آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

گفتیم که از آیه­ی 58 سوره­ی نور به خوبی استفاده می­شود که نماز عشا را باید دیر هنگام شب و پیش از خوابیدن خواند. سپس روایاتی را در پنج دسته بازگو کردیم که برآیند آن­ها به ویژه دسته­ی پنجم([1]) این بود که خوب است نمازهای ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشا، جدای از هم و با فاصله خوانده شوند. اینک چند دسته­ی دیگر از روایات در این زمینه:
دسته­ی ششم: روایاتی است که از نمازهایی که نا به هنگام خوانده می­شود یاد می­کند و نماز عصر و عشای زود خوانده شده را از این قبیل می­داند؛ مانند:
33. ابوبصیر در روایت صحیحه­ای از امام صادق(علیه السلام) نقل می­کند که آن حضرت فرموده است: من صلّی فی غیر وقت فلا صلاة له([2]): کسی که نماز را نا به هنگام در غیر وقت مربوط به آن بخواند، گویا نماز نخوانده است.
این حدیث، گرچه می­تواند ناظر به کسی باشد که نماز صبح را پیش از سپیده دم، نماز ظهر را پیش از گذشت خورشید از میانه­ی آسمان، نماز مغرب را پیش از غروب خورشید و هر نمازی را پس از گذشت وقت آن خوانده باشد، اما بی­شک کسی را که هر یک از نمازهای پنج­گانه را پس از وقت فضیلت و یا نماز عصر و عشا را پیش از وقت فضیلت خوانده باشد نیز، در بر می­گیرد. گواه بر این دیدگاه چند حدیث زیرین است:
34. حلبی در حدیث صحیحی از امام صادق(علیه السلام) گزارش می­کند که آن حضرت فرمود: إذا صلّیتَ فی السّفر شیئاً من الصّلوات فی غیر وقتها فلا یضرّک([3]): در سفر چنانچه نمازت را پیش از وقت بخوانی زیان نخواهی دید.
شیخ حرّ عاملی ـ آن حدیث شناس بزرگ و مؤلف بلند آوازه­ی وسائل الشیعه ـ پس از نقل این حدیث می­گوید: مراد از خارج از وقت خواندن نماز در این حدیث، این است که نمازی پس از گذشت وقت فضیلت خوانده شود.
35. حلبی همچنین در حدیث صحیح دیگری از امام صادق(علیه السلام) گزارش می­کند که آن حضرت فرموده است: لا بأس بأن تعجّل العشء الآخرة فی السّفر قبل أن یغیب الشفق([4]): در سفر، خواندن نماز عشا، پیش از ناپدید شدن سرخی آسمان، اشکالی ندارد.
36. حدیث بزنطی را هم می­توان در این دسته جای داد که می­گوید: صلیّتُ المغرب مع أهل المدینة فی المسجد فلمّا سلّم الإمام قمتُ فصلیّتُ أربع رکعات ثم صلّیتُ العتمة رکعتین ثم مضیتُ إلی أبی الحسن علیه السلام فدخلتُ علیه بعد ما أعتمتُ. فقال لی صلّیتَ العتمة؟ فقلتُ له: نعم. قال: متی صلّیتَ؟ قلتُ صلّیتُ المغربَ... ثمَّ صلّیتُ العتمة رکعتین ثمّ أتیتک. فأخذ فی شیءٍ آخر ولم یجبنی. فقلتُ له: إنّی فعلتُ هذا و هو عندی جائز، فإن لم یکن جائزاً قمتُ السّاعة فأعدتُ؛ فأخذ فی شیء آخر و لم یجنبی([5]): نماز مغرب خود را با مردم مدینه در مسجد خواندم و پیشنماز که سلام داد بلند شدم چهار رکعت نافله خواندم، پس نماز عشا را دو رکعتی خواندم و نزد امام أبی الحسن موسی­بن جعفر(علیه السلام) رفتم. امام از من پرسید: نماز عشا را خوانده­ای؟ گفتم: آری. گفت: کی خوانده­ای؟ گفتم: نماز مغرب را که در مسجد به جماعت خواندم چهار رکعت نافله خواندم و نماز عشا را فرادی خواندم و نزد شما آمدم. امام(علیه السلام) به چیز دیگری پرداخت و با من سخن نگفت. گفتم: من این کار را ـ به گمان خود ـ جایز می­دانستم اما اگر شما بفرمایید جایز نیست هم اکنون ـ که مقداری فاصله افتاده است ـ به پا خواهم خاست و نماز عشا را دوباره خواهم خواند؛ اما امام(علیه السلام) به چیز دیگری پرداخت و به من پاسخ نداد.
