چکیده

از پدیده هاى آفت زا در فضاهاى سیاسى و فعالیت هاى حزبى، کشمکش هاى جانبدارانه رهبران احزاب و حامیان آن ها است. جانبدارى بى بصیرت و بدون منطق از اصول، مواضع و عملکردهاى حزبى به نوعى تحجر حزبى و سیاسى مى انجامد. از این رو، بر رهبران، اعضا و هواداران احزاب است تا با مراقبت و خویشتن بانى، تقواى سیاسى و حق مدارى، خود را از آفت تحجر حزبى و سیاسى مصون نگه دارند. در غیر این صورت، رهایى از مرض تحجّر، بس دشوار یا ناممکن خواهد بود و پى آمدهاى ناگوارى را به همراه خواهد داشت. معمار بزرگ انقلاب امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب، همواره احزاب و گروه ها و افراد را از خطر ابتلا به آفت تحجر برحذر داشته، رهنمودهایى را براى در امان ماندن از این آفت ارائه کرده اند. این مقاله تلاشى است براى شناسایى عوامل، نشانه ها و پى آمدهاى تحجر حزبى و سیاسى؛ و پى جویى راه کارهاى پیشگیرى و درمان آن در بیانات مقام معظم رهبرى.

متن

 

پیش درآمد

بهره مندى از آگاهى هاى سیاسى و حضور فعال و با نشاط در عرصه هاى مختلف سیاسى ـ اجتماعى، از حقوق مسلم آحاد جامعه اسلامى و مردمسالار است. از آن جا که یکى از راه هاى تحقق این مهم در سایه وجود تشکل ها و احزاب سالم، کارآمد و پویا ممکن خواهد شد، قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بر آزادى احزاب و جمعیت هاى سیاسى به عنوان اصلى اساسى تأکید نموده است.

البته احزاب سیاسى نیز در معرض آفت ها و خطراتى قرار دارند که از مهم ترین آن ها، افتادن در دام تحجر و جمود است. امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى ـ دام ظله العالى ـ بارها در مناسبت هاى مختلف در رهنمودها و بیانات دردمندانه و دلسوزانه نسبت به آفت تحجر هشدار داده و عموم مردم، خصوصاً فعالان سیاسى، احزاب، روحانیون و جنبش هاى دانشجویى را از افتادن در چنین ورطه اى برحذر داشته اند.

در راستاى سخنان و هشدارهاى مقام معظم رهبرى درباره خطر تحجر حزبى و سیاسى درصدد برآمدیم در مقاله اى کوتاه و مختصر، ابعاد و جوانب آفت تحجر حزبى و سیاسى را بررسى نموده، اطلاعاتى هر چند اندک در اختیار مخاطبان فرهیخته و دردآشنا قرار دهیم.

تحجر در لغت به معناى سنگ شدن است. و در اصطلاح، جانبدارى پرشور، کوته نظرانه، [بدون بصیرت] از چیزى، کسى و آیینى است. تحجر به حالتى اطلاق مى شود که با عقاید قالبى و تغییرناپذیر همراه است.

متحجِّر، معادل با «تاریک فکر» و کنایه از کسى است که به هیچ روى از عقاید کهنه خود دست برنمى دارد. بدین سان متحجر از نظر فکر و ذهن هیچ انعطافى ندارد و همچون سنگ از جمود و سکون برخوردار است.

تحجر حزبى: پافشارى متعصبانه، بدون بصیرت و غیر منطقى رهبران، اعضا و هواداران حزب بر اصول، برنامه ها و روش هاى حزبى است، به نحوى که استراتژى، گرایش ها و منافع سیاسى حزب را محور و مرکز داورى ها قرار داده، منافع ملى را در راستاى منافع و اهداف حزبى خود ارزیابى مى کنند. در نتیجه در مبادلات فکرى، فرهنگى و سیاسى با سایر احزاب، اصناف، نخبگان و افراد، از روى لجاجت و تعصب بى جا و همراه با فقدان بصیرت، بر مواضع خود پاى فشرده، سرنوشت جامعه را تنها در اساسنامه و استراتژى ها و مصالح حزبى خود جست و جو مى کنند.

تحجر حزبى به معناى عام کلمه حزب، در طول تاریخ همواره میان ملت ها و مسلک ها و گروه ها تحقق و ظهور داشته، که تعیین تاریخ معین و خط سیر آن بسیار دشوار است. یکى از نمونه هاى بارز تحجر حزبى در جهان اسلام تحجر خوارج است که در جنگ صفین اتفاق افتاد.

