متکلمان شیعه 1/ مهمن الطاق (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
علم کلام به عنوان دفاع از عقاید اسلامی پی ریزی شد واصول وریشههای این دانش از قرآن مجید وسخنان امیر موءمنان علیه السّلام برگرفته شده است. ازاین جهت، چیزی نگذشت که در مکتب پیشوایان شیعه متکلمان بلند پایه تربیت یافتند ومحافل عقاید را با اندیشه های نورانی خود روشن ساختند.
تاریخ متکلّمان شیعه خود نیاز به نگارش کتاب بزرگی دارد که به ترتیب قرون ویا به ترتیب الفبایی زندگانی وآثار آنان را به رشته تحریر در آورد. اینک در این شماره، وشماره های آینده به زندگانی متکلّمان شیعه خواهیم پرداخت ودر هر شماره یکی از متکلمان بزرگوار شیعه را درج خواهیم کرد.
موءمن الطاّق
محمّد بن علی بن نعمان بن أبی طریفة بَجَلی کوفی، ابوجعفر احول، محدّث، متکلّم، فقیه وشاعر امامی است که از اصحاب امام زین العابدین وامام باقر وامام جعفر صادق علیهم السلام به شمار میرود.
پیشه او صرّافی و در بازار کوفه در محلّی موسوم به طاق المحامل کار میکرد وانتساب وی نیز به همان جا بوده است از این رو، به «صاحب الطّاق» و«طاقی» شناخته میشد. از آنجا که وی در تشخیص پول معیوب تیز بین بود وبا یک نگاه نادرستی آن را در می یافت، مردم به او «شیطان الطّاق» لقب دادند.(1) همان گونه که توده مردم اشخاص تیز بین وتیز هوش را به شیطان تشبیه میکنند. لیکن مخالفان فکری وعقیدتی او به منظور منقصت،این لقب را بر وی شایع کردند.گفته میشود ابوحنیفه نخستین کسی بود که این لقب را بر وی نهاد.
_______________________________
1 رجال النجاشی، ص325، تحقیق: آیة الله شبیری زنجانی.
________________________________________
در مقابله با این روش، دوستداران او ودر پیشاپیش آنها هشام بن حکم، وی را به «موءمن الطاق» ملقب ساختند.(1)
اگر چه برخی از طوایف، معتزله را به او نسبت دادهاند(2) لیکن بدون تردید وی یکی از متکلّمان بزرگ امامیه است واحادیثی که در باره او رسیده ونیز سخنان بزرگان خاصه وعامه بر این نکته گواه است.
موقعیّت استثنایی «موءمن الطاق» در پیشگاه امام صادق 4
امام جعفر صادق علیه السّلام در باره او وسه تن دیگر از بزرگان اصحابش فرمود:
«چهار تن از همه مردم زندگان ومردگان نزد من محبوترند:بُرید بن معاویة عجلی، زرارة بن أعین، محمّد بن مسلم وابوجعفر أحول(موءمن الطاق)».(3)
این سخن امام، پرده از شخصیّت واقعی «موءمن الطاق» بر میدارد وبر اتهاماتی که مخالفان به اونسبت دادهاند خطّ بطلان میکشد؛ چرا که روشن است شخصی که این چنین موررد اعتماد امامان دین باشد امکان ندارد عقایدی برخلاف فرموده های آنان مطرح کند وسخنی بگوید که صددر صد با مبانی عقیدتی پیشوایان شیعه تناقض داشته باشد. افزون بر این، «ذهبی» رجال شناس نقّاد اهل سنّت نیز نقل کرده است که امام صادق علیه السّلام او را بر دیگران مقدّم میداشت و از او ستایش میکرد.(4)
مقام علمی موءمن الطاق
نجاشی رجال شناس بزرگ در باره مقام علمی موءمن الطاق نوشته است:
«منزلت علمی وخوش سخنی او مشهورتر از آن استکه نیاز به بیان داشته باشد».(5)
شیخ طوسی آورده است:
«وی موثّق، دانشمند در کلام، تیز بین ودر پاسخگویی حضور ذهن داشت».(6)
ابن ندیم گوید:
«وی از اصحاب ابوعبد الله جعفر بن محمّد رضی الله عنه ومتکلّمی حاذق بوده است».(7)
شهرستانی گفته است:
«وی شاگرد(امام) باقر محمّد بن علی بن الحسین رضی الله عنهم بوده وآن حضرت اسراری از حالات وعلوم خود را به او سپرده است».(8)
_______________________________
1 ذهبی، لسان المیزان:5/300.
