آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی به تبیین عوامل ایجاد یقین حضوری از دیدگاه فلسفه ملاصدرا و تفاسیر الصافی و المیزان می پردازد. هدف این مقاله، بررسی میزان تطابق فلسفه صدرا در عوامل ایجاد یقین حضوری با تفاسیر شارحان او و میزان کاربرد این منظر در تفسیر قرآن است. در نهایت، آشکار می شود که تفاسیر در تحلیل عوامل یقین حضوری، از سه حوزه نسبت علم حضوری با عالم و معلوم، عالم و مفیض علم، هرچند از مبانی صدرایی نظیر اصالت وجود، تشکیک و حرکت جوهری بهره برده اند، اما این کاربرد عموماً در لایه های اولیه باقی مانده است. به عبارتی، تفاسیر به تحلیل نسبت احاطی عالم به معلوم و سیر اخلاقی و رفتاری عالم و دریافت افاضه یقین حضوری از مبادی اکتفا و به دیگر سویه های رابطه ایجاد یقین در نسبت با عالم، تعمیق تشکیک در وجود و حرکت جوهری در تحلیل عالم و مصدریتش و نسبت آن با مفیض علم نپرداخته اند. بنابراین، تفاسیر در عین اهتمام به استفاده از مبانی عقلی، این مبانی را در تمام مراتب تحلیل یقین حضوری به کار نمی برند. پس رویکرد فلسفی به تحلیل یقین حضوری، تنها یک روش در کنار سایر روش ها و بدون غلبه در تفاسیر این دو شارح صدرایی است.

The Convergence of the Formation of Intuitive Knowledge in Mullā Ṣadrā’s Philosophy and Tafsīr al-Ṣāfī & Tafsīr al-Mīzān

This research, using a descriptive-analytical approach, explains the factors leading to intuitive certainty (Arabic: یَقینُ الْحُضوری, lit.: certainty by vision) from the perspective of Mullā Ṣadrā’s philosophy and the tafsīrs (Arabic: تَفاسیر, romanized: tafāsīr) al-Ṣāfī (Arabic: الْصَّافِی ) and al-Mīzān (Arabic: اَلْمیزان). The aim of this article is to examine the extent to which Ṣadrā’s philosophy aligns with the interpretations of his commentators in the factors leading to intuitive certainty, and the applicability of this perspective in the exegesis of the Qurʾān. Ultimately, it is revealed that the tafāsīr (plural form of tafsīr, Arabic: تَفْسیر), in analyzing the factors of intuitive certainty, consider three domains: the relationship of intuitive knowledge (Arabic: عِلْمُ الْحُضوری, lit.: knowledge by presence or presential knowledge) with the knower and the known, the knower, and the agent of knowledge (Arabic: اَلْعِلْم, romanized: al-ʿilm). Although they use Ṣadrian principles such as the primacy (principle) of existence (Arabic: أصَالهُ الْوُجُود), gradation (Arabic: تَشْکیک), and substantial motion, this application generally remains at the foundational level. In other words, the tafāsīr content themselves with comprehensive of the relationship of the knower to the known and the moral and behavioral journey of the knower in receiving the investment of intuitive certainty from its origins. They do not address other aspects of the relationship that create certainty in relation to the knower, nor do they delve into the gradation in existence and substantial motion in analyzing (tautologous) the knower, its source, and its relation to the factor of knowledge. Therefore, despite their emphasis on using rational foundations, tafāsīr do not apply these principles in all levels of analyzing intuitive certainty. Thus, the philosophical approach to analyzing intuitive certainty is merely one method among others, without predominance, in these two Mullā Ṣadrā’s commentators’ interpretations.

تبلیغات