آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

خانواده اجتماع کوچکى است که ابتداء با یک مرد و زن تشکیل مى‏شود، دو نفرى که بناست در تکامل معنوى و رشد مادى یکدیگر مشارکت کنند و بالاتر آن که هریک کمبود دیگرى را در اوج محبّت و مودت جبران نمایند و چنانچه چیزى آنان را تهدید کرد و آرمانهاى فکرى و اعتقادیشان را به خطر انداخت، هر دو به دفاع برخیزند و جهت حیات و زندگى همیشگى خویش با آن مبارزه کنند و براى بقاى خویش برنامه ریزى نمایند و نسل خود را دوام بخشند. قرآن کریم این اصل اساسى را با واژگانى زیبا چنین بیان مى‏کند:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ»1؛ از نشانه‏هاى خداست آن که آفرید براى شما همسرانى از جنس خودتان تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد. هر آینه در این کار براى مردمى که بیندیشند نشانه‏ها و عبرتهاست.
امام محمد باقر علیه‏السلام از قول جدّش رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل کرده که فرمود: «ما بُنِىَ بَناءٌ فِى الاِسلامِ اَحَبُّ اِلى اللّهِ ـ عزّ وَ جَلّ ـ من التزویج2؛ هیچ بنائى در مکتب اسلام طرح ریزى نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوب‏تر از ازدواج باشد.»
اصول اساسى
سه اصل اساسى در تشکیل خانواده عبارتند از:
الف) عشق به همسردارى
علاقه و عشق به همسردارى از جمله امورى است که در فطرت انسانى نهفته است. این نیاز در موجودات زنده دیگر مشاهده مى‏گردد و در دوران کودکى به صورتى رقیق و کم رنگ جلوه مى‏کند؛ انسان هم از تنهایى رنج مى‏برد و خود را در قالب عواطف به همنوع خود نزدیک مى‏نماید.
خداوند سبحان قبل از تشکیل خانواده، در میان زن و مرد مودّت و محبّتى ایجاد نمود که هرگز بدون آن آرامش نمى‏یابند و آنگاه که مرد و زنى براى امر مقدّس ازدواج به یکدیگر نزدیک مى‏شوند و مقدارى سخن مى‏گویند، گویا گمشده‏اى را که سالیان سال در پى آن بوده‏اند، مى‏یابند و از یکدیگر به آسانى جدا نمى‏شوند.
مردى به محضر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسید، عرض کرد: یا رسول اللّه! من از امر ازدواج به شگفت در آمده‏ام و تعجب مى‏کنم، زیرا مرد و زنى که هرگز یکدیگر را ندیده‏اند و نمى‏شناسند، چون میان آنان پیمان و عقد ازدواج برقرار مى‏شود و بعد با یکدیگر به صحبت مى‏نشینند و یکدیگر را بیشتر درک مى‏نمایند، چنان دوستى و محبّتى برقرار مى‏گردد که از آن عظیم‏تر ممکن نیست؟!
رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:
پایه ریزى امر ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده به طورى که نیازمندى به آن را در درون خویش احساس مى‏کند.
آنگاه به آیه ذیل استشهاد نمود و آن را قرائت کرد:
«وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرون»3؛ خداوند بین شما (زنان و مردان) محبّتى خاص قرار داده و به یکدیگر مهربان نموده است. همانا در این امر نشانه‏ها و آیاتى است براى آنانى که تفکّر کنند.
این عشق فطرى موهبتى است الهى که رسول گرامى اسلام بدان افتخار مى‏کند و مى‏گوید:
«النّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَیسَ مِنّى؛4 ازدواج دادن و ازدواج نمودن، سیره و راه من است و هرکس از این سنت زیباى الهى سر برتابد، از من نیست.»
در تبیین این موهبت الهى، آیات و روایات فراوانى وجود دارد؛ ما به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم. در حقیقت کسانى که به نوعى از امر ازدواج وحشت دارند و عشق درونى خویش را که شعله‏ور است، سرکوب مى‏کنند، خداوند آنان را تشویق مى‏کند و خود آن شکاف تخیلى و یا واقعى «فقر» را که ممکن است پیش آید، پرمى‏کند و به آنان وعده غناء و بى‏نیازى مى‏دهد.
در سوره نور آمده است: «وَانکَحُوا الاَیامى مِنکُم والصّالحینَ مِن عِبادِکُم و اماءِکُم اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ علیمٌ»5؛ مردان و زنان بى‏همسر (مجرّد) خود را ازدواج دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار خویش را. چنانچه فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز مى‏کند؛ خداوند گشایش دهنده و داناست.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند:
«مِنْ أَخلاقِ الانبیاء حُبُّ النّساءِ6؛ از ویژگى‏هاى اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان خویش بوده است.»