دسته­ی هفتم: احادیثی است که می­گوید جلو یا عقب انداختن نماز [از وقت فضیلت] چنانچه به دلیلی یا به خاطر مشکلی باشد جایز است [وگرنه، نه] مانند:
37. حلبی در روایت صحیحه­ای از امام صادق(علیه السلام) روایت می­کند که آن حضرت فرمود: کان رسول­الله(صلّی الله علیه و آله) إذا کان فی سفر أو عجّلت به حاجة، یجمع بین الظهر والعصر و بین المغرب والعشء الآخرة. قال و قال(علیه السلام): لابأس أن یعجّل العشء الآخرة فی السّفر قبل أن یغیب الشّفق([6]): پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله) چنین بود که هرگاه در سفر بود یا چیزی او را به شتاب وا می­داشت نماز ظهر و عصر را با هم می­خواند و همچنین نمازهای مغرب و عشا را. سپس امام(علیه السلام) فرمود: در سفر نماز عشا را زود هنگام و پیش از ناپدید شدن سرخی آسمان بخوانی مانعی ندارد.
38. از معاذبن جبل نقل شده است که گفته است: پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در جنگ تبوک نمازهای ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشا را با هم می­خواند.([7])
39. در روایت صحیحه­ای از امام باقر(علیه السلام) گزارش شده است که فرمود: کان رسول­الله(صلّی الله علیه و آله) إذا کانت لیلة مظلمة و ریح و مطر صلّی المغرب ثم مکث قدر ما یتنفّل النّاس ثم أقام مؤذّنه ثم صلّی العشاء الآخرة ثم انصرفوا([8]): پیامبر ـ درود خدا بر او باد ـ‌ چنین بود که چنانچه شب هوا تاریک بود و باد می­وزید و باران می­بارید نماز مغرب را که می­خواند درنگ می­کرد تا مردم نافله بخوانند سپس مؤذن او اقامه می­گفت و آن­گاه نماز عشار را می­خواند و مردم پراکنده می­شدند.
40. طلحةبن زید در حدیثی که موثق است از امام صادق و آن حضرت از پدرش امام باقر(علیهما السلام) گزارش می­کند که:‌ إنّ النبیّ (صلّی الله علیه و‌ آله) کان فی اللّیلة المطیرة یؤخّر من المغرب و یعجّل من العشاء فیصلّیهما جمیعاً و یقول: من لا یَرحم لا یُرحم([9]): پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در شب بارانی نماز مغرب را دیر و نماز عشا را زود و هر دو را با هم می­خواند و می­فرمود:‌کسی که رحم نکند به او رحم نخواهد شد.
41. عبدالله­بن سنان در روایت صحیحه­ای می­گوید: شهدتُ صلاة المغرب لیلة مطیرةً فی مسجد رسول­الله(صلّی الله علیه و آله) فحین کان قریباً من الشفق ثاروا و أقاموا الصّلاة فصلّوا المغرب ثمّ أمهلوا النّاس حتی صلّوا رکعتین ثم قام المنادی فی مکانه فی المسجد فأقام الصلاة فصلّوا العشء ثم انصرف الناس إلی منازلهم؛ فسألت أباعبدالله(علیه السلام) عن ذلک فقال نعم کان رسول الله(صلّی الله علیه و آله) عمل بهذا([10]): در شبی بارانی به هنگام نماز مغرب در مسجد پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بودم، دیدم مردم نزدیک [ناپدید شدن] سرخی [از آسمان] به نماز مغرب ایستادند پس از آن به آنان فرصت داده شد که دو رکعت نافله بخوانند سپس مؤذن به جایگاه خود رفت و اقامه گفت و مردم نماز عشا خواندند و راهی خانه­های خود شدند. من از درستی این برنامه از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم، آن حضرت فرمود:‌ آری، پیامبر(صلّی الله علیه و آله) چنین می­کرد.
42. حسین­بن عُلوان از امام صادق(علیه السلام) و او از پدرش از علی(علیه السلام) نقل می­کند که: کان رسول­الله(صلّی الله علیه و آله) یجمع بین المغرب والعشء فی اللیلة المطیرة؛ فعل ذلک مراراً([11]): پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در شب­های بارانی نماز مغرب و عشا را با هم می­خواند؛ او بارها چنین کرد.
