حق عدالت
آرشیو
چکیده
متن
عدالت از پیچیدهترین موضوعاتى است که اندیشه بشرى درباره آن به تامل و تفکر پرداخته است. پیچیدگى نظرى عدالت از یک سو، و دشوارى بسیار در تحقق عملى آن از سوى دیگر، عدالت را، هم به مفهومى بسیار بغرنج تبدیل کرده و هم دغدغهاى دائمى و بزرگ براى همه بشر بوده است. شاید در مورد هیچ موضوعى به اندازه عدالت بحث و بررسى نشده، و شاید بتوان گفت که هیچ موضوعى به اندازه عدالت، موضع اختلاف نظر نیست تحقق آن در مقام عمل، از این هم بغرنجتر است.
در اندیشههاى مکتوب و غیر مکتوب موجود در ادبیات عربى و اسلامى، اولین کسى که به موضوع عدالت نگاه ژرف داشته، امام على (ع) است. حضرت على (ع) هم بر پیچیدگى عدالت و هم بر اهمیت آن واقف است. ایشان در عبارتى کوتاه عصاره همه نزاعها درباره عدالت را بیان مىفرمایند: «العدل، اوسع الاشیاء فىالتواصف واضعیتها فى التاصف»؛ یعنى عدل در مقام توصیف بسیار فراخ و در مقام عمل، بسیار تنگ و دشوار است.
این بیان موجز، تبیین پیچیدگى عدالت است. شاید راز پیچیدگى و دشوارى تحقق عدالت در عمل نیز این است که انسانها عدالت را بیشتر بر اساس تمایلات درونى خود و به طور عمده برطبق منافع خود توصیف مىکنند. اما پیچیدگى درک عدالت و تحقق عملى آن، مانع تلاش براى رسیدن به آن نیست، چرا که امام على(ع) معتقد است که عرصه عدالت براى همگان عرصه فراختر از عرصه ستمگرى است.
در عدل وسعت و گشایش است و کسى که اجراى عدالت او را در تنگنا قرار مىدهد، ظلم و ستم بر او تنگتر خواهد آمد! معنایى عمیقتر، هر کس در پناه عدل احساس امنیت نکند، در دامان ظلم هرگز روى آرامش را نخواهد دید.
امام على(ع) عدالت را در حوزههاى مختلفى به کار برده است. یکى از این حوزهها ارتباط انسان با خداست. از نظر امام، خداوند متعال جهان را به لطف خود به سامان آورد و به امر خود از درهم ریختن نگه داشت و به قدرت خود استوارىاش بخشید.(1)
امام على (ع) اساس هستى را عادلانه مىداند که خداوند آن را بر پایه «حق» آفریده است. در حقیقت در تفکر حضرت على، «حق» مظهر مفاهیم راستى، پایدارى و عدالت است. یعنى هیچ واژه دیگرى نمىتواند چون حق عصاره عدالت را نشان دهد. حضرت على(ع) جهان هستى را جهانى عادلانه تصور مىکند که در آن حق از میان رفتنى نیست. این عدالت در هستىو خلقت، باید در رفتار انسانها نیز نمود داشته باشد. در قاموس امام، فضل خداوند بر مبناى عدالت است؛ چه در مقام خلقت و چه در مقام رفتار با بندگان خود. و بر همین اساس مىفرماید: خداوندى که در هر وعده صادق است، فراتر از آن است که بر بندگان خود ستم روا دارد؛ با آفریدگان خود به عدالت رفتار مىکند و همه احکام او با عدالت همراه است.(2)
آن حضرت خلقت و جریان امور هستى را کاملاً عادلانه مىداند و این عدالت درباره انسانها هم مصداق مىیابد، پس انسانها هم باید در رفتار خود عدالت پیشه کنند، در غیر اینصورت عدالت خداوندى ایجاب مىکند که عقوبت سختى ببینند. در نظر امام چنین عقوبتى نیز بر قرارى عدالت است، و با این همه، این مسئله به معناى واگذار کردن امر عدالت به خداوند نیست، بلکه عدالت چنانکه گفته شد، از اهمیتى برخوردار است که همه انسانها باید براى برقرارى آن تلاش کنند. در اینجا بیان حضرت درباره عدالت از حوزه رابطه انسان با خداوند خارج و رابطه انسانها با یکدیگر را پوشش مىدهد.
از دیدگاه امام، فساد و تباهى هرگز نمىتواند اساس و قانون زندگى قرار گیرد. فقط حق و عدالت است که اساس زندگىاست. حال عدالت در جامعه انسانى چگونه برقرار مىشود؟ پیشتر گفته شد که از نظر حضرت على، برقرارى عدالت در عمل، بسیار دشوارتر از توصیف آن است، ولى اصل مسلم وجود حکومت است که به بیانهاى مختلف از سوى امام مطرح شده است، زیرا اگر انسانها به خود سپرده شوند، طغیان مىکنند و توانمندان، ضعیفان را به بندگى خود مىکشند. امام در این باره در سخنى بسیار تامل برانگیز مىفرماید: در چنین فضایى قدرتمندان دنیا ناتوانان را مىخورند(3).
