آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

در نگاشته پیشین از پیشینیه تفسیر سخن به میان آمد و به پیدایش آن به عهد نبوّت اشارت گردید و گفته آمد که حامل وحی الهی همان‏گونه که مکلف به بلاغ بود، موظف به بیان نیز بود.(کان علیه البیان کماکان علیه البلاغ)و بدیهی است که بیان پیامبر همان تفسیر حضرتش بود از قرآن.چون تفسیر را از هر سوی که بنگریم غرض اصلی آن، بیان مراد و کشف غطاء از مقصد متکلم است.لذا تبیین رسول خدا تفسیر قرآن به حساب می‏آمد. یادآوری دوباره این نکته ضروری است که بساطت و سادگی تفسیر آن حضرت به سبب فهم مسلمانان اولیه از معانی الفاظ و واژگان آیات بنیّات بود.به عبارت دیگر، مبّین وحی الهی، نقاب از چهره آیاتی بر می‏افکند که غموض در معنا و محتوا را به دنبال داشت.
همچنین در نوشتار سابق به تفسیر و نام‏آوران آن در عهد صحابه و روش تفسیری آنان پرداختیم.مصادر تفسیری‏شان را بر شمردیم و تفسیرشان را در بوته نقد گذاردیم و در این نوشته آهنگ آن داریم که به مدارس تفسیری صحابه پرداخته، شهرگان از شاگردان آن را برشمریم و ویژگی تفسیری هر یک را فراخور حال و مقام مقال به تصویر کشیم.
تذکار دوباره این مطلب بی‏فایده نیست که آنچه در شماره‏های اولیه این سلسله‏نوشتار خواهد آمد، در رهیابی به تطوّرات و سیر تکاملی تفسیر و بررسی نحله‏ها و نظرگاههای مختلف و جریانهای گونه‏گون تفسیری و بازشناسی تحوّلات مربوط به آن نگاشته می‏شود.امید که این آغاز، فرجامی مطلوب و رضایتبخش را در پی داشته باشد؛ ان شاء الله.
مدارس تفسیری صحابه
با گسترش رو به افزون اسلام به امصار و بلاد، این احساس در بزرگان صحابه به وجود آمد تا علوم و معارف اسلامی را که از سرچشمه وحی گرفته‏اند، به پهنای گیتی بگسترانند و دیگران را از این آبشخور فیّاض سیراب کنند و اکناف و آفاق عالم اسلامی را از پرتو نور وحی متلألی سازند و آنچه از رسول خدا در سینه دارند، با هجرت به اقالیم، به دیگران بازگو کنند و مسلمانان را مربّی و معلّم، و تشنگان را ساقی باشند.مدارس علمی در این شهرها برپا شد که استادانش را صحابه و شاگردانش را تابعین تشکیل می‏دادند و تبیین آیات بیّنات از عمده مباحث مطروحه در این مدارس بود.مدارس تفسیری مکه، مدینه و کوفه از مشهورترین این مکاتب می‏باشند.
در این مدارس، تفسیر به صورت گسترده‏تری رخ نمود، زیرا که هر قدر فاصله مسلمانان از نظر زمانی از عهد رسالت بیشتر می‏شد، غموض و پیچیدگی بعضی از آیات فزاینده‏تر می‏گشت.
گرچه در بعضی از این مدارس، اجتهاد تفسیری نضج گرفت و فروغ آن بتدریج در حوزه تفسیر پرتوافشانی کرد و برخی از دست پروردگان این مکاتب چونان مجاهد و... این پدیده مهم تفسیری را فراروی پسینیان نهادند و پای عقل و اندیشه و تدبّر را به گلگشت حیات نوین تفسیری مایه‏ور از پیامبر اکرم و ائمّه هدی علیهم السّلام گشودند، لکن روش تفسیری غالب در این حوزه‏ها تفسیر به روایت-مأثور-بود که زمینه بسط و گسترش آن بیش از پیش فراهم گشت و به همان میزان اخبار غیر مسند به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم در حیطه تفسیر رو به فزونی نهاد و این استناد حاکی از القاء رأی و اعمال نظر مفسران بود که بعضا با حسن نیّتی جاهلانه و غالبا با سوء نیتی مغرضانه همراه بود. 1 نیروی استنباط و قوه اجتهاد و کنکاش روشمندانه در پیشگاه آیات قرآنی تعطیل گردید و گوهر مراد کتاب آسمانی در پشت حجابی از مطوّلات در تفسیر، ورود گسترده قصص موسوم به اسرائیلیّات و مسیحیّات و مجوسیّات به قرآن بود که به عنوان روایاتی در باب قصص پیامبران، آفرینش جهان، اخبار غیبی، مسائل مربوط به قیامت و دیگر وقایع تاریخی را از راه سایر مفسران اهل کتاب به دست آوردند و سعی کردند جزئیات و برخی مسائل قرآنی را از رهگذر آن، شرح و تفسیر نیماند.