43. حلبی در حدیث صحیحی از امام صادق(علیه السلام) نقل می­کند که فرمود: لا بأس أن تؤخّر المغرب فی السّفر حتّی یغیب الشفق و لابأس بأن تعجّل العتمة فی السّفر قبل أن یغیب الشفق([12]): در سفر، اشکالی ندارد که نماز مغرب خود را تا ناپدید شدن سرخی شفق تأخیر بیندازی یا نماز عشا را پیش از ناپدید شدن شفق بخوانی.
44. اسحاق بطّیخی می­گوید: رأیت أبا عبدالله(علیه السلام) صلّی العشء الآخرة قبل سقوط الشفق ثم ارتحل([13]): امام صادق(علیه السلام) [یکبار که آهنگ سفر داشت] دیدم نماز عشا را پیش از فرو افتادن شفق خواند و به راه افتاد.
45. علی­بن یقطین در روایت صحیحه­ای می­گوید: سألته عن الرّجل تدرکه صلاة المغرب فی الطریق، أیؤخّرها إلی أن یغیب الشفق؟ قال: لا بأس بذلک فی السّفر، فأمّا فی الحضر فدون ذلک شیئاً([14]): از امام(علیه السلام) پرسیدم کسی که درمیانه­ی راه می­بیند وقت نماز مغرب فرا رسید می­تواند آن را تا ناپدید شدن سرخی ـ که آغاز وقت نماز عشاست ـ تأخیر بیندازد؟ امام پاسخ داد: در سفر می­تواند چنین کند اما اگر مسافر نیست دستور دیگری است.
46. زراره در حدیثی موثق می­گوید: سمعتُ أباجعفر(علیه السلام) یقول: إذا کنتَ مسافراً لم تُبال أن تؤخّر الظّهر حتی یدخل وقت العصر فتصلّی الظهر ثم تصلّی العصر و کذلک المغرب والعشاء اللهآخرة، تؤخّر المغرب حتی تصلّیها فی آخر وقتها و رکعتین بعدها ثم تصلّی العشا([15]): از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: هرگاه مسافر بودی، می­توانی نماز ظهر را تأخیر بیندازی تا وقت نماز عصر برسد آن­گاه هر دو را با هم بخوانی ـ نخست نماز ظهر و سپس نماز عصر را ـ و همچنین نمازهای مغرب و عشا را به این­گونه که نماز مغرب را تا آخر وقت آن تأخیر بیندازی آن­گاه آن را و دو رکعت [غفیله] پس از آن را بخوانی و سپس نماز عشا ر.
47. صفوان جمّال می­گوید: صلّی بنا أبو عبدالله(علیه السلام) الظهر والعصر عند ما زالت الشمس بأذانٍ و إقامتین و قال إنّی علی حاجةٍ فتنفّلوا([16]): روزی امام صادق(علیه السلام) ـ ظهر که شد ـ نمازهای ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه ـ پشت سر هم ـ خواند و ما به او اقتدا کردیم، سپس فرمود من کاری دارم ـ باید بروم ـ‌ شما نافله­هایتان را بخوانید قضا کنید.
48. جمیل­بن درّاج در حدیثی موثق می­گوید: قلت لأبی عبدالله(علیه السلام) ما تقول فی الرّجل یصلّی المغرب بعد ما یسقط الشفق؟ فقال لعلّةٍ لابأس. قلت فالرّجل یصلّی العشء الآخرة قبل أن یسقط الشفق؟ قال: لعلّةٍ لابأس([17]): به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چه می­فرمایید درباره­ی کسی که نماز مغرب را پس از فرو افتادن سرخی آسمان بخواند؟ امام(علیه السلام) فرمود: اگر علّتی داشته باشد اشکال ندارد. گفتم: چنانچه کسی نماز عشا را پیش از آن ـ که سرخی ناپدید شود ـ بخواند چه­طور؟ فرمود: آن هم اگر به خاطر علّتی باشد مانعی ندارد.
49. شهید اول(رحمةالله علیه) در کتاب ذکری از کتاب عبدالله­بن سنان در روایت صحیحه­ای از امام صادق(علیه السلام) نقل می­کند که: إنّ رسول­الله(صلّی­الله علیه و آله) کان فی السّفر یجمع بین المغرب والعشء و الظهر والعصر، إنّما یفعل ذلک إذا کان مستعجلاً. قال و قال(علیه السلام): و تفریقهما أفضل([18]): پیامبر(صلّی الله علیه و آله) برنامه­اش این بود که در سفر نماز مغرب و عشا را با هم و نماز ظهر و عصر را با هم می­خواند. او همانا وقتی چنین می­کرد که عجله داشت. سپس امام(علیه السلام) فرمود: جدا خواندن این نمازها بهتر است.