2 مقریزی، الخطط:2/348.
3 رجال کشی:2/423، ط آل البیت.
4 لسان المیزان:5/300.
5 رجال النجاشی،ص 325.
6 الفهرست، ص132.
7 فهرست ابن الندیم، ص264.
8 الملل والنحل:1/187186.
________________________________________
افزون بر آن چه بزرگان در باره او گفتهاند، از مباحثاتی که وی با متکلّمان دیگر فِرَق اسلامی داشته، تسلّط و احاطه علمی او مشهود است. نمونه آن مناظرهای است که با ابوحنیفه در باره متعه بر پایه قرآن وحدیث داشته وبر او غلبه کرده است با این که تخصّص ابوحنیفه در فقه واشتهار موءمن الطاق در علم کلام بوده است.(1)
موءمن الطاق،افزون بر مقام علمی، از قریحهءشعری نیز برخوردار بوده است وبه گفته ذهبی(2) امام صادق علیه السّلام او را در شعر بر دیگران مقدّم میداشت لیکن اشتغال به کلام او را از صف شاعران جدا کرد. از جمله سرودههای او که «صفدی» نقل کرد، این دو بیت است:
ولا تکُ فی حُبّ الأخلاّء مفرطاً
فإنّک لاتدری متی أنت مبغض
وإن أنت أبغضت البغیض فأجمل
صدیقک أو تعذر عدوّک فاعقل(3)
«در دوستی با دوستانت زیاده روی مکن ودر دشمنی با دشمنانت میانه روی پیشه کن.چرا که نمیدانی چه هنگام با دوستت دشمن میشوی یا این که دشمنت را معذور میداری، پس عاقلانه رفتار کن».
مناظرات موءمن الطّاق وموضع امام صادق 4
آن چه مایه اشتهار موءمن الطاق گشت مناظراتی است که با مخالفان فکری وعقیدتی خود انجام میداد وبر پایه جدل واعتراف گرفتن از خصم وآمیخته با طنز آنان را مغلوب میکرد به گونهای که مایه تحیّر وشگفتی میشد. در این میان، مناظرات او با ابوحنیفه شهرت بیشتری دارد و در این باره تألیف خاصّی نیز داشته است.(4) امام صادق علیه السّلام از مباحثات او آگاه بود وحتی بعضی از مباحثات در حضور آن حضرت برگزار میشد وامام هم از نتایج مناظرات او خرسند بود؛ چرا که مایه تقویت مکتب اهل بیت میشد. با این همه، مسائل جنبی وموقعیت های گوناگون ایجاب میکرد که امام علیه السّلام مواضع مختلفی در برابر او اتخاذ نماید:
گاه میشد که به او روش بحث را میآموخت ؛ در این باره «کشّی» روایت میکند که وی شب هنگام به حضور امام رسید در حالی که تواضع فوق العادهای او را در برگرفته بود. حضرت با آرامی از او دلجویی کردند تا تعادل خود را بازیافت سپس پرسیدند:چگونه بامردم مجادله میکنی؟پس از آن که او روش خود را توضیح داد، حضرت
_______________________________
1 الکافی:5/450.
2 لسان المیزان:5/300.
3 الوافی بالوفیات:4/104.
