خانواده از دیدگاه قرآن و اهل بیت(ع)
منبع:
فرهنگ کوثر 1381 شماره 54
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن جامعه در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و خانواده
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی انسان و جامعه در روایات جامعه در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه فقه زن و خانواده فقه خانواده ازدواج
آرشیو
چکیده
متن
خانواده اجتماع کوچکى است که ابتداء با یک مرد و زن تشکیل مىشود، دو نفرى که بناست در تکامل معنوى و رشد مادى یکدیگر مشارکت کنند و بالاتر آن که هریک کمبود دیگرى را در اوج محبّت و مودت جبران نمایند و چنانچه چیزى آنان را تهدید کرد و آرمانهاى فکرى و اعتقادیشان را به خطر انداخت، هر دو به دفاع برخیزند و جهت حیات و زندگى همیشگى خویش با آن مبارزه کنند و براى بقاى خویش برنامه ریزى نمایند و نسل خود را دوام بخشند. قرآن کریم این اصل اساسى را با واژگانى زیبا چنین بیان مىکند:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ»1؛ از نشانههاى خداست آن که آفرید براى شما همسرانى از جنس خودتان تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد. هر آینه در این کار براى مردمى که بیندیشند نشانهها و عبرتهاست.
امام محمد باقر علیهالسلام از قول جدّش رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل کرده که فرمود: «ما بُنِىَ بَناءٌ فِى الاِسلامِ اَحَبُّ اِلى اللّهِ ـ عزّ وَ جَلّ ـ من التزویج2؛ هیچ بنائى در مکتب اسلام طرح ریزى نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوبتر از ازدواج باشد.»
اصول اساسى
سه اصل اساسى در تشکیل خانواده عبارتند از:
الف) عشق به همسردارى
علاقه و عشق به همسردارى از جمله امورى است که در فطرت انسانى نهفته است. این نیاز در موجودات زنده دیگر مشاهده مىگردد و در دوران کودکى به صورتى رقیق و کم رنگ جلوه مىکند؛ انسان هم از تنهایى رنج مىبرد و خود را در قالب عواطف به همنوع خود نزدیک مىنماید.
خداوند سبحان قبل از تشکیل خانواده، در میان زن و مرد مودّت و محبّتى ایجاد نمود که هرگز بدون آن آرامش نمىیابند و آنگاه که مرد و زنى براى امر مقدّس ازدواج به یکدیگر نزدیک مىشوند و مقدارى سخن مىگویند، گویا گمشدهاى را که سالیان سال در پى آن بودهاند، مىیابند و از یکدیگر به آسانى جدا نمىشوند.
مردى به محضر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسید، عرض کرد: یا رسول اللّه! من از امر ازدواج به شگفت در آمدهام و تعجب مىکنم، زیرا مرد و زنى که هرگز یکدیگر را ندیدهاند و نمىشناسند، چون میان آنان پیمان و عقد ازدواج برقرار مىشود و بعد با یکدیگر به صحبت مىنشینند و یکدیگر را بیشتر درک مىنمایند، چنان دوستى و محبّتى برقرار مىگردد که از آن عظیمتر ممکن نیست؟!
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
پایه ریزى امر ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده به طورى که نیازمندى به آن را در درون خویش احساس مىکند.
آنگاه به آیه ذیل استشهاد نمود و آن را قرائت کرد:
«وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرون»3؛ خداوند بین شما (زنان و مردان) محبّتى خاص قرار داده و به یکدیگر مهربان نموده است. همانا در این امر نشانهها و آیاتى است براى آنانى که تفکّر کنند.
این عشق فطرى موهبتى است الهى که رسول گرامى اسلام بدان افتخار مىکند و مىگوید:
«النّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَیسَ مِنّى؛4 ازدواج دادن و ازدواج نمودن، سیره و راه من است و هرکس از این سنت زیباى الهى سر برتابد، از من نیست.»
در تبیین این موهبت الهى، آیات و روایات فراوانى وجود دارد؛ ما به برخى از آنها اشاره مىکنیم. در حقیقت کسانى که به نوعى از امر ازدواج وحشت دارند و عشق درونى خویش را که شعلهور است، سرکوب مىکنند، خداوند آنان را تشویق مىکند و خود آن شکاف تخیلى و یا واقعى «فقر» را که ممکن است پیش آید، پرمىکند و به آنان وعده غناء و بىنیازى مىدهد.
