چکیده

بهره گیرى دولت آمریکا از منابع نرم قدرت بعد از جنگ سرد، پیامدهاى خاصى را براى هویت امنیتى و فرهنگى کشورهاى مخاطب به همراه دارد. در مقاله حاضر پرسش اصلى معطوف به چالش ها و حوزه هاى تهدیدزایى نرم افزارگرایى آمریکا در سیاست خارجى اش نسبت به جمهورى اسلامى ایران است. فرضیه مقاله این است: نرم افزارگرایى (در رفتار خارجى ایالات متحده)، بر ابعاد هویتى ملاحظات امنیتى ملت ایران تأثیر مستقیم دارد. چارچوب نظرى بحث از تئورى جوزف ناى اتخاذ شده است.

متن

 

مقدمه

سابقه نظریه پردازى بر محور مفهوم «قدرت نرم» (soft power) به اواخر دهه 1980 و اوایل دهه پایانى قرن بیستم باز مى گردد. در واقع، پافشارى صاحبان این اندیشه بر ضرورت بهره گیرى دولت امریکا از منابع نرم قدرت (چون فرهنگ آمریکایى، نظام اقتصادى لیبرال و شبکه هاى جهانى اطلاع رسانى) در جهت تعبیه و تقویت «جاذبیت و مطلوبیت» در سطح روابط خارجى ایالات متحده با دیگر کشورها، جوهره مفهوم مزبور را شکل داده است. بر این مبنا، (و به زعم آنان) به هر میزان که زمینه هاى تأثیرگذارى این طیف از منابع قدرت (امریکا) در ارتباط با دیگر کشورها تقویت شود، فرصتهاى لازم براى «کنترل رفتار» دولتهاى مخاطب فراهم تر خواهد شد. البته در چارچوب منطق حاکم بر این پژوهش، حیطه مفهومى قدرت نرم، فراتر از مضامین مورد اشاره واضع آن، به مفاهیم دیگرى در حوزه منش لیبرالیستى و اخلاق گرایانه امریکا ارتباط مى یابد. در این میان پافشارى بر «حقوق بشر و پیشبرد دموکراسى» به عنوان محورهاى مورد نظر کابینه هاى بعد از جنگ سرد امریکا، مورد توجه واقع شده است. در هر صورت به نظر مى رسد که این شیوه نرم افزار گرایانه در رفتار خارجى این دولت، بویژه در ارتباط با ج.ا. ایران، پیامدهاى خاصى را براى هویت امنیتى این کشور در عرصه فرهنگى (امنیت فرهنگى) همراه خواهد داشت. به کلام دیگر، بعد از مداخله امریکا در مناطق همجوار ایران (افغانستان و بویژه عراق)، پافشارى مقامات استکبار جهانى بر منابع نرم قدرت، به تدریج صحنه هاى جدیدى از تهدید آفرینى را براى دولت ایران ترسیم مى نماید؛ تهدیدهاى نرم افزارى که در کنار بحرانهاى سخت افزارى ناشى از حضور نظامى امریکا در محیط امنیتى کشور ایران، ضرورت طراحى الگوى جدیدى از «مدیریت بحران» را در حوزه ملاحظات کلان امنیتى ج.ا. ایران بیش از پیش یادآور مى شود.

بحث نظرى: قدرت نرم

جوزف ناى، نظریه پرداز آمریکایى، اولین نظریات و تحلیلهاى خود را در خصوص قدرت نرم، در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه پایانى قرن بیستم ارائه داد. وى در جهت تبیین چارچوب نقش آفرینى جدیدى براى امریکا در شرایط نوین بعد از جنگ سرد، بر ضرورت «کنترل رفتار» دیگر دولتها بر مبناى جاذبیت هاى مستتر در فرصت ها و توانمندى هاى منحصر به فرد ایالات متحده پافشارى کرد. به زعم این نویسنده، و نظریه پرداز چگونگى بهره گیرى کارآمد از فرهنگ و شیوه زندگى آمریکایى، الگوى اقتصاد لیبرالیستى، شبکه هاى جهانى اطلاع رسانى،... در نهایت مى تواند به ایجاد پیوندهاى خاصى بر مبناى جهان بینى و نگرشهاى ایدئولوژیک مشترک منجر شود؛ اشتراکات فرهنگى اى که زمینه هاى مشارکت پذیرى و همگامى دولتها و ملتهاى مخاطب را با سیاستهاى گوناگون امریکا فراهم خواهد آورد. بر مبناى منطق رویکرد مزبور، در صورت تحقق ارتباط پیش گفته، فرصتهاى لازم براى پیشبرد دیگر ملاحظات و اهداف سخت افزارى (امنیتى ـ استراتژیک) این کشور نیز فراهم خواهد آمد.

