آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

پیش‌ از آنکه‌ به‌ آسیب‌شناسی‌ حکومت‌ اسلامی‌ در ابعاد مختلف‌ از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) بپردازیم، تذکر چند نکته‌ ضروری‌ به‌ نظر می‌رسد. نکته‌ نخست‌ آن‌ است‌ که‌ در کلامی‌ از امام(ع) علل‌ زوال‌ حکومت‌ در چند عامل‌ فهرست‌ شده، و در کلامی‌ دیگر عواملی‌ دیگر نیز افزوده‌ شده‌ است. به‌طور مثال‌ حضرت‌ می‌فرمایند:
«نشانه‌ قهقه‌های‌ دولت‌ها چهار چیز است: ضایع‌ نمودن‌ اصول، روی‌ آوردن‌ به‌ فروع، مقدم‌ انداختن‌ فرومایگان‌ و مؤ‌خر انداختن‌ اندیشمندان(1»).
اما در موارد دیگری‌ نیز به‌ جور سلطان(2)، ضعف‌ سیاست(3)، منازعه‌ شاهان(4) و غیره‌ اشاره‌ می‌شود. در اینجا هم‌ این‌ احتمال‌ وجود دارد که‌ برخی‌ عناوین‌ در عنوانی‌ کلی‌تر (مثل‌ عدالت‌ و ظلم) قابل‌ اندراج‌ باشند، و هم‌ این‌ که‌ این‌ گونه‌ حصرها اضافی‌ تلقی‌ شوند. در حصر اضافی‌ منافاتی‌ ندارد که‌ در یک‌ جا به‌ چهار عامل‌ و در جاهای‌ دیگر به‌ عواملی‌ دیگر اشاره‌ گردد.
از نکته‌ فوق‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ مواردی‌ که‌ ما در اینجا به‌ عنوان‌ آسیب‌شناسی‌ سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی‌ - اجتماعی‌ و قضایی‌ بر می‌شماریم، ممکن‌ است‌ خصوصیات‌ افراز (در علم‌ ریاضی) و جامع‌ و مانع‌ بودن‌ (در علم‌ منطق) را دارا نباشد. برخی‌ آسیب‌ها ممکن‌ است‌ در برخی‌ دیگر قابل‌ اندراج‌ باشند، و در مجموع‌ متداخل‌ به‌ نظر رسند. در واقع‌ کیفیت‌ سامان‌دهی‌ و تبویب‌ بحث‌ آسیب‌شناسی‌ در کلام‌ امیرمؤ‌منان‌ (و بالاخص‌ نهج‌البلاغه) تا اندازه‌ای‌ از استحسان‌ برخوردار است. نکته‌ بعد این‌ است‌ که‌ آسیب‌شناسی‌ حکومت‌ اسلامی‌ تا اندازه‌ زیادی‌ با آسیب‌شناسی‌ دیگر حکومت‌ها مشترک‌ است.
براساس‌ مطالب‌ گذشته‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ روش‌ ما در آسیب‌شناسی‌ حکومت‌ اسلامی‌ در کلام‌ امیرمؤ‌منان(ع)، رجوع‌ به‌ متون‌ اصلی‌ و دسته‌بندی‌ آن‌ها براساس‌ واژه‌شناسی‌ لفظی‌ و معنوی‌ «آسیب‌شناسی»، و همچنین‌ با مقایسه‌ آسیب‌ها و آرمان‌ها خواهد بود. در مواردی‌ که‌ یک‌ عامل‌ قابل‌ درج‌ در آسیب‌شناسی‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و غیر آن‌ است، تنها در یک‌ جا ذکر خواهد شد.
‌    ‌1 - آسیب‌شناسی‌ سیاسی‌ حکومت‌ اسلامی‌
آسیب‌های‌ سیاسی‌ حکومت‌ اسلامی‌ از دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان‌ علی(ع) عبارت‌ است‌ از:
1 - 1 - ظلم‌ و بی‌ عدالتی: امام‌ علی(ع) عدل‌ را همانند لغویان، به‌ «وضع‌ الشیء فی‌ موضعه» [قرار دادن‌ هر چیز در جای‌ خود] تفسیر می‌کند، و آن‌ را از جود و بخشش‌ برتر می‌داند:
«العدل‌ یضع‌ الامور مواضعها والجود یخرجها من‌ جهتها والعدل‌ سائس‌ عام‌ والجود عارض‌ خاص‌ فالعدل‌ اشرفهما و افضلهما(5»).
عدل‌ در امور اجتماعی‌ یعنی‌ رعایت‌ حقوق‌ افراد و دادن‌ حق‌ به‌ صاحب‌ حق، و در مقابل‌ آن‌ ظلم‌ قرار دارد. عدالت‌ در نظام‌ اجتماعی‌ ممکن‌ است‌ در شش‌ بعد طرح‌ شود:
- عدالت‌ در قانونگذاری‌ ؛
- عدالت‌ در حکم‌ قضاوت‌ ؛
- عدالت‌ در کیفر و پاداش‌ ؛
- عدالت‌ در تقسیم‌ امکانات‌ و حقوق‌ و مزایا ؛
- عدالت‌ در اخذ مالیات‌ ؛
- عدالت‌ در سپردن‌ مسؤ‌ولیت‌ها و امور سیاسی‌ به‌ افراد ذی‌ صلاح‌ ؛(6)
حضرت‌ امیرالمؤ‌منین(ع) عمل‌ به‌ عدل‌ را موجب‌ تحکیم‌ قدرت‌ تلقی‌ می‌نماید:
«من‌ عمل‌ بالعدل‌ حصن‌ ا ملکه(7»).
بنابراین‌ حکومت‌ با عدالت‌ اداره‌ می‌شود، نه‌ با جود و بخشش. عدالت، سبب‌ دوام‌ قدرت‌ می‌شود و این‌ امر چیزی‌ نیست‌ جز آن‌ که‌ مردم‌ و حکام، حقوق‌ خود نسبت‌ به‌ دیگری‌ را بشناسند :
«ثبات‌ حکومت‌ در عدالت‌ است(8»).
«عدالت‌ داشته‌ باش‌ تا قدرتت‌ تداوم‌ یابد(9»).
عنه(ع) : «اذا ادت‌ الر‌عیة‌ الی‌ الوالی‌ حقه‌ واد‌ی‌ الوالی‌ الیها حقها الحق‌ بینهم‌ و قامت‌ مناهج‌ الدین‌ واعتدلت‌ معالم‌ العدل‌ و جرت‌ علی‌ اذلالها السنن‌ فصلح‌ بذلک‌ الزمان‌ و طمع‌ فی‌ بقأ الدولة‌ ویسئت‌ مطامع‌ الاعدأ(10»).
اگر بنا باشد برای‌ سیاست، ملاک‌ و معیار و هنجاری‌ قائل‌ باشیم، چیزی‌ جز عدالت‌ نخواهد بود: «ملاک‌ السیاسة‌ العدل(11»).
ظلم‌ نه‌ تنها باعث‌ هلاکت‌ مردم، بلکه‌ باعث‌ هلاکت‌ قدرت‌ حاکم‌ نیز می‌شود:
«الظلم‌ بوار الرعیة(12»). «الظلم‌ یدمر الدیار(13»). «ظلم‌ الظالم‌ یقوده‌ الی‌ الهلاک(14»).
در عین‌ حال‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ ظلم‌ علت‌ تامه‌ برای‌ هلاکت‌ دولت‌ها نیست. و دولت‌های‌ ظالمی‌ بوده‌اند که‌ مدتی‌ مدید دوام‌ داشته‌اند: «الجور اهدالمدمرین(15»).
در کلام‌ فوق، ظلم‌ وجود یکی‌ از عوامل‌ هلاکت‌ برشمرده‌ شده‌ است، و بنابراین‌ علت‌ تامه‌ نمی‌باشد که‌ با وجودش، هلاکت‌ حتمی‌ شود. از مصادیق‌ بارز ظلم‌ می‌توان‌ به‌ خونریزی‌ و کشتار مردم‌ اشاره‌ نمود. امام‌ علی(ع) در عهدنامه‌ خود به‌ مالک‌ اشتر این‌ مطلب‌ را متذکر می‌شوند:
«بپرهیز از خون‌ها، و ریختن‌ آن‌ها به‌ ناروا، که‌ چیزی‌ چون‌ ریختن‌ خون‌ به‌ ناحق‌ آدمی‌ را به‌ کیفر نرساند، و گناه‌ را بزرگ‌ نگرداند، و نعمت‌ را نبرد، و رشته‌ عمر را نبرد و خداوند سبحان‌ روز رستاخیز نخستین‌ داوری‌ که‌ میان‌ بندگان‌ کند در خون‌هایی‌ باشد که‌ از یکدیگر ریخته‌اند(16»).
در مجموع‌ باید گفت‌ عدالت‌ و ظلم‌ عناوینی‌ عام‌ هستند که‌ ممکن‌ است‌ در ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی‌ - اجتماعی‌ و قضایی‌ متجلی‌ شوند. حق‌ و باطل‌ چهره‌ای‌ دیگر از مسأله‌ عدل‌ و ظلم‌ است. به‌ هر حال‌ از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) منع‌ مردم‌ از حق‌ و اخذ ایشان‌ به‌ باطل، علتی‌ کلی‌ برای‌ هلاکت‌ اقوام‌ گذشته‌ به‌ شمار می‌رود:
«اما بعد فانما اهلک‌ من‌ کان‌ قبلکم‌ انهم‌ منعوا الناس‌ فاشتروه‌ و اخذوهم‌ بالباطل‌ فاقتدوه(17»).
1 - 2 - استبداد و ترک‌ مشورت: این‌ پیش‌ فرض‌ برای‌ امام‌ علی(ع) وجود دارد که‌ اولاً‌ انسان‌ موجودی‌ دو بعدی‌ (الهی‌ - شیطانی) است، و ثانیاً‌ قدرت‌ می‌تواند زمینه‌ فساد را ایجاد کند. نتیجه‌ این‌ دو مقدمه‌ آن‌ است‌ که‌ صاحبان‌ قدرت‌ در صورت‌ عدم‌ وجود کنترل‌های‌ لازم‌ درونی‌ (مثل‌ تقوا و عدالت) و برونی‌ (نظارت‌ مردم‌ و نهادهای‌ دیگر)، ممکن‌ است‌ به‌ استبداد کشیده‌ شوند. امام‌ علی(ع) می‌فرماید:
«هر که‌ بر ملک‌ دست‌ یافت، تنها خود را دید و از دیگران‌ رو بتافت.»
«من‌ ملک‌ استأثر(18»).
استبداد از یک‌ طرف‌ به‌ صاحب‌ قدرت‌ و صفات‌ رذیله‌ او، و از طرف‌ دیگر به‌ مردمی‌ که‌ زمینه‌ آن‌ را ایجاد می‌کنند، مربوط‌ می‌شود. حاکمان‌ با عجب‌ و کبر و خودبینی‌ خود به‌ فساد متمایل‌ می‌شوند، و اطرافیان‌ آن‌ها و مجموعاً‌ توده‌ مردم‌ با مدح‌شناسی‌ حکام، و یا حکومت‌ در برابر ایشان، زمینه‌ را برای‌ استبداد آماده‌ می‌سازند. امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) می‌فرمایند:
«من‌ این‌ را نمی‌پسندم‌ که‌ حتی‌ در ذهن‌ شما این‌ موضوع‌ راه‌ یابد که‌ من‌ مدح‌ و ستایش‌ را دوست‌ دارم‌ و از شنیدن‌ آن‌ لذت‌ می‌برم.»
«و قد کرهت‌ ان‌ یکون‌ جنان‌ فی‌ ظنکم‌ انی‌ احب‌ الاطرأ و استماع‌ الثنأ(19»).
که‌ باعث‌ یک‌سونگری‌ و خود را از همه‌ برتر دیدن‌ و استحقاق‌ همه‌ چیز را داشتن‌ می‌شود، و چه‌ بسا به‌ ادعای‌ الوهیت‌ منجر شود. فرعون، خود را خدای‌ بزرگ‌ بنی‌اسراییل‌ نامید: «قال‌ انا ربکم‌ الاعلی(20»)
خداوند روزی‌ فرشته‌ای‌ را مأمور ساخت‌ تا از فرعون‌ بپرسد که‌ اگر بوده‌ای‌ در مقابل‌ مولایش‌ عصیان‌ کند، با او چه‌ باید کرد؟ وی‌ در جواب‌ گفت‌ حق‌ آن‌ است‌ که‌ با گل‌ دهان‌ او را پر کنند، و او را در رود نیل‌ غرق‌ نمایند. غرق‌ شدن‌ فرعون‌ با این‌ کیفیت‌ در رود نیل(21)، نسخه‌ای‌ بود که‌ خود قبلاً‌ پیچیده‌ بود، و خداوند متعال‌ این‌ آینه‌ تمام‌ نمای‌ تکبر را برای‌ دیگران‌ سرمشق‌ قرارداد:
«فالیوم‌ ننجیک‌ ببدنک‌ لتکون‌ لمن‌ خلفک‌ آیة‌ و ان‌ کثیرا من‌ الناس‌ عن‌ آیاتنا غافلون(22»).