در سوره نور آمده است: «وَانکَحُوا الاَیامى مِنکُم والصّالحینَ مِن عِبادِکُم و اماءِکُم اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ علیمٌ»5؛ مردان و زنان بىهمسر (مجرّد) خود را ازدواج دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار خویش را. چنانچه فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىکند؛ خداوند گشایش دهنده و داناست.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مِنْ أَخلاقِ الانبیاء حُبُّ النّساءِ6؛ از ویژگىهاى اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان خویش بوده است.»
امام صادق علیهالسلام از پدرانش نقل کرد که جدّم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِى النّصفِ الباقى7؛ کسى که ازدواج کند، نیمى از دین خود (و احکامى که بر دوش دارد) را حفظ کرده است، پس به خدا پناه ببرد و استمداد جوید نسبت به نیمه دیگر آن.»
رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اعْطِىَ نِصف السَّعادَةِ8؛ کسى که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمى از سعادت و خوشبختى را درک کرده است.»
همچنین فرموده است:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقْدْ اعْطِىَ نِصْف العِبادَةِ9؛ کسى که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمى از بندگى و اطاعت حضرت حق به وى داده شده است.»
ب) مسؤولیت مردان در نظام خانواده
در آیات مختلف، مخاطب قرآن مردانند تا آن که در جهت تشکیل زندگى تلاش و سعى کنند و سامان بخشى آن را بر دوش کشند. تداوم زندگى و تأمین آن، سختىها و درگیرىهاى فراوانى به دنبال دارد که بدون امید و آرامش نمىتواند ادامه یابد. لذا این ایستادگى در برابر نابسامانىها را بر دوش مردان قرار داده است. از سوى دیگر، زنان را آفرید تا کانون محبّت، عشق، زیبایى و آرامش بخشى باشند.
علاّمه محمّد حسین طباطبایى، مفسّر عالىمقدار مىنویسد:
«فالنساء هنّ الرکن الاول والعامل الجوهرى للاجتماع الانسانى10؛ زنان، سنگ زیرین و رکن اساسى و علت واقعى انسجام و تشکیل اجتماع خانوادگى انسانها هستند.»
بعضى از مفسّران وجود زن و عواطف زیباى او را همانند ملاطِ چسبنده و مستحکم یک ساختمان دانستهاند که سالیان سال اجزاء یک بناى عظیم را نگه مىدارد و در استحکام و بقاى آن نقش اساسى دارد، همانند سیمان و ماسه و آهک و غیره. این جاذبه عظیم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب «آرامش و سکینه» معرفى نموده است.
قرآن کریم حفاظت و حراست از این رکن اساسى را بر عهده مردان نهاده و با توجه به توانایىهاى ذاتىشان آنان را مسؤول مىداند و مىفرماید:
«الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النّساء بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُم عَلى بعضٍ وَ بما اَنْفَقُوا مِن اموالِهِم»11؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برترىهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماعى) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر نفقاتى که از اموالشان در مورد زنان پرداخت مىکنند.
در تبیین مسؤولیت مردان، چند نکته حائز اهمیت است:
الف) قَیِّم؛ کسى را گویند که مسؤولیت کارهاى مهم دیگرى را به عهده گیرد و آن را انجام دهد. قوّام و قیّام، اوزان صیغه مبالغه است که بر برترى همیشگى و ذاتى مردان بر زنان دلالت دارد.
ب) بما فضَّلَ اللّهُ؛ فضیلت آن امتیازى است که به طور طبیعى مردان (جنس نر) نسبت به زنان (جنس ماده) دارند.12 همانند قدرت و مقاومت در برابر کارهاى سخت و سنگین و نیز معضلاتى که هم توان بیشترى را مىطلبد و هم اندیشه قوىترى را.
از سوى دیگر، عواطف و احساسات پاک و قوى زنان آن قدر مورد توجه و التفات خداوند سبحان است که آرامش مردان را در سایه آن دانسته و بر آن تصریح مىکند بلکه بار دیگر تأیید مىنماید:
«هُوَ الذّى خَلَقَکُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسْکُنَ الیها...»13؛ اوست که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [نوع] او پدید کرد تا بدو آرام گیرد.
