آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

برابری‌ میان‌ زن‌ و مرد،  مبنای‌ کنوانسیون‌ رفع‌ همه‌ اشکال‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان‌ است‌ که‌ این‌ مفهوم‌ در همه‌ بندهای‌ آن‌ به‌ روشنی‌ قابل‌ درک‌ است. عدم‌ تبعیض‌ میان‌ زن‌ و مرد از شعارهای‌ جذابی‌ است‌ که‌ ریشه‌ آن‌ را باید در دیدگاهی‌ جست‌وجو کرد که‌ به‌ برابری‌ جنسیتی‌ زن‌ و مرد معتقد است. در کتاب‌ «نگرشی‌ بر تحلیل‌ جنسیتی‌ در ایران» از انتشارات‌ دانشگاه‌ شهید بهشتی، مقاله‌ای‌ از خانم‌ «شهلا اعزازی» با عنوان‌ «تحلیل‌ ساختاری‌ جنسیت» به‌ چاپ‌ رسیده‌ است که‌ در اولین‌ کارگاه‌ آموزشی‌ تحلیل‌ جنسیتی‌ در دی‌ ماه‌ 1379 ارائه‌ شد.
در این‌ مقاله‌ نویسنده‌ در سه‌ محدوده‌ مدرسه، اشتغال، خانواده‌ به بررسی‌ نابرابری‌های‌ جنسیتی‌ در ایران پرداخته است، همچنین با  بیان‌ علل‌ و ریشه‌های‌ نابرابری،‌ بر ضرورت‌ تغییر نگرش‌ها و ارزش‌ها در جهت‌ برابری‌ جنسیتی،‌ تأکید کرده‌ است. از آن‌جا که‌ برگزاری‌ کارگاه‌ آموزشی‌ تحلیل‌ جنسیتی‌ با آغاز اجرای‌ طرح‌ «آموزش‌ محلی‌ ـــ تغییر جهانی...» همزمان‌ بوده‌ است‌ و این‌ طرح‌ نیز ازسوی‌ یونیسف‌ با انگیزه فراهم‌‌کردن‌ زمینه‌های‌ فکری‌ مورد نیاز در جهت‌ پذیرش‌ کنوانسیون‌ رفع‌ همه‌ اشکال‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان‌ تهیه‌ شده‌ است؛ بنابراین نقد و بررسی‌ این‌ مقاله‌ در شرایط‌ امروز به‌‌عنوان‌ یکی‌ از زیربناهای‌ فکری‌ کنوانسیون،‌ مفید خواهد بود؛ البته‌ هدف‌ از این‌ نقد و بررسی، بیان اشکالات‌ فقهی‌ و حقوقی‌ این‌ مقاله‌ در دفاع‌ از بعضی قوانین‌ اسلام‌ که درباره‌ زنان‌ تدوین شده، نیست؛ زیرا کارشناسان‌ فقهی‌ و حقوقی‌ بارها دراین‌زمینه سخن‌ گفته، مقاله‌ و کتاب‌های‌ بسیاری‌ نوشته‌اند که‌ با مراجعه‌ به‌ این‌ منابع‌، می‌توان‌ به‌ جزئی‌ترین‌ اشکالات‌ این‌ مقاله‌ پی‌ برد. ولی‌ با یک‌ نگرش‌کلی، ابهامات‌ و پرسش‌هایی‌ در ذهن‌ پدید می‌آید که هدف‌ نهایی‌ نویسنده‌ را مخدوش‌ می‌کند.
 در این‌ نقد به‌ صورت‌ مختصر به ارزیابی‌ بعضی نکات پرداخته می‌شود:
الف. کلیشه‌های‌ جنسیتی‌
ب. ارزش‌ها و هنجارها
ج. ازدواج‌
د. خانواده‌
هـ . اشتغال‌
و. آزادی‌
الف. کلیشه‌های‌ جنسیتی‌
اگرچه گهگاه مفهوم‌ جنس‌ (sex)‌ و جنسیت  (gender)، به‌صورت‌ مترادف‌ به‌ کار رفته‌اند؛ ولی‌ اگر جنس‌ را ویژگی‌های بیولوژیک‌ فرد و جنسیت‌ را به‌‌ نقش‌هایی‌ که‌ به‌وسیله‌ اجتماع‌ برای‌ زنان‌ و مردان‌ مطرح‌ می‌شود تعریف‌ کنیم، در هر دو صورت‌، دیدگاه‌ برابری‌ جنسیتی‌ بین‌ این‌ دو مفهوم‌ تفاوتی‌ قائل‌ نمی‌شود و ریشه‌ تمایزات‌ را شرایط‌ اجتماع‌ و باورهای‌ جامعه‌ می‌داند. این‌ مقاله‌ نیز ضمن‌ اعتراف‌ به‌ یکسان‌ نبودن‌ این‌ دو مفهوم، شرایط‌ دوران‌ پیش‌ صنعتی‌ و صنعتی‌ را سبب‌ تفاوت‌ میان‌ جنس‌ و جنسیت‌ و در نهایت‌ پیدایش‌ کلیشه‌های‌ جنسیتی‌ می‌داند.
در تعریف‌ کلیشه‌های‌ جنسیتی‌ چنین‌ آمده‌ است:
«کلیشه‌ یا تصورات‌ قالبی‌ جنسیتی، مجموعه سازمان‌ یافته‌ای‌ از باورها درباره‌ زنان‌ و مردان‌ است.»1
و در بند چهارم صفحه‌ چهل، توجه‌ سازمان‌های‌ بین‌المللی‌ به‌ برابری‌ مطرح‌ شده‌ است:
«توجه‌ به‌ آمار و ارقام‌ و شرایط‌ عینی‌ زندگی‌ باعث گردید که‌ سازمان‌های‌ بین‌المللی،‌ توجه‌ خود را به‌ سیستم‌ جدیدی مانند: جنسیت‌ و تحلیل‌ جنسیتی‌ معطوف‌ کنند و در برنامه‌ریزی‌ خود، هدف‌هایی‌ مانند حساسیت‌ جنسیتی‌ را وارد سازند. در توجه‌ به‌ مسائل‌ اجتماعی‌ با تأکید بر جنسیت، دیگر صرفاً به‌ مسائل‌ زنان‌ در جامعه‌ پرداخته‌ نمی‌شود؛ بلکه‌ بیشتر از آن، متوجه‌ ساخت‌ اجتماعی‌ جنسیت‌ و تلقی‌ جامعه‌ از نقش و مسوولیت‌ و انتظاراتی‌ است‌ که‌ جامعه‌ از زنان‌ و مردان‌ دارد.»
