چکیده

در آغاز سال 1384، چند مسأله مهم و حیاتى پیش روى دولت و ملت ایران قرار داشت: اولاً، انتخابات ریاست جمهورى در پیش بود که براى ملت و سرنوشت کشور در یک دوره چهار ساله اهمیتى فراوان داشت.ثانیا، سال 1384، سال شروع سند چشم انداز 20 ساله اى است که نظام جمهورى اسلامى آن را براى آینده خویش طراحى کرده است. ثالثا، در این سال، برنامه پنج ساله چهارم توسعه بر اساس چشم انداز تنظیم مى شود و بودجه سال هاى بعدى بر آن پایه نوشته خواهد شد.مقام معظم رهبرى با درک عمیق اهمیت حیاتى مسائل مذکور، سال 1384 را «سال همبستگى ملى و مشارکت عمومى» نامید تا همبستگى عمومى و مشارکت ملى مردم چه در انتخابات و چه در مسائل گوناگونى که دولت پیش رو دارد، بتواند با یارى و خواست خداوند به پیشرفت و توسعه بیشتر ایران بینجامد. با وجود شفاف بودن شعار همبستگى ملى و مشارکت عمومى، جاى این سؤال باقى است که عناصر، مصادیق و آثار سیاسى اجتماعى طرح و اجراى این شعار بر پایه دیدگاه هاى رهبرى چیست؟ مقاله حاضر مى کوشد به این سؤال پاسخ دهد.

متن

 


مقدمه

در این مقاله، نخست تعریفى از مفاهیم همبستگى ملى و مشارکت عمومى ارائه مى شود، سپس از ضرورت آن دو سخن به میان مى آید، و آن گاه مؤلفه هاى سازنده (فرهنگ)، نشانه ها (انضباط اجتماعى) و برآیند (امنیت) همبستگى ملى مطرح مى گردد، و نیز، از عناصر تشکیل دهنده (سیاست گذارى)، مصداق ها (انتخابات) و نتایج (سازندگى) آن دو سخن مى گوییم. در روند و فرایند این پاسخ یابى، تنها کلام مقام معظم رهبرى مورد استفاده قرار مى گیرد، چرا که طرح شعار همبستگى ملى و مشارکت عمومى از ابتکارات معظم له است، و نیز، از سال 1368 تا سال 1384 محدوده زمانى مورد بررسى را در بر مى گیرد؛ سال 1368 سال آغاز رهبرى آیت الله خامنه اى و سال 1384 سالى است که از سوى ایشان، سال همبستگى ملى و مشارکت عمومى نامیده شده است.

تعریف دو مفهوم
1. عبارت همبستگى ملى:

همبستگى ملى عبارت است از احساسات تعلق خاطر مشترک و احساس تعهد مشترک افراد به اجتماع یا آن ماى بزرگى که به افراد هویت جمعى مى دهد. در جامعه دو نوع هویت وجود دارد، نخست هویت فردى که نقش هاى مان از آن حاصل مى شود، و من را از سایرین جدا مى کند، و دوم، هویتى که باعث عضویت در ماهاى مختلف و گروه هاى مختلف اعم از اولیه، ثانویه، رسمى و غیر رسمى مى شود.

در تعریف دیگر، همبستگى ملى مترادف با وفاق اجتماعى دانسته شده و آن توافقى جمعى بر سر مجموعه اى از اصول و قواعد اجتماعى است که در میدان تعامل اجتماعى به وجود مى آید، یا به عبارتى همبستگى ملى عبارت است از احساس تعلق خاطر مشترک و احساس تعهد مشترک افراد به اجتماع ملى. به علاوه، همبستگى ملى یک مفهوم کلى است که مى تواند به همبستگى بین اجزاء حکومت، ملت و حاکمیت هم تأویل شود.
2. مشارکت عمومى:

مشارکت عمومى عبارت است از دخالت و درگیر شدن مردم در فراگردهاى اقتصادى، سیاسى، فرهنگى که بر سرنوشت آنان اثر مى گذارد. در تعریف دیگرى مشارکت عمومى یا اجتماعى، یک درگیرى ذهنى و عاطفى اشخاص در موقعیت هاى گروهى است که آنان را بر مى انگیزد تا براى دستیابى به هدف هاى گروهى یارى دهند و در مسئولیت کار شریک شوند. در این تعریف سه اندیشه مهم نهفته است: درگیر شدن، یارى دادن و مسئولیت.

مشارکت عمومى با عبارت ساده تر، یعنى پذیرش آگاهانه شرکت فعال و مؤثر افراد یک جامعه براى رسیدن به هدفى خاص در قالب همکارى و همیارى. این همکارى از روى میل و با استفاده از همه امکانات بالقوه و بالفعل صورت مى گیرد. با توجه به تعاریف همبستگى ملى و مشارکت عمومى، مشارکت عمومى نشان دهنده همبستگى ملى، و همبستگى ملى نشان دهنده مشارکت عمومى است.

همبستگى ملى
الف ـ ضرورت همبستگى ملى

در خصوص ایران، با توجه به صدمات جنگ تحمیلى، فشارها و محدودیت هاى حاصل از تحریم هاى اقتصادى و لزوم ترمیم خسارت ها و رهایى از توسعه نیافتگى، یکدلى و همبستگى ایرانیان مسلمان ضرورتى تام وتمام دارد. به دیگر سخن، توسعه همه جانبه ایران در عرصه داخلى و قدرتمندى آن در عرصه بین المللى به یکپارچگى همه اقوام، گروه ها و شهروندان نیازمند است، و هر نوع تلاش و اقدام که دانسته و ندانسته به گسست قومى، نژادى و مذهبى بینجامد، ضربه بر همبستگى ملى و متعاقب آن به توسعه ملى خواهد بود. در واقع همبستگى رمز پایدارى و راز پویایى است، پس بر ماست که با ژرف اندیشى و دورنگرى، عمق مخاطرات را دریافته و با احترام به آموزه هاى دینى و قانون اساسى، رمز ماندگارى و بالندگى خویش را براى همیشه پاس بداریم. نیل به این مقصود، شناخت مؤلفه هاى سازنده همبستگى ملى را ضرورى مى سازد:
ب ـ مؤلفه هاى سازنده

به عناصر زیادى به عنوان مؤلفه هاى سازنده همبستگى ملى مى توان اشاره کرد، از جمله:

1 ـ معنویت: براستى چرا مردم در اطراف امام جمع شدند، و او را یارى کردند، و با مساعدت هم، انقلابى عظیم را پدید آوردند؟ در پاسخ به این سؤال، باید به مؤلفه هاى متعددى چون دوراندیشى، آینده نگرى، تیزبینى، متانت، حلم، حکمت و ••• اشاره کرد که هر کدام از این صفات، کافى بود که شخصى را در مرتبه اى والا قرار دهد و احترام همگان را جلب کند، ولى همه این صفات، در وجود این انسان الهى جمع آمده بود.

در عین حال اگر امام (ره) آن عوامل اصلى معنویت، ارتباط با خدا، کار براى رضاى او، تقوا و انجام تکلیف را نمى داشت، نه انقلاب به پیروزى مى رسید، نه شما مردم این گونه عاشقش مى شدید، نه مى توانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد، و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد.

بنابراین، خشم مردم ایران، زمانى که دکان ها را بستند، زندگى را تعطیل کردند، و همه وارد میدان مبارزه شدند، تنها به دلیل مسأله دین، معنویت و خدا بود.

فوران معنویت اسلامى و یاد و ذکر خدا روحیه انقلابى مردم و معنویت امام خمینى(ره) اختلافات را کنار زد، کُرد، ترک، عرب، فارس، شیعه، سنى و همه را در صفوف به هم فشرده، در مقابل دیکتاتور زمان قرار داد و پس از انقلاب نیز تلاش دشمن براى شعله ور کردن اختلافات قومى و فرقه اى، همواره و در همه مقاطع زمانى پس از انقلاب، بى ثمر ماند.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامى هم به دلیل خدا، دین و معنویت شکل گرفت، و بى شک انسجام و قوامش به حیات و بقاى معنویت در همه ابعاد سازمانى آن بستگى دارد. آن گونه که معنویت به همبستگى درونى سپاه کمک کرد، در قوام یافتگى و تداوم یابى همبستگى ملى مؤثر است. این معنویت بیش از هر چیز و هر کس دیگر، باید از طریق فرماندهان و روحانیان متخلق به اخلاق اسلامى تأمین و تزریق شود. البته فقط بهره مندى از اخلاق اسلامى براى اثربخشى بر بدنه سپاه کافى نیست، بلکه همکارى آن دو با هم نیز یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.

