راه دستیابی به ترجمهای مطلوب از قرآن کریم
آرشیو
چکیده
قرآن این معجزه جاودانه الهی که به عنوان آخرین کتاب آسمانی بر خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) فرو فرستاده شده، مجموعهای است از عقاید، احکام، عبادات، مسائل اخلاقی، روابط اجتماعی، مواعظ و اندرزها و سرگذشت پیشینیان در جهت هدایت و تأمین سعادت همه مردم؛ و چون آیات آن به زبان عربی نازل شده، شایسته است برای کسانی که عربی نمیدانند به زبان قابل فهم آنان برگردانده شود تا درک مفاهیم والای آن بر عموم مردم آسان گردد و بتوانند در سایه آن به سعادت واقعی دست یابند. تا کنون ترجمههای گوناگونی از قرآن مجید انجام شده است که مترجمان آنها هر کدام بر اساس روشی که برگزیدهاند به این کار اقدام کرده و محصول تلاش خود را در قالبی ویژه ارائه دادهاند. به طور خلاصه میتوان گفت ترجمههایی که به صورت تحت اللفظی انجام شدهاند ما را به هدف نزدیک نمیکنند و سودی نمیبخشند، همچنان که برخی از ترجمههای ادیبانه معاصر که لغات اصلی فارسی را جایگزین لغات رایج میکنند چندان نتیجه بخش نیستند، و نیز ترجمههایی که به فارسی روان نگارش یافتهاند ام دو نقیصه در آنها به چشم میخورد مطلوب نیستند؛ این دو نقیصه عبارتند از: 1. آیاتی که احتیاج به تفسیر و توضیح دارند به اختصار و ایجاز ترجمه شدهاند و خواننده نمیتواند مقصود اصلی را دریابد، بلکه گاهی ترجمه در ذهن او ابهامها و اشکالاتی به وجود میآورد که بسیار زیان بار است (برخی از مواردی که نیازمند تفسیر و توضیح است متعاقبا خواهد آمد). 2. خطاها و اشتباهات ترجمهای به شکلهای مختلف که خواننده را از دستیابی به مضامین بلند آیات قرآنی محروم مینماید. (در صفحات بعد به تفصیل از این گونه خطاها یاد خواهد شد). پس چه باید کرد؟ و بر ترجمه مطلوب چگونه میتوان دست یافت؟ در این نوشتار، نخست ضعف ترجمههای موجود را بررسی میکنیم و سپس پیشنهادهایی تقدیم میداریم.متن
نظری به ترجمههای موجود
1. در بعضی از ترجمههای تحت اللفظی نظیر ترجمه آقای شیخ عباس مصباح زاده که از دیر زمان کتابفروشیهای علمی و اقبال در تیراژ بسیار وسیعی آن را چاپ و منتشر کردهاند، دقت کافی به عمل نیامده است. البته این شیوه به لحاظ ترجمه تک تک لغات، برای کسانی که صرفا معانی لغات را میخواهند مفید است ولی هرگز نمیتوان آن را ترجمه نامید.
برای نمونه ترجمه آیات زیر را مرور میکنیم:
الف. ولاتَیَمَّمُوا الخبیثَ منه تُنْفِقُون ولستم بآخذیه إلاّ أن تُغْمِضُوا فیه (بقره / 2 / 267) و قصد مکنید پلید از آن را هزینه میکنید و نیستید گیرندگان آن مگر که چشم فرو خوابانید در آن.
ب.وحَمَلْناه علی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ (قمر / 54 / 13)
و برداشتیم او را (یعنی نوح را) بر چیزی که دارای تختهها و میخها بود.
ج . لقد کان لکم فیهم أُسْوَةٌ حسنةٌ (ممتحنه / 60 / 6)
به تحقیق میباشد شما را به آنان اقتدای نیکو.
د . فَیُنَبِّئُکُم بما کنتم تَعْمَلون (جمعه / 62 / 8)
و خبر میدهد شما را به آنچه بودید میکردید.
ه . ألم تر إلی الَّذین ... (مجادله / 58 / 8)
آیا ندیدی به سوی آنان که ...
2. برخی از مترجمان کوشیدهاند تا کلمات وزین و زیبای آیات را به لغات فارسی سره ترجمه کنند، غافل از این که توده مردم فارسی زبان، به مفهوم برخی کلمات عربی آشناترند تا به لغات فارسی منتخب آقایان. فارسی زبانان امروزی عبارات مصطلح آمیخته به عربی را بهتر میفهمند تا عبارات سراسر فارسی اصیل را. برای مثال چند نمونه از ترجمه آقای جلالالدین فارسی ر انتخاب کردهایم.
الف. إن تَجْتَنِبوُا کبائر ماتُنْهَوْن عنه (نساء / 4 / 31)
اگر از سهمگینهای آنچه از آن برحذر میشوید دوری کنید.
مفهوم گناهان کبیره برای عموم روشن است، اما کدام عامی و یا ادیبی است که مقصود از «سهمگینها» را دریابد و از آن به گناهان کبیره تعبیر کند؟
ب.فتیمّموا صعیدا طیّبا (نساء / 4 / 43)
باید آهنگ خاک بلند پاکیزهای کنید.
عامه مردم با کلمه عربی «تیمم» آشنا هستند و میدانند مقصود و مراد چیست؟ اما اگر خواننده آیه را قرائت نکند و فقط ترجمه ر بخواند یقینا در کلام حق حیران میماند که اولاً خاک بلند پاکیزه چیست و کجا یافت میشود؟ ثانیا خاک بلند پاکیزه چه خصوصیتی دارد که خداوند دستور آهنگ آن را داده است؟
ج.وأُشْرِبُوا فی قُلُوبهم العجل بِکُفْرِهم (بقره / 2 / 93)
و به سبب کفرشان گوساله پرستی در دلهایشان نوشیده شد.
و نیز چند نمونه از ترجمه آقای بهاء الدین خرمشاهی انتخاب شده است.
الف. إنّها لاَءِحْدَی الْکُبَر ـ وکنّا نَخُوضُ مع الخائضین (مدثر / 74 / 35 و 45)
آن یکی از سترگهاست ـ و با ژاژخایان ژاژخایی میکردیم.
این ترجمه را با ترجمه آقای آیتی مقایسه کنید:
که این یکی از حادثههای بزرگ است ـ و با آنان که سخن باطل میگفتند هم آواز میشدیم.
ب.وجعلنا لَکُم فیها مَعَایِشَ ومن لستم له بِرَازِقین (حجر / 15 / 20)
و در آن برای شما و برای آنان که شما روزی دهشان نیستید، زیستمایهها پدید آوردیم.
این ترجمه را نیز با ترجمه آقای آیتی مقایسه کنید:
و معیشت شما و کسانی را که شما روزی دهشان نیستید، در آنجا قرار دادیم.
ج.نُزُلاً من غفورٍ رَحِیم (فصلت / 41 / 32) که پیشکشی از [خداوند] آمرزگار مهربان است.
با ترجمه آقای فولادوند مقایسه شود: روزی آمادهای از سوی آمرزنده مهربان است.
3. ترجمههایی که مترجمان آنها کوشیدهاند با افزودن عباراتی از خود، روشنگری کنند، اما غفلت کردهاند آن را قبل از چاپ در اختیار اهل فن بگذارند تا اصلاحات لازم انجام پذیرد، و متأسفانه بدون تنقیح و اصلاح عرضه شده است.
