آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

‌ ‌    ‌مقدمه‌

امت‌the Ummah) )، مبنای‌ نظم‌ اجتماعی‌ است‌ که‌ گسترة‌ وسیعی‌ به‌ اندازه‌ تمام‌ بشریت‌ می‌تواند داشته‌ باشد. (قرآن‌ 143:2) شریعت، بخش‌ عظیمی‌ از تلاش‌ خود را به‌ نظم‌ اجتماعی، اختصاص‌ داده‌ و قسمت‌ اندکی‌ را متوجه‌ مراسم‌ عبادی‌ و اخلاق‌ فردی‌ کرده‌ است. همچنین‌ در سنت‌ اسلامی‌ بر «امت»، تأکید فراوان‌ شده‌ به‌گونه‌ که‌ عضویت‌ در «امت»، شرط‌ مسلمانی‌ به‌شمار می‌رود. دوره‌ اسلامی‌ نه‌ با تولد پیامبر اسلام(ص) شروع‌ می‌ شود و نه‌ با اولین‌ [نزول] وحی؛ بلکه‌ با هجرت‌ پیامبر و یارانش‌ به‌ مدینه‌ آغاز می‌شود و هجرت، هنگامی‌ است‌ که‌ مسلمانان، وفاداری‌ و اعتقاد به‌ ا - سبحانه‌ و تعالی‌ - را بر پیوندهای‌ خویشاوندی‌ و قبیله‌ای، ترجیح‌ دادند. حیات‌ مسلمانان‌ تنها هنگامی‌ با اهمیت‌ می‌شود که‌ عضوی‌ از این‌ امت‌ «براستی‌ متعادل» باشند و از این‌ پس‌ برای‌ رستگاری‌ ایشان، همین‌ است‌ که‌ بسیار مهم‌ است. باید توضیح‌ داد که‌ چرا مفهوم‌ امت‌ در فهرست‌ واژگان‌ نظریه‌ سیاسی‌ اسلامی، محوری‌ترین‌ جایگاه‌ را دارد؟ براین‌ اساس: امت‌ چیست؟ در قرآن‌ و سنت‌ چگونه‌ تصویر شده‌ است؟ چگونه‌ در تاریخ‌ پیدا شد؟ و سرانجام‌ با مفهوم‌ ملی‌گرایی‌ چه‌ نسبتی‌ دارد؟
‌    ‌الف) واژه‌ شناختی‌
«امت»، مفهومی‌ منحصر به‌ فرد است‌ که‌ در زبانهای‌ غربی، معادل‌ ندارد. تلاش‌های‌ اولیه‌ برای‌ مساوی‌ دانستن‌ «امت» با «ملت» یا «دولت‌ - ملت»، در مقابل‌ مساوی‌ دانستن‌ آن‌ با اجتماع‌(Community)  که‌ اخیراً‌ در محافل‌ غربی‌ سیاست‌ رواج‌ یافته، نتیجه‌ نداده‌ است. چرا که‌ اصطلاح‌ ملت‌ یا «دولت‌ - ملت»، خاستگاهی‌ کاملا" غربی‌ دارد و توسط‌ روشنفکران‌ بومی‌ که‌ تحصیلات‌ غربی، آنها را به‌ تقلید از معلمان‌ خارجیشان‌ رهنمون‌ ساخته، بکار رفته‌ است. کاربرد واژه‌ «اجتماع» نیز به‌ عنوان‌ مترادفی‌ برای‌ «امت»، اشتباه‌ است‌ و باید پذیرفت‌ که‌ مشابهت‌ این‌ دو واژه، سطحی‌ است.(1)
واژه‌ اجتماع‌ تقریباً‌ به‌ «هرگونه‌ای‌ از زندگی‌ مشترک» اطلاق‌ می‌شود و از «گروهی‌ محلی‌ «تا» هر حوزه‌ زندگی‌ اجتماعی» چون‌ روستا و شهر و کشور را در برخواهد گرفت.(2) اجتماع، «یک‌ نظام‌ اجتماعی‌ پیچیده‌ با جایگاهی‌ مادی، روانشناختی‌ معلوم»(3) است‌ و گروهی‌ از مردم‌ را شامل‌ می‌شود که‌ به‌ منطقه‌ای‌ مشخص‌ وابستگی‌ مشترک‌ چون‌ پیوندهای‌ خویشاوندی، فرهنگ‌ مشترک، سرزمین‌ مشترک‌ و یا ترکیبی‌ از اینها دارند. حال‌ آنکه‌ اصل‌ تعیین‌ کننده‌ در «امت»، هیچیک‌ از نژاد، زبان، تاریخ‌ و یا ترکیبی‌ از آنها و نیز عوامل‌ جغرافیایی‌ نیست. امت، فراتر از نژاد، زبان‌ و جغرافیاست، نظم‌ جهانی‌ محصور در جماعتی‌ کامل‌ از مسلمانان‌ ساکن‌ در کره‌ زمین‌ است‌ که‌ با تعهد نسبت‌ به‌ ایدئولوژی‌ اسلام، متحد شده‌اند.
‌    ‌1. امت‌ در قرآن‌ و سنت‌
در قرآن، «امت»، مفهومی‌ جامع‌ است‌ و معانی‌ متعددی‌ را در برمی‌گیرد.(4) برخی‌ آیات‌ به‌ «مردم» یا «ملت» اشاره‌ دارد و امت‌ را مترادف‌ «قوم» یا «شعب» قرار می‌دهد که‌ با حلقه‌های‌ خویشاوندی‌ به‌ یکدیگر پیوند خورده‌اند. (13:49؛5:40) همچنین‌ امت‌ برای‌ اشاره‌ به‌ گروهی‌ از مردم‌ درون‌ اجتماعی‌ بزرگ‌تر (159:7) و یا گروهی‌ از «انسانها» (23:28) بکار رفته‌ است. در آیه‌ نوزدهم‌ از سوره‌ یونس‌ از تمامی‌ انسانها به‌ عنوان‌ «امت‌ واحدة» و اجتماعی‌ یگانه، یادشده‌ که‌ به‌خاطر تمسک‌ به‌ «دیدگاههای‌ انحرافی»، تجزیه‌ شده‌اند. در هر صورت، واژه‌ امت‌ در تفسیری‌ قانونگرایانه‌ به‌ گروهی‌ از مردم‌ اشاره‌ دارد که‌ بوسیله‌ عقیده‌ و عمل‌ مذهبی‌ با یکدیگر متحد شده‌اند. (159:7) گروهی‌ از مردم‌ که‌ به‌ گفته‌ های‌ پیامبر(ص) گوش‌ فرا می‌دهند و به‌ او ایمان‌ دارند. (قرآن، 47:10) افرادی‌ که‌ باالله‌ - سبحانه‌ و تعالی‌ - پیمان‌ می‌بندند که‌ تنها او را پرستش‌ کنند. بویژه‌ در این‌ معناست‌ که‌ قرآن‌ از پیروان‌ حضرت‌ محمد(ص) سخن‌ به‌ میان‌ می‌آورد و آنها را اینگونه‌ توصیف‌ می‌کند: «شما بهترین‌ امتی‌ هستید که‌ برای‌ مردم‌ بوجود آمده، به‌ نیکی، امر و از بدی، نهی‌ می‌کنید و به‌ خداوند ایمان‌ می‌آورید.» (110:3) در نتیجه‌ امت‌ منحصراً‌ به‌ مومنین‌ اشاره‌ دارد و مومنین‌ در تضاد با غیرمومنین‌ (کفار)، یهودیان‌ و مشرکین‌ هستند. بنابراین‌ «ما آنها را بر روی‌ زمین‌ به‌ امم‌ (جمع‌ امت) متفاوتی‌ تقسیم‌ کردیم. برخی‌ از آنها صالح‌ هستند وبرخی‌ بر خلاف‌ آن.» (168:7) با این‌ تفسیر شهادت‌ در اسلام، تنها گواهی‌ به‌ وحدانیت‌ الله‌ - سبحانه‌ و تعالی‌ - و رسالت‌ محمد(ص) نیست؛ بلکه‌ به‌ همان‌ صورت‌ سوگند پیروی‌ از امت‌ نیز هست. همین‌ مفهوم‌ از امت‌ است‌ که‌ به‌عنوان‌ پیام‌ اسلام‌ برای‌ همه‌ انسانها معرفی‌ شده‌ است: «به‌ مردم‌ بگو من‌ بدون‌ استثنأ و از جانب‌ خدای‌ متعال‌ بر جنس‌ بشر، فرستاده‌ شده‌ام. خدایی‌ که‌ آسمانها و زمین‌ ملک‌ اوست‌ و هیچ‌ خدایی‌ جز او وجود ندارد...»(158:7).
بیشترین‌ کاربرد واژه‌ امت، در سنت‌ پیامبر(ص) است‌ که‌ پیروان‌ خود را امت‌ نامیده‌ و برحفظ‌ اتحاد انداموار و یکپارچگی‌ روانی‌ آن‌ نظم‌ اجتماعی‌ نوپا، تاکید فراوان‌ داشته‌ است. مفهوم‌سازی‌ امت‌ بوسیله‌ پیامبر(ص) و در «قانون‌ اساسی‌ مدینه» - که‌ به‌ قول‌ حمیدالله‌(Hamidullah)  اولین‌ قانون‌ اساسی‌ نوشته‌ شده‌ در جهان‌ است‌ - صورت‌ بندی‌ شد. قانون‌ اساسی‌ مدینه‌ که‌ «حتی‌ انتقادی‌ترین‌ دیدگاهها در اعتبار آن‌ تردیدی‌ ایجاد نمی‌کند»(5)، سند اساسی‌ تأسیس‌ امت‌ اسلامی‌ و اولین‌ معاهده‌ میان‌ مسلمانان‌ و اهل‌ کتاب‌ (که‌ در این‌ سند، یهودیان‌ مدینه‌ هستند) می‌باشد.
