دو ترجمه جدید از قرآن کریم(بخش اول: ترجمه آقای سید کاظم ارفع)
آرشیو
چکیده
متن
مـقـدمه
معمولاً در هر نقدی، مطالبی کلی درباره موضوع آن نقد مذکور میگردد؛ و در مقدمه نقدهایی که بر ترجمههای قرآن کریم نگارش مییابد، سخن از جواز یا ضرورت ترجمه قرآن و همچنین بحث از لزوم نقد و آداب آن، و نیز سخن از شرایط ترجمه مطلوب، شرایط مترجم و آگاهیهای او از علوم مختلف و رویکرد خوب مترجمان گرامی به ترجمه قرآن کریم به میان میآید. به نظر من این گونه بحثها را در اثر تکرار فراوان، باید مفروغعنه دانست و پرداختن به آنها را از نوع اثبات ضروریات شمرد. از این رو از مباحث فوق چشم میپوشم و بدون مقدمه به اصل بحث میپردازم.
مقالهای که اکنون پیشروی شماست، حاوی نقد یکی از دو ترجمه جدید قرآن کریم است که به تازگی به بازار کتاب عرضه شدهاند. هنگام نوشتن مقاله بنا داشتم هر دو ترجمه را در یک گفتار به نقد و بررسی بنشینم، ولی در اثر حجیم شدن نوشته، هر یک از این دو ترجمه را به یک مقاله اختصاص دادم، که اینک مقاله اول را از نظر میگذرانید.
1. ترجمه آقای سید کاظم ارفع
این ترجمه در سال 1381 توسط انتشارات فیض کاشانی در 5200 نسخه به چاپ رسیده است. مزیت این ترجمه در روانی عبارات و خوشخوانی آنهاست. عبارات آن بسیار ساده و بیپیرایه و قابل فهم عموم است و هر کس میتواند به راحتی از این ترجمه استفاده کند و مترجم محترم در این راه توفیق خوبی حاصل کرده است. از نظر حروفچینی و چاپ نیز در حد مطلوب است، به ویژه آنکه شماره آیات در ترجمه سر سطر آورده شده و کار خواننده را آسانتر کرده است.
اما معایب و ایرادات آن هم کم نیست؛
اولاً فاقد مقدمه یا مؤخره مترجم است؛ از این رو نمیتوان از روش کار وی آگاه شد.
ثانیاً هیچ گونه شرح و توضیحی ـ ولو در موارد ضروری ـ داده نشده، لذا ممکن است خوانندگان گرامی درباره برخی آیات دچار شبهه شوند. بدیهی است که ترجمه صِرف بسیاری از آیات قرآن کریم بدون توضیحات لازم، چه در مسائل فقهی و چه در مسائل کلامی، ایجاد شبهه میکند و در موارد تاریخی نیز موجب ابهام میگردد که باید ابهامها زدوده شود.
ثالثاً بیدقتیهای فراوانی در آن به چشم میخورد که در یک نگاه اجمالی حدود 40 مورد از اشتباهات غیر قابل گذشت در نظر آمد که اکنون به 30 مورد از آنها اشاره میشود:
1. بقره، 106: ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها.... «هیچ حکمی را محو نمیکنیم و یا متروک نمیسازیم، مگر آنکه بهتر از آن یا همانندش را جایگزین آن مینماییم». در این آیه «ما» در «ما ننسخ» که شرطیه است «ما»ی نافیه گرفته شده و برای اصلاح معنای آیه یک «الاّ» (مگر) که در آیه نیست در ترجمه افزوده گشته است.
2. بقره، 187: علم اللّه انکم کنتم تختانون انفسکم... «خداوند میدانست که شما دلهای خویش را به خیانت وامیدارید... و بخورید و بیاشامید تا از طلوع صبح رشته سپید از رشته سیاه برای شما آشکار گردد».
اولاً «انفسکم» به «قلوبکم» ترجمه شده و صحیح آن چنین است: «خداوند میدانست که شما (به سبب نزدیکی با همسرانتان در شبهای ماه رمضان) به خود خیانت میورزید...».
ثانیاً اشتباه برخی از مترجمان تکرار شده و «الخیط الابیض من الخیط الاسود» که مراد خط سپید فجر از خط سیاه شب است، به تشخیص رشته سپید از رشته سیاه در روشنایی فجر، ترجمه شده است.
3. بقره، 188: وتدلوا بها الی الحکام «... و برای خوردن قسمتی از مال مردم به گناه بخشی از آن را نزد حکام جور میفرستید...» در اینجا «تدلوا» که عطف به «لاتأکلوا» و فعل نهی است، به صورت «تدلون» ترجمه شده، یعنی «نفرستید» به «میفرستید».
4. نساء، 33: و لکلّ جعلنا موالی مما ترک الوالدان والاقربون... «برای همه وارثان از میراث پدر و مادر و نزدیکان سهمی قرار دادهایم».
در اینجا معلوم نیست که کلمه «سهمی» را از کجا آوردهاند؟ و کلمه «موالی» هم ترجمه نشده است و شاید «سهمی» را ترجمه «موالی» قرار داده است! در صورتی که این آیه را دو گونه میتوان ترجمه کرد:
الف) و برای هر مالی که پدر و مادر و نزدیکان به جای نهند وارثانی قرار دادهایم.
ب) و برای هر میتی نسبت به مالی که به جای نهد وارثانی قرار دادهایم که آنها پدر و مادر و نزدیکانند.
5. مائده، 62: وتری کثیراً منهم یسارعون فی الاثم والعدوان... «و میبینی که بسیاری از آنها در انجام گناه و دشمنی و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت میگیرند...».