در تعریف‌ ارائه‌ شده‌ از کلیشه‌های‌ جنسیتی، هدف‌ از توجه‌ سازمان‌های‌ بین‌المللی‌  به‌ جنسیت‌ و تحلیل‌ جنسیتی، فقط‌ بررسی‌ به‌ مسائل‌ زنان‌ نیست؛ بلکه‌ هدف آنان توجه‌ به‌ ساخت‌ اجتماعی‌ جنسیت‌ و در حقیقت‌ طرح‌ این‌ موضوع‌ براساس‌ قالبی‌ جدید و بر مبنای‌ این ساخت‌ اجتماعی‌ است‌ که‌ می‌توان‌ از آن‌ با عنوان‌ «کلیشه‌ای‌ مدرن» نام برد که‌ هماهنگ‌ با جامعه‌ مدرن طراحی‌ شده‌ است‌؛ چنان‌که نویسنده مقاله می‌گوید:
«کلیشه‌های‌ جنسیتی‌ مربوط‌ به‌ مردان‌ با مفاهیم‌ جامعه‌ مدرن‌ همراه‌ است، اما کلیشه‌های‌ زنانه‌ با جامعه‌ مدرن‌ همراه‌ نیست.»2
الگوی‌ برابری‌ که‌ داعیه‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ را دارد، کمبودها و کاستی‌های‌ زنان را ‌ با امکانات‌ مردان‌ ــ که از آن به‌عنوان‌ شرایط‌ ایده‌آل‌ یاد می‌شود ـــ مقایسه‌ می‌‌کند و در حقیقت‌ حامیان‌ الگوی‌ برابری، ناگفته‌ به‌ کلیشه‌های‌ مردانه‌ امتیاز بالاتری‌ داده‌اند و می‌کوشند از راه‌های‌ گوناگون و با نادیده‌ گرفتن‌ تفاوت‌ها، الگویی‌ ارائه‌ دهند که‌ زنان‌ نیز بتوانند به‌ همان‌ منابع‌ و امکانات‌ مردان دست‌ یابند؛ ولی‌ هرگز به‌ این‌ پرسش،‌ پاسخی‌ داده‌ نشده‌ است‌ که‌ آیا صلاح‌ جامعه‌ زنان و به‌ عبارتی،‌ عالی‌ترین‌ درجه‌ رشد و ترقی‌ زنان ‌ـــ با قرارگرفتن‌ در کلیشه‌ای‌ مردانه‌ تأمین‌ می‌شود؟ این‌ دیدگاه‌ که‌ در کنوانسیون‌ رفع‌ تبعیض‌ نیز شاهد آن‌ هستیم، به‌ عنوان‌ بهترین‌ راهکار در جهت‌ رشد و تکامل‌ جامعه‌ زنان‌ دفاع‌ شده‌ است.
در حقیقت‌ کنوانسیون‌ کوشیده‌ است‌ تا‌ راهکارهایی‌ جهت‌ از میان‌ بردن‌ این‌ نابرابری‌ها ارائه‌ دهد؛ اما با نگاهی‌ دقیق‌ و موشکافانه‌ به‌ این‌ نگرش‌ و با توجه‌ به‌ تعریف‌ ارائه‌ شده‌ از کلیشه‌ جنسیتی، درمی‌یابیم‌ که‌ سازمان‌های‌ بین‌المللی‌ در اعطای‌ برابری، کاری‌ جز تغییر، تبدیل‌ و توسعه‌ کلیشه‌ها براساس‌ ساخت‌ اجتماع‌ انجام‌ نمی‌دهند؛ به‌‌عبارت‌دیگر این‌ بار کلیشه‌ای‌ مدرن‌ بر مبنای‌ جامعه‌ای‌ مدرن‌ شکل‌ می‌گیرد؛ اما بار دیگر‌ به‌ دلیل‌ کلیشه‌ای‌ بودن، قادر نیست رشد و تکاملی‌ را برای‌ جامعه‌ زنان‌ درپی‌ داشته‌ باشد؛ به‌همین‌سبب‌، وابستگی‌ و فرودستی‌ جدیدی‌ را ایجاد می‌کند که‌ این‌ فرودستی‌ از خانواده‌ به‌ اجتماع‌ تغییر موضوع می‌دهد.
ارزش‌ها و هنجارها
در تعریف‌ جنسیت‌ ـــ که‌ به‌صورت‌ انتظارات‌ اجتماعی‌ از رفتار مناسب‌ هر جنس3و یا تفاوت‌های‌ اکتسابی‌ فرهنگی‌ بین‌ مردان‌ و زنان‌ تعبیر شده‌ است ـــ مبنای‌ تفاوت‌های‌ جنسیتی‌ به‌ نگرش‌ها، باورها، هنجارها و ارزش‌های‌ جامعه‌ نسبت‌ داده‌ شده؛ به‌گونه‌ای که‌ هنجارهای‌ اجتماعی، عامل‌ ایجاد کلیشه‌های‌ جنسیتی4مطرح‌ گردیده‌ است.