4 رجال النجاشی، ص325.________________________________________
فرمود:چنین وچنان با آنان مجادله کن.(1)
گاه میشد که موءمن الطاق در مواردی که از پاسخ ناتوان شده بود پرسش را با امام علیه السّلام در میان میگذاشت وپاسخ صحیح را دریافت میکرد. در این باره، دو نمونه از مناظرات او با ابن ابی العوجاء زندیق معروف در دست است که در یک مورد شبهه تعارض بین دو آیه کریمه از قرآن در زمینه حکم تعدّد زوجات را مطرح میکند ودر مورد دیگر کرمی را که ساخته او بود مخلوق خود معرفی میکند.در هر دو مورد، موءمن الطاق فرصت میگیرد و در مدینه خدمت امام علیه السّلام رسیده وجواب را دریافت میکند. جالب این جاست که ابن ابی العوجاء پس از آن که پاسخ او را میشنود در مییابد که جواب از امام ششم علیه السّلام است لذا تلویحاً میگوید: «هذا ما حملته الإبل من الحجاز»؛ این سخن را شتران از حجاز آوردهاند.(2)
وگاه برای او پیام میفرستاد که دست از جدال بردارد. مفضّل بن عمر راوی مشهور در این باره میگوید:امام صادق علیه السّلام میفرمود:نزد «احول» برو و او را دستور ده تا لب فرو بندد». مفضّل میگوید: به منزل او رفتم وپیام حضرت را رسانیدم، وی در جواب گفت:می ترسم که نتوانم تحمّل کنم!(3)
روش بحث موءمن الطاق
موءمن الطاق مناظراتی که با دیگران داشت از دو ابزار «جدل» و«قیاس» بهره میگرفت بدین گونه که:باورها وعقاید مسلّم پیشین طرف را پایه قرار میداد وبر اساس آنها او را مغلوب میکرد و در تأیید وتثبیت اندیشه خود از قیاس که تمثیل جزیی به جزیی بود کمک میگرفت. از همین رو، امام صادق علیه السّلام روش بحث او را نمیپسندید؛ چرا که قیاس از دیدگاه امامان شیعه یقین آور نیست وحتی قیاس در دین، از عوامل نابودی دین محسوب میشود.در ارتباط با همین نکته امام صادقعلیه السّلام در پایان مناظرهای که در حضور آن حضرت انجام گرفت، در باره او فرمود:
«قیّاس روّاغ تکسر باطلاً بباطل إلاّ أن باطلک أظهر».(4)
قیاسگر خدعه گر، باطل را با باطل میشکنی لیکن باطل تو کوبنده تر است.
همچنین در پی مناظرهای که به دستور آن حضرت در حضور ایشان در جلسهای علنی با مردی خارجی که هرساله به مدینه میآمد وبه حضور امام میرسید، انجام داد. مرد خارجی پس از آن که مغلوب شد خطاب به حضرت گفت:گمان نمیکردم در بین یاران شما چنین
_______________________________
1 رجال کشی:2/424، تحقیق: رجائی، ط آل البیت.
2 بحار الأنوار:10/202 و47 و406.
3 رجال کشی:2/435.
4 بحار الأنوار:23/13.________________________________________
فردی باشد. امام فرمود:بهتر از او نیز دارم.موءمن الطاق در شگفت شد وگفت:مولای من! آیا نتوانستم شما را خوشنود سازم؟ فرمود: چرا به خدا قسم! او را ساکت وگرفتار کردی، لیکن یک کلمه حق در سخنان تو نبود! ازاین رو که بر پایه قیاس سخن میگویی وقیاس در دین ما راه ندارد.(1)
تمجید امام صادق 4 از موءمن الطاق
با این که امام علیه السّلام روش بحث او را نمیپسندید لیکن به طور کلّی از مناظرات او خوشنود بود واز تفوّق وسلطه او در بحث با عباراتی شیوا ستایش میکرد در ارتباط با همین نکته به دو نمونه از سخنان آن حضرت اشاره میکنیم:
الف) در پایان مناظرهای او را «قفّاز حاذق» توصیف میکند یعنی«پر جست وخیز وتیز بین».(2)
ب) ابوخالد کابلی گوید: صاحب الطاق را در روضه شریفه دیدم در حالی که مردم مدینه دگمه های او را کنده بودند کنایه از بسیاری پرسش وپاسخ واو همچنان مشغول پاسخ بود، به او گفتم:مگر امام صادق علیه السّلام ما را از سخن گفتن باز نداشته است؟پاسخ داد: آیا تو را فرمان داد که مرا از سخن گفتن باز داری؟ گفتم: نه، لیکن خودم را چنین دستور داده است.
