چکیده

پیامبر اسلام، نخستین پایه‌گذار حکومت اسلامی در مدینه، شیوه‌های تازه‌ای برای حکم‌رانی در جامعه اسلامی و برپایی عدالت عرضه کرد، اما امویان و حاکمانشان که پس از ایشان روی کار آمدند، زمینه‌ای برای اجرای احکام و دستورهای اسلامی فراهم نیاوردند و در منطقه‌های گوناگون مانند خراسان، سیاستی ستم‌ورزانه در پیش گرفتند. ناخرسندی فراوان مردم خراسان از این حاکمان، به بهره‌مندی عباسیان از حکم‌رانی انجامید، اما آنان نیز در این جایگاه بر پایه عدالت اسلامی و احکام الهی و در چارچوب وظیفه‌های حاکم مسلمان رفتار نکردند. هنگامی که طاهریان حکومت را به دست گرفتند، عمل‌کرد طاهر بن‌حسین و عبدالله بن‌طاهر در حکومت بر خراسان، روشن ساخت که در دوره دویست ساله حکومت والیان اموی و عباسی بر این منطقه، کسی مانند ایشان به شیوه اسلامی حکم نرانده بود؛ یعنی نخستین حاکمان طاهری بر پایه دستورهای خداوند درباره دوام و بقای حکومت، به حکم‌رانی می‌پرداختند. البته جانشینان آنان در پایان این حکومت، سیره نیکوی طاهر و عبدالله را فروگذاردند و با تجمل‌گرایی، ستم بر مردمان و آلوده شدن به فساد؛ یعنی مایه سقوط حکومت‌ها و جوامع از دید قرآن کریم، بنیان حکومتشان را سست و زمینه سرنگونی‌اش را فراهم کردند.

متن

درآمد
حاکمان ایران پیش از اسلام، نظام حکومتشان را بر پایه «اراده فردی» و «استبداد مطلق» بنیاد نهاده بودند. پادشاهان در دوره ساسانی برای اثبات حقیقت حکومت خود به دلایل ایزدی نیازمند بودند؛ یعنی با استناد به داشتن «فره ایزدی» ، مشروعیت حکومت خود را برای مردم اثبات می‌کردند. خاندان ساسانی این حق را نزدیک به 450 سال برای خود حفظ کرد؛ چنان‌که هرمزد، شاه ساسانی می‏گفت: «ای مردم! خدا ما را به پادشاهی اختصاص داد و شما را به بندگی ». این نگرش‌ها، با ظهور اسلام و سقوط دولت ساسانی (21ه‍/ 642 م) از میان رفت؛ زیرا پیامبر اسلام، نخستین پایه‌گذار حکومت اسلامی شیوه تازه‌ای برای تحقق عدالت در جامعه عرضه کرد و از این‌رو، زندگی و رهبری او در جامعه اسلامی، نمونه برجسته‌ای از روش درست اداره جامعه به شمار می‌رود. پیامبر، پس از دستور خداوند به دعوت آشکار (آیه‌های 94 و 95 سوره حجر )، مأموریت نمایان خود را آغاز و برای برپایی جامعه و حکومتی توحیدی در مکه تلاش کرد. هجرت او به مدینه و تدوین «پیمان‌نامه عمومی» با مشرکان، موجب پیدایی نخستین سند سیاسی و نظام حکومت و دولت اسلامی در مدینه شد.
هرچند دستور پیامبر درباره واگذاردن حکومت به صاحبان حق‌مدار و شایسته؛ یعنی عامل ماندگاری حکومت اسلامی تحقق نیافت، سیره او را در دوران رسالتش، بهترین الگو برای اداره جامعه اسلامی می‌توان دانست. البته دوره کوتاه فرمان‌روایی علی که 25 سال پس از پیامبر به خلافت نشست، نشان‌دهنده این بود که جامعه اسلامی همواره به حاکمانی نیاز دارد که بر پایه قانون‌های شرعی رفتار می‌کنند:
أَلَذینَ انِ مَکّناهُم فِی الأرضِ أَقامُوا الصَّلوة وَ اتُوا الزّکوةَ وَ أَمَروا بِالمَعرُوف وَنَهَوا عَنِ المـُنکر وَ لله عاقِبَة الاُمُور؛ همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و به کارهاى پسندیده وامى‏دارند، و از کارهاى ناپسند باز مى‏دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خداست‏ .