حکومت عادل و جامعه عادلانه
جامعه عادلانه جامعهاى سالم است و خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که براى ساختن چنین جامعهاى تلاش کنند و این امور را بى مسئولیت رها نکنند. در نظر امام حکومت عادل مهمترین عنصر در تحقق جامعه عادلانه است، زیرا امام معتقد است که کار مردم جز با شایستگى زمامداران، سامان نمىیابد».
حضرت على در این مورد، در زمینههاى مختلف بحث کرده است. درجایى مىفرماید: همانا زمامدار، امین خدا در روى زمین، بر پا دارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگیرى از فساد و گناه در میان مردم است.(4) در جایى دیگر مىفرماید: دولت عادل از واجبات است.(5)
از نظر امام، دولت با ثبات ویژگى مهم یک دولت عادل است؛ چنانکه در توصیف وضعیت مردم جزیرة العرب، برپایى یک حکومت با ثبات را نتیجه استقرار شریعت اسلام مىداند که «در سایه آن امور به آسانى انجام مىگرفت». ثبات از نظر امام، به این دلیل معیار مهمى است که تنها راه بقاى یک حکومت در بلند مدت، احساس رضایت مردم از آن است. حضرت حکومت ظالم ستمگر را بر فتنه دائمى ارجح مىداند، ولىاین به معناى تائید آن نیست. در حقیقت دیدگاه ایشان، چنان که پیشتر گفته شد عدالت در هستى جارى است و بالاخره روزى اجرا خواهد شد. از همین روى ایشان اصولاً دولت ظالم را دولتى ناپایدار مىداند و این در یک معنا، عین اجراى عدالت است. دولت عادل دولت ثابت و پایدار است، در حالى که دولت جائر در معرض زوال، ناپایدارى و نابودى است، چرا که حق پایدار و باطل در حال گذار است.(6) دولت غیر عادل مجازات خواهد شد و مجازات آن در دنیا زوال و در آخرت عقوبت و عذاب الهى است.
با این همه باز هم نباید نشست و بى عدالتىها را نظارهگر بود، زیرا خداوند به چنین امرى رضایت ندارد. حکومت عادلانه باید شکل بگیرد. البته از نظر امام، هم پایه و اساس حکومت باید عادلانه و با تبعیت از حق باشد و هم رفتار آن باید عادلانه باشد.
در عادلانه بودن رفتار حکومت اصل راهنما انطباق آن با نظم هستى است، به همین دلیل امام در مقایسه «عدل» «وجود»، عدل را بر آن ارجح مىداند، چرا که عدل امور را در موقعیتى که باید باشند، قرار مىدهد، در حالى که جود، به نوعى ایجاد بى نظمى در این وضعیت است.(7) البته این بیان بسیار پیچیده است و تشخیص جایگاه هر چیز و هر کس، واقعاً دشوار است، ولى این یک اصل راهنماست و کسى که عامداً از آن عدول کند، از محور عدالت و حق فاصله گرفته است.
امام على (ع) با اینکه معتقد است، بر قرارى عدالت در عمل بسیار مشکل است، ولىمعیارهاى متعددى را در کنار اصل راهنماى فوق در اختیار ما قرار مىدهد که بیان ویژگىهاى رفتار عادلانه حکومت است!
چنان که گفته شد عمل به عدالت در عرصه سیاست و اجتماع، از نگاه حضرت على (ع) بسیار دشوار است، هر چند در واقعِ امر، تبیین عدالت هم بسیار سخت است و یکى از مفاهیم چالش بر انگیز بوده است.
با این همه این دشوارى، به معناى انتظار اجراى عدالت از سوى خداوند نیست، بلکه به بیان امام، خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که نسبت به سیرى ستمگر و گرسنگى مظلوم ساکت ننشینند و دست روى دست نگذارند که به معنى ضرورت اجراى فرمان الهى براى برقرارى عدالت در عرصه اجتماع و سیاست است در اینجا امام وارد عرصه سیاست مىشود و با تعابیر مختلفى از عدالت یاد مىکند. در برخى موارد با بیان سادهاى به تعریف آن مىپردازد. در بسیارى موارد، عدل را همان انصاف مىخواند. به همین دلیل، انصاف یکى از محورىترین موضوعات در توصیههاى حضرت به حکمرانان است.(10) عدل و انصاف، چنانکه در مقایسه با جود گفته شد، در برگیرنده همگان از دوست و دشمن است و امام به دادگرى براى دوست و دشمن توصیه مىکند.
در نظام عادلانه اسلامى همگان، اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، احساس امنیت و آرامش مىکنند. حکومت عادلانه اسلامى کرامت انسانى را در عالىترین درجه ممکن رعایت مىکند. در نامه امام به مالک عبارتى وجود دارد که على رغم تکرار بسیار آن، هرگز درباره مفهوم و آثار آن در عرصه اجتماع، سیاست و دیندارى تأمل جدى به عمل نیامده مردم است. و در بیان امام دو دستهاند: یا برادران دینى تو هستند یا در خلقت با تو برابرند.(11) این عبارت مىتواند مبناى سیاستى کاملاً عادلانه در هر جامعهاى، به ویژه یک جامعه اسلامى باشد تا در آن، انسانها به دلایل مختلف سیاسى و عقیدتى تحت فشار قرار نگیرند.
