آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

عدالت از پیچیده‏ترین موضوعاتى است که اندیشه بشرى درباره آن به تامل و تفکر پرداخته است. پیچیدگى نظرى عدالت از یک سو، و دشوارى بسیار در تحقق عملى آن از سوى دیگر، عدالت را، هم به مفهومى بسیار بغرنج تبدیل کرده و هم دغدغه‏اى دائمى و بزرگ براى همه بشر بوده است. شاید در مورد هیچ موضوعى به اندازه عدالت بحث و بررسى نشده، و شاید بتوان گفت که هیچ موضوعى به اندازه عدالت، موضع اختلاف نظر نیست تحقق آن در مقام عمل، از این هم بغرنج‏تر است.
در اندیشه‏هاى مکتوب و غیر مکتوب موجود در ادبیات عربى و اسلامى، اولین کسى که به موضوع عدالت نگاه ژرف داشته، امام على (ع) است. حضرت على (ع) هم بر پیچیدگى عدالت و هم بر اهمیت آن واقف است. ایشان در عبارتى کوتاه عصاره همه نزاعها درباره عدالت را بیان مى‏فرمایند: «العدل، اوسع الاشیاء فى‏التواصف واضعیتها فى التاصف»؛ یعنى عدل در مقام توصیف بسیار فراخ و در مقام عمل، بسیار تنگ و دشوار است.
این بیان موجز، تبیین پیچیدگى عدالت است. شاید راز پیچیدگى و دشوارى تحقق عدالت در عمل نیز این است که انسانها عدالت را بیشتر بر اساس تمایلات درونى خود و به طور عمده برطبق منافع خود توصیف مى‏کنند. اما پیچیدگى درک عدالت و تحقق عملى آن، مانع تلاش براى رسیدن به آن نیست، چرا که امام على(ع) معتقد است که عرصه عدالت براى همگان عرصه فراخ‏تر از عرصه ستمگرى است.
در عدل وسعت و گشایش است و کسى که اجراى عدالت او را در تنگنا قرار مى‏دهد، ظلم و ستم بر او تنگ‏تر خواهد آمد! معنایى عمیق‏تر، هر کس در پناه عدل احساس امنیت نکند، در دامان ظلم هرگز روى آرامش را نخواهد دید.
امام على(ع) عدالت را در حوزه‏هاى مختلفى به کار برده است. یکى از این حوزه‏ها ارتباط انسان با خداست. از نظر امام، خداوند متعال جهان را به لطف خود به سامان آورد و به امر خود از درهم ریختن نگه داشت و به قدرت خود استوارى‏اش بخشید.(1)
امام على (ع) اساس هستى را عادلانه مى‏داند که خداوند آن را بر پایه «حق» آفریده است. در حقیقت در تفکر حضرت على، «حق» مظهر مفاهیم راستى، پایدارى و عدالت است. یعنى هیچ واژه دیگرى نمى‏تواند چون حق عصاره عدالت را نشان دهد. حضرت على(ع) جهان هستى را جهانى عادلانه تصور مى‏کند که در آن حق از میان رفتنى نیست. این عدالت در هستى‏و خلقت، باید در رفتار انسانها نیز نمود داشته باشد. در قاموس امام، فضل خداوند بر مبناى عدالت است؛ چه در مقام خلقت و چه در مقام رفتار با بندگان خود. و بر همین اساس مى‏فرماید: خداوندى که در هر وعده صادق است، فراتر از آن است که بر بندگان خود ستم روا دارد؛ با آفریدگان خود به عدالت رفتار مى‏کند و همه احکام او با عدالت همراه است.(2)
آن حضرت خلقت و جریان امور هستى را کاملاً عادلانه مى‏داند و این عدالت درباره انسانها هم مصداق مى‏یابد، پس انسانها هم باید در رفتار خود عدالت پیشه کنند، در غیر این‏صورت عدالت خداوندى ایجاب مى‏کند که عقوبت سختى ببینند. در نظر امام چنین عقوبتى نیز بر قرارى عدالت است، و با این همه، این مسئله به معناى واگذار کردن امر عدالت به خداوند نیست، بلکه عدالت چنان‏که گفته شد، از اهمیتى برخوردار است که همه انسانها باید براى برقرارى آن تلاش کنند. در اینجا بیان حضرت درباره عدالت از حوزه رابطه انسان با خداوند خارج و رابطه انسانها با یک‏دیگر را پوشش مى‏دهد.