2 ـ ارزش ها: ارزش ها چه ارزش هاى دینى و چه ارزش هاى ملى، قدرت اجتماعى را مى سازد و آن را تقویت مى کند که مثال هاى آن را مى توان در یک صد سال گذشته تاریخ ایران دید. در این دوره، مردم مسلمان ایران براى مقابله با بى دادگرى هاى قدرت سیاسى حاکم، انگیزه و ابزارى به غیر از ارزش هاى اجتماعى (دینى + ملى) نداشته اند. انقلاب اسلامى هم که حرکتى هدف دار، سنجیده، پیوسته، خستگى ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص بود با زنده کردن و سپس با به خدمت گرفتن ارزش هاى مردمى به پیروزى رسید و هدف خود را همان هدف حرکت اسلامى صدر اسلام قرار داد. آن هدف، اراده قاطع بر حاکمیت بخشیدن به دین و ارزش هاى دینى بود.

ارزش هاى دینى، علاوه بر جهت مذهبى دادن به یک حرکت اجتماعى، وحدت مردمى را نیز که در فرایند جنبش و انقلاب قرار مى گیرند پدید مى آورد. این درس بزرگى بود که امام عزیز به ما داد و آن را مى توان به این صورت هم بیان کرد: وحدت و انسجامى که به اراده الهى براى مردم ایران پیش آمد. این وحدت چه در پیروزى و چه در پس از پیروزى انقلاب اسلامى، دل هاى مردم را بر پایه ارزش هاى دینى به هم نزدیک ساخت و قدرت مردم را افزایش داد. در واقع آن چیزى که ابر قدرت ها را در مقابل ملت ایران مرعوب کرد، وحدت کلمه برآمده از ارزش هاى دینى بود. به بیان دیگر، ملتى که معتقد به ارزش هاى دینى نباشند، وحدت نمى یابند و در نتیجه، دشمن را نمى هراسانند.

ارزش هاى دینى هم به انقلاب جهت مى دهد و هم مردم را در حمایت از آن بسیج مى کند. به علاوه پس از پیروزى انقلاب، ارزش هاى دینى قوى ترین و محکم ترین ملاک و معیار براى اداره و هدایت آن به شمار مى رود، و نیز، همان گونه که همه راز تداوم معارف انبیاء کلمه توحید و ارزش هاى دینى بود، همه راز تداوم انقلاب اسلامى، احیا، حفظ و اجراى ارزش هاى مذهبى است.

3 ـ فرهنگ: فرهنگ ملى، امروزه همان فرهنگ اسلامى است، زیرا ایرانیان از 1400 سال قبل، آداب، عادات، زبان، لباس و همه چیزشان با اسلام عجین شده، تا حدى که شاید هیچ ملتى نباشد که این گونه با اسلام آمیخته شده باشد،لذا مى توان گفت که فرهنگ اسلامى، جزو فرهنگ ملى ایرانیان است. کلمه ملى در این جا، در مقابل کلمه اسلامى نیست، بلکه عین همان اسلامى است. این فرهنگ، مؤلفه مهمى در همبسته شدن مردم در مقابل دشمن خواهد بود، مشروط به این که اولاً، مغلوب تهاجم فرهنگى نشود و ثانیا، به تعامل فرهنگى با سایر ملل ادامه دهد تا عناصر فرهنگى قوى آنان را بشناسد و آن ها را وارد فرهنگ خویش نماید.

تهاجم فرهنگى یعنى مجموعه اى که براى اسیر کردن یک ملت،به بنیان هاى فرهنگى آن کشور، هجوم مى برند.

در تبادل فرهنگى، هدف بارور کردن فرهنگ ملى و کامل کردن آن است، لذا ملتى که به تبادل فرهنگى روى مى آورد، چیزهاى مطبوع و دلنشین، خوب و مورد علاقه اش را بر مى گزیند.

فرض کنید ملت ایران مى رود به اروپا،مى بیند که این ها یک ملتى هستند اهل سخت کوشى و روح خطر کردن. اگر این را از آن ها یاد بگیرد، خیلى خوب است. مى رود به شرق آسیا. مى بیند که این ها مردمى هستند داراى وجدان کار، علاقه مند به کار، مشتاق کار. اگر این ها را از آن ها یاد بگیرد، خیلى خوب است. مى رود به فلان کشور. مى بیند این ها ملتى هستند وقت شناس، داراى نظم و انظباط، داراى محبت، حسّ ادب، حسّ احترام، اگر یاد بگیرد این ها را، چیزهاى خوبى است.

فرهنگ ایرانى نشان داده که از دو ویژگى فوق بهره مند است، چون تاکنون مغلوب فرهنگ دیگر نشده و نیز، در تعامل با فرهنگ هاى دیگر، عناصرى را برگزیده که از وى ملتى سرافراز در مقابل مستکبران جهانى ساخته است.

4 ـ معرفت: همان گونه که دورى از معرفت، عامل اختلاف است، بهره مندى از آن، به انسجام و همبستگى مى انجامد، از این رو، استعمار با ایجاد توهّم اختلاف بین شیعه و سنى ـ که در حقیقت اختلاف نیست، زیرا آن دو در اصول اصلى مشترک اند، یعنى هر دو مذهب، به خداى واحد، قبله واحد، پیامبر واحد، قرآن واحد، احکام وارکان واحد اسلامى معتقدند ـ آتشى را برافروخت که در محافل پایین تر و در بین اقشار پایین مردم شدیدتر است، چون در میان مردم، معرفت و توجه کمترى نسبت به حقایق دینى وجود دارد.

البته در همه حال، دستیابى به معرفت کامل از دین، امکان پذیر نیست، ولى معرفت نسبى و نه معرفت کم، هم مى تواند مایه وحدت و یکپارچگى و همبستگى را فراهم آورد. مثلاً:

ابعاد شخصیت نبى اکرم را هیچ انسانى قادر نیست به نحو کامل بیان کند، و تصویر نزدیک به واقعى از شخصیت آن بزرگوار ارائه نماید. آنچه ما از برگزیده پروردگار عالم و سرور پیامبران سراسر تاریخ شناخته و دانسته ایم، سایه و شبحى از وجود معنوى و باطنى و حقیقى آن بزرگوار است، اما همین مقدار معرفت هم براى مسلمانان کافى است تا اولاً، حرکت آن ها را به سمت کمال تضمین کند و قله انسانیت و اوج تکامل بشرى را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانیاً، آنها را به وحدت اسلامى و تجمع حول آن محور تشویق کند.

یکى از جنبه هاى اثربخشى معرفت در همبستگى را باید در تعامل بین ارتش و انقلاب در سال 1357 دید. علت از هم گسیختگى بدنه ارتش از نظام پهلوى و همبستگى آن با مردم، آن بود که نظامیان از رنج ها و مصیبت هایى که مردم مى کشیدند، آگاه بودند.
ج ـ مصداق ها و نشانه ها

در صورت همبستگى ملى، نشانه ها و مصداق هاى فراوانى از آن در صحنه اجتماعى به چشم مى آید، برخى از آن ها عبارتند از:

1 ـ اجتماعات مردمى: اجتماعات گوناگون مردمى، نشانه دیگرى از همبستگى ملى است. در این گونه اجتماعات، فضاى وسیعى به وجود مى آید که همه مردم را حول یک یا چند محور جمع مى کند. این اجتماع از عظمت و قدرت آنان سخن مى گوید، و نشان مى دهد که احاد یک ملت، على رغم انتقاداتى که به دولت و نظام دارند، همچنان به نظام اسلامى و به مدیریت کشور علاقه مند باقى مى مانند، چون مى بینند که نظام در صدد پیاده کردن اسلام است و به علاوه، در حل مشکلات آنان فعال و کوشاست. مقابله مردم با منافقین، تشکیل نهاد انقلابى بسیج و گسترش آن تا ادارات و کارخانجات و مدارس و دانشگاهها، شرکت در تظاهرات به مناسبتهاى مختلف، شکل هاى متنوعى از اجتماعات مردم در طول انقلاب و بعد از آن بوده است. ویژگى برتر اجتماعات مردمى آن است که همه قشرها در کنار هم قرار مى گیرند، با یک هدف حرکت مى کنند، و یک شعار را سر مى دهند، لذا اجتماع خود را تبدیل به جلوه زیباى وحدت و همدلى مى نمایند.