برای نمونه آیاتی از ترجمه و تفسیر مرحوم حسین عمادزاده در زیر میآید:
الف. ... ولا تَیَمَّمُوا الخبیثَ منه تُنْفِقُون ولستم بآخذیه إلاّ أن تُغْمِضُوا فیه (بقره / 2 / 267)
نخست ترجمه صحیح آن آورده میشود تا مشخص شود مترجم چگونه ترجمه کرده است:
و در پی ناپاک آن نروید که [از آن] انفاق نمایید در حالی که آن را [اگر به خودتان میدادند [جز با چشم پوشی [و بیمیلی[ نسبت به آن، نمیگرفتید. (فولادوند)
ترجمه آقای عمادزاده: انفاق خود را به پلیدیها نیالایید شما به این کار مؤاخذه نمیشوید مگر آن که چشم بپوشید و قصد انفاق نکنید!
ب.... فَتَری الْوَدْقَ یخرج من خلاله ویُنَزِّل من السَّماء من جبالٍ فیها مِن بَرْدٍ فیصیب به من یشاء وَیَصْرِفُه عن من یشاء یکاد سَنَابَرْقِهِ یذهب بالأبصار (نور / 24 / 43)
ترجمه صحیح: آن گاه باران درشت را میبینی که از لا به لای آن بیرون میآید، و سپس از آسمان، از ابری که به کوه میماند تگرگ فرو میفرستد و به هر کس که بخواهد آن را میزند و آن را از هر کس که بخواهد بر میگرداند، نزدیک است که درخشش برق آن، دیدگان را از بین ببرد. (خرمشاهی).
ترجمه آقای عماد زاده: آب باران قطره قطره فرو میریزد و از بالا به پایین سرازیر میگردد و در کوهپایهها برق و صاعقه پدید آورده و ذخیره مینماید تا در زمین فرو برد، مجاری کوه، قنوات و چاهها پر آب گردد و از تصادم دوابر برق و صاعقه ایجاد شود که روشنی دیدهها را از بین میبرد.
ج.حُنَفاء للّهِِ غیر مشرکین به ومن یُشْرِکْ باللّه فکأنّما خَرَّ من السَّماءِ فَتَخْطَفُهْ الطَّیْرُ أو تَهْوِی به الرِّیحُ فی مکانٍ سَحِیقٍ (حج / 22 / 31)
ترجمه صحیح: مخلصان خدا باشید نه مشرکان او، و هر که به خدا شرک آورد چنان است
که از آسمان درافتاده و مرغانش بربایند یا باد او را به جایی دور دست برد (ترجمه پاینده).
ترجمه آقای عماد زاده: ای مردم خدا را بدون هیچ گونه شریک پرستش و عبادت کنید هر کس به خدا شرک بیاورد مانند کسی است که از فراز آسمان افتاده، هر کس شرک به خدا آورد مرغها بدنش را با چنگال و منقار قطعه قطعه میکنند و باد او را به نقطه دور دستی پرتاب مینماید.
4. برخی از مترجمان به ساختار کلام توجه نداشته و قواعد و اصول نحو و صرف را در ترجمه رعایت نکردهاند، برای مثال:
الف. آیه 27 از سوره مریم را در ترجمه عارف بزرگوار مرحوم الهی قمشهای مورد دقت قرار دهید:
فَأَتَتْ به قَوْمَها تَحْمِلُه
این عبارت، با توجه به این که فاعل «أتت» مریم است و «قومها» مفعول آن، و نیز فاعل «تحمله» مریم است و ضمیر مفعولی به عیسی بر میگردد، باید چنین ترجمه شود:
مریم در حالی که عیسی را در بر داشت (و یا در آغوش گرفته بود) او را نزد قوم خود آورد.
اما مرحوم الهی قمشهای چنین ترجمه کرده است:
آن گاه قوم مریم به جانب او آمدند که از این مکانش به همراه ببرند.
توجه: آنچه را مشاهده میکنید ترجمه چنین عبارتی است:
«فأتی قَوْمُها إلیها لِیَحْمِلوُها» نه ترجمه «فَأَتَتْ به قومَها تَحْمِلُه»
ب. ولوجعلناه مَلَکا لجعلناهُ رجلاً وللبَسنا علیهم ما یلبِسون (انعام / 6 / 9)
و چنانچه فرشتهای نیز به رسالت فرستیم هم او را به صورت بشری در آوریم و بر آنان همان لباس که مردمان پوشیدند بپوشانیم (الهی قمشهای).
توجه: «لبِس، یلبَس» ماضی مکسور العین، مضارع مفتوح العین به معنای پوشیدن لباس است، مانند: یَلبَسُون ثیابا خضرا (کهف / 18 / 31)
اما «لبَس، یلبِس» ماضی مفتوح العین، مضارع مکسور العین به معنای مشتبه ساختن است:
ولا تلبِسوا الحقَّ بالباطل (بقره / 2 / 42)
الّذین آمنوا ولم یلبِسوا إیمانَهم بظلم (انعام / 6 / 82)
در آیه مورد بحث، ماضی و مضارع هر دو به کار رفته است و مفتوح العین بودن ماضی و مکسور العین بودن مضارع هر دو دقیق مشخص میباشد.
اگر مرحوم الهی قمشهای حداقل به مفردات راغب مراجعه میفرمود از چنین اشتباه فاحشی مصون میبود، اما دیگران چون آیت اللّه مکارم، خرمشاهی، فولادوند و مجتبوی درست ترجمه کردهاند:
و اگر او (پیغمبر) را فرشتهای میگرداندیم، آن (فرشته) را به صورت مردی در میآوردیم و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم.
ج.آیات 25 و 26 سوره فجر را در ترجمه آقای عبدالمحمد آیتی میخوانیم:
فَیَوْمَئذٍ لا یُعَذِّب عذابَه أَحدٌ ولایُوثِق وثاقَه أَحدٌ.
با توجه به قرائت مشهور که قرآنها بر آن قرائت چاپ شده است، «یُعذِّب» و «یُوثِق» هر دو فعل معلوم میباشند، «أحد» در هر دو آیه فاعل است و «عذابَه» مفعول فعل یُعذِّب و «وثاقَه» مفعول یُوثِق. با این توضیح ترجمه
«در آن روز چون عذاب او کس را عذاب نکنند»
صحیح نیست.
5. برخی از مترجمان به معنای خاص واژه در آیه توجه نکردهاند،(1) برای مثال جمله «فمن اضطرّ غیر باغٍ ولاعادٍ» در سه مورد دیده میشود: بقره / 173، انعام / 145، نحل، 115؛ در هر سه مورد یک حکم شرعی اراده شده و آن این که: استفاده از مردار، خون، گوشت خوک و آنچه به هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده حرام است، جز در صورتی که مصرف کننده مضطر و وامانده باشد، که در این صورت استفاده از این محرمات بلامانع است به شرط آن که: اولاً در استفاده لذت جو نباشد، ثانیا از حد نیاز تجاوز نکند؛ یعنی مصرف در حد نیاز، آن هم با بیمیلی در حال اضطرار بلامانع است. اکنون با توجه به این حکم فقهی که راغب اصفهانی هم در مفردات ذیل کلمه «عدا» آورده است (وقوله تعالی: فمن اضطر غیر باغ ولاعاد [بقره / 173]، ای غیر باغ لتناول لذّةٍ ولاعاد ای متجاوزٍ سدّ الجوعة)، مترجم بزرگوار آیة اللّه مکارم شیرازی آیه را صحیح ترجمه کردهاند:
اما کسی که مضطر (به خوردن این محرمات) شود بی آن که خواهان لذت باشد و یا زیاده
______________________________
1. گر چه بسیاری از واژهها معانی متعددی دارند، اما اگر واژهای در عبارتی به منظور بیان یک حکم شرعی آورده شده و معنای ویژهای از آن مقصود باشد و این معنای ویژه در ترجمه منعکس نشود، طبعا آن حکم شرعی نیز از آن استنباط نخواهد شد.