کم‌تر خلیفه‌ای در دوران خلافت اموی و عباسی، بر پایه این آیه شریفه از ویژگی‌های حاکم مسلمان برخوردار بود. این نوشتار، با استناد به قرآن و نهج‌البلاغه شیوه مدیریت حاکمان نخستین حکومت ایرانی را پس از اسلام برمی‌رسد. بی‌گمان، خاطره خوب
کسانی که حکومتشان را بر پایه قانون‌های اسلامی و پاس‌داشت حقوق مردم بنیاد می‌نهادند، تا مدت‌ها در ذهن مردم می‌ماند و حاکمان آغازین طاهری به گواه تاریخ از این دسته‌اند. بنابراین، پیش از پرداختن به حکومت طاهریان در خراسان، روش ولایت‌داری حاکمان اموی و عباسی را در این منطقه باید بازکاوید تا عمل‌کرد اسلامی طاهریان روشن‌تر شود.
ناسازگاری رفتار حاکمان خراسان با احکام اسلامی
عبدالله بن‌عامر در عهد عثمان خراسان را فتح کرد  و از آن پس گروه‌های فراوانی از عربان به ایران هجرت کردند. دور بودن خراسان از مرکز خلافت (دمشق)، موجب کوچیدن کسانی به خراسان می‌شد؛ آنان که در بصره یا کوفه از حکومت آزار می‌دیدند یا به دلیل انتسابشان به شیعه یا خوارج نمی‌توانستند در عراق بمانند. حضور بسیاری از عربان در خراسان و سیاست‌های خشن و تدبیر ناشایسته والیان اموی، به‌رغم انتظار ایرانیان حکومتی ناسازگار با اصول اسلامی در این منطقه پدید آورد. برای نمونه، قتیبه بن‌مسلم باهلی در زمان حَجاج به حکومت خراسان گمارده شد و به گفته برخی از محققان «هیچ‌یک از عمال عرب که پیش از او به این مناطق آمده بودند، به اندازه او با مردم جور و ستم و غدر و پیمان‌شکنی نکردند ». سلیمان بن‌عبدالملک (96ه‍/ 714 م)، وکیع بن اسود را به حکومت خراسان گمارد و او سیاست ترس و وحشت را در پیش گرفت و می‌گفت: «عقوبت من تازیانه و چوب نبود، الا به شمشیر ». عمر بن‏جراح بن‏عبدالله حکمی نیز که به فرمان عمر بن‌عبدالعزیز، خلیفه پارسای اموی حکومت خراسان را در دست داشت (99ه‍/ 717 م)، به‌رغم اینکه به مدارا با مردم مأمور بود، به خلیفه نوشت: «اصلاح اهل خراسان جز به شمشیر نشاید ». این شیوه حکومت والیان اموی، علویان و خاندان پیامبر را واداشت که برای برپایی حکومت اسلامی به قیام‌های فراوانی در خراسان دست بزنند . ستم‌کاری‌های امویان، حکومت عربی آنان را که نه بر معیارهای اسلامی بلکه بر پایه عصبیت استوار بود ، در آستانه سقوط قرار داد. دل‌بستگی گروه‌هایی از مردم خراسان به اهل‌بیت و پشتیبانی آنان از قیام‌های زید و یحیی علوی، عباسیان را بر آن داشت که از گرایش‌های شیعی آنان بهره گیرند و شعار «الرضا من آل محمد» را برای تبلیغ خودشان برگزینند . خراسانیان که بسی پیش‌تر از این، منتظر ظهور فردی از اهل‌بیت بودند تا بتوانند به کمک او نظم و آرامش را در خراسان بر قرار سازند، به ابومسلم روی آورند؛ زیرا وی خود را نماینده خویشاوندان پیامبر می‌خواند. اما روزگار درازی از حکومت عباسیان نگذشته بود که خراسانیان دریافتند شیوه حکومت آنان نیز با عمل‌کرد امویان تفاوت بسیاری ندارد و از همین روی، به رهبری شریک بن‌شیخ المهری و به پشتیبانی از فرزندان علی قیام کردند. شریک به مردم چنین می‌گفت: «... ما از رنج مروانیان اکنون خلاصی یافتیم ما را رنج آل‌عباس نمی‌باید. فرزندان پیغمبر باید که خلیفه پیغامبر بود ».