موءمن الطاق گفت:تو خود به آن چه مأموری عمل کن یعنی وظیفه من وتو فرق میکند .
ابوخالد گوید: پس از آن که این ماجرا را خدمت امام صادق علیه السّلام بازگو کردم، تبسّمی کرد وفرمود: ابوخالد!«موءمن الطّاق میافتد وپرواز میکند لیکن اگر بال وپر تو را بچینند دیگر نمیتوانی پرواز کنی».(3)
مناظرات موءمن الطاق
اینک به چند نمونه از مناظرات او اشاره میکنیم:
1 مناظره با زید بن علی بن الحسین علیه السّلام.
زید به منظور قیام بر ضدّ بنی امیه در پی گرد آوری نیرو بود وبرای موءمن الطاق مخفیانه پیام داد و او را به یاری طلبید. وی در پاسخ گفت:اگر پدر یا برادرت (امام باقر علیه السّلام) از من یاری میطلبیدند همراه آنان خروج میکردم زیرا یک جان بیشتر ندارم وباید در راه یاری جهت خدا به کار گیرم.
زید گفت: تو میپنداری در خاندان پیامبر امام واجب الطاعهای وجود دارد؟
_______________________________
1 رجال کشی:2/429.
2 بحار الأنوار:23/13.
3 رجال کشی:2/424.
________________________________________
موءمن الطاق: بلی، پدرت یکی از آنان بود.
زید:پدرم چنان به من مهربانی داشت که مرا بر زانوی خود مینشانید ولقمه گرم را خنک ساخته بر دهانم میگذاشت با این حال آیا امکان دارد که مرا از آتش جهنّم باز ندارد ونگوید که برادرم امام باقر علیه السّلام حجّت است بر من وباید از او پیروی کنم تا به مرگ جاهلیّت نمیرم؟!
موءمن الطاق گفت:اتّفاقاً به سبب همین محبّتی که داشته این نکته را از تو پنهان داشته است مبادا زیر بار نروی وجهنّمی شوی! ولی اکنون که آن را از تو پوشیده داشته امید نجات تو وجود دارد.
سپس سخن خود را با این مطلب تأکید کرد که یعقوب پیامبر علیه السّلام با آن که به یوسف گفت: خوابت را از برادرانت پوشیده دار، لیکن به برادران او نگفت که در باره او کید ومکری نکنید تا برای آنان راه نجاتی باز گذاشته باشد.
موءمن الطاق گوید:پس از آن که گفتگویم با زید را برای امام صادق علیه السّلام بازگو کردم حضرت فرمود:
«از پس وپیش، از راست وچپ، از بالا وپایین او را گرفتی وگریزگاهی برای او نگذاشتی». (1)
2 مناظره با ضحّاک شاری (خارجی).
زمانی گروهی ازخوارج به سرکردگی ضحّاک بر کوفه سیطره یافتند، موءمن الطاق نزد او آمد وگفت: من نسبت به دین خود آگاهم لیکن شنیدم دم از عدالت میزنی مایلم همراه تو باشم.ضحّاک از همکاری او مسرور گردید. سپس موءمن الطاق رو به او کرده وگفت:
چرا شما از علی بن ابی طالب علیه السّلام بیزاری جسته وکشتن او را روا دانستید؟
چون که او در دین خدا حکمیّت را پذیرفت.