تحجر حزبى در ایران معاصر

مواضع، عملکردها و فعالیت هاى احزاب و سازمان ها پنجره اى است که از طریق آن مى توان پدیده تحجر حزبى را به نظاره نشست. از این رو، براى ارزیابى تحجر حزبى در ایران معاصر، فعالیت هاى احزاب سیاسى در دو بخش بررسى مى گردد: قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى.
الف. عملکرد احزاب، قبل از پیروزى انقلاب اسلامى

1 ـ احزاب دولتى: منظور از احزاب دولتى، احزابى است که رابطه تنگاتنگى با دولت داشته و با هدف رفع بحرانهاى دولت (بحران مشروعیت، مشارکت و ثبات سیاسى و...) تشکیل مى شوند و اغلب در مراکز آنها رهبر قدرتمند واحدى از وابستگان و مهره هاى دولت قرار مى گیرد.

از آنجا که نقش اصلى و اساسى احزاب سیاسى آن است که دهلیزى براى انتقال خواسته هاى مردم و جامعه به حاکمان و کارگزاران باشند، باید از وابستگى به دولت و حاکمیت به دور باشند تا بتوانند به رسالت خود به درستى عمل نمایند. احزاب سیاسى و نظام حزبى عمده ترین ابزار نهادى براى سازمان دادن و توسعه مشارکت سیاسى هستند که براى دفاع از حقوق مردم بنا نهاده مى شوند. بنابراین احزاب نباید به ابزار اعمال خواسته هاى حکومت و اغواى مردم تبدیل شوند.

احزاب دولتى در ایران پیش از انقلاب اسلامى، به دلیل جمود و تحجر در وابستگى به رژیم استبداد و تملق و ثناگویى شاه و دربار، به جاى خدمت به مردم و انجام رسالت هاى حزبى و سیاسى خود، ابزارى براى اغوا و اضلال مردم و استبداد بیشتر حکومت بودند. بررسى عملکرد احزابى مانند: اقلیت (مردم)، ملّیون، اکثریت ایران نوین و رستاخیز ملت ایران، گواه صادقى بر مدعاى ماست.

2 ـ احزاب غیر دولتى: مراد از احزاب غیر دولتى، برخى از جمعیت ها و گروه هایى است که به دلیل احساس وظایفى در قبال بیدارى و ارشاد مردم به دور از وابستگى و تعلق به رژیم استبدادى، تشکل هایى را با اهداف و آرمانها و تشکیلات معیّن فراهم آوردند و به فعالیت هاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى پرداختند؛ هر چند در این بین برخى از گروه ها با تحریک و هدایت قدرت هاى استعمارى و به هدف جاسوسى و تأمین منافع آنها سامان یافتند.

این جمعیت ها و احزاب نیز طیف هاى مختلفى را شامل مى شوند که پرداختن به آنها از هدف و حدود این مقاله خارج است؛ اما آنچه به اختصار مى توان گفت این است که بسیارى از احزاب غیر دولتى نیز به دلیل جمود و تحجر بر ملیت، مذهب، نژاد، گرایشها و برنامه هاى حزبى خود نتوانستند به رسالت حزبى و مردمى خود، چنانکه باید عمل کنند، هر چند فعالیت هاى انجام شده توسط برخى گروهها و احزاب مسلمان و ملى در زمینه بیدارى ملت و فراهم آمدن زمینه انقلاب عظیم اسلامى، سرانجام با هدایت روحانیت و حضور مردمى به ثمر نشست و در 22 بهمن سال 1357 کاخ بیداد و نظام استبدادى دو هزار پانصد ساله سلطنتى را بر سر مستبدان و دست نشاندگان استعمار ویران نمود.
ب. عملکرد احزاب پس از پیروزى انقلاب

با فروپاشى نظام استبدادى و پیروزى انقلاب اسلامى فضاى باز و آزادى براى فعالیت هاى سیاسى، اجتماعى و حزبى پدید آمد. در این فضا احزاب و جمعیت هاى فراوان و متنوعى وارد عرصه فعالیت هاى سیاسى ـ اجتماعى شدند که بسیارى از آنها متأسفانه به دلیل سوء استفاده از آزادى و به دلیل انحرافات عملى و افتادن در دام تحجر و خودخواهى به جاى تلاش براى سازندگى و توسعه، استقلال و آبادانى جامعه، کشور و نظام نوپاى اسلامى را گرفتار درگیرى ها و کشمکشهاى فرقه اى، مذهبى، نژادى نمودند و در این مسیر تا آنجا پیش رفتند که سر از جاسوسى قدرتهاى بزرگ استعمارى شرقى و غربى درآورده، به نبرد مسلحانه، با انقلاب اسلامى و ملت به پا خاسته مسلمان پرداختند. در عین حال برخى از احزاب در فضاى مذکور تشکیل و جهت پیشبرد اهداف انقلاب و خط امام فعال شدند.