«ناى» در طول دهه پایانى قرن بیستم و سالهاى اخیر (در قرن بیست و یکم) در قالب مباحث متنوعى، تحلیل و نظریه خود را مورد تأکید قرار داده است.

ـ مواضع ویلسونیستى کابینه کلینتون بر علیه ج .ا. ایران

مبحث رویارویى امریکا با ج.ا. ایران از طریق اتکا بر منابع نرم قدرت را از دوره کلینتون آغاز مى نماییم. در نظر تحلیلگران، پافشارى کابینه کلینتون بر مقوله هاى «پیشبرد دموکراسى» و «ارتقاى سطح تقید جهانى به حقوق بشر»، استراتژى محورى دولت ایالات متحده در مقطع زمانى بعد از جنگ سرد تلقى مى شود.

مضامین پیش گفته که بر پایبندى وى بر مواضع ویلسونیستى تصریح دارد، عملاً به منباى رویارویى دولت امریکا با تهدیدات امنیتى حاصل از عملکرد کشورهاى خاص از جمله ج.ا. ایران تبدیل شد. بدین ترتیب در چارچوب آموزه مهار دو جانبه (Dual containment)به عنوان الگوى اصلى برخورد این کشور با ایران و عراق، تأکید مقامات این دولت بر تعبیر «دولت یاغى یا سرکش» (Reugue state) به عنوان توصیفى از الگوى رفتارى ایران قابل توجه است.

براى تشریح موقعیت ایران در چارچوب رویکرد نرم افزار گرایانه کابینه وقت امریکا، تأکید بر اتهام «نقض حقوق بشر» به ایران، راهگشا خواهد بود. در واقع اتهام مزبور در کنار دیگر اتهامهاى طرح شده چون «پى جویى براى دستیابى به سلاحهاى کشتار جمعى»،... بر چگونگى پافشارى رهبران امریکا بر منابع نرم قدرت این کشور، به منظور دستیابى به ملاحظات سخت افزار گرایانه (مقابله با گسترش سلاحها و فناوریهاى مربوط به سلاحهاى کشتار جمعى) دلالت دارد. در این زمینه باید از نظریه «صلح دموکراتیک» سخن گفت. این نظریه به رغم برخوردارى از مبانى نظرى مشخص، از سوى دولتمردان کابینه کلینتون، بویژه وزیر خارجه اولین دوره حاکمیت وى (وارن کریستوفر) مورد تأکید خاص قرار داشت.

بر اساس منطق بنیادین نظریه مزبور، دولتهاى مسلح به ایدئولوژى لیبرالیستى دموکراتیک، نه تنها با یکدیگر نمى جنگند، در پى درگیرى و دشمنى با دیگر دولتهاى دموکراتیک غربى، بویژه امریکا، نیز بر نمى آیند. افزون بر آن، رژیم هاى دموکراتیک در پى دستیابى به سلاحهاى امحاى جمعى و حمایت از تروریسم نیز نخواهند بود. بدین ترتیب (و مطابق دیدگاه ناى) به هر میزان که ضریب پایبندى دولتهاى مورد نظر امریکا به مضامین ایدئولوژیک مورد نظر آنان فزونى یابد، زمینه هاى کنترل رفتار دولتها (و ملتهاى) مزبور از استحکام بیشترى برخوردار خواهد شد. در این چارچوب، رویارویى جمهورى اسلامى ایران با گسترش و استیلاى فرهنگ لیبرالیستى، حتى در قالب «جهانى شدن حقوق بشر»، از سوى دولتمردان امریکا مورد تحلیلهاى خاص امنیتى قرار مى گیرد.
نو محافظه کارى، چارچوب دیگرى براى پیشبرد اهداف نرم افزارى امریکا علیه ایران