امام آثار بسیارى براى اجراى عدالت در جامعه قائل است که تامل در آنها بسیار اثر گذار است، آن حضرت را منشا همه نیکىها و بالاترین درجه ایمان معرفى مىکند؛ یعنى مهمترین معیار براى ارزیابى ایمان افراد، عملکرد عادلانه آنها در رفتارهاى مختلف فردى و اجتماعى است. بر این اساس، از دید امام، از آنجا که اراده الهى بر خلقت عادلانه هستى تعلق گرفته است، مهمترین ملاک براى ارزیابى میزان ایمان انسانها به خداوند، نسبت عملکرد آنها با عدالت و انصاف است.
امام زمانى که از ضرورت برقرارى عدالت بحث مىکند، ابعاد مختلفى را مورد توجه قرار مىدهد. ایشان در مرحله نخست، عدالت را در درون انسان و تلاش وى براى دورى از هواى نفس جستوجو مىکند، زیرا بدون این الزام درونى، الزام به عدالت بیرونى بى معناست. در نظر ایشان، محبوبترین بنده نزد خدا کسى است که خود را بر عدل و دادگرى ملزم نموده، نخستین عدل وى درباره خویشتن، نفى هوا و امیال از نفس خود مىباشد.(12) اما این پایان کار نیست، بلکه آغاز راه است، چرا که اساساً هدف از این کار اقدام به عدالت در عرصه اجتماع است، چرا که امام گستره عدالت را حوزه همگانى مىداند با عبارت «العدل سائس عام»، بر ضرورت بر پایى عدل و اقامه آن در عرصه اجتماع و سیاست تاکید مىکند و این امر را بیش از همه وظیفه حکومت مىداند، زیرا موضوع فراتر از افراد است.
امام هدف از حکومت و تنها غایت آن را برقرارى عدالت مىداند و اساساً انگیزه خود از پذیرش حکومت را نیز بر همین اصل استوار مىسازد که مىفرماید: اگر خداوند از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام ننشینند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر گردن آن مىانداختم.(13) امام على (ع) یکى از معیارهاى عدالت را راستگویى مىداند، در آغاز خلافت خود مىفرماید: به آنچه مىگویم، پایبندم و ضمانت مىدهم که آن را اجرا کنم.(14) این پایبندى به عدالت، در لحظه لحظه رفتار سیاسى امام در دوران حکومت و در تمامى خطابهها و نامههاى سیاسى آن حضرت کاملاً مشهود است. اما چنانکه خود امام مىفرماید، برقرارى عدالت بسیار دشوار است و آن حضرت هم با موانع جدى در این راه مواجه مىگردد که مباحث زیادى در این زمینه موجود است.
امام در بحث از ضرورت رفتار عادلانه حکومت، موضوع را از ابعاد مختلف مورد بررسى قرار مىدهد. در وهله نخست تاکید امام بر اصل حکومت است که باید عادلانه باشد و کسانى که شایستگى آن را دارند در مقام تدبیر امور عمومى قرار گیرند. امام على(ع) اوج بى عدالتى را سپردن کارهاى بزرگ به افراد کوچک مىداند که اوج این مسئله در حکومت اتفاق مىافتد. تحقق این موضوع (مدیریت شایسته سالارى) هم در مقام عمل با دشوارىهاى بسیار مواجه است و عوامل و مولفههاى بسیارى مورد نیاز است که این موضوع در سطوح مختلف مدیریت سیاسى، به مرحله عمل برسند.
عدالت اقتصادى
در وراى این موضوع، عمدهترین تأکیدات حضرت على(ع) در مورد عدالت، وجه اقتصادى و تلاش براى بهرهمندى هر چه عادلانهتر افراد از منابع عمومى است. شاید بتوان گفت تمام تاکیدهاى امام در مورد رفتار عادلانه، به نحوى به این موضوع ارتباط مىیابد. چنانکه انگیزه خود را از قبول خلافت، عهد خداوند از علما در خاموش نماندن نسبت به سیرى ستمگران اعلام کرد و در همان حال فرمود که اگر مال حرامى به کابین زنان قرار گرفته باشد، آن را باز پس مىگیرد و خطاب به ابن عباس تاکید کرد که ارزش حکومت در نزد من از یک نعلین کهنه کمتر است، مگر آنکه به وسیله آن حقى ادا شود و باطلى دفع گردد.(15)
در مرحله بعد در نامهها و عهد نامههاى حکومتىاش، بیش از همه بر همین موضوع تأکید دارد، چرا که معتقد است، عدالت با از میان رفتن استثمار برقرار مىگردد.(16)
استثمار هم همواره در تمامى ابعاد زندگى بشر حضور داشته است. استثمار به معنى بهرهمندى دیگران از کار و زحمت افراد دیگر است. امام مىفرماید: عثمان در تقسیم اموال عمومى است. استثمار به معنى گزینشى عمل کرد...، و خداوند بزرگ درباره کسانى که اموال و امکانات را ویژه خود مىسازند، حکم قطعى دارد.(17) ایشان در بیان چرایىجنگ با معاویه، به مسئله مهم بهرهمندى نا عادلانه آنان از اموال عمومى اشاره مىکند: ما تصمیم داریم به سوىمعاویه و شامیان (براى جهاد) برویم، آنانکه به قانون خدا عمل نکردند و اموال عمومى را ویژه خویشان و اطرافیان خود ساختند. امام در نامه خود به مالک نیز بیش از همه، در مورد چگونگى توزیع اموال عمومى بحث مىکند و او را از اینکه این اموال را ویژه خود سازد، بر حذر مىدارد و خطاب به وى مى فرماید: «از اینکه آنچه به همگان تعلق دارد، به خود اختصاص دهى، پرهیز کن!»