باید پذیرفت که در تفسیر قرآن از رهگذر روایاتی که به این مدارس منسوب است، ضعف و خلل راه یافته است و همین نکته باعث می‏شود که اعتماد و اطمینان مطلق به آنها از میان برود و نیز همین امر موجب می‏گردد که علمای اسلامی به بحث و کاوش و نقل و جرح و تعدیل احادیث تفسیری‏اش که بدینان منسوب است روی آورند و اهتمام خود را در این جهت مصروف نمایند.
بحث مفصّل آن را به شماره بعد وا می‏گذاریم.اینک به مدارس تفسیری صحابه و شاگردان برجسته آن اشاره‏ای گذار می‏کنیم.
الف.مدرسه تفسیری مکّه
این مدرسه به دست توانمند عبد الله بن عباس پای گرفت و تابعین بر حلقه درسش زانو می‏زدند و معارف قرآنی را از آن«ترجمان قرآن»فرا می‏گرفتند.متخرّجین این مکتب، بنیان«اجتهاد در تفسیر»را پی‏ریزی کردند.در عین حال، روح تعبّد و اعتماد به نقل در این حوزه بیش از سایر حوزه‏ها مشهود بود.مدرسه تفسیری مکه از مهمترین و شاخصترین مدارس تفسیری به شمار می آید و همان طور که اشارت رفت، ابن تیمیه قائل است«که 1.فصلنامه تحقیقات تاریخی، شماره 3، ص 371.عالمترین مردم به تفسیر قرآن اهل مکه بودند، زیرا آنان شاگردان ابن عباس هستند.» 1 پرآوازه‏ترین شاگردان این مدرسه عبارتند از:
1.سعید بن جبیر
وی از اصحاب امام زین‏العابدین علیه السّلام و از برجسته‏ترین و معروفترین چهره‏ها در تفسیر و قراءت به شمار می‏رود.او مصحف زید و ابن مسعود را با هم مقابله کرده بود و شبی به قراءت زید و شب دیگر به قراءت عبد الله نماز می‏خواند.سیاه رنگ و سپیدخوی بود.در بیان سفیان ثوری، وی در رأس سایر مفسّران قرار دارد آن جا که گوید:
«تفسیر را از چهار تن بیاموزید، سعید بن جبیر، مجاهد، عکرمه، و ضحّاک.» 2
سیوطی در الاتقان از قتاده نقل می‏کند که او گفته است چهار تن از تابعین دانالترین هستند که سعید بن جبیر در آن میان از همه اعلم و آگاهتر به تفسیر قرآن می‏باشد. 3
در فضل و دانش تفسیری وی گفته‏اند:
«ماعلی وجه‏الارض احد الاّ و هو یحتاج الی علمه.» 4
تقوا و زهد و پارسایی وی سبب گشت که از تفسیر به رأی پروا داشته باشد.او به معاصران خود رجوع می‏کرد و دانش دیگران را نزد خود گرد می‏آورد.از این رو وی را «اجمع تابعین»در فقه و تفسیر دانسته‏اند.یحیی بن سعید مرسلات او را بهتر از مرسلات عطاء و مجاهد می‏دانست.ابن عباس وی را به عنوان مطمئن‏ترین سند دینی ستوده، دیگران را بدو ارجاع می‏داد.
برخی بر این باورند که کتاب تفسیری وی نخستین تألیف در علم تفسیر است. وثاقت او مورد اتفاق اصحاب صحاح ستّه و کتب اربعه شیعی می‏باشد.
1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 70.
2.جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 323.
3.همان مأخذ، ص 235.
4.سید محمد امین، اعیان الشیعه، ج 7، ص 235.
سرانجام به سبب تشیّع و وفاداری نسبت به حضرت علی علیه السّلام توسط حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.
