آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۷

چکیده

متن

1 جمع و تدوین قرآن کریم
الف. جمع آوری قرآن در زمان و به فرمان ابوبکر
روایات فراوانی هست که با همدیگر اختلافات ناچیز دارد، و جملگی حکایت از جمع‏آوری قرآن در عهد خلافت ابوبکر دارد. بر طبق این روایات(1) عمر بن خطّاب(که در سال دوازدهم هجری به عنوان خلیفه جانشین ابوبکر شد) از این واقعیت نگران شد که در واقعه یمامه، در طی جنگ‏های رِدّه، بسیاری از قرّاء قرآن کشته شدند. از آن جا که در میان آنان مردانی بودند که بخش‏هایی از قرآن را از بر داشتند، عمر ترسید که اگر عده بیشتری از آنان بمیرند، بخشی از قرآن به نحوی برگشت ناپذیر و چاره ناپذیر از دست خواهد رفت. لذا در مقام مشورت، به ابوبکر توصیه کرد که قرآن را جمع و تدوین کند. ابوبکر در ابتد تردید داشت که زیر بار کاری برود که هیچ گونه جوازی از حضرت رسول[ص] نیافته بود، ولی سرانجام رضایت داد و زیدبن ثابت را به عنوان سرپرست هیأتی برای به ثمر رساندن این امر
______________________________
1. روایت‏های این گزارش در تاریخ قرآن نولدکه، ج 2 / 11-25 بحث شده و ارجاعات مفصل در ص 11 یادداشت شماره 9 داده شده است.
________________________________________
معیّن کرد. زید که از اصحاب و کاتبان حضرت[ص] بود، نیک از دشواری‏های این مأموریت خبر داشت، اما در نهایت آن را پذیرفت. چنان که در فصل پیشین اشاره شد، او بر آن شد که قرآن را از روی قطعات قرطاس[= پاپیروس]، سنگ‏ها یا الواح صاف، برگ‏های خرما، استخوان‏های کتف و دنده‏های حیوانات، قطعات چرم و پوست و تکه‏های چوب و همچنین حافظه حافظان گردآوری کند. آخرین عبارات قرآنی که بدین‏سان گردآورد، آیات 128 و 129 سوره توبه بود. زید آنچه را که جمع و تدوین کرده بود، بر صفحات یا صُحُف هم اندازه و همشکل نویسانده بود و در پایان آن را به ابوبکر داد. پس از درگذشت ابوبکر، آن صُحُف در اختیار عمر قرار گرفت، و پس از درگذشت عمر در اختیار حفصه که از همسران پیامبر[ص [بود واقع شد.
این حدیث و حکایت از چند وجه قابل انتقاد است. اوّلاً این قول حاکی از آن است که تا زمان درگذشت پیامبر[ص]، هیچ روایت و بازنوشت معتبری از آیات و سوره‏های وحیانی قرآنی فراهم نشده بوده و هیچ تلاشی برای سروسامان دادن به مکتوبات پراکنده صورت نگرفته بوده است. حال این که پیداست ــ و اشاره هم کردیم ــ که این امر بس بعید و نامحتمل است. ثانیا بین این روایت و سایر روایات، و بین صورت‏های مختلف همین حدیث اختلافات عدیده هست. بدین ترتیب اتفاق آرائی در باب مبتکر و سلسله جنبان مسأله جمع و تدوین قرآن کریم وجود ندارد. عموما برآنند که عمر مبتکر بوده است، ولی گاه نیز گفته شده است که ابوبکر به ابتکار خود هیأتی را برای جمع و تدوین قرآن برگماشت. از سوی دیگر حدیثی هست حاکی از این که عمر نخستین گردآورنده قرآن بود، و به کلی ابوبکر را کنار می‏گذارد.(1) همچنین دلیلی که برای آغاز اقدام به این امر یاد می‏شود، یعنی مرگ عده بسیاری از قرّاء قرآن در نبرد یمامه، خود مورد مناقشه[ها] قرار گرفته است.
در فهرست‏های کسانی که در آن جنگ از پای درآمدند، عده معدودی یاد شده‏اند که احتمال حافظ بودن اغلب قرآن ر داشته‏اند.(2) شهدای این جنگ غالبا از اسلام آورده‏های جدید بوده‏اند. به علاوه، بر وفق همین حدیث، بخش اعظم قرآن تا آن هنگام به نوعی به کتابت درآمده بود، لذا مرگ کسانی که می‏توانستند آن را از حفظ بخوانند، لزوما این نگرانی را
______________________________
1. ابن سعد، طبقات، لیدن، 1904، ج 3 / بخش 1 / 202-208 و به بعد. قس aacute; تاریخ قرآن نولدکه، ج 2 / 15، یادداشت شماره 2.
2. فریدریش شوالی (در تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی ج 2 / 20) فقط توانسته است اسامی دو نفر از چنین اشخاصی را پیدا کند.
________________________________________
دامن نمی‏زد که بخش‏هایی از قرآن از دست رفته است.
شاید قوی‏ترین انتقاد وارد بر این حدیث این باشد که جمع و تدوینی رسمی از این دست، می‏باید ارج و اعتبار بسیاری یافته باشد، ولی ما شاهدی دال بر آن نمی‏یابیم. به نظر می‏رسد سایر جمع و تدوین‏های قرآن در مناطق مختلف همین ارج و اعتبار را یافته بوده است. بحث و جدل‏هایی که به تدوین قرآن به فرمان و در زمان عثمان منتهی شد، اگر مصحفی رسمی در اختیار خلیفه بود، که می‏توانستند به آن مراجعه کنند، لامحاله پدید نمی‏آمد. همچنین شیوه‏ای که به خود عمر در احادیث دیگر نسبت می‏دهند که اصرار می‏ورزیده است آیه رجم جزو قرآن است،(1) با این فرض که او جمع و تدوینی رسمی از قرآن در اختیار داشته باشد، سازگار نیست. سخن آخر و مهم‏تر از همه این که صُحُفی که زید قرآن را روی آن نوشت، در زمانی که تجدید نظر لازم افتاد، در اختیار حفصه بود. حفصه دختر عمر بود، و می‏توان استنباط کرد که چون در زمانِ به خلافت رسیدن عمر، زید کارش را تمام کرده بود، صُحُف به او تسلیم شد، و پس از او به دخترش رسید. اگر مجموعه زید، مجموعه‏ای رسمی بود، سخت نامحتمل است که از کنترل مقامات رسمی خارج شود، و به دست دختر خلیفه برسد. این امر که حفصه نسخه‏ای از قرآن را به صورت مکتوب بر صُحُف داشته است، قطعی به نظر می‏رسد؛ ولی نامحتمل است که آن نسخه، نسخه‏ای رسمی بوده و به شیوه‏ای رسمی که آن حدیث تأکید دارد، تهیه شده باشد.
باری، به دلایل عملی، چنین می‏نماید که هیچ مجموعه کاملی از قرآن به شیوه رسمی در طی خلافت ابوبکر تهیه نشده بوده است. گزارش مبتنی بر حدیثی که به آن اشاره شد، بی شبهه رفته رفته شکل گرفته و شاخ و برگ یافته است تا تن به این واقعیت نامطلوب ندهند که نخستین جمع و تدوین قرآن، توسط عثمان، که بسیار نامحبوب بوده، فراهم شده است. از سوی دیگر دلیل عقل پسندی نداریم که شک کنیم حفصه نسخه‏ای از قران داشته که بر روی صُحُف نوشته شده بوده است، اعم از این که خودش، یا زید، یا شخص دیگری آن را نوشته باشد.