با گذر از دوران سرنوشت ساز پیروزى و رسیدن به دوران تثبیت و دوران پرافتخار سالهاى دفاع مقدس نیز برخى انجمن ها، جناح ها و احزاب سیاسى با ابتلا به تحجر و خودمحورى ضربات سنگینى را بر پیکر نظام اسلامى وارد آوردند که خود تاریخ مفصلى دارد.

از آغاز دوران سازندگى و توسعه همه جانبه تا کنون نیز احزاب و گروه هاى رنگارنگى پدید آمده و به فعالیت هاى گوناگونى دست مى زنند که متأسفانه برخى از این جناح ها، گروه ها و احزاب و... به دلیل تنگ نظرى، ارتداد سیاسى، دنیازدگى و غوغا سالارى و مرعوب شدن از قدرت هاى بیرونى، به جاى کمک به تعالى و پیشرفت کشور اسلامى، هرازگاهى نواى شوم تفرقه و جدایى سر داده و بذر نفاق و کینه را در میان جامعه مى پاشند و عزّت و استقلال آن را در معرض زوال و خطر قرار مى دهند.

عوامل و نشانه هاى تحجر حزبى

تحجر حزبى همانند سایر صفات و پدیده ها، ناشى از یک سلسله سازه ها و قابل بازشناسى توسط برخى شناسه ها است که در این بخش به مهم ترین آنها اشاره مى گردد:
الف. عوامل

1 ـ ناتوانى نظام معرفتى (فقدان بصیرت): یکى از عوامل مؤثر در پیدایى و تحقق تحجر حزبى و سیاسى، نظام معرفتى و نظرى است. منظور آن است که هرگاه یک حزب سیاسى از نظر نظام معرفتى دچار اشکال شود و اعضا و هواداران حزب شناخت درستى از اصول، مواضع و اهداف و سایر اجزا و مؤلفه هاى نظام معرفتى حزب خود نداشته باشند، در عملکردها و روابط خود دچار تحجر مى گردند.

نمونه بارز این نوع تحجر را مى توان در گروه خوارج در عصر امام على(ع) دید. خوارج به دلیل ضعف در نظام معرفتى خود، از اطاعت امام آگاه و معصوم(ع) سر برتافته، در دام فریب قرآن بر نیزه کردن سپاه معاویه افتادند و از لشکر امام(ع) بیرون رفتند و مصائب فراوانى را براى امت اسلامى به وجود آوردند.

نمونه دیگر این گونه تحجر در عصر انقلاب اسلامى، تحجر هواداران حزب خلق مسلمان است که چشم بسته از سران خود تبعیت کرده، به مقابله با انقلاب اسلامى برخاستند.

2 ـ ضعف کارکردى: گاهى نظام حزبى از نظر معرفتى و نظرى سالم و بى عیب است، اما به لحاظ رفتارى و عملى در عرصه تعامل و مواجهه عملیاتى با حوادث و پدیده ها، به دلیل نداشتن قدرت رقابت با چالش هاى مدرن، دچار ضعف و ناتوانى مى گردد. گاهى نیز به دلیل برکنار شدن از قدرت و در اقلیت قرار گرفتن، منجمد و متصلّب مى شود که روى آوردن به نوعى خشونت نیز از نتایج این انجماد و تحجّر است. نمونه بارز آن سازمان مجاهدین خلق [منافقین] است.

3 ـ ویژگى هاى روانى: بعضى از تحجرها ناشى از ویژگى هاى شخصیتى، عقده ها، حقارت ها و یا خود برتربینى ها و... در حوزه اندیشه یا در عرصه عمل است که بر اعتقادات و افکار رهبران و طرفداران حزب اثر گذاشته و آنها را دچار تحجر سیاسى مى کند. شخصیت هاى راحت طلب و عافیت جو، احتیاط هاى بى موردى در حوزه فعالیت ها و کنش هاى سیاسى ـ اجتماعى انجام مى دهند. روحیه تقلیدى محض و جنبه نقدناپذیرى نیز از ویژگیهاى روانى شخصیت ها سرچشمه گرفته و باعث نوعى تحجر و جمود است. احزابى که به دست رهبران و سیاست گذارانى داراى چنین روحیاتى اداره مى شوند، حتماً گرفتار چنین تحجّر و جمودى مى گردند.