امام صادق علیه‏السلام از پدرانش نقل کرد که جدّم رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِى النّصفِ الباقى7؛ کسى که ازدواج کند، نیمى از دین خود (و احکامى که بر دوش دارد) را حفظ کرده است، پس به خدا پناه ببرد و استمداد جوید نسبت به نیمه دیگر آن.»
رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرماید:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اعْطِىَ نِصف السَّعادَةِ8؛ کسى که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمى از سعادت و خوشبختى را درک کرده است.»
همچنین فرموده است:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقْدْ اعْطِىَ نِصْف العِبادَةِ9؛ کسى که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمى از بندگى و اطاعت حضرت حق به وى داده شده است.»
ب) مسؤولیت مردان در نظام خانواده
در آیات مختلف، مخاطب قرآن مردانند تا آن که در جهت تشکیل زندگى تلاش و سعى کنند و سامان بخشى آن را بر دوش کشند. تداوم زندگى و تأمین آن، سختى‏ها و درگیرى‏هاى فراوانى به دنبال دارد که بدون امید و آرامش نمى‏تواند ادامه یابد. لذا این ایستادگى در برابر نابسامانى‏ها را بر دوش مردان قرار داده است. از سوى دیگر، زنان را آفرید تا کانون محبّت، عشق، زیبایى و آرامش بخشى باشند.
علاّمه محمّد حسین طباطبایى، مفسّر عالى‏مقدار مى‏نویسد:
«فالنساء هنّ الرکن الاول والعامل الجوهرى للاجتماع الانسانى10؛ زنان، سنگ زیرین و رکن اساسى و علت واقعى انسجام و تشکیل اجتماع خانوادگى انسانها هستند.»
بعضى از مفسّران وجود زن و عواطف زیباى او را همانند ملاطِ چسبنده و مستحکم یک ساختمان دانسته‏اند که سالیان سال اجزاء یک بناى عظیم را نگه مى‏دارد و در استحکام و بقاى آن نقش اساسى دارد، همانند سیمان و ماسه و آهک و غیره. این جاذبه عظیم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب «آرامش و سکینه» معرفى نموده است.
قرآن کریم حفاظت و حراست از این رکن اساسى را بر عهده مردان نهاده و با توجه به توانایى‏هاى ذاتى‏شان آنان را مسؤول مى‏داند و مى‏فرماید:
«الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النّساء بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُم عَلى بعضٍ وَ بما اَنْفَقُوا مِن اموالِهِم»11؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برترى‏هایى که خداوند (از نظر نظام اجتماعى) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر نفقاتى که از اموالشان در مورد زنان پرداخت مى‏کنند.
در تبیین مسؤولیت مردان، چند نکته حائز اهمیت است:
الف) قَیِّم؛ کسى را گویند که مسؤولیت کارهاى مهم دیگرى را به عهده گیرد و آن را انجام دهد. قوّام و قیّام، اوزان صیغه مبالغه است که بر برترى همیشگى و ذاتى مردان بر زنان دلالت دارد.
ب) بما فضَّلَ اللّهُ؛ فضیلت آن امتیازى است که به طور طبیعى مردان (جنس نر) نسبت به زنان (جنس ماده) دارند.12 همانند قدرت و مقاومت در برابر کارهاى سخت و سنگین و نیز معضلاتى که هم توان بیشترى را مى‏طلبد و هم اندیشه قوى‏ترى را.
از سوى دیگر، عواطف و احساسات پاک و قوى زنان آن قدر مورد توجه و التفات خداوند سبحان است که آرامش مردان را در سایه آن دانسته و بر آن تصریح مى‏کند بلکه بار دیگر تأیید مى‏نماید:
«هُوَ الذّى خَلَقَکُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسْکُنَ الیها...»13؛ اوست که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [نوع] او پدید کرد تا بدو آرام گیرد.
ج) بِما اَنْفَقُوا؛ در وادى ازدواج تأمین زندگى مادى زن را بر عهده مرد قرار داد و در صورت تمکین و رضایت بخشى کامل، او را «واجب النفقه» مردان نمود؛ که این خود یک سختى دیگر است که با جسم و اعضاء و جوارح مرد هماهنگى دارد و در این راستا هرگونه زحمت و خطرى را به جان مى‏خرد و براى دفاع از ناموس و حیثیت خویش گاه مال و گاه جان خود را فدا مى‏نماید.
