفشده آن، مجرم را در ارتکاب جرم جریتر نموده، به گسترش فساد کمک میکند.
4 ـ بیدارگر نیست، بلکه مخدر است.
5 ـ در درون خود دچار تناقض است. از یکسو با جرم میستیزد و از سوی دیگر از مجرم شفاعت و به تعبیر دیگر حمایت میکند.
ب ـ مخاصمه بر سر قدرت
از این منظر، حادثه عاشورا تنازع و مخاصمه دو رقیب بر سر قدرت است. از نگاه برخی حق با نظام حاکم است که از امنیت و نظم و آسایش مردم دفاع، و از آشوب، ناامنی و هرج و مرج جلوگیری میکند و از نگاه عدهای، حق با رقیب آن است که ستم و فساد نظام حاکم او را وادار به عصیان نموده است و از دید بعضی نیز حق و باطلِ آن شناخته شده نیست و خداوند بین آنها داوری خواهد کرد.
اشکالات وارد بر این دیدگاه، عبارتند از:
1 ـ در این نگاه که مبنایی سکولاریستی دارد، نه خود قیام از هویت دینی برخوردار است و نه رهبری آن از عصمت الهی.
2 ـ شاخصه آن رقابت در قدرت است و عقلانیت آن نیز در یک نگاه «الحق لمن غلب» و در نگاه دیگر «عصیانگری» و در نگاه سوم هالهای از ابهام، حقیقت را در خود فرو برده است.
3 ـ گونهای از این نگاه برخاسته از تعصّب، گونه دیگر آن نشأت گرفته از تجدد و گونه بعدی آن زاییده تحجّر مقدسمآبانه است.
4 ـ در گونههای مختلف این نگاه هیچ تکیهگاهی از واقعیتها و شرایط موجود، ویژگیهای دو سوی منازعه (به تعبیر یاد شده) و بویژه دینستیزی نظام حاکم و دینمحوری رهبر قیام به چشم نمیخورد و نیز هیچ مستندی از منشور حرکت نداشته و مبتنی بر پیشفهمهای نشأت گرفته از تعصب، تفکر سکولار یا تحجّر میباشد.
5 ـ در این نگاه، هیچ آموزه و الگوی الهی وجود ندارد و تنها تحلیلهای دور از معرفت وحیانی جایگاه سیاسی و اجتماعی آن را تعیین میکند.
ج ـ براندازی نظام موجود و تشکیل حکومت اسلامی
در گونهای از این دیدگاه، هدف قیام براندازی نظام فاسد و تشکیل حکومت حق است، اما وضعیت موجود درست ارزیابی نشده و دریافت صحیحی از قدرت حاکم، توان خود و وضعیت فکری، سیاسی و روانی جامعه صورت نگرفتهاست. ابن خلدون با چنین دیدگاهی میگوید:
«(امام) حسین دید که قیام بر ضدّ یزید تکلیف واجبی است؛ زیرا او متجاهر به فسق است و بویژه این امر بر کسانی که قادر بر انجام آن میباشند لازم است و گمان کرد خود او به سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی بر این امر توانا است، اما درباره شایستگی همچنان که گمان کرد، درست بود، بلکه بیش از آن هم شایستگی داشت، ولی درباره شوکت اشتباه کرد.»2
گونهای دیگر از دیدگاه یاد شده معتقد است حتی همه چیز درست برآورد گردیده بود، اما موانعی غیرمنتظره پیش آمد که در هر حرکتی انتظار آن دور از ذهن نمیباشد.
در اینباره نویسنده شهید جاوید میگوید:
«بدیهی است که چون امام حسین علیهالسلام خلافت یزید را به رسمیت نشناخت مورد تجاوز دستگاه حکومت واقع شد و به دنبال آن برای تشکیل حکومت و برگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود اقدام کرد.3... عوامل پیروزی نظامی برای امام حسین علیهالسلام فراهم بود و در آن شرایط میتوانست در پناه قدرت ارتش خویش اسلام و مسلمانان ضربتخورده و اسیر شده را نجات دهد.»4
در ردّ این دیدگاه نیز باید گفت:
1 ـ در این نگاه حقّ شکست خورده و توأم با شبهاتی است که در گونه اول آن، گناه این شکست به عهده رهبر قیام و در گونه دوم آن، موانع پیشبینی نشدهای است که در مسیر هر حرکت، احتمال پیشامدِ آن دور از انتظار نیست.
2 ـ هدف در این نگاه بریده از مبدأ و منتهای آن ارزیابی گردیده و روح حاکم بر همه مراحل قیام یعنی «حقمحوری» که در منشور آن به صورت شفاف تبیین گردیده، نادیده گرفته شده است.