همان‌گونه‌ که‌ در بحث‌ کلیشه‌های‌ جنسیتی‌ ذکر شد، الگویی‌ که‌ امروزه‌ برای برابری‌ زن‌ و مرد ارائه‌ می‌شود، کلیشه‌ای‌ مدرن بر پایه‌ هنجارها و باورها است. اکنون این پرسش مطرح است که‌ این‌ هنجارها، چگونه‌ پدید آمده‌ است؟
اگر در دوران‌ پیش‌ صنعتی5 ــ به‌ دلیل‌ شرایط‌ تولیدی‌ خاص‌ آن‌ زمان‌ ــ تقسیم‌ کار صورت‌ گرفت‌ و در دوران‌ تحول‌ صنعتی‌ به‌ دلیل‌ نیاز به‌ نیروی‌ کار ارزان، زنان‌ و کودکان‌ به‌ کار گرفته‌ شدند،6 درمی‌یابیم که‌ در هر دو دوره،‌ مسائل‌ اقتصادی، تعیین‌کننده‌ جایگاه‌ زن‌ و مرد در جامعه‌ قرار گرفت؛ پس‌ نگرش‌ها و ارزش‌های‌ حاکم‌ بر این‌ دوران‌ها، فقط‌ بر مبنای‌ تولید و اقتصاد بوده‌ است‌ و هم‌ اکنون‌ نیز جامعه‌ مدرن‌ برای‌ پاسخ‌ به‌ نیازهای‌ خود، کلیشه‌ای‌ جدید را مطرح می‌کند تا نیروی‌ کار مورد نیاز را در جهت‌ نظام‌ اقتصادی‌ حاکم‌ بر جامعه‌ ــ یعنی‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ ــ تأمین‌ کند. هنجارهایی‌ که‌ به‌ عنوان‌ قواعد و رهنمودهای‌ مشترکی7 رفتارهای‌ اجتماعی‌ را در یک‌ وضعیت‌ معین‌ قرار می‌دهد، فقط در افزایش‌ تولید و سرعت‌ بخشیدن‌ به‌ چرخه‌ اقتصادی‌ نقش‌ دارند: یعنی انسان‌ ــ چه‌ زن، چه‌ مرد ــ در خدمت‌ اقتصاد و سرمایه‌ قرارگرفته‌ است که در حقیقت‌ این‌ دیدگاه‌ از تئوری‌ اصالت‌ سرمایه، سرچشمه‌ گرفته‌ و رشد و تکامل‌ آن‌ نیز در گرو تصرف‌ روز افزون در جهان‌ مادی است.
اما  در دیدگاه‌ الاهی‌ ــ اسلامی‌، نه تنها انسان‌ ابزاری برای رشد سرمایه‌ نیست؛ بلکه‌ سرمایه‌ یکی‌ از ابزارهای‌ بشر‌ برای‌ توسعه‌ و تکامل‌ به‌ شمار می‌آید. در بازنگری‌ علل‌ تفاوت‌ها درصورتی‌ که‌ فقط‌ از جهان‌‌بینی‌ مادی‌ به‌ آن‌ نگریسته‌ نشود و هنجارها و ارزش‌های‌ غیرمادی‌ نیز مدنظر قرار گیرد، به‌ ریشه‌های‌ مهم‌ دیگری‌ برمی‌خوریم‌ که‌ در این‌ تقسیم‌بندی‌ آورده‌ نشده‌ است. در یک‌ کلام، جامعه‌ای‌ که‌ به ارزش‌های‌ غیر مادی‌ توجه‌ نمی‌کند و سعادت‌ بشر را فقط‌ در رفاه‌ مادی‌ می‌بیند، در چنین جامعه‌ای اخلاق‌ جایگاهی‌ نخواهد داشت.
ازدواج‌
در کتاب‌ «نگرشی‌ بر تحلیل‌ جنسیتی» در‌ موضوع‌ ازدواج‌ و انگیزه‌های‌ آن‌ در جوامع‌ پیش‌ صنعتی‌ و مدرن، موارد ذیل قابل‌ مشاهده‌ است.8
در بند سوم‌ صفحه‌ پنجاه‌ویک، ضرورت‌های‌ ازدواج‌ در جوامع‌ پیش‌ صنعتی‌ آورده‌ شده‌ و از‌ آن‌ به‌عنوان  «جبر ازدواج» نام برده شده است. که مهم‌ترین‌ انگیزه‌های‌ ازدواج‌ را در زنان، کسب‌ پایگاه، شرکت‌ در فعالیت‌ تولیدی، فرزندآوری‌ (پسرآوری) و در مردان، کسب‌ هویت‌ به‌عنوان‌ مردی‌ متأهل‌ و مسوول، دستیابی‌ به‌ نیروی‌ کار زن‌ و فرزندآوری‌ معرفی می‌کند و در صفحه‌ هفتادوپنج، ضمن‌ تأکید بر عدم‌ ضرورت‌ جبر ازدواج‌ در جامعه‌ امروز، چنین‌ استدلال‌ می‌کند:
«از آن‌جا که‌ در جامعه‌ امروزی‌ هنوز گمان‌ بر این‌ است‌ که‌ «دختر باید شوهر کند»، می‌توان‌ به‌ نوعی‌ تأکید کرد،‌ جبر ازدواج‌ در شرایط‌ امروزی‌ برای‌ دختران‌ و (پسران) در شرایطی‌ مطرح‌ می‌شود که‌ امکان‌ قبول‌ انواع‌ نقش‌های‌ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی‌ و... وجود دارد»
روشن است که اگر به‌ ازدواج‌ فقط‌ از این‌ دید بنگریم‌ که‌ ابزاری‌ جهت‌ کسب‌ هویت‌ اجتماعی‌ است، جبر ازدواج‌ معنایی‌ نمی‌یابد؛ ولی‌ در جامعه‌ای‌ که‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ عوامل‌ تمایل‌ جوانان‌ به‌ ازدواج، ارضای‌ غرایز جنسی‌ است، «جبر ازدواج» مفهوم‌ می‌یابد. در لزوم‌ ارضای‌ صحیح‌ غرایز جنسی،‌ روانشناسان، دانشمندان‌ غربی‌ و دانشمندان‌ اسلامی‌ اتفاق‌ نظر دارند.
«ویلهلم‌ رایش» روانشناس‌ نامدار معاصر می‌گوید:
«مسأله‌ بهداشت‌ روانی‌ یک‌ جامعه، مربوط‌ به‌ این‌ است‌ که‌ افراد آن‌ جامعه‌ تا چه‌ حد و به‌ چه‌ نسبت‌ از روابط‌ جنسی‌ طبیعی‌ برخوردارند»
و از «امام‌ محمد غزالی» در کتاب‌ «المحجه‌البیضاء» نیز نقل‌ شده‌ است‌:‌
«نیرومندترین‌ لذت‌ جسمانی، لذت‌ جنسی‌ است، بدین‌سبب‌ اگر میل‌ جنسی‌ به‌ خوبی‌ ضبط‌ نشود و در حد اعتدال‌ به‌ کار نرود، باعث‌ هلاکت‌ دین‌ و دنیا می‌شود.»