ب. جمع و تدوین در روزگار عثمان
گزارش سنتی و مبتنی بر احادیث در باب این که چه انگیزه‏ای منتهی به برداشتن گام بعدی در تثبیت شکل و صورت قرآن شد، حاکی از این است که اختلاف قراآت جدی در
______________________________
1. aacute; بخش چهارم همین فصل «اعتبار و کامل بودن قرآن».
________________________________________
نسخه‏های قرآنی موجود در مناطق مختلف، وجود داشته است. گفته شده است که در طی لشکر کشی به ارمنستان و آذربایجان، در میان سپاهیانی که بعضی از سوریه و بعضی از عراق، به آن جا اعزام شده بودند، در باب نحوه قرائت قرآن بحث‏ها و اختلافاتی پدید آمده بوده است. این بحث‏ها و اختلافات آن قدر جدی بوده است که فرمانده کل، یعنی حذیفه ر واداشت تا مسأله را با خلیفه یعنی عثمان در میان بگذارد، و از او اکیدا بخواهد که اقداماتی برای پایان دادن به این اختلافات انجام دهد. خلیفه با بزرگان صحابه رسول اللّه‏[ص] مشورت کرد، و سرانجام زید بن ثابت را در رأس هیأتی به جمع و تدوین قرآن برگماشت. سه تن که متعلق به خاندان‏های شریف و نجیب مکه بودند، یعنی عبداللّه‏ بن زبیر، سعید بن عاص، و عبدالرحمن بن حارث به همکاری زید تعیین شدند. یکی از اصولی که آنان وضع و مراعات کردند این بود که در موارد دشوار خوان، تلفّظ لهجه قریش، یعنی قبیله پیامبر[ص] را ترجیح دهند. کل قرآن به دقت بازنگری[و بازنگاری] شد و با صُحُف که در اختیار حفصه بود، تطبیق داده شد، و نسخه حفصه را پس از پایان کار، به او بازگرداندند. بدین‏سان نسخه‏ای معتبر از قرآن فراهم آمد. از این نسخه[ = مصحف امام] چند نسخه تکثیر و به مراکز عمده اسلامی آن زمان گسیل شد. درباره تعداد این نسخه‏های خطی تکثیر شده معتبر، و جاهایی که این نسخه‏ها به آنها فرستاده شد، روایات مختلف است. ولی محتمل‏تر از همه این است که نسخه‏ای در مدینه نگهداشته شد، و نسخه‏ای به هر یک از شهرهای کوفه، بصره، دمشق، و احتمالاً مکه ارسال گردید. گفته‏اند که سپس نسخه‏های متفرقه پیشین را از بین بردند، تا متن همه نسخه‏ها و استنساخ‏های بعدی منحصرا از روی این نسخه‏های معتبر و همسان فراهم گردد.
این روایت سنتی و مبتنی بر حدیث از جمع و تدوین قرآن در زمان و به فرمان عثمان نیز قابل انتقاد است، اگر چه انتقادهای راجع به آن به اندازه انتقادهای مربوط به جمع و تدوین ابوبکر جدی و مهم نیست. جدی‏ترین دشواری‏ها مربوط به صُحُف حفصه است. بعضی از روایات حاکی از آن است که کار هیأتِ گردآورنده، صرفا تدوین یک نسخه پاکیزه از مواد موجود روی صفحه‏ها به لهجه قریش بوده است. پس از انتشار ویرایش بازنگری شده جلد دوم تاریخ قرآن نولدکه به همت فریدریش شوالی در 1919، مواد و اسناد مهمی پدیدار گردیده است. از جمله داستانی هست درباره این که چگونه مروان خلیفه هنگامی که والی مدینه بوده است از حفصه صُحُف او را می‏خواهد تا از بین ببرد، و سرانجام پس از وفات حفصه از برادرش می‏خواهد که آن صُحُف را تسلیم کند.(1) مروان نگران بود که مبادا قراآت متفاوتی که در آن صُحُف بوده، باعث اختلاف نظر و اختلاف کلمه در جامعه بشود. در مجموع نامحتمل است که این داستان ساختگی باشد، زیرا حاکی از این است که صُحُف حفصه برای آن که مبنای متن اصلی و رسمی قرار گیرد، نامناسب بوده است. این صفحه‏ها یا صحف را نباید با مصحفی که از روی مصحف امام و رسمی تهیه و به حفصه اهدا شده اشتباه کرد. مقبول‏ترین پاسخ به این مسأله این است که قائل شویم حفصه صفحات یا صحفی داشته است که بر روی آنها بسیاری از سوره‏های قرآن کتابت شده بوده است. صحف او مصحف رسمی نبوده است. این روایت را می‏توان با گزارش مربوط به جمع و تدوین زمان ابوبکر ربط داد. در مجموع گفتنی است که بعید است صُحُف حفصه واجد اهمیت طراز اول بوده باشد. این صحف نمی‏تواند در بردارنده اغلب سوره‏هایی باشد که در زمان وفات حضرت رسول[ص] به صورت کتاب و مدون درآمده بود. و بسیار بعید است که این صحف، تنها یا عمده‏ترین متن مبنای مصحف امام یا عثمانی بوده باشد.
سایر انتقادات کم اهمیت تر است. فهرست‏های مختلفی از نام اشخاصی که زید را یاری کرده‏اند، وجود دارد. شوالی نشان داده است که اسامی مشهوری که یاد می‏شود، اغلب نامحتمل است.(2) او همچنین در مورد این رهنمود که گفته شده بود عبارات قرآنی را [در موارد اختلاف] برطبق لهجه قریش بنویسند، به این دلیل چون و چرا دارد که می‏گوید قرآن تا حدودی به زبان نوساخته و ادبی بوده است.(3) شاید نقش و وظیفه اعضای هیأت[زید] این بوده است که آیات و عبارات و سوره‏های قرآنی را از منابعی که برای آنان معلوم بوده است، جمع‏آوری کنند. شوالی این احتمال را به این دلیل رد می‏کند که آن هیأت عمدتا در بند آن بود که یک نسخه پاکیزه یا پاکنویس از صُحُف حفصه فراهم آورد؛ ولی چون مدارک و منابع نویافته نشان می‏دهد که صُحُف حفصه برای آن که مبنای نسخه اصلی و رسمی قرارگیرد، مناسب نبوده است، ایراد شوالی بی‏اعتبار می‏گردد. در واقع برای رد و تخطئه دو نکته درگزارش سنتی، دلیلی وجود ندارد. یعنی این دو نکته: 1) اعضای هیأت زید در صدد بودند که همه قطعات مکتوب وحی قرآنی را که می‏توانند گرد آورند. 2) در جایی که حافظان قرآن
______________________________
1. آرتور جفری، مواد برای مطالعه متن قرآن، لیدن، 1937، ص 212 به بعد (متن عربی، ص 24 به بعد). کتاب المصاحف ابن ابی داود خود بخشی از این کتاب است.
2. تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 2 / 50-54.
3. قس aacute; همین فصل، بخش سوم «زبان قرآن».
________________________________________
آیات قرآنی را با تغییر و تفاوت‏هایی که از نظر لهجه با زبان ادبی داشت، ملزم بودند صورت‏های تلفظ مکی را مبنا قرار دهند.
این گردآوری و رسمی‏سازی متن [مقدس] قرآن در زمان عثمان باید در تاریخی بین سال 650م [= 30-31ق] و سال درگذشت او یعنی 656م [= 36-37ق] صورت گرفته باشد. این رویداد، اوج کمال و شکل یابی نسخه رسمی قرآن است. حال شکل قبلی قرآن هر چه بوده باشد، این نکته مسلم است که کتابی که امروزه در دست ماست اساسا و تماما همان قرآن یا مصحف عثمانی است. هیأت برگماشته از سوی عثمان، تصمیم گرفت که چه چیزهایی باید حفظ شود و چه چیزهایی کنار گذارده شود. همچنین تعداد و توالی سوره‏ها را تثبیت کرد، و سرانجام متنی بدون علائم سجاوندی و نقطه و نشان و حرکات (اِعراب) عرضه داشت. اگر در نظر داشته باشیم که حفظ کوچک‏ترین بخش از وحی اصیل قرآنی امری واجب و قطعی تلقی می‏شد، باید در مقام داوری گفت که هیأت زید و او کار سترگ شگفت آوری را صورت داده‏اند.
