پدیده تجارت درون صنعت -صادرات و واردات همزمان گروه کالاهای مشابه- از حدود سه دهه گذشته وارد ادبیات تجارت بین الملل شده است. این پدیده که اصولاً بر اساس تئوری های مرسوم تجارت بین الملل قابل توضیح نمی باشد، توسط مدل های تجارت درون صنعت توضیح و پیش بینی شده است. با توجه به عدم توانایی تئوری های سنتی در توضیح این پدیده، تجارت درون صنعت قابل ملاحظه، می تواند دارای آثار سیاستی معنادار نیز باشد. هدف از مقاله حاضر، برآورد و بررسی انواع تجارت درون صنعت گروه محصولات کشاورزی ایران می باشد. برای این منظور، برآورد میزان تجارت درون صنعت گروه محصولات کشاورزی بر اساس شاخص های مهم گروبل و لوید، و انواع تجارت فونتاگن و فردنبرگ در سطح 6 رقم طبقه بندی بین المللی نظام هماهنگ(HS) و برای دوره زمانی 2003-1997 میلادی صورت گرفته است. بر اساس نتایج بدست آمده، میزان تجارت درون صنعت بخش کشاورزی ایران در سطح پایین ولی در حال رشد قرار دارد. مشخصاً طی دوره زمانی 2003-1997 میزان تجارت دو طرفه گروه محصولات کشاورزی در حدود 98/5-73/2 درصد برآورد شده است. سهم قابل ملاحظه ای از تجارت دو طرفه یاد شده نیز مربوط به تجارت درون صنعت عمودی می باشد. بدین ترتیب، به نظر می رسد تجارت خارجی در بخش کشاورزی ایران اساساً مبتنی بر مزیت نسبی می باشد. با توجه به اهمیت تجارت درون صنعت در توسعه صادرات غیرنفتی پیشنهاد می شود ضمن مراقبت از مزیت های نسبی موجود، عوامل تعیین کننده تجارت درون صنعت کشاورزی مورد توجه ویژه قرار گیرد. بعلاوه با توجه به سطح پایین تجارت درون صنعت گروه محصولات کشاورزی، آزادسازی تجاری احتمالاً دارای هزینه های تعدیل قابل ملاحظه ای می باشد که با گسترش تجارت درون صنعت این گروه محصولات می تواند کاهش یابد.