ج) بِما اَنْفَقُوا؛ در وادى ازدواج تأمین زندگى مادى زن را بر عهده مرد قرار داد و در صورت تمکین و رضایت بخشى کامل، او را «واجب النفقه» مردان نمود؛ که این خود یک سختى دیگر است که با جسم و اعضاء و جوارح مرد هماهنگى دارد و در این راستا هرگونه زحمت و خطرى را به جان مىخرد و براى دفاع از ناموس و حیثیت خویش گاه مال و گاه جان خود را فدا مىنماید.
ج) مراقبت از تداوم زندگى
ادامه زندگى خانوادگى و زناشویى از دیگر موهبتهاى الهى است که بشر براى آن تلاش مىکند، و مىخواهد آنگاه که پیوند ایجاد شد، به سادگى بحث جدائى مطرح نشود. در این راه دو رکن اساسى خانواده (زن و شوهر) موظفند از آنچه سبب جدائى مىشود، پرهیز نمایند بلکه در راه استحکام پیوند زناشویى سعى مضاعف داشته باشند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره مىکند:
«وَ هُوَ الّذى خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قدیراً»14؛ خداوند کسى است که بشر را از آب آفرید، آنگاه در آفرینش او پیوندهاى نسبى و سببى به وجود آورد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد). و پروردگار تو همواره تواناست.
با توجه به مطلب فوق، عدهاى از مفسّران گفتهاند: در آیه 21 سوره روم «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...» آوردن این دو کلمه که ـ حکایت از شدت علاقه زن و مرد و وابستگى این دو به یکدیگر است و این دو واژه مفاهیم عمیق و ژرفى را در دل دارد ـ سه احتمال وجود دارد:
1. مودّت: انگیزه ارتباط در آغاز کار ازدواج است و اما ادامه و پایان آن که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان شود و قادر بر خدمت نسبت به دیگرى نباشد، «رحمت» جایگزین مودّت مىشود. او دلسوزى خاص دارد، حتى از دیگران جهت کمک به همسرش استمداد مىطلبد و خود را به هر آب و آتشى مىافکند تا رحمت الهى را از خویش بروز و ظهور دهد در حالى که آن روز نه نیازمندى جنسى و شهوانى است و نه مسائل دیگر جوانى. در این مرحله حساس مراقبت از یکدیگر اهمیت زیادى دارد، همچون مریضى که توجههاى پیاپى نزدیکان وى، او را بهبود مىبخشد و ایجاد امید مىنماید.
2. مودّت: درباره بزرگترهاست که توان خدمت به یکدیگر را دارند، اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش مىیابند و رشد مىکنند و شاید رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم هم که فرمود: «وَارْحَمُوا صِغارَکُم؛ به کوچکترها ترحّم کنید»، بر همین اساس بوده است.
3. مودّت: غالباً جنبه دو طرفه (تقابل) دارد، به مجرّد آن که از طرفى سرزد، بر اساس قانون طبیعت، طرف مقابل باید آن را جبران کند و الاّ ظلم و ستم خواهد شد. اما رحمت، یک جانبه و ایثارگرانه است لکن بقاى جامعه کوچک (خانواده) و بزرگ (اجتماع) به خدمات متقابل است که ریشه در مودّت دارد.15
در هر صورت آیه شریفه، «مودّت» بین دو همسر را مطرح مىکند که قطعاً بقاى جامعه بزرگ انسانى در سایه بروز و ظهور این موهبت الهى است و همچنین «رحمت» که لازمه اخلاق انسانى و استمرار فضائل و کرامتهاى بشرى است. و با این موهبت الهى مراقبت و حفظ از یکدیگر ادامه مىیابد؛ چنانچه این دو از بین برود و یا به ضعف و کمبود گراید، هزاران بدبختى و اضطراب روحى و روانى را به دنبال خواهد داشت.
پىنوشتها:
1. روم/ 21.
2. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 382؛ تحریر الوسیله، امام خمینى(ره)، ج 2، ص 211، کتاب النکاح.
3. تفسیر روضالجنان و روح البیان، ج 15، ص 250؛ تفسیر اثنى عشرى، ج 1، ص 282؛ تفسیر مواهب علیه، کمالالدین کاشفى، ج 3، ص 421.
4. بحارالانوار، ج 100، ص 220، باب کراهیةالعزوبة؛ جامع الاخبار، ص 1، فصل 58، (فى التزویج).
5. نور/ 32.
6. مکارم الاخلاق، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 21، باب استحباب حبّ النساء المحللات.
7. امالى، شیخ طوسى، ص 518؛ مکارمالاخلاق، ص 196، باب فى الراغبة فىالتّزویج؛ عوالى الآلى، ج 3، ص 289، باب النکاح.