50 . صفوان­بن منصور از امام صادق(علیه السلام) چنین روایت می­کند:‌ سألته عن صلاة المغرب والعشء بجُمَع؟‌ فقال بأذان و إقامتین، لاتصلّ بینهما شیئاً؛ هکذا صلّی رسول الله صلّی الله علیه و آله([19]): از چگونگی خواندن نمازهای مغرب و عشا در جمعه­ها از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم، امام فرمود: آن دو را با یک اذان و دو اقامه [با هم] بخوان، پیامبر(صلّی الله علیه و آله) چنین می­کرد.
دسته­ی هشتم: روایاتی است که می­گوید: این­که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا درست دانسته شده است برای بازگذاشتن دست مردم و در تنگنا نیفتادن آنان است [وگرنه، خود به خود کار خوبی نیست]. مانند:
51 . اسحاق­بن عمّار در حدیث صحیحی از امام صادق(علیه السلام) گزارش می­کند که آن حضرت فرمود: إنّ رسول­الله(صلّی الله علیه و آله) صلّی الظهر والعصر فی مکان واحد من غیر علّة ولا سبب فقال له عمر و کان أجرأ القوم علیه: أحدث فی الصلاة شیءٍ؟ قال صلّی الله علیه و آله: لا ولکن أردت أن أوسّع علی أمّتی([20]): پیامبر(صلّی الله علیه و آله) [یک بار] نماز ظهر و عصر را بی آن­که علّت خاصّی وجود داشته باشد با هم خواند. عمر که در برابر پیامبر(صلّی الله علیه و آله) از همه بی­پرواتر بود از آن حضرت پرسید: آیا دستور تازه­ای درباره­ی نماز رسیده است؟ پیامبر(صلّی الله علیه و آله) فرمود: نه، خواستم دست پیروانم باز باشد.
52 . عبدالملک قمی می­گوید: قلت لأبی عبدالله(علیه السلام) أجمعُ بین الصّلاتین من غیر علّةٍ؟‌ قال: قد فعل ذلک رسول­الله(صلّی الله علیه و آله) أراد التخفیف عن أمّته([21]): به امام صادق(علیه السلام) گفتم: می­توانم دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عش را با هم بخوانم؟ امام(علیه السلام) فرمود:‌ پیامبر(صلّی الله علیه و آله) چنین کرد و با این کار می­خواست بار پیروانش را سبک [و کار را برآنان آسان] کند.
دسته­ی نهم: روایاتی است که می­گوید سزاوار نیست که با هم خواندن نمازها ظهر و عصر و مغرب و عش روش وبرنامه­ی همیشگی شود، مانند:
53 . معاویةبن مسیره در حدیث موثّقی می­گوید: قلت لأبی عبدالله(علیه السلام) إذا زالت الشمس فی طول النهار، للرّجل أن یصلّی الظّهر والعصر؟ قال نعم و ما أُحبّ أن یفعل ذلک فی کلّ یوم([22])؛ به امام صادق(علیه السلام) گفتم: نمازگزار می­تواند ظهر که شد نماز ظهر و عصر را با هم بخواند؟ امام(علیه السلام) فرمود: بلی، اما دوست ندارم هر روز چنین کند.
54 . زراره نیز در روایت موثّقه­ای می­گوید:‌ قلت لأبی عبدالله(علیه السلام) أصوم فلا أُقیل حتی تزول الشمس، فإذا زالت الشمس صلّیتُ نوافلی ثم صلّیتُ الظّهر ثم صلّیت نوافلی ثم صلّیتُ العصر ثم نمتُ و ذلک قبل أن یصلّی الناس. فقال یا زرارة إذا زالت الشمس فقد دخل الوقت ولکنّی أکره لک أن تتّخذه وقتاً دائماً([23]): به امام صادق(علیه السلام) گفتم: [گاهی] روزه­ام و پیش از ظهر نمی­خوابم، ظهر که شد نافله­هایم را می­خوانم، پس از آن نماز ظهر را، سپس نافله­های عصر و پس از آن نماز عصر را و می­خوابم و به این ترتیب من نماز عصر را پیش از مردم خوانده­ام [آیا درست است؟] امام(علیه السلام) فرمود: زراره، ظهر که شد وقت [هر دو نماز] فرا رسیده است [و می­توان هر دو نماز را، نخست ظهر و سپس عصر را خواند] ولی من دوست ندارم که تو همیشه نماز عصر را چنین چسبیده به نماز ظهر بخوانی و این برنامه­ی همیشگی تو باشد].