از دیدگاه امام، فساد و تباهى هرگز نمى‏تواند اساس و قانون زندگى قرار گیرد. فقط حق و عدالت است که اساس زندگى‏است. حال عدالت در جامعه انسانى چگونه برقرار مى‏شود؟ پیش‏تر گفته شد که از نظر حضرت على، برقرارى عدالت در عمل، بسیار دشوارتر از توصیف آن است، ولى اصل مسلم وجود حکومت است که به بیان‏هاى مختلف از سوى امام مطرح شده است، زیرا اگر انسانها به خود سپرده شوند، طغیان مى‏کنند و توانمندان، ضعیفان را به بندگى خود مى‏کشند. امام در این باره در سخنى بسیار تامل برانگیز مى‏فرماید: در چنین فضایى قدرتمندان دنیا ناتوانان را مى‏خورند(3).
حکومت عادل و جامعه عادلانه
جامعه عادلانه جامعه‏اى سالم است و خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که براى ساختن چنین جامعه‏اى تلاش کنند و این امور را بى مسئولیت رها نکنند. در نظر امام حکومت عادل مهم‏ترین عنصر در تحقق جامعه عادلانه است، زیرا امام معتقد است که کار مردم جز با شایستگى زمامداران، سامان نمى‏یابد».
حضرت على در این مورد، در زمینه‏هاى مختلف بحث کرده است. درجایى مى‏فرماید: همانا زمامدار، امین خدا در روى زمین، بر پا دارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگیرى از فساد و گناه در میان مردم است.(4) در جایى دیگر مى‏فرماید: دولت عادل از واجبات است.(5)
از نظر امام، دولت با ثبات ویژگى مهم یک دولت عادل است؛ چنان‏که در توصیف وضعیت مردم جزیرة العرب، برپایى یک حکومت با ثبات را نتیجه استقرار شریعت اسلام مى‏داند که «در سایه آن امور به آسانى انجام مى‏گرفت». ثبات از نظر امام، به این دلیل معیار مهمى است که تنها راه بقاى یک حکومت در بلند مدت، احساس رضایت مردم از آن است. حضرت حکومت ظالم ستمگر را بر فتنه دائمى ارجح مى‏داند، ولى‏این به معناى تائید آن نیست. در حقیقت دیدگاه ایشان، چنان که پیش‏تر گفته شد عدالت در هستى جارى است و بالاخره روزى اجرا خواهد شد. از همین روى ایشان اصولاً دولت ظالم را دولتى ناپایدار مى‏داند و این در یک معنا، عین اجراى عدالت است. دولت عادل دولت ثابت و پایدار است، در حالى که دولت جائر در معرض زوال، ناپایدارى و نابودى است، چرا که حق پایدار و باطل در حال گذار است.(6) دولت غیر عادل مجازات خواهد شد و مجازات آن در دنیا زوال و در آخرت عقوبت و عذاب الهى است.
با این همه باز هم نباید نشست و بى عدالتى‏ها را نظاره‏گر بود، زیرا خداوند به چنین امرى رضایت ندارد. حکومت عادلانه باید شکل بگیرد. البته از نظر امام، هم پایه و اساس حکومت باید عادلانه و با تبعیت از حق باشد و هم رفتار آن باید عادلانه باشد.
در عادلانه بودن رفتار حکومت اصل راهنما انطباق آن با نظم هستى است، به همین دلیل امام در مقایسه «عدل» «وجود»، عدل را بر آن ارجح مى‏داند، چرا که عدل امور را در موقعیتى که باید باشند، قرار مى‏دهد، در حالى که جود، به نوعى ایجاد بى نظمى در این وضعیت است.(7) البته این بیان بسیار پیچیده است و تشخیص جایگاه هر چیز و هر کس، واقعاً دشوار است، ولى این یک اصل راهنماست و کسى که عامداً از آن عدول کند، از محور عدالت و حق فاصله گرفته است.
امام على (ع) با اینکه معتقد است، بر قرارى عدالت در عمل بسیار مشکل است، ولى‏معیارهاى متعددى را در کنار اصل راهنماى فوق در اختیار ما قرار مى‏دهد که بیان ویژگى‏هاى رفتار عادلانه حکومت است!