اینکه‌ قانون‌ اساسی‌ مدینه‌ با «بسم‌ا الرحمن‌ الرحیم» آغاز شده، نشان‌ می‌دهد که‌ مومنان، امتی‌ مستقل‌ هستند.(6) آنها موالی‌ (حامیان‌ و دوستان) یکدیگرند.(7) همچون‌ بدنی‌ واحد عمل‌ می‌کنند و با غیرمومنان‌ - یعنی‌ یهودیان‌ و مشرکان‌ - در تضاد هستند.(8)
با وجود چنین‌ تاکیدات‌ آشکاری، تلاشهایی‌ صورت‌ گرفته‌ تا اثبات‌ کند «امت» همانگونه‌ که‌ در قانون‌ اساسی‌ مدینه‌ آمده‌ است‌ در واقع‌ پایه‌ای‌ سرزمینی‌(Territoroial basis)  دارد.»(9) روزنتال‌(Rosenthal)  و مونتگمری‌ وات‌(Montgomery Watt)  گفته‌اند که‌ قانون‌ اساسی‌ مدینه، واژه‌ امت‌ را در «معنایی‌ اجتماعی‌ و سیاسی، دال‌ بر اعطا کننده‌ حق‌ انحصاری‌ ویژه‌ برای‌ همه‌ اعضأ - یعنی‌ مسلمانان، یهودیان‌ و ملحدان‌ - و همچنین‌ تعیین‌ کننده‌ وظایف‌ مشخص‌ برای‌ این‌ اعضأ»(10) بکار برده‌ است. مبنای‌ چنین‌ توهماتی‌ معمولاً‌ نص‌ قانون‌ اساسی‌ مدینه‌ است:
«همانا یهودیان‌ بنی‌ عوف‌ به‌ همراه‌ مومنین، یک‌ امت‌ واحد هستند.»
بدین‌ معنا که‌ یهودیان‌ و مسلمانان‌ با یکدیگر یک‌ امت‌ را در مدینه‌ تشکیل‌ می‌دهند. چنین‌ تفسیری‌ به‌ دلایل‌ متعدد، غیرقابل‌ قبول‌ است.اولا" ناقض‌ مفهوم‌ امت‌ در قرآن‌ است. ثانیا" اولین‌ قانون‌ اساسی‌ مدینه‌ را نفی‌ می‌کند که‌ مؤ‌منان، یعنی‌ مسلمانان‌ و کسانی‌ را که‌ از آنها پیروی‌ می‌کنند و به‌ همراه‌ آنها مجاهدت‌ می‌کنند، به‌ عنوان‌ اعضای‌ امتی‌ جداگانه‌ متمایز می‌سازد و آنها را در مقابل‌ یهودیان‌ و ملحدان‌ قرار می‌دهد. سرانجام‌ آن‌که‌ در تمامی‌ متون، یهودیان‌ در مقابل‌ مومنان‌ و نه‌ هرگز در میان‌ آنان‌ قرار داشته‌اند. هنگامی‌ هم‌ که‌ مذاکره‌ با دو گروه‌ یهودیان‌ و ملحدان‌ لازم‌ شده، قانون‌ اساسی، اصطلاح‌ «اهل‌ هذه‌ الصحیفه» (مردم‌ معتقد به‌ این‌ سند) را بکار گرفته‌ است. بنابراین‌ یهودیان‌ بنی‌ عوف، امتی‌ در مقابل‌ مومنان‌ هستند. در نتیجه‌ همانگونه‌ که‌ الفاروقی‌ توضیح‌ داده‌ امت‌ اسلامی‌ عبارت‌ است‌ از:
«کالبدی‌ جمعی، اندام‌ وار و مدنی‌ که‌ به‌ سرزمین، مردم، نژاد و فرهنگ‌ [خاصی] محدود نیست. بلکه‌ جهانگراUniversal) )، تمام‌ عیار و مسئول‌ زندگی‌ فردی‌ و جمعی‌ هریک‌ از اعضأ است. برای‌ دستیابی‌ هر انسانی‌ به‌ سعادت‌ در دو جهان‌ و عملی‌ سازی‌ زمانی‌ - مکانی‌ اراده‌ الهی، وجود امت، غیرقابل‌ اجتناب‌ است.»(11)
‌    ‌2. ویژگی‌های‌ ذاتی‌ امت‌
گفته‌ شد  که‌ امت‌ بر گروهی‌ از مردم‌ دلالت‌ می‌ کند که‌ دارای‌ ویژگی‌هایی‌ مشخص‌ و دائمی‌ هستند. اولا"، امت‌ مسلمان، با توجه‌ به‌ دیدگاهها در مورد پروردگار هستی، اعضأ خود را بر می‌گزیند و بدین‌ ترتیب، خود را از دیگر اجتماعات‌ متمایز می‌کند. اساسا" موجودیت‌ مومنان‌ باید اتحادی‌ مستحکم‌ را میان‌ خود و مستقل‌ از کسانی‌ که‌ ایمان‌ را نمی‌پذیرند، بنا نهد. مؤ‌منان‌ بر ایمان‌ خود به‌ وحدانیت‌ خدا و خاتمیت‌ حضرت‌ محمد(ص) شهادت‌ می‌دهند، یک‌ کتاب‌ را می‌پذیرند، مناسک‌ را به‌ جای‌ می‌آورند و از شریعت، پیروی‌ می‌کنند. اسلام‌ ذات‌ امت‌ را شکل‌ می‌دهد و بدین‌ ترتیب‌ تمامی‌ بنیانها را بر یک‌ کل‌ یکپارچه، بنا می‌نهد و اعضایش‌ را از بقیه‌ بشریت‌ متمایز می‌کند. بدون‌ شک، در قانون‌ اساسی‌ مدینه، یهودیان‌ نیز امتی‌ غیر از امت‌ مسلمان‌ هستند زیرا به‌ ایمان‌ دیگری‌ شهادت‌ داده‌اند و از ایدئولوژی‌ دیگری‌ طرفداری‌ می‌کرده‌اند.
ثانیا"، همانگونه‌ که‌ اسلام‌ به‌ امت، هویت‌ می‌بخشد آن‌ را ملزم‌ می‌کند به‌ جای‌ گروه‌گرایی،Particularistic) ) جهانی‌ باشد. قرآن، آشکارا اعلام‌ می‌نماید تمامی‌ انسانها از یک‌ زوج‌ همانند هستند و اگر در درون‌ قبایل‌ و ملتها قرار داده‌ شده‌اند تا با یکدیگر معاشرت‌ نمایند و متقابلا" یکدیگر را یاری‌ کنند. (13:49)، از همان‌ ابتدا، مخاطبان‌ قرآن‌ و پیامبر(ص)، تمامی‌ مردم‌ و همة‌ بشریت‌ بودند. از آنجا که‌ امت‌ اسلامی‌ مستقیما" بر نظامی‌ عقیدتی‌ بنا شده‌ که‌ جهانی‌ است، لذا نمی‌تواند غیرجهانی‌ باشد. امت‌ هرگز نمی‌تواند خود را به‌ هیچ‌ کاست، طبقه‌ یا نژاد و رنگی‌ محدود کند. بلکه‌ همة‌ مسلمانان‌ را شامل‌ می‌شود. قرآن، امت‌ اسلامی‌ را امت‌ واحدی‌ می‌داند (53:23؛92:21) که‌ باید اراده‌ الله‌ - سبحانه‌ وتعالی‌ - را عملی‌ کنند. لازم‌ به‌ تاکید است‌ که‌ جهانگرایی‌ نه‌ به‌ معنی‌ ممنوع‌ دانستن‌ گروه‌بندی‌های‌ طبیعی‌ انسانها در قالب‌ قبایل‌ و اجتماعات‌ است‌ و نه‌ به‌ معنی‌ نادیده‌ انگاشتن‌ جاذبه‌ مرزبندی‌ سرزمینی‌ در چهارچوب‌ واحدها ودولتهایی‌ که‌ هدف‌ از آنها سهولت‌ و کارآیی‌ اجرایی‌ و اداری‌ است. در هر صورت، چنین‌ گروه‌بندی‌هایی‌ و تقسیمات‌ اجرایی‌ و اداریی‌ نباید آخرین‌ معیار برای‌ همه‌ چیز باشد. بلکه‌ در چنین‌ گروه‌ بندی‌هایی، شریعت‌ باید بالاترین‌ حاکم‌ باشد و اعضای‌ این‌ گروهها باید در جهت‌ حاکم‌ کردن‌ شیوه‌ الهی‌ [زندگی] برروی‌ زمین، پیوسته‌ تلاش‌ کنند. امت‌ اسلامی‌ متکی‌ به‌ زیست‌ شناسی، جغرافیا و تشابه‌ زبانی‌ نیست. اسلام‌ این‌ گروه‌بندی‌ها را به‌ عنوان‌ جعل‌ الهی‌ می‌شناسد. در ورای‌ این‌ سرنوشت‌ اجتماعی، فرهنگی‌ و اخلاقی‌ ظاهری، تجانس‌ بنیادین‌ تمدن‌ اسلامی‌ قرار می‌گیرد که‌ اجتماع‌ کامل‌ مسلمانان‌ را شامل‌ می‌شود. مسلمانان‌ ممکن‌ است‌ به‌ سرزمین‌های‌ مختلف‌ و اجتماعات‌ متنوع‌ تعلق‌ داشته‌ باشند اما پذیرش‌ «شهادت» و شریعت‌ این‌ تفاوتها را از بین‌ می‌برد و همه‌ مسلمانان‌ را به‌ دلیل‌ ماهیتشان، اعضای‌ یک‌ امت‌ می‌شناسد.