آن حضرت خطاب به کارگزاران خود آنان را به انصاف در ارتباط با مردم توصیه مىکند، چرا که آنان خزانه داران رعیت هستند و باید در بر آوردن نیازهاى آنان تلاش کنند.(18) امام هنگام تأکید بر ویژگىهاى پیشوایان عادل، باز هم از میزان بهرهمندى آنان از نعمات اقتصادى سخن مىگوید و مىفرماید: خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که شأن و اندازه خود را (در بهرهمندى از مواهب مادى) در حد ضعیفترین مردم نگه دارند، تا بینوایى مستمندان، آنان را گرفتار اندوه نگرداند.(19)
امام على(ع) معتقد است که برقرارى عدالت در عمل دشوارترین امور است، هر چند که توصیف و تعریف آن بسیار آسان باشد. توصیههاى مکرر ایشان به حاکمان نیز به همین دلیل است. ایشان مىفرمایند: زمامدارىها، میدان آزمون مردان است.(20) کسانى از این آزمون سربلند بیرون مىآیند که عدالت بورزند. عدالت حاکم موجب پایدارى ملت است و این چیزى است که هم حضرت على بدان تصریح کرده است و هم تجارب بشرى به ما گوشزد مىکند. امام على در این باره مىفرماید: امور رعیت جز با اصلاح زمامداران اصلاح نمىگردد(21) و صالح بودن زمامداران هم به عدالت است. از این نظر عدالت عنصر ذاتى و مهمترین رکن سیاست از دیدگاه امام على (ع) است و اندیشه سیاسى وى بدون درک مفهوم و اهمیت عدالت قابل درک نیست. از دید امام وجه اصلى تمایز حکومت اسلامى عدالت و دورى از ستم است، چرا که ستمگرى حاکم، مهمترین عامل براى از میان رفتن اصول اخلاقى در جامعه است.
در پایان این مقال، بر عنصرى که حضرت على بیش از هر چیز بر آن تاکید مىکند، تأکید مىکنیم و آن قطعى بودن اجراى عدالت از سوى خداوند، چه در این دنیا و چه در آخرت است. حضرت در این باره مىفرماید: من از رسول خدا شنیدم که روز رستاخیز امام ستمگر را بیاورند و او را نه یارى بود، نه کسى که از سوى او پوزش بخواهد. پس او را در دوزخ افکنند.(22) راز اینکه امام على هنگام شهادت قسم خورد که رستگار شد، به همین امر باز مىگردد که هرگز در مقام حکومت و یا غیر آن، بر احدى ظلم روا نداشته است و هرگز خود را در مقام حاکمان جائر ندیده است. امام همواره به همگان توصیه مىکرد که با او آن گونه که با سلاطین جور سخن مىگویند، سخن نگویند،(23)زیرا امام تجسم نظرىو عملى عدالت بود.
پىنوشتها:
1. نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتى، خطبه 228، ص 549.
2. همان، خطبه 227.
3. تحف العقول، از سخنان حضرت على، حدیث 57.
4. شرح غرر الحکم، ج 6 ص 236.
5. همان، ج 4، ص 41.
6. همان، ج 5، ص 25، ج 1، ص 321 و ج 4، ص 10.
7. حکمت 437! عدل هر چیزى را در جاى خودش قرار مىدهد و بخشش آنها را از جاى خود بیرون مىکند. عدل همه افراد را در بر مىگیرد وجود افراد خاصى را بهرهمند سازد پس عدل شریف و برتر است.
8. نهج البلاغه خطبه 3.
9. همان، حکمت 231.
10. همان، نامه 53.
11. همان، نامه 53
12. همان، خطبه 87.
13. همان، خطبه 3.
14. همان، خطبه 66.
15. همان، حکمت 262.
16. غرر الحکم، 256.
17. نهج البلاغه، نامه 52.
18. همان، نامه 51.
19. همان، خطبه 309.
20. همان، حکمت 441.
21. همان خطبه 216.
22. همان، خطبه 164.
23. همان، خطبه 216.
1 ـ هیچ واژهاى نمىتواند مانند «حق»، عصاره عدالت را نشان دهد.