چنان که گفته شد عمل به عدالت در عرصه سیاست و اجتماع، از نگاه حضرت على (ع) بسیار دشوار است، هر چند در واقعِ امر، تبیین عدالت هم بسیار سخت است و یکى از مفاهیم چالش بر انگیز بوده است.
با این همه این دشوارى، به معناى انتظار اجراى عدالت از سوى خداوند نیست، بلکه به بیان امام، خداوند از دانشمندان عهد گرفته است که نسبت به سیرى ستمگر و گرسنگى مظلوم ساکت ننشینند و دست روى دست نگذارند که به معنى ضرورت اجراى فرمان الهى براى برقرارى عدالت در عرصه اجتماع و سیاست است در اینجا امام وارد عرصه سیاست مى‏شود و با تعابیر مختلفى از عدالت یاد مى‏کند. در برخى موارد با بیان ساده‏اى به تعریف آن مى‏پردازد. در بسیارى موارد، عدل را همان انصاف مى‏خواند. به همین دلیل، انصاف یکى از محورى‏ترین موضوعات در توصیه‏هاى حضرت به حکمرانان است.(10) عدل و انصاف، چنان‏که در مقایسه با جود گفته شد، در برگیرنده همگان از دوست و دشمن است و امام به دادگرى براى دوست و دشمن توصیه مى‏کند.
در نظام عادلانه اسلامى همگان، اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، احساس امنیت و آرامش مى‏کنند. حکومت عادلانه اسلامى کرامت انسانى را در عالى‏ترین درجه ممکن رعایت مى‏کند. در نامه امام به مالک عبارتى وجود دارد که على رغم تکرار بسیار آن، هرگز درباره مفهوم و آثار آن در عرصه اجتماع، سیاست و دیندارى تأمل جدى به عمل نیامده مردم است. و در بیان امام دو دسته‏اند: یا برادران دینى تو هستند یا در خلقت با تو برابرند.(11) این عبارت مى‏تواند مبناى سیاستى کاملاً عادلانه در هر جامعه‏اى، به ویژه یک جامعه اسلامى باشد تا در آن، انسانها به دلایل مختلف سیاسى و عقیدتى تحت فشار قرار نگیرند.
امام آثار بسیارى براى اجراى عدالت در جامعه قائل است که تامل در آنها بسیار اثر گذار است، آن حضرت را منشا همه نیکى‏ها و بالاترین درجه ایمان معرفى مى‏کند؛ یعنى مهم‏ترین معیار براى ارزیابى ایمان افراد، عملکرد عادلانه آنها در رفتارهاى مختلف فردى و اجتماعى است. بر این اساس، از دید امام، از آنجا که اراده الهى بر خلقت عادلانه هستى تعلق گرفته است، مهم‏ترین ملاک براى ارزیابى میزان ایمان انسانها به خداوند، نسبت عملکرد آنها با عدالت و انصاف است.
امام زمانى که از ضرورت برقرارى عدالت بحث مى‏کند، ابعاد مختلفى را مورد توجه قرار مى‏دهد. ایشان در مرحله نخست، عدالت را در درون انسان و تلاش وى براى دورى از هواى نفس جست‏وجو مى‏کند، زیرا بدون این الزام درونى، الزام به عدالت بیرونى بى معناست. در نظر ایشان، محبوب‏ترین بنده نزد خدا کسى است که خود را بر عدل و دادگرى ملزم نموده، نخستین عدل وى درباره خویشتن، نفى هوا و امیال از نفس خود مى‏باشد.(12) اما این پایان کار نیست، بلکه آغاز راه است، چرا که اساساً هدف از این کار اقدام به عدالت در عرصه اجتماع است، چرا که امام گستره عدالت را حوزه همگانى مى‏داند با عبارت «العدل سائس عام»، بر ضرورت بر پایى عدل و اقامه آن در عرصه اجتماع و سیاست تاکید مى‏کند و این امر را بیش از همه وظیفه حکومت مى‏داند، زیرا موضوع فراتر از افراد است.
