آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

اغلب نظریه‏پردازان توسعه اجتماعى معتقد بودند که عدالت اجتماعى ارتباطى با توسعه ندارد . گروهى دیگر عقیده داشتند که حداقل در کوتاه مدت، نباید بحث عدالت اجتماعى را در توسعه ملى جدى گرفت، چون عدالت اجتماعى از منظر توسعه اقتصادى نامطلوب و براى عامل‏هاى اقتصادى خصلت ضدانگیزشى دارد .
پس از فراز و نشیب‏هاى فراوان، در حدود 40 سال پیش، شورش‏هاى مردمى، به واسطه بى‏عدالتى، در برخى کشورها نشان داد که اولین قربانى عدم ثبات اجتماعى، تولید و رشد اقتصادى است و این گروه به بى‏تفاوتى نسبت‏به عدالت اجتماعى، تولید و رشد اقتصادى پرداختند; بنابراین شعار رشد به علاوه برابرى، در سال‏هاى میانى دهه 1960، جایگزین شعار توسعه برابر رشد اقتصادى گردید و این نتیجه به دست آمد که توزیع عادلانه درآمدها نامریى و به خودى خود عمل نمى‏کند; بنابراین براى دستیابى به هر حد نصابى از عدالت اجتماعى حتما باید برنامه داشت .
یک وضعیت دیگر در این شرایط نامطلوب، فقر و نابرابرى است; براى مثال مهم‏ترین عامل ایجاد بحران محیط زیست هم مسئله نابرابرى است . بنابراین پایدارى فرهنگى و اجتماعى هم بیش از هر چیز به مسئله عدالت و سطح برابرى بستگى دارد . در مطالعاتى که اشاره شد، عموما نسبت عدالت اجتماعى و توسعه ملى در کشورهاى در حال توسعه مطرح بود، اما در طى یکى دو دهه گذشته، مطالعاتى در سطح کشورهاى پیشرفته صنعتى صورت گرفت; مطالعه‏اى که در طى سال‏هاى میانى 1980 در امریکا صورت گرفت، نشان مى‏دهد که در فاصله سال 1750 تا 1986، ارتباط معنادارى میان روندهاى اقتصادى امریکا و وضعیت توزیع درآمد و ثروت وجود دارد .

اکنون به تعبیر فیلسوفان ما، مسئله عدالت‏به عنوان مهم‏ترین مسئله جهان بشریت تبدیل شده است; یعنى دیگر یک توصیه صرفا اخلاقى نیست; بلکه به عنوان یک متغیر تعیین کننده براى پیشرفت توسعه مطرح است .

اما سؤال این است که چرا مسئله عدالت‏بطور شاید و باید، در دستور کار مدیریت توسعه قرار نمى‏گیرد؟ در این زمینه بطور کلى سه دسته استدلال مطرح مى‏شود; اولین توضیحى که براى فرعى انگاشتن و در درجه دوم اهمیت قرار دادن سلامت اجتماعى مى‏توان مطرح کرد، این است که برنامه‏ریزان از توانمندى کافى علمى در حوزه کارى خود برخوردار نبوده‏اند .

پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا امروز، مجموعا 9 رییس سازمان برنامه و بودجه (برنامه‏ریزى و مدیریت) داشته‏ایم . از این 9 نفر تنها 2 نفر داراى تحصیلات در زمینه اقتصاد بوده و بقیه عموما تخصص‏هاى مهندسى داشته‏اند و از این 2 نفر فقط یک نفر داراى تخصص اقتصاد و توسعه است .

از یک سو در برنامه دوم توسعه، محور اصلى سمت‏گیرى‏ها به سوى آزادسازى اقتصاد و حاکم کردن سیستم قیمت‏ها بود . از طرفى دیگر ادعاى دستیابى به عدالت اجتماعى از طریق اقتصاد بازار در ادبیات توسعه ادعایى بى‏سابقه است; یعنى افراطى‏ترین شیفتگان اقتصاد بازار اذعان دارند که درباره عدالت اجتماعى هیچ ایده‏اى وجود ندارد .

یکى از بزرگ‏ترین اقتصاد دانان معمار که خوشبختانه کتاب‏هاى ترجمه به فارسى او، جزو متون درسى رشته اقتصاد هم هست، در آنجا که به توانایى‏ها و ناتوانایى‏هاى اقتصاد بازار اشاره مى‏کند، الگوهاى نظرى را به اتوبوس تشبیه مى‏کند و مى‏گوید: آنها که مقصدشان عدالت اجتماعى است، اگر سوار اتوبوس اقتصاد بازار شده‏اند، سخت در اشتباه هستند و باید بر اتوبوس دیگرى سوار شوند .

اشکال از بازار نیست، اشکال از کسانى است که سوار این اتوبوس شده و به عدالت اجتماعى مى‏اندیشند; به هر حال، سخت‏گیرى معطوف به آزادسازى‏ها، اقتصاد ایران را در اواخر سال 1373 و اوایل سال 1374 دستخوش آن‏چنان بحران‏هاى جدى سیاسى و اجتماعى کرد که آن دوستان، علیرغم میل باطنى خود، مجبور به توقف برنامه دوم شدند .

سپس در دوره ریاست جمهورى آقاى خاتمى، طرح ساماندهى اقتصاد ایران در دستور کار قرار گرفت و در حالى که مهم‏ترین چالش، مسئله اشتغال اعلام شد، امید آن مى‏رفت که در برنامه سوم شاهد سمت‏گیرى‏هاى واقعى‏تر و واقع‏بینانه‏تر باشیم، اما در همان پیش‏نویس طرح ساماندهى، ساماندهى اقتصادى نقد شده و یک الگوى جایگزینى پیشنهاد شد که باز هم بر اقتصاد بازار استوار بود . و جالب آنکه حدود 14 گزارش درباره عدالت اجتماعى بود .