2 ـ «انصاف» از محورىترین مفاهیم در قلمرو عدالت است به گونهاى که «عدل» و «انصاف»، کاربردى یکسان یافتهاند.
3 ـ بدون الزام درونى در مورد عدالت، الزام به عدالت بیرونى بىمعناست، گام نخست در عدالت، دورى از هواى نفس است.
در اندیشههاى مکتوب و غیر مکتوب موجود در ادبیات عربى و اسلامى، اولین کسى که به موضوع عدالت نگاه ژرف داشته، امام على (ع) است. حضرت على (ع) هم بر پیچیدگى عدالت و هم بر اهمیت آن واقف است. ایشان در عبارتى کوتاه عصاره همه نزاعها درباره عدالت را بیان مىفرمایند: «العدل، اوسع الاشیاء فىالتواصف واضعیتها فى التاصف»؛ یعنى عدل در مقام توصیف بسیار فراخ و در مقام عمل، بسیار تنگ و دشوار است.
این بیان موجز، تبیین پیچیدگى عدالت است. شاید راز پیچیدگى و دشوارى تحقق عدالت در عمل نیز این است که انسانها عدالت را بیشتر بر اساس تمایلات درونى خود و به طور عمده برطبق منافع خود توصیف مىکنند. اما پیچیدگى درک عدالت و تحقق عملى آن، مانع تلاش براى رسیدن به آن نیست، چرا که امام على(ع) معتقد است که عرصه عدالت براى همگان عرصه فراختر از عرصه ستمگرى است.
در عدل وسعت و گشایش است و کسى که اجراى عدالت او را در تنگنا قرار مىدهد، ظلم و ستم بر او تنگتر خواهد آمد! معنایى عمیقتر، هر کس در پناه عدل احساس امنیت نکند، در دامان ظلم هرگز روى آرامش را نخواهد دید.
امام على(ع) عدالت را در حوزههاى مختلفى به کار برده است. یکى از این حوزهها ارتباط انسان با خداست. از نظر امام، خداوند متعال جهان را به لطف خود به سامان آورد و به امر خود از درهم ریختن نگه داشت و به قدرت خود استوارىاش بخشید.(1)
امام على (ع) اساس هستى را عادلانه مىداند که خداوند آن را بر پایه «حق» آفریده است. در حقیقت در تفکر حضرت على، «حق» مظهر مفاهیم راستى، پایدارى و عدالت است. یعنى هیچ واژه دیگرى نمىتواند چون حق عصاره عدالت را نشان دهد. حضرت على(ع) جهان هستى را جهانى عادلانه تصور مىکند که در آن حق از میان رفتنى نیست. این عدالت در هستىو خلقت، باید در رفتار انسانها نیز نمود داشته باشد. در قاموس امام، فضل خداوند بر مبناى عدالت است؛ چه در مقام خلقت و چه در مقام رفتار با بندگان خود. و بر همین اساس مىفرماید: خداوندى که در هر وعده صادق است، فراتر از آن است که بر بندگان خود ستم روا دارد؛ با آفریدگان خود به عدالت رفتار مىکند و همه احکام او با عدالت همراه است.(2)
آن حضرت خلقت و جریان امور هستى را کاملاً عادلانه مىداند و این عدالت درباره انسانها هم مصداق مىیابد، پس انسانها هم باید در رفتار خود عدالت پیشه کنند، در غیر اینصورت عدالت خداوندى ایجاب مىکند که عقوبت سختى ببینند. در نظر امام چنین عقوبتى نیز بر قرارى عدالت است، و با این همه، این مسئله به معناى واگذار کردن امر عدالت به خداوند نیست، بلکه عدالت چنانکه گفته شد، از اهمیتى برخوردار است که همه انسانها باید براى برقرارى آن تلاش کنند. در اینجا بیان حضرت درباره عدالت از حوزه رابطه انسان با خداوند خارج و رابطه انسانها با یکدیگر را پوشش مىدهد.
از دیدگاه امام، فساد و تباهى هرگز نمىتواند اساس و قانون زندگى قرار گیرد. فقط حق و عدالت است که اساس زندگىاست. حال عدالت در جامعه انسانى چگونه برقرار مىشود؟ پیشتر گفته شد که از نظر حضرت على، برقرارى عدالت در عمل، بسیار دشوارتر از توصیف آن است، ولى اصل مسلم وجود حکومت است که به بیانهاى مختلف از سوى امام مطرح شده است، زیرا اگر انسانها به خود سپرده شوند، طغیان مىکنند و توانمندان، ضعیفان را به بندگى خود مىکشند. امام در این باره در سخنى بسیار تامل برانگیز مىفرماید: در چنین فضایى قدرتمندان دنیا ناتوانان را مىخورند(3).
حکومت عادل و جامعه عادلانه
جامعه عادلانه جامعهاى سالم است و خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که براى ساختن چنین جامعهاى تلاش کنند و این امور را بى مسئولیت رها نکنند. در نظر امام حکومت عادل مهمترین عنصر در تحقق جامعه عادلانه است، زیرا امام معتقد است که کار مردم جز با شایستگى زمامداران، سامان نمىیابد».