حادثه 11 سپتامبر و چگونگى تبیین محیط بین الملل بر مبناى مؤلفه هاى نو محافظه کارانه، عملاً به بستر مناسبى براى الگوى برخورد کابینه بوش با ایران تبدیل شد. در این زمینه مى توان فراز و فرود مشخصى را مشاهده کرد؛ در واقع، مواضع اولیه برخى از مقامات ارشد امریکا این بود که شرایط بعد از 11 سپتامبر واجد دیدگاهها و فرصتهاى مشترکى براى ایران و امریکا در زمینه مقابله با منابع نوین تهدیدات امنیتى از جمله طالبان است، اما سخنرانى بوش در ژانویه 2001 در برابر اعضاى کنگره که از ایران (همراه با عراق و کره شمالى) به عنوان «محور اهریمنى» یاد کرد، به نقطه عزیمت مشخصى در نوع نگاه این کشور به سیاستهاى ایران در حوزه هاى ملى، منطقه اى و فرا منطقه اى تبدیل شد. موضع گیرى پیش گفته واکنشهاى بى سابقه اى را در سطوح داخلى و بین المللى به همراه داشت و دیدگاههاى موافق و مخالف گسترده اى را در پى آورد. با این وصف، جبهه گیرى مذکور که از برداشت خاص دولتمردان این کشور نسبت به تهدیدات حاصل از دولت ایران حکایت مى کرد، صرفا در چارچوب پیوند آفرینى میان استراتژى مبارزه با تروریسم» به عنوان اصل سامان بخش به رفتار خارجى این دولت بعد از حادثه 11 سپتامبر و سیاست «مقابله با اشاعه تسلیحات کشتار جمعى» قابل بررسى است.

در استراتژى نظامى بوش، نوعى پیوند میان مبارزه با تروریسم و ضرورت تحدید اشاعه سلاحهاى کشتار جمعى مشاهده مى شود. در این زمینه دولتمردان این کشور بویژه بوش (دوم)، معتقدند در چارچوب گسترده مبارزه با تروریسم، طیف مشخصى از سازوکارها و روشهاى دیگر باید مورد توجه قرار گیرد، مؤلفه هایى که به طور مستقیم بر چگونگى پیشبرد استراتژى مزبور (مبارزه با تروریسم) و بالطبع تحدید خطرات ناشى از گسترش سلاحهاى نامتعارف، تأثیر گذار خواهد بود:
ـ پیشبرد دموکراسى؛

ـ مقابله با دولتهاى ورشکسته (Failed states) و تجویز نسخه «تغییر رژیم» (Regime change) براى دولتهاى مزبور؛

ـ اجراى طرح خاورمیانه بزرگ به عنوان راهکار مقابله با بحران فرهنگى و اجتماعى جارى در کشورهاى مسلمان این منطقه؛

ـ ایجاد نظم جهانى لیبرال در سایه اقتدار ناشى از قدرت نظامى آمریکا.

این محورها جوهره و نماد منابع نرم قدرت امریکا براى تحقق اهداف کلان امنیتى ـ استراتژیک بوش (دوم) به شمار مى روند.

و بر مبناى همین نکات جمهورى اسلامى ایران از موقعیت ویژه اى در چارچوب سیاستهاى نرم افزارى ایالات متحده برخوردار است:

ـ مواضع پاول (وزیر خارجه) و رئیس جمهور امریکا در خصوص ضرورت بازبینى در نقش مذهب و جایگاه دموکراسى در ایران؛

ـ تجویز دستورالعمل «تغییر رژیم» در مورد ایران که از سو گیریهاى تبلیغاتى ـ جنگ روانى رهبران امریکا بر علیه حوزه هاى کارآمدى نظام سیاسى ج.ا. ایران حکایت دارد؛