امام‌ علی(ع)، استبداد و خودبسندگی‌ در رأی‌ را موجب‌ هلاکت، خطر و لغزش‌ معرفی‌ می‌نماید:
«من‌ استبد برأیه‌ هلک(23») ؛ «من‌ استبد برأیه‌ فقد خاطر و غرر(24») ؛ «من‌ استبد برأیه‌ زل(25»).
از این‌ بالاتر، آن‌ که‌ اگر کسی‌ به‌ رأی‌ خود قانع‌ شود نیز زمینه‌ هلاکت‌ خویش‌ را آماده‌ ساخته‌ است:
«من‌ قنع‌ برأیه‌ هلک(26»).
علاوه‌ بر کبر، عامل‌ دیگری‌ که‌ در ایجاد صفت‌ استبداد تأثیر دارد، جهل‌ و نا آگاهی‌ می‌باشد.
حضرت‌ علی(ع) می‌فرماید: «کفی‌ بالمرء جهلاً‌ ان‌ یرضی‌ عن‌ نفسه(27»)؛ «جهل‌ برای‌ رضایت‌ از نفس‌ کفایت‌ می‌کند».
انسان‌ عاقل‌ کسی‌ است‌ که‌ از رایزنی‌ با دیگران‌ دریغ‌ نمی‌کند، و به‌ این‌ دلیل‌ که‌ نفس‌ ممکن‌ است‌ او را گول‌ زند، رأی‌ خود را متهم‌ می‌نماید:
«العاقل‌ من‌ اتهم‌ رأیه‌ ولم‌ یثق‌ بکل‌ ما تسول‌ له‌ نفسه(28»).
استفاده‌ از آرای‌ دیگران، مشارکت‌ در عقول‌ ایشان‌ است:
«من‌ شاور الرجال‌ شارکها فی‌ عقولها(29»).
مشورت‌ پشتیبان‌ محکمی‌ است‌ که‌ شخص‌ را از سقوط‌ حفظ‌ می‌کند:
«لا مظاهرة‌ اوثق‌ من‌ المشاورة(30»). «لا ظهیر کالمشاورة(31»).
امام‌ علی(ع) مشورت‌ را آن‌قدر ارج‌ نهاده، که‌ آن‌را عین‌ هدایت‌ می‌داند، و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا6 افراد را از مخالفت‌ با مشورت‌ شخص‌ ناصح‌ بازمی‌دارد:
«مشورت‌ خواستن، عین‌ هدایت‌ است(32»).
«پیامبر6 فرمود: مشاوره‌ با عاقل‌ ناصح‌ برای‌ تو رشد و مبارکی‌ و موفقیت‌ به‌ همراه‌ دارد. پس‌ هنگامی‌ که‌ ولی‌ ترا نصیحت‌ کند. مخالفت‌ مکن‌ که‌ هلاک‌ می‌شوی(33»).
برای‌ آن‌ که‌ میزان‌ تأثیر مسأله‌ شورا در آسیب‌شناسی‌ سیاسی‌ حکومت‌ اسلامی‌ شخص‌ شود، به‌ برداشت‌های‌ مختلف‌ از روایات‌ و آیات‌ قرآنی‌ در این‌ زمینه‌ اشاره‌ می‌کنیم. اصل‌ شورا در دو آیه‌ از آیات‌ قرآنی‌ مورد تأکید قرار گرفته‌ است:
«و الذین‌ استجابوا لربهم‌ واقاموا الصلوة‌ وامرهم‌ شوری‌ بینهم‌ و مما رزقناهم‌ ینفقون»(34)، «فبما رحمة‌ من‌ا کنت‌ لهم‌ ولو کنت‌ فظاً‌ غلیظ‌ القلب‌ لا تفضوا من‌ حولک‌ فاعف‌ عنهم‌ واستغفر لهم‌ و شاورهم‌ فی‌ الامر فاذا عزمت‌ فتوکل‌ علی‌ا ان‌ ا یحب‌ المتوکلین(35»).
درخصوص‌ وحی‌ مسلم‌  و احکام‌ الهی، جایی‌ برای‌ مشورت‌ وجود ندارد:
«و ما کان‌ لمؤ‌من‌ ولا مؤ‌منة‌ اذا قضی‌ا رسوله‌ امراً‌ ان‌ یکون‌ لهم‌ الخیرة‌ من‌ امرهم(36»).
در مسایل‌ حکومتی‌ به‌طور کلی‌ با سه‌ دسته‌ مسایل‌ روبه‌رو هستیم:
1 - مسایل‌ نظری‌ در حیطه‌ فتوا ؛
2 - تقنین‌ در منطقه‌ الفراغ‌ (احکام‌ غیرالزامی‌ شرع) ؛
3 - مسایل‌ مصداقی‌ و اجرایی.
مقولات‌ دسته‌ اول، تخصص‌ خاص‌ خود را می‌طلبد. تقنین‌ در منطقه‌ الفراغ‌ هم‌ امری‌ تخصصی‌ است، اما از آنجا که‌ حیطه‌اش‌ احکام‌ غیرالزامی‌ شرع‌ می‌باشد. مصداقی‌ از شورا خواهد بود: «وامرهم‌ شوری‌ بینهم». در بعد سوم، قول‌ مشهور این‌ است‌ که‌ تصمیم‌ نهایی‌ با حاکم‌ اسلامی‌ است. امام‌ علی(ع) در پاسخ‌ به‌ عبدا بن‌ عباس‌ که‌ نظری‌ داده‌ بود و امام‌ با آن‌ موافق‌ نبوده‌ فرمود:
«لک‌ ان‌ تشیر علی‌ واری، فان‌ عصیتک‌ فاطعنی(37»).
«تو راست‌ که‌ به‌ من‌ نظر دهی، و اگر نپذیرفتیم، از من‌ اطاعت‌ کنی».
ظاهر آیه‌ 159 سوره‌ آل‌ عمران‌ (فاذا عزمت‌ فتوکل‌ علی‌ ا) نیز برداشت‌ فوق‌ را تأیید می‌کند. در عین‌ حال‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ در این‌ مسأله‌ سه‌ رأی‌ و برداشت‌ وجود دارد:
1 - متابعت‌ از رأی‌ اکثریت‌ (اهل‌ فن)(38) ؛
2 - لزوم‌ مشورت، در صورت‌ عدم‌ یقین‌ حاکم‌ ؛
3 - لزوم‌ مشورت‌ و جواز تصمیم‌ برخلاف‌ آن‌ (شنیدن‌ اقوال‌ و عدم‌ لزوم‌ تبعیت‌ از اکثریت(39».
یقین‌ و اطمینان‌ حاکم‌ اسلامی‌ - بالاحض‌ در خصوص‌ حاکم‌ غیرمعصوم‌ - بدون‌ مراجعه‌ به‌ اهل‌ فن‌ و متخصصین، شکننده‌ خواهد بود. عقل‌ حکم‌ می‌کند که‌ در مسایل‌ تخصصی‌ به‌ اهل‌ فن‌ مربوطه‌  رجوع‌ کنیم. در واقع‌ همان‌گونه‌ که‌ در بعد فتوا به‌ اجتهاد به‌ اعلم‌ نیاز داریم، در مسایل‌ اجرایی‌ و مصداقی‌ نیز باید در برابر آرای‌ سرآمدان‌ و نخبگان‌ آن‌ حوزه‌ تمکین‌ نمود. اصولاً‌ اموری‌ که‌ به‌ مردم‌ مربوط‌ می‌شود، با نظر و مشورت‌ خود آن‌ها رتق‌ و فتق‌ می‌یابد: «و امرهم‌ شوری‌ بینهم». براساس‌ تحلیل‌ فوق، رأی‌ اول‌ از سه‌ احتمال‌ مذکور، نزدیک‌تر به‌ واقع‌ به‌ نظر می‌رسد. در بحث‌ مشورت‌ احتمالات‌ دیگری‌ نیز وجود دارد که‌ تفضیل‌ آن‌ها را در جایی‌ دیگر باید پی‌ گرفت:
«گاهی‌ هدف‌ از مشورت‌ دست‌یابی‌ بهتر به‌ واقعیت‌ و کم‌ کردن‌ [احتمال] خطا در اندیشه‌ و عمل‌ است، و گاهی‌ غایت‌ و هدف‌ از مشورت، رعایت‌ حقوق‌ مشورت‌ شوندگان‌ است. بنابر مبنای‌ نظریه‌ مشروعیت‌ الهی‌ به‌ مردمی‌ مانند دیدگاه‌ شهید صدر و شیخ‌ محمد مهدی‌ شمس‌الدین، مشورت‌ در حکومت‌ موضوعیت‌ دارد، و لذا اگر منتخب‌ مستقیم‌ یا با واسطه‌ مردم‌ از رجحان‌ کامل‌ نسبت‌ به‌ افراد دیگر برخوردار نباشد، گریزی‌ از پذیرفتن‌ آن‌ نیست(40»).
وزرا و مستشاران‌ از دیدگاه‌ اهل‌بیت: نباید از میراث‌خواران‌ رژیم‌ فاسد سابق، افراد بدون‌ اندیشه‌ و تفکر، بخیل، حریص، احمق، فرومایه، مستبد به‌ رأی، متلون‌ و لجوج‌ باشد. برعکس، صفاتی‌ از جمله‌ خشیت‌ الهی، عقل‌ و خرد، حلم، تجربه، ناصح‌ بودن‌ و تقوی‌ در ایشان‌ شرط‌ می‌باشد:
«بدترین‌ وزرای‌ تو کسانی‌ هستند که‌ قبل‌ از تو وزیر بوده‌اند و در کنار آن‌ شرکت‌ داشته‌اند(41»).
«در امورت‌ با کسی‌ مشورت‌ کن‌ که‌ از خداوند ترس‌ دارد(42»).
«در امورت‌ با کسی‌ مشورت‌ کن‌ که‌ خداترس‌ است، تا رشد یابی(43»).
«با عاقلان‌ مشورت‌ کن‌ تا نلغزی‌ و پشیمان‌ نشوی(44»).
«امام‌ صادق(ع) فرمود: در امور دینی‌ با کسی‌ مشورت‌ کن‌ که‌ پنج‌ صفت‌ دارد: عقل، بردباری، تجربه، نصیحت‌ کردن‌ و تقوا(45»). «و فرمود: اولین‌ مشورت‌کننده‌ مباش‌ و رأی‌ خام‌ مده، هر کلامی‌ بر زبانت‌ آید مگو، و با مستبد به‌ رأی‌ و پست‌ و دورو و لجوج‌ مشورت‌ مکن، و در موافقت‌ کردن‌ با هواهای‌ مشورت‌کننده‌ از خدا بترس، چون‌ جلب‌ موافقت‌ او سرزنش‌ به‌همراه‌ دارد، همان‌گونه‌ که‌ نشنیدن‌  صحیح‌ کلام‌ او خیانت‌ است(46»).
1 - 3 - تهدید آزادی‌ها و نقض‌ حقوق‌ مخالفان: آزادی‌ از جمله‌ حقوق‌ فطری‌ انسان‌هاست‌ و هیچ‌کس‌ جز خداوند حق‌ محدود ساختن‌ آن‌ را ندارد، اوامر و نواهی‌ خداوند نیز براساس‌ مصالح‌ و مفاسدی‌ است‌ که‌ با توجه‌ به‌ حکمت‌ الهی‌ انشأِ‌ می‌شود. امام‌ علی(ع) به‌ فرزند ارشد خود حضرت‌ امام‌ حسن‌ مجتبی(ع) می‌فرماید: «بنده‌ غیر مباش‌ که‌ خدا ترا آزاد آفریده‌ است(47»).
همچنین‌ آن‌ حضرت‌ می‌فرماید: انسان‌ها آزاد آفریده‌ شده‌اند، نه‌ بنده:
«ای‌ مردم: آدم‌ عبد و کنیز آفریده‌ نشد. و همه‌ مردم‌ آزادند(48»).
امام‌ علی(ع)، ملاکی‌ با عنوان‌ «رضای‌ عامه» [رضایت‌ توده‌ مردم] برای‌ عملکرد مالک‌ اشتر مشخص‌ می‌کنند. به‌ اعتقاد ایشان‌ ناخشنودی‌ اقلیت‌ در مقابل‌ رضایت‌ اکثریت‌ قابل‌ گذشت‌ است:
«باید از کارها آن‌را بیشتر دوست‌ داری‌ که‌ نه‌ از حق‌ بگذرد، و نه‌ فرو مانده‌ و عدالت‌ را فراگیرتر بود، و رعیت‌ را دلپذیرتر، که‌ ناخشنودی‌ همگان‌ خشنودی‌ نزدیکان‌ را بی‌اثر گرداند و خشم‌ نزدیکان، خشنودی‌ همگان‌ را زیانی‌ نرساند(49»).
امام‌ علی(ع) در نامه‌ معروف‌ خود به‌ مالک‌ اشتر بر رعایت‌ حقوق‌ مردم‌ و پرهیز از خونریزی‌ ناحق‌ تأکید دارند و آن‌ را عامل‌ مهمی‌ در براندازی‌ حکومت‌ و یکی‌ از مهم‌ترین‌ آسیب‌های‌ آن‌ معرفی‌ می‌کنند: «ایاک‌ والدمأ و سفکها بغیر حلها(50»).