امروزه‌ کسی‌، منکر واقعیت بدیهی لزوم‌ ارضای‌ نیاز جنسی‌ نیست. حتی آزادی‌ جنسی‌، خارج‌ از محدوده‌ ازدواج‌ مجاز شمرده شده‌ و ترویج‌ می‌شود که‌ پیامدهایی‌ را ـــ مشابه آن‌چه‌ دنیای‌ غرب‌ با آن‌ روبه‌رو است‌، ـــ درپی‌ دارد. برای نمونه می‌توان به‌ مشکلات‌ ناشی‌ از بارداری‌ یک‌ میلیون‌ دختر نوجوان‌ امریکایی و سقط‌ جنین‌ پنجاه‌وپنج‌ درصد آنان‌؛ همچنین آلودگی‌ 5/2 میلیون‌ نوجوان‌ امریکایی‌ به‌ بیماری‌های‌ مقاربتی‌ در سال اشاره‌ کرد؛9بنابراین‌ «جبر ازدواج» را در یک‌ جامعه‌ سالم‌ نمی‌توان‌ انکار کرد؛ اگرچه‌ طبق‌ یک‌ نظر سنجی‌ ـــ که‌ متأسفانه‌ این نظرسنجی بدون‌ ذکر مشخصات‌ جامعه‌ آماری‌ و مختصات‌ علمی‌ در صفحه‌ هفتادوشش‌ کتاب‌ «نگرشی‌ بر تحلیل‌ جنسیتی» آمده‌ است‌ ـــ این‌ اولویت‌ روشن‌ نادیده‌ گرفته‌ شده‌ و چنین‌ اشاره‌ می‌شود:
«دختران‌ جوان‌ اولویت‌ زندگی‌ را نه‌ در تشکیل‌ خانواده، بلکه‌ در تحصیل‌ و  کار می‌دانند و دختران‌ تمایل‌ به‌ تعویق‌ ازدواج‌ دارند»
نتیجه‌ این  نظرسنجی‌ بسیار نگران‌کننده‌ است؛ زیرا به‌ گفته‌ یکی‌ از روانشناسان‌ معاصر، یکی‌ از عواملی‌ که‌ سن‌ ازدواج‌ را بالا برده‌ است‌ و جوانان‌ برای‌ تشکیل‌ خانواده‌ تمایل نشان نمی‌دهند، این‌ است‌ که‌ نیاز جنسی‌ آن‌ها با رابطه‌های‌ قبل‌ از ازدواج‌ تأمین‌ می‌شود.10
بنابراین توجه‌ به‌ آمار ازدواج‌ و طلاق‌ در کشورهایی‌ که‌ در پذیرش‌ کنوانسیون‌ رفع‌ تبعیض‌ و اجرای‌ الگوی‌ برابری‌ پیشتاز بوده‌اند، بیانگر کاهش‌ ازدواج‌ و افزایش‌ طلاق‌ است که‌ می‌توان‌ به‌ افزایش‌ سی‌ درصدی طلاق‌ در ده‌ سال‌ گذشته‌ و افزایش تعداد خانواده‌های‌ تک‌ والدینی‌ تا دو برابر در فرانسه‌11 اشاره‌ کرد. با این توصیف می‌توان بین سیر نزولی‌ تمایل‌ به‌ ازدواج‌ در ایران و طرح‌ شعارهای‌ برابری‌ در سال‌های‌ اخیر، ارتباط برقرار کرد.
خانواده‌
هرگونه‌ دگرگونی‌ که‌ در زیست‌ بشر رخ‌ داده، نخست‌ در خانواده‌ بروز کرده‌ است؛ زیرا آغاز زندگی‌ از درون‌ خانواده‌ شکل‌ می‌گیرد و سپس‌ توسعه‌ یافته،‌ و تنوع‌پذیر می‌شود. نگرش‌ جنسیتی‌ نیز از این‌ قاعده‌ جدا نیست. در این‌ مقاله‌ از خانواده‌ به‌‌عنوان‌ اصلی‌ترین‌ مشکل‌ جنسیتی12 در ایران‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ و ضمن‌ تأکید بر ضرورت‌ آن، فقط‌ ویژگی‌های‌ مثبت‌ خانواده‌ در جهت‌ موجودیت‌ جامعه‌ متناسب‌ با زندگی‌ صنعتی، لازم‌ شمرده‌ شده‌ است.13البته‌ وجود صمیمیت، عشق، علاقه‌ و محبت‌ در میان‌ اعضای‌ خانواده‌ و پشتیبانی‌ آنان‌ از یکدیگر از صفات‌ خانواده‌ مطلوب‌ شمرده‌ می‌شود و به‌ یقین‌ همه‌ کسانی‌ که‌ به‌وجود خانواده‌ اعتقاد دارند، خانواده‌ مطلوب‌ را محیطی‌ مناسب‌ جهت‌ پرورش‌ فرزندان‌ می‌شناسند؛ ولی‌ در این‌جا دو پرسش‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ مطرح‌ است:
1. آیا ساختاری‌ که‌ جامعه‌ مدرن‌ برای‌ خانواده‌ ترسیم‌ می‌کند، یک‌ خانواده‌ مطلوب‌ را پدید می‌آورد؟
2. چگونه‌ باید نگرش‌‌ها را درباره‌ وظیفه‌ زنان‌ در خانواده تغییر داد تا با مشکلات‌ جوامع‌ صنعتی‌ روبه‌رو نشویم؟
نگاهی‌ اجمالی‌ به‌ وضعیت‌ خانواده‎ها در آلمان‌ و فرانسه‌ ـــ به‌عنوان‌ نمونه‌هایی‌ از خانواده‌های‌ همسو با جامعه‌ مدرن‌ ـــ پاسخ‌ پرسش‌ اول‌ است.