آیا هر کس چنین کند قتال با او را روا میدانید؟
بلی.
مرا نسبت به معارف دین خود آگاه کن تا یاور شما باشم وافزود:برای آن که روشن شود حق با چه کسی است، چه کس در میان ما داوری کند؟ ضحّاک، اشاره به یکی از یاران خود کرد وگفت:این مرد میتواند بین ما داور باشد.
موءمن الطاق گفت:پس حکمیت در دین را میپذیری؟
ضحاک از روی غفلت گفت:بلی.
در این حال، موءمن الطاق رو به خوارج کرده وگفت:
_______________________________
1همان مدرک:2/425؛ بحار الأنوار:46/180 و189.________________________________________
این فرمانده شما در دین خدا حکمیّت را پذیرفت پس خود دانید!
خوارج تحت تأثیر سخن او قرار گرفتند وضحّاک را با شمشیرهای خود از پای در آوردند».(1)
3 مناظره با ابو حنیفه
در میان مناظراتی که موءمن الطاق با مخالفان عقیدتی خود داشته مباحثات او با ابوحنیفه بیشتر زبانزد است؛ چرا که غالباً با طعنه وطنز همراه بوده واو را به تحیّر وا میداشته است.در این جا به چند مورد از آنها اشاره میشود:
الف) ابوحنیفه خطاب به موءمن الطاق گفت:
شما شیعیان معتقد به رجعت میباشید؟
موءمن الطاق:بلی.
پس اینک هزار درهم به من عطا کن تا پس از رجعت هزار دینار به تو بازگردانم.
ضامنی بیاور تا ضمانت کند به صورت انسان رجعت میکنی نه به صورت خوک!!
لطافت این جواب در این نکته است که ابوحنیفه قائل به تناسخ بود وموءمن الطاق با اشاره به همین عقیده وی، پاسخ داد.از این رو، ابوحنیفه درشگفتی فرو رفت. (2)
ب) ابوحنیفه به موءمن الطاق گفت:اگر واقعاً علی بن ابی طالب علیه السّلام پس از پیامبر حقّی داشت چرا حقّ خود را مطالبه نکرد؟!
موءمن الطاق از روی طنز پاسخ داد:
می ترسید جنیّان او را بکشند همان گونه که سعد بن عباده را کشتند!!
(سعد بن عباده از بزرگان انصار بود که در مقام اعتراض به خلافت عمر به شام رفت لیکن ایادی پنهان خلافت، او را از پای در آوردند وبه منظور پیشگیری از مقابله انصار در میان مردم شایع کردند که طایفه جن او را کشتهاند!)
ج) پس از وفات امام جعفر صادق علیه السّلام ابوحنیفه به موءمن الطاق گفت:
امامِ تو از دنیا رفت.
وی پاسخ داد: بلی، لیکن امام تو تا روز قیامت زنده خواهد بود.(3)(اشاره به آیهای از قرآن که در باره شیطان میگوید:«...مِنَ المُنظَرینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ)».
د) روزی ابوحنیفه با یاران خود نشسته بود
_______________________________
1 کشی:2/429426؛ بحار الأنوار:47/405 406؛ ج33، ص423.
لازم به تذکر است که جمله«از پای در آوردند» بر اساس برداشتی است که محقّق میر داماد از روایت کرده است.
2 تاریخ بغداد به نقل الإمام الصادق والمذاهب الأربعة:2/73؛ نجاشی نیز با مختصر تغییری آورده است،ص325.
3رجال کشی:2/426.________________________________________
که موءمن الطاق از دور نمودار شد. ابوحنیفه رو به یاران خود گفت:«جائکم الشیطان»؛ شیطان به سوی شما میآید.