________________________________________
روی کند گناهی بر او نیست.
اما دیگران بدون توجه به حکم شرعی آیه، از معانی دیگر واژه استفاده کردهاند، مانند:
خرمشاهی: اما اگر کسی درمانده شود و تجاوز کار و زیاده خواه نباشد.
فولادوند: اما اگر کسی درمانده شود در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد.
آیتی: اما اگر کسی درمانده شود بی آن که سرکشی کند و از حد بگذرد.
مجتبوی: اما اگر کسی درمانده شود در حالی که نه ستمگر و سرکش باشد و نه از حد گذرنده.
6. برخی از مترجمان از ارتباط آیات به یکدیگر غفلت کردهاند، برای مثال آیات 36 و 37 سوره نور را شاهد میآوریم:
«فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أن تُرْفَع ویُذْکَر فیهَااسْمُه یسبّح له فیها بِالغُدُوِّ وَالاْآصالِ»
«رِجالٌ لاتُلْهِیهِم تِجَارةٌ ولا بَیْعٌ عن ذکر اللّه وإقامِ الصَّلوةِ وایتاءِ الزَّکوةِ یَخَافوُن یوما تَتَقَلَّبُ فیه القلوبُ والأبصار»
مسلما «رجالٌ» در اول آیه 37، فاعل «یسبّح» در آیه 36 میباشد.
با توجه به این ترکیب، ترجمه آقای خرمشاهی نمیتواند مورد قبول باشد و باید اصلاح گردد:
در خانههایی که خداوند فرمان داده است که گرامی داشته و نامش در آنها یاد شود، در آن بامدادان و شامگاهان نیایش او گویند. مردانی هستند که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی ایشان را از یاد خداوند و برپاداشتن نماز و پرداختن زکات باز نمیدارد، [و] از روزی که در آن دلها و دیدگان دیگرگون شود، بیمناکند.
اما ترجمه آقای فولادوند و آقای مجتبوی کاملاً صحیح و روشن است و در آن دقیقا رعایت فعل و فاعل شده است.
7. برخی از مترجمان از اهمیت مرجع ضمیر غفلت کردهاند، برای مثال آیه 13 سوره آل عمران را شاهد میآوریم:
«قد کان لکم آیةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تقاتل فی سبیل اللّه وأُخری کافِرةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِم رَأیَ الْعَینْ واللّه یُؤَیّد بنصره من یَشآء»
ممکن است فاعل «یرون» را کفار دانست و مرجع ضمیر «هم» مؤمنان باشد و ضمیر «مثلیهم» به کفار برگردد؛ یعنی کفار جمعیت مؤمنان را دو برابر خود میدیدند. و نیز ممکن است فاعل «یرون» را مؤمنان دانست و مرجع «هم» کفار باشد و ضمیر «مثلیهم» به مؤمنان بر گردد؛ یعنی مؤمنان جمعیت کفار ر دو برابر خود میدیدند. اما با توجه به آیه «سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذِین کَفَروُا الرُّعْبَ» (آل عمران / 3 / 151) در جنگ بدر کفار جمعیت مسلمانان را دو برابر خود دیدند و وحشت کردند؛ بنا بر این ترجمه آقایان خرمشاهی، فولادوند و مجتبوی صحیح، و ترجمه آقایان آیتی و پورجوادی نادرست است و باید اصلاح گردد.
8. برخی از مترجمان آیه را برابر استنباط شخصی ترجمه کردهاند، برای مثال آیه 15 سوره غافر و آیه 2 سوره نحل را شاهد میآوریم:
غافر: رَفیعُ الدَّرجاتِ ذُوالْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ من أَمْره علی من یشاء من عباده لِیُنْذِرَ یوم التَّلاق
نحل: یُنَزِّل الملائکةَ بِالرُّوح من أمره علی من یَشاءُ من عباده
خرمشاهی:
الف. [او] برافرازنده درجات [و] صاحب عرش است، و وحی را به فرمان خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد، تا از روز همدیداری هشدار دهد.
ب. فرشتگان رابا وحی به امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد.
فولادوند:
الف. بالا برنده درجات، خداوند عرش، به هر کس از بندگانش که خواهد آن روح [ = فرشته] را، به فرمان خویش میفرستد، ت [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند.
ب. فرشتگان را با «روح»، به فرمان خود، بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل میکند.
آیتی:
الف. فرابرنده درجات، صاحب عرش که بر هر یک از بندگانش که بخواهد به فرمان خود وحی میفرستد تا مردم را از روز قیامت بترساند.
ب. فرشتگان را همراه وحی ــ که فرمان اوست ــ بر هر یک از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد.
مجتبوی:
الف. که از فرمان خویش بر هر یک از بندگانش که بخواهد روح ــ وحی یا فرشته وحی ــ را میافکند ــ القا میکند ــ .
ب. فرشتگان را با روح ــ فرشته بزرگواری که همراه وحی است ــ به خواست و فرمان خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد. اگر به المعجم المفهرس رجوع و موارد استعمال «امر» را به دقت بررسی کنیم به این حقیقت میرسیم که هرگاه «امر» با حرف (باء) استعمال شود به معنای «فرمان» است، مانند:
الف. وَما نَتَنَزَّلُ اِلاّ بأمر ربّک (مریم / 19 / 64) و ما نازل نمیشویم مگر به فرمان پروردگارت.
ب. تُدَمِّرُ کل شَیءٍ بأمر ربها (احقاف / 46 / 25) به امر پروردگارش همه چیز را هلاک میکند.
ج. ومِن آیاته أَنْ تَقوُمَ السَّماءُ والأَرْضُ بأمره (روم / 30 / 25)
و از نشانههای قدرت اوست که آسمان و زمین به فرمان او برپای ایستادهاند.
اما در مواردی که بعد از کلمه «الروح»، من امره استعمال شود، بیان کننده سنخیّت روح است که روح از مقوله عالم خلق نیست بلکه از مقوله عالم امر است، مانند:
الف. وَیَسْئَلوُنک عن الرُّوحِ قل الرُّوح من أمر ربّی (اسراء 17 / 85)
ب. یُنَّزِلُ الملائکةَ بِالرُّوح من أمره علی من یشاء من عباده (نحل / 16 / 2)
ج. یُلْقِی الرّوحَ من أمره علی مَن یشاءُ من عباده (غافر / 40 / 15)
اکنون با توجه به مسائل یاد شده، قسمتی از جلد 17 تفسیر المیزان صفحه 318 را ملاحظه میکنیم:
«وقوله: «یلقی الرّوح من أمره علی من یشاء من عباده» إشارة إلی أمر الرسالة التی من شأنها الإنذار، وتقیید الرّوح بقوله: «من أمره» دلیل علی أن المراد بها الرّوح التی ذکرها فی قوله: «قل الرّوح من أمر ربی»(1) أسری: 85، وهی التی تصاحب ملائکة الوحی کما یشیر إلیه قوله: «ینزّل الملائکة بالرّوح من أمره علی من یشاء من عباده أن أنذروا» النحل : 2.