اجتماعات عظیم مردمى، مکانى است براى طرح شعارهاى مشترک و آرزوهاى عمومى. مردم در این اجتماعات، درصدد نهادینه کردن خواسته هاى خود در سطح داخلى و خارجى اند، و مى خواهند بدون واسطه و با شفافیت، آرمان ها خود را عرضه کنند.

2 ـ انضباط اجتماعى: انصباط اجتماعى نشان مى دهد که عوامل مخل همبستگى ملى و جمعى در پایین ترین حد است. مفهوم انضباط اجتماعى یعنى انضباط در امور. از وصیت امیر المؤمنین على(ع) به امام حسن مجتبى(ع) نیز بر مى آید که مراد و قصد امام، نظم در همه کارها است. به نظر مى رسد: نظم امرکم عبارت است از اقامه نظام و حکومت و ولایت اسلامى. معناى این عبارت آن است که باید مطابق با نظم و انضباط نظام ولایى رفتار کنید، بلبشو نباشید. طبیعى خواهد بود اگر اختلاف در بین مردم نباشد، اگر اختلاف بین دولت و ملت نباشد، نظم و انضباط جمعى تحقق مى یابد، و اگر مى بینم در دوره حکومت امام معصومان(ع) نظم اجتماعى پا نگرفت، نظام حکومت به هم ریخت، و بدبختى هاى بزرگى گریبان امت اسلامى را گرفت، به آن دلیل بود که مخالفان حضرت امیر(ع) انضباط عمومى را مختل کردند.

معناى دیگر انضباط اجتماعى، حضور آرامش روانى و فکرى در عین هوشیارى و حساسى در جامعه است. در میان انضباط هاى عمومى، انضباط انقلابى برترین و قوى ترین انضباط هاست. انقلاب بدون نظم نه شکل مى گیرد و نه دوام مى آورد. بالندگى نیروى انقلابى، بدون نظم ممکن نیست و بهترین کارها را کسانى کرده اند که با روحیه انقلابى آمده اند و انقلابى باقى مانده اند.

انضباط علمى [نیز] بخشى از انضباط اجتماعى و مکمل آن است. زمانى مى توان دریافت که انضباط علمى وجود دارد که علم، علم تولید کند، خودش را ارتقاء دهد، و به تولید ثروت و قدرت منتهى شود، و این ثروت و قدرت نیز به تولید بیشتر علم بینجامد.

3 ـ همبستگى ارکان نظام: همبستگى قواى سه گانه قضائیه، مقننه و مجریه یا ارکان نظام و همراهى آنان با مردم، نشان از اوج همبستگى دولت و ملت خواهد بود.

البته ارکان نظام تنها به سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه محدود نمى شود. مجمع تشخیص مصلحت نظام هم یک رکن نظام است. مجلس خبرگان رهبرى از تعیین کننده ترین و مهم ترین ارکان نظام است. در حقیقت، هیچ کدام از ارکان نظام جمهورى اسلامى چه آنچه به تقنین و چه آنچه به اجرا و غیر آن ارتباط پیدا مى کند، از لحاظ تعیین کننده بودن و باقى گذاشتن آثار ماندگار به اهمیت اجتماع خبرگان نیست. این معنا موجب مى شود که مسئولیت این جمع و آحاد تشکیل دهنده آن، عظمت پیدا کند. این مسئولیت عظیم، اولاً به حفظ انسجام درونى است و ثانیاً به همگامى با احاد ملت.

همبستگى بین رکن هاى نظام به آن است که روابط درونى هر قوه مستحکم باشد. در این صورت، رخنه هاى گوناگونى که به یک نظام لطمه مى زند، بسته مى شود و هیچ قدرتى نمى تواند به نظام لطمه اى وارد کند و البته همبستگى نظام تنها به اقدام هاى استحکام بخش سه قوه نیست، بلکه یکایک ملت ایران وظیفه دارند تا آن جاى که مى توانند استحکام درونى نظام را بسته به همبستگى ملت، همبستگى دل ها، همبستگى ملت با مسئولان نظام و وحدت کلمه در مجموعه ارکان است، حفظ کنند.

4 ـ روابط حسنه: ملتى که از روابط حسنه فیمابین برخوردار و در روابط آن ملت، دوستى و محبت جاى دشمنى و عدوات را گرفته باشد، همبستگى ملى خود را به رخ دیگران مى کشد.

روابط حسنه به عنوان جلوه اى از همبستگى ملى، همکارى و همیارى عمومى را به حدى و به درجه اى مى رساند که مى توان از آن از یک سو براى حل مشکلات اجتماعى و از سوى دیگر براى غلبه بر دشمن یا دشمنان کمک گرفت. روابط خوب مستحکم اجتماعى در سال هاى پیروزى انقلاب اسلامى باعث شد که آمریکا ضربه بخورد و تا به امروز نتواند آن را جبران کند.

ارتباط حسنه مصداقى براى همبستگى، و دیدوبازدیدهاى عید نوروز، مصداقى بر روابط خوب اجتماعى است، زیرا ملت ایران:

نوروز را بهانه اى براى دیدوبازدید و رفع کدورت ها و کینه ها و محبت به یکدیگر قرار مى دهند. این همان برادرى و عطوفت اسلامى و همان صله رحم اسلام است.

5 ـ حج ابراهیمى: حج بیش از آن که نشانه روشنى براى همبستگى اسلامى باشد، نشانه اى بر انسجام ملى است. حج مصداق برجسته همبستگى است. این همبستگى نخست در سطح کشورها و ملت ها شکل مى گیرد و آن گاه همبستگى اسلامى را در ایام و موسم حج به نمایش مى گذارد. ابهت و عظمت همبستگى مردم در حج مى تواند دشمن را به عقب نشینى وادارد و یا او را از اجراى نقشه هایش در ایران و دیگر ممالک اسلامى باز دارد.

به هر روى، حج کمک مى کند تا مردم بتوانند به معناى واقعى در کنار هم جمع شوند و عظمت خود را نشان دهند، و لذا اگر حج آن طورى که طبیعت این واجب اقتضاء مى کند، به ثمر بنشیند، بسیارى از مشکلات ملى و دینى را حل خواهد کرد.

حج از یک طرف مظهر معنویت، ارتباط با خدا، آشنا شدن دل با آیات الهى و نزدیک شدن هرچه بیشتر انسان به خدا، و از طرف دیگر، مظهر وحدت، یکپارچگى و برداشتن دیوارها، حجاب ها و پرکردن دره ها و شکاف هایى است که یا به دست دشمن یا به وسیله تعصبات و اوهام به وجود آمده، پس حج هم ثمره همبستگى است و هم عامل همبستگى. به این دلیل است که مى توان گفت: جنبه اجتماعى حج، مهم تر از جنبه فردى آن است، چون اجراى مراسم حج در یک سال، کافى است تا صد هزار حاجى را متحول کند، دل هاى شان را به هم نزدیک کند.