دسته­ی دهم: احادیثی است که می­گوید با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا کار بچه­هاست چنانکه دیر خواندن نماز صبح تا آن­گاه که هوا روشن شده باشد نیز کار بچه­هاست؛ مانند:
55 . کلینی روایت صحیحه­ای از فضیل­بن یسار نقل می­کند که گفته است: کان علی­بن الحسین(علیه السلام) یأمرالصّبیان یجمعون بین المغرب و العشء و یقول هو خیرٌ من أن یناموا عنها([24]): امام سجّاد(علیه السلام) دستور می­داد بچه­ها نمازهای مغرب و عشا را با هم بخوانند و می­فرمود: این بهتر است از این­که خوابشان ببرد و نماز عشا از دستشان برود.
56 . حمیری در قرب الإسناد روایت صحیحه­ای از قدّاح از امام صادق(علیه السلام) درباره­ی برنامه­ی امام باقر(علیه السلام) گزارش می­کند که: کان یأمر الصّبیان یجمعون بین الصّلاتین الأولی والعصر والمغرب والعشء، یقول ماداموا علی وضوء قبل أن یشتغلوا([25]): امام باقر(علیه السلام) دستور می­داد بچه­ها نمازهای ظهر و عصر را با هم بخوانند و همچنین نمازهای مغرب و عشا را؛ و می­فرمود: خوب است بچه­ها تا وضو دارند و سرگرم کاری نشده­اند نمازهایشان را بخوانند.
57 . ابوبصیر هم در روایت صحیحه­ای می­گوید: سألت أبا عبدالله(علیه السلام) عن الصّائم متی یحرم علیه الطّعام؟ فقال: إذا کان الفجر کالقبطیّة البیضاء قلت فمتی تحلّ الصلاة؟ فقال إذا کان کذلک. فقلت ألستُ فی وقت من تلک السّاعة إلی أن تطلع الشّمس؟ فقال لا، إنّما نعدّها صلاة الصّبیان ! ثم قال: إنّه لم یکن یحمُد الرّجل أن یصلّی فی المسجد ثم یرجع فینبّه أهله و صبیانه([26]): از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: روزه دار از کی نباید چیزی بخورد؟ امام(علیه السلام) فرمود: آن­گاه که سپیده بدمد. پرسیدم: از کی می­شود نماز خواند یعنی نماز صبح؟‌ فرمود: همان هنگام. گفتم:‌ مگر وقت نماز صبح از سپیده دم تا طلوع خورشید ادامه ندارد؟ امام فرمود نه؛ ما نماز صبح دیر شده را نماز بچه­ها می­دانیم! سپس فرمود: ستودنی نیست که مرد سر صبح نماز خود را درمسجد بخواند سپس به خانه آید و خویشان و کودکان خود را [به گونه­ی به رخ کشیدن] از کار خود با خبر سازد .
ادامه دارد...
[1]. دسته­ی پنجم روایاتی بود که می­گفت پیشوایان معصوم(علیهم السلام) نمازهای ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشا را جدای از هم می­خوانده­اند.
[2]. وسایل الشیعه، کتاب الصله، ابواب المواقیت، ب 1، ح 6 .
[3]. همان، ح 27.
[4]. همان، ب 22، ح 4.
[5] . قرب الإسناد، چاپ سلمان فارسی، قم، ص 312.
[6] . وسائل الشیعة، کتاب الصله، أبواب المواقیت، ب 31، ح 3.
[7]. همان، ح 4.
[8] . همان، ب 22، ح 3.
[9]. همان، ب 19، ح 16.
[10]. همان، ب 31، ح 1.
[11]. همان، ح 6 .
[12]. همان، باب 22، ح 1.
[13]. همان، ح 7.
[14]. همان، ب 19، ح 15.
[15]. همان، ب 6 ، ح 2.
[16]. همان، ب 31، ح 2.
[17]. همان، ب 19، ح 13.
[18]. همان، ب 31، ح 7.
[19]. همان، ب 34، ح 1.
[20]. همان، ب 32، ح 2.
[21]. همان، ح 3.
[22]. همان، ب 4، ح 15.
[23]. همان، ب 5 ، ح 10.
[24]. همان، أبواب أعداد الفرائض، ب 4، ح 1.
[25]. همان، أبواب المواقیت، ب 31، ح 5.
[26]. همان، ب 28، ح 2.

تبلیغات