شورش‌های مکرر خراسانیان در برابر عباسیان نشان‌دهنده این است که آنان شیوه‌های حکومتی ناسازگار را با اسلام نمی‌پذیرفتند و در برابر بی‌عدلی‌ها و ستم‌کاری‌های حاکمان سرسختانه می‌ایستادند. بنابراین، حاکمی مانند فضل بن‌یحیی برمکی که در دوره‌ای کوتاه بر خراسان فرمان راند، امنیت و عدالت را در آن‌جا پدید آورد، مسجدهایی ساخت و به کارهای «عام المنفعه» دست زد ، نزد آنان بسیار محبوب شد و به گفته برخی از مورخان «فضل در پرتو حسن اداره امور و از برکت جود و عطا و بذل و بخشش، چنان در خراسان محبوب و گرامی شد که مردم نام هارون را فراموش کردند ». شاید همین محبوبیت و اینکه مردم وی را نمونه خوب حاکم اسلامی می‌دانستند، سبب عزل وی به دستور خلیفه شده باشد؛ کسی که خود بدین چیزها پای‌بند نبود. هارون پس از او، علی بن‌عیسی بن‏ماهان را ده سال به فرمان‌روایی بر خراسان گمارد و حکومت وی نزد خلیفه ستم‌گری چون هارون بسیار مطلوب بود؛ زیرا او خرابی ملک خراسان و ظلم و ستم را بر مردم به بهای پر شدن خزانه‌اش نادیده می‌انگاشت .
حکومت طاهر بر خراسان و تأثیرپذیری‌اش از نامه امام علی به مالک اشتر
خراسان دو قرن به بحران و آشوب و ناامنی و مشکلات برآمده از شیوه غیر اسلامی اداره کشور دچار بود تا اینکه مأمون از مرو به بغداد رفت و به انگیزه ایجاد آرامش و برقراری امنیت در آن‌جا، طاهر بن‌حسین خراسانی را در شوال 205 هجری (821 م) به امیری خراسان منصوب کرد .
نخستین کار طاهر در خراسان برقرار ساختن امنیت بود و از این‌رو خوارج؛ یعنی عامل ناامنی‌ها و نابسامانی‌های فراوان را در آن‌جا سرکوب کرد . شخصیت نافذ طاهر، مانع پیدایی کمبود و کاستی در خراسان می‌شد؛ زیرا او «مردم را استمالت می‌داد و بر سیرت پسندیده می‌رفت ». بر پایه گزارش منابع تاریخی، در دویست سال حکومت والیان اموی و عباسی بر این منطقه، کسی چون طاهر بن‏حسین و پسرش عبدالله بن‌طاهر بر خراسان فرمان نراند و حکم اسلام را به مصداق این حدیث پیامبر اجرا نکرد:
اذکر الله الوالی من بعدی الا یرحم علی جماع المسلمین، فاجل کبیرهم و رحم ضعیفهم و وقر عالمهم و لم یضربهم فیذلهم و لم یغلق بابه دونهم فیاکل قویهم ضعیفهم...؛
والیان پس از خود را تذکر می‌دهم بر مسلمانان ترحم کنند، بزرگان آنان را اکرام نمایند و بر ناتوانان آنان رحم نمایند، دانش‌مند آنان را گرامی دارند و ضرری به آنان نرسانند تا آنان خوار شوند، آنان را فقیر و بیچاره نسازند تا کافر شوند، در خود را به روی آنان نبندند تا نیرومند آنان ناتوان را نابود سازند .