ثالثا"، امت‌ اسلامی‌ علاوه‌ بر جهانی‌ بودن، در ذات‌ خود انداموار نیز است. امت‌ سازوکاری‌ منظم‌ است‌ که‌ میان‌ قسمتهای‌ مختلف‌ آن‌ هماهنگی‌ وجود دارد. به‌عبارتی‌ قسمتهای‌ مختلف، مناسب‌ یکدیگرند و به‌ هم‌ متصل‌اند و یک‌ کل‌ قابل‌ تشخیص‌ را تشکیل‌ می‌دهند. در قرآن‌ کریم‌ می‌خوانیم: مومنان، چه‌ مرد و چه‌ زن، اولیأ یکدیگرند (قرآن،71:9)، آنها انصار و اعوان‌ یکدیگرند(12) و روابط‌ دوستانه‌ و محبت‌ به‌ یکدیگر قلبهایشان‌ را یکی‌ کرده‌ است.(13) این‌ ارتباط‌ «والا» و «عمیق» بیشتر با مفهوم‌ «اخوت» عینیت‌ یافته‌ است. چنان‌که‌ می‌خوانیم: «همانا مومنان‌ با یکدیگر برادرند» (10:49) این‌ برادری‌ نه‌ به‌ دلیل‌ نسب، بلکه‌ به‌ واسطه‌ مذهب‌ ایجاد شده‌ است‌ و در محبت‌ و همکاری‌ میان‌ اعضای‌ [امت] تجلی‌ می‌یابد.(14) این‌ پیوند برادری‌ در بجای‌ آوردن‌ نمازهای‌ جماعت، قبول‌ دعوت‌ برادر مسلمان‌ و همچنین‌ حضور در تشیع‌ جنازه‌ مومنی‌ که‌ از دنیا رفته، تجلی‌ عینی‌ نیز می‌باید. به‌ دیگرسخن، اعضای‌ امت‌ متقابلا" و در موارد متعدد با یکدیگر مرتبط‌ هستند. در واقع‌ مبنای‌ سخن‌ پیامبر(ص) که‌ مومنان‌ را به‌ یک‌ «بدن» تشبیه‌ کرده‌ که‌ هر عضو از دیگر اعضا مراقبت‌ می‌کند، همین‌ است. این‌ معنا در تشبیه‌ جامعه‌ انسانی‌ به‌ «عمارتی‌ متحد» که‌ در آن‌ قسمتهای‌ مختلف‌ بنا یکدیگر را تقویت‌ می‌کنند، نیز آمده‌ است. در تشبیه‌ دیگر از امت‌ به‌ «ید واحد» یاد شده؛(15) همانگونه‌ که‌ انگشتان‌ از طریق‌ دست‌ با یکدیگر مرتبطند اعضای‌ امت‌ نیز از طریق‌ پیامبر(ص) با یکدیگر در ارتباط‌ هستند. پیامبر(ص) بارها براین‌ مساله‌ تاکید کرده‌ است:
«وارد بهشت‌ نخواهید شد مگر اینکه‌ ایمان‌ داشته‌ باشید و نمی‌توانید به‌ ایمان‌ دست‌ یابید مگر آنکه‌ یکدیگر را دوست‌ بدارید.»(16)
ایشان‌ همچنین‌ فرموده‌اند:
«هرمسلمانی‌ بامسلمان‌ دیگر برادراست‌ نه‌ به‌ او ظلم‌ می‌کند و نه‌ اجازه‌ می‌دهد به‌ او ظلم‌شود.»(17)
رابعا"، اسلام‌ در تکیه‌ بر طبیعت‌ انداموار امت، نه‌ از گروه‌گرایی‌ و نه‌ جمع‌گرایی‌(Collectivism)  طرفداری‌ نمی‌کند و عنان‌ ویژگی‌های‌ فردی‌ را نیز کاملاً‌ رها نمی‌کند. بلکه‌ توازن‌ ظریفی‌ میان‌ فردگرایی‌ و جمع‌گرایی‌ برقرار می‌کند و هدفش‌ را تکامل‌ امت‌ معرفی‌ می‌نماید. شریعت‌ از طریق‌ جعل‌ مفاهیمی‌ چون‌ واجب‌ و حد کفایت، میان‌ تلاش‌ جمعی‌ و آزادی‌ فردی، داوری‌ و جمع‌ می‌کند.
آخرین‌ ویژگی‌ امت‌ تاکید بر «نظام‌ سیاسی» است؛ البته‌ نه‌ به‌ مفهوم‌ غربی‌ که‌ یک‌ هویت‌ مستقل‌ و ملی‌گرا و سرزمینی‌ را می‌رساند. بلکه‌ به‌ عنوان‌ بعد سیاسی‌ تلاش‌ جمعی‌ مسلمانان‌ برای‌ عملی‌ کردن‌ اراده‌ الهی. «حکومت» در اسلام، «حکومت» الله‌ - سبحانه‌ و تعالی‌ - است‌ و مومنان‌ حزب‌ الله‌ را بوجود می‌آورند که‌ اصطلاح‌ مترادف‌ بکاررفته‌ در قرآن‌ برای‌ مفهوم‌ امت‌ اسلامی‌ است. (59:5) پایه‌ ایدئولوژیک‌ این‌ حکومت‌ همچون‌ امت، اصل‌ توحید است. در حکومت‌ اسلامی‌ نیز پیروزی‌ نهایی‌ مرهون‌ [عنایت] الله‌ - سبحانه‌ و تعالی‌ - است‌ که‌ در فرمانروایی‌ یکتاست، حکومت‌اسلامی‌ مانند امت‌ موضوع‌ احکام‌ و هنجارهای‌ شریعت‌ است. در حکومت‌اسلامی، مسائل‌ عمومی‌ از طریق‌ تبادل‌ نظر و بحث‌ متقابل‌ (شوری) حل‌ و فصل‌ می‌شوند و تصمیمات‌ در بهترین‌ حالت‌ از طریق‌ اجماع‌ اتخاذ می‌شوند. نظم‌ سیاسی‌ اسلامی، به‌ معنی‌ دقیق‌ کلمه، انجمنی‌ مشارکتی‌ است‌ که‌ اندام‌های‌ مختلف‌ بعنوان‌ ابزارهای‌ امت‌ برای‌ پایه‌ریزی‌ شریعت‌ از طریق‌ شوری‌ و اجماع‌ عمل‌ می‌کنند.(18)
‌    ‌ب) کارویژه‌های‌ امت‌
قرآن‌ برای‌ اتحاد امت‌ اسلامی، جهت‌ مشترک‌ - یعنی‌ «قبله» - را قرار داده‌ است‌ و به‌صورت‌ نمادین‌ یکپارچگی‌ امت‌ را در مراسم‌ «حج» نشان‌ داده‌ و جهت‌ تبیین‌ عزم‌ و اراده‌ قومی‌ امت‌ «جهاد» را تدارک‌ دیده‌ است. این‌ سه‌ واژه‌کاملا" به‌ یکدیگر مرتبط‌ هستند و قرآن‌ آنها را در متن‌امت‌ ذکر کرده‌ است. (77-78:22؛145و143:2) از آنجا که‌ کارویژه‌های‌ امت‌ با حیات‌ و سازمان‌ امت‌ ارتباط‌ مستقیم‌ دارد، قرآن‌ این‌ کارویژه‌ها را دقیقا" مشخص‌ می‌کند.
«هدف‌ انحصاری» یا به‌ قول‌ ابوالعلامودودی‌ «علت‌ وجودی» امت‌ آن‌ است‌ که‌ اعضایش‌ در برابر همگان‌ به‌ حقیقت‌ و هدایتی‌ که‌ الله‌ - سبحانه‌ وتعالی‌ - به‌ انسانها ارزانی‌ داشته‌ است، شهادت‌ دهند.(19) قرآن‌ می‌گوید: «و اینچنین‌ شما را امتی‌ میانه‌ قرار دادیم‌ تا بر مردمان‌ گواه‌ [برحقیقت] باشید و پیامبر بر شما گواه‌ باشد. (143 :2) در اینجا، حقیقت‌ گواهی‌ داده‌ شده، همان‌ شهادت‌ است‌ و شهادت‌ عبارت‌ است‌ از اقرار به‌ این‌ که‌ جز الله‌ - سبحانه‌ وتعالی‌ - کسی‌ شایسته‌ پرستش‌ نیست‌ و محمد(ص) فرستاده‌ اوست. شهادت‌ تمام‌ حقایق‌ را در برمی‌گیرد و اقرار و التزام‌ به‌ این‌ حقیقت‌ است‌ که‌ همه‌ جنبه‌های‌ زندگی‌ انسان‌ را تحت‌ ربوبیت‌ الله‌ - سبحانه‌ وتعالی‌ - قرار می‌دهد. این‌ مساله‌ همانگونه‌ که‌ مودودی‌ بیان‌ داشته‌ لوازم‌ اجتماعی‌ زیادی‌ دارد که‌ مهم‌ترین‌ آنها عبارتست‌ از:
«راه‌ درست‌ اداره‌ زندگی، قواعد رفتاریی‌ که‌ برای‌ کسب‌ رضایت‌ خداوند باید رعایت‌ شود، اعمالی‌ که‌ باید انجام‌ داد، اعمالی‌ که‌ نباید انجام‌ داد و آنچه‌ که‌ مورد بازخواست‌ قرار خواهد گرفت. و همه‌ اینها را باید به‌ انسانها آموخت.»
بنابراین‌ امت‌ باید عملاً‌ و نظراً‌ به‌ حقیقت‌ گواهی‌ دهد. گواهی‌ با بیان‌ از طریق‌ سخنرانی، نوشتن، گفتار عقلانی‌ و ارایه‌ دلیل‌ قاطع، کاربرد همه‌ روشهای‌ ممکن‌ برای‌ آموزش، برقراری‌ ارتباطات‌ و تبلیغات‌ صورت‌ می‌گیرد. گواهی‌ با کردار نیز به‌ عمل‌ واشاعه‌ اسلام‌ در شکل‌ کامل‌ و جامع‌ آن‌ اشاره‌ دارد. به‌ این‌ معنا که‌ زندگی‌های‌ فردی‌ و اجتماعی‌ انسانها به‌ گونه‌ای‌ قالب‌ریزی‌ شوند که‌ تجسم‌ زنده‌ای‌ از اسلام‌ بوده‌ و متوجه‌ جهاد برای‌ ایجاد عدالت‌ باشد و راه‌ خدا را بر هر چیز دیگری‌ ترجیح‌ دهد.(20)
مفسران‌ معتقدند واژه‌ وسط‌ در آیه‌ 143 سوره‌ بقره‌ به‌ تعادل‌ دو کفه‌ ترازو برای‌ حفظ‌ عدالت‌ اشاره‌ دارد. براین‌ اساس، مسلمانان‌ برخلاف‌ انعطاف‌ناپذیری‌ یهودی‌ و طبیعت‌ انعطاف‌پذیری‌ افراطی‌ مسیحیت، در دینشان‌ افراط‌ نمی‌کنند بلکه‌ از «صراط‌ مستقیم» به‌ همان‌ صورتی‌ که‌ بر پیامبر(ص) نازل‌ شده‌ است، پیروی‌ می‌کنند.(21) به‌ بیان‌ عملی، مسلمانان‌ حدود افراط‌ را تعیین‌ می‌کنند و به‌ عنوان‌ مصلحان‌ برای‌ از میان‌ برداشتن‌ این‌ افراط‌ ها اقدام‌ می‌کنند. خلاصه‌ آن‌ که‌ گواهی‌ با گفتار، کارکردی‌ تشخیصی‌ و اقدامی‌ فکری‌ است‌ در حالی‌ که‌ گواهی‌ با کردار، کارکردی‌ عملیاتی‌ دارد(Operational)  و فعالیتی‌ عملی‌ است.