ـ جایگاه ایران به عنوان یکى از حساس ترین کشورهاى مخاطب طرح خاورمیانه بزرگ و نگرشهاى اقتصادى و فرهنگى حاکم بر آن؛

کلام پایانى

بدون تردید مهم ترین ویژگى انقلاب اسلامى ایران را باید در بعد فرهنگى آن جست و جو کرد. در واقع این حرکت انقلابى ملهم از مضامین فرهنگى قرآنى و اسلامى همراه با قابلیتهاى هویت ایرانى، به چشمه جوشان و خروشانى تبدیل شد که حوزه هاى تأثیر گذارى از الهام بخشى را براى دیگر نقاط جهان اسلام و ملتهاى مستضعف به ارمغان آورد. بر این مبنا، سهمناک ترین تهدیدات پیش روى انقلاب را نیز باید در چالشهایى پى جویى کرد که بر همین جوشندگى انگیزه بخش هجوم مى آورند.

بدون تردید پافشارى نظریه پردازان و تصمیم سازان امریکایى بر ضرورت بهره گیرى از طیف نرم افزارى منابع قدرت این کشور، در کنار ایفاى نقش مکمل براى منابع و سو گیریهاى سخت افزارى (امنیتى ـ استراتژیک) آن، چهره جدیدى از حوزه هاى تهدیدزایى را براى مبانى امنیتى ـ فرهنگى ج.ا. ایران ترسیم مى نماید. در واقع برخلاف استراتژیهاى نظامى این کشور که عمدتاً متوجه ابعاد سخت افزارى امنیت نظام اسلامى (همانند تمامیت ارضى، نظام سیاسى ـ اجتماعى...) خواهد بود؛ نرم افزار گرایى (در رفتار خارجى ایالات متحده)، بر ابعاد هویتى ملاحظات امنیتى ملت ایران تأثیر مستقیم خواهد داشت؛ هویتى که بر اساس قابلیتهاى تمدنى و فرهنگى این سرزمین امکان بقا خواهد یافت. به نظر مى رسد براى تبیین بهتر این معنا، به آخرین راهکارهاى واضع نظریه قدرت نرم (جوزف ناى) در خصوص چگونگى بهره بردارى رهبران امریکا از این منابع قدرت در ارتباط با کشورهاى خاورمیانه (از جمله ایران) توجه نماییم. وى در مقاله اى که اخیراً منتشر ساخته است، درصدد واکاوى از علل افول توانمندى این دولت (امریکا) در زمینه بهره گیرى از قدرت نرم بر آمده و براى جبران این کاستى، تجویزهاى خاصى را در قالب سه سطح استراتژى مورد تأکید قرار داده است.

ناى بحث خود را با گسترش احساسات ضد امریکایى در سالهاى اخیر آغاز کرده، براى تأیید نظر خود، به نتایج نظر سنجى هاى انجام شده در این مورد استناد مى نماید. وى در پاسخ به آنانى (چون رامسفلد) که نسبت به قابلیتهاى نرم به دید تردید مى نگرند و سنگ بناى پیشبرد منافع امریکا را در منابع قدرت سخت افزارى آن مى جویند، بر ضرورت گسترش و تعمیق جذابیت سیاستهاى امریکا از طریق منابع نرم قدرت تأکید مى کند و آن را پیش شرطى غیر قابل اغماض در صحنه مبارزه با تروریسم و در چارچوب جلب همکارى دیگر کشورها، معرفى مى کند.

نویسنده یاد شده در بخش دیگر مباحث خود، از کاهش توجه دولتمردان امریکا بعد از 11 سپتامبر نسبت به قابلیتهاى منابع نرم قدرت سخن مى گوید؛ از جمله به افول سطح منابع انسانى و بودجه اى «آژانس اطلاعاتى ایالات متحده» (U.s. Information Agency(usia)، روند کاهنده راه اندازى کانالهاى رادیویى توسط این کشور و نیز جریان رو به کاهش «مبادلات فرهنگى»، در مقایسه با دوره جنگ سرد و سالهاى بعد از آن اشاره مى کند.