2 مصحف‏های پیش از مصحف عثمانی
در عین حال که کوشش عثمان در توحید نص یا یگانه سازی متن کامل و مقدس قرآن در عهد خلافت او در عمل موفق از آب درآمد، ولی قراآت غیر رسمی نیز فراموش و مهجور نگردید. اغلب تفسیرهای بزرگ قرآنی از جمله تفسیر طبری و زمخشری گاه گاه به این قراآت غیر رسمی اشاره دارند. یک دو تن از علمای مسلمان در اوایل قرن دهم میلادی / سوم چهارم هجری، تحقیق خاصی درباره مصاحف اولیه انجام داده‏اند. یکی از این گونه آثار کتاب المصاحف ابن ابی داود(متوفی 928م / 316ق) است که محفوظ مانده و در سال 1937 [به همت آرتور جفری] تصحیح و طبع و نشر یافته است. این اثر توضیحی در این باب دارد که مؤلف مصحف را به معنای قرائت یا قراآت به کار می‏برد، و ویراستار و چاپگر امروزین آن، یعنی آرتور جفری، بر آن است که این قول توسع و مسامحه دربردارد؛ و وقتی که مؤلف از مصحف «ن» سخن می‏گوید، مرادش مصحف یا نسخه خطی مکتوب و موجودی است.(1) جفری بر مبنای اطلاعاتی که ابن ابی داود به دست می‏دهد و نیز منابع دیگر، فهرستی از پانزده مصحف اولیه، و تقریبا به همین تعداد مصحف ثانویه عرضه داشته است و از اغلب این
______________________________
1. جفری، مواد، ص 13 و یادداشت شماره 1 در صفحه قبل.
________________________________________
مصاحف، لااقل چند قرائت غیر رسمی جمع کرده است. پیش فرض او این است که در همان صدر اول، بعضی از مسلمانان [همعصر رسول اللّه‏(ص)] کتابت هر مقدار از قرآن را که می‏توانستند آغاز کرده بوده‏اند. در ابتدا این مجموعه‏های مکتوب لزوما مورد اعتنا و تعلق خاطر مسلمانان نبود، چرا که مردانی که با سیطره سنت شفاهی انس یافته بودند، به کتابت بدگمان و شکاک بودند؛ همچنین بعضی از علمای مسلمان چنین اظهار نظر کرده بودند که عبارت «جمع قرآن»، صرفا به معنای از حفظ داشتن کل قرآن بوده است. در گذر زمان، به هر حال بعضی از این مجموعه‏های مکتوب در مراکز مختلف و مهم اسلامی اعتباری خاص یافته‏اند. از جمله مجموعه [یا مصحف] عبداللّه‏ بن مسعود، در کوفه احترام و اعتباری معتنابه پید کرده بود، و مجموعه اُبی بن کعب در اغلب نواحی سوریه یا شام.(1)
هیچ نسخه‏ای از مجموعه‏های کهن باقی نمانده است؛ ولی فهرست اختلاف قراآت دو مجموعه اخیر مفصل است و مجموعا به هزار مورد یا بیشتر می‏رسد. ابن مسعود(32 ق) یک چند خادم حضرت محمد[ص] بود. او سرانجام در کوفه ماندگار شد و از رهگذر تعلق خاطری که به مسائل شرعی و فقهی داشت و به برکت مصاحبت نزدیکش با رسول اللّه‏[ص [در آن جا مرجع امور و مسائل شرعی شد. اُبی بن کعب مسلمانی از اهالی مدینه و در آغاز مدت‏ها کاتب حضرت[ص] بود. اختلاف قراآت مجموعه‏های این دو تن، عمدتا مربوط به مصوت‏ها و سجاوندی است، ولی گاه اختلاف آنها در کلمات صامت دار است. از هر دوی آن مجموعه‏ها فهرست سوره‏ها موجود است، و گفتنی است که ترتیب و توالی نام سوره‏ها در آنها متفاوت است، همچنین با ترتیب و توالی نام سوره‏ها در مصحف عثمانی فرق دارد. نام سوره‏ها عمدتا همانند است، هر چند در بسیاری موارد، نام‏های علی البدل نیز وجود دارد(که شرحش در فصل بعد خواهد آمد). البته قابل تصور است که این همانندی و یکنواختی در نام‏های سوره‏ها، از ناحیه استنساخ کنندگان بعدی بوده است که نام‏های معمول و مشهور را جانشین نام‏های غیر مشهور کرده‏اند. همچنین هیچ راهی برای مطمئن شدن از یکسانی و همسانی محتویات سوره‏های همنام وجود ندارد. ولی از سوی دیگر هیچ اشاره‏ای هم دال بر اختلاف محتویات آنها، جز در مورد اختلاف قراآت یاد شده در دست نیست.
_____________________________
1. پیشین، ص 7؛ تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 2 / 27-30. گفتنی است که در احادیث متأخر جمع و تدوین مقداد (بن عمرو) بن الاسود مطرح شده است، اگر چه محققان قدیم که درباره متن قرآن تحقیق کرده‏اند، چیزی در این باب نگفته‏اند.
________________________________________
مسائل مربوط به افزود و کاست سوره‏ها نیز در مورد این دو مجموعه نخستین قابل بحث و بررسی است. فهرست‏هایی که ترتیب و توالی سوره‏ها را نشان می‏دهند، کامل نیستند، ولی این استنباط روا نیست که بگوییم سوره‏هایی که نامشان در این فهرست‏ها نیامده است، خودشان هم در این مجموعه‏ها نیامده‏اند. روایات صریحی هست دال بر این که ابن مسعود دو سوره آخر را از مجموعه خود انداخته بوده است، یعنی سوره‏های معوّذتین را که در ترتیب مصحف عثمانی، سوره‏های صد و سیزدهم و صد و چهاردهم‏اند.[زیرا بر آن بوده است که] اینها دعاهایی برای تعویذ هستند و نباید جزو سوره‏های قرآنی محسوب شوند. همچنین این نکته مورد تردید است که آیا مجموعه یا مصحف ابن مسعود سوره اوّل یعنی سوره فاتحه را دربرداشته بوده است، یا نه. این سوره هم محتوای دعایی دارد و بی‏شباهت به دعای «پروردگار ما» در مسیحیت نیست. بعضی از محققان چنین بحث و احتجاج کرده‏اند که اگر این سوره جزو قرآن بود، می‏بایست [مانند چند سوره پایانی قرآن] با کلمه «قل» شروع شده باشد، و این کلمه اجازه می‏دهد که سوره را بتوان دعا تلقی کرد. اُبی در مجموعه یا مصحف خود، هم این سه سوره را وارد کرده است، و هم دو «سوره» ادعایی دیگر را که در مصحف رسمی نیست. متن این سوره‏های ادعایی را بعضی از محققان مسلمان در آثار خود حفظ کرده‏اند. اینها دعاهای کوتاه‏اند، و مانند سوره فاتحه، در مورد آنها هم انتظار می‏رود که باید به کلمه «قل» شروع می‏شدند. این سوره‏های ادعایی هر چند کوتاه‏اند، چند فقره کاربرد زبانی دارند که در قرآن سابقه ندارد. شوالی با در نظر داشتن این نکته، این اختلاف زبانی را به خود حضرت محمد[ص] نسبت می‏دهد،(1) ولی مسأله و توجیه او به کلی مشکوک است. این نکته قابل تصور است که ممکن است آن چند واژه یا عبارت تک افتاده، در زمان حضرت رسول[ص] و در تداول مردم معمول بوده، ولی در قرآن به کار نرفته است. محذوفات بخش‏هایی از متن به دلایل عقیدتی ماهیت دیگر دارد. ادعای فرقه فرعی منشعب از خوارج، یعنی میمونیه، که می‏گفتند سوره یوسف جزو قرآن نیست، از این دست است.(2) دلیلشان برای این مدعا ظاهرا این بوده است که شایسته نیست یک داستان عشقی جزو قرآن باشد. اما این ادعا کمکی به شناخت ما از تاریخ متن قرآن نمی‏نماید.