فالمراد بالقاء الروح علی من یشاء تنزیلها مع ملائکة الوحی علیه، والمراد بقوله: «من یشاء من عباده» الرسل الذین اصطفاهم اللّه لرسالته، وفی معنی الروح الملقاة علی النبی أقوال أخر لایعبؤبها.»
بنا بر این در ترجمه آقایان خرمشاهی و آیتی که «روح» را به معنی وحی دانسته اند و «من امره» را به «فرمان او» ترجمه کردهاند دو اشتباه، و در ترجمه آقایان فولادوند و مجتبوی که فقط «من امره» را به «فرمان او» ترجمه کردهاند یک اشتباه راه یافته است.
______________________________
1. برای تکمیل بحث، از نظرات مرحوم علامه طباطبایی مفسر قرن حاضر، در المیزان، جلد 13، صفحه 196 و 198 ذیل آیه «یسئلونک عن الرّوح قل الرّوح من أمر ربّی» استفاده میبریم:
«فقد زاد سبحانه فی إیضاح حقیقة الروح حیث قال: «قل الرّوح من أمر ربّی» وظاهر «من» أنها لتبیین الجنس کمافی نظائرها من الآیات «یلقی الروح من أمره» المؤمن: 15؛ «ینزل الملائکة بالروح من أمره»؛ «أوحینا إلیک روحا من أمرنا»؛ «تنزل الملائکة والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر». فالروح من سنخ الأمر...
فقد بان بما مرأن الأمر هو کلمة الإیجاد وهو فعله تعالی الخاص به الذی لایتوسط فیه الأسباب الکونیة بتأثیراتها التدریجیة وهو الوجود الأرفع من نشأة المادة وظرف الزمان، وأن الروح بحسب وجوده من سنخ الأمر من الملکوت.»
________________________________________
ارزش ترجمههای عصر حاضر
در عصر حاضر، مترجمانی زبردست و مسلط به ادب عربی و فارسی و دارای احاطه کامل علمی به منابع بیشمار تفسیری، فقهی، کلامی، قصص و امثال، ترجمههای بسیار ارزشمندی به جامعه اسلامی عرضه داشتهاند که همه دارای ارزش والایی هستند و زبان از بیان آن قاصر است. حقا جامعه اسلامی ما مرهون تلاشهای علمی این متخصصان قرآن شناس متعهد است. بدیهی است که نقدها و ایرادهای یاد شده، در جمع، از ارزش علمی کار تخصصی این عزیزان نمیکاهد، زیرا هر کار علمی که توسط انسانهای وارسته قرآن پژوه انجام میشود طبعا کم و بیش مورد انتقاد قرار میگیرد و مسلما ترجمههایی که اشکال کمتر دارند به مراتب مطلوبترند تا ترجمههای آکنده از نقد و ایراد.
ترجمه قرآن مجید کار بسیار مشکلی است، زیرا علاوه بر آن که در جهات مختلف تسلط کافی میطلبد، تا مترجم ملهم نشود و از امدادهای غیبی و افاضات ربانی برخوردار نگردد ممکن نیست به ترجمه قرآن توفیق یابد، چه رسد ترجمه قرآن را به پایان رساند.
عارف و مفسر بزرگوار مرحوم الهی قمشهای گرچه اشکالات فنی متعددی بر ترجمهاش وارد است اما این مرد بزرگ الهی ب شرح و تفسیر که زاییده الهامات غیبی اوست بسیاری از معضلات آیات را با عباراتی ساده، برای عموم روشن کرده است.
آقای بهاء الدین خرمشاهی با تعلیقات محققانه در پاورقی و واژهنامه قرآنی، و فهرست توضیحات در پایان، کار را بر محققان و علاقهمندان به پژوهشهای قرآنی آسان کرده و کار نوی عرضه داشته است.
دیگر مترجمان عصر حاضر چون آیة اللّه مکارم شیرازی، آقایان محمد مهدی فولادوند، عبدالمحمد آیتی و سید جلال الدین مجتبوی با آن نثر روان و گویای فارسی و دقت در انتخاب واژهها و صحت ترجمه، کار را بر علاقهمندان هموار کردهاند. اما سؤال این است که آیا به ترجمه کاملاً مطلوب دست یافتهایم و یا این که هنوز باید تلاش کرد و راه نوی انتخاب نمود؟
با توجه به مسائل یاد شده و وجود متخصصان پرتلاش علاقهمند و بهرهمند از الهامات ربانی پیشنهاد میشود:
اولاً: دیگران در مقام ترجمه جدید نباشند، بلکه کارشناسان و قرآن پژوهان متخصص اعم از مترجم و غیر مترجم با کمک یکدیگر و با استفاده از نقدهای مطبوع در مجلههای تخصصی به تنقیح و تکمیل ترجمههای موجود بپردازند و دقیقا مسائلی را که به خاطر آن، ترجمه قرآن را ضرورت دانستهاند، رعایت کنند.
ثانیا: چون ترجمه ساده برای برخی از آیات کافی نیست؛ در مواردی که ذکر خواهیم کرد، ترجمه باید حتما همراه تفسیر و توضیح باشد.
لذا پیشنهاد میکند که مترجمان بزرگوار برای آیات اقسام دهگانه (که ذیلاً نمونههایی برای هر یک یادآور میشویم) و نیز ظرایف و نکاتی که در قسمت (ب) آمدهاست، در پاورقی و یا به صورت ملحقات در پایان ترجمه، شرح و تفسیر آیات را بیاورند و مطمئن باشند که در این گونه موارد ترجمه محض خطاست.
ثالثا: آنچه را که تحت عنوان «نکات قابل ذکر» در پایان این مقاله آمده است مورد توجه قرار دهند و در ترجمه رعایت فرمایند.
امید است پیشنهادها و مطالب تقدیمی گامی باشد در جهت دست یافتن به یک ترجمه کامل و مطلوب.
الف. اقسام دهگانه آیاتی که ترجمه آنها به نظر نگارنده باید همراه با تفسیر و توضیح باشد:
1. آیات هدایت و اضلال و جبر و اختیار
از قبیل:
الف. فَیُضِلُّ اللّهُ من یشاء ویَهْدِی من یشاء وهوالعزیز الحکیم (ابراهیم / 14 / 4)
ب. وَمارَمَیْتَ إذ رَمَیْتَ ولکنَّ اللّه رَمی (انفال / 8 / 17)
ج. رَبِّ بما أغْوَیْتَنی (حجر / 15 / 39)
د. من یَهْدِ اللّه فَهُوَ الْمُهْتَدِ ومن یُضْلِلْ فلن تَجِدَ له ولیّا مُرشدا (کهف / 18 / 17)
2. آیات تجسیم و تشبیه
از قبیل:
الف. اَلرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی (طه / 20 / 5)
ب. الَّذین یَحْمِلُونَ العرش (غافر / 40 / 7)
ج. وهو الَّذی خَلَق السَّمَواتِ والأرض فی ستّة أیّام وکان عَرْشُه عَلَی الماء (هود / 11 / 7)
د. وجاء رَبُّک وَالْمَلَکُ صَفّا صَفّا (فجر / 89 / 22)
ه . یَد اللّهِ فوق أیدیهم (فتح / 48 / 10)
3. آیات رؤیت خدا و لقاء اللّه و فرق آن دو با یکدیگر
از قبیل:
الف. وُجُوهٌ یومئذٍ ناضرةٌ إلی ربّها ناظِرةٌ (قیامت / 75 / 22ـ23)
ب. فَمَن کان یَرْجُواْ لقاء ربّه فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالحا (کهف / 18 / 110)
ج. یا أَیّها الإنسانُ إنَّک کَادِحٌ إلی ربّک کَدْحا فَمُلاَقِیه (انشقاق / 84 / 6)
4. آیاتی که با عصمت انبیا برخورد دارد
از قبیل:
الف. لِیَغْفِرَ لک اللّهُ ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِک وَما تَأَخَّرَ (فتح / 48 / 2)
ب. وعَصَی آدمُ ربَّه فَغَوی (طه / 20 / 121)
ج. لاَ إله إلاّ أنت سُبْحانَک إنّی کنت مِنَ الظّالمین (انبیاء / 21 / 87)
5. آیاتی که از شرح صدر و ضیق صدر و قلب و تفقه آن حکایت میکند
از قبیل:
الف. رَبِّ اشرح لی صَدْری(1) (طه / 20 / 25)
ب. فمن یُرِدِ اللّهُ أن یَهْدِیَه یَشْرَحْ صدره للإسلام ومن یُرد أن یُضِلَّه یجعل صدره ضَیِّقا حرجا (انعام / 6 / 125)
ج. وَلکن من شَرَحَ بِالکفر صَدْرا فعلیهم غَضَبٌ من اللّه (نحل / 16 / 106)
______________________________
1. مترجمانی که به راحتی ترجمه کردهاند: «پروردگارا، سینهام را بگشا»، آیا منظور همین سینه مادی است و موسی(ع) تقاضا دارد کمی بر وسعت و پهنای سینهاش افزوده شود؟!
