چکیده

نامه قالبی مهم برای ارتباط میان انسان ها و انتقال پیام هاست که برای نوشتن آن به ویژه در دستگاه حکومتی باید اصول خاصی را رعایت کرد. دیوان رسالت، تشکیلاتی مهم و گسترده در دستگاه سلطنت بود که نامه های دیوانی به نظم و نثر در آن ها نگارش می یافت. تعداد نامه ها، نقش و تنوع آن ها از نظر ادبی نیز درخور تأمل است. نامه های گوناگون که با اسامی ملطّفه، مثال، منشور، رقعه، گشاد نامه، پیمان نامه، فتح نامه، شکست نامه و ... شناخته می شوند اطلاعات مهمی را دربردارند و می توانند منبع مفیدی برای شناخت جهان بینی و قدرت حاکمان زمان باشند. این جستار با هدف بررسی و مقایسه نامه های منشور با تأکید بر جنبه ادبی تاریخ بیهقی و التوسّل الی الترسّل به روش کتابخانه ای و توصیفی - تحلیلی نگاشته شده است. نامه های منشور در تاریخ بیهقی کوتاه هستند، ابوالفضل بیهقی گزارشی کلی و کوتاه از آن ها ارائه می دهد، به صنایع ادبی چندان نمی پردازد و اشاره های اندکی به صنایعی چون سجع، کنایه و تکرار دارد. مفاد منشورها با اهداف سیاسی و نگاه حاکمیتی به منظور سپردن مسئولیت اداره و کنترل نواحی زیردست به اشخاص است. نامه های منشور التوسّل الی الترسّل بلند هستند و بها ءالدین بغدادی در نگارش آن ها صنعت پردازی کرده است، صنایعی مانند تلمیح، تشبیه، استعاره، کنایه، سجع، جناس و تضاد بسامد بیشتری دارند. تاریخ بیهقی به سبب تقدّم زمانی، و بهره مندی بغدادی از آن شایان توجه است؛ اما منشورهای مندرج در التوسّل الی الترسّل به دلیل جنبهآموزشی کتاب، مفصل تر هستند و در آن ها به جزئیات توجه بیشتری شده است.

Examining and comparing the charter letters of Bayhaghi and al-Tawsal to al-Tarassal

Letters serve as an important means of communication and message transmission, particularly within governmental institutions, where specific principles must be observed. The Divān-e Resālat was an important and extensive organization within the monarchy system, where official state letters were composed in both prose and poetry. The number, significance, and diversity of letters are also worthy of reflection from a literary perspective. Referred to by various names such as molattafa, methāl, manshur, roqʿa, goshādnāma, peymānnāma, fathnāma, shekastnāma, and others, these letters contain important information and can serve as a valuable source for understanding the worldview and extent of power held by rulers during their reign. This article aims to examine and compare the manshur letters in Tārikh-e Beyhaqi and al-Tawassol elā al-tarassol from a literary perspective, using a library based descriptive analytical method. The manshur letters in Tārikh-e Beyhaqī, as narrated by Abu’l-Fazl Beyhaqi, are characterized by their brevity. Beyhaqi himself provides a general overview of these letters without delving extensively into their literary aspects. Only a few references to literary devices such as rhyme, metonymy, and repetition are made in his overview. The content of these letters primarily served political purposes, reflecting the rulers’ perspectives in delegating the responsibility of governing and controlling subordinate regions to individuals. On the other hand, the manshur letters of al-Tawassol elā al-tarassol, authored by  Bahā al-Din Baghdādi, exhibit greater length and employ a wider range of literary techniques. Baghdādi skillfully incorporates literary devices such as allusion, simile, metaphor, metonymy, rhyme, pun, and oxymoron in the composition of these letters. While Tārikh-e Beyhaqi holds significance due to its chronological precedence and its deployment by Baghdādi, the manshur letters included in al-Tawassol elā al-tarassol are lengthier and offer more detailed accounts, owing to the educational purpose of the book.

تبلیغات