3 ـ این نگاه به گونه دوم آن از این جهت به درستی نزدیکتر است که محوریت قیام یعنی حقمحوری در همه مراحل آن از بیعت تا شهادت به گونهای با نفی حاکمیت موجود و مجاهدت در مسیر حاکمیت حق درآمیخته است.
4 ـ آموزه وحیانی این نگاه توأم با شبهاتی است که از شفافیت و الگوپذیری آن میکاهد.
د ـ حرکتی دموکراتیک در پاسخ به خواست مردم
در این تفسیر، قیام ماهیتی دموکراتیک داشته و پاسخ مثبت به دعوت مردم است تا زمانی که مردم به دعوت خویش وفادار بودهاند و آنگاه که مردم از دعوت خود صرفنظر کردهاند، رهبری قیام خود پیشنهاد ترک مخاصمه و رفع تشنج نموده است.
مهندس بازرگان از این نگاه میگوید:
«خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه بنا به اصرار سران و مردم کوفه بود و عهدهدار شدن زمامداری آنان دعوتی بود صددرصد دموکراتیک و تا حضرت، مسلم بن عقیل را برای بررسی و اطمینان اخذ بیعت نفرستاد، تصمیم به اجرای قطعی آن کار خطرناک علیرغم نصیحت برادرش و بعضی از آگاهان علاقهمند پیش نگرفت و چون در مواجهه با حرّبن یزید از عهدشکنی کوفیان آگاه شد، واقعا و رسما قصد انصراف کرد.
حسین بن علی امامی است که نهضت و شهادت او را غالبا و بویژه در نیم قرن اخیر به منظور سرنگون کردن یزید و تأسیس حکومت و عدالت اسلامی در جامعه آن روز مسلمانان برای الگو شدن آیندگان میدانند، در حالی که اولین حرف و حرکت امام حسین امتناع از بیعت با یزید نامزد شده از طرف پدرش بود.»5در نقد این دیدگاه موارد زیر درخور تأمّل است:
1 ـ در این نگاه مانند نگاه پیشین به منشور قیام و مبدأ و منتهای آن توجه نگردیده و بدون نگریستن به مبادی و غایات قیام، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
در اینباره شهید مطهّری میگوید:
«هنوز شاید کوفه خبر نشده بود که معاویه مرده است، از امام حسین تقاضای بیعت کردند، امام حسین (به استناد و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید) امتناع کرد، حاضر نشد (بیعت کند). دو سه روز باز به همین منوال گذشت، مردم میآمدند، گاهی با زبان نرم و گاهی با خشونت؛ تا حضرت مدینه را رها کرد. در بیستوهفتم رجب امام حسین از مدینه حرکت کرد و در سوم شعبان به مکه رسید. دعوت مردم کوفه در پانزدهم رمضان به امام حسین رسید. یعنی بعد از آن که یک ماه و نیم از تقاضای بیعت و امتناع امام گذشته بود و بعد از این که بیش از چهل روز بود که امام اساسا در مکه اقامت کرده بود. (و به روشنگری و ایستادگی ادامه میداد). بیعت نکرد. قبل از آن که اصلاً تقاضای کوفیها درمیان باشد و فرمود، من بیعت نمیکنم، ولو در همه روی زمین مأوا و ملجئی برای من باقی نماند.»6
2 ـ دین و دنیای مردم دو مقوله جدا از یکدیگر تلقی شده، قیام امام تنها به دنیای مردم و مربوط به شؤون سیاسی ـ اجتماعی او به عنوان یک شخصیت دموکرات میشود.
3 ـ این نگاه از یک زاویه بسته به قیام نگریسته، هیچ تحلیلی از مجموعه مراحل گوناگون قیام و نیز منشور آن ارائه نمیدهد.
4 ـ آموزه آن وحیانی نبوده و صرفا سکولار و قابل هر نوع دخل و تصرف و تحلیل مثبت و منفی روشنفکرانه میباشد.
ه ـ قیامی الهی در دفاع از کیان اسلام
از این منظر، نهضت عاشورا ماهیتی الهی داشته و در راستای دفاع از کیان اسلام و قوانین قرآن، آگاهانه و مسؤولانه صورت گرفته است.
در ارزیابی این نگاه، نکات زیر مورد توجّه است:
1 ـ با چنین تفسیری قیام عاشورا از ماهیتی کاملاً وحیانی برخوردار بوده و برمبنای حقمحوری تکیه زده و شاخصه حقانیت آن، جامعنگری دینی، واقعیتهای شناخته شده، سیره عملی و منشور بیابهام امام میباشد.
2 ـ از آموزهها و الگوهای الهی، فراگیر و شفاف برخوردار است.
3 ـ هویت قیام و منشور آن به همه شبهات دگراندیشان بروننگر و کجاندیشان دروننگر بآسانی پاسخ میدهد.