این منابع درباره سازگاری شیوه حکومت و اخلاق طاهر با حدیث پیامبر نوشته‌اند که وی انعام خود را کم‌تر از دیگران دریغ می‏داشت و حتی هنگام جنگ برای دادن صدقه آستینش را از درهم پر می‌کرد  و به برآوردن بسیاری از خواسته‌های نیازمندان می‏پرداخت . سفارش‌های او به فرزندش عبدالله درباره رعایت حال این گروه، بسیار ارزش‌مند است . او می‌گفت: «فقیران را ناامید مکن و برای مدارای بیماران بیمارستان برپا ساز» و به مسائل اخلاقی بسیار توجه می‌کرد؛ چنان‌که بر انگشترش این جمله حک شده بود: «تسلیم در برابر حق عزت است ». توقیع طاهر به حسین بن‌عیسی کاتب نیشابوری درباره رعایت حال نفس و پرهیز از خطاها معروف است . خواسته‌ها و یادآوری‌های اخلاقی او، در بسیاری از نامه‌ها و توقیع‌هایش آشکار می‌شود، اما معروف‌ترین توصیه اخلاقی وی در نامه او به پسرش عبدالله والی دیار ربیعه آمده که از «اندرز و وعظ و کار سیاست سخت عظیم، نیکو و پرفایده » پر شده است.
طاهر در این نامه کمابیش همان سفارش‌های علی را به مالک اشتر بازمی‌گوید. این کار نشان‌دهنده برخورداری او از ویژگی‌های حاکم اسلامی مانند ایمان، کاردانی و کفایت، عدالت، بینش سیاسی، آگاهی از قانون‌های اسلام و... است. وی در پی اجرای این فرمان خداوند بود:
و ان احکم بینهم بما اَنزل الله؛
و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده، داورى کن‏ .
گزیده زیر از فرموده‌های علی به مالک اشتر، چارچوب وظیفه‌های حاکم اسلامی را نشان می‌دهد:
ای مالک پس نیکوترین اندوخته خود را کردار نیک بدان و هوای خویش را در اختیار گیر... و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوشش گردان... به خشمی که توانی خود را از آن برهانی مشتاب... بر بخشش پشیمان مشو و بر کیفر شادی مکن... و باید از کارها آن را بیش‌تر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فرو ماند و عدالت را فراگیرتر بود و رعیت را دل‌پذیرتر... همه مردم را عیب‌هاست و والی را از هر کس سزاوار به پوشیدن آنهاست... و بخیل را در رایزنی خود در میاور... مبادا نکوکار و بدکردار در دیده‌ات برابر آید... پس رفتار تو چنان باید که خوش‌گمانی رعیت برایت فراهم آید... ولی چنان‌که باید از عهده آن‌چه خدا بر او واجب کرده بر آید... و آن‌چه بیش‌تر دیده والیان بدان روشن است برقراری عدالت در شهرها
و میان رعیت دوستی پدید شدن است... برای داوری میان مردم از رعیت خود آن
را گزین که نزد تو برترین است... در کار عاملان خود بیاندیش و پس از آزمودن
به کارشان بگمار... در کار خراج چنان بنگر که اصلاح خراج‌دهندگان در آن است...
و نیکی به بازرگانان و صنعت‌گران را بر خود بپذیر... پس خدای را [بپرهیز] خدای
را [بپرهیز] در طبقه فرودین از مردم آنان که راه چاره ندانند و از درویشان و نیازمندان و بینوایان و از بیماری بر جای ماندگانند و آن‌چه بر عهده تو نهاده‌اند رعایت حق ایشان است... و بپرهیز که با نیکی خود بر رعیت منت گذاری و بپرهیز از خون‌ها و ریختن آن به ناروا و بپرهیز از شتاب در کارهایی که هنگام انجام آن نرسیده و... .