امام هدف از حکومت و تنها غایت آن را برقرارى عدالت مى‏داند و اساساً انگیزه خود از پذیرش حکومت را نیز بر همین اصل استوار مى‏سازد که مى‏فرماید: اگر خداوند از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام ننشینند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر گردن آن مى‏انداختم.(13) امام على (ع) یکى از معیارهاى عدالت را راستگویى مى‏داند، در آغاز خلافت خود مى‏فرماید: به آنچه مى‏گویم، پایبندم و ضمانت مى‏دهم که آن را اجرا کنم.(14) این پایبندى به عدالت، در لحظه لحظه رفتار سیاسى امام در دوران حکومت و در تمامى خطابه‏ها و نامه‏هاى سیاسى آن حضرت کاملاً مشهود است. اما چنان‏که خود امام مى‏فرماید، برقرارى عدالت بسیار دشوار است و آن حضرت هم با موانع جدى در این راه مواجه مى‏گردد که مباحث زیادى در این زمینه موجود است.
امام در بحث از ضرورت رفتار عادلانه حکومت، موضوع را از ابعاد مختلف مورد بررسى قرار مى‏دهد. در وهله نخست تاکید امام بر اصل حکومت است که باید عادلانه باشد و کسانى که شایستگى آن را دارند در مقام تدبیر امور عمومى قرار گیرند. امام على(ع) اوج بى عدالتى را سپردن کارهاى بزرگ به افراد کوچک مى‏داند که اوج این مسئله در حکومت اتفاق مى‏افتد. تحقق این موضوع (مدیریت شایسته سالارى) هم در مقام عمل با دشوارى‏هاى بسیار مواجه است و عوامل و مولفه‏هاى بسیارى مورد نیاز است که این موضوع در سطوح مختلف مدیریت سیاسى، به مرحله عمل برسند.
عدالت اقتصادى
در وراى این موضوع، عمده‏ترین تأکیدات حضرت على(ع) در مورد عدالت، وجه اقتصادى و تلاش براى بهره‏مندى هر چه عادلانه‏تر افراد از منابع عمومى است. شاید بتوان گفت تمام تاکیدهاى امام در مورد رفتار عادلانه، به نحوى به این موضوع ارتباط مى‏یابد. چنان‏که انگیزه خود را از قبول خلافت، عهد خداوند از علما در خاموش نماندن نسبت به سیرى ستمگران اعلام کرد و در همان حال فرمود که اگر مال حرامى به کابین زنان قرار گرفته باشد، آن را باز پس مى‏گیرد و خطاب به ابن عباس تاکید کرد که ارزش حکومت در نزد من از یک نعلین کهنه کمتر است، مگر آنکه به وسیله آن حقى ادا شود و باطلى دفع گردد.(15)
در مرحله بعد در نامه‏ها و عهد نامه‏هاى حکومتى‏اش، بیش از همه بر همین موضوع تأکید دارد، چرا که معتقد است، عدالت با از میان رفتن استثمار برقرار مى‏گردد.(16)
استثمار هم همواره در تمامى ابعاد زندگى بشر حضور داشته است. استثمار به معنى بهره‏مندى دیگران از کار و زحمت افراد دیگر است. امام مى‏فرماید: عثمان در تقسیم اموال عمومى است. استثمار به معنى گزینشى عمل کرد...، و خداوند بزرگ درباره کسانى که اموال و امکانات را ویژه خود مى‏سازند، حکم قطعى دارد.(17) ایشان در بیان چرایى‏جنگ با معاویه، به مسئله مهم بهره‏مندى نا عادلانه آنان از اموال عمومى اشاره مى‏کند: ما تصمیم داریم به سوى‏معاویه و شامیان (براى جهاد) برویم، آنان‏که به قانون خدا عمل نکردند و اموال عمومى را ویژه خویشان و اطرافیان خود ساختند. امام در نامه خود به مالک نیز بیش از همه، در مورد چگونگى توزیع اموال عمومى بحث مى‏کند و او را از اینکه این اموال را ویژه خود سازد، بر حذر مى‏دارد و خطاب به وى مى فرماید: «از اینکه آنچه به همگان تعلق دارد، به خود اختصاص دهى، پرهیز کن!»