آیه‌ 41 از سوره‌ بیست‌ و دوم‌ قرآن‌ می‌گوید:
«همان‌ کسانی‌ که‌ اگر ایشان‌ را در زمین‌ جایگاه‌ و قدرت‌ دهیم‌ نماز را به‌ پا دارند و زکات‌ دهند و به‌ کارنیک‌ فرمان‌ دهند و ازکار زشت‌ باز دارند. و خدای‌ راست‌ فرجام‌ کارها.»
باتوجه‌ به‌ این‌ آیه، مسئولیت‌ امت‌ آن‌ است‌ که‌ براساس‌ دستورات‌ پروردگار یکتا و یگانه‌ - سبحانه‌ وتعالی‌ - نظمی‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ بر روی‌ زمین‌ ایجاد کند تا از شر جلوگیری‌ و بر انجام‌ خیر تاکید کنند. واضح‌ است‌ که‌ موضوع‌ حکومت‌ با دو مفهوم‌ سلبی‌ و ایجابی‌ توضیح‌ داده‌ می‌شود. حکومت‌ نمی‌خواهد صرفا" مردم‌ را از سوءاستفاده‌ و سرکوب‌ یکدیگر و تجاوز خارجی‌ حفظ‌ کنند بلکه‌ همانگونه‌ که‌ در قرآن‌ و سنت‌ آمده‌ است، حکومت‌ علاوه‌ بر اینها، می‌خواهد نظامی‌ برمبنای‌ عدالت‌ اجتماعی‌ را توسعه‌ و تکامل‌ بخشد.(22) آیه‌ 104 از سوره‌ آل‌عمران‌ با نتیجه‌ای‌ مشابه‌ می‌گوید:
«و باید از شما گروهی‌ باشند که‌ به‌ خیر فرابخوانند و به‌ کارنیک‌ فرمان‌ دهند و از کار زشت‌ بازدارند و آنانند رستگاران.»
این‌ آیه‌ فراخوانی‌ برای‌ گردن‌ نهادن‌ به‌ خواست‌ الله‌ - سبحانه‌ وتعالی‌ - است؛ و پذیرش‌ خواست‌ خداوند این‌ عناصر را حداقل‌ شامل‌ می‌شود:1) ایمان‌ 2) عمل‌ صواب، 3) پرهیز از باطل.(23)
با توجه‌ به‌ آیات‌ قرآن‌ و دیدگاههای‌ مفسران، واضح‌ است‌ که‌ مسئولیت‌ تاسیس‌ نظامی‌ اجتماعی‌ - سیاسی‌ و مسئولیت‌ گواهی‌ دادن‌ نزد مردم، در اصل‌ به‌ هم‌ وابسته‌اند و یکی‌ بدون‌ دیگری‌ امکان‌ ندارد.
مسئولیت‌ گواهی‌ دادن‌ برعهده‌ تمامی‌ مومنان‌ اختصاص‌ دارد. عبارت‌ «باشد در میان‌ شما امتی» را می‌توان‌ به‌ دو صورت‌ تفسیر کرد. یکی‌ اینکه‌ به‌ تمامی‌ اعضای‌ امت‌ اشاره‌ دارد. دیگر آنکه‌ تنها بخشی‌ از امت‌ مورد نظر است. در هر صورت، این‌ عبارت، رهبر دین‌ را شامل‌ می‌شود. رهبر دینی‌ در میان‌ امت، عهده‌دار مسئولیت‌ دعوت‌ مردم‌ به‌ پیروی‌ از شریعت‌ و داوری‌ برای‌ تشخیص‌ و از بین‌ بردن‌ افراط‌هاست. طبری‌ و قرقابی‌ تفسیر دوم‌ را برگزیده‌اند درحالی‌ که‌ ابن‌ تیمیه، ابن‌ خلدون‌ و مفسران‌ معاصر دیدگاه‌ اول‌ را پذیرفته‌اند. در قرآن‌ عباراتی‌ وجود دارد که‌ از مسلمانان‌ می‌خواهد گروهی‌ از ایشان‌ شناخت‌ عمیقی‌ از دین‌ بدست‌ آورند و سپس‌ آن‌ را بوسیله‌ آموزش‌ و موعظه‌ تبلیغ‌ کنند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ آیه‌ 122 از سوره‌ توبه‌ اشاره‌ کرد. کارویژه‌ حصول‌ شناخت‌ عمیق‌ دین‌ و تبلیغ‌ این‌ شناخت، در صورتی‌ که‌ مختص‌ یک‌ گروه‌ خاص‌ باشد. مسئولیت‌ جامعی‌ که‌ واژه‌ گواهی‌ دادن‌ مشخص‌ می‌کند را شامل‌ نخواهد شد. قرآن‌ عقیده‌ نخبه‌گرایی‌(Elitism)  را نمی‌پذیرد. از این‌ رو صراحتا" اعلام‌ می‌کند که‌ همه‌ مسلمانان، چه‌ مرد و چه‌ زن، حاملان‌ این‌ مسئولیت‌ هستند. آیه‌ 79 از سوره‌ توبه‌ بیان‌ می‌کند:
«مردان‌ و زنان‌ مومن‌ دوستان‌ و یاوران‌ یکدیگرند به‌ کارنیک‌ فرمان‌ می‌دهند و از کار زشت‌ باز می‌دارند و زکات‌ می‌دهند و خدا و پیامبرش‌ را فرمان‌ می‌برند. اینانند که‌ خداوند بزودی‌ برایشان‌ مهر و بخشایش‌ آرد که‌ خدا توانای‌ بی‌همتا و دانای‌ درستکار است.»
ابن‌ تیمیه‌ براساس‌ این‌ آیه، معتقد است‌ فریضه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر هدف‌ نهایی‌ دین‌ و همه‌ حکومت‌ امت‌ و بر هر مسلمان‌ مکلفی‌ واجب‌ شده‌ است. این‌ فریضه‌ ممکن‌ است‌ توسط‌ کارگزاران‌ مربوطه‌اش‌ و یا بوسیله‌ پیکره‌ آن‌ یعنی‌ امت‌ انجام‌ پذیرد. در غیراینصورت، عمل‌ «گواهی‌ دادن»، وظیفه‌ مشخصی‌ است‌ که‌ برهر مرد و زن‌ مسلمان‌ که‌ توانایی‌ آن‌ را دارند، واجب‌ است.(24)
«گواهی‌ دادن» برامت‌ به‌ عنوان‌ یک‌ کل، تاثیرات‌ متعددی‌ دارد. اول‌ آنکه‌ نخبه‌گرایی‌ را که‌ از نگاه‌ قرآن‌ بسیار انزجار آمیز است، رد می‌کند. به‌ این‌ دلیل‌ که‌ قرآن‌ صراحتا" بیان‌ می‌کند که‌ «مردان‌ و زنان‌ مومن‌ حاملان‌ این‌ مسئولیت‌ هستند.» دیگر آنکه‌ با تلقی‌ از مردم‌ به‌ عنوان‌ «امت» توحیدی‌ که‌ جهانی، انداموار و براساس‌ حسن‌ نیت، همکاری، اخوت‌ و مساوات‌طلبی‌ است، در هماهنگی‌ و تجانس‌ دارد. سرانجام، پذیرش‌ این‌ مسئولیت‌ توسط‌ امت، در طول‌ تاریخ‌ اسلام، نیروی‌ محرک‌ عظیمی‌ برای‌ انقلاب‌ و تغییر در جهان‌ اسلام‌ فراهم‌ آورده‌ است.
‌    ‌ج) امت‌ اسلامی: دیدگاهی‌ تاریخی‌
ریشه‌های‌ امت‌ اسلامی‌ در گذشته‌ای‌ رمزآلود پنهان‌ نشده‌ و لذا بازسازی‌ آن‌ محتاج‌ استدلال‌ فلسفی‌ نیست. ریشه‌های‌ امت‌ اسلامی‌ را می‌توان‌ در خلال‌ زندگی‌ پیامبر(ص)، مبارزه‌ بی‌وقفه‌اش‌ برای‌ تاسیس‌ حکومت‌ اسلامی‌ و شرح‌ حال‌ اصحابش، مشاهده‌ کرد که‌ به‌تدریج‌ ظهور و رشد کرده‌ است.
‌    ‌1. دوران‌ پیامبر(ص) و خلفای‌ راشدین‌
گروه‌ کوچکی‌ از مردم‌ از دعوت‌ نبوی‌ اطاعت‌ کردند و بدین‌ ترتیب‌ از سنت‌ گذشته‌ جدا شده‌ و سنگ‌ بنای‌ اولیه‌ امت‌ را گذاردند. خدیجه‌ همسر پیامبر(ص)، علی‌بن‌ابیطالب[ع] پسر عمویش، ابوبکر و زیدبن‌ حارثه‌ بنده‌ آزاد شده‌اش‌ اولین‌ هسته‌ مرکزی‌ را پایه‌ ریزی‌ کردند که‌ شخص‌ پیامبر(ص) محور آن‌ بودند. آنها در طول‌ سالهای‌ 610-622 میلادی‌ با هم‌ در ارتباط‌ بودند. این‌ افراد شهادت‌ را بر زبان‌ جاری‌ ساختند. و لذا عقیده‌ای‌ را پذیرفتند که‌ تجلی‌ و ظهور آن، شیوه‌ جدیدی‌ از زندگی‌ بود که‌ برمبنای‌ «حدود وضع‌ شده‌ توسط‌ الله‌ - سبحانه‌ و تعالی‌ - » (187 :2) شکل‌ یافته‌ بود.