4 ـ وابستگى دینى و مذهبى: گاهى احزاب به دلیل پیروى از دین و مذهب خاصى در مواجهه با پدیده هاى نوین و دنیاى مدرن، توان رقابت نداشته و براى پرسشهاى نو و مستحدث پاسخ در خور و قانع کننده اى ندارند، در چنین حالتى عده اى به ظاهرى گرى و تحجر روى آورده و عده اى دچار التقاط مى گردند. نمونه آن وهابیون و متجددمآبان در جهان عرب هستند.

5 ـ شرایط ارثى و محیطى: تعلق به نژاد یا کشور و جامعه معیّن و شرایط جغرافیایى خاص نیز باعث مى شود احزاب و گروهها به نوعى تعصب و تحجر فرقه اى گرفتار شوند. مصادیق معروف آن احزاب کومله و دموکرات کردستان بودند که به دلیل قومیت گرایى و احساس ناسیونالیستى به مخالفت با جمهورى اسلامى پرداختند و مردم مظلوم کردستان را در فقر و آوارگى نگه داشتند.

6 ـ وابستگى حزبى و جناحى: گاهى مرامنامه یک حزب و جناح سیاسى براى رهبران، اعضا و هواداران چنان جنبه مرجعیت پیدا مى کند که در همان قالب یک تصلب و تحجر افراطى شکل مى گیرد و این حزب و حامیانش را در مواجهه با احزاب و اشخاص دیگر دچار تنگ نظرى و جمود مى کند. نمونه بارز آن سازمان مجاهدین خلق (منافقین) است که به دلیل تحجر حزبى با انقلاب اسلامى به نبرد مسلحانه برخاست و سرانجام هم سر از جاسوسى و نوکرى براى امپریالیسم امریکا و حزب بعث عراق درآورد.
ب. نشانه ها

1 ـ سطحى نگرى و ظاهر بینى: از نشانه هاى اهل تحجر نداشتن تفکر عمیق و اندیشه ژرف است. به عبارت دیگر از خصوصیات بارز متحجّران نداشتن عقلانیت است. منظور از عقلانیت، برخوردارى از تفکر منطقى و روشمند و توانایى تبیین منطقى و روشمند افکار و رفتارهاى فردى، حزبى و اجتماعى و برقرارى نسبت درست و منطقى میان ابزارها و اهداف و مبادى و مقدمات با نتایج و غایات است.

بنابراین، نظام حزبى اى که فاقد توانایى ها و مهارتهاى عقلانى است، دچار ساختار افراطى و غیر عقلانى شده و نمى تواند میان پدیده هاى ثابت و متحول، قالب و محتوا رابطه منطقى برقرار کند. چنین نظام حزبى در جریانهاى سیاسى ـ اجتماعى به ظاهر بینى روى آورده و اصالت را به ظاهر پدیده هاى سیاسى و اجتماعى مى دهد، بدون اینکه نقادى عقلانى درستى داشته باشد. باز نمونه روشن این نشانه را در خوارج در جریان حکمیت مى توان دید.

2 ـ مقدس مآبى: از نشانه هاى برجسته دیگر تحجر، خصوصاً در حوزه دینى و ادعاى پیروى از دین و ارزشهاى مکتبى، مقدس مآبى است. احزاب و جمعیت هاى متظاهر به دین به دلیل مقدس مآبى انحرافى و بى خبرى از جامعیت دینى و مبانى اعتقادى تنها خود را صاحب صفات نیکوى پرهیزگارى، دنیاگریزى، خدمت به خلق و... دانسته و دیگران را به اباحیگرى و حتى ارتداد و دین گریزى متهم مى سازند.

زیرا اینان هر چیزى را که با ذوق و پسند آنها در امور سیاسى و اجتماعى و حکومتى مطابقت نداشته باشد از صفات دنیا طلبان دانسته و با تقدس و پاکى ناسازگار مى دانند.

اینها خود و امیال و خواهشهاى خود را مقدس و وارسته دانسته، دیگران را به نحوى آلوده به دنیا مى پندارند.