8. مستدرک الوسائل، علامه نورى، ج 14، ص 154.
9. بحارالانوار، ج 100، ص 220.
10. تفسیر المیزان، ج 4، ص 223.
11. نساء/ 34.
12. تفسیر المیزان، ج 4، ص 223.
13. اعراف/ 189.
14. فرقان/ 54.
15. تفسیر نمونه، ج 16، ص 391 به بعد، (با تغییر).
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ»1؛ از نشانههاى خداست آن که آفرید براى شما همسرانى از جنس خودتان تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد. هر آینه در این کار براى مردمى که بیندیشند نشانهها و عبرتهاست.
امام محمد باقر علیهالسلام از قول جدّش رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل کرده که فرمود: «ما بُنِىَ بَناءٌ فِى الاِسلامِ اَحَبُّ اِلى اللّهِ ـ عزّ وَ جَلّ ـ من التزویج2؛ هیچ بنائى در مکتب اسلام طرح ریزى نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوبتر از ازدواج باشد.»
اصول اساسى
سه اصل اساسى در تشکیل خانواده عبارتند از:
الف) عشق به همسردارى
علاقه و عشق به همسردارى از جمله امورى است که در فطرت انسانى نهفته است. این نیاز در موجودات زنده دیگر مشاهده مىگردد و در دوران کودکى به صورتى رقیق و کم رنگ جلوه مىکند؛ انسان هم از تنهایى رنج مىبرد و خود را در قالب عواطف به همنوع خود نزدیک مىنماید.
خداوند سبحان قبل از تشکیل خانواده، در میان زن و مرد مودّت و محبّتى ایجاد نمود که هرگز بدون آن آرامش نمىیابند و آنگاه که مرد و زنى براى امر مقدّس ازدواج به یکدیگر نزدیک مىشوند و مقدارى سخن مىگویند، گویا گمشدهاى را که سالیان سال در پى آن بودهاند، مىیابند و از یکدیگر به آسانى جدا نمىشوند.
مردى به محضر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسید، عرض کرد: یا رسول اللّه! من از امر ازدواج به شگفت در آمدهام و تعجب مىکنم، زیرا مرد و زنى که هرگز یکدیگر را ندیدهاند و نمىشناسند، چون میان آنان پیمان و عقد ازدواج برقرار مىشود و بعد با یکدیگر به صحبت مىنشینند و یکدیگر را بیشتر درک مىنمایند، چنان دوستى و محبّتى برقرار مىگردد که از آن عظیمتر ممکن نیست؟!
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
پایه ریزى امر ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده به طورى که نیازمندى به آن را در درون خویش احساس مىکند.
آنگاه به آیه ذیل استشهاد نمود و آن را قرائت کرد:
«وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرون»3؛ خداوند بین شما (زنان و مردان) محبّتى خاص قرار داده و به یکدیگر مهربان نموده است. همانا در این امر نشانهها و آیاتى است براى آنانى که تفکّر کنند.
این عشق فطرى موهبتى است الهى که رسول گرامى اسلام بدان افتخار مىکند و مىگوید:
«النّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَیسَ مِنّى؛4 ازدواج دادن و ازدواج نمودن، سیره و راه من است و هرکس از این سنت زیباى الهى سر برتابد، از من نیست.»
در تبیین این موهبت الهى، آیات و روایات فراوانى وجود دارد؛ ما به برخى از آنها اشاره مىکنیم. در حقیقت کسانى که به نوعى از امر ازدواج وحشت دارند و عشق درونى خویش را که شعلهور است، سرکوب مىکنند، خداوند آنان را تشویق مىکند و خود آن شکاف تخیلى و یا واقعى «فقر» را که ممکن است پیش آید، پرمىکند و به آنان وعده غناء و بىنیازى مىدهد.
در سوره نور آمده است: «وَانکَحُوا الاَیامى مِنکُم والصّالحینَ مِن عِبادِکُم و اماءِکُم اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ علیمٌ»5؛ مردان و زنان بىهمسر (مجرّد) خود را ازدواج دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار خویش را. چنانچه فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىکند؛ خداوند گشایش دهنده و داناست.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مِنْ أَخلاقِ الانبیاء حُبُّ النّساءِ6؛ از ویژگىهاى اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان خویش بوده است.»