شاخصه شناخت
بزرگترین مشکل برداشتهای پیشین، دخالت دادن پیشفهمهای خاص در تحلیلها و مراجعه نکردن به متن حادثه و منشور رهبر حرکت و نیز ندیدن نقشه شفاف و جامع معمار آگاه این حماسه شکوهمند و جاودانه است. حل این مشکل در گرو دست یافتن به شاخصه شناخت و رجوع به متن منشور حماسه است.
از نگاه ما این حادثه قبل از این که ماهیتی سیاسی و اجتماعی داشته باشد، ماهیتی دینی دارد و یکسونگریهای یاد شده یا برخاسته از نگاههای سیاسی ـ اجتماعی محض و به یک معنا سکولار نسبت به این پدیده و یا برخاسته از دیدگاههای یکسونگرانه و تکبعدی در حوزه معرفت دینی است. برای دست یافتن به درک درست قبل از هر چیز باید دانست که حرکت امام حسین علیهالسلام بر مبانی معرفتی خاصّی تکیه داشته است که گروههای یاد شده از درک آن ناتوانند و این مبانی را باید شناخت.
رؤوس کلّی مبانی معرفتی قیام عاشورا در محورهای زیر خلاصه میشود:
الف) جهانبینی توحیدی: جهان و همه اجزای آن بر محور حق حرکت میکند و درستی و نادرستی هر حادثه بر این مبنا سنجیده میشود. مبارزاتی الهی است که بر پایه حق شکل گرفته باشد، از هر نوع که باشد: اعتقادی، سیاسی و یا نظامی و زیستن و شهادت در این مسیر فرقی نمیکند.
ب) جامعیت و کمال دین: دین، اندیشهای الهی، راهی کامل، برنامهای همه جانبه و نظامی فراگیر برای زندگی انسان است و هرگونه تحلیل و تفسیر یک پدیده دینی تنها در ذیل چنین تعریفی معنی مییابد.
ج ـ امامت: امامت استمرار رهبری الهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جهت پاسداری از دستاوردهای مکتب، تبیین و تفسیر آن، حفظ حاکمیت دین بر جامعه و ایستادگی در برابر هرگونه تحریف و انحراف بوده، تمامی اعمال و حرکات امام علیهالسلام در هر میدان و به هر شکلی بر این پایه قابل بررسی است.
د ـ حکومت: حکومت، نظامی است الهی که در راستای حاکمیت حق بر همه شؤون زندگی انسان شکل گرفته و تربیت انسانی کامل و ارزشی را سمت و سوی همه قوانین و مقررات و تلاشهای همه جانبه خود قرار میدهد. در اینگونه حکومت، دین و دنیا با یکدیگر گره خورده، هر نوع تلاش و مبارزه در این مسیر جز حرکت در مسیر کلی حق هویت دیگری ندارد.
ه ـ امر به معروف و نهی از منکر و جهاد: از نصیحت و خیرخواهی تا برخورد قهرآمیز با هرگونه فساد و تبهکاری، تحریف و انحراف به عنوان یک وظیفه شناخته شده و تعریف شده دینی و پیروزی و شهادت در اندیشه توحیدی، دو فرد از یک کلی است. انسان موحّد به زندگی و مرگ به عنوان هدف نمیاندیشد و نگران هیچیک از آن دو نیست؛ تنها به حق میاندیشد، تنها نگران آن است و فقط برای آن جهاد میکند.
با این بررسی اجمالی پیرامون شاخصه شناخت، در یک نگاه کلی میتوان گفت: برداشتهای یکسونگرانه (بجز برداشتهای خصمانه و غیرمنصفانه) در یک مجموعه مرتبط با اصل کلی «حقمداری» پذیرفتنی است و هیچ مشکل دینی، سیاسی و اجتماعی ندارد؛ اما هر یک بتنهایی شبهات فراوانی از علم امام تا هدف، شیوه و... به همراه خواهد داشت و بر این اساس ماهیت قیام را در یک جمله میتوان خلاصه کرد: جهادی است تکلیفی، که هدف آن دفاع از کیان اسلام، حفظ دستاوردهای مکتب و شکستن طلسم سکوت و سکون میباشد؛ به هر جا و هر چه که بینجامد. شاهد این مدعا التزام حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به مبانی یاد شده در سیره عملی خویش میباشد. توجه به منشور قیام اباعبداللّه علیهالسلام ما را در دریافت این امر یاری میکند.
منشور قیام
منشور قیام، مجموعه رهنمودهای شفاف و روشن امام علیهالسلام از آغاز برخورد با فرماندار مدینه تا نیل به لقاءاللّه در میدان نبرد و قتلگاه را در برمیگیرد.