در اینجا «یسارعون» (پیش میتازند) به صورت «یتسارعون» و «یتسابقون» (بر یکدیگر سبقت میگیرند) ترجمه شده است. منظور آیه این که لازم نیست با یکدیگر مسابقه دهند و بر یکدیگر سبقت گیرند، بلکه هر یک بدون توجه به دیگری به سوی این کار پیش میتازد.
6. مائده، 63: لولاینهیهم الربّانیّون والأحبار... «اگر علمای یهود و نصارا آنها را از سخنان گناه و حرامخواری مانع نمیشوند چه بدعمل میکنند». در اینجا «لولا» که برای تحضیض و به معنای «چرا نهی نمیکنند» است، لولای شرطیه و امتناعیه به معنای «اگر نهی نمیکنند» گرفته شده است.
7. انعام، 30: و لو تری اذ وُقِفوا علی ربّهم... «و اگر ببینی آنها را در آن هنگام که در پیشگاه پروردگارشان ایستادهاند...». در این آیه «وُقِفُوا» فعل مجهول (بازداشت شدهاند) به صورت وَقَفُوا فعل معلوم (ایستادهاند) ترجمه شده است.
8. انعام، 108: ولاتسبّوا الذین یدعون من دون اللّه... «به آنانی که غیر خدا را میخوانند ناسزا نگویید تا آنان از روی دشمنی و نادانی به خداوند ناسزا گویند». در اینجا «الذین» که به بتها برمیگردد و در واقع مفعول «یدعون» است، به مشرکان برگردانده شده و در واقع فاعل «یدعون» قرار داده شده است. معنای صحیح آیه چنین است: «به آنهایی که مشرکان به جای خدا میخوانند (یعنی به معبودهای مشرکان) ناسزا نگویید تا آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به خداوند (که معبود شماست) ناسزا نگویند».
9. اعراف، 156: انا هدنا الیک «ما به سوی تو هدایت یافتهایم». «هدنا» که از «هود» است (بازگشتیم) به صورت «هدینا» که از «هدی» است (هدایت یافتهایم) ترجمه شده است.
10. یوسف، 41: یا صاحبی السجن «ای هم زندانیهای من». این اشتباه در بسیاری از ترجمهها رخ داده که یای تثنیه به جای یای متکلم دانسته شده و کلمه «مَن» اضافه گردیده است، در حالی که در اصل «یا صاحبین السجن» بوده که نون تثنیه در حالت اضافه حذف گردیده و «یا صاحبی السجن» شده است. بنابراین «ای دویار زندانی» صحیح است.
11. حج، 11: و من الناس من یعبد اللّه علی حرف... «بعضی از مردم خدا را فقط با زبان عبادت میکنند».
در اینجا «حرف» به معنای فارسی آن که سخنِ زبانی است ترجمه شده، در صورتی که «حرف» به معنای «طرف» است. معنای صحیح: «خدا را یکطرفه عبادت میکنند.» تفسیر این عبادت یکطرفه در ادامه آیه آمده است، که اگر خیری به آنان رسد دلگرم میشوند، اما اگر ناخوشایندی به آنان رسد چهره درهم میکشند و دگرگونی در عقیده و ایمان و عمل پیدا میکنند.
12. حج، 24: وهدوا الی الطیّب من القول و هدوا الی صراط الحمید «با سخنانی پاکیزه هدایت شدهاند و به راهی شایسته راهنمایی میگردند».
اولاً «الی الطیب» است، یعنی «به سخنانی پاکیزه» نه «با سخنانی پاکیزه».
ثانیاً «صراط الحمید» مضاف و مضاف الیه است و در اصل «صراط اللّه الحمید» بوده، نه صفت و موصوف، والاّ باید «الصراط الحمید» میبود. بنابراین «به راه خدای ستوده» صحیح است.
13. مؤمنون، 67: مستکبرین به «در برابر آیات ما کبر ورزیدید.» بیتوجه به اینکه ضمیر «به» است نه «بها» که به آیات برگردد. مفسران گفتهاند ضمیر «به» یا به «نکوص» که در آیه قبل (فکنتم علی اعقابکم تنکصون) آمده برمی گردد یا به حرم و بیت خدا که در شأن نزول آیه ذکر گردیده. یعنی با این نکوص خود و یا با دور یکدیگر به گِرد خانه خدا نشستن، استکبار میورزیدید.
14. مؤمنون، 77: حتی اذا فتحنا علیهم باباً ذا عذاب شدید اذا هم فیه مبلسون «تا این که دری از عذاب شدید بر آنها گشودیم که دیگر از هر طرف مأیوس شدند».
در اینجا به کلمه «اذا» توجه نشده که ظرف زمان مستقبل است و اگر بر سر فعل ماضی درآید معنای آن را به فعل مستقبل تبدیل میکند، و باید چنین ترجمه شود: «(این طغیان و سرکشی آنان ادامه مییابد) تا چون دری از عذاب شدید بر آنها گشاییم، ناگاه در آن عذاب نومید گردند» که اشاره به مرگ و عذاب آنان در آخرت است.
15. فرقان، 8:... و قال الظالمون ان تتّبعون الاّ رجلاً مسحوراً «و ستمگران گفتند: شما فقط از مردی جادوگر پیروی میکنید». در اینجا مسحور (جادو شده)، به صورت ساحر (جادوگر) ترجمه شده است.
16. نمل، 60 تا 64: اَمّن خلق السموات والارض... امّن جعل الارض قراراً... امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه... امّن یهدیکم فی ظلمات البرّ و البحر... امّن یبدؤ الخلق ثم یعیده... «آیا چه کسی آسمانها و زمین را آفریده... آیا چه کسی زمین را محل آرامش قرار داده... آیا چه کسی دعای مضطر را مستجاب میکند...» تا آخر.