مسلمانان‌ در مکه‌ با اکثریتی‌ که‌ از ارزشهای‌ اجتماعی، سنت‌ ریشه‌دار بت‌پرستی‌ طرفداری‌ می‌کردند، روابط‌ سلبی‌ داشتند و از این‌ طریق‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ داده‌ و خود را متمایز می‌ساخت. قریش، قبیله‌ اصلی‌ مکه، هسته‌ کوچک‌ امت‌ جدید را به‌ شدت‌ و بی‌وقفه‌ شکنجه‌ می‌کرد. همچنین‌ می‌توان‌ به‌ تلاش‌ برای‌ منحرف‌ کردن‌ اعضای‌ امت‌ از اعتقادات‌ جدید، تبعید کردن‌ برخی‌ از اعضای‌ آن‌ و نهایتا" طرح‌ریزی‌ نقشه‌ای‌ برای‌ قتل‌ دسته‌جمعی‌ ایشان‌ به‌ همراه‌ پیامبر(ص) اشاره‌ کرد. بنابراین‌ به‌ دستور الهی، پیامبر(ص) همراه‌ با یارانش‌ به‌ مدینه‌ هجرت‌ کرد و این‌ هجرت‌ طلیعه‌ آغاز تمدن‌ اسلامی‌ شد.(25) بدین‌ترتیب‌ مسلمانان‌ اولا" پایگاهی‌ سرزمینی‌ فراهم‌ آوردند، ثانیا" کنترل‌ و اقتدار سیاسی‌ کسب‌ کردند و ثالثا" هنجارهای‌ اسلامی‌ محبت‌ به‌ یکدیگر براساس‌ روح‌ خدا را جایگزین‌ الگوی‌ قبیله‌ای‌ عربی‌ کردند.(26) خلاصه‌ اینکه‌ با هجرت، شیوه‌ جدیدی‌ از زندگی‌ و نظم‌ سیاسی‌ ظهور یافت‌ که‌ همه‌ بوسیله‌ اندیشه‌ امت‌ توحیدی‌ که‌ جهانی‌ وانداموار است‌ به‌ یکدیگر پیوند می‌خوردند. یکی‌ از اولین‌ کارهای‌ پیامبر(ص) در مدینه‌ این‌ بود که‌ بین‌ مومنان‌ برادری‌ واقعی‌ ایجاد کرد و این‌ برادری، از پیوندهای‌ نسبی‌ هم‌ حتی‌ قوی‌تر شد. علی‌بن‌ ابیطالب(ع) برادر پیامبر(ص) شد و حمزه‌ عمومی‌ پیامبر بازیدبن‌ حارثه،بنده‌ آزاد شده‌ پیامبر(ص)، پیمان‌ برادری‌ بست، و دیگران‌ نیز از آنها پیروی‌ کرده‌ به‌ عقد پیمان‌ اخوت‌ همت‌ گماردند.
این‌ مساله‌ با تغییر قبله‌ از اورشلیم‌ به‌ مدینه‌ (نگاه‌ کنید به: 144 :2) و انتشار قانون‌ اساسی‌ مدینه، اسمترار یافت. قانون‌ اساسی‌ مدینه‌ دو هویت‌ متفاوت‌ و متضاد بوجود آورد: دارالاسلام‌ و دارالحرب.(27) پیامبر(ص) در آخرین‌ سفرش‌ به‌ مکه‌ برای‌ انجام‌ مراسم‌ حج، اصول‌ اساسی‌ امت‌ اسلامی‌ را در خطابه‌ای‌ به‌ صورتی‌ واضح‌ و به‌ اختصار بیان‌ کرده‌ است. ذیلا" بخشی‌ از آن‌ خطابه‌ می‌آید:(28)
«ای‌ مردم‌ به‌ سخن‌ من‌ گوش‌ فرا دارید که‌ من‌ گمان‌ نکنم‌ که‌ پس‌ از این‌ سال، بتوانم‌ شما را در اینجا ملاقات‌ کنم. ای‌ مردم، به‌سان‌ حرمت‌ این‌ روز و حرمت‌ این‌ ماه، جان‌ و مال‌ شما بر یکدیگر حرام‌ است‌ و شما با پروردگار خویش‌ ملاقات‌ خواهید کرد و او درباره‌ کردارتان‌ از شما پرسش‌ خواهد کرد و اینک‌ من‌ آنچه‌ گفتنی‌ بود گفته‌ام. پس‌ هر کس‌ امانتی‌ در دست‌ دارد آن‌ را به‌ کسی‌ که‌ وی‌ را امین‌ خویش‌ قرار داده‌ است‌ برگرداند. همه‌ رباهای‌ جاهلیت‌ ملغی‌ می‌شود و تنها اصل‌ سرمایه‌هایتان‌ از آن‌ شماست‌ و در این‌ مقدار نه‌ ستم‌ می‌کنید و نه‌ مورد ستم‌ قرار می‌گیرید. خونبهای‌ هر خونی‌ که‌ در جاهلیت‌ بر زمین‌ ریخته‌ شده‌ ملغی‌ و بی‌اثر است... باری‌ ای‌ مردم، اینک‌ شیطان‌ برای‌ همیشه‌ از این‌ ناامید شده‌ است‌ که‌ در سرزمین‌ شما مطاع‌ قرارگیرد و اگر از این‌ پس‌ در چیزی‌ جز این‌ از او فرمان‌ برده‌ شود و او نیز بدان‌ خشنود خواهد شد، در کارهایی‌ است‌ که‌ آنها را کوچک‌ و ناچیز می‌شمارید. پس‌ درباره‌ دین‌ خویش‌ مراقب‌ باشید و در مقابل‌ او هوشیاری‌ پیشه‌ کنید. ای‌ مردم‌ [تغییر ماههای‌ حرام] کفری‌ فزاینده‌ است‌ که‌ کافران‌ بدان‌ گمراه‌ می‌شوند. سالی‌ آن‌ را حلال‌ و سالی‌ آن‌ را حرام‌ می‌دانند تا شمار ماههایی‌ را که‌ خداوند حرام‌ کرده‌ زیرپای‌ بگذارند و آنچه‌ را خداوند حرام‌ داشته‌ حلال‌ و آنچه‌ را او حلال‌ شمرده‌ حرام‌ بدانند. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ زمان‌ اکنون‌ نیز مانند همان‌ روزی‌ که‌ خداوند آسمانها و زمین‌ را آفرید، و با همان‌ کیفیت‌ و به‌ همان‌ شکل‌ درگذر است، و تعداد ماهها در پیشگاه‌ خدا و در کتاب‌ الهی‌ دوازده‌ ماه‌ می‌باشد که‌ چهار تای‌ آنها ماههای‌ حرامند... ای‌ مردم‌ شما بر همسران‌ خویش‌ حقوقی‌ و آنان‌ را نیز به‌ شما حقوقی‌ است... ای‌ مردم‌ در آنچه‌ می‌گویم‌ اندیشه‌ کنید که‌ من‌ آنچه‌ گفتنی‌ است‌ گفته‌ام‌ و در میان‌ شما آن‌ چیزی‌ را بر جای‌ گذاشته‌ام‌ که‌ اگر بدان‌ چنگ‌ بزنید هرگز گمراه‌ نخواهید شد و آن‌ حقیقتی‌ روشن‌ است؛ کتاب‌ خدا و سنت‌ پیامبرش. ای‌ مردم‌ سخن‌ مرا بشنوید و به‌ خاطر بسپارید و بدانید که‌ مسلمان‌ با مسلمان‌ برادر است‌ و همه‌ با هم‌ برادرند. بنابراین‌ برای‌ هیچ‌ کس‌ چیزی‌ از مال‌ برادرش‌ روا نیست‌ مگر آنچه‌ خود به‌ او دهد. پس‌ به‌ خویش‌ ستم‌ روا ندارید...»
خطابه، اصول‌ بسیار مهم‌ [ذیل‌ را] شامل‌ می‌شود:
1. رابطه‌ نَسَبی‌ را به‌ عنوان‌ زیربنای‌ وفاداری، هویت‌ و انتقام‌ منسوخ‌ می‌کند.
2. ربا خواری‌ و همه‌ معاملات‌ سودپایه‌(Interest-based)  را ممنوع‌ می‌کند.
3. مبنای‌ روابط‌ خانوادگی‌ را، اصول‌ محبت، برابری‌ و عدالت‌ معرفی‌ می‌کند.
4. حقوقی‌ مانند حیات‌ و مالکیت‌ از جانب‌ الله‌ محترم‌ است‌ و نباید نادیده‌ گرفته‌ شوند.
5. شاکله‌ و بنیاد برادری، وحدت‌ اسلامی‌ است.
6. مسلمانان‌ برای‌ رستگار شدن‌ باید از شریعت‌ پیروی‌ کنند. از آنجا که‌ الله‌ - سبحانه‌ و تعالی‌ - براین‌ احکام‌ شاهد و ناظر است، این‌ احکام‌ رسمیت‌ دارند.
اجماع‌ مکاتب‌ اسلامی‌ آن‌ است‌ که‌ بخشی‌ از اقتدار پیامبر(ص) به‌ جانشین‌ وی‌ انتقال‌ یافته‌ است. البته‌ قدرت‌ الهی‌ در وضع‌ قوانین‌ و عملکرد پیامبر گونه‌ ممنوع‌ بوده‌ و در اختیار خلفأ قرار نگرفته‌ است.(29) بلکه‌ خلفأ به‌ عنوان‌ حاکمان‌ دنیوی‌ و مدافعان‌ ایمان، عهده‌دار مسئولیت‌ حفظ‌ میراث‌ پیامبر (ص) در درون‌ چهارچوب‌ شریعت‌ بودند؛ میراث‌ پیامبر (ص) دین، نظام‌ سیاسی‌ و امت‌ را شامل‌ می‌شد. در این‌ معنی‌ محدود و مقید بود که‌ خلفا جانشین‌ پیامبر بودند و بر امت‌ حاکمیت‌ داشتند.