د ـ آثار همبستگى ملى

همبستگى ملى به تنهایى قادر است امنیت، پیشرفت و استقلال را پدید آورد و یا در جهت پایدار شدن آن مؤثر افتد. توضیح برخى از این نتایج، مؤیدى بر ادعاى فوق است:

1 ـ تداوم راه امام: پس از گذشت سال ها از وفات حضرت امام خمینى (ره)، هنوز مردم به رهنمودهاى معظم له هم در بعد یکپارچگى و همبستگى ملى و هم در بعد تداوم راه آن امام راحل،پایبند باقى مانده اند، و همچنان به راهپیمایى 22 بهمن مى آیند، در راهپیمایى قدس شرکت مى کنند و در پاى صندوق هاى انتخابات حاضر مى شوند و همه این ها نشان از تأسى مردم به راه و کلام امام خمینى (ره) است. همین ها نشانه اقتدار ملت ایران و عزم جوانان این ملت بر ادامه راه امام بزرگوار و پیگیرى هدف ها و آرمان هاى انقلاب اسلامى و نظام دینى است. دشمن سعى مى کند این اقتدار را در هم بشکند و با شکسته شدن اقتدار ملت، راه امام را به ورطه فراموشى بسپارد.

2 ـ استقلال: شکى نیست که خداى متعال به میزان عمل ملت ها به آن ها پاداش و جزا مى دهد، استقلال، پاداش ملت هایى است که با هم در اتفاق و اتحاد به سر مى برند. فرقى نمى کند که این ملت، ملت باتقواست یا بى تقوا. یعنى این که اگر ملتى عمل صالح انجام دهد، و عمل صالح را با ایمان و تقوا همراه کند، زندگى، دنیا، عزت و استقلال او تأمین خواهد شد. اگر ملتى با ایمان نبود، باز هم خداى متعال پاداش آن را خواهد داد. در واقع، همه کسانى که براى دنیا کار مى کنند و همه افرادى که براى آخرت تلاش مى کنند، خداى متعال به همه جزا خواهد داد. این که مى بینیم بعضى از ملت هایى که دین و تقوا ندارند، اما از زندگى مادى و على الظاهر مطلوبى برخوردارند، به خاطر آن است که کار دنیا را خوب انجام مى دهند، منتهى این گونه زندگى ها عاقبت خوشى ندارد و با فساد همراه مى شود.

در شرایطى که دنیا به ستم گر و ستم پذیر تقسیم شده است ،تنها یک ملت اعلام کرده که از نفوذ همه قدرت ها و گردن کلفت هاى دنیا آزاد است و آن ملت، ایران است. این مبالغه نیست، بلکه یک حقیقت است. در واقع، هیچ کدام از قدرت هاى بزرگى که امروز به نحوى بر دنیا اعمال نفوذ مى کنند، قادر به اعمال نفوذ بر نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران نیستند، این به خاطر آزادگى مردم و انسجام ملى است. البته هنوز استقلال در همه زمینه ها، از جمله اقتصاد به صورت کامل تحقق نیافته است، لذا ملت باید به تدریج و با ابتکار و تلاش خود و با قدرت مدیریتى و نیز با وحدتى که دارند، به طرف استقلال اقتصادى بروند که مقدمه استقلال سیاسى است.

حضور و یکپارچگى مردم، زنده کننده فضاى زندگى در یک کشور مستقل است. وقتى مردم با هم در سیاست دخالت نکنند، اظهار نظر و دلسوزى ننمایند، استقلال کشور به وجود نمى آید و یا حفظ نمى شود. اگر همه امور کشور، به همه مردم در شهرهاى دور دست و روستاهاى دور افتاده و عشایر چادر نشین مربوط نباشد، استقلال اقتصادى، سیاسى و غیره مفهوم خود را از دست مى دهد. البته حضور در صحنه بین المللى و مبارزه با استکبار جهانى که حاصل آن استقلال است، به وسیله مردم و علم و آگاهى آنان انجام گیرد.

3 ـ پیروزى: همه موفقیت هاى دوران مبارزات و پس از پیروزى انقلاب اسلامى مرهون هوشیارى و صبر انقلابى و حضور دائمى قشرهاى مردم در صحنه است. در حقیقت، یکپارچگى در فداکارى، ایمان و مجاهدت مردم، رهبر کبیر انقلاب اسلامى را موفق کرد تا انقلاب اسلامى را به پیروزى برساند. پس از آن، صبر و همدلى و همکارى مردم بود که مسئولان کشور را به ارائه خدمات شایسته به مردم توانمند کرد. از این رو، استکبار جهانى از لحظه پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون، هرگز سوداى تضعیف و محو جمهورى اسلامى را از سر خود بیرون نکرده و از هیچ اقدامى در این راه خوددارى نورزیده است و تا آن گاه که ملت و مسئولان جمهورى اسلامى پایبند به همبستگى عمومى، استقلال ملى و اصول اسلامى باشند، این انگیزه را در خود نگاه خواهد داشت، ولى به فضل و مدد الهى در برابر عزم، اراده، آمادگى و همبستگى ملت کارى از او ساخته نبوده و کید و مکر او به جایى نرسیده است و به خواست خداوند همواره نیز همین گونه خواهد بود. از همین رو تقسیم شدن ملت به گروه ها و دسته هاى متعارض و عمده کردن اختلافاتِ کم اهمیت و احساسات غیرمنطقى و به فراموشى سپردن اصول مهمى که میان همه ملت ما و لااقل میان اکثریت عظیمى از آنان مشترک است و به فراموشى سپردن حضور دشمن و خطرات جبران ناپذیر ناشى از آن، بزرگ ترین فاجعه براى ملتى است که مى خواهد حق تضییع شده خود را احیا کند و خود را از وابستگى به بیگانگان برهاند.

امام، پابرهنگان را مهم ترین عنصر در پیروزى هاى ملت ایران مى دانست و لذا از همان اوّل انقلاب اسلامى دستور تأسیس جهاد سازندگى، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را صادر کرد و عدالت اجتماعى را جزو شعارهاى اصلى انقلاب اسلامى قرار داد. امام در پى آن بود که دولت باید به اقتصاد، نان و رفاه مردم بپردازد، و مردم از نظر او و در درجه اول عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف،زیرا آن ها بیش از هر قشر دیگر با همراه و همبسته شدن با حرکت انقلاب اسلامى ایران، آن را در جوى از ناباورى ها به پیروزى رساندند. مردمى که تا دیروز و در نظام پهلوى، از امتیاز برخوردار نبوده ولى اینک نظام اسلامى ایران، برنامه ها و نقشه هاى غلط رژیم که هیچ حقى براى روستانشینان و شهروندان شهرهاى دور و طبقات محروم و مستضعف قائل نبودند، را تغییر داد و بیشترین اهتمام را روى این چیزها گذاشت.

قشرهاى محروم که اغلب بیشترین تعداد شهروندان هر کشورى و از جمله ایران را در بر مى گیرند، در صورتى که تلاش کنند، محال است خداى متعال آن ها را یارى نکند و با توجه به انسجام آن ها در بدن ها و جان، آنان را به پیروزى نرساند.اگر در طول تاریخ، جاهایى چون کربلا،حق دچار تجربه هاى خونین شده، به خاطر آن بوده که اهل حق تنها ماندند، مردم با آن همراهى و همکارى نکردند، و کسانى که توقع از آنها نمى رفت، صاحب دعوت را تنها گذاشتند، اما در پیروزى انقلاب اسلامى و جنگ تحمیلى، مردم با مسئولان همکارى کردند، و لذا اهل حق تنها نماندند و دعوت حق بى یاور نماند.

4 ـ پیشرفت: ارتباط بین پیشرفت ملى و وحدت عمومى تردیدناپذیر است، همان گونه که بعضى از بزرگان فرموده اند: براى سعادت و پیشرفت امت اسلامى، کلمه توحید و توحید کلمه دو اصل قطعى است. علت این که ملت ایران قدم در جاده رستگارى و پیشرفت گذاشت، وحدت کلمه بود و باید براى تکمیل پروژه پیشرفت کشور، این رمز را تا به آخر حفظ کند.

همبستگى ملى زمانى به پیشرفت عمومى کشور مى انجامد که در مقوله هاى اصلى فرهنگى چون ارزش دانستن کار، سرمایه گذارى، درس خواندن، ایثار، مجاهدت، ترجیح مصالح عمومى بر منافع فردى، وحدت، حضور در صحنه هاى سیاسى و ••• بین احاد ملت و در میان دولت مردان و سرانجام بین ملت و دولت هماهنگى وجود داشته باشد. اگر ملتى وحدت و همبستگى خود را از دست بدهد، اگر نشاط کار و ابتکار را از دست بدهد، اگر حرکت علمى روبه پیشرفت خود را از دست بدهد، کاملاً در دسترس دشمنان قرار خواهد گرفت، مى توانند راحت به او زور بگویند، مى توانند بر او سلطه پیدا کنند، مى توانند منابع طبیعى و مادى او را هم غارت کنند.