بررسی مجموعه این منشور بویژه با تأمل در سیر جهادی آن حضرت و همراهان بزرگوار او فراتر از این مقال میباشد. بنابراین، ما به گوشههایی از آن که ناظر بر مراحل عمده قیام است بسنده میکنیم:
الف) دعوت به بیعت: امام علیهالسلام در پاسخ به درخواست بیعت میفرماید:
«و علیالاسلام السلام اذ قد بلیت الامّة الاسلامیّة براع مثل یزید.»7
باید با اسلام وداع نمود، هنگامی که امّت اسلامی به حاکمی همچون یزید، گرفتار شده است.
از کلام امام دریافت میشود که محور مخالفت و امتناع از بیعت، «اسلام» است.
ب) در آغاز حرکت: امام علیهالسلام هنگام خروج از مدینه در وصیتنامهای به برادرش محمد حنفیه مینویسد:
«فمن قبلنی بقبول الحق فااللّه اولی بالحق...»8
هر آن کس مرا در راه حقی میداند، پس خداوند برای حق بودن شایستهتر است.
در این رهنمود، محور حرکت «حق» معرفی شده است.
ج) در پاسخ به مردم کوفه: امام در پاسخ به مردم کوفه نامهای مینویسد که در بخشی از آن آمده است:
«فلعمری ما الإمام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدّائن بدین الحقّ، الحابس نفسه علی ذات اللّه.»9
به جانم سوگند، امام آن کسی است که براساس کتاب خدا حکم کند، دادگری ورزد، پیرو دین حق باشد و در راه طاعت خداوند، نفس خود را مهار سازد.
در این پاسخ، سخن از حکومت برمبنای مقررات دینی به میان آمده است.
د) هنگام برخورد با حرّ: حضرت در بخشی از سخنرانی خود فرمود:
«ان رسول اللّه قال من رأی سلطانا جائرا مستحلاً لحرم اللّه ناکثا لعهد اللّه، مخالفا لسنّة رسولاللّه یعمل فی عباد اللّه بالاثم والعدوان، ثمّ لم یغیّر علیه بقول ولا فعل، کان حقاً علی اللّه ان یدخله مدخله.»10
همانا رسول خدا فرمود: هر آن کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، پیمانهای الهی را شکسته، مخالف شیوه رسول خداست، در میان مردم به گناه و ستمگری فرمان میراند و در برابر او با سخن یا عملی موضع نگیرد، سزاوار است بر خداوند که او را در جایگاهی همانند قرار دهد.
در این بخش از منشور، بر تکلیف بودن مبارزه در برابر نقض مقررات دینی و انحراف عملی از مسیر الهی تأکید شده است.
ه ) برخورد با عمر سعد: امام ضمن ردّ بیعت و امتناع از تسلیم فرمود:
«لا اجیب ابنزیاد الی ذلک ابدا فهل هو الا الموت فمرحبا.»
در این امر هرگز پاسخ موافقی را نخواهم داد، آیا نتیجه چنین موضعگیری جز مرگ است؟ پس خوشا به مرگ.
و ) هنگامه نبرد: حضرت در هنگامه نبرد در بخشی از سخنان خود فرمود:
«الاوان الدعیّ بن الدعیّ قد رکز بین اثنتین، بین السلّة والذلّة و هیهات منّا الذلّة، یأبی اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و نفوس أبیّة عن ان نؤثر طاعة اللّئام علی مصارع الکرام.»11
بدانید که زنازاده پسر زنازاده، بین دو امر مخیرم ساخته، میان کشته شدن و پذیرش ذلّت و دور است از ما پذیرش خواری. خداوند چنین شیوهای را از ما نپسندیده و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامنهای پاک و ناآلوده، که ترجیح دهم اطاعت فرومایگان را بر شیوه پاکان.
در این بخش از منشور بر تکلیف بودن مقاومت تا سر حدّ شهادت تأکید شده است.
ز) هنگامه شهادت: فرمود: «بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسولاللّه.»
به نام خدا و با تکیه بر خدا و بر شیوه فرستاده خدا، (زندگی را پایان میبرم).محور قیام او «اللّه» تکیهگاه فکر و دل او «اللّه» و مسیر آسمانی او سیره رسول اللّه معرّفی و با خون سرخ او و یارانش بر تارک تاریخ به ثبت رسیده است
والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا.
پینوشتها
12 . شهید مطهّری، حماسه حسینی، ج1، ص76.
13 . مقدمه ابنخلدون، ترجمه محمّد پروین گنابادی، ص415.
14 . نعمتاللّه صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ص23.
15 . کیان، سال پنجم، ش 28، ص48.
16 . حماسه حسینی، ج2، ص362-361.
17 . بحارالانوار، ج44، ص326.
18 . همان مأخذ، ص329.
19 . همان مأخذ، ص334.
20 . الإرشاد، ص2.
21 . بحارالانوار، ج44، ص382.
22 . بلاغة الحسین، ص89.