ناى ثقل بحث خود را بر خاورمیانه و چگونگى بهره گیرى از منابع نرم قدرت بویژه انقلاب در اطلاعات، ارتباطات و تبلیغات، براى خنثى کردن مخالفتها و چالشهاى پیش روى امریکا در این منطقه، اختصاص داده است. در این مورد سه استراتژى کوتاه، میانه و بلندمدت مورد توجه واقع شده است:

در بعد کوتاه مدت، ناى رهبران آمریکا را به جسارت و چابکى در ارائه پاسخهاى تبلیغاتى فراخوانده و راهکارهایى را چون راه اندازى کانالهاى رادیویى و تلویزیونى (همانند رادیوى sawa و کانالهاى تلویزیونى که در دوره کلینتون به زبانهاى عربى و فارسى فعالیت مى کردند) مورد تأکید قرار مى دهد.

در بعد میان مدت، وى بر ضرورت ترسیم چهره اى از ملت امریکا به عنوان ملتى دموکراتیک و مصلح اصرار مى کند که نسبت به زندگى اعراب و مسلمانان (از ابعاد سیاسى، بهداشتى،...) کاملاً احساس مسئولیت مى نماید.

مهم ترین بخشى از استراتژى توصیه شده به وسیله این نویسنده، در بعد بلند مدت آن معنا و هویت یافته است. در این چارچوب وى سیاستهاى آینده نگرانه اى چون «مبادلات آموزشى و فرهنگى»، «توسعه جوامع مدنى باز و غنى در خاورمیانه از طریق گسترش بنیادها، دانشگاهها و دیگر سازمانهاى غیر دولتى در این منطقه، مدرنیزه کردن نظام آموزشى» را مورد توجه خاص قرار مى دهد. به زعم وى، یکى از دستاوردهاى این نوع سرمایه گذارى، ظهور طیف خاصى از روشنفکران بومى و گروههاى اجتماعى در این کشورهاست که ضمن آشنایى دقیق با مسائل امریکا، به عنوان سخنگویان این دولت، مدافع آشتى پذیرى میان لیبرال دموکراسى و فرهنگ اسلام ـ آسیایى، خواهند بود.

آنچه به نقل از ناى بیان شد، از دو بعد حائز توجه است: اولاً از فحواى کلام وى مى توان به عمق ناکامى سیاستهاى نظامى گرایانه و در عین حال نرم افزارى امریکا در صحنه منطقه بویژه عراق و رویارویى با قدرت مردمى این سرزمین واقف شد. اما نکته دوم که موضوع اصلى این بحث مى باشد، به دامنه تأثیر بخشى دیدگاههاى نرم افزارى مزبور در جریان اعمال کنترل بر رفتار فرهنگى ـ اجتماعى ملتهاى مسلمان منطقه، از جمله ج.ا. ایران، ارتباط مى یابد. بر این مبنا، این شیوه تقابل امریکا با منافع امنیتى ـ فرهنگى جوامع مسلمان، ضرورتهاى جدیدى را در برابر روند ترویج و اشاعه اندیشه انقلاب اسلامى در سطوح داخلى و فرامرزى ج.ا. ایران ترسیم مى نماید؛ ضرورتهایى که در جریان تدوین و اجراى برنامه هاى کلان نظام اسلامى باید مد نظر قرار گیرد. کلام پایانى این بحث را به عبارت پر معناى امام على (ع) اختصاص مى دهیم، عبارتى که بیش از هر چیز بر ضرورت آینده نگرى در جهت مقابله با تهدیدها اصرار داشته و هر نوع غفلت از آن را غیر قابل جبران مى داند:

«سوگند به خدا هرگز با قومى در میان خانه (دیار) ایشان جنگ نشده، مگر آنکه ذلیل و مغلوب گشته اند.»(خطبه 27)

پدیدآورنده: دکتر سید اصغر کیوان حسینى






گزارشى از حضور و سخنرانى حجة الاسلام والمسلمین جعفریان در پژوهشکده تحقیقات اسلامى در هفته پژوهش

به مناسبت هفته پژوهش، به دعوت پژوهشکده تحقیقات اسلامى، حجة الاسلام و المسلمین رسول جعفریان، محقق، مورخ و نویسنده توانا، روز چهارشنبه 25/ 9 / 1383 در پژوهشکده حضور یافتند و مطالبى را درباره پژوهش بیان کردند که به دلیل اهمیت مباحث مطرح شده، گزارشى از آن تقدیم خوانندگان محترم نشریه حصون مى گردد.