________________________________________
د. أفلم یَسِیرُوا فی الأرض فتکونَ لهم قلوبٌ یعقلون بها أو آذَانٌ یسمعون بها فإنّها لاتَعْمَی الأبصار ولکن تَعْمَی القلوبُ الّتی فی الصّدور(1) (حج / 22 / 46)
6. برخی از آیات که در آنها تمثیل به کار رفته است
از قبیل:
الف. اللّه نُورُ السَّمَوات والأرض (نور / 24 / 35)
ب. مَن کان یظنّ أن لن ینصره اللّه فی الدُّنیا والاخرة فَلْیَمْدُدْ بسبب إلی السَّماء ثم لْیَقْطَعْ فلینظر هَل یُذْهبنَّ کیدُه مایَغیظُ (حج / 22 / 15)
ج. ومن یُرد أن یُضِلَّه یجعل صَدره ضَیِّقا حرجا کأنّما یَصَّعَّد فی السَّماء (انعام / 6 / 125)
د. انطلقوا إلی ظلٍّ ذی ثلاث شُعَبٍ * لاظلیلٍ وَلایُغْنی من اللَّهب * إنّها تَرْمی بِشَرَرٍ کالقصر * کأنّه جِمالَتٌ صُفْرٌ (مرسلات / 77 / 30 ـ 33)
7. آیاتی که بدون بیان شأن نزول مفهوم آنها روشن نمیشود
از قبیل:
الف. یا أیّها الّذین آمنوا شهادة بینِکم إذا حضر أحدَکم الموتُ حین الوصیّة اثنان ذواعدلٍ منکم أو آخَرانِ من غیرِکم إن أنتم ضربتم فی الأرض فأصابتکم مصیبةُ الموتِ تَحْبِسُونَهما من بعد الصَّلوةِ فَیُقسمان باللّه إِنِ ارْتَبْتُم لانشتری به ثمنا ولوکان ذاقربی ولانکتم شهادةَ اللّه إنّا إذا لَمِنَ الآثِمین * فإن عُثِر علی أنّهماَ استحقّا إثما فَآخَرَانِ یقومان مقامَهما من الّذین استحقّ علیهم الأولیَانِ فَیُقسمانِ باللّه لَشَهادتُنا أحقّ من شهادتهما ومااعتدینا إنّا إذا لَمِنَ الظّالمین (مائده / 5 / 106 ـ 107)
ب. وإذ تقول للّذی أنعم اللّهُ علیه و أنعمتَ علیه أمْسِکْ علیک زوجَک وَاتَّقِ اللّهَ وتُخْفی فی نفسک مَا اللّهُ مُبْدِیه وتخشی النّاسَ واللّهُ أحقُّ أن تخشاه فلمّا قضی زیدٌ منها وَطَرا زوَّجناکها لِکَیْ لایکونَ علی المؤمنین حرجٌ فی أزواج أدعیائهم إذا قضوا منهنّ وَطَرا وکان أمر اللّهِ مفعولاً (احزاب / 33 / 37)
ج. إذ عُرِضَ علیه بالعشیّ الصّافنات الجیاد* فقال إنّی أحببت حبَّ الخیر عن ذکر ربّی حتّی تَوَارَتْ بالحجاب * رُدُّوها علیّ فطفق مسحا بالسّوقِ والأعناق (ص / 38 / 31 ـ 33)
______________________________
1. آیا مراد از قلب همان عضو صنوبری شکلی است که در طرف چپ سینه قرار دارد و آیا این قلب تفقه میکند و همین قلب کور میشود؟ چگونه میتوان به ترجمه ساده این آیات بسنده کرد؟
________________________________________
د. یا أیّها النّبیّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أحلَّ اللّهُ لک تبتغی مرضاتَ أزواجک واللّه غفورٌ رحیمٌ * قد فرض اللّه لکم تَحِلَّةَ أیمانِکم واللّه مولاکم وهو العلیمُ الحکیم * وإذ أَسَرَّ النَّبیُّ إلی بعضِ أزواجه حدیثا فلمّا نَبَّأَتْ به وأظهرهُ اللّه علیه عَرَّفَ بعضَه وأعرض عَن بعضٍ فلمّا نَبَّأَها به قالت من أَنْبَأَک هذا قال نَبَّأَنِیَ الْعلیمُ الخبیر (تحریم / 66 / 1 ـ 3)
ه . قَد سَمِعَ اللّه قولَ الَّتی تُجادلک فی زوجها وتَشْتَکی إلی اللّهِ واللّهُ یسمع تَحَاوُرَ کُمَا إنّ اللّه سمیعٌ بصیرٌ (مجادله / 58 / 1)
و. عَبَسَ وتَولّی * أن جاءه الأَعْمی * وَما یُدریک لعلّه یَزَّکَّی * أو یَذَّکَّرُ فتنفعه الذِّکْرَی * أمّا من استغنی * فأنت له تَصَدَّی * وَم عَلیک ألاّ یَزَّکَّی * وأمّا من جاءک یَسْعَی * وَ هو یَخشی * فأنت عنه تَلَهَّی (عبس / 80 / 1-10)
8. آیاتی که در آنها نکات و اشاراتی هست که ترجمه بدون شرح و تفسیر آنها شبهاتی ایجاد میکند
از قبیل:
الف. وَ إذ قُلنا لک إنّ ربَّک أَحاطَ بالنّاسِ وما جعلنا الرُّءْیَا الَّتی أَرَیْنَاک إلاّ فِتْنَةً للنّاسِ وَالشَّجرةَ الملعونَةَ فی القرآن وَنُخَوِّفُهُم فم یَزیدُهُم إلاّ طغیانا کبیرا (اسراء / 17 / 60)
آیا منظور از رؤیایی که به پیامبر نشان داده شده و مقصود از شجره ملعونه در قرآن چیست؟
ب. هُو الَّذی خَلقکم من نَفْسٍ واحدةٍ وجعل منها زَوْجَها لِیَسْکُن إلیها فلمّا تَغَشَّاها حملت حملاً خفیفا فَمَرَّت به فلمّا أثقلت دَعَوَ اللّهَ رَبَّهما لئن ءَاتَیْتَنَا صالحا لَنَکُونَنَّ من الشّاکرین * فلمّا ءَاتَاهُمَا صالحا جَعَلاَ لَهُ شرکاءَ فیما ءَاتَاهُمَا فَتَعَالَی اللّهُ عَمّا یُشْرکون (اعراف/7/189ـ190)
ج. وَلولا أن ثَبَّتْناک لقد کِدْتَ تَرْکَنُ إلیهم شَیْئا قلیلاً * إذا لاَءَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الحیوة وضِعْفَ الممات ثمّ لاَتَجِدُلک علینا نَصیرا (اسراء / 17 / 74 ـ 75)
د. أفلا یرون أنّا نَأْتِی الأرضَ نَنْقُصُها من أطرافها أَفَهُمُ الْغَالِبُون (انبیاء / 21 / 44)
ه . وَإذا وقع القولُ علیهم أخرجنا لهم دابّةً من الأرضِ تُکَلِّمُهُم أنّ النّاسَ کانوا بآیاتِنا لایُوقِنون (نمل / 27 / 82)
و. وَلقد فَتَنَّا سلیمانَ وأَلْقَیْنَا علی کُرْسِیِّه جسدا ثمّ أَناب (ص / 38 / 34)
ز. وَلآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الاْءَنْعام (نساء / 4 / 119) [در شکاف زدن گوشِ دامها چه مسألهای نهفته است؟]
9. آیاتی که در آنها اصطلاح خاص و یا کلماتی به اجمال به کار رفته است
از قبیل:
الف. وَلقد ءَاتَیْنَاک سبعا مِنَ الْمَثانی وَالْقُرآنَ العظیم (حجر / 15 / 87)
ب. الّذین هُم فی صَلاَتِهم خَاشِعُون (مؤمنون / 23 / 2)
برخی از مترجمان عصر حاضر ترجمه کردهاند: همانان که در نمازشان فروتنند (فروتن ترجمه متواضع است نه خاشع).