2.مجاهد بن جبیر
از اعلام و معارف شیعه در قرن دوم به شمار می‏آید.روایات تفسیری وی از حضرت علی علیه السّلام و ابن عباس می‏باشد.او را«شیخ القراء و المفسّرین»لقب داده‏اند.وی اهل تحقیق بود و هر چیز شگفت‏آوری را شخصا تحقیق می‏کرد.گویند به چاه برهوت در «حضرموت»رفت و برای جستجو از هاروت و ماروت به«بابل»سفر کرد.اثر تفسیری او «تفسیر القرآن»نام گرفته است که برخی قائلند صحیحترین تفسیر در تبیین آیات بیّنات می‏باشد.ثوری گوید:
«اگر تفسیر از مجاهد به دستت آمد، برای تو بس است.» 1
بخاری اغلب روایات تفسیری را از او نقل می‏کند.مجاهد در مقام تفسیر از جرأت و شهامت بیشتری نسبت به دیگران برخوردار بود.از ویژگیهای تفسیری وی آن است که به عقل خود در تفسیر، آزادی بیشتری می‏داد.اگر به نصّی از قرآن می‏رسید که ظاهرا با عقل و خرد همساز نبود، آن را از با تمثیل و تشبیه می‏گرفت.آیه شریفه‏«فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین» 2 را از باب تمثیل و کنایه می‏شمارد و منظور قرآن را مسخ قلوب می‏داند، نه صورت و قیافه.
استناد وی به آیه‏«کمثل الحمار یحمل اسفارا»می‏باشد.نیز آیه کریمه‏«وجوه یومئذ ناضرة الی ربّها ناظرة» 3 را این‏گونه تفسیر کرده است:«تنتظر الثواب من ربّها لا یراه خلقه شی»و همین تفسیر بعدها برای معتزله، مستندی قوی در عدم جواز رؤیت بود.از فضل بن میمون روایت شده که او از مجاهد شنیده است که وی قرآن را سی بار به این 1.جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 596.
2.بقره/65.
3.قیامت/23-22.
عباس عرضه کرده است و هر بار که در مطلع آیه‏ای توقف می‏کرده از ابن عباس می‏پرسیده است که این آیه در چه موضوع و چگونه نازل شده است. 1 وی در مکه در 83 سالگی در حالی که در سجده بود، از دنیا رخت بربست.
3.عکرمة
وی غلام ابن عباس بود.گویند ابن عباس پاهای او را می‏بست تا تفسیر را بدو تعلیم دهد، همچنان که خود گوید:هر چه از قرآن برایتان حدیث می‏کنم از ابن عباس است.به نقل ابن حجر، وی در تفسیر و درباره نزول قرآن، کتابی به نقل از ابن عباس داشته است. کتاب«تنویر المقیاس»ابن عباس توسط او روایت شده و خود نیز دارای مصحفی بوده است.وی در تفسیر و مغازی، میان تابعیان مقام ارجمندی را داراست.شعبی گوید:
«از مفسّران قرآن کسی عالمتر از عکرمه باقی نماند.» 2
حبیب بن ثابت می‏گوید:
«پنج مفسّر قرآن نزد من گرد آمدند:طاووس، مجاهد، سعید بن جبیر، عکرمه و عطاء.مجاهد و سعید تفسیر آیات قرآن را از عکرمه می‏پرسیدند و او به همه سؤالات آنان پاسخ می‏داد.» 3
گویند:سیصد نفر از او روایت کرده‏اند که در میان آنان هفتاد نفر تابعی هستند.وی را از موصوفین به حریّت رأی و خرد و اجتهاد در تفسیر دانسته‏اند.در وثاقت او اختلاف است.علامه حلی و محدث قمی وی را از خوارج می‏دانند. 4 او به سال 104 درگذشت.
4.عطاء بن ابی رباح مکّی
از فقها و مفسّران و زاهدان نام‏آور مکه و از ممتازین مدرسه تفسیری آن جا می‏باشد. 1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 104.
2.همان مأخذ، ص 111.
3.همان مأخذ.
4.سید محمد باقر حجتی، تاریخ تفسیر و نحو، ص 49.