اشتباه این ترجمه از اشتباهات رایج در برخی ترجمههاست که متأسفانه پس از نقد آن در مقالات متعدد، باز هم مترجم گرامی ما دچار آن گردیده است. اشتباه در این است که «اَمَّنْ» که مرکب از «ام» و «مَن» است با «اَمَن» که مرکب از همزه استفهام و «من» است اشتباه گرفته شده و دومی به جای اولی ترجمه شده است.
صحیح آن این است که خداوند در آیه 59 مقایسهای میان اللّه تعالی و بتهایی که مشرکان میپرستند به عمل آورده و میفرماید: اللّه خیر امّا یشرکون «آیا خدای یگانه بهتر است یا آنچه مشرکان شریک او میسازند؟» سپس این مقایسه را ادامه میدهد که آیا آنچه مشرکان میپرستند بهتر است یا کسی که آسمانها و زمین را آفریده و...
بنابراین ترجمه صحیح آن است که به جای «آیا چه کسی»، «یا آن کسی که» گذاشته شود.
17. نمل، 82: و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابّة من الارض تکلّمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون «و هنگامی که وعده عذاب فرا میرسد، جنبندهای را از زمین برای آنان خارج میکنیم که با آنها این گونه سخن میگوید: مردم آیات ما را باور نکردند».
در این آیه جمله «اَنَّ الناس...» که برای تعلیل است مقول «تکلّمهم» دانسته شده، در حالی که اگر چنین بود باید «اِنَّ الناس» به کسر همزه باشد، زیرا «انّ» بعد از ماده قول مکسور است. تازه به قول علامه طباطبایی (ره) اگر مکسور بود، باز هم برای تعلیل بود و نیازی به تقدیر لام نبود. البته برخی از مفسران مانند مراغی (ج 20، ص 22) نیز اشتباه مترجم محترم را مرتکب شدهاند. به هر حال، صحیح آن است که «اَنَّ الناس» در مقام تعلیل است و در واقع «لأنّ الناس» بوده و معنای آیه چنین است: «جنبندهای را از زمین برای آنان خارج میکنیم که با آنان سخن گوید، زیرا مردم آیات ما را باور نمیکردند (و اکنون با ارائه این موجود غیر عادی، مجبور به ایمان میگردند)».
18. عنکبوت، 3:... فلیعلمنّ اللّه الذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین «... باید خداوند بداند چه کسانی راست میگویند و چه کسانی دروغگو هستند». لام در «فلیعلمن» که مفتوح است و برای تأکید، لام مکسور که برای امر است گرفته شده، در صورتی که اگر چنین بود باید «فَلْیعلمنّ» به سکون لام باشد، زیرا لام امر هنگام وصل ساکن میشود، مانند «لِیضرب» که میشود «فَلْیضرب». و اگر لام تعلیل بود باید «فَلِیعلمنّ» به کسر لام میبود، علاوه آنکه در این صورت نون تأکید لازم نداشت.ترجمه صحیح چنین است: «البته خدا راستگویان را میشناسد و دروغگویان را نیز میشناسد (و امتحان او برای تحقق خارجی این علم است؛ یعنی میخواهد راستگویان را از دروغگویان متمایز سازد)».
19. یس، 6: لتنذر قوماً ما انذر آباؤهم «تا مردمی را بیم دهی که پدرانشان نترسیدند». در اینجا «ما انذر» (بیم داده نشدند) به (نترسیدند) ترجمه شده است!
20. یس، 12: انا نحن نحیی الموتی و نکتب ما قدّموا وآثارهم... «ما هستیم که مردهها را زنده میکنیم و آثار از پیش تهیه شده آنان را مینویسیم...».
در این آیه شریفه دو مورد ذکر شده که مکتوب واقع خواهد شد، یکی «ماقدموا» یعنی کارهایی که پیش فرستادهاند و منظور اعمالی است که در زمان حیات خویش انجام دادهاند، و دیگر «آثارهم» که منظور سنّتهای نیک یا بدی است که از خود به یادگار نهادهاند و در ثواب یا وزر و وبال عملکنندگان به آنها شریکند، و یا منظور صدقههای جاریهای است که پس از مرگ آنان مورد استفاده دیگران قرار میگیرد و ثواب آن در نامه عمل ایشان نیز ثبت میگردد. اما در ترجمه مذکور یک مورد بیشتر ذکر نشده آن هم غلط، زیرا «آثار از پیش تهیه شده» معنی ندارد، چرا که «آثار» جمع «اثر» به معنای پیامدهاست، و پیامد چیزی است که به دنبال میآید و بعداً به آن عمل میشود، نه آنکه از پیش تهیه شده باشد.
21. یس، 19: قالوا طائرکم معکم ائن ذکّرتم «گفتند فال بدتان مال خودتان اگر بفهمید».
در این ترجمه اولاً «ائن» که مرکب از همزه استفهام و اِن شرطیه است، همزه استفهام آن حذف گردیده و جمله قبل از آن جزای «اِن» شرط قرار گرفته؛ ثانیاً «ذکّرتم» به «بفهمید» ترجمه شده است. در صورتی که همزه استفهام قبل از انِ شرطیه قرار دارد و جزای شرط هم محذوف است و ترجمه صحیح آیه چنین است: «گفتند فال بدتان با خود شماست، آیا اگر شما را یادآور شوند (باز هم فال بد میزنید و رسولان الهی را تهدید به سنگسارشدن میکنید)؟»
22. یس، 70: لینذر من کان حیّاً و یَحقّ القولُ علی الکافرین «تا با آیات آن، زندگان پند گیرند و بر کافران اتمام حجت شود». در این ترجمه دو اشکال وجود دارد:
1. فاعل در «لینذر» «مَن» گرفته شده و فعل آن لازم قلمداد گردیده است. البته این اشتباه شاید ناشی از مراجعه به تفسیر مراغی (جزء 23، ص 31) باشد که گفته: «ای لینتفع بنذارته من کان حیّ القلب....» ولی روشن است که «لینذر» از باب افعال و متعدی است و فاعل آن ضمیر مستتری است که یا به رسول خدا (ص) برمیگردد و یا به «ذکر و قرآن مبین» که در آیه قبل آمده و «مَن» مفعول آن است.