گمان می‌رود که طاهر بن‌حسین نیز به این نامه و چارچوب قانون اسلام درباره
وظیفه حاکم اسلامی آگاه بوده باشد؛ زیرا در بخشی از نامه‌اش به عبدالله او را چنین سفارش می‌کند:
از ترس خدای یگانه بی‌انباز و بیم او و رعایت وی و دوری از خشم وی و حفظ رعیت خویش غافل مباش... می‌باید نخستین چیزی که خویش را بدان وامی‌داری و کارهای خویش را بدان منسوب می‌داری مواظبت نمازهای پنج‌گانه باشد که مردم ناحیه خویش به جماعت کنی... در همه کارها میانه‌رو باش که چیزی سودمندتر و ایمن‌بخش‌تر و برتر از میانه‌روی نیست... در طلب آخرت و ثواب و اعمال نیک کوتهی میار... حدود خدای را درباره مجرمان به مقدار جرمشان و استحقاقشان به پای دار و آن را معطل مدار....
سخن‌چینان را عقوبت کن که نخستین تباهی تو در کار حال و آینده تقرب دادن دروغ‌پرداز است... اهل صدق و صلاح را دوست بدار... بدان که ملک از آن خداست که به هر خواهد دهد و از هر که خواهد برکند... حرص جانت را از خویشتن دور کن و بدان که مال‌ها اگر فزونی گیرد و در خزینه‌ها ذخیره شود ثمر ندهد و اگر در بهبود رعیت و اعطای حقوقشان و رفع حاجتشان به کار رود نمو کند؛ پس می‌باید که گنج خزینه‌های تو پخش مال در عمران اسلام و مسلمانان باشد... درباره نعمت‌ها که خدا داده حق‌گذار باش! گناهی را سبک مگیر! بدان که به سبب عدالت در قضاوت و هم در عمل رعیت سامان می‌گیرد و راه‌ها امن می‌شود و مظلوم انصاف می‌گیرد و مردمان حق‌های خویش را می‌گیرند... با همه رعیت مهربان باش! حق را بر خویش مسلط ساز! در ریختن خون شتاب میار... بر رعیت و غیر رعیت به سبب نیکی‌ای که با آنان کرده‌ای منت منه... فقیران را از بیت‌المال چیزی بده! برای بیماران مسلمانان خانه‌ها بپا دار که پناهشان دهد و کسان بر گمار که با آنان مهربانی کنند... مردمان را بسیار بپذیر و چهره خویشتن را به آنان بنمای از اموالی که عاملان تو فراهم می‌آورند و از آن‌چه خرج می‌کنند آگاه باش! مال حرام فراهم میار به هنگام خشم آوردن خویشتن‌دار باش و سنگینی و بردباری را ارجح شمار و... .
هنگامی که این نامه برای عبدالله نوشته شد و مردم از آن آگاه شدند، بحث‌های بسیاری در میانشان در این‌باره در گرفت؛ زیرا هیچ کس خود را از آن سفارش‌ها بی نیاز نمی‌دانست. سفارش‌های طاهر به عبدالله درباره بهترین شیوه حکومت‌داری و عدل‌گستری، همان اصولی است که علی آنها را در نامه‌ای به مالک اشتر گنجاند. همانندی درون‌مایه این نامه‌ها و حتی ترتیب اندرزهای آمده در آنها، نشان‌دهنده آگاهی طاهر بن‌حسین از نامه امام علی به مالک است.
طاهر پس از دو سال حکومت بر خراسان و پس از اینکه نام مأمون را از خطبه برداشت، در جمادی‌الآخر 207 هجری (822 م) مسموم  شد. او بر پایه برخی از روایت‌ها، به نام قاسم بن‌علی، یکی از علویان خراسان خطبه می‌خواند .
شیوه نیکوی عبدالله بن‌طاهر در حکومت‌داری
پس از مرگ طاهر بن‌حسین، فرزندش طلحه به فرمان عبدالله تا 213 هجری (829 م) در خراسان به حکومت رسید. پس از وی نیز برادرش عبدالله بن‌طاهر به حکومت خراسان منصوب شد (215 ـ230ه).