«همگام‌ با روند پرشتاب‌ صنعتی‌ شدن‌ و شکل‌گیری‌ حرکت‌های‌ فکری‌ جدید، مفهوم‌ خانواده‌ نیز همانند بسیاری‌ از مفاهیم‌ اجتماعی‌ دیگر در کشور آلمان، دستخوش‌ دگرگونی‌ بنیادین‌ شده‌ است. در آلمان‌ خانواده‌ از شکل‌ سنتی‌ خود ـــ که‌ از یک‌ زن‌ (به‌عنوان‌ مادر) و شوهر (به‌ عنوان‌ پدر) و گاهی‌ فرزندان‌ براساس‌ ولایت‌ پدر تشکیل‌ می‌شد ـــ جدا شده و جای‌ خود را به‌ شکل‌های‌ جدیدی‌ از همزیستی‌ داده‌ است. در این‌ میان‌ به‌ویژه‌ جایگاه‌ زن‌ ـــ که‌ طی‌ هزاران‌ سال‌ حیات‌ بشری‌ قبل از هر چیز، نقش‌ همسر و مادر را در خانواده‌ ایفا می‌کرد ـــ دستخوش‌ دگرگونی‌ شده‌ است.
امروزه‌ زن‌ آلمانی، این‌ نقش‌ را کم‌وبیش‌ فراموش‌  کرده‌ و مرد آلمانی‌ هم‌ انتظارات‌ زیادی‌ از او ندارد؛ همچنین وی‌ خود را مستقل‌ کرده‌ و به‌ تنهایی‌ برای‌ زندگی‌‌اش برنامه‌ریزی‌ می‌کند. بعد از جنگ، تمایل‌ به‌ تشکیل‌ خانواده‌ در آلمان‌ به‌ شدت‌ کاهش‌ یافت‌؛ به‌گونه‌ای که این‌ روند با گسترش‌ شکل‌های‌ جایگزین‌ برای‌ خانواده‌ مانند:‌ همزیستی‌ زن‌ و مرد بدون‌ سند ازدواج، تقویت‌ و همجنس‌‌گرایی‌ به‌عنوان‌ امری‌ عادی‌ پذیرفته‌ شده است؛ تا جایی‌ که‌ زوج‌های‌ همجنس‌گرا می‌توانند به‌طور قانونی‌ به‌ عقد یکدیگر درآیند و تشکیل‌ خانواده‌ دهند».14
«افزایش‌ بی‌رویه‌ طلاق، افزایش‌ صددرصدی خانواده‌های‌ تک‌ والدینی، وجود بالاترین‌ نرخ‌ زاد و ولد در اروپا بدون‌ نیاز به‌ ازدواج‌ از جمله تغییراتی‌ است‌ که‌ در فرانسه پس‌ از اجرای‌ تساوی‌ جنسیتی‌ در مسائل‌ خانوادگی‌ به‌ وجود آمده‌ است.»15
نهاد خانواده‌ در کشورهایی‌ مانند: سوئد، انگلستان، امریکا و کانادا نیز با بحران‌های‌ جدی‌ روبه‌روشده است؛ تا جایی‌‌که‌ بیشتر صاحب‌نظران‌ در بررسی‌های‌ علمی‌ جامعه‌ شناسانه‌ خود از خانواده‌ امریکایی‌ به‌عنوان‌ پدیده‌ای‌ پایان‌ یافته‌ در امریکا یا دچار بحران‌ که در آستانه از هم‌ پاشیدگی‌ است‌، یاد می‌کنند.
در دیدگاه‌ برابری‌ جنسیتی، خانواده‌ مشارکتی‌ به‌‌عنوان‌ الگویی‌ از یک‌ خانواده‌ مطلوب‌ معرفی‌ شده‌ است.16 البته‌ در نظام‌ خانواده‌، تقدم‌ مصالح‌ خانواده‌ بر مصالح‌ فردی‌ اصلی‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌ و اعضای‌ خانواده‌ همواره‌ به‌ مشارکت‌ فراخوانده‌ می‌شوند؛‌ مشارکتی‌ که‌ مادی‌ نیست، بلکه‌ عالی‌ترین‌ سرمایه‌های‌ انسانی‌ یعنی‌ قلب، روح، عواطف، احساسات‌ و آرزوهای‌ بشری‌ در آن‌ به‌ میدان‌ می‌آید؛ ولی آن‌چه‌ به‌‌عنوان‌ خانواده‌ مشارکتی‌ در دیدگاه‌ برابری‌ جنسیتی‌ مطرح‌ می‌شود، مشارکتی‌ است‌ که‌ با آن‌ چالش‌های‌ عمیق‌ روحی‌ و عاطفی‌ به‌وجود می‌آید که‌ این‌ امر زمینه‌ تزلزل‌ خانواده‌ در غرب‌ را فراهم‌ کرده‌ است.
«سالوادور مینوچین» روانشناس‌ امریکایی‌  و متخصص‌ خانواده‌ درمانی‌ معتقد است‌ که‌ تداوم‌ بهنجار یک‌ خانواده‌ در گرو انجام‌ تکالیف‌ مکمل‌ ازسوی‌ زن‌ و شوهر است‌ و استرس‌های‌ ناشی‌ از عدم‌ توجه‌ به‌ نقش‌ها، منشأ اختلال‌ در خانواده‌ می‌شود.17
با بحرانی‌شدن‌ موقعیت‌ خانواده‌ در جهان‌ نوسازی‌ شده‌ (صنعتی)، بیشترین‌ زیان‌ آن‌ متوجه‌ زنان‌ می‌شود. در این‌ مقاله‌ نقش‌ مادری‌ به‌ تقدس‌ ظاهری‌ تعبیر شده‌ است؛ ولی‌ پرسش‌ این‌ است‌ که‌ آیا با ویران‌شدن‌ جایگاه‌ خانواده‌ بر اثر دگرگونی‌های‌ دنیای‌ مدرن، نقشی‌ به‌ زنان‌ داده‌ شده‌ است‌ که‌ ‌ همسنگ‌ با نقش‌ مادری‌ باشد؟
مشارکت‌ زنان‌ در تأمین‌ مالی‌ خانواده‌ یا استقلال‌ اقتصادی‌ آنان‌، تنها سبب‌ شده‌ است‌ که‌ آن‌ها‌ در دنیای‌ جدید از ضلع‌ خانواده‌ هسته‌ای‌ به‌ ضلع‌ دیگری‌ ـــ که‌ بازار کار و چرخه‌ صنعت‌ است‌ ـــ متمایل شوند که این‌ جابه‌جایی‌ و حضور در محیطی‌ گسترده‌تر، او را با چالش‌های‌ عمیق‌تری‌ روبه‌رو کرده است؛ به‌گونه‌ای‌که‌ خشونت‌ مدرن‌ یکی‌ از بحرانی‌ترین‌ پیامدهای‌ آن‌ است.