2. «یحق القول» به معنای اتمام حجت گرفته شده، در صورتی که به معنای ثبوت و سزاواری عذاب آخرت است. بنابراین معنای صحیح آیه چنین میشود: «تا هر که را زنده دل است بترساند، و عذاب الهی بر کافران ثابت و سزا گردد».
23. زمر، 6: وانزل لکم من الانعام ثمانیة ازواج «و برای شما هشت نوع از چهارپایان ایجاد نمود».
چهار نوع بیشتر نیست که هشت جفت (چهار جفت نر و ماده) میشود، و آن چهار نوع عبارتند از: شتر، گاو، گوسفند و بز. بنابراین «هشت جفت» صحیح است نه «هشت نوع».
24. ذاریات، 58: ان اللّه هو الرزاق ذوالقوة المتینُ «زیرا که خداوند خود روزی دهنده و دارای قوتی محکم است».
در اینجا «المتین» که مرفوع و خبر سوم «انّ» است به صورت مجرور و صفت «قوت» ترجمه شده، در صورتی که اگر چنین بود باید «المتینة» میبود تا صفت با موصوف تطبیق کند. ممکن است پاسخ دهند که گاه مضاف از مضافالیه یا به عکس، کسب تأنیث یا تذکیر میکند و شاید در اینجا «متین» صفت «قوّت» باشد و از «ذو» کسب تذکیر کرده است. ولی در پاسخ باید گفت: اگر چنین چیزی در اینجا مصداق داشته باشد، باید «المتین»ِ مجرور قرائت شود، در صورتی که مرفوع قرائت گردیده است. بنابراین ترجمه صحیح چنین است: «همانا خداوند است که روزی دهنده است و هم اوست که سخت نیرومند و مستحکم است».
25. ذاریات، 59: فان للذین ظلموا ذَنوباً مثل ذَنوب اصحابهم... «برای ستمکاران گناهانی همانند گناهان یارانشان هست...».
باز هم بیدقتی دیگر، زیرا «ذَنوب» که به فتح ذال و به معنای «نصیب و بهره» است، به صورت «ذُنوب» که به ضم ذال و جمع «ذنب» به معنای گناهان است خوانده شده و ترجمه گردیده است!
26. قمر، 14: تجری بأعیننا جزاءً لمن کان کُفِر «کشتی زیر نظر ما حرکت میکرد، و طوفان پاداش کافران بود».
«کُفِر» که فعل مجهول است، به صورت «کَفَر» فعل معلوم ترجمه شده و «طوفان» به عنوان پاداش دانسته شده در حالی که «جریان کشتی زیر نظر خداوند» عنوان پاداش داشته است. صحیح آن چنین است: «کشتی زیر نظر ما حرکت میکرد و این پاداش کسی بود که به او کفر ورزیدند (یعنی نوح علیهالسلام)».
27. قمر، 24: انّا اذاً لفی ضلال و سعر «اگر چنین کنیم، در گمراهی سختی افتادهایم». کلمه «سعر» ترجمه نشده، و آن یا به معنای شعلههای آتش است و یا جنون ؛ و معنای دوم مناسبتر است.
28. قمر، 31: ... فکانوا کهشیم المحتظر «و همگی چون گیاه خشک پراکنده شدند». کلمه «المحتظر» ترجمه نشده و آن به معنای صاحب حظیره و آغل است. ترجمه صحیح: «و همگی به صورت گیاه خشکی که صاحب آغل برای گوسفندانش تهیه میکند درآمدند».
29. الرحمن، 12: والحبّ ذوالعصف و الریحانُ «و حبوباتی که دارای ساقه و برگ است که به صورت کاه درمیآید». در این آیه کلمه «الریحانُ» ترجمه نشده است، و آن به معنای گیاه خوشبوست.
30. الرحمن، 24: و له الجوار المنشئات فی البحر کالأعلام «و برای اوست کشتیهای ساخته شده که در دریا به حرکت در میآیند و همچون کوهی هستند». در اینجا «المنشئات» به معنای انشاء شده و ایجاد شده ترجمه گردیده است، در صورتی که به معنای «المرفوعات» است، یعنی کشتیهایی که بادبان آنها برافراشته شده است و مانند کوههای سر به فلک کشیده در حرکت است. اگر بزرگی خود کشتی منظور بود، تشبیه آن به کوه که سمبل بلندی و برافراشتگی است معنی نداشت.
البته این اشتباه در برخی تفاسیر هم راه یافته است مانند تفسیر المیزان 19 / 100 که گوید: «والمنشئات اسم مفعول من الانشاء و هو احداث الشیء و تربیته». و در تفسیر مراغی جزء 27 / 110 گوید: «المنشئات: ای المصنوعات» ولی در بخش تفسیر آیه (ص 113) بر خلاف این بیان تفسیر کرده و گوید: «ای و له السفن الکبار التی رُفعت شُرَعها فی الهواء کالجبال الشاهقة» که منظور کشتیهای بادبان برافراشته است.
اینها مواردی از اغلاط موجود در این ترجمه است که قریب به اتفاق آنها از عدم دقت در مسائل ادبی سرچشمه گرفته است. قابل ذکر است که اغلاط دیگری نیز در این ترجمه هست که در این نقد آورده نشده است، از قبیل مواردی که فعل غایب به حاضر ترجمه شده، مانند یس 66، ملک 7، ذاریات 59، و نیز مواردی که شرط آمده و جزای آن ذکر نشده، مانند یس 45 و دهها مورد دیگر از این گونه اغلاط که میتوان همه را حمل بر سهلانگاری و عدم بازبینیِ ترجمه نمود.