برخی ترجمه کردهاند: آنان که در نمازشان خشوع دارند
برخی نوشتهاند: آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند
اما هیچ یک از مترجمان توضیح ندادهاند خشوع در نماز چیست و خاشع کیست؟
در قرآن کریم خشوع، هم برای چشم به کار رفته است و هم برای قلب، و هر کدام معنی و اصطلاح خاص خود را دارد.
خَاشِعةً أبصارُهم تَرْهَقُهُم ذِلَّةٌ (قلم / 68 / 43 و معارج / 70 / 44)
ألم یَأْنِ للّذین آمنوا أن تَخْشَعَ قلوبُهم لذکر اللّه (حدید / 57 / 16)
ج. مَا جَعَلَ اللّهُ من بَحِیرةٍ ولاسَائِبَةٍ ولا وَصِیلَةٍ وَلاَ حامٍ ولکنَّ الَّذین کَفروا یَفْتَرُون علی اللّه الْکَذِبَ وأَکْثَرُهُم لایعقلون (مائده / 5 / 103)
د. فَذَرْنی ومن یُکَذِّب بِهَذَا الْحَدِیث سَنَسْتَدْرِجُهُم من حیث لایَعلمُون (قلم / 68 / 44)
مقصود از «استدراج» چیست؟
ه . عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَر (مدثر / 74 / 30) [دوزخ 19 نگهبان دارد، چرا؟]
10. آیاتی که احکام و اصطلاحات فقهی دارد
از قبیل:
الف. ظهار ــ وما جعل أَزْواجَکم اللاَّئی تُظاهِروُن منهنّ أُمّهاتِکُم (احزاب / 33 / 4)
ب. ایلاء ــ لِلّذین یُؤْلُون مِن نسائِهِمْ تَرَبُّصُ أربعةِ أشْهُرٍ فان فَاءُوا فإِنّ اللّهَ غفورٌ رحیمٌ (بقره / 2 / 226)
ج. طلاق رجعی ــ الطَّلاَقُ مَرَّتان فَإِمْساکٌ بِمعروفٍ أو تَسریحٌ بِإحْسانٍ (بقره / 2 / 229)
د. طلاق خلع ــ إِلاّ أن یَخَافا أَلاّ یُقیمَا حُدودَ اللّه فإن خِفْتُم أَلاّ یُقیمَا حُدودَ اللّه فلا جُناح علیهما فِیمَا افْتَدَتْ به(بقره / 2 / 229)
ه . سه طلاقه و نقش محلل ــ فإن طَلَّقها فلا تَحِلُّ له من بعد حَتَّی تَنْکِحَ زوجا غیرَه فإِن طَلَّقها فلا جُناح علیهما أَنْ یَتَراجَعا (بقره / 2 / 230)
و. فیء ــ وَما أفاءَاللّهُ علی رسوله منهم فَما أوْجَفْتُم علیه من خَیْلٍ وَلاَرِکابٍ ولکنَّ اللّه یُسَلِّطُ رسلَه علی من یَشاءُ واللّهُ علی کُلّ شیءٍ قدیرٌ (حشر / 59 / 6)
ز. کلاله ــ وإن کانَ رجلٌ یُورَثُ کَلاَلةً أَوِامْرأةٌ وله أَخٌ أَو أُخت (نساء / 4 / 12)
امثال این آیات بسیار است.
ب. آیاتی که در آنها مسائل ظریف و دقیقی آمده که نیاز به توضیح دارد.
برخی از آن مسائل عبارتند از:
1. تعریف خلود و این که آیا خلود با مادّه سازگار است؟ و آیا قیامت میتواند مادی باشد؟ توضیح جزئیات.
2. تبیین عالم خلق و عالم امر چون آیه 54 سوره اعراف:
... أَلالَهُ الْخَلْق وَالاْءَمر تبارک اللّهُ رَبُّ الْعالَمِین
3. تعریف و بیان روح انسان و روح کلی که در آیات معمولاً بعد از کلمه «الملائکه» دیده میشود، نظیر:
الف. تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ والرُّوح فیها بِإِذن رَبِّهِم من کلّ أَمر (قدر / 97 / 4)
ب. یوم یَقُوم الرُّوح وَالْملاَئکةُ صَفّا (نبأ / 78 / 38)
4. حقیقت نفس و مراتب آن.
5. چرا از عیسی مسیح به «کلمة اللّه» تعبیر شده است؟
6. اسراء و معراج در تبیین آیات اولیه سوره النجم، جایگاه سدرة المنتهی وجنة المأوی.
7. حقیقت تمثّل در آیاتی نظیر: فَتَمثَّل لها بَشَرا سَوِیّا (مریم / 19 / 17).
8. حقیقت وحی و اقسام آن.
9. برخی از مسائل تاریخی چون ذوالقرنین و سدِّ او، یأجوج و مأجوج، دو فرشته هاروت و ماروت در بابل، صندوق زمان موسی و نظایر آن.
10. الّذین اوتوا العلم، الرّاسخون فی العلم، منه آیات محکمات وأُخر متشابهات، استوای خدا بر عرش، کرسی، لوح محفوظ، عالم اَلَسْت، عالم ذر ومیثاق و امثال آن به توضیح نیازمندند.