حضرت على در این مورد، در زمینههاى مختلف بحث کرده است. درجایى مىفرماید: همانا زمامدار، امین خدا در روى زمین، بر پا دارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگیرى از فساد و گناه در میان مردم است.(4) در جایى دیگر مىفرماید: دولت عادل از واجبات است.(5)
از نظر امام، دولت با ثبات ویژگى مهم یک دولت عادل است؛ چنانکه در توصیف وضعیت مردم جزیرة العرب، برپایى یک حکومت با ثبات را نتیجه استقرار شریعت اسلام مىداند که «در سایه آن امور به آسانى انجام مىگرفت». ثبات از نظر امام، به این دلیل معیار مهمى است که تنها راه بقاى یک حکومت در بلند مدت، احساس رضایت مردم از آن است. حضرت حکومت ظالم ستمگر را بر فتنه دائمى ارجح مىداند، ولىاین به معناى تائید آن نیست. در حقیقت دیدگاه ایشان، چنان که پیشتر گفته شد عدالت در هستى جارى است و بالاخره روزى اجرا خواهد شد. از همین روى ایشان اصولاً دولت ظالم را دولتى ناپایدار مىداند و این در یک معنا، عین اجراى عدالت است. دولت عادل دولت ثابت و پایدار است، در حالى که دولت جائر در معرض زوال، ناپایدارى و نابودى است، چرا که حق پایدار و باطل در حال گذار است.(6) دولت غیر عادل مجازات خواهد شد و مجازات آن در دنیا زوال و در آخرت عقوبت و عذاب الهى است.
با این همه باز هم نباید نشست و بى عدالتىها را نظارهگر بود، زیرا خداوند به چنین امرى رضایت ندارد. حکومت عادلانه باید شکل بگیرد. البته از نظر امام، هم پایه و اساس حکومت باید عادلانه و با تبعیت از حق باشد و هم رفتار آن باید عادلانه باشد.
در عادلانه بودن رفتار حکومت اصل راهنما انطباق آن با نظم هستى است، به همین دلیل امام در مقایسه «عدل» «وجود»، عدل را بر آن ارجح مىداند، چرا که عدل امور را در موقعیتى که باید باشند، قرار مىدهد، در حالى که جود، به نوعى ایجاد بى نظمى در این وضعیت است.(7) البته این بیان بسیار پیچیده است و تشخیص جایگاه هر چیز و هر کس، واقعاً دشوار است، ولى این یک اصل راهنماست و کسى که عامداً از آن عدول کند، از محور عدالت و حق فاصله گرفته است.
امام على (ع) با اینکه معتقد است، بر قرارى عدالت در عمل بسیار مشکل است، ولىمعیارهاى متعددى را در کنار اصل راهنماى فوق در اختیار ما قرار مىدهد که بیان ویژگىهاى رفتار عادلانه حکومت است!
چنان که گفته شد عمل به عدالت در عرصه سیاست و اجتماع، از نگاه حضرت على (ع) بسیار دشوار است، هر چند در واقعِ امر، تبیین عدالت هم بسیار سخت است و یکى از مفاهیم چالش بر انگیز بوده است.
با این همه این دشوارى، به معناى انتظار اجراى عدالت از سوى خداوند نیست، بلکه به بیان امام، خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که نسبت به سیرى ستمگر و گرسنگى مظلوم ساکت ننشینند و دست روى دست نگذارند که به معنى ضرورت اجراى فرمان الهى براى برقرارى عدالت در عرصه اجتماع و سیاست است در اینجا امام وارد عرصه سیاست مىشود و با تعابیر مختلفى از عدالت یاد مىکند. در برخى موارد با بیان سادهاى به تعریف آن مىپردازد. در بسیارى موارد، عدل را همان انصاف مىخواند. به همین دلیل، انصاف یکى از محورىترین موضوعات در توصیههاى حضرت به حکمرانان است.(10) عدل و انصاف، چنانکه در مقایسه با جود گفته شد، در برگیرنده همگان از دوست و دشمن است و امام به دادگرى براى دوست و دشمن توصیه مىکند.
در نظام عادلانه اسلامى همگان، اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، احساس امنیت و آرامش مىکنند. حکومت عادلانه اسلامى کرامت انسانى را در عالىترین درجه ممکن رعایت مىکند. در نامه امام به مالک عبارتى وجود دارد که على رغم تکرار بسیار آن، هرگز درباره مفهوم و آثار آن در عرصه اجتماع، سیاست و دیندارى تأمل جدى به عمل نیامده مردم است. و در بیان امام دو دستهاند: یا برادران دینى تو هستند یا در خلقت با تو برابرند.(11) این عبارت مىتواند مبناى سیاستى کاملاً عادلانه در هر جامعهاى، به ویژه یک جامعه اسلامى باشد تا در آن، انسانها به دلایل مختلف سیاسى و عقیدتى تحت فشار قرار نگیرند.