ایشان ابتدا به سفر خود به کشور امارات به منظور بازدید از نمایشگاه کتاب اشاره کردند و بیان داشتند که کتابهاى ارزشمندى، هم از لحاظ محتوا و هم از نظر جدید بودن فکر و تولید، در آن نمایشگاه از کشورهاى مختلف اسلامى و به ویژه کشور امارات عرضه شده بود که این امر، لزوم تقویت ارتباطات علمى ایران با کشورهاى مذکور را گوشزد مى کند. در عین حال کتابهاى بسیار خوب و فراوانى خریدارى و تحویل کتابخانه تخصصى تاریخ (واقع در شهر قم، خیابان شهید رجایى) گردید که مى تواند مورد استفاده پژوهشگران رشته تاریخ قرار گیرد ـ گرچه متأسفانه غالب مراجعه کنندگان به کتابخانه مذکور، همچنان در پى کتابهاى قدیمى اند و سراغى از کتابهاى جدید نمى گیرند و نمى کوشند سطح فکر و تولید خود و جامعه علمى را بالا ببرند.

آقاى جعفریان ادامه دادند: حدود بیست سال پیش، کار تحقیق و تألیف را از همین پژوهشکده (مرکز بررسى و تحقیقات اسلامى سابق) شروع کردند، امّا خیلى زود متوجه شدند که در کار پژوهش، اولین و اساسى ترین قدم، بلکه شرط ورود به وادى پژوهش، «آموزش» است. لذا ازپژوهشکده تحقیقات جدا شده و سالها در حضور علامه سید جعفر مرتضى عاملى و دیگران آموزشهاى لازم را دیده اند و با محققان بزرگ، کتابخانه ها و نیز نسخ خطى آشنا شده اند.

آقاى جعفریان سپس مطالبى را درباره پژوهش و راههاى بهبود سطح پژوهش به شرح زیر بیان داشتند:

آموزش، نخستین و واجب ترین قدم در امر پژوهش است که در کشور و در شهر قم هنوز جایگاه واقعى خود را پیدا نکرده است. مؤسسات تحقیقاتى معتنابهى در سطح شهر پدید آمده، اما غالباًخالى از پژوهشگران آموزش دیده است. هر پژوهشگرى باید بداند که علاوه بر آموزش در یک موضوع خاص، به فراگیرى زبان انگلیسى و (عربى) و کامپیوتر نیازمند است. زبان، اولین وسیله ارتباط با محافل علمى دنیاست، محافلى که به دلیل زبان ندانى و دیگر دلایل، ارتباطمان با آنها بسیار ضعیف است. اینکه موضوع کلى پژوهش نباید عوض شود و پژوهشگر از این شاخه به آن شاخه و از این رشته به آن رشته نرود، یک اصل اساسى است. همچنین کار پژوهش، در طولانى مدت به بازدهى مى رسد و نباید توقع داشت که بدون آموزش و در کوتاه مدت به نتیجه مطلوب برسیم. محققان و زبان شناسان بزرگ اروپا قریب چهار قرن تلاش کردند تاتوانستند کتیبه هاى به جا مانده از زمان ایران باستان را بخوانند! البته «زمان» در تحقیق مهم است، امّا مهم تر از آن، این است که محقق روش کار رابلد باشد، بداند که دنبال چیست و کجا باید در جست وجوى منظور خود باشد.