بدین‏سان در مجموع اطلاعاتی که درباره مصاحف یا مجموعه‏های پیش از مصحف امام عثمانی به ما رسیده است حاکی از آن است که تفاوت عظیمی در محتویات واقعی قرآن در
______________________________
1. تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 2 / 33-38.
2. شهرستانی، ملل. طبع Cureton، ص 95؛ قس aacute; تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 2 / 94.
________________________________________
دوره بلافاصله پس از رحلت رسول اللّه‏[ص]، وجود نداشته است. ترتیب و توالی سوره‏ها، ظاهرا تثبیت نشده بوده است. همچنین اختلاف قراآت متعدد ولی جزئی در کار بوده است، اما از تفاوت‏های دیگر دلیل و مدرکی نداریم. محققان امروزین که با شیوه‏های معمول در متن‏پژوهی و تصحیح‏های انتقادی متون در سیر تصحیح متون ادبی اوّلیه اروپایی، آشنا هستند، دوست دارند که در مورد قرآن هم به چیزی شبیه با آنها برخورد کنند. ولی برای این امر، اطلاعات موجود، کافی نیست، مگر در مورد رابطه مجموعه‏ها یا مصاحف ثانوی با مجموعه‏ها یا مصاحف اوّلیه.
3 کتابت قرآن و مطالعات متن پژوهی نخستین
انتشار مصاحف عثمانی هرچند گام بزرگی در جهت رسیدن به توحید نص یا یگانه‏سازی قرآن بود، ولی چه بسا به سادگی در مورد اهمیت آن مبالغه شده باشد. یک دلیلش این است که شناخت قرآن در میان مسلمانان عمدتا و بیشتر مبتنی بر حفظ و حافظه بود تا کتابت. دیگر آن که خطی که در ابتدا قرآن را به آن کتابت می‏کردند خطی بی‏مصوت و بی‏حرکات و اِعراب Scriptio defectiva بود، بر خلاف خط با مصوت و با حرکات و اِعراب Scriptio plena که در[اعصار بعد و] عصر جدید قرآن ر به آن نوشته‏اند. ماهیت خطوط و کتابت‏های نخستین، از مطالعه قرآن‏های کهن و قطعات بازمانده در بعضی کتابخانه‏های بزرگ، به روشنی معلوم است.(1) در نمونه‏های اوّلیه فقط صامت‏ها را به کتابت در می‏آورده‏اند، و حتی حروف صامت هم به قدر کافی از همدیگر متمایز نبوده‏اند، چرا که یک شکل کتبیِ واحد گاه حاکی از دو حرف صامت بوده است. به یک تعبیر می‏توان گفت که این کتابت به خط بی‏مصوت و بی‏حرکات، کما بیش در حکم وسیله مددکار حفظ و حافظه بوده است. یعنی آن متون اوّلیه تا حدودی شباهت با متن اصلی[شفاهی] داشته است. به این شرح که کسی که هیچ علم و آشنایی نسبت به قرآن نداشت، ولی آن خط ابتدایی را خوب می‏شناخت، برای کشف رمز از آن خط و کتابت دشواری عظیمی داشت، البته نه به اندازه کسی که از ساختار کلمات عربی بی‏خبر باشد. در هر حال، قطعا پشتوانه مفصلی از حفظ و حافظه وجود داشته است، و این زمینه اصلاح خط و کتابت و پیدایش مطالعات متن‏شناختی گردیده است. طبقه‏ای از علما، به نام قرّاء وجود داشتند که در حفظ یعنی از برداشتن متن
______________________________
1. قس aacute; ر. بلاشر، در آستانه قرآن، پاریس، 1947 (به‏ویژه ص 177).
________________________________________
مقدس قرآن تخصص داشتند. با گذشت قرن‏ها، خصلت اجتماعی آنان تغییر یافت و سرانجام به این نتیجه می‏رسیم که متن پژوهی عمدتا وابسته به فقه اللغه و بخش ثابتی از تحصیلات عالیه در علوم اسلامی است.
در روزگار خلافت عبدالملک(685 ـ 705 م / 66-86ق)، نارسایی خط موجود برای علمای پیشروی اسلامی روشن شده و اصلاحاتی آغاز گردیده بود. همچنین به مسأله استنساخ نادرست از خط معیوب [بی‏مصوت و بی‏حرکات] نیز توجه می‏شد. روایت‏های احادیث در مورد راه بردن به خط مصوت‏دار و حرکت دار با همدیگر همخوان نیست. همچنین ب یافته‏های دیرین شناسی خط. این مسأله فی الواقع مسلم است که خط مصوت دار و حرکت دار، یکباره به وجود نیامد، بلکه به تدریج و به مدد یک سلسله تغییرات و تحولات تجربی. یکی از روایات مبتنی بر احادیث که احتمال صحت صدورش بیشتر است، آغاز کاربرد نقط و اعجام و علامات مصوت‏ها را به اقدام حجّاج، احتمالاً در دوران ولایتداری عراق (694 ـ 714 م / 75-96ق) نسبت می‏دهد. گفته می‏شود که کار عملی و واقعی را نصر بن عاصم (م 707 م / 89ق) و یحیی بن یعمر (م 746 م / 129ق) انجام داده‏اند. به سختی می‏توان این احتمال را پذیرفت که گاه می‏گویند خط مصوت دار و حرکت دار ر یکباره ابوالأسود دئلی (م 688 م / 69ق) ساخته و پرداخته است. نسخه‏های کهن موجود قرآن نمایانگر شیوه‏های مختلف برای رفع و رجوع کژی‏ها و کاستی‏های خط است؛ فی المثل گذاردن نقطه‏های رنگی مختلف برای مصوت‏ها به جای علائمی که اکنون رایج است. مسائل عمده‏ای که به آنها پرداخته‏اند عبارتند از: الف) فرق گذاردن بین حروف صامتی که شکل واحد دارند؛ ب) نشان گذاری مصوت‏های بلند، که سرانجام غالبا با افزودن حروف الف، واو، و یاء تحقق پیدا کرد؛ پ) نشان گذاری مصوت‏های کوتاه؛ ت) مسائل خاص دیگر نظیر تکرار صامت‏ها و فقدان مصوت پس از یک صامت.