امام آثار بسیارى براى اجراى عدالت در جامعه قائل است که تامل در آنها بسیار اثر گذار است، آن حضرت را منشا همه نیکىها و بالاترین درجه ایمان معرفى مىکند؛ یعنى مهمترین معیار براى ارزیابى ایمان افراد، عملکرد عادلانه آنها در رفتارهاى مختلف فردى و اجتماعى است. بر این اساس، از دید امام، از آنجا که اراده الهى بر خلقت عادلانه هستى تعلق گرفته است، مهمترین ملاک براى ارزیابى میزان ایمان انسانها به خداوند، نسبت عملکرد آنها با عدالت و انصاف است.
امام زمانى که از ضرورت برقرارى عدالت بحث مىکند، ابعاد مختلفى را مورد توجه قرار مىدهد. ایشان در مرحله نخست، عدالت را در درون انسان و تلاش وى براى دورى از هواى نفس جستوجو مىکند، زیرا بدون این الزام درونى، الزام به عدالت بیرونى بى معناست. در نظر ایشان، محبوبترین بنده نزد خدا کسى است که خود را بر عدل و دادگرى ملزم نموده، نخستین عدل وى درباره خویشتن، نفى هوا و امیال از نفس خود مىباشد.(12) اما این پایان کار نیست، بلکه آغاز راه است، چرا که اساساً هدف از این کار اقدام به عدالت در عرصه اجتماع است، چرا که امام گستره عدالت را حوزه همگانى مىداند با عبارت «العدل سائس عام»، بر ضرورت بر پایى عدل و اقامه آن در عرصه اجتماع و سیاست تاکید مىکند و این امر را بیش از همه وظیفه حکومت مىداند، زیرا موضوع فراتر از افراد است.
امام هدف از حکومت و تنها غایت آن را برقرارى عدالت مىداند و اساساً انگیزه خود از پذیرش حکومت را نیز بر همین اصل استوار مىسازد که مىفرماید: اگر خداوند از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام ننشینند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر گردن آن مىانداختم.(13) امام على (ع) یکى از معیارهاى عدالت را راستگویى مىداند، در آغاز خلافت خود مىفرماید: به آنچه مىگویم، پایبندم و ضمانت مىدهم که آن را اجرا کنم.(14) این پایبندى به عدالت، در لحظه لحظه رفتار سیاسى امام در دوران حکومت و در تمامى خطابهها و نامههاى سیاسى آن حضرت کاملاً مشهود است. اما چنانکه خود امام مىفرماید، برقرارى عدالت بسیار دشوار است و آن حضرت هم با موانع جدى در این راه مواجه مىگردد که مباحث زیادى در این زمینه موجود است.
امام در بحث از ضرورت رفتار عادلانه حکومت، موضوع را از ابعاد مختلف مورد بررسى قرار مىدهد. در وهله نخست تاکید امام بر اصل حکومت است که باید عادلانه باشد و کسانى که شایستگى آن را دارند در مقام تدبیر امور عمومى قرار گیرند. امام على(ع) اوج بى عدالتى را سپردن کارهاى بزرگ به افراد کوچک مىداند که اوج این مسئله در حکومت اتفاق مىافتد. تحقق این موضوع (مدیریت شایسته سالارى) هم در مقام عمل با دشوارىهاى بسیار مواجه است و عوامل و مولفههاى بسیارى مورد نیاز است که این موضوع در سطوح مختلف مدیریت سیاسى، به مرحله عمل برسند.
عدالت اقتصادى
در وراى این موضوع، عمدهترین تأکیدات حضرت على(ع) در مورد عدالت، وجه اقتصادى و تلاش براى بهرهمندى هر چه عادلانهتر افراد از منابع عمومى است. شاید بتوان گفت تمام تاکیدهاى امام در مورد رفتار عادلانه، به نحوى به این موضوع ارتباط مىیابد. چنانکه انگیزه خود را از قبول خلافت، عهد خداوند از علما در خاموش نماندن نسبت به سیرى ستمگران اعلام کرد و در همان حال فرمود که اگر مال حرامى به کابین زنان قرار گرفته باشد، آن را باز پس مىگیرد و خطاب به ابن عباس تاکید کرد که ارزش حکومت در نزد من از یک نعلین کهنه کمتر است، مگر آنکه به وسیله آن حقى ادا شود و باطلى دفع گردد.(15)
در مرحله بعد در نامهها و عهد نامههاى حکومتىاش، بیش از همه بر همین موضوع تأکید دارد، چرا که معتقد است، عدالت با از میان رفتن استثمار برقرار مىگردد.(16)
استثمار هم همواره در تمامى ابعاد زندگى بشر حضور داشته است. استثمار به معنى بهرهمندى دیگران از کار و زحمت افراد دیگر است. امام مىفرماید: عثمان در تقسیم اموال عمومى است. استثمار به معنى گزینشى عمل کرد...، و خداوند بزرگ درباره کسانى که اموال و امکانات را ویژه خود مىسازند، حکم قطعى دارد.(17) ایشان در بیان چرایىجنگ با معاویه، به مسئله مهم بهرهمندى نا عادلانه آنان از اموال عمومى اشاره مىکند: ما تصمیم داریم به سوىمعاویه و شامیان (براى جهاد) برویم، آنانکه به قانون خدا عمل نکردند و اموال عمومى را ویژه خویشان و اطرافیان خود ساختند. امام در نامه خود به مالک نیز بیش از همه، در مورد چگونگى توزیع اموال عمومى بحث مىکند و او را از اینکه این اموال را ویژه خود سازد، بر حذر مىدارد و خطاب به وى مى فرماید: «از اینکه آنچه به همگان تعلق دارد، به خود اختصاص دهى، پرهیز کن!»