معمولاً در هر نقدی، مطالبی کلی درباره موضوع آن نقد مذکور میگردد؛ و در مقدمه نقدهایی که بر ترجمههای قرآن کریم نگارش مییابد، سخن از جواز یا ضرورت ترجمه قرآن و همچنین بحث از لزوم نقد و آداب آن، و نیز سخن از شرایط ترجمه مطلوب، شرایط مترجم و آگاهیهای او از علوم مختلف و رویکرد خوب مترجمان گرامی به ترجمه قرآن کریم به میان میآید. به نظر من این گونه بحثها را در اثر تکرار فراوان، باید مفروغعنه دانست و پرداختن به آنها را از نوع اثبات ضروریات شمرد. از این رو از مباحث فوق چشم میپوشم و بدون مقدمه به اصل بحث میپردازم.
مقالهای که اکنون پیشروی شماست، حاوی نقد یکی از دو ترجمه جدید قرآن کریم است که به تازگی به بازار کتاب عرضه شدهاند. هنگام نوشتن مقاله بنا داشتم هر دو ترجمه را در یک گفتار به نقد و بررسی بنشینم، ولی در اثر حجیم شدن نوشته، هر یک از این دو ترجمه را به یک مقاله اختصاص دادم، که اینک مقاله اول را از نظر میگذرانید.
1. ترجمه آقای سید کاظم ارفع
این ترجمه در سال 1381 توسط انتشارات فیض کاشانی در 5200 نسخه به چاپ رسیده است. مزیت این ترجمه در روانی عبارات و خوشخوانی آنهاست. عبارات آن بسیار ساده و بیپیرایه و قابل فهم عموم است و هر کس میتواند به راحتی از این ترجمه استفاده کند و مترجم محترم در این راه توفیق خوبی حاصل کرده است. از نظر حروفچینی و چاپ نیز در حد مطلوب است، به ویژه آنکه شماره آیات در ترجمه سر سطر آورده شده و کار خواننده را آسانتر کرده است.
اما معایب و ایرادات آن هم کم نیست؛
اولاً فاقد مقدمه یا مؤخره مترجم است؛ از این رو نمیتوان از روش کار وی آگاه شد.
ثانیاً هیچ گونه شرح و توضیحی ـ ولو در موارد ضروری ـ داده نشده، لذا ممکن است خوانندگان گرامی درباره برخی آیات دچار شبهه شوند. بدیهی است که ترجمه صِرف بسیاری از آیات قرآن کریم بدون توضیحات لازم، چه در مسائل فقهی و چه در مسائل کلامی، ایجاد شبهه میکند و در موارد تاریخی نیز موجب ابهام میگردد که باید ابهامها زدوده شود.
ثالثاً بیدقتیهای فراوانی در آن به چشم میخورد که در یک نگاه اجمالی حدود 40 مورد از اشتباهات غیر قابل گذشت در نظر آمد که اکنون به 30 مورد از آنها اشاره میشود:
1. بقره، 106: ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها.... «هیچ حکمی را محو نمیکنیم و یا متروک نمیسازیم، مگر آنکه بهتر از آن یا همانندش را جایگزین آن مینماییم». در این آیه «ما» در «ما ننسخ» که شرطیه است «ما»ی نافیه گرفته شده و برای اصلاح معنای آیه یک «الاّ» (مگر) که در آیه نیست در ترجمه افزوده گشته است.
2. بقره، 187: علم اللّه انکم کنتم تختانون انفسکم... «خداوند میدانست که شما دلهای خویش را به خیانت وامیدارید... و بخورید و بیاشامید تا از طلوع صبح رشته سپید از رشته سیاه برای شما آشکار گردد».
اولاً «انفسکم» به «قلوبکم» ترجمه شده و صحیح آن چنین است: «خداوند میدانست که شما (به سبب نزدیکی با همسرانتان در شبهای ماه رمضان) به خود خیانت میورزید...».
ثانیاً اشتباه برخی از مترجمان تکرار شده و «الخیط الابیض من الخیط الاسود» که مراد خط سپید فجر از خط سیاه شب است، به تشخیص رشته سپید از رشته سیاه در روشنایی فجر، ترجمه شده است.
3. بقره، 188: وتدلوا بها الی الحکام «... و برای خوردن قسمتی از مال مردم به گناه بخشی از آن را نزد حکام جور میفرستید...» در اینجا «تدلوا» که عطف به «لاتأکلوا» و فعل نهی است، به صورت «تدلون» ترجمه شده، یعنی «نفرستید» به «میفرستید».
4. نساء، 33: و لکلّ جعلنا موالی مما ترک الوالدان والاقربون... «برای همه وارثان از میراث پدر و مادر و نزدیکان سهمی قرار دادهایم».
در اینجا معلوم نیست که کلمه «سهمی» را از کجا آوردهاند؟ و کلمه «موالی» هم ترجمه نشده است و شاید «سهمی» را ترجمه «موالی» قرار داده است! در صورتی که این آیه را دو گونه میتوان ترجمه کرد:
الف) و برای هر مالی که پدر و مادر و نزدیکان به جای نهند وارثانی قرار دادهایم.
ب) و برای هر میتی نسبت به مالی که به جای نهد وارثانی قرار دادهایم که آنها پدر و مادر و نزدیکانند.
5. مائده، 62: وتری کثیراً منهم یسارعون فی الاثم والعدوان... «و میبینی که بسیاری از آنها در انجام گناه و دشمنی و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت میگیرند...».
در اینجا «یسارعون» (پیش میتازند) به صورت «یتسارعون» و «یتسابقون» (بر یکدیگر سبقت میگیرند) ترجمه شده است. منظور آیه این که لازم نیست با یکدیگر مسابقه دهند و بر یکدیگر سبقت گیرند، بلکه هر یک بدون توجه به دیگری به سوی این کار پیش میتازد.