روند اصلاح خط در حوالی اواخر قرن سوم هجری تکمیل شد. اکنون این امر امکان پذیر بود که یکدستی و یکسانی بیشتر از حد قابل تصور در مورد خط اصلی مصحف اعمال گردد. در این صورت شگفت‏آور نیست که دریابیم در اوایل قرن چهارم هجری اقداماتی برای جامه عمل پوشاندن به یکدستی و یکسانی انجام گرفته است. این اقدامات عمدتا با نام ابن مجاهد(859 ـ 935م / 245-324ق) پیوند دارد.(1) البته او نخستین فردی نبود که به مسأله کار بست یکدستی و یکسانی در متن مصحف پرداخت. مالک بن انس (م 795 م / 79ق) دانشمند و فقیه بزرگ مدینه و مؤسس مذهب فقهی مالکی، بالصراحه گفته بود که نمازگزاردن در پشت سر کسی که قرائت ابن مسعود را به کار می‏برد، روا نیست.(2) در هر حال خط دقیق‏تر به ابن مجاهد امکان داد که قواعد دقیق‏تری بسازد. او نتیجه تحقیقاتش را در کتابی به نام القراآت السبع گردآورد. اساس کار او در این کتاب بر [شرح] حدیثی بود به این مضمون که حضرت رسول[ص] قرائت قرآن را به اَحْرُفِ سبعه ــ یعنی هفت سلسله از قراآت ــ تعلیم داده‏اند. البته احرف لغتا جمع حرف است.(3) نتیجه گیری او این بود که سلسله قراآت هر یک از قرّاء سبعه قرن دوم به یکسان معتبر است، و فقط همین هفت سلسله از قراآت اعتبار دارد و بس. نتیجه گیری‏های این دانشمند ب عملکرد و حمایت دربارها قوّت و تأیید یافت.
در سال 934م/ 323ق دانشمندی به نام ابن مِکثم مجبور شد این نظرگاهش را رها کند که می‏گفت رواست انسان هر یک از قراآت را که با دستور زبان توافق دارد و دارای معنی معقول است بپذیرد.(4) این حکم برابر با این تأکید بود که فقط هفت قرائت معتبر است. در آوریل 935م/ 324ق (در حدود چهار ماه پیش از درگذشت ابن مجاهد) دانشمند قرائت شناس دیگر به نام ابن شنبوذ، به همین ترتیب محکوم و مجبور شد که از این رأیش بازگردد که می‏توان از قرائت ابن مسعود و ابیّ بن کعب تبعیت کرد. تا این زمان بعضی از علما ظاهرا این عادت را پیدا کرده بودند که در تفسیرشان یا اظهارنظرشان درباره بعضی کلمات و عبارات قرآنی از این قراآت استفاده کنند. ابن مجاهد حتی قرائت منسوب به علی بن ابی طالب[ع] را کنار گذارده بود.
هفت سلسله قرائتی که ابن مجاهد پذیرفته بود، نمایانگر نظام‏های قرائت شایع یا غالب در مناطق مختلف بود. یک قرائت متعلق به مدینه، یکی متعلق به مکه، یکی دمشق، و یکی بصره، و سه قرائت متعلق به کوفه بود. برای هر قرائت دو روایت بود که می‏توان همه را [که به
______________________________
1. نام کامل او: ابوبکر احمد بن موسی. قس aacute; بلاشر، ص 127-130؛ تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 3 / 110-123؛ لویی ماسینیون، مصائب... حلاج، پاریس، 1922، ج 1 / 241-243.
2. قس aacute; تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 3 / 108.
3. برای ارجاعات آن aacute; المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، ونسینک، لیدن، 1927، ص 130. تفسیر احرف به عنوان «لهجات» مورد قبول نیست (aacute; تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 1 / 51).
4. یا ابن مُکثم، که به ابوبکر العطّار هم معروف است. قس aacute; یاقوت، ارشاد، لندن (سلسله اوقاف گیب)، 1923، ج 6 / 498-501. نیز aacute; تاریخ قرآن نولدکه شوالی، ج 3 / 122 به بعد.
________________________________________
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
اصطلاح چهارده روایت را تشکیل می‏دهند] در جدول زیر بیان کرد.(1)
ناحیه\قاری\راوی اوّل\راوی دوم
مدینه\نافع(م 169ق)\وَرْش(م197ق)\قالون(م220ق)
مکه\ابن کثیر(م120ق)\بَزّی(م243ق)\قُنْبُل(م291ق(
دمشق\ابن عامر(م118ق)\هشام(م245ق)\ابن ذکوان(م242ق)
بصره\ابو عمرو بصری(م154ق)\دوری(م246ق)\سوسی(م261ق)
کوفه\عاصم(م128ق)\حفص(م180ق)\شعبه(م194ق)
کوفه\حمزه(م156ق)\خلف(م229ق)\خلاّد(م220ق)
کوفه\کسائی(م189ق)\دوری(م246ق)\لیث‏بن خالد(م240ق)
در حالی که نظام پیشنهادی ابن مجاهد در باب قراآت هفتگانه پس از مدتی نظرا قبول عام یافت، فقط یک روایت از چهارده روایت، یعنی روایت حفص از عاصم، امروز وسیعا در عمل به کار می‏رود. مصحف رسمی طبع قاهره[در عهد ملک فؤاد اول] این قرائت را بازسازی و اِعمال کرده، و بدین‏سان به آن تفوق رسمی و قانونی خاصی بخشیده است. اکتفای انحصاری به قرّاء سبعه بلافاصله مورد قبول و تصویب همه علمای اسلام واقع نشد. بعضی از قراآت عشره(دهگانه) (هریک دارای دو روایت) و بعضی از قراآت چهارده گانه سخن می‏گفتند، اگر چه از لااقل چهار قاری اخیر، هر کدام، یک روایت موجود بود. سه قرائت پس از قراآت هفتگانه از قرار زیر است:
مدینهابوجعفر(م747م / 130ق)
بصرهیعقوب الحضرمی(م820م / 205ق)
کوفهخَلَف(که راوی حمزه هم بود)(م843م / 229ق)
چهار قرائت پس از قراآت دهگانه به قرار زیر است:
مکهابن مُحَیصِن(م 740م / 123ق)
بصرهیزیدی(م 817م / 202ق)
______________________________
1. برای تفصیل بیشتر aacute; تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 3 / 186-189؛ و بلاشر، ص 118-123. در آن جا تاریخ‏های مختلفی برای این علما یاد شده است.
________________________________________
بصرهحسن بصری(م 728م / 110ق)
کوفهاعمش(م 765م / 148ق)
این فهرست‏های مختلف بازتاب مناقشات حاد در میان علمای مذاهب و مکاتب مختلف و کشاکش گرایش‏های متباعد در جامعه اسلامی است؛ ولی تاریخچه تفصیلی این مطالب از نظرگاه جدید باید نگاشته شود. محققان مسلمانی بوده‏اند که به خاطرِ دانستن هفت قرائت قرآنی به خود می‏بالیده‏اند. وجود اختلاف قراآت، هر چه هست، در اعصار جدید، نامناسب شمرده شده است. مسلمان عادی امروزی از وجود قرآات هفتگانه بی‏خبر است؛ و یک فرقه مبتدعه به نام احمدیه[= قادیانیه]، در تبلیغاتشان حتی منکر وجود اختلاف قرآات مصاحف پیش از مصحف عثمانی‏اند.
4 اعتبار و کامل بودن قرآن
اگر کسی بپرسد که چه تضمینی هست که قرآن جمع و تدوین شده در عهد خلافت عثمان، ثبت و ضبط دقیق و درست تمامی وحیی است که بر حضرت محمد[ص] نازل شده و ایشان قرائت کرده‏اند، محقق جدید پاسخش را ابتدا از قرآن می‏جوید و از مقایسه محتویات آن با حقایقی که از زندگی حضرت رسول[ص] به نحو قطعی و یقینی معلوم است.
از سوی دیگر باید توجه داشت که بازنگاری و بازنگری عثمان مبتنی بر اسناد و مدارکی بود که از قبل موجود بود. جمع و تدوین رسمی منسوب به دستور و نظارت ابوبکر، امروز هم مانند گذشته، تا حدودی مشکوک است.