در جوامع‌ پیشرفته‌ و خانواده‌هایی‌ که‌ فاقد نگرش‌ سنتی‌ هستند، نه‌ تنها خشونت‌ خانگی‌ از بین‌ نرفته؛ بلکه‌ زنان‌ علاوه‌بر خانه‌ در جامعه‌نیز با خشونت‌هایی‌ به‌ مراتب‌ سخت‌تر روبه‌رو هستند؛ برای نمونه خشونت‌ در محل‌ کار، یکی‌ از شایع‌ترین‌ شکل‌های‌ خشونت‌ در جوامع‌ پیشرفته صنعتی‌ است. که‌ بیشتر‌ قربانیان‌ آن را زنان تشکیل می‌دهند؛ خشونت‌هایی‌ مانند: تجاوز جنسی، کتک‌ خوردن، تهدید و ارعاب، آزار و اذیت‌های‌ فیزیکی‌ و روحی که امنیت‌ آنان‌ را به‌ خطر می‌اندازد.
«باربارا روبرت‌» در مقاله‌ای‌ با نام‌ «هیچ‌جا محیط‌ امنی‌ نیست» از کتاب‌ «جنگ‌ علیه‌ زنان» می‌نویسد:
«طبق‌ برآورد جامعه‌ شناسان، متجاوز از 8/1 میلیون‌ شوهر امریکایی‌ به‌طور وحشتناک،‌ زنان‌ خود را کتک‌ می‌زنند»
در گزارش IC(V)S (تحقیقات‌ بین‌المللی‌ مقایسه‌ای) نیز آمده‌ است‌ که‌ بیشترین‌ درصد قربانیان‌ در محل‌ کار را حوادث‌ مربوط‌ به‌ تمایلات‌ جنسی‌ تشکیل داده است‌ و بیشترین‌ تعداد این‌ قربانیان‌ در کشورهای‌ صنعتی‌ و امریکای‌ لاتین‌ دیده‌ می‌شود. در مناطقی‌ که‌ مشاغل‌ خارج‌ از خانه‌ برای‌ زنان‌ کمتر است، میزان‌ قربانی‌‌شدن‌ کمتر مشاهده می‌شود.18
از دیگر روش‌های جدید‌ خشونت‌  زنان، قاچاق‌ زنان‌ و دختران‌ جوان‌ است‌ که‌ بنابر گزارش‌ مطبوعات‌ مادرید درحال‌حاضر تجارت‌ سکس‌ با درآمد سالانه‌ هفت‌ میلیارد دلار ـــ پس‌ از قاچاق‌ اسلحه‌ ـــ دومین‌ تجارت‌ جنایتکارانه‌ و پررونق‌ جهان‌ است.
از دیگر ضعف‌های‌ الگوی‌ برابری‌ جنسیتی‌ در موضوع‌ خانواده‌ این‌ است‌ که‌ الگوی‌ خانواده‌ مشارکتی‌ در پاسخ‌ به‌ کمرنگ‌کردن‌ نقش‌ زن‌ درخانواده، درصدد معرفی سازمان‌ها و نهادهای‌ مدرن‌ به‌عنوان‌ جایگزینی برای ‌ مادر برآمده است؛19بدون‌ آن‌که‌ به‌ ناتوانی‌ این‌ سازمان‌ها در ارضای‌ نیازهای‌ عاطفی‌ و روحی‌ فرزندان‌ اشاره‌ای‌ ‌کند. براساس‌ یافته‌های‌ روانشناسان، خلاء عاطفی ‌ـــ به‌ویژه‌ در سال‌های‌ اولیه‌ کودکی‌ ـــ خسارتی‌ جبران‌ناپذیر بر شخصیت‌ و رشد کودک‌ خواهد گذاشت20؛ همچنین‌ سپردن‌ کودک‌ به‌ مراکز نگهداری‌ و مهدکودک‌ ـــ به‌ویژه‌ در سال‌های‌ اول‌ زندگی‌ و به‌ مدت‌ طولانی‌ ـــ وی‌ را با «محرومیت‌ مؤسسه‌ای، عدم‌ توانایی‌ در ارتباطات‌ عاطفی‌ و پایدار و عدم‌‌ثبات‌ شخصی» روبه‌رو می‌کند.21
اشتغال‌
فراهم‌ کردن‌ زمینه‌ اشتغال‌ زنان‌ و کسب‌ استقلال‌ اقتصادی‌ برای‌ آن‌ها،‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ اهدافی‌ است‌ که‌ در دیدگاه‌ برابری‌ جنسیتی‌ مشاهده می‌شود. اقتدار مرد در خانواده به نقش نان‌آوری نسبت داده شده است و کسب‌ استقلال‌ اقتصادی‌ و نقش‌ تولیدی‌ در ایجاد برابری‌ در جایگاه‌ زن‌ و مرد در خانواده‌ لازم‌ شمرده‌ شده‌ است22 و هرجا صحبت‌ از برخورداری‌ از امکانات‌ به میان آمده، مشاغل‌ مردان‌ هدف‌ قرار گرفته‌ است‌ و فقط‌ میزان‌ درآمد به‌عنوان‌ ملاک‌ ارزیابی‌ اشتغال‌ زنان‌ مطرح‌ شده‌ است؛ برای‌ نمونه‌ در صفحه‌ پنجاه‌وپنج‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ پس‌ از انقلاب‌ صنعتی، زنان‌ با دستمزد پایین‌ به‌ کار گرفته‌ شدند؛ ولی‌ از سختی‌ کار در آن‌ زمان، هیچ‌ صحبتی‌ به‌ میان‌ نیامده‌ که این‌ ستمی‌ بزرگ‌ به زنان‌ بوده‌ است.