آن حضرت خطاب به کارگزاران خود آنان را به انصاف در ارتباط با مردم توصیه مىکند، چرا که آنان خزانه داران رعیت هستند و باید در بر آوردن نیازهاى آنان تلاش کنند.(18) امام هنگام تأکید بر ویژگىهاى پیشوایان عادل، باز هم از میزان بهرهمندى آنان از نعمات اقتصادى سخن مىگوید و مىفرماید: خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که شأن و اندازه خود را (در بهرهمندى از مواهب مادى) در حد ضعیفترین مردم نگه دارند، تا بینوایى مستمندان، آنان را گرفتار اندوه نگرداند.(19)
امام على(ع) معتقد است که برقرارى عدالت در عمل دشوارترین امور است، هر چند که توصیف و تعریف آن بسیار آسان باشد. توصیههاى مکرر ایشان به حاکمان نیز به همین دلیل است. ایشان مىفرمایند: زمامدارىها، میدان آزمون مردان است.(20) کسانى از این آزمون سربلند بیرون مىآیند که عدالت بورزند. عدالت حاکم موجب پایدارى ملت است و این چیزى است که هم حضرت على بدان تصریح کرده است و هم تجارب بشرى به ما گوشزد مىکند. امام على در این باره مىفرماید: امور رعیت جز با اصلاح زمامداران اصلاح نمىگردد(21) و صالح بودن زمامداران هم به عدالت است. از این نظر عدالت عنصر ذاتى و مهمترین رکن سیاست از دیدگاه امام على (ع) است و اندیشه سیاسى وى بدون درک مفهوم و اهمیت عدالت قابل درک نیست. از دید امام وجه اصلى تمایز حکومت اسلامى عدالت و دورى از ستم است، چرا که ستمگرى حاکم، مهمترین عامل براى از میان رفتن اصول اخلاقى در جامعه است.
در پایان این مقال، بر عنصرى که حضرت على بیش از هر چیز بر آن تاکید مىکند، تأکید مىکنیم و آن قطعى بودن اجراى عدالت از سوى خداوند، چه در این دنیا و چه در آخرت است. حضرت در این باره مىفرماید: من از رسول خدا شنیدم که روز رستاخیز امام ستمگر را بیاورند و او را نه یارى بود، نه کسى که از سوى او پوزش بخواهد. پس او را در دوزخ افکنند.(22) راز اینکه امام على هنگام شهادت قسم خورد که رستگار شد، به همین امر باز مىگردد که هرگز در مقام حکومت و یا غیر آن، بر احدى ظلم روا نداشته است و هرگز خود را در مقام حاکمان جائر ندیده است. امام همواره به همگان توصیه مىکرد که با او آن گونه که با سلاطین جور سخن مىگویند، سخن نگویند،(23)زیرا امام تجسم نظرىو عملى عدالت بود.
پىنوشتها:
1. نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتى، خطبه 228، ص 549.
2. همان، خطبه 227.
3. تحف العقول، از سخنان حضرت على، حدیث 57.
4. شرح غرر الحکم، ج 6 ص 236.
5. همان، ج 4، ص 41.
6. همان، ج 5، ص 25، ج 1، ص 321 و ج 4، ص 10.
7. حکمت 437! عدل هر چیزى را در جاى خودش قرار مىدهد و بخشش آنها را از جاى خود بیرون مىکند. عدل همه افراد را در بر مىگیرد وجود افراد خاصى را بهرهمند سازد پس عدل شریف و برتر است.
8. نهج البلاغه خطبه 3.
9. همان، حکمت 231.
10. همان، نامه 53.
11. همان، نامه 53
12. همان، خطبه 87.
13. همان، خطبه 3.
14. همان، خطبه 66.
15. همان، حکمت 262.
16. غرر الحکم، 256.
17. نهج البلاغه، نامه 52.
18. همان، نامه 51.
19. همان، خطبه 309.
20. همان، حکمت 441.
21. همان خطبه 216.
22. همان، خطبه 164.
23. همان، خطبه 216.
1 ـ هیچ واژهاى نمىتواند مانند «حق»، عصاره عدالت را نشان دهد.
2 ـ «انصاف» از محورىترین مفاهیم در قلمرو عدالت است به گونهاى که «عدل» و «انصاف»، کاربردى یکسان یافتهاند.
3 ـ بدون الزام درونى در مورد عدالت، الزام به عدالت بیرونى بىمعناست، گام نخست در عدالت، دورى از هواى نفس است.