وی را جزء دارندگان مصاحف نیز برشمرده‏اند.خود می‏گوید:دویست صحابه را درک کرده‏ام.وقتی مردم برای فهم مبانی دین و معارف اسلامی به ابن عباس مراجعه می‏کردند، در جواب می‏گفت:
در حالی که عطاء بن رباح در دسترس شماست، چرا به من مراجعه می‏کنید؟» 1
قتاده وی را از داناترین مردم زمان خود به شریعت اسلامی معرفی کرده است.وی از تفسیر به رأی و استنباط تفسیری اجتناب می‏ورزید.گویند از وی راجع به مسأله‏ای سؤال شد، در پاسخ اظهار نمود:
«انی استحیی للّه أن یدان فی الارض برأیی.» 2
وی مورد توجه بنی‏امیه بود و دستور بر این بود که جز از وی از کسی دیگر فتوا صادر نگردد.در عین حال، محمد بن عبد الله قائل است که بهتر از عطاء در مقام فتوا کسی را ندیده‏ام.
5.طاووس بن کیسان یمانی
وی از اصحاب امام سجّاد علیه السّلام و از بزرگان شیعه به شمار می‏آید.ابن قتیبه به تشیّع وی تصریح نموده است.ابن تیمیه وی را اعلم مردم به تفسیر و ابن‏شهر آشوب او را فقیهی بلند مرتبه معرفی کرده‏اند.خود مدعی است که با پنجاه نفر از صحابه آمد و شد داشته است.وی در تفسیر از عبادله اربعه(عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عبد الله بن عمرو عبد الله بن زبیر)روایت می‏کند.زرکلی مؤلف الاعلام می‏گوید:
«وی از اکابر تابعین در فقاهت و حدیث و سختی معیشت و جرأت بر ملوک و خلفاست.» 3
ابن عیینه گوید:
1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 113.
2.همان مأخذ، ص 114.
3.زرکلی، الاعلام، ج 3، ص 224.
«دوری کنندگان از سلاطین سه نفر بودند:ابوذر، طاووس، ثوری.» 1
وی از جمله پارسایان نام‏آور زمان خود به حساب می‏آمد.ابن عباس درباره وی گفته است:
«انّی لا ظنّ طاووسا من اهل الجنة» 2
این جزری تدوین کتابی در تفسیر را از او محتمل می‏داند.
ب.مدرسه تفسیری مدینه
پایه‏گذار این مدرسه ابیّ بن کعب بود که در مدینه اقامت داشت و اغلب مفسران دوره تابعین از روش تفسیری او متأثر بودند.تعبّد به نقل و احتراز از رأی در این حوزه مشهود بود و بیشتر مفسران این مدرسه از توانمندی بالایی در فقه نیز برخوردار بودند که به یادکرد مشهورترین آنها می‏پردازیم.
1.ابوالعالیه رفیع بن مهران ریاحی
وی جاهلیت را درک نموده است و دو سال پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم اسلام آورد و از حضرت علی علیه السّلام، ابن مسعود، ابن عباس، ابی بن کعب، حذیفه، ابوذر و... روایت می‏کند.ابن عباس او را بر سریر خود می‏نشاند و قریش را پایین‏تر قرار می‏داد و می‏گفت:
«هکذا العلم، یزید الشریف شرفا و یجلس المملوک علی الاسره.»
وی را اولین کسی می‏دانند که در ماوراءالنهر اذان گفت.او در تفسیر کتابی دارد که ابن ابی حاتم، طبری، حاکم و احمد بن حنبل در آثار تفسیری خود از این اثر سود بسیار جسته‏اند.ابن ابی داود گوید:
1.همان مأخذ.
2.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 112.
«بعد از صحابه داناتر از ابوالعالیه در قراءت کسی نیست.» 1
سال وفات او را 93 ه ق دانسته‏اند.
2.محمد بن کعب القرظی
از یهودیان مدینه به شمار می‏رفت و تفسیر ار از حضرت علی علیه السّلام، ابن عباس و ابن مسعود و با واسطه از ابیّ بن کعب روایت کرده است.وی به عدالت، وثاقت، کثرت حدیث و تأویل قرآن، شهره است.ابن عون گوید:
«کسی را عالمتر از قرظی به تأویل قرآن ندیده‏ام.» 2
و ابن حبان در حقّ وی گوید:
«او از افاضل علما و فقهای اهل مدینه بوده است.» 3
وی به سال 118 ه ق بر اثر فرو ریختن سقف مسجد درگذشت.