آن حضرت خطاب به کارگزاران خود آنان را به انصاف در ارتباط با مردم توصیه مى‏کند، چرا که آنان خزانه داران رعیت هستند و باید در بر آوردن نیازهاى آنان تلاش کنند.(18) امام هنگام تأکید بر ویژگى‏هاى پیشوایان عادل، باز هم از میزان بهره‏مندى آنان از نعمات اقتصادى سخن مى‏گوید و مى‏فرماید: خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که شأن و اندازه خود را (در بهره‏مندى از مواهب مادى) در حد ضعیف‏ترین مردم نگه دارند، تا بینوایى مستمندان، آنان را گرفتار اندوه نگرداند.(19)
امام على(ع) معتقد است که برقرارى عدالت در عمل دشوارترین امور است، هر چند که توصیف و تعریف آن بسیار آسان باشد. توصیه‏هاى مکرر ایشان به حاکمان نیز به همین دلیل است. ایشان مى‏فرمایند: زمامدارى‏ها، میدان آزمون مردان است.(20) کسانى از این آزمون سربلند بیرون مى‏آیند که عدالت بورزند. عدالت حاکم موجب پایدارى ملت است و این چیزى است که هم حضرت على بدان تصریح کرده است و هم تجارب بشرى به ما گوشزد مى‏کند. امام على در این باره مى‏فرماید: امور رعیت جز با اصلاح زمامداران اصلاح نمى‏گردد(21) و صالح بودن زمامداران هم به عدالت است. از این نظر عدالت عنصر ذاتى و مهم‏ترین رکن سیاست از دیدگاه امام على (ع) است و اندیشه سیاسى وى بدون درک مفهوم و اهمیت عدالت قابل درک نیست. از دید امام وجه اصلى تمایز حکومت اسلامى عدالت و دورى از ستم است، چرا که ستمگرى حاکم، مهم‏ترین عامل براى از میان رفتن اصول اخلاقى در جامعه است.
در پایان این مقال، بر عنصرى که حضرت على بیش از هر چیز بر آن تاکید مى‏کند، تأکید مى‏کنیم و آن قطعى بودن اجراى عدالت از سوى خداوند، چه در این دنیا و چه در آخرت است. حضرت در این باره مى‏فرماید: من از رسول خدا شنیدم که روز رستاخیز امام ستمگر را بیاورند و او را نه یارى بود، نه کسى که از سوى او پوزش بخواهد. پس او را در دوزخ افکنند.(22) راز اینکه امام على هنگام شهادت قسم خورد که رستگار شد، به همین امر باز مى‏گردد که هرگز در مقام حکومت و یا غیر آن، بر احدى ظلم روا نداشته است و هرگز خود را در مقام حاکمان جائر ندیده است. امام همواره به همگان توصیه مى‏کرد که با او آن گونه که با سلاطین جور سخن مى‏گویند، سخن نگویند،(23)زیرا امام تجسم نظرى‏و عملى عدالت بود.
پى‏نوشت‏ها:
1. نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتى، خطبه 228، ص 549.
2. همان، خطبه 227.
3. تحف العقول، از سخنان حضرت على، حدیث 57.
4. شرح غرر الحکم، ج 6 ص 236.
5. همان، ج 4، ص 41.
6. همان، ج 5، ص 25، ج 1، ص 321 و ج 4، ص 10.
7. حکمت 437! عدل هر چیزى را در جاى خودش قرار مى‏دهد و بخشش آنها را از جاى خود بیرون مى‏کند. عدل همه افراد را در بر مى‏گیرد وجود افراد خاصى را بهره‏مند سازد پس عدل شریف و برتر است.
8. نهج البلاغه خطبه 3.
9. همان، حکمت 231.
10. همان، نامه 53.
11. همان، نامه 53
12. همان، خطبه 87.
13. همان، خطبه 3.
14. همان، خطبه 66.
15. همان، حکمت 262.
16. غرر الحکم، 256.
17. نهج البلاغه، نامه 52.
18. همان، نامه 51.
19. همان، خطبه 309.
20. همان، حکمت 441.
21. همان خطبه 216.
22. همان، خطبه 164.
23. همان، خطبه 216.
1 ـ هیچ واژه‏اى نمى‏تواند مانند «حق»، عصاره عدالت را نشان دهد.
2 ـ «انصاف» از محورى‏ترین مفاهیم در قلمرو عدالت است به گونه‏اى که «عدل» و «انصاف»، کاربردى یکسان یافته‏اند.
3 ـ بدون الزام درونى در مورد عدالت، الزام به عدالت بیرونى بى‏معناست، گام نخست در عدالت، دورى از هواى نفس است.

تبلیغات