موءمن الطاق چون نزدیک شد این آیه را تلاوت کرد:«اِنّا اگرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرینَ تَوءُزُّهُمْ اگزاژ» ؛ ما شیاطین را سراغ کافران میفرستیم تا ...».(1)
ه) ابوحنیفه با موءمن الطاّق در کوچه های کوفه میرفتند که ناگاه صدای منادی را شنیدند که طفل گمشدهای را جستجو میکرد؛ موءمن الطاق رو به آن مرد گفت:بچه گمشدهای را ندیدم؛ ولی اگر پیر گمراه میخواهی بیا وابوحنیفه را بگیر!».(2)
4 مناظره با ابن أبی خدره
شیخ طبرسی روایت کرده است که شیعیان وخوارج در مجلسی در کوفه اجتماع کردند، در آن مجلس، ابن ابی خدره یکی از سران خوارج رو به شیعیان کرده وگفت:
با چهار دلیل اثبات میکنیم که ابوبکر از علی وتمام صحابه پیامبر افضل است، سپس ادله خود را ارائه داد.
موءمن الطاق بر پایه قرآن وسنّت به وی پاسخ گفت وادله او را در هم کوبید وافضلیّت علی علیه السّلام را اثبات کرد به گونهای که اشخاص بسیاری به تشیّع گرویدند.(3)
آرای موءمن الطاق
متکلّمان اهل سنّت نظریاتی را به موءمن الطاق نسبت داده وبر اساس آن طرفداران او را «شیطانیه» خواندهاند. در بین آنها، دو نظریه از اهمّیّت بیشتری برخوردار است:
نظریه اوّل: رأی او در علم باری تعالی است که گفتهاند:قائل به حدوث علم خدا به اشیا بوده است.در این زمینه، اشعری گوید:
«فرقه پنچم از روافض اصحاب شیطان الطاق هستند که معتقدند خداوند عالم است وجاهل نیست،لیکن علم او به اشیا آن گاه است که آن را اراده کند امّا قبل از آن که اراده کند محال است بداند، نه از این رو که او عالم نیست بلکه شییء قابلیت آن را نداشته است....(4)
مقریزی وابن اثیر جزری وسمعانی و... نیز همین مطلب را با تعابیر مختلف، به او نسبت دادهاند.(5)
نظریه دوّم: رأی او در کیفیت خدای متعال است که جسمیّت را از او نفی کرده لیکن او را نوری به صورت انسان میدانسته است.به
_______________________________
1 مجالس الموءمنین:1/354.
2 بحار الأنوار:47/399 400.
3 ر.ک: طبرسی، احتجاج:2/148، ط نُعمان، نجف اشرف؛ بحار الأنوار:47/396 399.
4 مقالات الإسلامیین، ص37 ونیز ص219 و493.
5 مقریزی، الخطط المقریزیّة: 2/348 و352؛ جزری، اللباب: 2/225؛ سمعانی، الأنساب:3/501.
________________________________________
گفته شهرستانی استدلال او در این زمینه به حدیثی بوده که:«إنّ الله خلق آدم علی صورته وعلی صورة الرحمان» ومیبایست به مضمون حدیث عمل کرد.(1)
جزری نیز گفته است که از عقاید او «تشبیه» بوده است.(2)
این نظریاتی است که اهل سنّت به موءمن الطاق نسبت داده وبا هیاهو او را کوبیدهاند، لیکن مدرکی که دالّ بر صحّت این انتساب باشد ارائه نکردهاند بلکه مدارک بر خلاف آن وجود دارد. در همین زمینه، شهرستانی که از بزرگان اهل سنّت ومورد اعتماد آنان است میگوید: «وما یحکی عنه من التشبیه فهو غیر صحیح»؛ یعنی نسبت تشبیه که به او دادهاند درست به نظر نمیرسد.(3)
همو نقل میکند که موءمن الطاق وهشام بن سالم از سخن گفتن در باره خدا پرهیز میکردند وبه دستور آن کسی که اطاعت او را واجب میدانستند لب از سخن در باره خدا فرو بستند و از تفکر در ذات خدا خودداری کردند تا آن گاه که در گذشتند.(4)