3 ـ ضعف مبانى اعتقادى: از صفات بارز متحجران، سستى مبانى عقیدتى آنان است. آنها به دلیل جمود بر ظواهر، اعتقادات راسخى ندارند و نمى توانند به شایستگى از آرمانهاى خود دفاع و آنها را صیانت نمایند. لذا در مواجهه با مخالفان به آسانى تسلیم مى گردند.

4 ـ خودمحورى و استبداد: یکى دیگر از نشانه هاى تحجر حزبى آن است که رهبران و فعالان سیاسى و حزبى به دلیل جمود و تنگ نظرى راه هرگونه تبادل نظر و تعامل فکرى و تعاون عملى را با سایر احزاب و گروه ها و نخبگان مسدود کرده، دچار نوعى خود محورى و استبداد سیاسى مى شوند.

پیامدها و نتایج تحجر حزبى

احزاب و تشکل هاى سیاسى در صورت عدم تعهد و یا عدم توجه به وظایف و رسالتهاى خود، و به دلیل آلوده شدن به سیاسى کارى ها و غوغا سالاریها نسبت به آرمانها، مواضع و عملکردهاى خود دچار تحجر مى شوند که این آفت شوم مى تواند پیامدها و آثار نامطلوبى را براى جامعه، گروه ها و افراد به همراه داشته باشد. اینک به برخى از آنها اشاره مى شود:

1 ـ انحصارطلبى و حق گریزى؛ وقتى یک حزب یا جریان سیاسى دچار آفت تحجر شود، در نتیجه آن مشى و مرام، گرایش ها و برنامه هاى... خود را حق مطلق پنداشته و درصدد تحمیل و تحکیم آن بر جامعه و سایر گروه ها و افراد برمى آید که به دنبال چنین فرایندى این حزب و جریان سیاسى گرفتار انحصارطلبى و حق گریزى مى گردد.

2 ـ بى اعتنایى به ارزش هاى حاکم بر جامعه و خودخواهى؛ نظام حزبى اى که از آفت تحجر رنج مى برد از پذیرفتن ارزش ها و هنجارهاى مقبول و مشروع اجتماعى سرباز مى زند و تنها ارزش هایى را مقبول مى داند که در چارچوب تنگ و باریک مرامنامه حزبى و استراتژى سیاسى آن پذیرفته باشد. لذا چنین حزبى با عبور از ارزش هاى مقبول جامعه و کنار گذاشتن آنها، دچار صفت مذموم خودخواهى نیز مى گردد.

3 ـ اختلاف و تفرقه: از آنجا که جامعه از احزاب و گروه هاى متنوع و مختلفى تشکیل مى گردد، اگر قرار باشد هر حزب و جریانى اندیشه ها، آرمان ها و مواضع خود را یگانه فکر ایده آل و درست بداند، و بر اجرا و تحقق آن اصرار بورزد، ایجاد اختلاف و جدایى میان احزاب و گروه ها حتمى است و در پى آن، جامعه نیز دچار هرج و مرج، اختلاف و تفرقه مى شود.

4 ـ خشونت و درگیرى؛ هرگاه احزاب سیاسى که یکى از گردانندگان اصلى امور سیاسى، اجتماعى و فرهنگى هستند، افکار و عقاید خود را مطلق و مقدس بدانند و از همکارى و تعامل با یکدیگر امتناع ورزند، و درصدد رسیدن به اهداف و مطامع خود و جناح خود باشند، دچار اصطکاک منافع شده و به دنبال آن براى رسیدن به قدرت و حاکمیت به ناچار درگیرى و کشمکش پدیدار مى شود که حاصل آن افتادن جامعه در دام خشونت و درگیرى است.

5 ـ ناکارآمدى و عقب ماندگى: یک نظام اجتماعى و حکومتى براى رسیدن به قله هاى ترقى و پیشرفت مادى و معنوى نیازمند بهره مندى از افکار و اندیشه هاى کارآمد و بالنده است، و این هدف در صورتى محقق مى شود که نخبگان فرهنگى، سیاسى و اجتماعى دست در دست هم داده و از ره آوردهاى فکرى و عملى هم با اتحاد و تعاون و برادرى استفاده نمایند و نقاط ضعف و معضلات یکدیگر را مرتفع سازند.

اما اگر احزاب و جریان هاى سیاسى که کانون تجمع نخبگان هستند، دچار تحجر و تجمد فرقه اى و جناحى گردند و به جاى برادرى و وحدت در مقابل هم موضع گیرى نمایند و یکدیگر را حذف و تخریب کنند، قطعاً نظام اجتماعى دچار آفت و زیان ناکارآمدى شده و موجب عقب ماندگى جامعه مى گردد.