امام‌ خونریزی‌ را موجب‌ کیفر الهی‌ و سبب‌ زوال‌ نعمت‌ و کوتاهی‌ عمر حکومت‌ معرفی‌ می‌کنند، و آن‌ را نه‌ تنها سست‌کننده‌ پایه‌های‌ حکومت، بلکه‌ از بین‌ برنده‌ آن‌ می‌دانند.
دوران‌ چهارساله‌ زمام‌داری‌ حضرت‌ را باید دوران‌ بحران‌ و جنگ‌ نامید، چرا که‌ حکومت‌ نوپای‌ آن‌ حضرت‌ به‌ زودی‌ طعمه‌ آز و حرص‌ بدخواهان‌ - اعم‌ از ناکیش‌ و مارقین‌ و قاسطین‌ - شد. در عین‌ حال‌ امام(ع) کسی‌ را به‌ جرم‌ اعتقاد مجازات‌ نفرمودند. در جریان‌ جنگ‌ صفین‌ گروهی‌ از قاریان‌ و شاگردان‌ ابن‌ مسعود که‌ نسبت‌ به‌ جنگ‌ با معاویه‌ دو دل‌ بودند، گفتند: «ما در کار شما و شامیان‌ می‌نگریم، وقتی‌ دیدیم‌ هر طرف‌ پا را از حق‌ بیرون‌ گذاشت‌ بر ضد او می‌شوریم.» امام‌ علی(ع) در پاسخ‌ ایشان‌ نه‌ تنها تندی‌ نکرد، بلکه‌ آن‌ها را تشویق‌ نمود و این‌ عمل‌ را ناشی‌ از آگاهی‌ به‌ تفقه‌ در دین‌ و سنت، و مخالفت‌ با آن‌ را نوعی‌ دیکتاتوری‌ و خیانت‌ پیشگی‌ اعلام‌ نمود:
«مرحباً‌ و اهلاً‌ هذا هو الفقه‌ فی‌ الدین‌ والعلم‌ بالسنة، من‌ لم‌ یرض‌ بهذا فهو خائن‌ جبار(51»).
گروه‌ دیگری‌ که‌ نیز در مشروعیت‌ جنگ‌ تردید داشتند از امام‌ خواستند ایشان‌ را به‌ نقطه‌ای‌ دیگر گسیل‌ دارد تا با کفار جهاد نمایند. امام(ع) نیز از این‌ اعتذار ناراحت‌ نشد، و گروه‌ چهارصد نفری‌ ایشان‌ را به‌ سرپرستی‌ ربیع‌ بن‌ خُثَیم‌ روانه‌ خراسان‌ نمود.(52)
امیرمؤ‌منان‌ علی(ع) پس‌ از انعقاد قرارداد صلح‌ تحمیلی‌ با معاویه‌ در محیطی‌ گرم‌ و دوستانه‌ نظر عبدا بن‌ ودیعه‌ انصاری‌ و مردم‌ را جویا شدند. او هم‌ در کمال‌ آزادی‌ پاسخ‌ داد که‌ برخی‌ آن‌را پسندیده، و برخی‌ دیگر آن‌ را خوش‌ ندارند، انصاری‌ می‌گوید صاحب‌نظران‌ معتقدند شما نباید اطرافیان‌ خود را متفرق‌ می‌کردید، و بهترین‌ راه‌ نبرد تا پیروزی‌ شهادت‌ بود. امام‌ نیز در کمال‌ حلم‌ و بردباری‌ انتقادات‌ وی‌ را گوش‌ کردند و از مواضع‌ خود دفاع، و نقش‌ تخریبی‌ خوارج‌ در آن‌ جنگ‌ را افشا نمودند. آزادی‌ بیان‌ مردم‌ حتی‌ در جنگ‌ها و آزادی‌ اشخاصی‌ همچون‌ اشعث‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تا وقتی‌ که‌ مخالف‌ دست‌ به‌ سلاح‌ برنمی‌داشت‌ و قیام‌ مسلحانه‌ نمی‌کرد، از آزادی‌ کامل‌ برخوردار بود.(53) ابن‌ ابی‌الحدید می‌گوید هر فتنه‌ و تباهی‌ زیر سر اشعث‌ بود، اما امام‌ با او برخوردی‌ کریمانه‌ داشتند. خوارج‌ نیز از ناسزاگویی‌ و هتاکی، سعی‌ در برهم‌ زدن‌ نماز جماعت‌ و اغتشاش‌ در سخنرانی‌ امام(ع) دریغ‌ نمی‌کردند، اما حضرت‌ با برخوردی‌ معقول‌ موفق‌ شد دو سوم‌ آن‌ها را هدایت‌ نماید. وقتی‌ خوارج‌ شعار «لاحکم‌ الا ا» را در بین‌ کلمات‌ امام(ع) سر دادند. حضرت‌ پاسخ‌ گفت‌ که‌ این‌ کلمه‌ حقی‌ است‌ که‌ از آن‌ اراده‌ باطل‌ نموده‌اید. وی‌ سپس‌ اعلام‌ کرد اولاً‌ از ورود شما به‌ مساجد جلوگیری‌ نمی‌کنیم، ثانیاً‌ حقوقتان‌ را از بیت‌المال‌ قطع‌ نمی‌کنیم، و ثالثاً‌ آن‌که‌ تا اقدام‌ به‌ جنگ‌ نکنید با شما به‌ مبارزه‌ برنمی‌خیزیم.(54)
امام‌ چون‌ دو دلی‌ برخی‌ افراد در جریان‌ حکمیت‌ را مشاهده‌ کرد فرمود:
«لقد کنت‌ امس‌ امیرا فاصحبت‌ الیوم‌ مأمورا و کنت‌ امس‌ ناهیا فاصحبت‌ الیوم‌ منهیاً‌ و قد اجبتم‌ البقأ و لیس‌ لی‌ ان‌ احملکم‌ علی‌ ما تکرهون(55»).
«من‌ دیروز فرمان‌ می‌دادم‌ و امروز فرمانم‌ می‌دهند. دیروز باز می‌داشتم‌ و امروز بازم‌ می‌دارند. شما زنده‌ ماندن‌ را دوست‌ دارید، و مرا نرسد به‌ چیزی‌ وادارمتان‌ که‌ ناخوش‌ می‌انگارید».
1 - 4 - ضعف‌ مدیریت: سوء تدبیر و ضعف‌ مدیریت، یکی‌ از آفات‌ اساسی‌ حکومت‌ها به‌شمار می‌رود: امام‌ علی(ع): «سوء التدبیر سبب‌ التدبیر(56»).
به‌ تعبیر دقیق‌تر، سوء تدبیر عاملی‌ شتاب‌زا در زوال‌ حکومت‌ها تلقی‌ می‌شود:
«من‌ سأ تدبیره‌ تعجل‌ تدمیره(57»).
سوء تدبیر و ضعف‌ مدیریت، یکی‌ از عوامل‌ چهارگانه‌ زوال‌ دولت‌ها محسوب‌ می‌شود:
«یستدل‌ علی‌ ادبار باربع: سوء التدبیر و قبح‌ التبذیر و قلة‌ الاعتبار و کثرة‌ الاعتذار(58»).
«آفة‌ الزعمأ ضعف‌ السیاسة(59»). «هر چیز را آفتی‌ است، و آفت‌ حاکمان، ضعف‌ مدیریت‌ می‌باشد».
سوء مدیریت‌ سبب‌ تشتت‌ آرا بین‌ مردم‌ و بی‌اعتمادی‌ ایشان‌ نسبت‌ به‌ حکومت‌ می‌شود، و نهایتاً‌ زوال‌ حکومت‌ را تعجیل‌ می‌کند: «عنه‌ - فی‌ الحکم‌ المنسوبة‌ الیه‌ - اذا انقضی‌ ملک‌ قوم‌ خیبوا فی‌ آرائهم(60»).
آگاهی‌ نسبت‌ به‌ امور مملکتی‌ و در نظر داشتن‌ حق‌ مردم، از جمله‌ نشانه‌های‌ حکمرانی‌ صالح‌ است:
«من‌ امارات‌ الدولة‌ الیقظة‌ لحراسة‌ الامور(61»).
امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) جهت‌ کارآمدی‌ حکومت‌ و بالابردن‌ راندمان‌ مدیریت‌ از اصولی‌ همانند اصل‌ تشویق‌ و تنبیه‌ استفاده‌ می‌نمودند. ایشان‌ در توجیه‌ حکومتی‌ به‌ مالک‌ اشتر می‌فرماید نیکوکار و گناهکار نزد تو نباید یکسان‌ باشند: «ولا یکون‌ المحسن‌ و المسیء عندک‌ بمنزلة‌ سوأ فان‌ فی‌ ذلک‌ تزهیدا لاهل‌ الاحسان‌ فی‌ الاحسان‌ و تدریباً‌ لاهل‌ الاسأة‌ علی‌ الاسأة‌ والزم‌ کلاً‌ منهم‌ ما الزم‌ نفسه‌ ... ولیکن‌ آثر رؤ‌وس‌ جندک‌ من‌ واساهم‌ فی‌ معونته(62»).
در مقابل، حضرت‌ عمال‌ خود را از گرفتن‌ هدیه‌ و برآورده‌ نمودن‌ حاجات‌ مردم‌ منع‌ می‌نمود، چرا که‌ مقدمات‌ ارث‌ و ظلم‌ در حق‌ مردم‌ را فراهم‌ می‌آورد: «ایما وال‌ احتجب‌ عن‌ حوائج‌ الناس‌ احتجب‌ ا عنه‌ یوم‌ القیامه‌ و عن‌ حوائجه‌ و ان‌ اخذ هدیه‌ کان‌ غلولاً‌ و ان‌ اخذ رشوة‌ فهو مشرک(63»).
1 - 5 - برتری‌ جویی: همدلی‌ حکام‌ و مردم، فاصله‌ ایشان‌ را کم‌ می‌کند و سبب‌ می‌شود، انتقادات‌ مردم‌ هرچه‌ سریع‌تر به‌ مقامات‌ سیاسی‌ برسد، و ایشان‌ نیز از نزدیک‌ با مشکلات‌ مردم‌ آشنا می‌شوند. به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ امام‌ علی(ع) در توصیه‌های‌ خود به‌ مالک‌ اشتر فرمایند بخشی‌ از وقت‌ خود را به‌ نیازمندان‌اختصاص‌ ده، خود را برای‌ کار آنان‌ فارغ‌ دار و در مجلسی‌ عمومی‌ بنشین‌ تا به‌ راحتی‌ با تو سخن‌ گویند: «و بخشی‌ از وقت‌ خود را خاص‌ کسانی‌ کن‌ که‌ به‌ تو نیاز دارند. در مجلس‌ عمومی‌ نشین‌ و در آن‌ مجلس‌ برابر خدایی‌ که‌ تو را آفریده‌ فروتن‌ باش‌ و سپاهیان‌ و یارانت‌ را که‌ نگهبانانند یا تو را پاسبان، از آنان‌ باز دار، تا سخنگویی‌ آن‌ مردم‌ با تو گفتگو کند بی‌ درماندگی‌ در گفتار که‌ من‌ از رسول‌ خدا بارها شنیدم‌ که‌ می‌فرمود: «هرگز امتی‌ را پاک‌ نخوانند که‌ در آن‌ امت‌ در گفتار درمانند، حق‌ ناتوان‌ را از توانا نستانند(64»).
معمولاً‌ بر گرد حکام، حلقه‌ای‌ از خویشان‌ و دوستان‌ و نزدیکان‌ تشکیل‌ می‌شود. اعضای‌ این‌ حلقه‌ نه‌ تنها بر آرای‌ هیأت‌ حاکم‌ تأثیر می‌گذارد، بلکه‌ مجاری‌ قدرت‌ و ثروت‌ را در دست‌ می‌گیرند، فزون‌خواهی‌ می‌کنند، بغض‌ و کینه‌ بین‌ خود و مردم‌ ایجاد می‌نمایند، و نهایتاً‌ با ایجاد تفرقه، یکی‌ از اسباب‌ زوال‌ حکومت‌ را مهیا می‌سازند:
«نیز والی‌ را نزدیکان‌ است‌ و خویشاوندان‌ که‌ خوی‌ برتری‌ جستن‌ دارند و گردن‌ فرازی‌ کردن‌ و در معاملت‌ انصاف‌ را کمتر به‌ کار بستن! ریشه‌ ستم‌ اینان‌ را با بریدن‌ اسباب‌ آن‌ برآر(65»).
«اختصاص‌ چیزهای‌ نیکو به‌ خود موجب‌ حسد، و حسد موجب‌ دشمنی، و دشمنی‌ موجب‌ اختلاف، و اختلاف‌ موجب‌ تفرقه‌ و تفرقه‌ موجب‌ ضعف‌ و زبونی، و زوال‌ دولت‌ و نعمت‌ می‌شود(66»).
«الاستئثار یوجب‌ الحسد والحسد یوجب‌ البغضة‌ والبغضة‌ توجب‌ الاختلاف‌ والاختلاف‌ یوجب‌ الفرقة‌ والفرقة‌ توجب‌ الضعف‌ والضعف‌ یوجب‌ الذل‌ والذل‌ یوجب‌ زوال‌ الدولة‌ و ذهاب‌ النعمة».