در حالى که چند سال بعد اذعان کردند که ما هیچ درک روشنى از آن نداریم، به همین دلیل به اقتصاد بازار توجه مى‏کنیم، به امید آن که در عمل عدالت اجتماعى محقق شود . اما با کمال تاسف جامعه ما هرگز فرصت نکرد، از این دوستان سؤال کند که پس چگونه توانستند برنامه‏اى مبتنى بر عدالت اجتماعى سامان دهند؟

در هر حال برنامه سوم توسعه مجددا به سمت آموزه‏هاى اقتصادى مبتنى بر سنت‏بازار حرکت کرد . امروز هم که اسناد اولیه و غیر رسمى برنامه چهارم توسعه و پیش‏نویس لایحه آن منتشر شد، با کمال تاسف، گرچه نسبت‏به سه برنامه گذشته توجه بیشترى به مسئله نابرابرى شده، اما خصلت ارگانیک ندارد .

مسئله اصلى اقتصاد و نسبت‏بینى عدالت اجتماعى و توسعه در این است که از یک طرف یک شیفتگى غیر متعارف و غیر عالمانه و غیر منطقى به اقتصاد بازار وجود دارد و سمت‏گیرى‏هاى معطوف به اقتصاد بازار، نه تنها از تحقق عدالت اجتماعى عاجز هستند، بلکه تشدیدکننده نابرابرى‏ها نیز مى‏باشند و مسئله مهم دیگر این که اقتصاد ایران به اعتبار اتکاى غیرمتعارف به درآمدهاى نفت، در چارچوب الگوى تحلیلى اقتصاد سیاسى، رانتى قابل توضیح است و از مهم‏ترین پیامدهاى آن نابرابرى‏هاى فزاینده است و ما مى‏توانیم از موضع پیش‏گیرى و ناصحانه به این دوستان بگوییم که در این برنامه عدالت اجتماعى عقیم خواهد ماند و در این صورت محکوم به شکست است .

تصور من این است که با مطرح کردن بنیان‏هاى علمى ناظر بر ارتباط میان سرنوشت توسعه اجتماعى و عدالت اجتماعى مى‏توانیم به حل این مشکل که در اثر ضعف بنیه علمى و تئورى نظرى این گروه از نظریه‏پردازان است، بپردازیم . اما مسئله غفلت از عدالت اجتماعى، صرفا در حوزه اندیشه محدود نمى‏شود .

از سوى دیگر، سمت‏گیرى‏هاى معطوف به عدالت اجتماعى مى‏تواند به صورت بالقوه با بخش‏هایى از منافع گروه‏هاى ذى‏نفع و قدرتمند در تعارض باشد .

مهم‏ترین پادزهر چنین شرایطى این است که پیش از تصمیم‏گیرى درباره برنامه توسعه، ما باید یک برنامه ملى مبارزه با فساد طراحى کنیم .

اکنون با فساد مبارزه مى‏شود، اما این مبارزه داراى دو ویژگى است که موجب ناکارآمد شدن آن شده است; ابتدا اینکه در اقتصاد رانتى، برخورد با فساد خصلت انفعالى دارد، نه پیشگیرانه; به این معنا که صرف گزینش‏گرى در مبارزه با فساد، همه آثار اجتماعى، سیاسى، اقتصادى مبارزه با فساد را به خطر مى‏اندازد .

در حالى‏که مهم‏ترین خصلت‏برنامه‏هاى ملى مبارزه با فساد، پیش‏گیرانه بودن آن است . مسئله دیگرى که به عنوان پیش نیاز مسایل مربوط به عدالت اجتماعى مطرح است، شفاف‏سازى فرآیندهاى تصمیم‏گیرى و تخصیص منابع است .

من معتقدم که اگر فقط یک اراده جدى در حیطه شفاف‏سازى تخصیص منابع در ایران روى دهد، در کوتاه مدت بیش از 50 درصد رانت‏جویان اعلام انصراف مى‏کنند; بنابراین به همان اندازه که مبارزه با فساد در یک فرایند توسعه ملى و حرکت‏به سمت عدالت اجتماعى اهمیت دارد، شفاف‏سازى تصمیم‏گیرى‏ها و تخصیص منابع مهم ضرورى است .

اما شرط کارآمدى همه اینها، آزاد بودن جامعه در حداکثر میزان خود و در قانون اساسى است . با صراحت‏باید گفت که داعیه عدالت اجتماعى داشتن و مخالفت‏با آزادى‏هاى قانونى در جهت‏گیرى‏ها، یا در اثر ناآگاهى است و یا بى صداقتى و یا فقدان هر دو .

عدالت منهاى آزادى و آزادى منهاى عدالت امکان‏پذیر نیست . پس در اقتصاد سیاسى ایران، پیش‏برد عدالت اجتماعى حتما باید با یک اراده جدى براى تمکین نسبت‏به حقوق و آزادى‏هاى فردى و اجتماعى باشد و هر نوع سهل‏انگارى در این زمینه بزرگ‏ترین ضربه را به آرمان عدالت اجتماعى وارد مى‏کند و آن چیزى که جنبش دانشجویى را نسبت‏به گروه‏هاى دیگر ممتاز مى‏کند . این است که اینها براى آزادى و عدالت، به صورت هم‏طراز و توامان منزلت قایل هستند .

پس آنچه که راهگشاى توسعه ملى و اعتلا بخش جامعه ایران است، ترکیب خردمندانه عدالت و آزادى است .

تبلیغات