یکى از مهم ترین موانع پیشرفت این است که مسئولان، نخبگان و قشرهایى که مى توانند روى ذهن هاى دیگران اثر بگذارند، در شناخت مردم اشتباه کنند و خواسته هاى مردم را درست نفهمند یا خواسته هاى مردم را به نقاط کم ارزش و بى ارتباط با زندگى واقعى مردم ربط دهند. پس اگر آنان مشکل اصلى مردم را بیکارى، گرانى و مشکل معیشتى بدانند، اشتباه کرده اند، چون مشکل مردم پیشرفت است، در حالى که سزاوار آن نیستند به آن دلیل که مردم با همبستگى همه جانبه زایدالوصفى همواره، هم متحد بوده اند و هم یکپارچه از نظام دفاع کرده اند، و لذا توسعه نیافتن شایسته چنین مردمى نیست. خلاصه کلام آن که یکى از لوازم پیشرفت، همبستگى مردم است. اگر در این حالت، باز مردم و جامعه پیشرفت کامل نمى کنند، باید مشکل را در نخبگان جستجو کرد نه در مردم.

5 ـ امنیت: شعار سال 1379، وحدت عمومى و امنیت ملى بود. یکى از نکات آموزنده این شعار آن است که نشان مى دهد: وحدت و همبستگى عمومى و امنیت ملى به یکدیگر وابسته اند، تا حدى که سود و زیان یکى سود و زیان دیگرى است. از این رو، دشمن نخست مى کوشد صفوف متحد و همبسته مردم را به هم بریزد و امنیت ملى را به خطر اندازد. واقعیت آن است که دشمن نیز آن وقتى مى تواند به هدف هاى خودش برسد که بتواند در بدنه حاکمیت نظام و مسئولان بخش هاى مختلف، اختلاف و شکاف ایجاد کند، لذا تنها راه ناکام کردن دشمن، حفظ هوشیارى است. البته بیدارى عمومى هم باید در سطح مردم و هم در سطح کارگزاران اتفاق بیفتد.

اگر وحدت ملى و امنیت ملى تأمین شود، دولت هم مجال پیدا مى کند که کارهاى خود، مسئولیت هاى خود، وظایف بزرگ خود، برنامه هاى سازنده خود را اجرا کند، مى تواند به اقتصاد مردم برسد، به اشتغال مردم برسد، به مسائل زندگى مردم رسیدگى کند، به مسأله فرهنگ کشور رسیدگى کند. اگر امنیت و یا وحدت نباشد، اختلافات و جنجال باشد، دائماً تشنج سیاسى باشد، اوّل کسى که ضربه مى خورد، دولت است، چون نمى تواند وظایف خود را انجام بدهد. وقتى دولت وظایف خود را انجام نداد، وضع مردم، وضع طبقات مستضعف، وضع جوانان، وضع کسانى که تشنه اقدامات دستگاه هاى مسئول هستند، معلوم است که چگونه خواهد شد.

ملتى که متحد است، قوى، عزیز و سربلند خواهد بود، زیرا امنیت چنین ملتى ملعبه این و یا آن کشور قدرتمند قرار نمى گیرد. بارزترین مثال روشن براى تبیین و توصیف بین همبستگى مردم و امنیت جامعه، وضعیت بین ایران و آمریکاست. یعنى این که آمریکا به ما مى گوید: ضعیف، دست نشانده و وابسته باشید تا به ایران حمله نکنم، در حالى که ما قوى، عزیز و سربلند بوده و هستیم و تاریخ و فرهنگ ملت ایران تسلیم در مقابل هیچ دشمنى را نمى پذیرد و همواره کوشیده است با ابزار و حدت و همبستگى ملى از تمامیت ارضى کشور دفاع و پشتیبانى نماید.

مشارکت عمومى

حضور اجتماعى مردم از یک سو نیازمند عواملى است که آن را مى سازد، از سوى دیگر، زمانى که مشارکت عمومى پدید آید، نشانه ها و نتایجى را عرضه مى کند، امّا مشارکت عمومى چه ضرورتى دارد؟
الف ـ ضرورت مشارکت عمومى

علاوه برمیل فطرى بشر که بنا به خاصیت مدنى الطبع بودن، گرایش به تأمین نیازها را از طریق زندگى دسته جمعى و همکارى برمى انگیزد، عوامل دیگرى در عصر کنونى، جوامع و آحاد انسانى را به طرف مشارکت عمومى و اجتماعى سوق مى دهند. عمده این عوامل عبارتند از: توزیع سریع و همگانى اطلاعات، جهانى شدن و تلاش براى کم رنگ کردن مرزهاى فیزیکى، اهمیت یافتن جایگاه انسان و حقوق بشر، لزوم هماهنگى با تغییرات محیط پر تحول و پر شتاب ملى و جهانى، ضرورت دفاع از تمامیت ارضى کشور، نیل به سازندگى و توسعه همه جانبه، دستیابى به رفاه عمومى و اجتناب ناپذیرى مبارزه با دشمن و دشمن هاى کوچک و بزرگ داخلى و خارجى.
ب ـ عناصر تشکیل دهنده

آموزش دادن، فریضه داشتن، سیاست گذارى، برخوردارى از شعور اجتماعى و هوشیارى سیاسى بخشى از عناصرى است که مشارکت عمومى را مى سازد:

1 ـ فریضه الهى: مشارکت ملى در نزد مردم مسلمان ایران، یک فریضه الهى و یک واجب دینى به شمار مى رود، لذا هرگاه از آنان بپرسند که مشارکت ملى ناشى از چیست؟ پاسخ مى دهند، ناشى از ایمان و انگیزه الهى است. از این رو، مردمى که در یک نظام ولایى زندگى مى کنند، اطاعت و پیروى از اوامر و فتاواى رهبرى انقلاب اسلامى را یک فریضه مى داند و تخلف از آن را مایه ضربه خوردن به منافع کشور و مردم و انقلاب تلقى مى کنند. بنابراین، همواره در دوره پس از انقلاب اسلامى،به حرف امام امت و رهبر معظم گوش فرا داده و در همه صحنه هاى دفاع از انقلاب اسلامى حضور پیدا کرده اند. در صورتى که ملت ایران، شرکت در اجتماعات ملى را یک فریضه و یک عمل واجب بداند، دشمن و نیروهاى تبلیغاتى مخالفان و گروهک هاى محارب نمى توانند کارى از پیش ببرند، دیگر نمى توانند بگویند که انتخابات با استقبال مواجه نشده، و نیز نمى توانند بگویند که بعد از امام انتخابات درستى انجام نگرفته است. دشمن همواره به مردم توصیه کرده که در انتخابات شرکت نکنند، ولى مردم علاوه برانگیزه الهى خود، انگیزه مخالفت با آن ها را هم دارند، و لذا بیشتر شرکت مى کنند، با آن که آن ها در رادیوها و روزنامه هاى شان ملتمسانه از مردم مى خواهند که در انتخابات شرکت نکنند، اما مردم وظیفه شرعى و ملى خود مى دانند که در انتخابات شرکت نمایند.

2 ـ شعور سیاسى: شعور سیاسى پیوندى نزدیک، با شکل گیرى مشارکت عمومى دارد، به میزانى که بدون شعور سیاسى مشارکت عمومى پدید نمى آید، به این معنا که در پرتو شعور سیاسى بالاى مردم است که آن ها در مى یابند براى حیات سیاسى باید دور هم جمع شوند، محیط سیاسى را بدون تشنج نگه دارند و در تعیین سرنوشت خویش (انتخابات عمومى) شرکت نمایند. اصولاً نظامى که مى خواهد به دست مردم کارهاى بزرگ انجام بدهد، نظامى که مى خواهد با قدرت بى پایان مردم با بهره گیرى از مشارکت آنان به سرمنزل مقصود برسد، مگر این مردم مى توانند بدون شعور سیاسى باشند. آن ها مى دانند که اگر شعور سیاسى نباشد، عالم ترین عالم ها و دانشمندترین دانشمندهاى یک ملت هم با یک آب نبات ترش دشمن به آن طرف مرزها مى روند، مجذوب آن ها مى شوند و در جهت هدف هاى آنان گام بر مى دارند.