نکات قابل ذکر
1. برخی لغات هستند که به هیچ عنوان نمیتوان برابر آنها یک معادل فارسی قرارداد؛ برخی از آنها را باید تفسیر کرد و برخی نیاز به تفسیر ندارند و چون اسم خاص هستند به ناچار خود آنها را باید به کار برد. لذا پیشنهاد میشود لغاتی که در دستههای مشخص شده ذیلاً به آنها اشاره میشود، در ترجمه، خود آنها استعمال شود و در پاورقی (یا ملحقات) به مقدار نیاز توضیح داده شود:
الف. مصطلحات فقهی چون رکوع، سجود، وضو، مسح، تیمم، طلاق، ارث، وصیت، زنا، نذر، اعتکاف، انفال، فیء، حدود، قصاص، ربا، خمس، حج، سعی، طواف وامثال آن.
ب. مصطلحات دینی چون حلال، حرام، حق، باطل، معروف، منکر، شعائر، کبائر، دنیا، آخرت و امثال آن.
ج. مصطلحات اخلاقی چون بخل، توکل، صبر، طغیان، تکبر، متکبر، لغو.
د. مصطلحات کلی قرآنی چون محکم، متشابه، بیّنات، زبر، صدر، شرح صدر، نفس، روح، روح الأمین، روح القدس، سجین، علیین، علم الیقین، سبعا من المثانی، برزخ، ام الکتاب، مائده، شفاعت، عذاب، مسخ، صور.
ه . نام اشخاص چون موسی، عیسی، نوح، ابراهیم و همه اسامی انبیا، هاروت، ماروت، طالوت، حواریون، یأجوج، مأجوج، فرعون، قارون، ذوالقرنین و امثال آن.
و. نام مشاغل و حِرَف چون بناء، غواص.
ز. نام اماکن چون بابل، روم، مسجد الحرام، کعبه، مشعر الحرام، عرفات، صفا، مروه، بیت العتیق، بیت المعمور، طور سینا.
ح. نام اشیاء چون یاقوت، مرجان، تسنیم (نام چشمهای در بهشت)، لؤلؤ، استبرق، من وسلوی، تنور، قطران.
آقای بهاء الدین خرمشاهی جدول مفصلی را به صورت الفبایی (نه دسته بندی موضوعی) در ملحقات ترجمه خود آوردهاند که قابل تقدیر و تشکر است.
2. برای مصطلحات ترکیبی از معادل فارسی آنها استفاده شود نه ترجمه لغات، به عنوان مثال:
1. ما مَلَکَتْ أَیْمَانُهم: کنیزان (مؤمنون / 23 / 6)
2. بِما قَدَّمت یَدَاک: برای کارهایی که انجام دادهای (حج / 22 / 10)؛ و تمامی ترکیبات آن از قبیل: ماقَدَّمَتْ أَیْدِیهمْ وغیره.
3. ثَانِیَ عِطْفِه: از روی تکبر و نخوت (حج / 22 / 9)
4. مَن یَعْبُد اللّهَ علی حَرْفٍ: آن کس که خدای را با دو دلی (با شک و تردید) پرستش میکند (حج / 22 / 11)
5. وَالَّذین هم لِفُرُوجِهِم حَافِظُون (مؤمنون / 23 / 5): و آنان که پاکدامناند یا آنان که اندامشان را از حرام نگاه میدارند.
6. فَضَرَبْنَا علی آذَانِهِمْ (کهف / 18 / 11): آنها را به خواب بردیم.
7. أَلاَ إِنَّهُم یَثْنُونَ صُدُورَهم (هود / 11 / 5): آگاه باشید که آنان (منافقان) خود را خم کردهاند، و یا آگاه باشید که آنان (منافقان) دل میگردانند.
8. إِلاّ هو ءَاخِذٌ بِنَاصِیَتِها (هود / 11 / 56): مگر آن که خداوند حاکم بر هستی اوست، به جایِ مگر آن که خداوند موی پیشانی او ر میگیرد.
9. وَاخْفِضْ جناحَک لِلْمُؤْمِنین (حجر / 15 / 88): و با مؤمنان فروتنی کن، به جایِ و بال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.
10. فَکُنْتُم علی أَعْقَابِکُم تَنْکِصُون (مؤمنون / 23 / 66): و شما به آن پشت میکردید.
11. فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ (شعراء / 26 / 157): پس پشیمان شدند، به جایِ و صبحگاه از کار خود پشیمان شدند.
و همچنین نظایر آن از قبیل:
فَأَصْبَحَ فُؤَاد أُمِّ مُوسی فَارِغا (قصص / 28 / 10)
فَتُصْبِحوا علی مافَعَلْتُم نَادِمِینَ (حجرات / 49 / 6)
فَیُصْبِحُوا علی ما أَسَرُّوا فی أَنفسهم نَادِمینَ (مائده / 5 / 52)
12. یَوم یُکْشَفُ عن سَاقٍ (قلم / 68 / 42): روزی که کار سخت وزار شود، و یا روزی که هنگامه بالا گیرد، به جایِ روزی که پ برهنه شود.
3. برای افعالی که ترجمه فارسی آنها با ذهن مأنوس نیست، از همان عبارات عربی متداول استفاده شود.
از قبیل:
1. وإِلَیْه تُحْشَرون (مؤمنون / 23 / 79): و به سوی او محشور میشوید، به جایِ و به سوی او کوچ داده میشوید.
2. فَکَذّبوهُ (اعراف / 7 / 64): او را تکذیب کردند، به جایِ او را دروغزن انگاشتند.
3. ومن یُشْرِک باللّه (نساء / 4 / 48): آن کس که به خدا شرک میآورد.
4. وإِذ أَوْحَیْتُ الی الْحَوَاریّین (مائده / 5 / 111): به یاد آر وقتی را که به حواریون وحی کردم.
5. فَمَن یَکْفُرْ بالطَّاغُوت (بقره / 2 / 256): پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد.
6. وأَنتم عَاکِفُون فِی الْمَسَاجِد (بقره / 2 / 187): در حالی که در مساجد معتکف هستید.
7. إِنّ اللّه یحبّ التَّوَّابِین (بقره / 2 / 222): خداوند توبه کنندگان را دوست میدارد، به جایِ بازگشت کنندگان.
8. الّذین یُنْفِقُون أَمْوَالَهُم فی سبیل اللّه (بقره / 2 / 262): آنان که در راه خدا انفاق میکنند، به جایِ هزینه میکنند.
9. إِنّ اللّه سَرِیعُ الحساب (ابراهیم / 14 / 51): خداوند زود به حسابها میرسد، به جایِ خداوند زود شماراست.
10. وَوُجُوهٌ یومئذ بَاسِرَةٌ (قیامت / 75 / 24): و در آن روز صورتهایی عبوس و درهم کشیده است، به جایِ در چنین روز چهرههایی دژم باشد.
1. در بعضی از ترجمههای تحت اللفظی نظیر ترجمه آقای شیخ عباس مصباح زاده که از دیر زمان کتابفروشیهای علمی و اقبال در تیراژ بسیار وسیعی آن را چاپ و منتشر کردهاند، دقت کافی به عمل نیامده است. البته این شیوه به لحاظ ترجمه تک تک لغات، برای کسانی که صرفا معانی لغات را میخواهند مفید است ولی هرگز نمیتوان آن را ترجمه نامید.
برای نمونه ترجمه آیات زیر را مرور میکنیم:
الف. ولاتَیَمَّمُوا الخبیثَ منه تُنْفِقُون ولستم بآخذیه إلاّ أن تُغْمِضُوا فیه (بقره / 2 / 267) و قصد مکنید پلید از آن را هزینه میکنید و نیستید گیرندگان آن مگر که چشم فرو خوابانید در آن.
