مبانی فقهی نظریه مقاومت در روابط بین الملل با تأکید بر آراء و اندیشه های حضرت آیت الله خامنه ای (مدظلّه العالی)
آرشیو
چکیده
پژوهش حاضر از مبانی فقهی نظریه مقاومت در روابط بین الملل بحث می کند. نظریه مقاومت که از سوی کشورهای مخالفِ وضع موجودِ نظام بین الملل مطرح شده، بر آن است که در نظام بین الملل کنونی، مناسباتِ معطوف به «سُلطه» مطرح می ّباشد و این نوع مناسبات با اصول اسلامی و انسانی هم خوانی ندارد. ازهمین رو تلاش می کنند تا «مقاومت» را در برابر نظام سلطه عملی و ترویج نمایند. مخالفان نظریه مقاومت از سوی دیگر، در تلاشند این نظریه را بی اساس و فاقد مبانی جلوه دهند. از اینجا این مسأله صورت بندی می شود که نظریه مقاومت در روابط بین الملل، واجد مبانی فقهی یا فاقد آن است. ازآن رو که حامیان این نظریه، آن را دارای مبانی فقهی و نظری می دانند، اینک با این پرسش اساسی مواجه خواهیم بود که مبانی فقهی نظریه مقاومت در روابط بین الملل کدامند؟ در پاسخ پرسش مزبور، پژوهش پیش رو این فرضیه را به آزمون می گذارد که نظریه مقاومت دارای مبانی فقهی مستحکمی، همچون قاعده نفی سبیل، اصل عدالت، قاعده حرمت کمک به گناه و تجاوز، قاعده لاضرر، اصل عزّت و نظریه جهاد است. هدف های پژوهش عبارتند از: پشتوانه دار کردن نظریه مقاومت به لحاظ فقهی و نظری، کمک به شفافیت آن در ابعاد مختلف و تبیین هرچه بیش تر آن در چارچوب توصیه ششم بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی. تحقیق حاضر، با بهره گیری از شیوه توصیفی - تحلیلی، ضمن تبیین و تحلیل اصول و قواعد یادشده، از ادله آن ها به این یافته مهم رهنمون می شود که ارتباط مستحکمی بین نظریه مقاومت و هریک از آن اصول و قواعد در حد بنا و مبنا وجود دارد؛ امری که عمده نوآوری پژوهش حاضر درباره نظریه مقاومت به عنوان مصداقی از نظریه بومی و اسلامی روابط بین الملل بدان معطوف است.Resistance Theory’s Fiqhi Principles in International Relations with Emphasis on Opinions and Thoughts of Ayatollah Khamenei
This paper delves into the Fiqhi foundations of the resistance theory in international relations. The resistance theory, proposed by countries opposing the existing international order, posits that the current international system is characterized by hegemony and that such a system is incompatible with Islamic and humanitarian principles. Consequently, proponents of this theory strive to implement and promote "resistance" against the dominant hegemonic system. On the other hand, opponents of the resistance theory endeavor to portray it as baseless and lacking foundations. This raises the question of whether the resistance theory in international relations has any Islamic legal basis. Given that proponents of this theory assert its Islamic and theoretical foundations, a fundamental question arises: What are the Fiqhi principles of the resistance theory in international relations? In response to this question, this research tests the hypothesis that the resistance theory is grounded in solid Fiqhi principles, such as the Principle of Nafy-e Sabil (Negation of Enemies’ Dominance), the Principle of Justice, the Principle of Prohibition of Cooperation (with one another) in Sin and Hostility, the Principle of La-Zarar (no harm), the Principle of Dignity, and the Theory of Jihad. The research objectives are to provide Islamic and theoretical support for the resistance theory, enhance its transparency in various dimensions, and elaborate on it within the framework of the sixth recommendation of the Second Step of the Islamic Revolution's Document. This research, employing a descriptive-analytical method, explains and analyzes the aforementioned principles and rules, and based on their evidence, arrives at the significant finding that there is a strong and fundamental connection between the resistance theory and each of these principles and rules. This constitutes the main innovation of the present research regarding the resistance theory as an example of a domestic and Islamic theory of international relations.