حکومت عبدالله در خراسان به اذعان منابع تاریخی، نمونه‌ای از حکومت اسلامی شمرده می‌شود که مردم خراسان تا آن روز مانندش را ندیده بودند. رفتار عبدالله پیش و پس از حکم‌رانی‌اش بر خراسان، پای‌بندی او را به همه دستورهای پدرش در آن نامه اثبات می‌کند. عبدالله بن‌طاهر نخست نیشابور را مرکز حکومت خود ساخت و هنگامی که از ستم سپاهیانش بر مردم شهر آگاه شد، شادیاخ را لشگرگاه خود بیرون از شهر برگزید  و چنین گفت: «هر کس در نیشابور بر مردم ستم کند، خون و مالش حلال است ». هنگامی که عبدالله بن‌طاهر در نیشابور فرود آمد، «خراسان اندر فتنه خوارج بود » و به روایت یعقوبی «عبدالله بن‌طاهر خراسان را چنان منظم و آرام کرده بود که هیچ‌کس چنان توفیقی نیافته بود ». بیش‌تر کارهای عبدالله در خراسان به انگیزه ایجاد آرامش و برای بهبود حال مردم سامان می‌یافت. وی ساختمان‌های بسیاری پدید آورد و آنها را
برای مردم وقف کرد. رباط فراوه نزدیک خوارزم ، قریه اسد آباد نزدیک نیشابور  و شهر کوچکی نزدیک ابیورد  از آنهایند. عبدالله در آغاز ورودش به نیشابور در اجرای عدالت
و رسیدگی به حال مردم کوشید و نماینده‌اش، محمد بن‌حمید طاهری را عزل کرد؛ زیرا
او رفتار خوشایندی با مردم نداشت . عبدالله به این فرمان خداوند درباره گزینش حاکم عادل آگاه بود:
وَ لاتَرکنوا اِلیَ الّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسّکُمُ النّارُ؛
و به کسانى که ستم کرده‏اند، متمایل مشوید که آتش [دوزخ‏] به شما مى‏رسد .
وی از همین روی، گاهی بارِ عام می‌داد و به شکایت‌های مردم می‌رسید؛ زیرا عدل‌گستری را عامل اصلی پایداری حکومتش می‏دانست . سیاست عبدالله در رفاه حال مردم، بیش‌تر در قالب اصلاحات در زمینه کشاورزی آشکار می‌شد. او به مشکلات و سختی‏های کار روستاییان و ستم‌دیدگی آنان در سال‌های پیشین آگاه بود و از این‌رو، به همه کارداران خود در ولایت‌های گوناگون چنین نوشت:
حجت برگرفتم شما را تا از خواب بیدار شوید و از خیرگی بیرون آیید و صلاح خویش بجویید و با برزگران ولایت مدارا کنید و کشاورزی که ضعیف گردد او را قوت دهید و به جای خویش باز آرید که خدای عز و جل ما را از دست‌های ایشان طعام کرده است و از زبان‌های ایشان سلام کرده است و بیداد کردن بر ایشان را حرام کرده است .
تلاش وی برای رفاه حال رعایا و کشاورزان سبب شد که او مشکل بنیادین آنان؛ یعنی روش بهره‌گیریشان را از قنات‌ها حل کند. این مشکل گاه موجب نزاع و دشمنی کشاورزان می‌شد و «عبدالله همه فقهای خراسان و بعضی از عراق را جمع کرد تا کتابی ساختند در احکام کاریزها و آن را کتاب قنی نام کردند تا احکام اندر آن معنا کنند و بر حسب آن کنند و آن کتاب تا بدین غایت برجاست ».
عبدالله شیوه مالیات‌گیری را نیز سامان داد و مأموران مالیاتی‌اش را از ستم‌گری بازداشت و گفت: «ای مردم خراسان تا از شما حمایت نکنم جبایه نخواهم گرفت ». وی سفارش‌های پدرش را اجرا می‌کرد و «همیشه عمل به پارسایان و زاهدان و کسانی فرمودی که ایشان را به مال دنیا حاجت نبودی»  و می‌گفت: «پر کردن کیسه و به دست آوردن نام نیک هرگز با هم جمع نمی‌شود ». کودکان فقیرترین روستاییان نیز در دوره حکومت وی به شهرها می‌رفتند تا دانش فراگیرند . ابن‌عساکر می‌نویسد: «وی در اواخر عمر مبلغ زیادی را وقف حرمین شریفین کرد ».