این که باید براى مردم و جامعه کتاب نوشت، مقاله نوشت، سخنرانى کرد، سخن درستى است، امّا این نوشته ها و سخنان باید از پشتوانه قوى و مهم تحقیقاتى برخوردار باشند. نمونه ساده و معمولى آن، وقایع چند ماه گذشته عراق و حتى افغانستان است. نوع اخبارى که تا این اواخر از رسانه ها پخش مى شد، نشان ازاطلاع کم تهیه کنندگان این تحلیل ها و عناوین و اخبار، از تاریخ، فرقه ها، عقاید و سابقه سیاسى کشور عراق و افغانستان داشت.

در امر پژوهش ،نباید نقش اطلاع رسانى و کتابخانه ها را نادیده گرفت. حضور پژوهشگر در کتابخانه هاى غنى و «به روز»، ضرورى است؛ حتى حضور در کتابفروشى ها به منظور آشنا شدن با کتابهاى جدید، نشریات نو و مقالات تازه، از ضروریات کار یک پژوهشگر است. حتى از کتابهاى بسیار ارزشمندى که در خارج از کشور نوشته مى شود باید مطلع باشیم. امروزه درباره موضوعات مهمى چون تمدن اسلامى، آینده تمدن اسلامى، شیعه و شیعه شناسى، کتابهاو مقالات ارزشمندى تدوین مى گردد و پژوهشکده هاى مهمى به این موضوعات مى پردازند. نکته اى که خوب است یادآور شوم، این که، هر گاه تمدن اسلامى شکوفا شده و ثمرات ارزشمندى داده، نتیجه پیشرفت و تحول در همه جوانب و در همه بخشها در سرزمین اسلامى بوده است؛ یعنى پیشرفت و رشد هم در بخش علم بوده و هم فرهنگ و هم صنعت و هم معمارى. هیچ گاه نمى توان با رشد یک بخش از جامعه یا کشور، به تمدنى عظیم رسید. در قرون چهار و پنج هجرى، هم معمارى ما به تکامل رسیده، هم صنعت و هم علم و هم پژوهش. به عنوان نمونه، کتاب «اقبال» از ابن طاووس، به مفهوم کامل خود، اثرى پژوهشى است و سعى کرده تا منابع خود را بنمایاند، و لو یک سطر از یک کتاب خطى فاقد شماره صفحه باشد!

آنچه در بهبود سطح پژوهش مؤثر است،یکى هم خواستن کار تحقیقى جدّى و ارزشمند از اساتید دانشگاهها و محققان پژوهشکده هاى مختلف و نیز نقد جدّى آثار پژوهشگران در همه حوزه هاست. آن گاه که انسان بداند که کار و اثر او مورد نقد جدّى قرار مى گیرد و احیاناً با او برخورد مى شود و جایگاه علمى اش به خطر مى افتد، از کارهاى سطحى و تکرارى و کم ارزش دور شده، به تحقیق حقیقى و جدّى و «به روز» روى مى آورد، ولو مجبور شود مدتى طولانى را دور از امکانات و دور از شهر و خانواده و دلبستگى هاى خود سپرى کند!

و آخرین نکته، آن که وقتى نویسنده و پژوهشگر در مسیر تحقیق قرار گرفت و با اصول اولیه آن آشنا شد، مى تواند با مطالعه و بررسى آثار ارزشمند ومقبول نویسندگان بزرگ، کار تحقیق را با تقلید از کار آنان شروع کند؛ چرا که آنان هم دانش کافى داشته اند و هم تجربه کافى کسب کرده اند. با تقلید از شیوه تحقیق و شیوه نگارش آنان، پژوهشگر نو پا، کم کم مى تواند گامهاى استوارى در این راه بردارد و بعد از مدتى، خود صاحب سبک و مستقل شود. این شیوه، گاه مى تواند جبران پاره اى از آموزشها را نیز بنماید.

حجة الاسلام و المسلمین جعفریان، در پایان سخنرانى خود، از حاضران تشکر کردند و گفتند: آثار این پژوهشکده را نیز تا آنجا که نگاه کرده ام، کارهاى خوبى است و این آثار براى کتابخانه متخصصى تاریخ نیز خریدارى مى گردد.

کارکنان پژوهشکده تحقیقات اسلامى نیز براى ایشان و همهپژوهشگران کشور اسلامى ایران آرزوى موفقیت بیشتر دارند.

تبلیغات