ج) مراقبت از تداوم زندگى
ادامه زندگى خانوادگى و زناشویى از دیگر موهبت‏هاى الهى است که بشر براى آن تلاش مى‏کند، و مى‏خواهد آنگاه که پیوند ایجاد شد، به سادگى بحث جدائى مطرح نشود. در این راه دو رکن اساسى خانواده (زن و شوهر) موظفند از آنچه سبب جدائى مى‏شود، پرهیز نمایند بلکه در راه استحکام پیوند زناشویى سعى مضاعف داشته باشند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره مى‏کند:
«وَ هُوَ الّذى خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قدیراً»14؛ خداوند کسى است که بشر را از آب آفرید، آنگاه در آفرینش او پیوندهاى نسبى و سببى به وجود آورد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد). و پروردگار تو همواره تواناست.
با توجه به مطلب فوق، عده‏اى از مفسّران گفته‏اند: در آیه 21 سوره روم «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...» آوردن این دو کلمه که ـ حکایت از شدت علاقه زن و مرد و وابستگى این دو به یکدیگر است و این دو واژه مفاهیم عمیق و ژرفى را در دل دارد ـ سه احتمال وجود دارد:
1. مودّت: انگیزه ارتباط در آغاز کار ازدواج است و اما ادامه و پایان آن که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان شود و قادر بر خدمت نسبت به دیگرى نباشد، «رحمت» جایگزین مودّت مى‏شود. او دلسوزى خاص دارد، حتى از دیگران جهت کمک به همسرش استمداد مى‏طلبد و خود را به هر آب و آتشى مى‏افکند تا رحمت الهى را از خویش بروز و ظهور دهد در حالى که آن روز نه نیازمندى جنسى و شهوانى است و نه مسائل دیگر جوانى. در این مرحله حساس مراقبت از یکدیگر اهمیت زیادى دارد، همچون مریضى که توجه‏هاى پیاپى نزدیکان وى، او را بهبود مى‏بخشد و ایجاد امید مى‏نماید.
2. مودّت: درباره بزرگترهاست که توان خدمت به یکدیگر را دارند، اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش مى‏یابند و رشد مى‏کنند و شاید رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هم که فرمود: «وَارْحَمُوا صِغارَکُم؛ به کوچکترها ترحّم کنید»، بر همین اساس بوده است.
3. مودّت: غالباً جنبه دو طرفه (تقابل) دارد، به مجرّد آن که از طرفى سرزد، بر اساس قانون طبیعت، طرف مقابل باید آن را جبران کند و الاّ ظلم و ستم خواهد شد. اما رحمت، یک جانبه و ایثارگرانه است لکن بقاى جامعه کوچک (خانواده) و بزرگ (اجتماع) به خدمات متقابل است که ریشه در مودّت دارد.15
در هر صورت آیه شریفه، «مودّت» بین دو همسر را مطرح مى‏کند که قطعاً بقاى جامعه بزرگ انسانى در سایه بروز و ظهور این موهبت الهى است و همچنین «رحمت» که لازمه اخلاق انسانى و استمرار فضائل و کرامت‏هاى بشرى است. و با این موهبت الهى مراقبت و حفظ از یکدیگر ادامه مى‏یابد؛ چنانچه این دو از بین برود و یا به ضعف و کمبود گراید، هزاران بدبختى و اضطراب روحى و روانى را به دنبال خواهد داشت.
پى‏نوشت‏ها:
1. روم/ 21.
2. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 382؛ تحریر الوسیله، امام خمینى(ره)، ج 2، ص 211، کتاب النکاح.
3. تفسیر روض‏الجنان و روح البیان، ج 15، ص 250؛ تفسیر اثنى عشرى، ج 1، ص 282؛ تفسیر مواهب علیه، کمال‏الدین کاشفى، ج 3، ص 421.
4. بحارالانوار، ج 100، ص 220، باب کراهیة‏العزوبة؛ جامع الاخبار، ص 1، فصل 58، (فى التزویج).
5. نور/ 32.
6. مکارم الاخلاق، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 21، باب استحباب حبّ النساء المحللات.
7. امالى، شیخ طوسى، ص 518؛ مکارم‏الاخلاق، ص 196، باب فى الراغبة فى‏التّزویج؛ عوالى الآلى، ج 3، ص 289، باب النکاح.
8. مستدرک الوسائل، علامه نورى، ج 14، ص 154.
9. بحارالانوار، ج 100، ص 220.
10. تفسیر المیزان، ج 4، ص 223.
11. نساء/ 34.
12. تفسیر المیزان، ج 4، ص 223.
13. اعراف/ 189.
14. فرقان/ 54.
15. تفسیر نمونه، ج 16، ص 391 به بعد، (با تغییر).
 

تبلیغات