امام‌ علی(ع) مالک‌ اشتر را از فزون‌خواهی‌ و برتری‌طلبی‌ نسبت‌ به‌ مسایلی‌ که‌ مردم‌ در آن‌ اشتراک‌ دارند، برحذر می‌دارد: «و ایاک‌ والاستئثار بما الناس‌ فیه‌ اسوة‌ والتغابی‌ عما یعنی‌ به‌ مما قد وضح‌ للعیون‌ فانه‌ مأخوذ منک‌ لغیرک(67»)؛ «و بپرهیز از آن‌که‌ چیزی‌ را به‌ خود مخصوص‌ داری‌ که‌ بهره‌ همه‌ مردم‌ در آن‌ یکسان‌ است، و از غفلت‌ در آن‌چه‌ بدان‌ توجه‌ باید، و در دیده‌ها نمایان‌ است. چه‌ آن‌را که‌ گرفته‌ای‌ از تو برای‌ دیگری‌ ستده‌ است».
1 - 6 - تباه‌ نمودن‌ اصول‌ اساسی‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ سیاست‌های‌ ابزارگرایانه‌ : از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) حاکم‌ اسلامی‌ باید اصول‌گرا باشد و با تضییع‌ اصول، به‌ فروع‌ روی‌ نیاورد:
«یستدل‌ علی‌ ادبار الدول‌ باربع: تضییع‌ الاصول‌ والتمسک‌ بالفروع‌ و تقدیم‌ الاراذل‌ و تأخیر الافاضل(68»).
اگر امام‌ علی(ع) اهل‌ مصلحت‌اندیشی‌ بود، پس‌ از به‌ دست‌ گرفتن‌ زمام‌ قدرت‌ درگیر سه‌ جنگ‌ مهم‌ نمی‌شد، و دولتش‌ آن‌قدر آجل‌ نبود. وی‌ خود فرمود:
«وا ما معاویة‌ با دهی‌ منی‌ ولکنه‌ یعذر و ینجر و لو لا کراهیة‌ العذر لکنت‌ من‌ ادهی‌ الناس(69»).
«به‌ خدا قسم‌ معاویه‌ از من‌ زیرک‌تر نیست، ولی‌ او اهل‌ پیمان‌شکنی‌ و گنهکاری‌ است. اگر پیمان‌شکنی‌ ناخوشایند نمی‌نمود، زیرک‌تر از من‌ کس‌ نبود»
اگر ملاک‌ تنها حفظ‌ و توسعه‌ قدرت‌ باشد، از هر وسیله‌ای‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ هدف‌ می‌توان‌ استفاده‌ کرد، اما اگر ارزش‌ها و اهدافی‌ مافوق‌ قدرت‌ مطرح‌ باشد، مصلحت‌اندیشی‌ و پیمان‌شکنی‌ ممنوع‌ می‌شود. امام‌ علی(ع) مالک‌اشتر را حتی‌ از شکستن‌ عهد با مشرکان‌ بازمی‌دارد:
«و خود را چون‌ سپری‌ برابر پیمانت‌ برپا، چه‌ مردم‌ بر هیچ‌ چیز از واجب‌های‌ خدا چون‌ بزرگ‌ شمردن‌ وفای‌ به‌ همه‌ سخت‌ همداستان‌ نباشند، با همه‌ هواهای‌ گونه‌گون‌ که‌ دارند ... پس‌ در آن‌چه‌ به‌ عهده‌ گرفته‌ای‌ خیانت‌ مکن‌ و پیمانی‌ را که‌ بسته‌ای‌ مشکن‌ و دشمنت‌ را مفریب(70»).
1 - 7 - مقدم‌ نمودن‌ اراذل‌ بر افاضل‌ : در حکومت‌ صالح‌ و پویا قدرت‌ براساس‌ منطقی‌ و برحسب‌ لیاقت‌ها و شایستگی‌ها توزیع‌ می‌شود. زمام‌داری‌ - چه‌ در رأس‌ هرم‌ قدرت‌ و چه‌ در سطوح‌ پایین‌تر - نوعی‌ تخصص‌ و شایستگی‌ لازم‌ دارد، و سپردن‌ آن‌ به‌ افراد غیرمتخصص‌ یا پست‌ تبعات‌ خاص‌ خود را داراست. در نامه‌ 53 همان‌گونه‌ که‌ ذکر شد، علل‌ زوال‌ دولت‌ها چهار امر برشمرده‌ شده‌ است: تباه‌ نمودن‌ اصول‌ اساسی، تمسک‌ به‌ فروع، تقدیم‌ افراد پست‌ و مؤ‌خر انداختن‌ فاضلان.
امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) جامعه‌ جاهلی‌ را با این‌ ویژگی‌ توصیف‌ می‌کند که‌ عالم‌ آن‌ دم‌ از گفت‌ فرو بسته، و جاهلان‌ به‌ عزت‌ نشسته‌اند: «عالمها ملجم‌ و جاهلها مکرم(71»).
یکی‌ از مصادیق‌ عدل‌ که‌ در آغاز آن‌ سخن‌ گفتیم، قرار دادن‌ هرکس‌ در جای‌ خویش‌ و برحسب‌ شایستگی‌های‌ او در نظام‌ حکومتی‌ است. قرار دادن‌ افراد بی‌صلاحیت‌ و دنیاپرست‌ به‌ امر حکومت، مصداقی‌ از ظلم‌ به‌شمار می‌رود.
1 - 8 - در خطر قرار گرفتن‌ امنیت‌ : همان‌گونه‌ که‌ در مباحث‌ مقدماتی‌ گفته‌ شد، در خطر قرار گرفتن‌ آرمان‌های‌ حکومتی، یک‌ نوع‌ آسیب‌ به‌ شمار می‌ورد. امام‌ علی(ع) یکی‌ از اهداف‌ در دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ را امنیت‌ مظلومان‌ ذکر می‌کند:
«خدایا! تو می‌دانی‌ آن‌چه‌ از ما رفت، نه‌ به‌ خاطر رغبت‌ در قدرت‌ بود، و نه‌ از دنیای‌ ناچیز خواستن‌ زیادت‌ - بلکه‌ می‌خواستیم‌ نشانه‌های‌ دین‌ را به‌ جایی‌که‌ بود بنشانیم، و اصلاح‌ را در شهرهایت‌ ظاهر گردانیم، تا بندگان‌ ستمدیده‌ات‌ را ایمنی‌ فراهم‌ آید و حدود ضایع‌ مانده‌ است‌ اجرا گردد(72»).
بدترین‌ حکومت‌ها حکومتی‌ است‌ که‌ امنیت‌ ندارد: «شر البلاد بلد لا امن‌ فیه‌ و لا خصب(73»).
جامعه‌ به‌ رهبری‌ نیاز دارد، خواه‌ نیکوکار یا فاجر باشد. و اصولاً‌ حاکم‌ جائر بهتر از فتنه‌ و آشوب‌ ممتد است: «لابد للناس‌ من‌ امیر بر‌ او فاجر(74»). «وال‌ ظلوم‌ خیر من‌ فتنة‌ تدوم».
علت‌ را خود امام‌ علی(ع) در پاسخ‌ به‌ خوارج‌ توضیح‌ می‌دهند:
«یعمل‌ فی‌ امرته‌ للمؤ‌من‌ و یستمتع‌ فیها الکافر و یبلغ‌ ا فیها الاجل‌ و یجمع‌ به‌ الغیء و یقاتل‌ به‌ العدو تؤ‌من‌ به‌ السبل‌ و یؤ‌خذ به‌ للضعیف‌ من‌ القول‌ حتی‌ یستریح‌ بر‌ و یستراح‌ من‌ فاجر(75»).
«مردم‌ را حاکمی‌ باید نیکو کردار یا تبه‌کار، تا در حکومت‌ او مرد با ایمان‌ کار خویش‌ کند، و کافر بهره‌ خود برد، تا آنگاه‌ که‌ وعده‌ حق‌ سر رسد وحدت‌ هر دور در رسد. در سایه‌ حکومت‌ او مال‌ دیوانی‌ را فراهم‌ آورند، و با دشمنان‌ پیکار کنند، و راه‌ها را ایمن‌ سازند، و به‌ نیروی‌ او حق‌ ناتوان‌ را از توانا بستانند، تا نیکوکار روز به‌ آسودگی‌ به‌ شب‌ رساند، و از گزند تبه‌کار در امان‌ ماند».
لازمه‌ ایجاد امنیت‌ در کشور، استخبارات‌ قوی، حذر از دشمن‌ و کوچک‌ نشمردن‌ او است.(76)
1 - 9 - نفوذ افراد خائن‌ و سرسپرده‌ به‌ کادر حکومتی: امام‌ علی(ع) در عهدنامه‌ خویش‌ به‌ مالک‌اشتر درخصوص‌ گزینش‌ افراد صالح‌ برای‌ کادر سیاسی، اداری‌ و نظامی‌ خود تأکید فراوان‌ می‌کند. از دیدگاه‌ امام(ع) بدترین‌ وزرا کسانی‌ هستند که‌ در دوران‌ قبل‌ وزارت‌ داشته‌اند و در گناه‌ها شریک‌ بوده‌اند.(77) یکی‌ از ابزارهای‌ کنترل‌ کارگزاران، قراردادن‌ عیون‌ و مراقبین‌ برای‌ آن‌هاست:
«ثم‌ لا تدع‌ ان‌ یکون‌ لک‌ علیهم‌ عیون‌ من‌ اهل‌ الامانة‌ والقول‌ بالحق‌ عند الناس(78»).
1 - 10 - جدایی‌ مسؤ‌ولان‌ از مردم: امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کنند که‌ با مردم‌ نشست‌ و برخاست‌ کن، در حج‌ و جلسات‌ آن‌ها شرکت‌ کن‌ و مگذار چیزی‌ بین‌ تو و ایشان‌ حائل‌ شود، چرا که‌ راه‌ شناخت‌ بر ایشان‌ بسته‌ می‌گردد، مسایل‌ کوچک‌ را بزرگ‌ و مسایل‌ بزرگ‌ را کوچک‌ خواهند دید و حق‌ به‌ باطل‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ می‌شود.(79)
‌    ‌2 - آسیب‌شناسی‌ نظامی‌ حکومت‌ اسلامی‌
ارتش‌ یکی‌ از ارکان‌ رکن‌ حکومت‌ اسلامی‌ است. امام‌ علی(ع) با توجه‌ به‌ اهمیت‌ این‌ رکن، نکاتی‌ چند را متذکر شده‌اند، که‌ در نظر نگرفتن‌ آن‌ها به‌ نوبه‌ خود نوعی‌ آسیب‌ به‌ شمار می‌رود:
- آموزش‌ آداب‌ جنگ‌ از جمله‌ آن‌ که‌ تنها با پیکارکنندگان‌ بجنگید (لا تقاتلن‌ الامن‌ قاتلک)(80) ؛
- آرایش‌ لشکر، - دور نشدن‌ سربازان‌ از سلاح‌ ؛ - استفاده‌ از فرصت‌ها ؛ - عقب‌نشینی‌ تاکتیکی‌ به‌ هنگام‌ لزوم(81)؛
امام‌ علی(ع) در عهدنامه‌ خود به‌ مالک‌ اشتر می‌فرماید:
«ثم‌ تفقد من‌ امورهم‌ ما یتنقده‌ الوالدان‌ من‌ ولدهما ولا یتغا ممن‌ فی‌ نفسک‌ شیء قویتهم‌ به‌ ... ولیکن‌ آثر رؤ‌وس‌ جذک‌ عندک‌ من‌ واساهم‌ فی‌ معونته...فاسخ‌ فی‌ آمالهم‌ و اصل‌ فی‌ حسن‌ الثنأ علیهم‌ و تعدید ما ابلی‌ ذوو البلأ منهم».(82)
«پس‌ در کارهای‌ ایشان‌ چنان‌ بیندیش‌ که‌ پدر و مادر درباره‌ فرزند خویش، و مبادا آنچه‌ آنان‌ را بدان‌ نیرومند می‌کنی‌ در دیده‌ات‌ بزرگ‌ نماید ... و باید گزیده‌ترین‌ سران‌ سپاه‌ نزد تو آن‌ بود که‌ با سپاهیان‌ یار باشد ... پس‌ امیدشان‌ را برآر و ستودنشان‌ را به‌ نیکی‌ پیوسته‌دار و رنج‌ کسانی‌ را که‌ کوشش‌ کرده‌اند بر زبان‌ آر».