علاوه‌ بر فشارهای‌ جسمی‌ در محیط‌ کار، وجود آسیب‌های‌ جنسی‌ نیز یکی‌ از موانع‌ اشتغال‌ زنان‌ در غرب‌ است؛ «آنتونی‌ گیدنز» دراین‌باره می‌گوید:
«در انگلستان‌ از هر ده‌ زن، هفت‌ زن‌ در دوره‌ زندگی‌ شغلی‌ خود به‌ مدت‌ طولانی‌ به‌ آزار جنسی‌ دچار می‌شوند».23
حضور زنان‌ در سطوح‌ مدیریتی‌ از شعارهایی‌ است‌ که‌ پس‌ از سال‌ها تلاش، هنوز به‌ جایی‌ نرسیده‌ است؛ برای‌ نمونه‌ کشور سوئد که‌ در پذیرش‌ کنوانسیون‌ و اجرای‌ قوانین‌ برابری‌ جنسیتی‌ در جهان‌ غرب، رتبه‌ اول‌ را داراست، در اعطای‌ مشاغل‌ سطح بالا به‌ زنان، موفق‌ نبوده‌ است، در این‌ کشور، درصد زنان‌ در مدیریت‌ها به‌ صفر می‌رسد24 و جالب‌ است‌ که‌ حتی‌ در سازمان‌ ملل‌ متحد نیز ـــ که‌ پرچمدار برابری‌ زن‌ و مرد است‌ ـــ از 185 نفر نماینده‌ رده‌ اول، فقط‌ هفت‌ نفر زن‌ هستند.
نادیده‌ گرفتن‌ ارزش‌های‌ معنوی‌ و گاه صرفاً‌ مادی‌ به حضور زن‌ در محیط‌ کار، سبب‌ شده‌ که‌ اشتغال‌ زنان‌ در جهان‌ غرب‌ به‌شکل‌ افراطی‌ بیان‌ شود و زنان‌ غربی‌ برای کسب درآمد پذیرفته‌اند که‌ به‌ ابزاری‌ در نظام‌ سرمایه‌داری‌ تبدیل‌ شوند؛ نمونه‌های‌ بارز آن‌ در هرزه‌نگاری‌ از راه‌ تلویزیون، سینما، ماهواره‌ و درنهایت از شبکه‌ جهانی‌ اینترنت،‌ قابل‌ مشاهده‌ است.
نکته قابل توجه این‌که آسیب‌های‌ ذکر شده‌ که در مسیر اشتغال‌ زنان‌ وجود دارد، به‌معنای‌ مخالفت‌ با مشارکت‌ آن‌ها‌ در چرخه‌ اقتصاد یا تولید نیست؛ زیرا حضور زنان‌ در مراحل تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری‌ و اجرا در رشد و توسعه‌ جامعه‌ تأثیرگذار است؛ ولی‌ در این‌ مقاله‌ و اصولاً این‌ نوع‌ نگرش به مسأله اشتغال‌ زنان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ نگریسته شده‌ و تنها اثر مثبت‌ اشتغال، کسب‌ درآمد و استقلال‌ ذکر شده‌ است.25 در حقیقت‌ دفاع‌ شعارگونه‌ از اشتغال‌ بانوان، همانند زندانی‌کردن‌ آنان‌ در فضای‌ تنگ‌ خانه‌ در عصر صنعتی‌ و فرا صنعتی‌ همواره با خطراتی همراه است.
آزادی‌
در صفحات‌ چهل‌وهفت‌ و شصت‌وسه‌ از آزادی‌ به‌عنوان‌ یکی‌ از مفاهیمی‌ یاد می‌شود که‌ بشر امروز را ملزم‌ به تجدید نظر در نگرش‌ها و ارزش‌های‌ خود می‌کند و به‌عنوان‌ حق‌ هر انسانی‌ که‌ در جامعه‌ مدرن‌ زندگی‌ می‌کند از آن‌ نام‌ برده‌ شده‌ است. در این‌که‌ واژه‌ آزادی، زیبا و مقدس‌ است،‌ هیچ‌ تردیدی‌ نیست؛ ولی‌ آزادی‌ جزء کلماتی‌ است‌ که‌ تعاریف‌ بسیاری‌ برای‌ آن‌ ارائه‌ شده‌ است. در این‌ مقاله‌ از معنای‌ آزادی‌ ــ‌ که‌ سبب‌ ابهاماتی‌ در ذهن‌ خواننده‌ می‌شود ــ سخن‌ به‌ میان‌ نیامده‌ است. آزادی‌ می‌تواند از یک‌‌سو به‌گونه‌ای‌ تعریف‌ شود که‌ حق‌ تسلط‌ بر بدن، یکی‌ از مصادیق‌ آن‌ باشد26 و ازسوی‌دیگر انسان‌ را به‌ جایی‌ رساند که‌ حفظ‌ حریت‌ خود را در ارتقای‌ بندگی‌ خدا بداند.27
اگر آزادی‌ را به‌ توسعه‌ اختیار معنا کنیم، این‌ توسعه‌ را می‌توان به بعد مادی‌ یا معنوی‌ نیز تعمیم داد. اگر سعادت‌ بشر را فقط‌ در بهره‌وری‌ مادی‌ تعریف‌ کنیم، در این‌جا انسان‌ به‌ آزادی‌ نیاز دارد تا‌ در این‌ راه،‌ او را یاری‌ کند و اگر سعادت‌ بشر را در کسب‌ برتری‌های‌ معنوی‌ خلاصه کنیم، باید به‌ دنبال کسب‌ آزادی‌ درجهت‌ نزدیکی‌ به‌ خدای‌ متعال‌ باشیم.
تعریف‌ آزادی‌ در توسعه‌ مادی، همان‌ مفهوم‌ آزادی‌ به‌ معنای‌ لیبرالیستی‌ و اباحه‌گری‌ است‌ که‌ با ارزش‌هایی‌ مانند: خانواده‌ و ازدواج‌ در تعارض‌ است؛ بنابراین‌  آزادی‌‌ای که‌ منجر به‌ از بین‌ رفتن‌ این‌ نهادها ـــ خانواده و ازدواج ـــ می‌شود، بشر را از معنویت‌ دور می‌کند که مفهوم‌ آزادی‌ در کنوانسیون‌ رفع‌ تبعیض‌ ـــ که‌ در مقدمه‌ و ماده‌ یک‌ بر آن‌ تاکیده‌ شده‌ است‌ ـــ به‌ همین‌ معنا است‌ و‌ گزارش‌های‌ کمیته‌ نیز آن را تأیید می‌کند.