آنچه مسلم است این است که انبوهی از مدارک مکتوب در اختیار حفصه [دختر عمر [محفوظ بوده است. اگر این فرض ر که آنها جمع و تدوین رسمی زید بوده، رد کنیم، باید توجیه و تبیین دیگری پیدا کنیم که آنها چه بوده است. این نکته روشن است که [معاصران حفصه] آنها را معتبر و مبنای جمع و تدوین مصحف عثمانی می‏شمرده‏اند. مجموعه‏ها یا جمع و تدوین‏های دیگری نیز از قرآن، وجود داشت و می‏باید عده معتنابهی از مردم این مجموعه‏ها یا بخشی از آنها را از برداشته بوده باشند. اگر تغییر مهمی اعم از افزایش، کنار گذاشتن، یا تبدیل صورت می‏گرفت، قهرا و بدون تردید مناقشه بزرگی بر پ می‏شد؛ ولی از این مقوله، شواهد ناچیزی در دست است. عثمان بسیاری از مسلمانان متشرع را رنجانده بود و سرانجام هم در میان مردم بدون محبوبیت شد. مع الوصف در میان اتهاماتی که به او می‏زدند، مثله کردن یا تغییر و تبدیل دادن قرآن مشاهده نمی‏شود، و این مسأله هرگز مطرح نبوده است. شیعه همواره بر آن بوده است که قرآن تحریف یافته و بسیاری از آیاتی که راجع به حضرت علی[ع] و اهل بیت پیامبر[ص [بوده حذف شده است. این اتهام مستقیما متوجه عثمان نبود، بلکه عمدتا متوجه به دو خلیفه اول بود که نخستین مجموعه جمع و تدوین قرآن، علی المشهور با نظر و نظارت آنان انجام گرفته است. این مدعا چندان بر استنباط‏های جزمی استوار است که جاذبه‏ای برای نقد و ناقدان جدید نداشته است.(1) لذا بر پایه دلایل و شواهد عام باید پذیرفت که بازنگاری و بازنگری و جمع و تدوین عثمانی، دقیق و درست انجام گرفته و قرآن کریم تا آن جا که در طاقت بشری مسؤولان آن بوده، نزدیک به متنی بوده است که بر حضرت محمد[ص] وحی شده و او برای مسلمانان قرائت[و املاء] کرده است.
قرآن پژوهی جدید در واقع چون و چرای جدی در باب اعتبار قرآن نکرده است. سبک بخش‏های مختلف قرآن مختلف است، ولی تقریبا اشتباه ناپذیر است. یکدستی و یکنواختی آیات و عبارات قرآن چنان روشن است که جایی برای تردید در اصالت آن باقی نمی‏گذارد. البته اعتبار چند آیه معدود مورد چون و چرا قرار گرفته است. سیلوستر دوساسی، دانشمند بزرگ فرانسوی، در اصالت آیه 144 سوره آل عمران [و ما محمّدٌ الا رسولٌ...] تردید کرده است.(2) این آیه از احتمال فوت حضرت محمد[ص] سخن می‏گوید، و حدیث معروفی هست قائل به این که وقتی عمر خبر درگذشت پیامبر[ص] را، اندکی پس از وفات او، انکار کرد، و از قبول واقعیت درگذشت حضرت محمد[ص] امتناع ورزید، ابوبکر این آیه را قرائت [و او را قانع] کرد. گوستاو ویل Gustav Weil این تردید را به سایر آیات و عبارات قرآنی که متضمن بیان میرایی پیامبر[ص] است، تعمیم داده است، یعنی آیات 185 سوره آل عمران، 35 سوره انبیاء، 57 سوره عنکبوت و سی‏ام سوره زمر.(3) بسیار بعید است که ابوبکر آیه 144 سوره آل عمران را برای پیشبرد بحث در آن موقعیت، از پیش خود جعل کرده باشد. همچنین این که بعضی گفته‏اند عمر ادعا کرده است که هرگز چنین آیه‏ای نشنیده است، اعتباری ندارد. چرا که کل قرآن به هیأت مکتوب در میان حلقه پیروان و اصحاب او [: پیامبر [تداول نداشته است که شخصا مطالعه کنند، و یک آیه نازل شده، چه بسا به آسانی در طی
______________________________
1. این برداشت که شیعه قائل به تحریف قرآن است، با آن که به کلی واهی نیست، ولی نظرگاه رسمی قدیم و جدید شیعه نیست و ائمه اطهار(ع) و بزرگان شیعه همواره مصحف عثمانی را کامل دانسته و تأیید کرده‏اند. نک: مقاله «تحریف ناپذیری قرآن» نوشته بهاء الدین خرمشاهی، در دائرة المعارف تشیع و قرآن پژوهی.(م)
2. Journal des Savants, 1832, 536.
3. Historisch-Kritische Einleitung in der Koran, second edn, Bielefeld, 1878, 52.
________________________________________
سال‏ها حتی از خاطر کسی که آن را شنیده بود، محو می‏شده است. اگر آیه درست در این زمینه جا نمی‏افتد، احتمالاً از این جهت است که به نوعی جانشین و هم مضمون با آیه بعدی است، و سجع‏ها یا «فاصله‏ها»ی پایانی آیه‏ها هم مؤید [درستی جای] آن است. این آیه به نحو تحسین انگیزی با زمینه تاریخی نزول آن تناسب دارد. زیرا معنای آن اشاره به خطابه‏ای دارد که پیش از آغاز غزوه اُحد بیان شده، و پس از شکست [مسلمانان در آن غزوه] هم بار دیگر القا گردیده است، و اشاره به شایعه‏ای دارد که در طی جنگ شایع شد و راه را برای این خبر [نا درست] هموار کرد که بگویند حضرت محمد[ص] کشته شده است. در این صورت دلیلی ندارد که در صحت و اصالت آیه‏ای که این همه با زمینه و زمانه انطباق دارد، چون و چر کنیم.
در مورد سایر آیاتی که اشاره به میرایی حضرت رسول[ص] دارد، شوالی تصریح کرده است که یکایک آنها با زمینه‏هایشان ربط و تناسب دارند، و با بقیه [آیات و سور] قرآن نیز همخوانی و هماهنگی دارند.(1) انسان بودن یعنی تأکید بر بشریت و میرایی حضرت رسول[ص] بخشی از معارضات او با مخالفانش بود، و خارج از قرآن شمردن آن، برابر با کنار گذاردن اصیل‏ترین بخش‏های آن است.
ویل(2) نیز در مورد صحت و اصالت آیه مشهوری که به سیر شبانه [ = اسراء [حضرت[ص [به بیت المقدس اشاره دارد، یعنی آیه اول سوره اسراء چون و چرا دارد. او احتجاج می‏کند که هیچ اشاره دیگری به این سیر شبانه یا اسراء در قرآن نیست، و از سوی دیگر این امر با مدعای متعارف و همیشگی پیامبر[ص] که می‏گفت صرفا پیام‏آور است، و نه معجزه آور، تضاد دارد. و از آن جا که در مورد این «افسانه» در زندگی حضرت[ص] زمینه واقعی وجود دارد، باید آن را صرفا یک راز بینی شهود آمیز یا رؤیا به شمار آورد، و آن آیه ربط و پیوندی با آنچه در واقع رخ داده باشد، ندارد. شاید بتوان گفت که این احتجاجات خالی از وجه نیست، ولی قوّت برهانی ندارد. اگر خود آیه را فی نفسه در نظر بگیریم، یعنی با قطع نظر از ساختار افسانه‏ای که بعد بر مبنای آن بنا شده، در آن چیزی که بی‏ارتباط و بی‏تناسب با سایر پدیده‏های شگرف منتسب به حضرت رسول[ص] باشد، وجود ندارد. همچنین چه بسیار آیات تک افتاده، و بدون مشابه و مترادف در قرآن هست که ما نمی‏توانیم این امر را دستاویز و دلیلی بر ضد این مورد خاص بسازیم.
______________________________
1. تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 2 / 82.