6. مائده، 63: لولاینهیهم الربّانیّون والأحبار... «اگر علمای یهود و نصارا آنها را از سخنان گناه و حرامخواری مانع نمیشوند چه بدعمل میکنند». در اینجا «لولا» که برای تحضیض و به معنای «چرا نهی نمیکنند» است، لولای شرطیه و امتناعیه به معنای «اگر نهی نمیکنند» گرفته شده است.
7. انعام، 30: و لو تری اذ وُقِفوا علی ربّهم... «و اگر ببینی آنها را در آن هنگام که در پیشگاه پروردگارشان ایستادهاند...». در این آیه «وُقِفُوا» فعل مجهول (بازداشت شدهاند) به صورت وَقَفُوا فعل معلوم (ایستادهاند) ترجمه شده است.
8. انعام، 108: ولاتسبّوا الذین یدعون من دون اللّه... «به آنانی که غیر خدا را میخوانند ناسزا نگویید تا آنان از روی دشمنی و نادانی به خداوند ناسزا گویند». در اینجا «الذین» که به بتها برمیگردد و در واقع مفعول «یدعون» است، به مشرکان برگردانده شده و در واقع فاعل «یدعون» قرار داده شده است. معنای صحیح آیه چنین است: «به آنهایی که مشرکان به جای خدا میخوانند (یعنی به معبودهای مشرکان) ناسزا نگویید تا آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به خداوند (که معبود شماست) ناسزا نگویند».
9. اعراف، 156: انا هدنا الیک «ما به سوی تو هدایت یافتهایم». «هدنا» که از «هود» است (بازگشتیم) به صورت «هدینا» که از «هدی» است (هدایت یافتهایم) ترجمه شده است.
10. یوسف، 41: یا صاحبی السجن «ای هم زندانیهای من». این اشتباه در بسیاری از ترجمهها رخ داده که یای تثنیه به جای یای متکلم دانسته شده و کلمه «مَن» اضافه گردیده است، در حالی که در اصل «یا صاحبین السجن» بوده که نون تثنیه در حالت اضافه حذف گردیده و «یا صاحبی السجن» شده است. بنابراین «ای دویار زندانی» صحیح است.
11. حج، 11: و من الناس من یعبد اللّه علی حرف... «بعضی از مردم خدا را فقط با زبان عبادت میکنند».
در اینجا «حرف» به معنای فارسی آن که سخنِ زبانی است ترجمه شده، در صورتی که «حرف» به معنای «طرف» است. معنای صحیح: «خدا را یکطرفه عبادت میکنند.» تفسیر این عبادت یکطرفه در ادامه آیه آمده است، که اگر خیری به آنان رسد دلگرم میشوند، اما اگر ناخوشایندی به آنان رسد چهره درهم میکشند و دگرگونی در عقیده و ایمان و عمل پیدا میکنند.
12. حج، 24: وهدوا الی الطیّب من القول و هدوا الی صراط الحمید «با سخنانی پاکیزه هدایت شدهاند و به راهی شایسته راهنمایی میگردند».
اولاً «الی الطیب» است، یعنی «به سخنانی پاکیزه» نه «با سخنانی پاکیزه».
ثانیاً «صراط الحمید» مضاف و مضاف الیه است و در اصل «صراط اللّه الحمید» بوده، نه صفت و موصوف، والاّ باید «الصراط الحمید» میبود. بنابراین «به راه خدای ستوده» صحیح است.
13. مؤمنون، 67: مستکبرین به «در برابر آیات ما کبر ورزیدید.» بیتوجه به اینکه ضمیر «به» است نه «بها» که به آیات برگردد. مفسران گفتهاند ضمیر «به» یا به «نکوص» که در آیه قبل (فکنتم علی اعقابکم تنکصون) آمده برمی گردد یا به حرم و بیت خدا که در شأن نزول آیه ذکر گردیده. یعنی با این نکوص خود و یا با دور یکدیگر به گِرد خانه خدا نشستن، استکبار میورزیدید.
14. مؤمنون، 77: حتی اذا فتحنا علیهم باباً ذا عذاب شدید اذا هم فیه مبلسون «تا این که دری از عذاب شدید بر آنها گشودیم که دیگر از هر طرف مأیوس شدند».
در اینجا به کلمه «اذا» توجه نشده که ظرف زمان مستقبل است و اگر بر سر فعل ماضی درآید معنای آن را به فعل مستقبل تبدیل میکند، و باید چنین ترجمه شود: «(این طغیان و سرکشی آنان ادامه مییابد) تا چون دری از عذاب شدید بر آنها گشاییم، ناگاه در آن عذاب نومید گردند» که اشاره به مرگ و عذاب آنان در آخرت است.
15. فرقان، 8:... و قال الظالمون ان تتّبعون الاّ رجلاً مسحوراً «و ستمگران گفتند: شما فقط از مردی جادوگر پیروی میکنید». در اینجا مسحور (جادو شده)، به صورت ساحر (جادوگر) ترجمه شده است.
16. نمل، 60 تا 64: اَمّن خلق السموات والارض... امّن جعل الارض قراراً... امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه... امّن یهدیکم فی ظلمات البرّ و البحر... امّن یبدؤ الخلق ثم یعیده... «آیا چه کسی آسمانها و زمین را آفریده... آیا چه کسی زمین را محل آرامش قرار داده... آیا چه کسی دعای مضطر را مستجاب میکند...» تا آخر.
اشتباه این ترجمه از اشتباهات رایج در برخی ترجمههاست که متأسفانه پس از نقد آن در مقالات متعدد، باز هم مترجم گرامی ما دچار آن گردیده است. اشتباه در این است که «اَمَّنْ» که مرکب از «ام» و «مَن» است با «اَمَن» که مرکب از همزه استفهام و «من» است اشتباه گرفته شده و دومی به جای اولی ترجمه شده است.