سیرت نیکوی عبدالله و رفتار عادلانه‌اش در خراسان موجب شد که او را امیری بی‌مانند بخوانند  و یادش تا چند قرن؛ یعنی تا زمان خواجه نظام‌الملک طوسی در دل‌ها بماند و قبرش، زیارت‌گاه مردم شود. نظام‌الملک می‌گوید: «پیوسته مردم، آن‌جا می‌باشند و حاجت‌ها می‌خواهند و خدای تعالی حاجت‌های ایشان روا می‌کند . عبدالله بن‌طاهر سرانجام در دهم ربیع‌الآخر 230 هجری (844م) در گذشت. سیاست و شیوه او در حکومت‌داری با عدالت و تقوا همراه و از ستم و خیانت به مردم دور بود. او بر پایه اصولی حکم می‌راند که خدا و پیامبرش حاکمان اسلامی را بدان‌ها سفارش کرده‌اند.
باری، جانشینان عبدالله بن‌طاهر از آن اصول درگذشتند؛ چنان‌که محمد بن‌طاهر آخرین حکم‌ران طاهری در خراسان «غافل و بی‏عاقبت بود، سر فرود برد به شراب خوردن و به طرب و شادی مشغول گشت»  و رفتار تندروانه و نامعقولش موجب شد که بزرگان خراسان به یعقوب لیث نامه بنویسند که «زودتر بباید شتافت که از این خداوند ما هیچ کاری نیاید جز لهو ». این وضع یعقوب لیث صفاری را به حمله به خراسان (259ه/872م) و براندازی حکومت طاهریان واداشت. از این‌رو، طاهریان؛ یعنی نخستین حاکمان ایرانی پس از اسلام، در آغاز کارشان بر اثر رعایت قانون‌های اسلام و توجه به مسائل اخلاقی ـ مذهبی و در پیش گرفتن تقوا و رعایت حقوق مردمان و جلوگیری از ستم و فشار بر آنان، محبوب شدند و حکومتشان به نمونه‌ای از حکومت اسلامی مردم‌مدار بدل گشت، اما سرانجام جانشینان طاهر و عبدالله به سیره نیکوی آنان توجه نکردند و تجمل‌گرایی آنان و ستم والیان طاهری بر مردم و پیدایی بحران و آشوب در حکومتشان، بنیاد فرمان‌روایی آنان را سست کرد و گناه و فسادشان بر پایه این آیه شریفه، زمینه فروریختن پایه‌های حکومت آنان را فراهم آورد:
... فَما کانَ اللَّـهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون ‏؛
... خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولى آنان بر خود ستم روا مى‏داشتند.
نتیجه
اگرچه ظهور اسلام با دگرگونی‌های مهم اجتماعی و مذهبی در ایران همراه بود، دوره‌های اموی و عباسی از دید سیاسی و شیوه‏های حکم‌رانی با روزگار پیش از اسلام متفاوت نبودند. چنان‌که خراسان در همه دوران خلافت امویان از آرامش و گونه‌ای از حکومت اسلامی برخوردار نشد. عباسیان نیز با سر دادن شعار «الرضا من آل محمد» مدعی اجرای سیره پیامبر بودند، اما آنان نیز در فرمان‌روایی همانند امویان بودند. شورش‌های پی در پی ایرانیان در مخالفت با امویان و عباسیان، به پیدایی نخستین حاکمان ایرانی در خراسان به نام طاهریان انجامید. شاید حکومت طاهر و فرزندش عبدالله را در دوره‌ای دویست ساله از دید شیوه‌های حکم‌رانی در خراسان آن روزگار، بی‌مانند باشد. نامه طاهر به فرزندش عبدالله را درباره روش حکم‌رانی و عدل‌گستری در میان مردم، با نامه امام علی به مالک اشتر همانند می‌توان دانست؛ چنان‌که خواننده این نامه با ریزبینی در واژگان و درون‌مایه آن، از توجه طاهر بن‌حسین به نامه امام علی به مالک آگاه می‌شود. عبدالله این سفارش‌ها را به کار بست و از این‌رو، حکومت پانزده ساله وی (215-230ه) را در خراسان، نمونه‌ای از شیوه عادلانه فرمان‌روایی اسلامی تا آن هنگام باید شمرد. حکومت طاهریان تا آن دوره بر پایه روش‌های اسلامی استوار بود، اما هنگامی که آنها را رها کرد، به همان سرنوشتی گرفتار شد که قرآن کریم برای حکومت‌های فاسد پیش‌بینی کرده است.