امام صادق علیهالسلام از پدرانش نقل کرد که جدّم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِى النّصفِ الباقى7؛ کسى که ازدواج کند، نیمى از دین خود (و احکامى که بر دوش دارد) را حفظ کرده است، پس به خدا پناه ببرد و استمداد جوید نسبت به نیمه دیگر آن.»
رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اعْطِىَ نِصف السَّعادَةِ8؛ کسى که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمى از سعادت و خوشبختى را درک کرده است.»
همچنین فرموده است:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقْدْ اعْطِىَ نِصْف العِبادَةِ9؛ کسى که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمى از بندگى و اطاعت حضرت حق به وى داده شده است.»
ب) مسؤولیت مردان در نظام خانواده
در آیات مختلف، مخاطب قرآن مردانند تا آن که در جهت تشکیل زندگى تلاش و سعى کنند و سامان بخشى آن را بر دوش کشند. تداوم زندگى و تأمین آن، سختىها و درگیرىهاى فراوانى به دنبال دارد که بدون امید و آرامش نمىتواند ادامه یابد. لذا این ایستادگى در برابر نابسامانىها را بر دوش مردان قرار داده است. از سوى دیگر، زنان را آفرید تا کانون محبّت، عشق، زیبایى و آرامش بخشى باشند.
علاّمه محمّد حسین طباطبایى، مفسّر عالىمقدار مىنویسد:
«فالنساء هنّ الرکن الاول والعامل الجوهرى للاجتماع الانسانى10؛ زنان، سنگ زیرین و رکن اساسى و علت واقعى انسجام و تشکیل اجتماع خانوادگى انسانها هستند.»
بعضى از مفسّران وجود زن و عواطف زیباى او را همانند ملاطِ چسبنده و مستحکم یک ساختمان دانستهاند که سالیان سال اجزاء یک بناى عظیم را نگه مىدارد و در استحکام و بقاى آن نقش اساسى دارد، همانند سیمان و ماسه و آهک و غیره. این جاذبه عظیم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب «آرامش و سکینه» معرفى نموده است.
قرآن کریم حفاظت و حراست از این رکن اساسى را بر عهده مردان نهاده و با توجه به توانایىهاى ذاتىشان آنان را مسؤول مىداند و مىفرماید:
«الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النّساء بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُم عَلى بعضٍ وَ بما اَنْفَقُوا مِن اموالِهِم»11؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برترىهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماعى) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر نفقاتى که از اموالشان در مورد زنان پرداخت مىکنند.
در تبیین مسؤولیت مردان، چند نکته حائز اهمیت است:
الف) قَیِّم؛ کسى را گویند که مسؤولیت کارهاى مهم دیگرى را به عهده گیرد و آن را انجام دهد. قوّام و قیّام، اوزان صیغه مبالغه است که بر برترى همیشگى و ذاتى مردان بر زنان دلالت دارد.
ب) بما فضَّلَ اللّهُ؛ فضیلت آن امتیازى است که به طور طبیعى مردان (جنس نر) نسبت به زنان (جنس ماده) دارند.12 همانند قدرت و مقاومت در برابر کارهاى سخت و سنگین و نیز معضلاتى که هم توان بیشترى را مىطلبد و هم اندیشه قوىترى را.
از سوى دیگر، عواطف و احساسات پاک و قوى زنان آن قدر مورد توجه و التفات خداوند سبحان است که آرامش مردان را در سایه آن دانسته و بر آن تصریح مىکند بلکه بار دیگر تأیید مىنماید:
«هُوَ الذّى خَلَقَکُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسْکُنَ الیها...»13؛ اوست که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [نوع] او پدید کرد تا بدو آرام گیرد.
ج) بِما اَنْفَقُوا؛ در وادى ازدواج تأمین زندگى مادى زن را بر عهده مرد قرار داد و در صورت تمکین و رضایت بخشى کامل، او را «واجب النفقه» مردان نمود؛ که این خود یک سختى دیگر است که با جسم و اعضاء و جوارح مرد هماهنگى دارد و در این راستا هرگونه زحمت و خطرى را به جان مىخرد و براى دفاع از ناموس و حیثیت خویش گاه مال و گاه جان خود را فدا مىنماید.