3.زید بن اسلم
در مدینه دارای مجلس فتوا بوده است و 40 فقیه بر حلقه درسش گرد می‏آمدند. شیخ طوسی قائل است که از اصحاب امام سجاد علیه السّلام می‏باشد و با آن حضرت آمد و شد زیادی داشته است.از این رو، روایات فراوانی در بعضی از کتب اربعه شیعه از وی نقل شده است.او در بین معاصرینش به«غزارة العلم»مشهور است. 4 وی قرآن را به رأی خویش تفسیر می‏نمود.حماد گوید:
«آن هنگام که به مدینه داخل شدم، مردم از وی سخن می‏گفتند و عبیدالله بن عم می‏گفت:ما نعلم به بأسا الا انّه یفسّر القرآن برأیه.»
1.همان مأخذ، ص 115.
2.همان مأخذ، ص 116.
3.همان مأخذ.
4.همان مأخذ.
مالک بن انس تفسیر را از او اخذ کرده است.وی به سال 136 ه ق درگذشت.
ج.مدرسه تفسیری کوفه
بنیانگذار این مدرسه عبد الله بن مسعود می‏باشد و تفسیر کوفیان از وی متأثّر است. عمر او را به عنوان معلم و مفسّر قرآن به کوفه گسیل داشت.ویژگی این حوزه نسبت به حوزه‏های دیگر در این است که اعتماد به رأی بیش از نقل می‏باشد و این مطلب از کثرت مسائل خلاف در میان ایشان هویدا می‏شود.کوفه در آن عهد، بزرگترین مرکز علوم اسلامی و محل بروز و ظهور مکتب تشیّع به شمار می‏رفت.مکتب فقهی نیز در این شهر پای گرفت که ابو حنیفه آن را گسترش داد.شاگردان نامدار این مدرسه عبارتند از:
1.مره همدانی کوفی
وی در نظر عامه، مقامی بالا و ارجمند داشت.او در زهد و پارسایی، شاخص زمان خویش بود.گویند در هر روز 600 رکعت نماز می‏خواند و به قدری پیشانی بر خاک سایید که خاک رخسار او را تنیده بود، لیک چهارمین کسی بود که به امام علی علیه السّلام بغض و کینه می‏ورزید. 1 از حضرت علی علیه السّلام، ابوبکر، ابوذر، حذیفه، عمر و ابن مسعود روایت نموده و به سال 76 ه ق درگذشت.
2.علقمة بن قیس
از نام‏آورترین و داناترین شاگردان ابن مسعود به شمار می‏رفت.شیخ طوسی در عدّه او را از اصحاب حضرت علی علیه السّلام می‏داند.وی در صفین همراه با امام علی علیه السّلام در یک صف بود و یکی از دو پایش را از دست داد.حافظه‏ای بسیار قوی داشت.او را از راویان موثقی می‏دانند که به ورع و تقوا ستوده شده است و در میان رجال حدیث شیعی نیز به زهد و وثاقت، مشهور است.ابو المثنی درباره وی گفته است:
1.کربلائی، منتهی المقال، ص 300.
«هرگاه علقمه را ببینی بسان آن است که ابن مسعود را دیده باشی.» 1
مره همدانی در حق وی گفته است:«کان علقمة من الربانیین.» 2 وی 90 سال بزیست و در سال 61 ه ق بدرو حیات گفت.
3.مسروق بن اجدع
بعضی وی را اعلم اصحاب ابن مسعود دانسته‏اند.علم را از حضرت علی علیه السّلام اخذ کرده است.نیز از خلفای اربعه و ابن مسعود و ابیّ بن کعب روایت کرده است.خود می‏گوید:
«بسیاری از دانشهای تفسیری خود را از ابن مسعود اخذ کردم و وی عادة سوره‏ای را بر ما می‏خواند و برای تفسیر آن با ما به گفتگو می‏نشست و در تمام طول ساعات روز به تفسیر همان سوره می‏پرداخت.» 3
شریح قاضی در مسائل مشکل با او مشورت می‏کرد.ابن حجر مناقب او را بسیار می‏داند.وثاقت او از نظر عامه محرز است، لکن متهم به عداوت با امام علی علیه السّلام می‏باشد.
