همزیستی و همگونی امامان اسماعیلی در کرمان پس از سقوط الموت و بررسی دلایل آن (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
مهمترین ویژگی نهضت اسماعیلی، دیرپایی و طول عمر آن بوده است. نهضتی که از نیمه های سده ی دوم هجری شروع شد و تا سقوط قلعه های اسماعیلی توسط مغولان (سده ی هفتم هجری) ادامه یافت. در تمام این مدت، «اسماعیلی بودن» به مفهومِ چالش با جهان اسلام بود و از جانب دولت های سنی و نیز سایر گروه های شیعه، فرقه ای ضاله، ملحد، بی دین و نامسلمان خوانده می شد. باقی مانده ی جوامع اسماعیلی از عصر مغول تا صفوی هم، رستاخیز خود را در چالش با دولت های بعدی آغاز نمودند. پس از سقوط الموت در کرمان شاهد همزیستی مسالمت آمیز میان جامعه ی اسماعیلی با دولت های پس از صفوی هستیم که به عقیده ی برخی، دولت های مزبور، خود، علاقه ای به درگیری با بازماندگان اسماعیلی نداشتند. از منظر این نوشتار ائمه ی اسماعیلی، ابتدا خود مروج همزیستی و مسالمت با جامعه ی مسلمان ایرانی در کرمان شدند و آنگاه دولت های مزبور، مجبور به مصالحه جویی با آنها گردیدند. سئوال اصلی پژوهش این است که این همزیستی به چه شکل صورت گرفت و زمینه ها و عوامل آن چه بود؟ نتایج نشان می دهد که شرایط جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی کرمان، بستری بوجود آورد که بتدریج رهبران اسماعیلی با درک شرایط مکانی و زمانی، بدون اشاعه ی مذهب، بتوانند به عنوان سادات حسینی و اولاد پیامبر(ص)، مورد پذیرش اهالی کرمان قرار گیرند و حکومت های زند و قاجار را موظف به رعایت حال آنان کنند. سادات حسینی و اولاد پیامبر(ص)، واژه ی اسماعیلی بودن را در خود هضم کرد و گفتمان مسالمت و همزیستی را جایگزین آن نمود. پژوهش حاضر می کوشد کرمان را بسترساز حیات مجدد اسماعیلیان پس از زوال دوره ی الموت برای راه یافتن به جهان امروزی معرفی نماید.Studying Ismaili Imams’ coexistence and homogeneity and its reasons after the fall of Alamut in Kerman
The most important feature of the Ismaili movement was its longevity. This movement started in the middle of the second century of Hijri and continued until the fall of the Ismaili castles by the Mongols (7th century of Hijri). During all this time, "being an Ismaili" meant a challenge to the Islamic world and was called a deviant sect, atheist, irreligious and non-Muslim by the Sunni governments as well as other Shiite groups. The remnants of the Ismaili communities from the Mongol to the Safavid era began their resurrection ina challenge to the subsequent governments. After the fall of Alamut in Kerman, we witness a peaceful coexistence between the Ismaili community and the post-Safawi governments, which, according to some opinions, were not interested in conflict with the Ismaili survivors. From the point of view of this writing, the Ismaili imams first promoted peaceful coexistence with the Iranian Muslim community in Kerman, and then the aforementioned governments were forced to compromise with them. The main question of the research is how this coexistence took place and what were its reasons and factors? The results showed that the geographical, economic and political conditions of Kerman created a platform where the Ismaili leaders, by understanding the spatial and temporal conditions, without spreading the religion, could be accepted by the people of Kerman as Sadat Hosseini and the descendants of the Prophet, and made the governments of Zand and Qajar obliged to respect their situation. Hosseini Sadat and the descendants of the Prophet accepted the word of being Ismaili and replaced it with the discourse of peace and coexistence. The present study tries to introduce Kerman as a platform for the revival of the Ismailis after the decline of the death period in order to enter the modern world.