امیرالمؤ‌منین‌ علی(ع) در عین‌ حال‌ از معنویات‌ ارتش‌ خود غافل‌ نبود و ایشان‌ را به‌ تقوا، ذکر الهی، صبر و مانند آن‌ ترغیب‌ می‌نمود.(83) سیره‌ آن‌ حضرت‌ نهی‌ از شروع‌ جنگ، نهی‌ از دعوت‌ به‌ مبارزه، مصونیت‌ سیاسی‌ فرستادگان، تمام‌ کردن‌ حجت‌ قبل‌ از شروع‌ جنگ، احترام‌ به‌ عهود، دعا هنگام‌ نبرد و کمک‌ به‌ مظلومین‌ و اسرا بود.(84)
‌    ‌3 - آسیب‌شناسی‌ اقتصادی‌ حکومت‌ اسلامی‌
آسیب‌های‌ اقتصادی‌ حکومت‌ اسلامی‌ را با توجه‌ به‌ اهداف‌ اقتصادی‌ حکومت‌ اسلامی‌ می‌توان‌ حدس‌ زد. پس‌ از ارائه‌ این‌ بحث، در خاتمه‌ بحث‌ سعی‌ می‌کنیم‌ به‌ پاسخ‌ این‌ سؤ‌ال‌ نزدیک‌ شویم‌ که‌ آیا امام‌ علی(ع) نظام‌ اقتصادی‌ خاصی‌ را معرفی‌ کرده‌اند یا خیر. این‌ سؤ‌ال‌ راجع‌ به‌ نظام‌ سیاسی‌ هم‌ وجود داشت. در زیر به‌ برخی‌ از آسیب‌های‌ اقتصادی‌ حکومت‌ اسلامی‌ اشاره‌ می‌کنیم:
3 - 1 - عدم‌ کنترل‌ در بازار: امام(ع) خود شخصاً‌ در بازار قدم‌ می‌زد و به‌ مسایل‌ مردم‌ رسیدگی‌ می‌کرد و ایشان‌ را به‌ تقوای‌ الهی‌ فرا می‌خواند. امام‌ علی(ع) از قیمت‌ها سؤ‌ال‌ می‌کرد، از فروشندگان‌ درخواست‌ تنزیل‌ قیمت‌ را می‌نمود و به‌ تخلفات‌ صنفی‌ رسیدگی‌ می‌کرد.(85)
3 - 2 - بی‌توجهی‌ به‌ توسعه‌ اقتصادی: امام‌ علی(ع) در کلمات‌ و عملکرد خود بر عمل‌ اقتصادی، تجارت، امر توسعه‌ کشاورزی‌ و صنعتی‌ و شهرسازی‌ تأکید می‌نمود.(86)
3 - 3 - احتکار و ربا: اموری‌ همانند احتکار و ربا به‌ توسعه‌ اقتصادی‌ ضربه‌ وارد می‌کند و با احکام‌ الزامی‌ شریعت‌ تعارض‌ دارد. امام(ع) در توصیه‌های‌ خود به‌ مالک‌ اشتر می‌فرماید پیامبر6 از احتکار منع‌ می‌کرد، و تو هم‌ باید این‌چنین‌ کنی.(87)
3 - 4 - بی‌توجهی‌ به‌ سیاست‌های‌ مالی‌ شرع: شارع‌ مقدس‌ به‌ این‌ دلیل‌ واجبات‌ مالی‌ - همانند خواج‌ و خمس‌ و زکات‌ - را واجب‌ کرد که‌ تکاثر نشود و زیاده‌ اموال‌ ثروتمندان‌ به‌ طبقات‌ پایین‌ سرازیر گردد، و ثانیاً‌ از نظر اخلاقی‌ روحیه‌ جمع‌ اموال‌ و تعلق‌ به‌ آن‌ها در مردم‌ ایجاد نشود.(88)
3 - 5 - عدم‌ حساسیت‌ نسبت‌ به‌ بیت‌المال: معمولاً‌ امام(ع) هر روز بیت‌المال‌ را بین‌ مردم‌ به‌ شکل‌ مساوی‌ تقسیم‌ می‌کرد. و پس‌ از خالی‌ شدن‌ بیت‌المال‌ آن‌ را جاروب‌ می‌زد و در آن‌ نماز می‌گذارد. عقیل‌ چون‌ از حضرت(ع) درخواست‌ افزونی‌ نمود، امام(ع) آهنی‌ گداخته‌ به‌ دست‌ او نزدیک‌ کرد و با این‌ عمل‌ او به‌ سمت‌ معاویه‌ متمایل‌ شد. امام‌ علی(ع) بیت‌المال‌ را بدون‌ توجه‌ به‌ مسایلی‌ مانند نسب‌ و شرف‌ به‌ شکل‌ مساوی‌ بین‌ مردم‌ تقسیم‌ می‌نمود. وی‌ حتی‌ عطرهای‌ زنانه‌ را بین‌ ایشان‌ به‌ شکل‌ عادلانه‌ توزیع‌ می‌کرد. او در تقسیم‌ بیت‌المال‌ دو اصل‌ را مورد عنایت‌ قرار می‌داد:
- توجه‌ به‌ طبقات‌ ضعیف‌ و محروم‌ ؛
- رعایت‌ مساوات‌ بین‌ مردم.(89)
3 - 6 - بی‌توجهی‌ به‌ حاجات‌ ضروری‌ و اولیه‌ مردم، حمایت‌ از طبقات‌ پایین‌ بالاخص‌ ایتام:
از دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان‌ علی(ع) دولت‌ موظف‌ است‌ سیاست‌های‌ اقتصادی‌ خود را به‌ شکلی‌ تنظیم‌ کند که‌ حاجات‌ اولیه‌ و ضروری‌ مردم‌ برآورده‌ شود. بدیهی‌ است‌ یکی‌ از راه‌های‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف، بازپس‌گیری‌ اضافه‌ ثروت‌ اغنیا از راه‌های‌ شرعی‌ و حکومتی‌ می‌باشد. امام‌ علی(ع) می‌فرماید فقر تهیدستان‌ در ارتباط‌ مستقیم‌ با ثروت‌ اندوزی‌ اغنیاست، و خداوند قوت‌ فقرا را در اموال‌ اغنیا قرار داده‌ است:
«خداوند سبحان‌ فقرا را در اموال‌ اغنیا قرار داده‌ است، پس‌ فقیری، فقر نمی‌شود جز به‌ خاطر بهره‌مندی‌ ثروتمندان! و خداوند سؤ‌ال‌کننده‌ آن‌ها خواهد بود(90»).
«خداوند در مال‌ ثروتمندان‌ فقرا را واجب‌ کرده، پس‌ اگر به‌واسطه‌ منبع‌ ثروتمندان، گرسنه‌ و بی‌لباس‌ شوند و برنجند، این‌ حق‌ برای‌ خدا باقی‌ است‌ که‌ در روز قیامت‌ ایشان‌ را مورد سؤ‌ال‌ قرار دهد(91»).
پیرمردی‌ از مردم‌ گدایی‌ می‌کرد. امیرالمؤ‌منین(ع) سؤ‌ال‌ نمود که‌ او کیست؟ عرض‌ کردند او نصرانی‌ است. پس‌ فرمود: «استعملتموه‌ حتی‌ اذا کبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه‌ من‌ بیت‌المال(92»)؛ «از او استفاده‌ کردید تا پیر و عاجز شد؟ از بیت‌المال‌ به‌ او بدهید».
پس‌ یکی‌ از مصارف‌ بیت‌المال، حق‌ بیمه‌ برای‌ از کار افتادگان‌ است. پرداخت‌ مستمری‌ به‌ ایشان‌ از بیت‌المال‌ نه‌ انفاق‌ و بخشش، بلکه‌ حقی‌ برای‌ ایشان‌ به‌ شمار می‌رود.
امام‌ علی(ع) مالک‌ اشتر را نسبت‌ به‌ طبقه‌ پایینی‌ که‌ هیچ‌ چاره‌ ندارند توصیه‌ نمود:
«ثم‌ ا ا فی‌ الطبقة‌ السفلی‌ من‌ الذین‌ لا حیلة‌ لهم‌ من‌ المساکین‌ والمحتاجین‌ و اهل‌ البؤ‌سی‌ والزمنی‌ فان‌ فی‌ هذه‌ الطبقة‌ قانعاً‌ و معترا واحفظ‌  ما استحفظک‌ من‌ حقه‌ فیهم‌ واجعل‌ قسماً‌ من‌ بیت‌ مالک(93»).
«سپس‌ خدا را خدا را! در طبقه‌ پایین‌ مردم، آنان‌ که‌ راه‌ چاره‌ ندانند و از درویشان‌ و نیازمندان‌ و بینوایان‌ و از بیماری‌ بر جای‌ ماندگانند، که‌ در این‌ طبقه‌ مستمندی‌ است‌ خواهنده، و مستحق‌ عطایی‌ است‌ به‌ روی‌ خود نیاورنده. و برای‌ خدا حقی‌ از خود را که‌ به‌ آنان‌ اختصاص‌ داده‌ و نگهبانی‌ آن‌ را به‌ عهده‌ است‌ نهاده‌ پاس‌دار و بخشی‌ از بیت‌المالت‌ را به‌ آنان‌ واگذار».
‌    ‌4 - آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ - اجتماعی‌ حکومت‌ اسلامی‌
فرهنگ‌ به‌ یک‌ تعبیر زیربنای‌ مسایل‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ است، و تا فرهنگ‌ تغییر نکند، تحول‌ در حوزه‌های‌ دیگر ممتنع‌ می‌نماید. بخشی‌ از فرهنگ‌ که‌ با مسایل‌ سیاسی‌ در می‌آمیزد و مربوط‌ می‌شود، فرهنگ‌ سیاسی‌ نام‌ دارد. از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ را می‌توان‌ در موارد ذیل‌ تلخیص‌ نمود:
4 - 1 - جدا شدن‌ حکومت‌ از اهداف‌ فرهنگی‌ و تربیتی: از دیدگاه‌ امیرمؤ‌منان(ع) تعلیم‌ اسلام‌ و زمینه‌سازی‌ رشد ایمان‌ در جامعه‌ اسلامی، یکی‌ از «وظایف» حکومت‌ اسلامی‌ به‌ شمار می‌رود:
«علی‌ الامام‌ ان‌ یعلم‌ اهل‌ ولایته‌ حدود الاسلام‌ والایمان(94»).
اگر تعلیم‌ و تربیت، «وظیفه»ای‌ برای‌ حکومت‌ و امام‌ محسوب‌ شود، نوعی‌ «حق» برای‌ مردم‌ خواهد بود:
«ایها الناس! ان‌ لی‌ علیکم‌ حقاً‌ و لکم‌ علی‌ حق‌ فاما حقکم‌ علی‌ فالنصیحة‌ و تو غیر فیئکم‌ علیکم‌ و تعلیمکم‌ کی‌ لا تجهلوا و تأدیبکم‌ کیما تعلموا(95»).
«مردم! مرا بر شما شما حقی‌ است، و شما شما را بر من‌ حقی! بر من‌ است‌ که‌ خیرخواهی‌ از شما دریغ‌ ندارم، و حقی‌ را که‌ از بیت‌المال‌ دارید بگذارم، شما را تعلیم‌ دهم‌ تا نادان‌ نمایند و آداب‌ آموزم‌ تا بدانید».
امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کند که‌ از سنن‌ صالحه‌ همانند هم‌نشین‌ با علما پیروی‌ کند:
«لا تنقض‌ سنة‌ صالحة‌ عمل‌ بها صدور هذه‌ الامة...لان‌ السنن‌ الصالحة‌ هی‌ السبیل‌ الی‌ طاعة‌ ا(96»).
‌    ‌4 - 2 - تفرقه‌
تفرقه: از بین‌ رفتن‌ روحیه‌ وحدت‌ بین‌ مردم‌ و حکومت، عاملی‌ اساسی‌ در زوال‌ قدرت‌ محسوب‌ می‌شود. الفت‌ و محبت‌ محور اساسی‌ سیاست‌ و حکومت‌ به‌شمار می‌رود، و اگر این‌ حالت‌ بین‌ مردم‌ به‌ تفرقه‌ و خشونت‌ بدل‌ شود، عواقب‌ سویی‌ در بر خواهد داشت. امام‌ علی(ع) مردم‌ را از هر کاری‌ که‌ نیروی‌ ایشان‌ را می‌گسلد برحذر می‌دارد، از آن‌ جمله‌ است‌ کینه‌ هم‌ در دل‌ داشتن‌ و تخم‌ نفاق‌ در سینه‌ کاشتن‌ و از هم‌ بریدن‌ و دست‌ از یاری‌ یکدیگر کشیدن:
«من‌ الاجتناب‌ للفرقة‌ واللزوم‌ للالفة‌ والتحاض‌ علیها والتواصی‌ بها واجتنبوا کل‌ امر کسر فقرتهم‌ و اوهن‌ منتهم‌ من‌ تضاغن‌ القلوب‌ و تشاحن‌ الصدور و تدابر النفوس‌ و تخاذل‌ الایدی(97»).
حضرت‌ در همان‌ خطبه‌ مردم‌ را از عصبیت‌های‌ جاهلانه‌ دور می‌دارند و می‌گویند اگر بناست‌ عصبیتی‌ بین‌ شما وجود داشته‌ باشد، اخلاق‌ محوری‌ را باید مورد عنایت‌ قرار دهید.
امام(ع) خصلت‌ فردمایگان‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهد که‌ چون‌ فراهم‌ آیند، زیان‌ رسانند؛ و چون‌ پراکنده‌ شوند، سود رسانند: «هم‌ الذین‌ اذا اجتمعوا ضروا واذا تفرقوا نفعوا(98»).