4.عامر شعبی
از حضرت علی علیه السّلام، عمر، ابن مسعود، ابن عباس و مسروق روایت می‏کرد، لکن از آنان سماع حدیث نکرده است.گویند:پانصد تن از صحابه را درک کرده و از نظر احاطه و اطلاع بر تفسیر چونان ابن عباس، بی‏همتا بوده است.وی از حافظه‏ای بسیار قوی برخوردار بود.در این باره خود می‏گفت:
«هیچ گاه چیزی ننوشتم، ولی هر چه را می‏شنیدم حفظ می‏کردم و با یک بار شنیدن، نیاز به تکرار نداشتم.» 4
1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 119.
2.همان مأخذ.
3.همان مأخذ، ص 120.
4.همان مأخذ، ص 122.
وی به روایت مغازی شهره بود.عاصم گوید:
«کسی را عالمتر از او در حدیث در میان اهل بصره و کوفه و حجاز نیافته‏ام.» 1
با این‏که بسیاری از صحابه در قید حیات بودند، مردم به حلقه درس وی گرد می‏آمدند و محل رجوع در فتوا بود.برخی قائلند که وی از تفسیر به رأی احتراز می‏جست و در پاسخ به پرسشهای تفسیری توقف می‏کرد، همچنان که خود گفته است:
«سه چیز است که تا زنده‏ام درباره آنها سخن نگویم:تفسیر و روح و رأی.»
وی به سال 109 ه ق درگذشت.
5.جابر بن یزید جعفی
از یاران و صحابی امام سجاد و امام محمد باقر علیها السّلام می‏باشد.از نظر رجال حدیث شیعه و سنّی مورد وثوق و اطمینان است.سفیان در حق وی گفته است:
«جابر صدوق در حدیث است و راستگوتر از او در نقل حدیث ندیده‏ام، جز این‏که رافضی است.» 2
وکیع درباره وی می‏گوید:
«اگر در چیزی شک کردید، در وثاقت جابر تردید به خود راه ندهید.»
آثار فراوانی در تفسیر و احکام و جز آنها بدو منسوب است.گولدزیهر قائل است که در تاریخ شیعه نخستین کتابی که اساس تفسیر شیعی را بنیاد نهاد، کتاب تفسیر قرآنی است که در سده دوم، جابر بن یزید آن را تدوین کرده است. 3
6.سدّی کبیر
وی از اصحاب امام سجاد و امام صادق علیها السّلام، قرشی و کوفی و منتسب به سدّه مسجد کوفه است.نیز روایتگر تفسیر ابن عباس از محمد بن سائب کلبی و انس می‏باشد و 1.همان مأخذ.
2.کربلائی، منتهی المقال، ص 73.
3.کولدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص 303.
در تفسیر گاهی از ابن صالح و گاه از ابن مالک، نقل حدیث کرده است.روش تفسیری او، تفسیر به مأثور و منقول می‏باشد.شعبی وی را مورد طعن قرار داده و قائل است که وی در تأمل در حدیث، مسامحه می‏ورزیده است.سیوطی در الاتقان گوید:
«اسماعیل سدّی تفسیر خود را با اسناد به ابن مسعود و ابن عباس نقل می‏کند و از پیشوایان تفسیر مانند سفیان ثوری و شعبه روایت می‏نماید.تفسیر سدّی یکی از بهترین و کاملترین تفاسیر می‏باشد.»
و در پایان می‏افزاید:
«طبری اغلب از تفسیر وی نقل می‏کند.» 1
سدّی به سال 168 ه ق درگذشت.
مدرسه تفسیری بصره
مؤسس این مدرسه، ابو موسی اشعری است.وی در خلافت عمر، والی بصره شد و تا چند سال از خلافت عثمان نیز به همین سمت باقی می‏ماند تا این‏که حضرت علی علیه السّلام او را عزل نمود.وی اولین کسی بود که عمر را«امیرالمؤمنین»خواند.او در میان صحابه در تلاوت قرآن به خوش‏آوایی نامور بود.وی روزی قرآن می‏خواند و نزدیک بود که نماز اول وقت از دست برود، به عمر گفتند:«الصلاة، الصلاة»عمر پاسخ داد:آیا ما در نماز نیستیم؟ 2
اشعری را مصحفی بوده که بصریّون آن را رواج دادند و«لباب القلوب»بر آن نام نهادند.میان مصحف او و مصحف ابن مسعود و بین مردم کوفه و اهل بصره رقابتی ایجاد شده بود.اشعری به سال 44 ه ق درگذشت.