ج) مراقبت از تداوم زندگى
ادامه زندگى خانوادگى و زناشویى از دیگر موهبتهاى الهى است که بشر براى آن تلاش مىکند، و مىخواهد آنگاه که پیوند ایجاد شد، به سادگى بحث جدائى مطرح نشود. در این راه دو رکن اساسى خانواده (زن و شوهر) موظفند از آنچه سبب جدائى مىشود، پرهیز نمایند بلکه در راه استحکام پیوند زناشویى سعى مضاعف داشته باشند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره مىکند:
«وَ هُوَ الّذى خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قدیراً»14؛ خداوند کسى است که بشر را از آب آفرید، آنگاه در آفرینش او پیوندهاى نسبى و سببى به وجود آورد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد). و پروردگار تو همواره تواناست.
با توجه به مطلب فوق، عدهاى از مفسّران گفتهاند: در آیه 21 سوره روم «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...» آوردن این دو کلمه که ـ حکایت از شدت علاقه زن و مرد و وابستگى این دو به یکدیگر است و این دو واژه مفاهیم عمیق و ژرفى را در دل دارد ـ سه احتمال وجود دارد:
1. مودّت: انگیزه ارتباط در آغاز کار ازدواج است و اما ادامه و پایان آن که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان شود و قادر بر خدمت نسبت به دیگرى نباشد، «رحمت» جایگزین مودّت مىشود. او دلسوزى خاص دارد، حتى از دیگران جهت کمک به همسرش استمداد مىطلبد و خود را به هر آب و آتشى مىافکند تا رحمت الهى را از خویش بروز و ظهور دهد در حالى که آن روز نه نیازمندى جنسى و شهوانى است و نه مسائل دیگر جوانى. در این مرحله حساس مراقبت از یکدیگر اهمیت زیادى دارد، همچون مریضى که توجههاى پیاپى نزدیکان وى، او را بهبود مىبخشد و ایجاد امید مىنماید.
2. مودّت: درباره بزرگترهاست که توان خدمت به یکدیگر را دارند، اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش مىیابند و رشد مىکنند و شاید رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم هم که فرمود: «وَارْحَمُوا صِغارَکُم؛ به کوچکترها ترحّم کنید»، بر همین اساس بوده است.
3. مودّت: غالباً جنبه دو طرفه (تقابل) دارد، به مجرّد آن که از طرفى سرزد، بر اساس قانون طبیعت، طرف مقابل باید آن را جبران کند و الاّ ظلم و ستم خواهد شد. اما رحمت، یک جانبه و ایثارگرانه است لکن بقاى جامعه کوچک (خانواده) و بزرگ (اجتماع) به خدمات متقابل است که ریشه در مودّت دارد.15
در هر صورت آیه شریفه، «مودّت» بین دو همسر را مطرح مىکند که قطعاً بقاى جامعه بزرگ انسانى در سایه بروز و ظهور این موهبت الهى است و همچنین «رحمت» که لازمه اخلاق انسانى و استمرار فضائل و کرامتهاى بشرى است. و با این موهبت الهى مراقبت و حفظ از یکدیگر ادامه مىیابد؛ چنانچه این دو از بین برود و یا به ضعف و کمبود گراید، هزاران بدبختى و اضطراب روحى و روانى را به دنبال خواهد داشت.
پىنوشتها:
1. روم/ 21.
2. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 382؛ تحریر الوسیله، امام خمینى(ره)، ج 2، ص 211، کتاب النکاح.
3. تفسیر روضالجنان و روح البیان، ج 15، ص 250؛ تفسیر اثنى عشرى، ج 1، ص 282؛ تفسیر مواهب علیه، کمالالدین کاشفى، ج 3، ص 421.
4. بحارالانوار، ج 100، ص 220، باب کراهیةالعزوبة؛ جامع الاخبار، ص 1، فصل 58، (فى التزویج).
5. نور/ 32.
6. مکارم الاخلاق، ص 197؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 21، باب استحباب حبّ النساء المحللات.
7. امالى، شیخ طوسى، ص 518؛ مکارمالاخلاق، ص 196، باب فى الراغبة فىالتّزویج؛ عوالى الآلى، ج 3، ص 289، باب النکاح.
8. مستدرک الوسائل، علامه نورى، ج 14، ص 154.
9. بحارالانوار، ج 100، ص 220.
10. تفسیر المیزان، ج 4، ص 223.
11. نساء/ 34.
12. تفسیر المیزان، ج 4، ص 223.
13. اعراف/ 189.
14. فرقان/ 54.
15. تفسیر نمونه، ج 16، ص 391 به بعد، (با تغییر).