نجاشی رجال شناس بزرگ شیعه نیز با آن که نسبت به تألیفات او آگاهی داشته وبرخی را هم مشاهده کرده بود میگوید:
«به موءمن الطاق نسبت هایی دادهاند که از دیدگاه ما ثابت نیست». محتمل است که این نسبت ها مستند به مطالبی بوده که وی در مباحثات خود به منظور تفوق بر خصم مطرح میکرده بدون آن که به آن معتقد باشد گویا در ارتباط با همین سخنان او بوده که امام صادق علیه السّلام در باره او به فضیل بن عثمان فرمود:
«این سخنان که موءمن الطاق مطرح میکند اگر بگوید که گفته امام من همین است بر ما دروغ بسته است واگر بگوید گفته امام من نیست، به او میتوان گفت چگونه سخن میگویی که امام تو نگفته است.سپس فرمود: این یاران ما سخنانی مطرح میکنند که اگر آن را بپذیرم مردم را بر گمراهی وا داشتهام واگر بیزاری بجویم برایم سخت است...».(5)
در هرحال، به طور قاطع میتوانیم بگوییم، مطالبی که به او نسبت دادهاند عاری از حقیقت است؛ زیرا با توجّه به پیروی کاملی که او از مکتب اهل بیت علیهم السلام داشت تا آن جا که امام صادق علیه السّلام او را محبوبترین یاران گذشته وحال خود معرّفی فرمود، بسیار بعید مینماید که همچون او نظریاتی را مطرح سازد که مورد تأیید پیشوایان معصوم او نباشد.
_______________________________
1 الملل والنحل:1/187186.
2 اللباب:2/225.
3 الملل والنحل:1/186.
4 همان مدرک.
5 رجال کشی:2/434.________________________________________
به یقین این گونه مطالب ساخته وپرداخته کسانی است که از زبان بُرّان وکوبنده او ایمن نبودند وبا انتشار بافته های خود در صدد کوبیدن شخصیت این متکلّم بزرگ وسخنگوی مکتب امامت بر آمدند.
آثار علمی موءمن الطاق
موءمن الطاق دارای تألیفاتی در مسائل اعتقادی وکلامی بوده وبرخی از مناظرات خویش را به قلم آورده است. ازمجموع نوشتههای ابن ندیم ونجاشی وشیخ طوسی چند عنوان کتاب به دست میآید که در زیر میآوریم گرچه ممکن است در برخی از آنها تداخلی نیز وجود داشته باشد .
1 کتاب الإمامة؛
2 کتاب الإحتجاج فی إمامة أمیر الموءمنین علیه السّلام ؛
3 کتاب الردّ علی المعتزلة فی إمامة المفضول؛
4 کتاب الجمل فی أمر طلحة والزّبیر وعائشة؛
5 کتاب اثبات الوصیّة؛
6 کتاب کلامه علی الخوارج؛
7 کتاب مجالسه مع أبی حنیفة والمرجئة؛
8 کتاب إفعل ولاتفعل.
نجاشی گوید که این کتاب را نزد دوست خود ابن غضائری دیده وکتابی بزرگ ونیکو بوده است.(1)
وفات موءمن الطّاق
تاریخ درگذشت موءمن الطاق دقیقاً روشن نیست هرچند صفدی (2) آن را در حدود 180 ه دانسته وافزوده است:او از کسانی بود که امامت موسی بن جعفر علیهما السلام را پذیرفت ونسبت به وفات آن حضرت (در سال 183ه) تردیدی به خود راه نداد بر خلاف واقفیّه . لیکن با توجه به این نکته که نجّاشی وی را از اصحاب امام سجّاد علیه السّلام متوفی 94 یا 95 ه دانسته است زنده ماندن او تا زمان وفات امام هفتم بعید مینماید.
_______________________________
1 رجال النجاشی، ص325؛ فهرست شیخ طوسی، ص132، فهرست ابن ندیم، ص264.
2 الوافی بالوفیات: 4/104.