انحرافات فکری و عقیدتی بخصوص در مسائل اصول و عدل و امامت و بدعتهای آشکار در شریعت اسلامی، در این مدرسه پای گرفت که ریشه در آرای فکری بنیانگذار این حوزه دارد.مشهورترین شاگردان این مکتب عبارتند از:
1.جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 336.
2.محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص 381.
1.ابو سعید حسن بصری
او را«شیخ اهل بصره»نامند.به مهارتش در تفسیر و دیگر علوم شهادت داده‏اند و در بسیاری از دانشها مانند فقه، تفسیر، حدیث، سیره و کلام، از وی روایت شده است.ایّوب گوید:
«چشمانم فقیه‏تر از حسن کسی را ندیده است.»
از امام باقر علیه السّلام نقل شده است:
«حسن بصری سخنش با سخن انبیا همانند است.» 1
این ندیم در«الفهرست»، تفسیری را بدو نسبت داده است و دو کتاب«نزول القرآن» و«العدد فی القرآن»نیز به وی منتسب است.حسن بصری در زمره اولین کسانی به شمار می‏رود که تفسیر اشاری و کلمات غریبه از فرهنگ اسلام به وسیله متصوفه از او نقل شده است.وی قائل به«قدر»بود.حماد بن سلمه گوید که حمید می‏گفت:«من قرآن را بر حسن بصری قراءت می‏کردم و او آن را بر اثبات قدر تفسیر می‏کرد.»و می‏گفت:«من کذّب بالقدر فقد کفر.»
محدث قمی او را از زهاد ثمانیه می‏داند که مطابق میل و خواهش مردم با آنان سخن می‏گفت و برای ریاست و جاه‏طلبی صحنه‏سازی می‏کرد و به زهد و تقوا تظاهر می‏نمود و وی را پیشوای مذهب قدریه می‏داند. 2 وثاقت او مورد اختلاف است و نزد شیعه از مقبولیّت چندانی برخوردار نیست.وی به سال 116 ه ق درگذشت.
قتادة بن دعامه
وی از حافظه‏ای بس قوی برخوردار بود و در اشعار و ایام و انساب و لغت عرب تبحّر کامل داشت و در تفسیر و بسیاری از علوم، از معارف زمان خویش به شمار می‏آمد. سعید بن مسیّب حافظه او را آزمود و هر چه را که طی چند روز از وی شنیده بود، بدو پس داد تا این‏که سعید گفت:
1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 124.
2.محدث قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 405.
«گمان نمی‏کنم خداوند مانند تو را خلق کرده باشد.» 1
همو گوید:
«در میان اهل عراق بهتر و کارآمدتر از قتاده در نزد من کسی نیست.»
وی مرجع عصر خود به شمار می‏رفت و از اکناف بلاد اسلامی مسائل فراوانی را نزد او می‏فرستادند تا بدانها پاسخ گوید.وی قائل به قدر بود و داعیه«سلونی قبل أن تقفدونی» 2 در سر داشت.کتابی در تفسیر از وی به جای مانده است.
ه.مدرسه تفسیری شام
استاد این مدرسه ابوالدرداء(عویمر بن عامر خزرجی انصاری)است.او در بدر اسلام آورد و همگام با مسلمانان در احد شرکت جست و پیامبر در آن روز فرمود:«نعم الفارس عویمر.»
خلیفه دوم وی را برای تعلیم قرآن به شام فرستاد.او را از جامعان قرآن زمان پیامبر گزارش کرده‏اند.وی در مسجد حلقه‏های تدریس قرآن تشکیل داده و برای هر ده نفر، یک سرپرست تعیین کرده بود و هر کس مشکلی در فهم قرآن داشت به آن مهتر مراجعه می‏کرد و او اگر بدان مسأله جاهل بود، از ابو الدرداء استفسار می‏کرد. 3 وی در محراب می‏نشست و به کار آموزش و تعلیم قرآن در این حوزه‏ها نظارت می‏کرد؛روزی آنان را بر شمرد، به هزار و ششصد و اندی رسید.پیامبر او را«حکیم امت»لقب داده است.وی بر دوستی خاندان پیامبر اکرم ثابت قدم بود.از شاگردان این مدرسه می‏توان از:سعید بن المسیب، علقمة بن قیس، سوید بن غفله، جبیر بن نفیر، زید بن وهب و ابو ادریس الخولانی نام برد.
ادامه دارد
1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 125.
2.همان مأخذ.
3.ابن جزری، غایة النهایه، ج 1، ص 606.

تبلیغات