پرو: «نگرانی‌ خود را درباره... فقدان‌ دسترسی‌ دختران‌ زیر بیست‌ سال‌ به‌ وسایل‌ جلوگیری‌ از بارداری‌ به‌ مقدار زیاد ابراز می‌دارد.»28
آلمان: سازمان‌ ملل‌ «نگران‌ است‌ که‌ روسپیان‌ ــ گرچه‌ براساس‌ قانون، موظف‌ به‌ پرداخت‌ مالیات‌ هستند ــ هنوز از حمایت‌ قوانین‌ کار و قوانین اجتماعی‌ بهره‌مند نیستند.»29
نتیجه‌
برابری‌ جنسیتی‌ ـــ با شاخصه‌های‌ در پیش‎گفته که با معنای برابری در کنوانسیون مطابقت دارد و به بیانی از زمینه‌سازهای فرهنگی کنوانسیون رفع تبعیض به‌شمار می‌آید، بدون‌ درنظر گرفتن‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ و انسانی‌ تبیین‌ شده‌ است.
جامعه‌ای‌ که‌ می‌کوشد تا در جهت توسعه‌ حرکت‌ کند، نمی‌تواند با توجه‌ صرف‌ به‌ عوامل‌ مادی‌ و بدون‌ توجه‌ به‌ تعالی‌ انسان‌ها به‌ توسعه‌ مطلوب‌ دست‌ یابد و البته در این‌ میان،‌ حضور زن‌ در روند توسعه‌ الزامی است. درصورت‌ درک‌‌ هویت‌ و شأن‌ والای‌ زن‌ و با توجه‌ به‌ اصل‌ تساوی‌ و برابری‌ در ارزش‌های‌ انسانی، بی‌‌شک‌ زنان‌ در این مسابقه ـــ رسیدن به کمال ـــ پیشگام‌ خواهند بود.
به‌طورکلی‌ برابری‌ جنسیتی‌ با مفهوم‌ ارائه‌ شده‌ در مقاله‌ «تحلیل‌ ساختار جنسیت» می‌تواند آثار زیانباری درپی داشته باشد که‌ به‌ بعضی‌ از آن‌ها اشاره‌ می‌شود:
ـــ عدم‌ دستیابی‌ زنان‌ به‌ حقوق‌ خویش‌ در تلاش‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مردان.
ـــ کمرنگ‌ شدن‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ در جامعه.
ـــ بی‌ اهمیت‌ جلوه‌ دادن‌ ازدواج.
ـــ تضعیف‌ جایگاه‌ زن‌ در خانواده‌ با ارائه‌ کمترین‌ کارکردهای‌ خانواده.
ـــ تبدیل‌ شدن‌ زنان‌ به‌ کالا و ابزار در جهت خدمت‌ به نظام‌های‌ سرمایه‌داری.
ـــ ترویج‌ آزادی‌ به‌ معنای‌ بی‌ بند و باری.
دیدگاه‌های‌ موجود در مقاله‌ «تحلیل‌ ساختاری‌ جنسیت»، یکی‌ از نمادهای‌ آغازین‌ موجی‌ است‌ که‌ کوشیده است تا زمینه‌ساز حرکت‌ فرهنگی‌ یونیسف‌ و سیدا در ایران‌ باشد. در حقیقت‌ این‌ موج‌ با طرح‌ «آموزش‌ محلی، تغییر جهانی‌ و کنوانسیون‌ رفع‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان» به‌ جریانی‌ تبدیل‌ شد که‌ هم‌ اکنون‌ با آن‌ روبه‌رو هستیم. توجه‌ به‌ ریشه‌ جریان‌های‌ فرهنگی، علاوه‌بر ارائه‌ راهکار در رویارویی‌ با آن‌ها، بیانگر این‌ اصل‌ است که‌ حرکت‌های‌ فرهنگی‌ در جامعه‌ را ـــ هر چند به‌ ظاهر سطحی‌ و خُرد باشد ـــ نباید نادیده‌ گرفت.
منابع:
ــ آنتونی گیدنز.
ــ اچ. بورک. رابرت، «لیبرالیسم‌ مدرن‌ و افول‌ امریکا».
ــ پیشگامان‌ روانشناسی‌ رشد، صص‌ 55 ـــ 56.
ــ روانشناسی‌ ژنتیک. ج‌ 2.
ــ کپل، رنکن، «خشونت‌ در کار».
ــ گزارش‌ انجمن‌ پزشکی‌ امریکا.
ــ گزارش‌ کمیته‌4991 CEDAW .
ــ گزارش‌ کمیته‌1995 ـــ 1998 CEDAW .
ــ همان، 1999 ـــ 2000.
ــ مینوچین، «خانواده‌ و خانواده‌ درمانی».
ــ «نظام‌ معقول» پیروزمند، علیرضا.
پی‌ نوشت‌ها:
1. نگرشی‌ بر تحلیل‌ جنسیتی، ص‌ 35.
2. همان، ص‌ 44.
3. همان، ص‌ 35.
4. همان‌، ص‌ 34.
5. همان، ص‌ 49.
6. همان، ص‌ 52.
7. همان، ص‌ 43.
8. همان، صص‌ 51 ـــ 52، 75، 76.
9.  گزارش انجمن پزشکی آمریکا.
10. گزارش انجمن پزشکی آمریکا.
11. گزارش کمیته CEDAW  1994. 
12. نگرشی بر تحلیل جنسیتی، ص‌ 60.
13. همان، صص‌ 59 ـــ 76.
14. گزارش انجمن پزشکی آمریکا.
15. گزارش کمیته CEDAW  1994. 
16. نگرشی بر تحلیل جنسیتی، ص‌ 74.
17. خانواده و خانواده درمانی، مینوچین.
18. رنکن‌کپل، خشونت در کار.
19. همان، ص‌ 58.
20. روانشناسی ژنتیک، ج 2.
21. پیشگامان روانشناسی رشد، صص 55 و 56.
22. همان، صص‌ 60 و 70.
23. آنتونی گیدنز.
24. گزارش کمیته CEDAW  1994. 
25. نگرشی بر تحلیل جنسیتی، ص 74.
26. اچ، بورک رابرت، لیبرالیسم مدرن و افول آمریکا.
27. نظام معقول، علیرضا پیروزمند.
28. گزارش کمیته CEDAW 1995 ـ 1998.
29. گزارش کمیته CEDAW  1999 ـ‌2000 .

تبلیغات