‌    ‌2. امت‌ پس‌ از دوره‌ خلفای‌ راشدین‌
«امت‌ مسلمه» در طول‌ دوره‌ «ایمان، حقیقت‌ و درستکاری»، یعنی‌ دوران‌ پیامبر(ص)، از لحاظ‌ سیاسی‌ تحت‌ فرمانروایی‌ واحدی‌ بود. با گذشت‌ زمان‌ سادگی‌ رفتارها و شور مذهبی‌ اصحاب، جای‌ خود را به‌ تجمل، شکوه‌ و تسامح‌ در رعایت‌ شریعت‌ داد. به‌ دلیل‌ قدرت‌نمایی‌ مجدد اصول‌ قبیلگی، نسب‌ و حَسَب، مفهوم‌ اسلامی‌ اخوت‌ جهانی‌ و کرامت‌ انسانی‌ افراد در مقابل‌ سابقه‌ قبلی‌ کنار زده‌ شد. سرانجام، امویان، مخالفینی‌ را ایجاد کردند که‌ از خوارج‌ و شیعیان‌ تا فقها و مسلمانان‌ غیرعرب‌ را در برمی‌گرفت. مخالفین‌ واقعیت‌ های‌ اجتماعی، اقتصادی‌ و سیاسی‌ فاسد ناشی‌ از عملکرد حاکمیت‌ فاسد اموی‌ را با الگوی‌ مدینه‌ اسلامی‌ که‌ بصورت‌ آرمان‌ درآمده‌ بود، مقایسه‌ می‌کردند و نتیجه‌ این‌ مقایسه‌ اعتراضات‌ و درگیری‌های‌ لفظی‌ و عملی‌ بسیار زیاد بود. امویان‌ در خلال‌ روزهای‌ پایانی‌ حکومت‌ خویش‌ به‌ این‌ دیدگاه‌ اسلامی‌ که‌ عربها و غیرعربها با یکدیگر برابرند، رجوع‌ کردند اما این‌ حرکت‌ که‌ برای‌ آرام‌ کردن‌ و کنترل‌ نارضایتی‌ های‌ موالی، یعنی‌ مسلمانان‌ غیرعرب، صورت‌ گرفته‌ بود، بسیار دیر انجام‌ شد. در نهایت، موالی‌ نیروهایشان‌ را با عباسیان‌ متحد کردند و در سال‌ 132 هجری‌ (750 میلادی) به‌ حکومت‌ اموی‌ خاتمه‌ دادند.
عباسیان‌ که‌ بر موجی‌ از همکاری‌ عمومی‌ علیه‌ امویان‌ سوار شده‌ بودند، دینداری‌ را به‌ عنوان‌ پایه‌ حاکمیت‌ خویش‌ و جایگزینی‌ برای‌ نژاد معرفی‌ کردند. براساس‌ نظر سید امیرعلی، شعار برابری‌ اجتماعی‌ (Social equality) سلاطین‌ اولیه‌ خاندان‌ عباسی‌ را کمک‌ کرد تا ساختاری‌ ایجاد نمایند که‌ پنج‌ قرن‌ بدون‌ رقیب‌ باقی‌ بماند و تنها در برابر حمله‌ای‌ سنگین‌ از بیرون‌ قلمرو حکومت‌ فرو ریخت.(30) در طول‌ دوران‌ حکمرانی‌ هفت‌ خلیفه‌ اول‌ (132-318 هجری‌ /828 - 749 میلادی) بویژه‌ در دوره‌ حکومت‌ هارون‌الرشید (194 - 170 هجری‌ 809 - 786 میلادی) خلافت‌ عباسی‌ به‌ اوج‌ قدرت‌ خود رسید و سپس‌ سقوط‌ آرام‌ و نامنظم‌ خلافت‌ عباسی‌ آغاز شد. دسیسه‌های‌ سیاسی، کودتاهای‌ دربار و افول‌ اقتدار خلافت، علل‌ این‌ سقوط‌ تدریجی‌ بودند. در حدود سال‌ 390 هجری‌ / 1000 میلادی، مناطق‌ تحت‌ حاکمیت‌ عباسی‌ به‌ بخشهای‌ تحت‌ حاکمیت‌ فاطمی‌ها، همدانی‌ها، آل‌ بویه، سامانیان‌ و سلاطین‌ غزنوی‌ تقسیم‌ شده‌ بود . حکام‌ بخشهای‌ مختلف‌ در اهداف‌ و اعمال‌شان‌ وحدت، در دیدگاههایشان‌ انسجام‌ نداشتند و از مجموعه‌ای‌ از اصول‌ مشترک‌ پیروی‌ نمی‌کردند. در واقع‌ از سال‌ 132 هجری‌ / 750 میلادی‌ تا پایان‌ خلافت‌ عثمانی‌ در 1343 هجری‌ / 1924 میلادی، سیرتاریخ‌ اسلام، چیزی‌ جز فروپاشی‌ سیاسی‌ دارالاسلام‌ و در نهایت‌ الغأ سیستم‌ خلافت‌ نبوده‌ است. البته‌ انهدام‌ خلافت‌ فراگیر، به‌ از هم‌ پاشیدگی‌ امت‌ نینجامید. در واقع، همانگونه‌ که‌ ابن‌ تیمیه‌ استدلال‌ کرده، در این‌ دوران‌ تنها اقتدار حقوقی‌ الزام‌ آور برای‌ تاسیس‌ یک‌ خلافت‌ یکپارچه‌ فراگیر وجود نداشته‌ است. او معتقد است، مسلمانان‌ باید با استفاده‌ از شریعت‌ به‌ عنوان‌ احکام‌ حقوقی، موجودیت‌های‌ مستقل‌ خویش‌ را شکل‌ دهند. پس‌ از آن، این‌ موجودیت‌ ها باید متحد شوند تا از رهگذر این‌ اتحاد سیاسی‌ امت‌ به‌معنای‌ واقعی‌ آن‌ بوجود آید.(31)... در هر صورت، ابن‌تیمیه‌ مقام‌ خلیفه‌ را کاملا" نادیده‌ گرفت‌ و برامت‌ و حفظ‌ آن‌ براساس‌ شریعت‌ تمرکز کرد. همانگونه‌ که‌ روزنتال‌Rosenthal) ) معتقداست‌ جابجایی‌ از خلافت‌ به‌ عنوان‌ حکومت‌ ایده‌آل‌ اسلامی، به‌ شریعت‌ مقوم‌ امت‌ نبوده‌ است.(32) بلکه‌ جابجایی‌ از خلافت‌ به‌ عنوان‌ ابزاری‌ برای‌ شریعت، به‌ شریعت‌ مقوم‌ امت‌ بوده‌ است. یکپارچگی‌ و انسجام‌ امت‌ بیشتر با بکارگیری‌ قوانین‌ اسلامی‌ یکسان، لحاظ‌ شده‌ تا با داشتن‌ خلافت‌ واحد. در واقع‌ این‌ شریعت‌ است‌ که‌ برای‌ مسلمانان‌ معنایی‌ از اتحاد و سنن‌ مشترک‌ را فراهم‌ کرده‌ و نیرویی‌ پرقدرت‌ برای‌ حفظ‌ همگرایی‌ و انسجام‌ مسلمانان‌ بوده‌ است. مطابق‌ نظر اسماعیل‌ فاروقی‌ «به‌راستی‌ باید گفت‌ شریعت‌ یا حقوق‌ اسلامی، ستون‌ فقرات‌ اتحاد مسلمانان‌ در سراسر جهان‌ است.»(33) و این‌ اتحاد با شمول‌ و استمرار ابزارهای‌ اجتماعی‌ شدن‌ و گسترش‌ قوانین‌ اخلاقی‌ اجتماعی‌ تقویت‌ می‌شود. مارشال‌ هادسون‌ (Marshall Hodgson) دراین‌باره‌ می‌نویسد: «اسلام‌ در همه‌ جا تاکید داشت‌ که‌ مسلمانان‌ را به‌ اتخاذ شیوها و استانداردهای‌ مشابه‌ زندگی‌ براساس‌ ایده‌آل‌های‌ اسلامی‌ ترغیب‌ نماید. آگاهی‌ مسلمانان‌ از اجتماع‌ فراگیر اسلامی، آنها را در همه‌ جا مشهور کرده‌ است... مسلمانان‌ اگرچه‌ از حیث‌ جغرافیایی‌ در اماکن‌ متفاوتی‌ زندگی‌ می‌کنند، اما مناسک‌ ضروری‌ و شاخص‌های‌ اسلامی‌ و همچنین‌ درکی‌ یکسان‌ از میراث‌ فرهنگ‌ عمومی‌ خویش‌ دارند و آن‌ را حفظ‌ می‌کنند. که‌ به‌ آنها هویتی‌ واحد می‌بخشد.»(34)
به‌گونه‌ای‌ که‌ تا قبل‌ از آغاز حملات‌ استعماری‌ به‌ جهان‌ اسلام، نوعی‌ یکپارچگی‌ اعتقادی، فرهنگی، مادی‌ و معنوی‌ و همچنین‌ دیدگاهی‌ جهانی‌ و فراگیر در میان‌ مسلمان‌ شکل‌ گرفته‌ بود.