شعور سیاسى برآمده از انقلاب اسلامى تنها در عرصه مرزهاى داخلى به مشارکت عمومى نمى انجامد، بلکه در وراى مرزهاى ایران اسلامى نیز به هم پیوستگى و مشارکت مسلمانان را به دنبال آورد. به بیان دیگر، امام خمینى (ره) احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ایجاد کرد که بزرگ ترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار جهانى است. احساس شعور نسبت به امت اسلامى یعنى: «مسلمان ها در هرجاى دنیا که بودند، چیزى به نام امت اسلامى براى شان مطرح نبود و یا اصلاً جدى تلقى نمى شد. امروز همه مسلمان ها در فضاى آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و در آمریکا احساس مى کنند که جزو یک جامعه جهانى بزرگ به نام امت اسلامى هستند،» و باید در سرنوشت خویش مشارکت جویند.

3 ـ سیاست گذارى: تحقق مشارکت عمومى بدون سیاست گذارى مناسب، میسر نیست. از این رو، على رغم تفکرى که وجود داشت و آن مردم را تقریباً از میدان هاى گوناگون اجتماعى دور مى کرد، امام از همان آغاز درباره مشارکت عمومى توصیه مى کرد و حرف مى زد، لیکن نکته اساسى که وجود داشت آن بود که دخالت و مشارکت مردم نباید به این منجر شود «که بعضى از قشرهاى مردم با بعضى از افراد زرنگ در میان مردم، سودهاى کلان و بادآورده ببرند، در حالى که عده دیگرى از مردم از اولیات زندگى در بمانند، یعنى همان مسأله عدالت اجتماعى و رسیدگى به همه قشرها در بخش هاى مختلف، باید مورد توجه قرار بگیرد.»

امروز هم در کشور، دختران و پسران رشید و جمعیت انبوهى هستند که حاضرند دست به دست هم داده و در همه میدان هاى فعال چه میدان درس و چه میدان سیاست و دیگر فعالیت هاى اجتماعى از قبیل فقرزدایى و سازندگى شزکت کنند مشروط به آن که براى شان برنامه ریزى شود و به آن ها امکانات داده شود که در عرصه هاى اجتماعى مشارکت نمایند. در واقع، این نسل شبیه همان نسلى است که توانست یکى از بزرگ ترین تجربه هاى این کشور یعنى تجربه جنگ تحمیلى را با قدرت و با موفقیت به پایان ببرد، ولى براى آن که جوانان در کنار هم قرار بگیرند و یک جنگ نابرابر را اداره نمایند، برنامه ریزى ها و سیاست گذارى هاى فراوانى صورت گرفت. انقلاب اسلامى بارها از این تجربه استفاده کرده، مانند جمع کردن جوانان این مملکت در سپاه و تأسیس آن بدون سیاست گذارى مقدور نبود.

مشارکت عمومى در سطح محدود هم سیاست گذارى را مى طلبد. به عنوان مثال، مؤسسه کیهان یک مجموعه کامل فرهنگى است که مى تواند در افزایش همبستگى ملى به کار آید و لذا باید از ظرفیت هاى وسیع آن به خوبى استفاده شود، براى نیل به این هدف، برنامه ریزى و سیاست گذارى جهت توسعه و رشد همه جانبه آن مؤسسه در ابعاد مختلف، با توجه به مخاطبین متنوعى که دارد، اجتناب ناپذیر است، و حتى از داخل و خارج براى ادامه مشارکت عمومى پدید آمده، باید سیاست و برنامه هاى مناسبى تدوین شود.

4 ـ هوشیارى: آگاهى و هوشیارى جمعى از خطرها و آسیب ها، به همبستگى عمومى مى انجامد، پس هرچه هوشیارى جمعى در زمینه هاى مختلف گسترش یابد، همبستگى عمومى گستره و استحکام بیشترى مى یابد. مثلاً اگر هوشیارى سیاسى به حدى برسد که اسم ها، جناح ها و حزب ها اهمیت نداشته باشد، مغزها، دل ها و عمل ها اهمیت پیدا کند، و هر کسى که به اسلام، ارزش ها، امام، مصالح ملى و سرنوشت کشور علاقه بیشترى نشان دهد، عزیزتر شود، اگرچه متعلق به خطى، جماعتى و یا جریان سیاسى خاص باشد، همبستگى وسیع و مستحکمى شکل مى گیرد.

هوشیارى امروز ایرانیان به برکت انقلاب اسلامى و امام خمینى (ره) پدید آمده است. در واقع ملت ایران به برکت همین هوشیارى، پشت سر مسئولان ایستاد و رابطه خود با آنان را برقرار و استحکام بخشید، و توانست از همه راه هاى دشوار و پیچ و خم هاى دشوار پس از انقلاب اسلامى به سلامت و عافیت بگذرد.
ج ـ نمونه ها و مثال ها

مشارکت عمومى نشانه ها و مثال هایى دارد. مثلاً: شرکت مردم در تظاهرات، حضور عمومى در انتخابات، بسیج همگانى در اجتماعات، دفاع و وحدت ملى از این جمله است:

1 ـ تظاهرات: مشارکت عمومى را مى توان در تظاهرات و راهپیمایى هاى میلیونى به وضوح دید. هم اینک و در هر سال در گردهمایى بزرگ در ایران برگزار مى شود که یکى از آن ها روز قدس و دیگرى راهپیمایى 22 بهمن است که بدون تردید نمایشى از قدرت نظام اسلامى ایران است، به علاوه، دیگر تجمع هاى بزرگ دینى و مردمى هم متصل و مرتبط به قلب تپنده مبارزه عمومى و نشانه اى از حضور همگانى سیاسى اجتماعى است، زیرا، در هر جایى که یک تظاهرات اسلامى، انقلابى یا دینى به وقوع مى پیوندد، وقتى مجلس دعایى برپا مى شود، زمانى که مجمع اعتکاف اتفاق مى افتد که همه این ها نشانه دین دارى و علاقه مندى به اسلام و انقلاب است، منافق به خود مى لرزد و ناراحت مى شود و نیز، دشمن ناکام مى گردد و از حرکت علیه انقلاب اسلامى باز مى ماند، و بار دیگر مى بیند که از این که فکر مى کردند، اوضاع ایران به هم ریخته و ایران در حال سقوط است، غلط است.

تظاهرات و راهپیمایى ناشى از صفوف یکپارچه تن ها و دل هاست که در آن مردم و مسئولان، بالا و پایین شهرى ها، فقرا و ثروتمندان، کارگران و کارمندان و همه و همه در کنار هم قرار مى گیرند و شعار واحد سر مى دهند. این حرکت هاى عمومى از ویژگى هایى چون صلابت، اتحاد، نشاط و قدرت برخوردار است، در عوض و به همان میزان زبونى، تفرقه و ناراحتى دشمن را در پى دارد.

2 ـ انتخابات: برجسته ترین نمود مشارکت عمومى در همه سال هاى پس از انقلاب اسلامى، شرکت در انتخابات ریاست جمهورى و مجلس شوراى اسلامى بوده است.

در نظام اسلامى ایران، انتخابات نقطه پایان مشارکت عمومى نیست، بلکه نقطه آغاز آن است، زیرا، مثلاً، مجلس شوراى اسلامى در نظام اسلامى، داراى نقش حقیقى در اداره و هدایت کشور است. این نقش، تأثیر عمیق و تعیین کننده اى در سرنوشت و مسیر و جهت گیرى هاى اصلى کشور برجاى مى گذارد.

دلیل حضور پرشور مردم در همه انتخابات گذشته آن است که شرکت در آن را هم حق خود مى دانند و هم تکلیف، زیرا:

مردم باید بیایند و با انتخاب صحیح و آزادانه، قانون گذاران شان را در قوه مقننه معین کنند، مجریان خودشان را با ترتیبى که در قانون معین شده است، معین کنند. این حق مردم است و متعلق به آن هاست، اما تکلیف هم هست. این طور نیست که یکى بگوید من نمى خواهم از این حقم استفاده کنم، نه، سرنوشت نظام بسته به احقاق و استنقاذ این حق است، این تکلیف است، باید همه شرکت کنند.