6 ـ برانگیختن طمع بیگانگان و افتادن در دام آنها: هرگاه میان حاکمیت و توده ملت و میان اقشار گوناگون جامعه الفت، برادرى، یکپارچگى و به تعبیرى «وفاق ملى» باشد، و احزاب و جناح هاى سیاسى همسو و هم هدف بوده، دست در دست هم به فکر شکوفایى و پیشرفت جامعه در عرصه هاى مختلف باشند، اقتدار سیاسى و عزت ملى حاصل مى شود و بیگانگان و قدرت هاى بزرگ استعمارى از دخالت در سرنوشت و مقدرات ملت از هرگونه توطئه علیه چنین جامعه اى نا امید مى گردند.

اما اگر احزاب، اصناف و گروه هاى مختلف جامعه هر کدام بر اصول، مشى و مرام خود تکیه نمایند و در تعامل با دیگر حزب ها و طوایف تحجر به خرج دهند، زمینه شقاق و شکاف در وفاق ملى پیدا شده، طمع بیگانگان و تفرقه افکنان تحریک مى شود و سبب مى گردد که دشمنان برخى از احزاب و شخصیت ها را به دام وابستگى خود گرفتار نمایند و از آنان به عنوان ابزارى براى اغراض پلید و استعمارى خود سوء استفاده نمایند. مراجعه به تاریخ احزاب و نخبگان سیاسى و مهره هاى روشنفکرى بیمار در ایران نشان دهنده چنین سوء استفاده ها از جانب کشورهاى بزرگ استعمارى شرق و غرب همانند انگلیس، شوروى (سابق)، امریکا و آلمان و... است.

7 ـ بى تفاوتى مردم نسبت به مشارکت هاى سیاسى و احزاب؛ از عوامل مؤثر در رشد و شکوفایى همه جانبه جامعه، نشاط اجتماعى ـ سیاسى آحاد مردم و جمعیت هاى مختلف و حضور فعال آنان در صحنه هاى زندگى جمعى است. این مهم ـ نشاط اجتماعى ـ سیاسى و حضور فعال مردمى ـ آنگاه فراهم مى گردد که احزاب و جناح هاى سیاسى، رقابت هاى سالم و هدفمند داشته باشند، و با تعاملات سیاسى و اجتماعى سبب تهییج و تشویق مردم و نشاط آنها گردند.

اما اگر احزاب و فعالان سیاسى در اندیشه ها و روش هاى خود دچار تحجر گردند و به خواسته ها و مطالبات حزبى و جناحى خود تعصب و جمود داشته باشند، حاصلى جز تفرقه و کشمکش هاى فرسایشى و پر زیان نخواهد داشت که رفته رفته مردم را از مشارکت هاى سیاسى و اجتماعى دلسرد نموده و از فعالیت و حضور در عرصه هاى گوناگون منصرف مى نماید و عامل بى تفاوتى و کناره گیرى آنان مى گردد.

8 ـ بدبینى و سلب اعتماد مردم از کارگزاران و حاکمیت:

یکى از ویژگى هاى اساسى حکومت مردم سالار دینى وجود اعتماد، همدلى و یگانگى میان حاکمان و توده هاى مردم است. از افتخارات نظام اسلامى این بوده است که رهبران و کارگزاران نظام برخاسته از متن جامعه و از میان مردم اند، و مردم آنان را از خود دانسته و کارگزاران، خود را خادم مردم و قطره کوچکى از اقیانوس بیکران امت اسلامى مى دانستند. این نزدیکى و محبت میان حاکمیت و مردم، دولت و ملت، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى نظام اسلامى است.

لکن، هر گاه احزاب سیاسى در دیدگاه ها و گرایش هاى خود دچار تحجر شوند و در مقابل سیاست ها و برنامه هاى نظام اسلامى قرار گیرند، به ناچار مردم را نسبت به مسئولان و کارگزاران بدبین نموده و اتحاد و پیوند میان دولت و ملت، رهبران و آحاد جامعه را از بین مى برند و جدایى و نفرت را پدید مى آورند. ـ البته این مطلب هیچ تضادى با این حقیقت ندارد که احزاب سیاسى باید به عنوان ناظران امین مردم بر عملکردها و برنامه هاى دولت و حاکمیت نظارت داشته باشند و در نتیجه لغزش ها و خیانت هاى دانسته یا نادانسته آنها را به مردم که خود را نمایندگان آنان مى دانند، اطلاع دهند.

