آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

یکی از راه‌های شناخت ابعاد هنری مثنوی ورود به دنیای ساختار قصه‌های این کتاب و شناخت شگردهای اصلی قصه‌پردازی مولاناست. یکی از این شگردها، به کار بستن عنصر تعلیق و انتظار است. تلاش عمده این مقاله آن است تا از راه مقایسه ساختاری چند حکایت، نشان دهد که کمیت و کیفیت حضور این عنصر در داستانهای مولانا چگونه است. در این مقاله به این نتیجه می‌رسیم که تعلیق در قصه‌های مولانا از چهار راه حاصل می‌شود: 1. از راه پرداختن به معنایو مفاهیمی که روایت مستقیم قصه را قطع می‌کند. 2. از راه درج تلمیحات فراوان 3. از راه درج حکایتهای میان پیوندی که حضور آنها در میانه قصه، به هیچ وجه از پیش سنجیده نبوده است و صرفا به واسطه تداعیهای آزاد مولانا و به منوظر ایجاد شگفتی و تنوع و تغییر ذائقه خواننده، در میانه قصه اصلی راه یافته‌آند. 4. از راه حذف حضور خود، به عنوان راوی و سپردن جریان روایت به دست اشخاص قصه. باری، عنصر تعلیق در قصه‌های مولانا، آن‌چنان هنری دارد که به هیچ وجه حالت انفعال را در وجود خواننده بر نمی‌تابد و او را به لطایف‌الحیل وا می‌دارد تا قصه را تا پایان آن ادامه دهد.

تبلیغات