4 - 3 - سازشکاری، چاپلوسی‌ و بستن‌ باب‌ انتقاد: استبداد، زمینه‌هایی‌ دارد که‌ حکام‌ از یک‌ سو و مردم‌ از سوی‌ دیگر آن‌ها را تمهید می‌کنند. حاکمان‌ مستبد متمایل‌ به‌ پرورش‌ چاپلوسان‌ و سازشکاران‌ هستند، و معمولاً‌ برای‌ خود قدسیتی‌ قائل‌ می‌باشند. مردم‌ نادان‌ و منفعت‌طلب‌ نیز به‌ چنین‌ خواسته‌ای‌ تن‌ می‌دهند، چرا که‌ یا نسبت‌ به‌ عواقب‌ آن‌ ناآگاهند، و یا به‌ منافع‌ کوتاه‌ مدت‌ و شخصی‌ خود فکر می‌کنند.
رسول‌ خدا6 درباره‌ شخصیت‌ علی(ع) فرمود که‌ او در دین‌ خدا سختگیر است‌ و اهل‌ سازشکاری‌ نمی‌باشند: قال‌ رسول‌ ا6:
«ارفعوا السنتکم‌ عن‌ علی‌ بن‌ ابیطالب، فانه‌ خشن‌ فی‌ ذات‌ ا عزوجل، غیر مداهن‌ فی‌ دینه(99»).
امام(ع) نیز فرمود: «لا یقیم‌ امرا سبحانه‌ الا من‌ لا یصانع‌ ولا یضارع‌ ولا یتبع‌ المطامع(100»)؛ «فرمان‌ خدا را برپا ندارد جز کسی‌ که‌ [در حق] مدارا نکند، خود را خوار نسازد و پی‌ طمع‌ها نتازد».
امام(ع) اصولاً‌ اهل‌ مداهنه‌ در دین‌ الهی‌ نبود:
«لا اداهن‌ فی‌ دینی، ولا اعطی‌ الدینة‌ فی‌ امری(101»).
امیرمؤ‌منان(ع) در عهدنامه‌ خویش‌ به‌ مالک‌ اشتر، وی‌ را از مشورت‌ با گنهکاران‌ باز می‌دارد، و بار کسانی‌ که‌ در ستم‌کاری‌ یاری‌ نکرده‌اند را بر وی‌ سبک‌ قلمداد می‌کند و می‌فرماید:
«فاتخذ اولئک‌ خاصة‌ لخلواتک‌ و حفلاتک‌ ثم‌ لیکن‌ آثرهم‌ عندک‌ اقولهم‌ بحر الحق‌ ... ثم‌ وضعهم‌ علی‌ ان‌ لا یطروک‌ ولا یبجوک‌ بباطل‌ لم‌ تفعله‌ فان‌ کثرة‌ الاطرأ تحدث‌ الزهو و تدنی‌ من‌ العزه(102»).
«پس‌ اینان‌ را خاص‌ خلوت‌ خود گیر و در مجلس‌ بپذیر، و آن‌ کس‌ را بر دیگران‌ بگزین‌ که‌ سخن‌ تلخ‌ حق‌ را به‌ تو بیشتر گوید ... و آنان‌ را چنان‌ بپرور که‌ تو را فراوان‌ نستانید و با ستودن‌ کار بیهوده‌ای‌ که‌ نکرده‌ای‌ خاطرت‌ را شاد ننمایند که‌ خودپسندی‌ آرد و به‌ سرکشی‌ وادارد».
بر این‌ اساس‌ یکی‌ از معیارهای‌ حکومت‌ صالح‌ آن‌ است‌ که‌ نزدیکان‌ و مشاوران‌ هیأت‌ حاکمه‌ افرادی‌ باشند که‌ نه‌ تنها اهل‌ چاپلوسی‌ و سازشکاری‌ نیستند، بلکه‌ با گفتن‌ حقیقت‌ تلخ‌ ایشان‌ را نسبت‌ به‌ آسیب‌های‌ احتمالی‌ یا موجود حکومت‌ آگاه‌ سازند. امام‌ علی(ع) در مقامی‌ دیگر فرمود در دیده‌ مردم‌ پارسا، زشت‌ترین‌ خوی‌ والیان‌ این‌ است‌ که‌ خواهند مردم‌ آنان‌ را دوستدار بزرگ‌منشی‌ شمارند، و کارهاشان‌ را به‌ حساب‌ کبر و خودخواهی‌ بگذارند:
«قد کرهت‌ ان‌ یکون‌ جال‌ فی‌ ظنکم‌ انی‌ احب‌ الاطرأ و استماع‌ الثنأ ... فلا تثنوا علی‌ بجمیل‌ ثنأ لا خراجی‌ نفسی‌ الی‌ ا و الیکم‌ من‌ التقیة‌ فی‌ حقوق‌ لم‌ افرغ‌ من‌ اوائها و فرائض‌ لابد من‌ امضائها فلا تکلمونی‌ بما تکلم‌ به‌ الجبابرة‌ ... و لا تخالطونی‌ بالمصانعة‌ ... فلا تکفوا من‌ مقالة‌ بحث‌ او مشورة‌ بعدل‌ فانی‌ لست‌ فی‌ نفسی‌ بفوق‌ ان‌ اخطیء ولا آمن‌ ذلک‌ من‌ فعلی‌ الا ان‌ یکفی‌ ا من‌ نفسی‌ ما هو املک‌ به‌ منی(103»).
«خوش‌ ندارم‌ که‌ در خاطر شما بگذرد که‌ من‌ دوستدار ستودنم، و خواهان‌ ستایش‌ شنودن‌ ... لیکن‌ مرا به‌ نیکی‌ مستایید تا از عهده‌ حقوقی‌ که‌ مانده‌ است‌ برآیم‌ و واجب‌هایی‌ که‌ بر گردنم‌ باقی‌ است‌ ادا نماییم. پس‌ با من‌ چنان‌که‌ با سرکشان‌ گویند سخن‌ مگویید ... و با ظاهرآرایی‌ آمیزش‌ مدارید ... پس‌ از گفتن‌ حق‌ یا رأی‌ زدن‌ در عدالت‌ باز مایستید، که‌ نه‌ من‌ برتر از آنم‌ که‌ خطا کنم، و نه‌ در کار خویش‌ از خطا ایمنم، مگر که‌ خدا مرا در کار نفس‌ کفایت‌ کند که‌ از من‌ بر آن‌ تواناتر است».
از این‌ سخن‌ نکات‌ زیر قابل‌ استفاده‌ است:
اولاً: ستایش‌ حکام‌ با دستورات‌ شرع‌ مقدس‌ مخالفت‌ دارد ؛
ثانیاً: این‌ عمل، ایشان‌ را از انجام‌ تکالیف‌ الهی‌ و حکومتی‌ بازمی‌دارد ؛

ثالثاً: این‌ روحیه‌ مردم‌ را از گفتن‌ سخن‌ حق‌ یا مشورت‌ در عدالت‌ منع‌ می‌نماید ؛
رابعاً: وقتی‌ امام‌ معصوم: می‌گوید من‌ برتر از آن‌ نیستم‌ که‌ خطا کنم، تکلیف‌ غیرمعصوم‌ به‌ طریق‌ اولی‌ مشخص‌ می‌شود.
‌    ‌4 - 4 - برخوردهای‌ شاهانه‌ و قدسیت‌ بخشیدن‌ به‌ حکام‌
چون‌ دهقانان‌ شهر انبار هنگام‌ رفتن‌ امام‌ به‌ شام‌ او را دیدند، برای‌ وی‌ پیاده‌ شدند و پیشاپیش‌ دویدند. حضرت‌ فرمود این‌ چه‌ کار بود که‌ کردید؟ گفتند: عادتی‌ است‌ که‌ داریم‌ و بدان‌ امیران‌ خود را بزرگ‌ می‌شماریم. امام(ع) در پاسخ‌ گفت:
«وا ما ینتفع‌ بهذا امراؤ‌کم‌ و انکم‌ لتشقون‌ به‌ علی‌ انفسکم‌ فی‌ دنیاکم‌ و تشقون‌ به‌ فی‌ آخرتکم‌ و بها اخسر المشقة‌ ورأها العقاب‌ و اربح‌ الدعة‌ معها الامان‌ من‌ النار(104»).
«به‌خدا که‌ امیران‌ شما از این‌ کار سودی‌ نبردند، و شما در دنیایتان‌ خود را به‌ رنج‌ می‌افکنید و در آخرتتان‌ بدبخت‌ می‌گردید. و چه‌ زیان‌بار است‌ رنجی‌ که‌ کیفر در پی‌ آن‌ است، و چه‌ سودمند است‌ آسایشی‌ که‌ با آن‌ از آتش‌ امان‌ یابید».
از این‌ برخورد امام(ع) متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ چهره‌سازی‌ برای‌ رهبران‌ و با آنان‌ شاهانه‌ رفتار کردن‌ نه‌تنها سودی‌ به‌ ایشان‌ نمی‌رساند، بلکه‌ ضررهای‌ دنیوی‌ و اخروی‌ برای‌ مردم‌ در بر دارد. قابل‌ ملاحظه‌ است‌ که‌ حضرت‌ برای‌ یک‌ عمل‌ اجتماعی‌ به‌ ظاهر کوچک، وعده‌ عقاب‌ الهی‌ و آتش‌ دوزخ‌ را می‌دهند! گفته‌اند چون‌ امام(ع) از صفین‌ بازگشت‌ بر اهل‌ شبام‌ گذشت‌ و آواز گریه‌ زنان‌ را بر کشتگان‌ صفین‌ شنود. حرب‌ پسر شُرَحبیل‌ که‌ از مهتران‌ قوم‌ خود بود به‌ سوی‌ حضرتش‌ آمد. امام‌ علی(ع) فرمود: چنان‌که‌ می‌شنوم‌ زنان‌ شما بر شما دست‌ یافته‌اند، چرا آنان‌ را از افغان‌ بازنمی‌دارید؟ چون‌ حرب‌ پیاده‌ حضرت‌ را در حالی‌ که‌ سوار بر اسب‌ بود مشایعت‌ می‌نمود.
امام(ع) فرمود: «ارجع‌ فان‌ مشی‌ مثلک‌ فتنة‌ للوالی‌ و مذلة‌ للمؤ‌من(105»)؛ «بازگرد که‌ پیاده‌ رفتن‌ چون‌ تویی‌ با چون‌ من، موجب‌ فریفته‌ شدن‌ والی‌ و خواری‌ مؤ‌من‌ است».
در واقع‌ امام‌ علی(ع) در تک‌ تک‌ اعمال‌ فردی‌ و اجتماعی‌ هم‌ به‌ دنبال‌ آن‌ است‌ که‌ کرامت‌ انسانی‌ حفظ‌ شود و انسان‌ مسیر کمال‌ خود را در جامعه‌ طی‌ نماید، و هم‌ خطرات‌ و آفاتی‌ که‌ رهبران‌ جامعه‌ را تهدید می‌کند، گوشزد می‌نماید.
پیامبر اکرم6 نیز با قدسیت‌های‌ شاهانه‌ به‌ شکل‌ علنی‌ و صریح‌ مخالفت‌ می‌کرد، و هرچند خود از فرحنه‌ی(106) الهی‌ برخوردار بود، اما تذکر می‌داد که‌ من‌ همانند شاهان‌ نیستم‌ و در واقع‌ فره‌ دینی‌ و معنوی، غیر از فره‌ شاهی‌ و دنیوی‌ است:
«عن‌ ابن‌ مسعود: اتی‌ النبی‌ رجل‌ یکلمه‌ فارعه‌ فقال6: هون‌ علیک‌ فلست‌ بملک‌ انما انا ابن‌ امرأة‌ تأکل‌ القدید(107»)
«ابن‌ مسعود گفت‌ کسی‌ نزد پیامبر آمد و بر خود ترسید. پیامبر6 فرمود: راحت‌ باش، من‌ پادشاه‌ نیستم، من‌ فرزند زنی‌ هستم‌ که‌ تکه‌ گوشت‌ می‌خورد».
علی(ع) مردم‌ را از شخصیت‌پرستی‌ و غلو بازمی‌داشت، و ایشان‌ را به‌سوی‌ ملاک‌شناسی‌ و ارزش‌های‌ دینی‌ سوق‌ می‌داد. حارث‌ همدانی‌ که‌ از اختلاف‌ مردم‌ درباره‌ خلفای‌ چهارگانه‌ به‌ حضرت‌ خبر داد، امام(ع) در جواب‌ فرمودند اول‌ حق‌ را بشناسید تا در درجه‌ بعد اهل‌ آن‌ را بیابید:
«ان‌ دین‌ ا لا یعرف‌ بالرجال‌ بل‌ باَّیة‌ الحق‌ فاعرف‌ الحق‌ تعرف‌ اهله(108»).