3 ـ بسیج عمومى: بسیج نمونه برجسته و بارزى از مشارکت عمومى است. بسیج یعنى حضور در میدان هایى که نظام اسلامى، وظیفه انسانى، الهى و نیازهاى کشور لازم مى داند، و او را به سوى خود فرا مى خواند، تحقق نیازها جز با مشارکت عموم مردم امکان پذیر نیست. از این رو است که باید گفت: هر بسیجى، فردى از احاد ملت است که در هرجایى که به حضور او نیاز باشد، حاضر است.

بسیج یعنى آمادگى مردم براى اقدام وسیع در برنامه ریزى کارهاى بزرگ که براى پیشرفت کشور و بقاى انقلاب و نظام لازم است.

بدون تردید، جلوه برجسته بسیج در جنگ و با شرکت گسترده مردم در آن بروز کرد.

در دفاع هشت ساله، بسیج و تحرک مردم را دیدید. در میدان کار و سازندگى و پیشرفت، روحیه جهادى را دیدید که البته مخصوص جهاد سازندگى هم نماند. این روحیه در بسیارى از دستگاه ها رسوخ کرد. امروز هم شما در کمک رسانى به بم همین روحیه را مشاهده مى کنید. این روحیه در همه جاى دنیا نیست. مهربانى و همکارى و دلسوزى براى مصیبت دیدگان که مربوط به همه بشر است، یک حرف است، اما جوشش و تحرک و نشاط و ورود در میدان، بدون هیچ ترتیب آداب، براى خدمت کردن، یک حرف دیگر است. آنچه در ایران دیده شد، این بود که همه وارد میدان شدند و تحرک پیدا کردند. بنده در سال هاى قبل از انقلاب حوادثى مثل زلزله و سیل را از نزدیک دیده بودم. خود من رفتم امدادگرى و خدمت گزارى کردم. این روحیه حرکت عمومى حرکت جهادى گرم است و جوشش جهادى در دل او وجود دارد، این همان روحیه بسیج دوران دفاع مقدس است.

4 ـ وحدت کلمه: از جمله جاهایى که وحدت کلمه یا نقطه توافق عظیم ملى در ملت انقلابى و اسلامى ایران کاملاً مشهود است، راهپیمایى ها و اجتماعات مردمى است؛ آن جایى که شعارهاى مشترک و آرزوهاى عمومى مطرح مى شود، مردم از همه قشرها در آن شرکت مى کنند و هیچ احساس اختلافى با هم ندارند. وجود اختلاف سلیقه و عقیده در برخى از مسائل غیر اساسى که البته غیر منتظره نیست، هیچ گاه به صف آرایى جدى در مقابل هم منجر نشده است، و هم چنان، شعارها یکسان و خواسته ها واحد است. پس در میان مردم و مسئولان همواره وحدت کلمه در گفتار و رفتار وجود داشته و این وحدت و مصداق هاى آن، تصویر گویایى از مشارکت عمومى را به نمایش مى گذارد.

وجود اختلاف ها در جناح هاى سیاسى هم هیچ گاه چندان بزرگ و عظیم نبوده، ولى همین اختلاف هاى جزئى گاه به فراموش شدن دشمن انجامید و احیاناً بعضى در خلال دعواهاى خانوادگى و داخلى، به دشمن چشمکى زده اند و به طور آشکار یا پنهان به دشمن اظهار محبتى کرده اند، ولى ملت و نظام آنان را همواره به وحدت و همراهى واداشته و لذا این اقدام هاى جناحى خطر مهمى براى نظام نداشته است. در واقع، این اقدام ها تا زمانى که ملت هوشیار است و تا زمانى که مسئولان بخش هاى مختلف مشغول تلاش و کارند، اهمیتى ندارد و خللى به وحدت کلمه مردم وارد نمى سازد، به شرطى که مانع کارها و مانع سازندگى کشور نشود. آنچه مهم است و باید از آن دورى کرد، اختلاف در موضع گیرى و نشان دادن چهره هاى متناقض و متضاد به یکدیگر آن هم در مقابل چشم دشمن است، چون دشمن را به این نتیجه مى رساند که زمان براى دخالت در امور داخلى ایران مناسب و زمینه براى نتیجه گیرى از دخالتش در امور داخلى فراهم است.

وحدت کلمه تنها نشانه اى از مشارکت ملى نیست، بلکه مصداقى در امر مشارکت عمومى ایرانیان و مسلمانان است.
د ـ نتایج مشارکت عمومى

عرصه پیامدهاى مشارکت عمومى آن چنان گسترده است که برشمردن آن نیز به زمان وسیع تر و مجال بیشتر نیازمند است، با این وصف، به تعدادى از آن اشاره مى کنیم:

1 ـ دفاع: اگر دشمن تا به امروز، در وارد کردن ضربه کارى به انقلاب اسلامى، جمهورى اسلامى و نظام اسلامى در ایران ناکام مانده به آن علت بوده که همواره وحدت اجتماعى، انسجام عمومى و مشارکت ملى در بین آن ها در دفاع از ارزش هاى دینى و ملى بر پا بوده است. البته آن ها هنوز در انتظارند که مشارکت مردم بشکند، حضور اجتماعى مردم کم شود، استقبال عمومى از سیاست هاى دولت کاهش یابد تا فرصت حمله به ایران را بیابند.

مشارکت عمومى در عرصه فراملى و حتى در گستره کشورهاى اسلامى هم، به دفاع از ارزش ها، ثروت ها و هویت هاى اسلامى مى انجامد. به بیان دیگر، امت اسلامى به جرم این که در یک نقطه ثروتمند دنیا قرار گرفته و گردش چرخه تمدنى کنونى دنیا متوقف بر امکانات زیرزمینى آن است، مورد طمع و دست اندازى قدرت ها قرار گرفته، و در این راه از هیچ گونه جنایتى روى گردان نیست. این وضع، امت اسلامى است: آیا امت اسلامى در مقابل این دست اندازى قدرتمندانه نمى تواند از خود دفاع کند؟ جواب این است که چرا، ما مى توانیم دفاع کنیم، ما ابزارهاى زیادى را براى دفاع از حق و موجودیت خود در اختیار داریم، مثلا جمعیت بزرگى هستیم و... اما چرا دفاع نمى کنیم، چرا عملاً در میدان، کارى از ما بر نمى آید؟ چون با هم متحد و یکى نیستیم، چون به بهانه هاى گوناگون ما را از هم جدا کرده اند.

ملت ایران نشان داده که با حضور در صحنه، هم در صحنه داخلى موفق به دفاع از آرمان هاى خود شده و هم در عرصه بین المللى. در صحنه داخلى تأثیر حضور مردم در میدان هاى اجتماعى را مى توان در پشت گرمى و پشتکارى جوانان کشور در دسترسى به غنى سازى مواد هسته اى و تکثیر سلول هاى بنیادى دید. تأثیر حضور مردم در زنده نگاه داشتن حق مردم فلسطین هم کاملاً واضح و روشن است. به ویژه در روز قدس، ملت ایران با حضور آگاهانه خود به همه نشان مى دهند که فلسطین هم چنان در صدر مسائل دنیاى اسلام است، و لذا نمى توان آن را به راحتى فداى خواسته هاى شخصى سران کشورهاى عربى کرد.