صحیح آن این است که خداوند در آیه 59 مقایسهای میان اللّه تعالی و بتهایی که مشرکان میپرستند به عمل آورده و میفرماید: اللّه خیر امّا یشرکون «آیا خدای یگانه بهتر است یا آنچه مشرکان شریک او میسازند؟» سپس این مقایسه را ادامه میدهد که آیا آنچه مشرکان میپرستند بهتر است یا کسی که آسمانها و زمین را آفریده و...
بنابراین ترجمه صحیح آن است که به جای «آیا چه کسی»، «یا آن کسی که» گذاشته شود.
17. نمل، 82: و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابّة من الارض تکلّمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون «و هنگامی که وعده عذاب فرا میرسد، جنبندهای را از زمین برای آنان خارج میکنیم که با آنها این گونه سخن میگوید: مردم آیات ما را باور نکردند».
در این آیه جمله «اَنَّ الناس...» که برای تعلیل است مقول «تکلّمهم» دانسته شده، در حالی که اگر چنین بود باید «اِنَّ الناس» به کسر همزه باشد، زیرا «انّ» بعد از ماده قول مکسور است. تازه به قول علامه طباطبایی (ره) اگر مکسور بود، باز هم برای تعلیل بود و نیازی به تقدیر لام نبود. البته برخی از مفسران مانند مراغی (ج 20، ص 22) نیز اشتباه مترجم محترم را مرتکب شدهاند. به هر حال، صحیح آن است که «اَنَّ الناس» در مقام تعلیل است و در واقع «لأنّ الناس» بوده و معنای آیه چنین است: «جنبندهای را از زمین برای آنان خارج میکنیم که با آنان سخن گوید، زیرا مردم آیات ما را باور نمیکردند (و اکنون با ارائه این موجود غیر عادی، مجبور به ایمان میگردند)».
18. عنکبوت، 3:... فلیعلمنّ اللّه الذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین «... باید خداوند بداند چه کسانی راست میگویند و چه کسانی دروغگو هستند». لام در «فلیعلمن» که مفتوح است و برای تأکید، لام مکسور که برای امر است گرفته شده، در صورتی که اگر چنین بود باید «فَلْیعلمنّ» به سکون لام باشد، زیرا لام امر هنگام وصل ساکن میشود، مانند «لِیضرب» که میشود «فَلْیضرب». و اگر لام تعلیل بود باید «فَلِیعلمنّ» به کسر لام میبود، علاوه آنکه در این صورت نون تأکید لازم نداشت.ترجمه صحیح چنین است: «البته خدا راستگویان را میشناسد و دروغگویان را نیز میشناسد (و امتحان او برای تحقق خارجی این علم است؛ یعنی میخواهد راستگویان را از دروغگویان متمایز سازد)».
19. یس، 6: لتنذر قوماً ما انذر آباؤهم «تا مردمی را بیم دهی که پدرانشان نترسیدند». در اینجا «ما انذر» (بیم داده نشدند) به (نترسیدند) ترجمه شده است!
20. یس، 12: انا نحن نحیی الموتی و نکتب ما قدّموا وآثارهم... «ما هستیم که مردهها را زنده میکنیم و آثار از پیش تهیه شده آنان را مینویسیم...».
در این آیه شریفه دو مورد ذکر شده که مکتوب واقع خواهد شد، یکی «ماقدموا» یعنی کارهایی که پیش فرستادهاند و منظور اعمالی است که در زمان حیات خویش انجام دادهاند، و دیگر «آثارهم» که منظور سنّتهای نیک یا بدی است که از خود به یادگار نهادهاند و در ثواب یا وزر و وبال عملکنندگان به آنها شریکند، و یا منظور صدقههای جاریهای است که پس از مرگ آنان مورد استفاده دیگران قرار میگیرد و ثواب آن در نامه عمل ایشان نیز ثبت میگردد. اما در ترجمه مذکور یک مورد بیشتر ذکر نشده آن هم غلط، زیرا «آثار از پیش تهیه شده» معنی ندارد، چرا که «آثار» جمع «اثر» به معنای پیامدهاست، و پیامد چیزی است که به دنبال میآید و بعداً به آن عمل میشود، نه آنکه از پیش تهیه شده باشد.
21. یس، 19: قالوا طائرکم معکم ائن ذکّرتم «گفتند فال بدتان مال خودتان اگر بفهمید».
در این ترجمه اولاً «ائن» که مرکب از همزه استفهام و اِن شرطیه است، همزه استفهام آن حذف گردیده و جمله قبل از آن جزای «اِن» شرط قرار گرفته؛ ثانیاً «ذکّرتم» به «بفهمید» ترجمه شده است. در صورتی که همزه استفهام قبل از انِ شرطیه قرار دارد و جزای شرط هم محذوف است و ترجمه صحیح آیه چنین است: «گفتند فال بدتان با خود شماست، آیا اگر شما را یادآور شوند (باز هم فال بد میزنید و رسولان الهی را تهدید به سنگسارشدن میکنید)؟»
22. یس، 70: لینذر من کان حیّاً و یَحقّ القولُ علی الکافرین «تا با آیات آن، زندگان پند گیرند و بر کافران اتمام حجت شود». در این ترجمه دو اشکال وجود دارد:
1. فاعل در «لینذر» «مَن» گرفته شده و فعل آن لازم قلمداد گردیده است. البته این اشتباه شاید ناشی از مراجعه به تفسیر مراغی (جزء 23، ص 31) باشد که گفته: «ای لینتفع بنذارته من کان حیّ القلب....» ولی روشن است که «لینذر» از باب افعال و متعدی است و فاعل آن ضمیر مستتری است که یا به رسول خدا (ص) برمیگردد و یا به «ذکر و قرآن مبین» که در آیه قبل آمده و «مَن» مفعول آن است.