آنچه گذشت اندکى است از بسیارى از پیامدهاى تلخ و ناگوار تحجر حزبى و سیاسى. امید است با توجه به اهمیت مطلب و دغدغه هاى امام راحل و مقام معظم رهبرى نسبت به این موضوع، فرهیختگان و اندیشمندان صاحب درد و درک تحقیقات گسترده ترى را در این زمینه به انجام رسانند ان شاءالله تعالى.

راهکارهاى مقابله با تحجر حزبى

در این فصل برخى از راهکارهاى رویایى و مقابله با تحجر حزبى و سیاسى ـ که مستفاد از بیانات مقام معظم رهبرى است ـ مورد بحث قرار مى گیرد:

1 ـ ارزش محورى و پرهیز از جبهه بندى کاذب: یکى از امورى که فاصله گروهها و جناح ها را از هم زیاد مى سازد، نوع عناوین و تعابیرى است که براى هر یک از جناح ها به کار گرفته مى شود. تعابیر و القاب رایجى نظیر: چپ و راست، اصلاح طلب و محافظه کار، دمکرات و اقتدارگرا، افراطیون و میانه روها... از یک سو جناح بندى ها را به کلى بر هم مى زند و از سوى دیگر باعث مى شود تا اختلاف سلیقه ها به تدریج رنگ و بوى ایدئولوژیک پیدا کند و حالت تحجّر و تعصّب را در گروه ها ایجاد نماید.

مقام معظم رهبرى براى پیشگیرى از تشکیل چنین جبهه بندى هاى کاذبى مى فرمایند:

این جناح بندى ها غیر واقعى و بى معناست، و تنها ملاک حقیقى براى ارزیابى افراد و گروه ها اهتمام یا بى مبالاتى به ارزش ها و معیارهاى ارزشى است.

2 ـ پذیرش سلیقه هاى مختلف؛ یکى از دلایل تحجر حزبى، تعصب به سلیقه، فکر و روش حزبى و گروهى خود است. چیزى که مى تواند این آفت را زایل سازد و این درد را درمان کند پذیرفتن سلیقه هاى مختلف در عرصه فعالیت هاى سیاسى و اجتماعى است. رهبر معظم انقلاب بارها بر وجود سلیقه هاى متفاوت صحه گذاشته و همواره از وحدت در عین کثرت سلیقه ها دفاع نموده و متذکر شدند که اختلاف سلیقه ها نباید به رفتارهاى خصمانه و پرخاشگرانه مبدل گردد. در واقع معظم له میان دو نوع اختلاف تفاوت قائل شده اند: اختلاف ممدوح و اختلاف مذموم و مطرود.

اختلاف ممدوح اختلافى است که حاصل آن تنش، درگیرى و دشمنى نیست، بلکه رشد دهنده و حیات بخش جامعه است و سبب رقابت سازنده مى شود. اما اختلاف مذموم اختلافى است که موجب منازعه، کشمکش و خشونت مى گردد. مقام معظم رهبرى ضمن معرفى الگوهایى براى اختلاف ممدوح مى فرماید:

البته اختلاف سلیقه، اختلاف مذاق ـ همان طور که امام بارها مى فرمودند ـ مثل اختلاف دو هم مباحثه اى است که سر یک مسأله با هم اختلاف دارند، مباحثه است. با هم مى گویند، بحث مى کنند، دعوا مى کنند، اما رفیق اند و دلهایشان با هم نزدیک است. در مسائل گوناگون سیاسى و اجتماعى هم همینطور است و باید همین گونه باشد.

ایشان الگوى دوم اختلاف ممدوح را اختلاف فقهاى اسلام معرفى مى کنند.

3 ـ همگرایى براساس معیارهاى وحدت؛ یکى از راههاى همگرایى احزاب و گروههاى مختلف ملى و نیز جلوگیرى از تحجر آنها، جهت گیرى بر حول معیارهاى وحدت و وفاق است. این معیارها مى تواند احزاب مختلف را تحت پوشش قرار دهد و سلیقه هاى متفاوت آنها را به یک اصل واحدى گره بزند. مهم ترین این معیارها عبارتند از:

اول ـ معیارهایى که معطوف به قانون است. رهبر معظم انقلاب در این باره مى فرمایند:

وحدت مردم، اتحاد قلبى مردم، اتحاد روحى مردم، محبت مردم و وفاق مردم، حول نظام اسلامى، حول احکام مقدسه اسلام، حول قانون اساسى که قانون اساسى هم منطبق بر احکام اسلامى است. حول قوانین کشور که لااقل اغلب آنها منطبق بر قوانین اسلامى است ـ اگر نگوییم همه اش منطبق است ـ وحدت ملى را تشکیل مى دهد.