‌    ‌4 - 5 - انحراف‌ از قانون‌گرایی‌ و نظم‌
سیره‌ حضرت‌ علی(ع) مشحون‌ از قانون‌گرایی‌ و مخالفت‌ با حاکمیت‌ روابط‌ و تبعیض‌هاست. وی‌ حدود را بدون‌ درنظر گرفتن‌ مصالح‌ اجرا می‌کرد و به‌طور مثال‌ وساطت‌ افراد درخصوص‌ حد زدن‌ مردی‌ از بنی‌اسد را نپذیرفت.(109) هم‌چنین‌ وقتی‌ نجاشی‌ (شاعر حضرت‌ در جنگ‌ صفین) در کوفه‌ بد مستی‌ کرد، امام(ع) او را حد زد و او هم‌ به‌ معاویه‌ پیوست‌ و علیه‌ علی(ع) هجو نمود.
امام‌ علی(ع) در توصیه‌های‌ خود به‌ مالک‌ اشتر می‌فرمایند هر کاری‌ را در روز خود - نه‌ یک‌ روز جلوتر و نه‌ عقب‌تر - انجام‌ ده: «وامض‌ لکل‌ یوم‌ عمله‌ فان‌ لکل‌ یوم‌ ما فیه‌ ... فضع‌ کل‌ امر موضعه‌ و اوقع‌ کل‌ امر موقعه(110»).
همچنین‌ او در توصیه‌ به‌ حسن‌ و حسین(ع) پس‌ از ضربت‌ ناجوانمردانه‌ ابن‌ ملجم‌ فرمود:
«اوصیکما و جمیع‌ ولدی‌ و اهلی‌ و من‌ بلغه‌ کتابی‌ بتقوی‌ ا و نظم‌ امرکم(111»).
«شما و تمامی‌اهل‌خود و هرکس‌ نامه‌ام‌ به‌ او می‌رسد را به‌ تقوای‌ الهی‌ و نظم‌ کارها سفارش‌ می‌کنم».
4 - 6 - رفاه‌طلبی‌ بالاخص‌ در سطح‌ مسؤ‌ولان‌ نظام‌ : از دیدگاه‌ امام‌ علی(ع) رهبران‌ جامعه‌ اسلامی‌ حقی‌ از مال‌ حلال‌ نباید ثروت‌اندوزند. حکمت‌ این‌ مسأله‌ هم‌ آشکار است. اگر ثروت‌ نزد هیأت‌ حاکم‌ جمع‌ شود، تنگدستان‌ به‌ ستوه‌ و طغیان‌ خواهند آمد:
«ان‌ ا فرض‌ علی‌ ائمة‌ العدل‌ ان‌ یقدرو انفسهم‌ بضعفة‌ الناس‌ کیلا - یتبیغ‌ بالفقیر فقره(112»).
شریح‌ قاضی‌ امیرمؤ‌منان(ع) در دوران‌ خلافت‌ آن‌ حضرت‌ خانه‌ای‌ به‌ هشتاد دینار خرید. امام‌ او را سرزنش‌ نمود و به‌ یاد قیامت‌ انداخت.(113) عثمان‌ بن‌ حنیف‌ انصاری‌ که‌ عامل‌ حضرت‌ در بصره‌ بود، چون‌ به‌ خوانی‌ مفصل‌ خوانده‌ شد، حضرت‌ او را ملامت‌ کردند:
«به‌ من‌ خبر رسیده‌ که‌ مردی‌ از جوانان‌ بصره‌ تو را برخوانی‌ خوانده‌ است‌ و تو بدانجا شتافته‌ای، خوردنی‌های‌ نیکو برایت‌ آورده‌اند و پی‌درپی‌ کاسه‌ها پیشت‌ نهاده‌اند...آیا بدین‌ بسنده‌ کنم‌ که‌ مرا امیرمؤ‌منان‌ خوانند و در ناخوشایندهای‌ روزگار شریک‌ آنان‌ نباشم!؟».
امام(ع) مردم‌ را از اطاعت‌ کورکورانه‌ بزرگان‌ متکبر و نژادپرست‌ شدیداً‌ برحذر می‌دارد:
«هان‌ بترسید! بترسید! از پیروی‌ مهتران‌ و بزرگانتان‌ که‌ به‌ گوهر خود نازیدند و نژاد خویش‌ را برتر دیدند، و نسبت‌ آن‌ غیبت‌ بر پروردگار خود پسندیدند، و بر نعمت‌ خدا در حق‌ خویش‌ انکار ورزیدند، به‌ ستیزیدن‌ برابر قضای‌ او و بر آغالیدن‌ بر نعمت‌های‌ او. پس‌ آنان‌ پایه‌های‌ عصبیتند و ستون‌های‌ فتنه‌ و شمشیرهای‌ نازش‌ جاهلیت(114»).
‌    ‌5 - آسیب‌شناسی‌ قضایی‌ حکومت‌ اسلامی‌
قوه‌ قضاییه‌ یکی‌ از ارکان‌ مهم‌ حکومت‌ اسلامی‌ است، و امام‌ علی(ع) عنایت‌ ویژه‌ای‌ به‌ مسایل‌ قضایی‌ داشته‌اند. از سیره‌ و کلمات‌ امیرمؤ‌منان(ع) آسیب‌های‌ قضایی‌ زیر قابل‌ برداشت‌ می‌باشد:
5 - 1 - ورود افراد ناصالح‌ به‌ امر قضا: قضاوت‌ به‌ حسب‌ رتبه‌ مهمی‌ که‌ داراست، افرادی‌ صالح‌ و شایسته‌ از نظر اخلاقی‌ و علمی‌ را می‌طلبد. برخی‌ از خصوصیاتی‌ که‌ امام‌ علی(ع) در عهدنامه‌ مالک‌اشتر برای‌ قضات‌ در نظر می‌گیرند، عبارت‌ است‌ از: فضیلت، دشوار نشدن‌ کارها بر او، عدم‌ لجاجت‌ در برابر ستیز خصمان، ناپایداری‌ در خطا، بازگشت‌ سریع‌ به‌ حق، مسلط‌ نشدن‌ نفس‌ و طمع‌ بر او، بسنده‌ ننمودن‌ به‌ شناخت‌ اندک، درنگ‌ در شبهات، اهل‌ حجت‌ بودن، صبر در مقابل‌ آمد و شد صاحبان‌ دعوی، قاطعیت‌ در داوری‌ و بی‌تفاوتی‌ در برابر ستایش‌ و خوش‌آمدگویی‌ دیگران.(115)
5 - 2 - تأمین‌ نشدن‌ قضات‌ از نظر مالی: اگر کارمندان‌ قوه‌ قضاییه‌ و بالاخص‌ قضات‌ از نظر مالی‌ تأمین‌ نباشند. احتمال‌ سوء استفاده‌ و تطمیع‌ ایشان‌ قوت‌ می‌گیرد. به‌ همین‌ دلیل‌ امام(ع) به‌ مالک‌ اشتر توصیه‌ می‌کنند که‌ در بخشش‌ به‌ ایشان‌ گشاده‌دستی‌ کن‌ و رتبت‌ ایشان‌ را نزد خود بالا بر:
«و افسح‌ له‌ فی‌ البذل‌ ما یزیل‌ علته‌ و تقل‌ معه‌ حاجته‌ الی‌ الناس‌ و اعطه‌ من‌ المنزلة‌ لدیک‌ ما لا یطمع‌ فیه‌ غیره‌ من‌ خاصتک‌ لیأمن. بذلک‌ اغتیال‌ الرجال‌ له‌ عندک(116»).
5 - 3 - عدم‌ وجود امنیت‌ شغلی‌ برای‌ قضات: امام(ع) توصیه‌ می‌کنند که‌ قاضی‌ را به‌ خود نزدیک‌ کن، حاجاتش‌ را روا نما، با او نشست‌ و برخاست‌ کن، حکم‌ او را نافذ دان‌ و به‌ او نیرو ده.(117)
5 - 4 - خروج‌ از آداب‌ قضاوت‌ اسلامی: علاوه‌ بر مسایلی‌ همچون‌ غفلت‌ یا سوءاستفاده‌ از امر قضاوت، در نظر نگرفتن‌ احکام‌ قضایی‌ اسلام‌ یا به‌ دلیل‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ شرع‌ مقدس‌ است. و یا به‌ دلیل‌ عدم‌ اعتقاد به‌ آن‌ احکام‌ عرفی‌ رقیب‌ واقعی‌ احکام‌ شرعی‌ در امر قضاوت‌ هستند، هر چند خود عرف‌ نیز به‌ عنوان‌ یک‌ منبع‌ پذیرفته‌ شده‌ است. به‌ هر حال‌ آداب‌ قضاوت‌ اسلامی‌ باید در حکومت‌ اسلامی‌ رعایت‌ شوند. از آن‌ جمله‌ است: تساوی‌ طرفین‌ در دادگاه‌ حتی‌ در نگاه‌ کردن، نشستن‌ قاضی‌ در مسجد نه‌ در منزل، عصبانی‌ نشدن‌ قاضی، خواب‌ آلود نبودن‌ قاضی‌ و درنظر گرفتن‌ اصول‌ شرعی‌ براساس‌ کتاب‌ و سنت.(118)
5 - 5 - کنترل‌ نکردن‌ قضات: امام‌ علی(ع) بر نظارت‌ مستمر بر امر قضاوت‌ و عزل‌ متخلفین‌ تأکید داشتند. امام(ع) ابوالاسود دئلی‌ را تنها به‌ این‌ دلیل‌ که‌ در دادگاه‌ بلند سخن‌ گفته‌ بود عزل‌ کردند.(119) حضرت‌ مکرر از مالک‌ اشتر گزارش‌ کار در خصوص‌ امر قضاوت‌ می‌خواستند.(120)
5 - 6 - روحیه‌ مسامحه‌کاری‌ در امر قضا حاکمیت‌ یافتن‌ روابط: امام‌ علی(ع) شخصاً‌ به‌ امر خطیر قضاوت‌ می‌پرداخت، در مسجد کوفه‌ می‌نشست‌ و بین‌ مردم‌ حکم‌ می‌کرد.(121) وی‌ ملاک‌ را در قضاوت‌ و داوری‌ رضا و حکم‌ خدا می‌دانست‌ و حدود و تعزیرات‌ را بر قریب‌ و بعید بدو ملاحظه‌ حسب‌ و نسب‌ جاری‌ می‌نمود.(122)



‌    ‌کتابنامه‌

- ابوالحسنی‌ سید رحیم، بقا و زوال‌ دولت‌ از دیدگاه‌ اندیشمندان‌ مسلمان، رساله‌ کارشناسی‌ ارشد، دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس، تهران.
- عبدالکریم‌ بن‌ محمد یحیی‌ قزوینی، بقا و زوال‌ دولت‌ در کلمات‌ سیاسی‌ امیرمؤ‌منان(ع) (نظم‌ الغرر و نضدالدرر)، به‌ کوشش‌ رسول‌ جعفریان، کتابخانه‌ مرعشی، قم، 1371.
- دژاکام‌ علی، تفکر فلسفی‌ غرب‌ از نظر استاد مطهری، ج‌ 1، چاپ‌ اول، نشر اندیشه، تهران، 1375.
- مصباح‌ یزدی، محمدتقی، جامعه‌ و تاریخ‌ از دیدگاه‌ قرآن، چاپ‌ دوم، سازمان‌ تبلیغات‌ اسلامی‌ تهران، 1372.
- واعظی‌ احمد، حکومت‌ دینی: تأملی‌ در اندیشه‌ سیاسی‌ اسلام، چاپ‌ اول، مرصاد، قم، 1378.
- الحکیمی‌ محمدرضا (و محمد الحکیمی‌ و علی‌ الحکیمی)، الحیاة، ج‌ 1 الی‌ 6، الطبقه‌ الاولی، مکتب‌ نشر الثقافة‌ الاسلامیة، طهران، 1358.
- المنتظری‌ حسینعلی، دراسات‌ فی‌ ولایة‌ الفقیه‌ و فقه‌ الدولة‌ الاسلامیة، الطبعة‌ الثانیة، المرکز العاملی‌ للدراسات‌ الاسلامیة، قم، 1409 ق.
- رهبر محمد تقی، درس‌های‌ سیاسی‌ از نهج‌البلاغه، چاپ‌ اول، سازمان‌ تبلیغات‌ اسلامی، تهران، 1364.
- جمالی‌ نصرت‌ا، عوامل‌ سقوط‌ حکومت‌ها در قرآن‌ و نهج‌البلاغه، چاپ‌ اول، نهاوندی، قم، 1378.
- امام‌ علی، غررالحکم‌ و دررالحکم.
- سروش‌ عبدالکریم، فربه‌تر از ایدئولوژی، صراط، تهران، 1372.
- آریانپور عباس‌ و منوچهر، فرهنگ‌ دو جلدی‌ دانشگاهی‌ انگلیسی‌ به‌ فارسی، ج‌ 2، امیرکبیر، تهران، 1353.
- فلسفه‌ تاریخ: مجموعه‌ مقالات‌ از دایرة‌ المعارف‌ فلسفه، به‌ سرپرستی‌ پل‌ادواردز، ترجمه‌ بهزاد سالکی، چاپ‌ اول‌ پژوهشگاه‌ علوم‌ انسانی‌ و مطالعات‌ فرهنگی، تهران، 1375.
- قدرت: فرانسانی‌ یا شرشیطانی، استیون‌ لوکس‌ (ویراسته)، ترجمه‌ فرهنگ‌ رجایی، مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ فرهنگی، تهران، 1370.