2. Einleitung, 74.
________________________________________
مورد آخر این که ویل(1) در مورد آیه 15 سوره احقاف چون و چرا دارد و دلیلش این است که بعضی روایات آن را سخن ابو بکر می‏دانند، و احتمال هم می‏رود که آن را به نام او جعل کرده باشند.[به این تصور که مایه افتخاری برای او باشد].
هر کس که با احادیث تفسیری مربوط به قرآن آشنا باشد، کمترین وقعی به این گفته نمی‏گذارد. احادیث، سرشار از حدس و گمان درباره افراد خاصی هستند که ممکن است آیه‏ای راجع به ایشان یا با اشاره به ایشان نازل شده باشد. این آیه خیلی عام است و حکمی که در آن هست، چندبار دیگر در قرآن سابقه و نمونه دارد.
هرشفلد در مورد صحت و اصالت چند آیه خاص دیگر که در آنها نام «محمد» آمده است، چون و چرا کرده است، و استدلالش این است که این نام، نام حقیقی حضرت رسول[ص [نیست، بلکه بعدها به ایشان اطلاق گردیده است.(2) اگر چه ممکن است که در چنین نامی، که معنایش ستوده است، و موسوم بودن حضرت[ص] به آن،تردید روا باشد، ولی حتی اگر این لقبی بعدی بوده باشد[و نه اسم اصلی]، ممکن است که در زمان حیات ایشان معمول شده باشد. زیرا این نام نه فقط در قرآن آمده، بلکه در اسنادی هم هست که در دل احادیث محفوظ مانده و به دست ما رسیده است، و از همه مهم‏تر در قانونْ نامه مدینه،(3) و عهدنامه حدیبیّه. در مورد سند اخیر گفته‏اند که مشرکان قریش به کاربرد کلمه «رسول اللّه‏» و «الرّحمن» به عنوان نام خداوند اعتراض کرده‏اند، اما چون و چرایی درباره نام «محمّد» نکرده‏اند. به علاوه شواهدی در دست است حاکی از این که کلمه «محمد» به عنوان نام خاص پیش از زمان حضرت رسول[ص] به کار می‏رفته است، اگر چه شایع نبوده است. در این صورت دلیلی برای تشکیک در این که این نام، نام اصلی ایشان بوده است، باقی نمی‏ماند.
جدی‏ترین حمله به وثاقت قرآن و اعتقاد درست تدوین کنندگان آن از سوی پل کازانوا Paul Casanova دانشمند فرانسوی، در کتابش تحت عنوان محمد و آخر الزمان Mohammed et la fin du monde(پاریس، 1911 ـ 1924) به عمل آمده است. نظریه او تکمیل و توسعه این نظر است که حضرت محمد[ص] با تصوری که از اندیشه فرا رسیدن آخر الزمان و آخرت و قیامت برایش پیش آمده بوده، مأموریت و رسالت خود را پیش می‏گیرد. به نظر کازانوا او می‏باید تحت تأثیر بعضی فرقه‏های مسیحی که اعتقاد راسخی به فرارسیدن پایان
______________________________
1. پیشین، ص 76.
2. پژوهش‏های جدید در باب جمع و تدوین و تفسیر قرآن، لندن، 1902، ص 138 به بعد.
3. ابن هشام، ص 341-343؛ وات، محمد در مدینه، ص 221-225؛ اندیشه سیاسی اسلامی، ص 130-134.
________________________________________
جهان داشته‏اند، قرار گرفته باشد. او بر آن است که این اثر پذیری و این مضمون، محتوای اصلی گفته‏های اولیه پیامبر ر شکل داده است و بخش اصلی و اساسی پیام او از آغاز تا انجام فعالیت رسالت او بوده است. ولی از آن جا که هیچ حادثه‏ای رخ نداد که پیش بینی او را جامه عمل بپوشاند، زعمای صدر اول اسلام، قرآن را به نحوی دستکاری کردند که این نظریه را از آن خارج سازند، یا لااقل برجستگی آن را پنهان کنند.
این نظریه با اقبال چندانی مواجه نشد، و ضرورتی ندارد که آن را جزء به جزء و تفصیلاً رد کنیم. ایراد عمده‏ای که متوجه آن است این است که بیشتر مبتنی بر پژوهش در مسائل فرعی تاریخ صدر اول اسلامی است، تا مطالعه خود قرآن. از این منظر که بنگریم، قرآن همچنان ارج و اهمیت خود را داراست. وقتی هم که کازانوا، به خود قرآن می‏پردازد، سخنان او نمایانگر شرح و تفسیر نادرست، و ناتوانی در بازشناسی تکامل تاریخی تعالیم قرآن است. در مورد نظریه اصلی‏اش، البته درست است که قرآن صلای نزدیک بودن قیامت و پایان جهان را در می‏دهد. و درست است که درباره امکان حلول قیامت در بعضی آیات از جمله آیه اول سوره انبیاء، و 71 سوره نمل تصریح شده است، ولی علم به زمان وقوع آن از دسترس انسان خارج شمرده شده است. همچنین در مورد فوریت این امر که در این نظریه اعلام گردیده است، در بخش‏های مختلف قرآن، اختلاف‏های بسیاری هست. اگر در نظر داشته باشیم که قرآن نمایانگر مسائل و مشکلات شخصی زندگی حضرت رسول[ص] و نیز دشواری‏هایی است که حضرت[ص] در راه ایفای نقش رسالتش با آن مواجه بوده است، همه اینها کاملاً طبیعی است. نظریه کازانوا اعتنای اندکی به تحولاتی دارد که در برداشت‏های حضرت محمد[ص] در طی بیست سال در اوضاع و احوالی دائم التغییر پیش آمده است. پذیرفتن قرآن به عنوان متنی معتبر و اصیل، مبتنی بر این گونه استنباط‏ها نیست که همه اجزای آن انسجام دارد و همخوان است، زیرا این نکته مطمح نظر نیست؛ بلکه مبتنی بر این واقعیت است که هر قدر دریافت تفصیلی آن دشوار باشد، این اثر در مجموع با یک تجربه تاریخی واقعی انطباق دارد، که در ورای آن شخصیتی معقول و دارای ویژگی‏های برجسته وجود دارد که به قول معروف «دیدار می‏نماید و پرهیز می‏کند».
این مسأله که آیا قرآن موجود و رسمی امروز در بردارنده تمامی وحیی است که بر حضرت محمد[ص] شد؟ پاسخش دشوار است. پاسخ منفی دادن مشکل است. و در عین حال ما نمی‏توانیم قطع و یقین داشته باشیم که هیچ بخشی از قرآنی که بر او وحی شده است، از دست نرفته است.