دوم ـ معیارهاى معطوف به رفتارهاى اخلاقى؛ معظم له در این باره مى فرمایند:

اگر هواى نفس نباشد، اگر خودخواهى نباشد، اگر مصلحت قبیله گرایى نباشد مصلحت کشور، مصلحت نظام، آینده هاى بلند مورد نظر باشد، این جنجالها، این مناقشه ها چیزى نیست که دو گروه، دو نفر را، دو انسان انقلابى را به جان هم بیندازد.

سوم ـ معیارهاى معطوف به ارزش هاى انقلاب؛ باز معظم له در این زمینه مى فرمایند:

هر اختلاف سلیقه اى هم باشد اصل احترام به اسلام، احترام به قرآن، پاسدارى از انقلاب، پاسدارى از راه امام، پاسدارى از عزت و استقلال کشور، تلاش براى آسوده کردن خاطر ملت و از بین بردن مشکلات بر جاى خود مستحکم و محفوظ است... همه آنها در این چیزها متفق و متحدند.

4 ـ شفاف سازى مفاهیم؛ یکى از عوامل اختلاف، خصوصاً در سالهاى اخیر، به کارگیرى و عرضه مفاهیم مبهم، متشابه و کلى نظیر جامعه مدنى، اصلاحات، خشونت، آزادى، توسعه سیاسى، تساهل و تسامح، تکثرگرایى... بوده است. شفاف نبودن و فقدان تعاریف دقیق و جامعه و مانع براى این مفاهیم، سبب برخوردهاى سلبى و انکارى در مقابل این مفاهیم گردید و میان گروه ها، احزاب و فعالان سیاسى و اجتماعى تنش و درگیرى و تحجر و لجاجت ایجاد نموده و وحدت و وفاق ملى را به خطر انداخته است.

تنها راه برون رفت از این وضعیت ابهام زدایى و تعیین قلمرو مفاهیم از سوى افراد، احزاب و گروههایى است که این گونه اصطلاحات را به کار مى برند.

5 ـ انعطاف و نرمش در مواضع: بیان گردید که از عوامل تحجر حزبى و عدم همگرایى گروه ها و احزاب، پافشارى بى مورد احزاب و جمعیت ها بر مواضع خود و نداشتن هیچ گونه نرمش و انعطاف است. البته گفتنى است که در مقابل مواضع بنیادى و اساسى که معطوف به اساسى ترین اصول انقلاب و نظام و جامعه است، انعطاف و سازگارى معنا ندارد، اما در غیر این موارد، پافشارى بر مواضع غیر اصولى، نامعقول و وحدت زدا و اختلاف زاست. معظم له در این باره مى فرمایند:

جناحهاى مختلف با هم همفکرى کنند، تبادل نظر کنند، کار مشترک کنند، مگر نمى شود، به هم نزدیک شوند؟! اتحاد و نزدیک شدن به هم تنازل لازم دارد. نمى شود که ما همان جاى خودمان بایستیم آن هم همان جاى خود بایستد، بگوییم خوب حالا با هم دیگر به هدف نزدیک مى شویم. نزدیکى به این است که یک قدم شما بردارید و یک قدم او بردارد.

خاتمه: آن چه با دقت و اندیشه حاصل مى شود این است که هر چند وجود احزاب و جریان هاى سیاسى از ضروریات یک جامعه مردمسالار است، اما این جریان در معرض یک خطر و آفت مهم قرار دارد که مى تواند فلسفه وجودى آن را دگرگون کرده، آن را از ثمرات و آثار مفید باز دارد. آن خطر بزرگ و آفت کشنده، تحجر گرایى احزاب و جریان هاى سیاسى است. در این مقاله کوتاه به عوامل و آثار و پیامدهاى تحجر حزبى و برخى راه هاى مبارزه با آن در حد توان اشاره گردید، امید است احزاب و جناح هاى سیاسى کشور با نصب العین قرار دادن منافع ملى و دینى، خود و طرفداران خود را از افتادن در این پرتگاه هولناک برحذر داشته و در مسیر خدمت به جامعه با سلامت طى طریق نمایند.ان شاءالله تعالى

تبلیغات