 
کتاب‌شناسی
ابن‌اعثم کوفی (1372ش)، الفتوح، ترجمه احمد مستوفی هروی، تهران، انقلاب اسلامی.
ابن‌خلدون (1369ش)، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، چاپ هفتم، تهران، علمی و فرهنگی.
ابن‌طیفور (1388ش)، بغداد فی تاریخ الخلافه العباسیه، بغداد، مکتب المثنی.
ابن‌کثیر (1418ق)، البدایه و النهایه، تحقیق علی یوسف محمد البقاعی، بیروت، دارالفکر.
ابوالفدا (1349ش)، تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
بارتولد (1352ش)، ترکستان‌نامه، ترجمه کریم کشاورز، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
بلاذری، احمد بن یحیی (1346ش)، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، بیناد فرهنگ ایران.
بناکتی، سلیمان بن داود (1348ش)، تاریخ بناکتی، به کوشش جعفر شعار، تهران، انجمن ملی.
بووا، لوسین (1367ش)، برمکیان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران، علمی و فرهنگی.
بیهقی ابوالفضل (1371ش)، تاریخ بیهقی، تصحیح علی‌اکبر فیاض، تهران، دنیای کتاب.
بی‌نا (1318ش)، مجمل التواریخ القصص، تصحیح ملک‌الشعراء بهار، تهران، کلاله خاور.
بی‌نا (1369ش)، اردشیر بابکان، تصحیح قاسم هاشمی‌نژاد، تهران، نشر مرکز.
توحیدی (1945م)، البصائر و الذخائر، تصحیح عبدالرزاق محیی‌الدین، بغداد، مطبعه النجاه.
التون، دنیل (1367ش)، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران، علمی.
ثعالبی، ابی‌منصور (1401ق)، تحسین القبیح و تقبیح الحسن، تحقیق شاکر العاشور، بغداد، وزارت الاوقاف.
ثعالبی، محمد بن‌اسماعیل (1414ق)، خاص الخاص، شرح محیی‌الدین خیان، بیروت، دارالکتیب العلمیه.
حافظ ابرو (1370ش)، جغرافیایی تاریخی خراسان، تصحیح غلامرضا ورهرام، تهران، مؤسسه اطلاعات.
حافظ ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، آستان قدس رضوی، شماره ثبت 1485.
دینوری، ابوحنیفه احمد بن‌داود، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی.
صدیقی، غلامحسین (1375ش)، جنبش‌های دینی ایران در قرن‌های دوم و سوم هجری، تهران، پاژنگ.
طبری، محمد بن‌جریر (1369ش)، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر.
عوفی (1353ش)، جوامع الحکایات، تصحیح مصفا، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ.
غزالی (1367ش)، نصیحه الملوک، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، نشر دی.
فرودسی، ابوالقاسم (1369ش)، شاهنامه، تصحیح ژول مول، تهران، امیر کبیر.
گردیزی، ضحاک بن‌محمود (1363ش)، تاریخ گردیزی، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب.
مقدسی (1374ش)، آفرینش و تاریخ، ترجمه شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه.
نرشخی، محمد بن‌جعفر (1363ش)، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر قباوی، تصحیح مدرس رضوی، تهران، قومس.
نظام‌الملک (1355ش)، سیاست‌نامه، به کوشش هیوبرت داراک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
نهج البلاغه (1372ش)، ترجمه جعفر شهیدی، تهران، انقلاب اسلامی.
یعقوبی (1343ش)، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
یعقوبی، ابن‌واضح (1371ش)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی.

تبلیغات