‌    ‌د) امت‌ معاصر
امت‌ در طول‌ دوران‌ خفت‌ بار استعمار و تسلط‌ تمام‌ عیار غرب‌ بر جهان‌ اسلام، به‌ مصائب‌ سیاسی‌ فراوانی‌ مبتلا شد و ایدئولوژی‌ آن‌ که‌ اساس‌ هویتش‌ بود، به‌ تدریج‌ تضعیف‌ گردید. استعمارگران‌ نهاد زکاة‌ و نظام‌ اقتصادی‌ شکل‌ گرفته‌ در پیرامون‌ آن‌ را از میان‌ بردند. احوال‌ شخصیه‌Personal status) )،تنها قسمتی‌ بود که‌ آنان‌ از شریعت‌ باقی‌ گذاردند و تمامی‌ بخشهای‌ دیگر شریعت، به‌ شکلی‌ منظم‌ و به‌تدریج‌ برچیده‌ شد. در نتیجه، برخلاف‌ آرمانهای‌ امت، در شؤ‌ون‌ امت‌ تفرقه‌ و نزاع‌ بوجود آمد.
در حال‌ حاضر و در نتیجه‌ فروپاشی‌ امت‌ اسلامی، 52 کشور بوجود آمده‌اند. (تعداد کشورهای‌ اسلامی‌ با توجه‌ به‌ زمان‌ انتشار کتاب‌ (1996) می‌باشد.) این‌ کشورها به‌ درجات‌ مختلف‌ از اسلامیت، پشتیبانی‌ قانونی‌ می‌کنند. همچنین‌ در میان‌ این‌ کشورها در مورد اینکه‌ کدام‌ یک‌ از ارزشهای‌ اسلامی‌ و شریعت‌ باید شکافهای‌ ساختاری‌ و اجتماعی‌ را برطرف‌ سازد اختلاف‌ نظر فراوان‌ وجود دارد. دامنه‌ اختلاف، از سودان‌ با اعلام‌ این‌ سیاست‌ که‌ می‌خواهد تفسیری‌ جامع‌ از شریعت‌ اسلامی‌ را به‌اجرا گذارد، تا ترکیه‌ که‌ در سال‌ 1920 میلادی‌ پیوندهایش‌ را با فرهنگ‌ اسلامی‌ کاملا" قطع‌ کرد، گسترده‌ است. علاوه‌ براین، یک‌ سوم‌ جمعیت‌ مسلمانان‌ جهان، در دولت‌ های‌ غیرمسلمان‌ به‌ صورت‌ اقلیت‌ زندگی‌ می‌کنند. با تحمیل‌ نظام‌ «دولت‌ - ملت» توسط‌ استعمارگران‌ و قبول‌ آن‌ بوسیله‌ نخبگان‌ به‌ عنوان‌ابزاری‌ برای‌ حمایت‌ از آزادی‌ و استقلال‌ و دستیابی‌ به‌ رشد درون‌ زا(self sustained growrh)  و توسعه‌ سیاسی‌Political development) )، نظام‌ «دولت‌ - ملت»، امت‌ از لحاظ‌ سیاسی‌ فرو ریخت. این‌ مساله، مناقشه‌ای‌ ایدئولوژیک‌ در میان‌ مسلمانان‌ به‌ راه‌ انداخته‌ است‌ که‌ بر محور تضاد میان‌ ملی‌گرایی‌ که‌ بر خصلت‌های‌ منحصر به‌ یک‌ گروه‌ بنا شده‌ و امت‌ که‌ از برادری‌ جهانی‌ میان‌ مومنان‌ حمایت‌ می‌کند، تمرکز یافته‌است.
‌    ‌1. مردم‌محوری‌ با نگرش‌ ناسیونالیستی(35)
مفهوم‌ ملی‌ گرایی، خصوصیات‌ مبهمی‌ را داراست‌ و درنتیجه‌ نمی‌توان‌ تعریف‌ ساده‌ای‌ از آن‌ ارائه‌ کرد. به‌ نظر کارلتن‌ هایز(Carlton Hages)  ملی‌ گرایی‌ عبارت‌ است‌ از : «ادغام‌ هیجانی‌ و شورانگیز در مفهوم‌ میهن‌ پرستی‌(Patriotism)  و ملیت‌Nationality) »). به‌ نظر شافر(Shafer)  ملی‌گرایی‌ «ترکیب‌ متفاوتی‌ از اعتقادات‌ و شرایطی‌ است‌ که‌ بخشی‌ در افسانه‌ و بخشی‌ در واقعیت‌ متحقق‌ شده‌ است.» هانس‌ کوهن‌ (Hans Kohn) معتقد است‌ ملی‌گرایی‌ وضعیتی‌ ذهنی‌ است‌ که‌ ریشه‌ در تعلق‌ خودآگاهانه‌ فرد به‌ «گروهی» خاص‌ دارد. بدین‌ صورت‌ که‌ فرد خود را «دولت‌ - کشور» منصوب‌ می‌کند.(36) اما در هر صورت، این‌ «ما»ی‌ ملی، احساسی‌ است‌ که‌ برمبنای‌ نفرت‌ و خشم‌ تعالی‌ می‌یابد و به‌ ضد گروه‌ رقیب‌ بکار می‌رود.(37) ملی‌ گرایی‌ ایدئولوژی‌ سکولاری‌ است‌ که‌ در صورت‌ وجود، ایدئولوژی‌های‌ دیگر بویژه‌ آنهایی‌ که‌ طبیعتی‌ دینی‌ دارند را، از صحنه‌ خارج‌ می‌کند.(38) ملی‌گرایی‌ ابزار استعمار برای‌ ازبین‌ بردن‌ وحدت‌ دینی‌ در جهان‌ اسلام(39) بوده‌ است. در واقع‌ ملی‌گرایی‌ در نتیجه‌ استعمار گسترش‌ یافت‌ و پس‌ از بین‌ رفتن‌ نظام‌ مستعمراتی، بوسیله‌ طبقه‌ جدیدی‌ از نخبگان‌ که‌ در غرب‌ تحصیل‌ کرده‌ بودند تبلیغ‌ شد. ملی‌گرایی‌ که‌ «به‌ندرت‌ موجب‌ بیداری‌ مذهبی‌ توده‌های‌ مسلمان‌ شده‌ است»(40) و بیشتر ابزار کنترل‌ و استیلای‌ غرب‌ بر مناطق‌ اسلامی‌ جهان‌ می‌باشد. ایدئولوژی‌ ملی‌گرایی‌ و ایدئولوژی‌ اسلامی‌ در سرشت‌ و اهدافشان‌ کاملا" متضاد یکدیگرند. ملی‌گرایی‌ به‌ دلایل‌ متعدد با مفهوم‌ امت‌ ناسازگار است. اولا" در ملی‌گرایی‌ از قبیله‌گرایی‌ (Tribalism) ستایش‌ شده‌ که‌ این‌ گفته‌ پیامبر(ص) آشکارا آنرا مردود می‌شمارد:
«کسی‌ که‌ مدعی‌ تعصبات‌ قبیلگی‌ شود و به‌ خاطر این‌ تعصبات‌ بمیرد، جزء ما نیست.»(41)
همچنین‌ در حدیث‌ دیگری‌ آمده‌ است:
«مردم‌ دو دسته‌اند: مومنانی‌ که‌ آگاهند و گناهکارانی‌ که‌ خطا کارند. همه‌ شما فرزندان‌ آدم‌ هستید و آدم‌ نیز از خاک‌ بود. مردم‌ باید افتخار کردن‌ به‌ پیشینیان‌ خود را رها کنند چرا که‌ این‌ افتخار پاره‌ای‌ آتش‌ از آتشهای‌ جهنم‌ است. اگر امر الهی‌ را اطاعت‌ نکنند، خداوند جایگاه‌ آنها را در حد کرم‌ پستی‌ که‌ خود را در کثافات‌ جابجا می‌کند، پایین‌ می‌آورد.»(42)
ثانیاً، ملی‌گرایی‌ بر مولفه‌های‌ زمانی، جغرافیایی، فرهنگی، نژادی‌ و دیگر موارد مشابه‌ بنا شده‌است. چنین‌ مولفه‌هایی‌ با تلقی‌ قرآنی‌ امت‌ در تضاد است. "امت‌ مسلمه‌ " فراتر از جغرافیا، زبان، نژاد و یا تاریخ‌ است‌ و برتوحید بنا شده‌ است. قرآن‌ می‌گوید:
«همانا این‌ امت‌ شماست، امتی‌ متحد و من‌ پروردگار شما هستم‌ پس‌ مرا پرستش‌ کنید» (92 :21).
ثالثاً، ملی‌گرایی، متاثر از ساختار نظام‌ «دولت‌ - ملت»، به‌ منظور جلوگیری‌ از منافع‌ دیگران‌ و گاهی‌ به‌ قیمت‌ منافع‌ دیگران، بر پیشبرد منافع‌ خویش‌ اصرار می‌ورزد. در مقابل‌ قرآن‌ از امت، ارتقأ فضایل، جلوگیری‌ از فساد و یاری‌ یکدیگر در «پرهیزگاری‌ و نیکوکاری» را انتظار دارد:
«و یکدیگر را به‌ گناهکاری‌ و ستم‌ بر دیگران‌ یار مباشید.» (2: 5).