- الاصفهانی‌ الراغب، المفردات، الطبع‌ الاول، المیمنیة، مصر، 1324 ق.
- الریشهری‌ محمد، موسوعة‌ الامام‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ فی‌ الکتاب‌ والسنة‌ والتاریخ، بمساعدة‌ محمد کاظم‌ الطباطبایی‌ و محمود الطباطبایی، ج‌ 4، الطبعة‌ الاولی، دارالحدیث، قم، 1421 ق.
- امام‌ علی، نهج‌البلاغه.
‌    ‌پی‌نوشت‌ها :

.1 قزوینی، همان، ص‌ 67 ؛ «یستدل‌ علی‌ ادبار الدول‌ باربع: تضییع‌ الاصول‌ والتمسک‌ بالفروع‌ و تقدیم‌ الاراذل‌ و تأخیر الافاضل».
.2 همان، ص‌ 72.
.3 همان، ص‌ 224.
.4 همان، ص‌ 220.
.5 نهج‌البلاغه، کلمات‌ قصار 437.
.6 نصرت‌الله‌ جمالی، عوامل‌ سقوط‌ حکومت‌ها در قرآن‌ و نهج‌البلاغه، ص‌ 84.
.7 الریشهری، موسوعة‌ الامام‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ فی‌ الکتاب‌ والسنة‌ والتاریخ، ج‌ 4، ص‌ 315.
.8 المصدر، ص‌ 316 ؛ عنه(ع) : «ثبات‌ الملک‌ فی‌ العدل».
.9 المصدر. عنه(ع): «اعدل‌ تدم‌ القدرة».
.10 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 216.
.11 الریشهری، المصدر، ص‌ 318.
.12 المصدر، ص‌ 322.
.13 المصدر، همان.
.14 المصدر، ص‌ 324.
.15 المصدر، همان.
.16 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53 ؛ «ایاک‌ والدمأ و سفکها بغیر حلها فانه‌ لیس‌ شیء ادنی‌ لنقمة‌ و لا اعظم‌ لتبعة‌ ولا احری‌ بزوال‌ نعمة‌ و انقطاع‌ مدة‌ من‌ سفک‌ الدمأ بغیر حقها وا سبحانه‌ مبتدی‌ بالحکم‌ بین‌ العباد فیما تسافکوا من‌ الدمأ یوم‌ القیامة».
.17 نهج‌البلاغه، نامه‌ 79.
.18 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 160.
.19 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 216.
.20 نازعات: 24.
.21 اعراف: 136 ؛ «فانتقمنا منهم‌ فاغرقناهم‌ فی‌ الیم‌ ...».
.22 یونس: 92.
.23 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 161.
.24 غرر الحکم.
.25 همان، ص‌ 618.
.26 همان، ص‌ 616.
.27 محمدرضا الحکیمی، (والحکیمی، محمد و علی). الحیاة، ج‌ 3، ص‌ 163.
.28 همان، ج‌ 1، ص‌ 163.
.29 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 161.
.30 همان، حکمت‌ 113.
.31 همان، حکمت‌ 54.
.32 همان، حکمت‌ 211 ؛ «الاستشارة‌ عین‌ الهدایة».
.33 المحاسن، ص‌ 602. «قال‌ رسول‌ ا6: مشاورة‌ العاقل‌ الناصح‌ رشد و یمن‌ و توفیق‌ من‌ ا فاذا اشار علیک‌ الناصح‌ العاقل‌ فایاک‌ والخلاف‌ فان‌ فی‌ ذلک‌ العطب».
.34 شوری: 38.
.35 آل‌ عمران: 159.
.36 احزاب: 36.
.37 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 321.
.38 ر . ک: کاظم‌ قاضی‌زاده، «اعتبار رأی‌ اکثریت». حکومت‌ اسلامی، ش‌ 6، زمستان‌ 1376، ص‌ 131 - 155.
.39 ر . ک: حسین‌علی‌ المنتظری، دراسات‌ فی‌ ولایة‌ الفقیه‌ و فقه‌ الدولة‌ الاسلامیة، ج‌ 2، ص‌ 37.
.40 کاظم‌ قاضی‌زاده، همان، ص‌ 132 - 134.
.41 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53 ؛ «ان‌ شر وزرائک‌ من‌ کان‌ للاشرار قبلک‌ وزیرا و من‌ شرکهم‌ من‌ الاَّثام».
.42 حکیمی، همان، ج‌ 1، ص‌ 168 ؛ «شاور فی‌ امرک‌ الذین‌ یخشون‌ ا عزوجل».
.43 همان، ج‌ 5، ص‌ 214 ؛ «شاور فی‌ امورک‌ الذین‌ یخشون‌ ا ترشد».
.44 میزان‌ الحکمة، ج‌ 5، ص‌ 215 ؛ «شاور ذری‌ العقول‌ تأمن‌ من‌ الزلل‌ والندم».
.45 حکیمی، همان، ج‌ 1، ص‌ 167 ؛ «قال‌ الصادق(ع): شاور فی‌ امورک‌ مما یقضنی‌ الدین‌ من‌ فیه‌ خمس‌ خصال: عقل‌ و حلم‌ و تجربه‌ و نصح‌ و تقوی».
.46 همان، ص‌ 167 - 168 ؛ «و عنه‌ ایضاً: لا تکونن‌ اول‌ مشیر و ایاک‌ والرأی‌ الفطیر، و تجنب‌ ارتجال‌ الکلام‌ ولا تشر علی‌ مستبد برأیه‌ ولاعلی‌ و غد ولاعلی‌ متلون‌ ولا علی‌ لجوج‌ و خف‌ ا فی‌ موافقة‌ هوی‌ المستشیر فان‌ التماس‌ موافقته‌ لؤ‌م‌ و سوء الاستماع‌ منه‌ خیانة».
.47 نهج‌ البلاغه، نامه‌ 53 ؛ «لا تکن‌ عبد غیرک‌ و قد جعلک‌ ا حراً».
.48 الریشهری، المصدر، ص‌ 331 [بحارالانوار 32 / 134 / 107]. «ایهاالناس! ان‌ آدم‌ لم‌ یلد عبدا ولا امة‌ و ان‌ الناس‌ کلهم‌ احرار».
.49 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53 ؛ «لیکن‌ احب‌ الامور الیک‌ اوسطها فی‌ الحق‌ و اعمها فی‌ العدل‌ واجمعها لرضی‌ الرعیة‌ فان‌ سخط‌ العامه‌ یجحف‌ برضی‌ الخاصة‌ و ان‌ سخط‌ الخاصة‌ یغتفر مع‌ رضی‌ العامة».
.50 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.51 شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ابن‌ ابی‌ الحدید، ج‌ 3، ص‌ 186.
.52 همان.
.53 ر . ک: جمالی، همان، ص‌ 164 - 170 و محمدحسین‌ مهوری، «سیره‌ و روش‌ حضرت‌ علی(ع) در برخورد با مخالفان‌ خود». حکومت‌اسلامی، ش‌ 16، تابستان‌ 79.
.54 مهوری، همان، به‌ نقل‌ از انساب‌ الاشراف، ج‌ 2، ص‌ 359.
.55 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 208.
.56 الریشهری، نفس‌ المصدر، ص‌ 325.
.57 المصدر.
.58 المصدر.
.59 المصدر.
.60 المصدر، ص‌ 326.
.61 المصدر، ص‌ 321.
.62 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.63 الریشهری، المصدر، ص‌ 155 [بحار الانوار 72 / 345 / 42].
.64 نهج‌ البلاغه، نامه‌ 53 ؛ «واجعل‌ لذوی‌ الحاجات‌ منک‌ قسماً‌ تفرغ‌ لهم‌ فیه‌ شخصک‌ و تجلس‌ لهم‌ مجلسا عاماً‌ فتتواضع‌ فیه‌ لله‌ الذی‌ خلقک‌ و تقعد عنهم‌ جندک‌ و اعوانک‌ من‌ احراسک‌ و شرطک‌ حتی‌ یکلمک‌ متکلمهم‌ غیر متتعتع‌ فانی‌ سمعت‌ رسول‌ا صلی‌ا علیه‌ و آله‌ - یقول‌ فی‌ غیر موطن: من‌ تقدس‌ امة‌ لا یؤ‌خذ للضعیف‌ فیها حقه‌ من‌ القوی‌ غیر متتعتع».
.65 همان‌ ؛ «ثم‌ ان‌ للوالی‌ خاصة‌ و بطانة‌ فیهم‌ استئثار و تطاول‌ و قلة‌ انصاف‌ فی‌ معاملة‌ فاحسم‌ مادة‌ اولئک‌ بقطع‌ اسباب‌ تلک‌ الاحوال».
.66 الریشهری، المصدر، ص‌ 326.
.67 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.68 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.69 همان، خطبه‌ 200.
.70 همان، نامه‌ 53 ؛ «فحط‌ عهدک‌ بالوفأ وارع‌ ذمتک‌ بالامانة‌ واجعل‌ نفسک‌ خبة‌ دون‌ ما اعطیت‌ فانه‌ لیس‌ من‌ فرائض‌ ا شی‌ الناس‌ اشد علیه‌ اجتماعاً‌ مع‌ تفرق‌ اهوائهم‌ و تشتت‌ آرائهم‌ من‌ تعظیم‌ الوفأ بالعهود ... فلا تعذرن‌ بذمتک‌ ولا تخیسنَّ‌ بعهدک‌ ولا تختلنَّ‌ عدوک».
.71 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 2.
.72 همان، خطبه‌ 131 ؛ «اللهم‌ انک‌ تعلم‌ انه‌ لم‌ یکن‌ الذی‌ کان‌ منا منافسة‌ فی‌ سلطان‌ ولا التماس‌ شیء من‌ فضول‌ الحطام‌ ولکن‌ لزو المعالم‌ من‌ دینک‌ و نظهر الاصلاح‌ فی‌ بلادک‌ فیأمن‌ المظلومون‌ من‌ عبادک‌ و تقام‌ المعطلة‌ من‌ حدودک».
.73 الریشهری، المصدر، ص‌ 267 [غررالحکم‌ 5684].
.74 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 40.
.75 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 40.
.76 الریشهری، المصدر، ص‌ 268 - 283.
.77 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.78 همان.
.79 همان.
.80 نهج‌البلاغه، نامه‌ 12.
.81 الریشهری، المصدر، ص‌ 285 - 292.
.82 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.83 الریشهری، المصدر، ص‌ 295 - 298.
.84 المصدر، ص‌ 306 - 313.
.85 المصدر، ص‌ 175 - 181.
.86 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53 و الریشهری، المصدر، ص‌ 169 - 175.
.87 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.88 الریشهری، المصدر، ص‌ 182 - 189.
.89 المصدر، ص‌ 190 - 203.
.90 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 328 ؛ «ان‌ ا سبحانه‌ فرض‌ فی‌ اموال‌ الاغنیأ اقوات‌ الفقرأ فما جاع‌ فقیر الا بما متع‌ به‌ غنی‌ وا تعالی‌ مسائلهم‌ عن‌ ذلک».
.91 الریشهری، المصدر، ص‌ 203 ؛ «ان‌ ا فرض‌ علی‌ الاغنیأ فی‌ اموالهم‌ بقدر ما یکفی‌ فقرأهم‌ فان‌ جاعوا و عروا و جهدوا فی‌ منع‌ الاغنیأ فحق‌ علی‌ ا ان‌ یحاسبهم‌ یوم‌ القیامة‌ و یعذبهم».
.92 المصدر، ص‌ 204.
.93 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.94 الریشهری، المصدر، ص‌ 159 [غررالحکم‌ 6199].
.95 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 34.
.96 همان، نامه‌ 53.
.97 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 192.
.98 همان، کلمات‌ قصار، 199.
.99 محمد الریشهری، موسوعة‌ الامام‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ فی‌ الکتاب‌ والسنة‌ والتاریخ، ج‌ 4، ص‌ 131 - 132 ؛ به‌ نقل‌ از بحارالانوار 21 / 385 / 10 .
.100 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 110.
.101 محمد الریشهری، نفس‌ المصدر.
.102 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.103 همان، خطبه‌ 216.
.104 نهج‌البلاغه، حکمت‌ 37.
.105 همان، حکمت‌ 322.
60. Charisma.1
.107 بحارالانوار، ج‌ 76، ص‌ 63.
.108 محمد الریشهری، المصدر، ص‌ 166 - 167 [الامالی‌ للمفید 3/3].
.109 المصدر، ص‌ 130.
.110 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.111 همان، خطبه‌ 158.
.112 همان، خطبه‌ 158.
.113 همان، نامه‌ 3.
.114 همان، خطبه‌ 192.
.115 نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
.116 همان.
.117 الریشهری، المصدر، ص‌ 252 - 253 [تخف‌ العقول: 136].
.118 المصدر، ص‌ 253 - 256.
.119 المصدر، ص‌ 256 [عوالی‌ اللاَّلی: 2/ 343 / 5].
.120 المصدر، ص‌ 257 [الکافی‌ 7 / 412 / 1].
.121 المصدر، ص‌ 259 [عوالی‌ اللاَّلی‌ 2 / 344 / 8].
.122 المصدر، ص‌ 261 [بحارالانوار 27 / 284 / 15].

تبلیغات