خود قرآن از این امکان سخن می‏گوید که ممکن است خداوند باعث شود که حضرت محمد[ص] بخشی از عبارات ی آیات قرآنی را فراموش کند(سوره اعلی، آیه 6). علاوه بر این می‏گوید وقتی که آیات یا عباراتی فراموش شد، آیات دیگری که به همان خوبی است یا بهتر، جانشین آنها خواهد شد(بقره / 106). باید خاطر نشان کرد که بعضی از مسلمانان قبول چنین تفسیری را در مورد آیه 106 سوره بقره، دشوار یافته‏اند، و کوشیده‏اند با توسل به سایر قراآت و تفاسیر از آن پرهیز کنند.(1) و به نظر می‏رسد که این طریقه دلیل موجهی برای ردّ قرائت رسمی و مقبول و تفسیر آشکار آن نیست. چرا که همین هم این فایده را دارد که اطمینان و تضمین می‏دهد که هیچ بخش ارجمند و معتنابه از وحی، حذف نشده است. همچنین حدیثی هست حاکی از این که حضرت محمد[ص] شنید که مردی در مسجدی قرآن می‏خواند، و عباراتی را از قرائت او بازشناخت که دارای آیه(یا آیاتی) بود که خود [پس از وحی و املاء به کاتبان وحی] فراموش کرده بود.(2)
همچنین بعضی احادیث در بردارنده «آیاتی» هستند که متعلق به قرآن بوده، ولی در جمع و تدوین رسمی موجود نیامده است.(3) مشهورترین اینها «آیه رجم» است که رجم (سنگسار کردن) را برای پیرانی که مرتکب زنا شده‏اند روا می‏شمارد. گفته‏اند که خلیفه عمر نظرگاه مثبتی داشت که این آیه در قرآن ثبت شود، تا آن که متقاعدش کردند چون شواهدی برای تأیید آن نیست، باید حذف شود. این آیه متعلق به سوره 24(نور) یا 33 (احزاب) می‏نماید؛ ولی آهنگ آن با سوره احزاب نمی‏خواند. و در عین حال تجویز رجم یا سنگسار با آیه دوم سوره نور تعارض دارد که در آن جا برای زناکاران تازیانه زدن مقرر شده است. در مجموع بعید است که مجازات رجم هرگز در قرآن [از طریق وحی]، توصیه شده باشد. زیرا در بعضی قبایل در روزگار جاهلیت، صورت‏های بی‏در و پیکری از چند همسری معمول و متعارف بوده، و تمایز نهادن میان بعضی از آنها و «زنا» دشوار بوده است. داستان راجع به عمر و احادیث معینی راجع به خود حضرت[ص] احتمالاً تلاش‏هایی است که بعضی به عمل آورده‏اند تا با این انتقاد مقابله کنند که چرا قرآن از این جهت با عهد عتیق [که در آن مجازات
______________________________
1. گلدزیهر، Koranusleguny (فصل دهم، یادداشت 1)، ص 24؛ تفسیر بیضاوی ذیل تفسیر آیه.
2. البخاری، الشهادات، ج 2؛ مسلم، فضائل القرآن، ص 2؛ قس aacute; تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 1/47.
3. شرح کشافی در این باره در تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 1 / 234-261 آمده است.
________________________________________
رجم هست] فرق دارد.(1) این افزایش[ادعایی] هم در آیه دوم سوره بَیّنه طبق قرائت اُبَی، قابل توجه است که می‏خوانده است: «ان الدین عند اللّه‏ الحنیفیة السهلة»[ / السمحة].(2) شایان ذکر است که در آیه نوزدهم سوره آل عمران: «ان الدین عند اللّه‏ الاسلام»، ابن مسعود به جای «الاسلام»، «الحنیفیة» می‏خوانده است.(3) از آن جا که ظاهرا در زمانی به پیرو حضرت محمد[ص] «حنیف»، و دینش «حنیفیه» گفته می‏شده است، شاید این قرائت‏ها حاکی از صورت کهن‏تری از متن[قرآن[ باشد.(4) از «آیات» [ادعایی] محفوظ مانده در حدیث، دو یا سه فقره صرفا قرائت بدیل یا اختلاف قرائت نسبت به متن اصلی و رسمی است، ولی جدا از این اختلاف قراآت، دلیل موجهی برای این مدعا وجود ندارد که «آیات» [ادعایی] مندرج در حدیث، در اصل متعلق به قرآن بوده است. حال آن که دلیل عکس آن وجود دارد.
آیات به اصطلاح «شیطانی» از مقوله‏ای دیگرند. طبق مشهور اینها دو یا سه عبارت یا «آیه»اند که پس از آیه 19 سوره نجم ـ طبق ادعای مدعیان ـ در حوالی کعبه در مکه «نازل» شده‏اند. گفته‏اند که حضرت محمد[ص] در امید و انتظار نزول وحیی بود که باعث شود تاجران مکه دین او را بپذیرند، و در چنین زمینه‏ای بود که این‏گونه نازل شد: افرأیتم اللات والعزّی. ومنوة الثالثة الاخری. تلک الغرانیق العُلی. وان شفاعتهن لترتجی.(5)
بعدا ـ معلوم نیست چه مدت بعد ـ حضرت محمد[ص] پی برد که اینها جزو وحی نیست. زیرا وحی اصلی را از نو دریافت کرد که به جای این «آیات» [ادعایی] در آن جا آمده بود: «الکم الذکَر وله الانثی. تلک اذا قسمة ضیزی»[سوره نجم، آیات 21 و 22].
آیات معروف به «آیات شیطانی»، قائل به جواز شفاعت خدایان قومی بود که آنها را شبیه به موجودات فرشته‏وار می‏انگاشتند که می‏توانستند برای پرستندگانشان در نزد خداوند شفاعت کنند. آنچه بعدا جانشین آنها شد نوعی استدلال اقناعی و ناظر به من قال بود که این گمان را که می‏پنداشتند این موجودات «دختران خداوند» هستند، رد و تخطئه و چنین شفاعتی را ناممکن اعلام می‏کرد. علی الاصول شاید این افسانه [که به افسانه غرانیق معروف است] به نوعی واقعیت داشته است، زیرا هیچ مسلمانی چنین افسانه‏ای را درباره حضرت[ص] جعل نمی‏کرد. آیه 52 سوره حج مؤید واقعیت امکان اختلال در وحی است که
______________________________
1. قس #225; وات، Integration، ص 192؛ ژ. شاخت، مقاله «زنا» در دائرة المعارف اسلام (انگلیسی) [طبع اول].
2. تاریخ قرآن نولدکه ـ شوالی، ج 1/242 به بعد؛ مواد، ص 198.
3. جفری، مواد، ص 32.
4. قس #225; وات، محمد در مدینه، ص 304؛ همچنین مقاله «حنیف» در دائرة المعارف اسلام، طبع 2.
5. قس #225; وات، محمد در مکه، ص 102.
________________________________________
می‏فرماید: «پیش از تو هیچ رسول یا نبی نفرستادیم مگر آنکه چون قرائت[وحی را] آغاز کرد، شیطان در خواندن او اخلال می‏کرد، آنگاه خداوند اثر القای شیطان را می‏زداید، و سپس آیات خویش را استوار می‏دارد و خداوند دانای فرزانه است».
هر نظری درباره جمع و تدوین قرآن اتخاذ شود، این احتمال همچنان باقی است که ممکن است بخش‏هایی از قرآن از دست رفته باشد[که دلایل و مستندات، خلاف آن را نشان می‏دهد]. اگر چنان که احادیث حاکی است، زید در جمع قرآن متکی بر نوشته‏های اتفاقی و حافظه‏های انسانی عمل کرده باشد، به آسانی ممکن است، بخش‏هایی فراموش شده باشد. همچنین کم ارتباطی بین بعضی آیات در قرآن حاکی از آن است که تدوین کنندگان، هر چه را که به آن بر می‏خوردند و دلیلی داشتند که جزو قرآن است، حفظ و جمع و تدوین می‏کردند. این فرضیه که حضرت محمد[ص] طریقه‏ای برای دستیابی به صورت مهذّب آیات و عبارات وحیانی داشته است، محقق را به این اندیشه می‏اندازد که تصور کند چه بسا او صور قدیمی ر کنار می‏گذاشته [و از بین می‏برده] است. و آیه قرآنی که حاکی از این است که خداوند می‏تواند آیات و عباراتی را نسخ یا از خاطر حضرت[ص] فراموش کند، حمل بر این گونه معانی می‏شود. در هر حال دلیلی در دست نیست که فکر کنیم چیز مهم و معتنابهی از قرآن از دست رفته است. همین واقعیت که عبارات متغایر و حتی متعارض همچنان محفوظ مانده‏اند، اقوی دلیل بر این است که ما همه آنچه را که به حضرت محمد[ص] وحی شده است، در دست داریم.

تبلیغات