رابعاً، ملی‌ گرایی‌ چندگانگی‌ فرهنگی‌(Calrural plurality)  و خصومت‌ اجتماعی‌(Social antagonism)  بین‌ واحدهای‌ فرعی‌ جهان‌ اسلام‌ را تشدید می‌کند. ملی‌ گرایی‌ با ایده‌ وحدت‌ اسلامی‌ که‌ خصوصیت‌ ذاتی‌ امت‌ است‌ در تضاد می‌باشد. امت‌ نظامی‌ جهانی‌ «با ایدئولوژی‌ قوی‌ و جامع، دولت‌ و ارتشی‌ جهانی‌ برای‌ تضمین‌ تصمیماتش‌ می‌باشد.»(43)

‌    ‌مقایسه‌ امت‌ و «ملت‌ - کشور»


بحثهایی‌ که‌ تاکنون‌ ارائه‌ شد برای‌ برخی‌ از اندیشه‌گران‌ مسلمان‌ چون‌ مودودی، حسن‌ البنأ، سید قطب‌ و دیگران‌ شالوده‌ای‌ را ایجاد کرد که‌ موضعی‌ صریح‌ در مقابل‌ هر نوع‌ ملی‌ گرایی‌ اتخاذ کنند. به‌ قول‌ مودودی، «ملی‌گرایی‌ ریشه‌ همه‌ مصائب‌ و گرفتاریهایی‌ است‌ که‌ بشریت‌ امروز درگیر آن‌ است.»(44) این‌ اندیشه‌گران‌ مسلمان، حتی‌ با بکارگیری‌ ملی‌ گرایی‌ به‌ عنوان‌ ابزاری‌ برای‌ بسیج‌ افکار عمومی‌ و توده‌ها در مقابل‌ سلطه‌ خارجی‌ نیز مخالفند.(45) ملی‌گرایی‌ به‌ دلیل‌ تاکید بر حاکمیت‌ مردمی‌Popularsovereignty) ) سکولاریسم‌Secularism) )، و «جزءگرایی»(Particularism)  تنگ‌نظرانه، در تضاد با نظام‌ شریعت‌ و جهان‌ گرای‌ اسلامی‌ قرار دارد. به‌نظر می‌رسد از شروع‌ دهه‌ 1970 یعنی‌ هنگامی‌ که‌ حرکت‌ «اصلاح‌طلبی» تشدید شد، دیدگاههای‌ مدافع‌ ملی‌ گرایی‌ فروکش‌ کرده‌ است. هر چند این‌ مساله‌ بدان‌ معنانیست‌ که‌ ملی‌ گرایی‌ از ذهن‌ مسلمانان‌ محو شده‌ و یا به‌ تحلیل‌ رفته‌ است.
عموماً‌ استدلال‌های‌ ارائه‌ شده‌ در رد ملی‌ گرایی، با همان‌ قوت‌ و توان‌ در مقابل‌ طرفداران‌ ملی‌گرایی‌ عرب‌ نیز بکار می‌رود. عبدالرحمان‌ بز‌ار معتقد است‌ ملی‌ گرایی‌ عرب‌ بر پایه‌ «پیوندهای‌ زبانی، تاریخی، روانی‌ و منافع‌ اساسی‌ در زندگی‌ بنا شده‌ است.» همچنین‌  اسلام‌ ذاتاً‌ و قبل‌ از هر چیز برای‌ عربها نازل‌ شده‌است.»(46) به‌ همین‌ ترتیب‌ «ساتی‌الحسری»، پدر معنوی‌ ملی‌ گرایی‌ عرب، آموزه‌ «الدین‌ لله‌ والوطن‌ لجمیع» را ارائه‌ کرده‌ است.(47) در این‌ پیام‌ ملی‌ گرایانه، تلویحاً‌ عربها به‌ لحاظ‌ قومی‌ برتر از سایر مسلمانان‌ معرفی‌ شده‌اند. او اگرچه‌ می‌پذیرد که‌ جهان‌گرایی‌ اسلامی‌ با همه‌ شکلهای‌ کثرت‌گرایی‌ ملی‌ و قومی‌ سازش‌ناپذیر است، اما بر این‌ باور است‌ که‌ اسلام‌ با زبان‌ و فرهنگ‌ عربی‌ پیوندهای‌ ویژه‌ای‌ دارد. این‌ درحالی‌ است‌ که‌ اسلام‌ در چهارچوب‌ آموزه‌های‌ اخلاقی‌اش‌ همه‌ احساسات‌ و تفاخرطلبی‌های‌ قومی‌ مربوط‌ به‌ اعراب‌ را «جاهلیت»، - یعنی‌ نادانی‌ - می‌نامد و آشکارا آنرا ممنوع‌ و سرزنش‌ می‌کند. درست‌ است‌ که‌ قرآن‌ به‌ زبان‌ عربی‌ است‌ و عناصر مشخصی‌ از فرهنگ‌ عربی‌ وارد اسلام‌ شده‌ ، و پیامبر اسلام‌ (ص) عرب‌ بوده، اما آنچه‌ مدافعان‌ ملی‌ گرایی‌ عرب‌ در نظر نگرفته‌اند آن‌ است‌ که‌ کاربرد قرآنی‌ زبان‌ عربی‌ به‌ دلیل‌ ظرفیت‌ ویژه‌ و موثر آن‌ برای‌ جلب‌ احساسات‌ شنوندگان‌ و برانگیختن‌ استعدادهای‌ آنان‌ بوده‌ است. پذیرش‌ اسلام‌ توسط‌ اعراب‌ باعث‌ شد برادری‌ جهانی‌ در چهارچوب‌ قوانین‌ اخلاقی، جایگزین‌ فرهنگ‌ قبیله‌ای‌ آنها شود. وحی‌ اسلامی‌ موجب‌ دگرگونی‌ اساسی‌ زبان‌ عربی‌ شد و درواقع‌ «قرآن» به‌ آیین‌ ادبی‌ برتر تبدیل‌ شد(48) پس‌ از نزول‌ قرآن، زبان‌ عربی‌ نمی‌توانست‌ محدود به‌ مردم‌ خاصی‌ باشد بلکه‌ بعدها و صرفا" از زمانی‌ که‌ پیامبر(ص) به‌ عنوان‌ نعمت‌ برای‌ تمامی‌ بشر فرستاده‌ شد، زبان‌ عربی‌ به‌ ابزاری‌ مقدس‌ برای‌ تکلم‌ تمامی‌ امت‌ تبدیل‌ شد. در نتیجه:
برای‌ این‌ هویت‌ قرآنی‌ - عربی‌ چیزی‌ زیانبارتر از معرفی‌ مفهومی‌ اروپایی‌ بوسیله‌ دشمنان‌ غربی‌ اسلام، که‌ با اسلام‌ نامانوس‌ است‌ وجود ندارد.و آن‌ مفهوم‌ عبارت‌ است‌ از نژادپرستی‌ یا ملی‌ گرا که‌ به‌ معنی‌ متمایز بودن‌ مسلمانان‌ عرب‌ از برادران‌ مسلمانشان‌ که‌ به‌ نژادهای‌ دیگر تعلق‌ دارند، می‌باشد. این‌ به‌ اصطلاح‌ قوم‌مداری‌(Ethnocentrism)  یا ملی‌ گرایی‌ عرب‌ «شعوبیه» جدیدی‌ است‌ که‌ صرفاً‌ به‌ منظور تجزیه‌ امت‌ و وارد کردن‌ مسلمانان‌ به‌ منازعه‌ و جنگی‌ برادرکش‌ در مقابل‌ همکیشانشان‌ تنظیم‌ شده‌ است.»(49)
شخصیتهای‌ برجسته‌ «الازهر» و اعضای‌ فعال‌ «اخوان‌ المسلمین» ملی‌گرایی‌ عرب‌ یا هر ملی‌گرایی‌ دیگری‌ که‌ مسلمانان‌ از آن‌ حمایت‌ کنند را محکوم‌ کرده‌ و اعراب‌ را به‌ تلاش‌ درجهت‌ وحدت‌ اسلامی‌ که‌ ملیت‌ را صرفاً‌ بر پیوندهای‌ دینی‌ متکی‌ می‌نماید، فرا می‌خوانند. ملی‌ گرایی‌ عرب‌ نتیجه‌ توطئه‌ای‌ مسیحی‌ - یهودی‌ برای‌ پاره‌پاره‌ نگه‌ داشتن‌ امت‌ است. همچنین، ملی‌ گرایی‌ عرب، نتیجه‌ فعالیت‌ برخی‌ روشنفکران‌ حاشیه‌ای‌ بود که‌ شناخت‌ اندکی‌ از اسلام‌ داشتند. رضایت‌ علمای‌ الازهر به‌ آرمان‌ اتحاد عرب‌ نیز بیشتر به‌ دلیل‌ ملاحظات‌ سیاسی‌ و وحشت‌ از دولت‌ اسرائیل‌ بوده‌ است.(50) با این‌ همه، اکثریت‌ مسلمانان‌ ملی‌گرایی‌ را به‌ عنوان‌ بدعتی‌ وارداتی‌ که‌ تضعیف‌ کننده‌ وحدت‌اسلامی‌ است، تخطئه‌ می‌کنند.(51)
‌    ‌نتیجه‌گیری‌
امت‌ اسلامی‌ که‌ بر توحید بنا شده‌ باید اندام‌وار، جامع‌ و جهانی‌ باشد و براعضای‌ تشکیل‌دهنده‌ امت‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر به‌ صورت‌فردی‌ و جمعی، شهادت‌ به‌ این‌ حقیقت‌ که‌ «پروردگاری‌ جز الله‌ وجود ندارد و محمد(ص) فرستاده‌ اوست» واجب‌ شده‌ است. اما انقراض‌ خلافت‌ عثمانی، نفوذ استعمار اروپایی‌ و بسط‌ جهانی‌ فرهنگ‌ اروپایی‌ که‌ از لحاظ‌ تکنولوژیک‌ پبشرفته‌ است، وحدت‌ امت‌ که‌ بر قابلیت‌ اجرایی‌ شریعت‌ بنا شده‌ را به‌ تدریج‌ تضعیف‌ نمود. با این‌ همه، ایده‌آل‌ تشکیل‌ امت‌ متحد جهانی‌ در ورای‌ نزاع‌های‌ سیاسی‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ داده‌ است. این‌ ایده‌آل‌ نه‌ فقط‌ در موضوعات‌ عبادی، بلکه‌ در شور مذهبی‌ برای‌ اتحاد اندام‌وار میان‌ مسلمانان‌ نیز جلوه‌گر می‌شود. بگونه‌ای‌ که‌ اگر در بخشی‌ از جهان‌ اسلام‌ اختلالی‌ بوجود آید، بخشهای‌ دیگر موظف‌ هستند واکنش‌ نشان‌ داده، در حل‌ مساله‌ بکوشند. این‌ مساله‌ در برخی‌ سازمانها همچون‌ سازمان‌ کنفرانس‌ اسلامی، بانک‌ توسعه‌ اسلامی‌ و دانشگاههای‌ بین‌المللی‌ اسلامی‌ منعکس‌ شده‌ است.
‌    ‌پی‌نوشت‌ها :

. این‌ مقاله‌ ترجمه‌ فصلی‌ از کتاب‌ زیر است:
 Abdul Rashid Moten, Political Sc-

تبلیغات