2 ـ سازندگى: تأثیر حضور مردمى در امر سازندگى هم مشهود است به گونه اى که اگر مسئولان کشور تصمیم اقتصادى مى گیرند، اگر شجاعتى در عرصه سازندگى به خرج مى دهند و اگر اقدام راسخى در صحنه تولید انجام مى دهند، به پشتیبانى این ملت است، و نیز، وقتى مردم در وسط میدان باشند و در معادله قدرت شریک و سهیم شوند، دیگر کسى از مسئولان نمى تواند در مقابل قدرت هاى خارجى و یا نسبت به کارى که به او واگذار کرده اند، ضعف نشان دهد، چون ملت از مسئولان مطالبه مى کند. به علاوه زمانى که مردم حاضر در صحنه، حاضرند در راه هدف هاى عالى کشورشان مال بدهند، از جان مایه بگذارند و در امر سازندگى مشارکت نمایند، از مسئولان هم انتظار این چنین دارند. به بیان دیگر، هنگامى که مردم بسیج سازندگى راه مى اندازند، و با حضورشان، خود را وقف سازندگى کشور مى کنند، دستگاه هاى مسئول کشور از حمایت و پشتیبانى مردم براى امر سازندگى عمومى تر و زیر بنایى تر برخوردار مى شوند.

مقام معظم رهبرى در این باره فرموده اند.

مگر تصور مى شد که کوچک و بزرگ ملتى تنها، بدون هیچ پشتوانه جهانى و بدون هیچ کمک قابل ذکر از سوى هیچ گوشه اى از قدرت هاى عالم بتواند این گونه در میدان جهاد مقدس و دفاع از خود و سازندگى و استقلال و مبارزه با همه نوع فشارهاى دشمنان قلدر ایستادگى کند و روز به روز دشمنان را متعجب تر نماید؟ مگر ممکن بود که بدون این گذشت ها و این ایثارها و این فداکارى ها، ما به این جا برسیم؟!

بنابراین، هر پیشرفتى که نظام جمهورى اسلامى در زمینه هاى سازندگى داشته به خاطر یکپارچگى مردم بوده است.

3 ـ جهاد: هر ملتى که در دنیا به جایى رسیده، به خاطر عزم و اراده و ایستادگى و سینه سپر کردن و سر را بالا نگه داشتن بوده. بعضى از ملت ها این توان را ندارند، اما آن ملتى که به اسلام، قرآن، وعده خدا: «هر که خدا را و دین خدا را یارى کند، خدا با تأکید، او را یارى خواهد کرد»، معتقد است، این توانایى را دارد.

ملت ایران این توان را پیدا کرد، لذا آنچه در ایران دیده شد، این بود که همه وارد میدان شدند و تحرک پیدا کردند:

این روحیه حرکت عمومى، این دلسوزى، این ورود در صحنه کار و ابتکار، این کمک رسانى انبوه، مخصوص ملتى است که دل او از حرکت جهادى گرم است و جوشش جهادى در دل او وجود دارد، این همان روحیه بسیج دوران دفاع مقدس است. این همان روحیه سنگرسازان بى سنگر جهاد سازندگى است که غسل شهادت مى کردند، روى بولدوزر مى نشستند تا خاکریز بزنند.

مسئولان نظام به پشتوانه و امداد مردم، به کمک این افکار عمومى و این علقه و ارتباطى که بین مردم و مسئولان وجود دارد، مى توانند کارهاى بزرگ انجام بدهند، یعنى هر جایى که جرأت همراه با ایمان بود، پیشرفت اتفاق مى افتد. نهادهاى انقلابى هم این طور بوده اند. نهادهاى انقلابى به خاطر اتکاء به نفس، جرأت در اقدام، توکل به خدا، پشت گرمى حضور سیاسى اجتماعى مردم، در هر کجا وارد شده اند، توانسته اند کار خوب انجام دهند، مثل نیروى انتظامى که در میدان دفاع مقدس، آن همه ابتکار به خرج دادند، چه سپاه پاسداران، چه ارتش و چه بسیج عمومى که کارهاى معجزه آسایى را به انجام رساندند.

4 ـ حفظ آرمان ها: از دیگر نتایج مهم مشارکت عمومى، حفظ آرمان هاى اسلامى است. در پناه مشارکت عمومى است که مى توان آرمان هاى اسلامى را در دنیا مطرح کرد، و دل انسان ها را جذب نمود، و بر مبناى آن در زندگى مسلمان ها تغییرى به وجود آورد.

این آرمان ها نباید مورد تهدید قرار گیرد، چون رمز قدرت ماست. دشمن مى خواهد عناصر اقتدار را از درون کشور بگیرد، ملت را بى دفاع کند، ایمان و آگاهى را بگیرد، مراکز اساسى نظام جمهورى اسلامى را بى اثر و خنثى کند، تا اگر یک وقت خواست به این ملت تعرض کند، این ملت نتواند از خود دفاع کند، به عکس ما باید بر ارزش ها و آرمان هاى خود پافشارى کنیم، و این تنها از طریق مشارکت همه مردم ممکن است.

یکى از این آرمان ها و ارزش هاى ملت ایران، دفاع مقدس است. رزمندگان وقتى به جبهه مى رفتند، این ملت با شور و شوق و شعار، آن ها را بدرقه کرد، وقتى برخى از آن ها اسیر شدند، و یا آنان را زنده نگاه داشت، و وقتى برگشتند، باز با همان شور و شوق و شعار از آن ها استقبال کرد. این تنها از ملتى بر مى آید که حاضر است، شاهد است و از هیچ قدرتى به جز خدا نمى ترسد. و از دیگر آرمان ها و ارزش ها، استقامت در مقابل دشمن است، مواضع ما در مقابل دشمن، مواضع ثابتى بوده، ما مثل کشورها و دولت هاى دیگر مواضع متغیر نداریم، مثلاً ما همواره تجاوز را محکوم کرده ایم، چه این تجاوز از سوى صدام باشد یا آمریکا. معلوم است نظام جمهورى اسلامى این مواضع ثابت را به اتکاى حضور مردم دارد و با اتکاى به مردم است که مى تواند چنین سخن بگوید.

نتیجه

نام گذارى سال 1384 به سال همبستگى ملى و مشارکت عمومى، اشاره به نیاز بزرگ ملت در همه مسائل بود. براى آن که ملت ایران رشد و پیشرفت لازم را در همه صحنه ها به دست بیاورد، احتیاج به تقویت همبستگى ملى و مشارکت عمومى در همه میدان هاى طلب کننده حضور ملت دارد. به بیان دیگر، تنها با همکارى، همدلى، بازو به بازو دادن و دل ها را به یکدیگر مرتبط کردن است که مى توان به پیشرفت رسید. این نام گذارى ها به ملت و دولت نشان مى دهد که چه مى خواهد و دنبال چه باید باشد. از این رو، سالِ «رفتار علوى»، هدف والاى ملت ایران و تکلیف بزرگ دولت را مشخص مى کرد. سال «خدمت رسانى» یا سال «پاسخ گویى»، همه خطوطى که مردم و مسئولان باید دنبال مى کردند را نشان مى داد. اگر نهضت عدالت خواهى، آزاداندیشى، جنبش نرم افزارى و تولید علم مطرح مى شود، براى این است که همه کارگزاران و همه عامه مردم احساس کنند در این جهت مسئولیت دارند. البته مى دانیم که بسیارى از این شعارها به طور کامل تحقق پیدا نکرده و نمى کند، لیکن کارهاى زیادى صورت مى گیرد، لذا هر سال باید با تجربه هاى سال هاى پیش، هم ملت و هم دولت راه خود را به سمت هدف هاى والا طى کنند، و گام ها را محکم تر و استوارتر از قبل بردارند، تا مردم به هدف هاى والاى خود دسترسى پیدا کنند، و به جاى روى آوردن به یأس و نومیدى، آفاق روشن امید را در مقابل چشم نسل جوان بگشاید و به جاى بدبینى، روح برادرى در میان همگان توسعه پیدا نماید، وقتى امید ایجاد شود، مشکلات گوناگون از سر راه برداشته مى شود.

یکى از این مشکلات، دشمنى هاى دشمن است. همبستگى ملى مى تواند در مقابل توطئه هاى دشمن به کشور مصونیت ببخشد، در واقع دشمن از دودستگى ها و فتنه گرى هاو جنگ افروزى هاى داخل کشور استفاده مى کند، وقتى یک ملت یکپارچه و یکدست باشند، مسئولان کشور همه با یکدیگر همدل و همراه باشند، شمشیر دشمن کند مى شود، و جرأت نمى کند به چنین کشور و ملتى نظر بیندازد و با او به چشم توطئه نگاه کند.

تبلیغات