2. «یحق القول» به معنای اتمام حجت گرفته شده، در صورتی که به معنای ثبوت و سزاواری عذاب آخرت است. بنابراین معنای صحیح آیه چنین میشود: «تا هر که را زنده دل است بترساند، و عذاب الهی بر کافران ثابت و سزا گردد».
23. زمر، 6: وانزل لکم من الانعام ثمانیة ازواج «و برای شما هشت نوع از چهارپایان ایجاد نمود».
چهار نوع بیشتر نیست که هشت جفت (چهار جفت نر و ماده) میشود، و آن چهار نوع عبارتند از: شتر، گاو، گوسفند و بز. بنابراین «هشت جفت» صحیح است نه «هشت نوع».
24. ذاریات، 58: ان اللّه هو الرزاق ذوالقوة المتینُ «زیرا که خداوند خود روزی دهنده و دارای قوتی محکم است».
در اینجا «المتین» که مرفوع و خبر سوم «انّ» است به صورت مجرور و صفت «قوت» ترجمه شده، در صورتی که اگر چنین بود باید «المتینة» میبود تا صفت با موصوف تطبیق کند. ممکن است پاسخ دهند که گاه مضاف از مضافالیه یا به عکس، کسب تأنیث یا تذکیر میکند و شاید در اینجا «متین» صفت «قوّت» باشد و از «ذو» کسب تذکیر کرده است. ولی در پاسخ باید گفت: اگر چنین چیزی در اینجا مصداق داشته باشد، باید «المتین»ِ مجرور قرائت شود، در صورتی که مرفوع قرائت گردیده است. بنابراین ترجمه صحیح چنین است: «همانا خداوند است که روزی دهنده است و هم اوست که سخت نیرومند و مستحکم است».
25. ذاریات، 59: فان للذین ظلموا ذَنوباً مثل ذَنوب اصحابهم... «برای ستمکاران گناهانی همانند گناهان یارانشان هست...».
باز هم بیدقتی دیگر، زیرا «ذَنوب» که به فتح ذال و به معنای «نصیب و بهره» است، به صورت «ذُنوب» که به ضم ذال و جمع «ذنب» به معنای گناهان است خوانده شده و ترجمه گردیده است!
26. قمر، 14: تجری بأعیننا جزاءً لمن کان کُفِر «کشتی زیر نظر ما حرکت میکرد، و طوفان پاداش کافران بود».
«کُفِر» که فعل مجهول است، به صورت «کَفَر» فعل معلوم ترجمه شده و «طوفان» به عنوان پاداش دانسته شده در حالی که «جریان کشتی زیر نظر خداوند» عنوان پاداش داشته است. صحیح آن چنین است: «کشتی زیر نظر ما حرکت میکرد و این پاداش کسی بود که به او کفر ورزیدند (یعنی نوح علیهالسلام)».
27. قمر، 24: انّا اذاً لفی ضلال و سعر «اگر چنین کنیم، در گمراهی سختی افتادهایم». کلمه «سعر» ترجمه نشده، و آن یا به معنای شعلههای آتش است و یا جنون ؛ و معنای دوم مناسبتر است.
28. قمر، 31: ... فکانوا کهشیم المحتظر «و همگی چون گیاه خشک پراکنده شدند». کلمه «المحتظر» ترجمه نشده و آن به معنای صاحب حظیره و آغل است. ترجمه صحیح: «و همگی به صورت گیاه خشکی که صاحب آغل برای گوسفندانش تهیه میکند درآمدند».
29. الرحمن، 12: والحبّ ذوالعصف و الریحانُ «و حبوباتی که دارای ساقه و برگ است که به صورت کاه درمیآید». در این آیه کلمه «الریحانُ» ترجمه نشده است، و آن به معنای گیاه خوشبوست.
30. الرحمن، 24: و له الجوار المنشئات فی البحر کالأعلام «و برای اوست کشتیهای ساخته شده که در دریا به حرکت در میآیند و همچون کوهی هستند». در اینجا «المنشئات» به معنای انشاء شده و ایجاد شده ترجمه گردیده است، در صورتی که به معنای «المرفوعات» است، یعنی کشتیهایی که بادبان آنها برافراشته شده است و مانند کوههای سر به فلک کشیده در حرکت است. اگر بزرگی خود کشتی منظور بود، تشبیه آن به کوه که سمبل بلندی و برافراشتگی است معنی نداشت.
البته این اشتباه در برخی تفاسیر هم راه یافته است مانند تفسیر المیزان 19 / 100 که گوید: «والمنشئات اسم مفعول من الانشاء و هو احداث الشیء و تربیته». و در تفسیر مراغی جزء 27 / 110 گوید: «المنشئات: ای المصنوعات» ولی در بخش تفسیر آیه (ص 113) بر خلاف این بیان تفسیر کرده و گوید: «ای و له السفن الکبار التی رُفعت شُرَعها فی الهواء کالجبال الشاهقة» که منظور کشتیهای بادبان برافراشته است.
اینها مواردی از اغلاط موجود در این ترجمه است که قریب به اتفاق آنها از عدم دقت در مسائل ادبی سرچشمه گرفته است. قابل ذکر است که اغلاط دیگری نیز در این ترجمه هست که در این نقد آورده نشده است، از قبیل مواردی که فعل غایب به حاضر ترجمه شده، مانند یس 66، ملک 7، ذاریات 59، و نیز مواردی که شرط آمده و جزای آن ذکر نشده، مانند یس 45 و دهها مورد دیگر از این گونه اغلاط که میتوان همه را حمل بر سهلانگاری و عدم بازبینیِ ترجمه نمود.