ب.وحَمَلْناه علی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ (قمر / 54 / 13)
و برداشتیم او را (یعنی نوح را) بر چیزی که دارای تختهها و میخها بود.
ج . لقد کان لکم فیهم أُسْوَةٌ حسنةٌ (ممتحنه / 60 / 6)
به تحقیق میباشد شما را به آنان اقتدای نیکو.
د . فَیُنَبِّئُکُم بما کنتم تَعْمَلون (جمعه / 62 / 8)
و خبر میدهد شما را به آنچه بودید میکردید.
ه . ألم تر إلی الَّذین ... (مجادله / 58 / 8)
آیا ندیدی به سوی آنان که ...
2. برخی از مترجمان کوشیدهاند تا کلمات وزین و زیبای آیات را به لغات فارسی سره ترجمه کنند، غافل از این که توده مردم فارسی زبان، به مفهوم برخی کلمات عربی آشناترند تا به لغات فارسی منتخب آقایان. فارسی زبانان امروزی عبارات مصطلح آمیخته به عربی را بهتر میفهمند تا عبارات سراسر فارسی اصیل را. برای مثال چند نمونه از ترجمه آقای جلالالدین فارسی ر انتخاب کردهایم.
الف. إن تَجْتَنِبوُا کبائر ماتُنْهَوْن عنه (نساء / 4 / 31)
اگر از سهمگینهای آنچه از آن برحذر میشوید دوری کنید.
مفهوم گناهان کبیره برای عموم روشن است، اما کدام عامی و یا ادیبی است که مقصود از «سهمگینها» را دریابد و از آن به گناهان کبیره تعبیر کند؟
ب.فتیمّموا صعیدا طیّبا (نساء / 4 / 43)
باید آهنگ خاک بلند پاکیزهای کنید.
عامه مردم با کلمه عربی «تیمم» آشنا هستند و میدانند مقصود و مراد چیست؟ اما اگر خواننده آیه را قرائت نکند و فقط ترجمه ر بخواند یقینا در کلام حق حیران میماند که اولاً خاک بلند پاکیزه چیست و کجا یافت میشود؟ ثانیا خاک بلند پاکیزه چه خصوصیتی دارد که خداوند دستور آهنگ آن را داده است؟
ج.وأُشْرِبُوا فی قُلُوبهم العجل بِکُفْرِهم (بقره / 2 / 93)
و به سبب کفرشان گوساله پرستی در دلهایشان نوشیده شد.
و نیز چند نمونه از ترجمه آقای بهاء الدین خرمشاهی انتخاب شده است.
الف. إنّها لاَءِحْدَی الْکُبَر ـ وکنّا نَخُوضُ مع الخائضین (مدثر / 74 / 35 و 45)
آن یکی از سترگهاست ـ و با ژاژخایان ژاژخایی میکردیم.
این ترجمه را با ترجمه آقای آیتی مقایسه کنید:
که این یکی از حادثههای بزرگ است ـ و با آنان که سخن باطل میگفتند هم آواز میشدیم.
ب.وجعلنا لَکُم فیها مَعَایِشَ ومن لستم له بِرَازِقین (حجر / 15 / 20)
و در آن برای شما و برای آنان که شما روزی دهشان نیستید، زیستمایهها پدید آوردیم.
این ترجمه را نیز با ترجمه آقای آیتی مقایسه کنید:
و معیشت شما و کسانی را که شما روزی دهشان نیستید، در آنجا قرار دادیم.
ج.نُزُلاً من غفورٍ رَحِیم (فصلت / 41 / 32) که پیشکشی از [خداوند] آمرزگار مهربان است.
با ترجمه آقای فولادوند مقایسه شود: روزی آمادهای از سوی آمرزنده مهربان است.
3. ترجمههایی که مترجمان آنها کوشیدهاند با افزودن عباراتی از خود، روشنگری کنند، اما غفلت کردهاند آن را قبل از چاپ در اختیار اهل فن بگذارند تا اصلاحات لازم انجام پذیرد، و متأسفانه بدون تنقیح و اصلاح عرضه شده است.
برای نمونه آیاتی از ترجمه و تفسیر مرحوم حسین عمادزاده در زیر میآید:
الف. ... ولا تَیَمَّمُوا الخبیثَ منه تُنْفِقُون ولستم بآخذیه إلاّ أن تُغْمِضُوا فیه (بقره / 2 / 267)
نخست ترجمه صحیح آن آورده میشود تا مشخص شود مترجم چگونه ترجمه کرده است:
و در پی ناپاک آن نروید که [از آن] انفاق نمایید در حالی که آن را [اگر به خودتان میدادند [جز با چشم پوشی [و بیمیلی[ نسبت به آن، نمیگرفتید. (فولادوند)
ترجمه آقای عمادزاده: انفاق خود را به پلیدیها نیالایید شما به این کار مؤاخذه نمیشوید مگر آن که چشم بپوشید و قصد انفاق نکنید!
ب.... فَتَری الْوَدْقَ یخرج من خلاله ویُنَزِّل من السَّماء من جبالٍ فیها مِن بَرْدٍ فیصیب به من یشاء وَیَصْرِفُه عن من یشاء یکاد سَنَابَرْقِهِ یذهب بالأبصار (نور / 24 / 43)
ترجمه صحیح: آن گاه باران درشت را میبینی که از لا به لای آن بیرون میآید، و سپس از آسمان، از ابری که به کوه میماند تگرگ فرو میفرستد و به هر کس که بخواهد آن را میزند و آن را از هر کس که بخواهد بر میگرداند، نزدیک است که درخشش برق آن، دیدگان را از بین ببرد. (خرمشاهی).
ترجمه آقای عماد زاده: آب باران قطره قطره فرو میریزد و از بالا به پایین سرازیر میگردد و در کوهپایهها برق و صاعقه پدید آورده و ذخیره مینماید تا در زمین فرو برد، مجاری کوه، قنوات و چاهها پر آب گردد و از تصادم دوابر برق و صاعقه ایجاد شود که روشنی دیدهها را از بین میبرد.
ج.حُنَفاء للّهِِ غیر مشرکین به ومن یُشْرِکْ باللّه فکأنّما خَرَّ من السَّماءِ فَتَخْطَفُهْ الطَّیْرُ أو تَهْوِی به الرِّیحُ فی مکانٍ سَحِیقٍ (حج / 22 / 31)
ترجمه صحیح: مخلصان خدا باشید نه مشرکان او، و هر که به خدا شرک آورد چنان است
که از آسمان درافتاده و مرغانش بربایند یا باد او را به جایی دور دست برد (ترجمه پاینده).
ترجمه آقای عماد زاده: ای مردم خدا را بدون هیچ گونه شریک پرستش و عبادت کنید هر کس به خدا شرک بیاورد مانند کسی است که از فراز آسمان افتاده، هر کس شرک به خدا آورد مرغها بدنش را با چنگال و منقار قطعه قطعه میکنند و باد او را به نقطه دور دستی پرتاب مینماید.
4. برخی از مترجمان به ساختار کلام توجه نداشته و قواعد و اصول نحو و صرف را در ترجمه رعایت نکردهاند، برای مثال:
الف. آیه 27 از سوره مریم را در ترجمه عارف بزرگوار مرحوم الهی قمشهای مورد دقت قرار دهید:
فَأَتَتْ به قَوْمَها تَحْمِلُه
این عبارت، با توجه به این که فاعل «أتت» مریم است و «قومها» مفعول آن، و نیز فاعل «تحمله» مریم است و ضمیر مفعولی به عیسی بر میگردد، باید چنین ترجمه شود:
مریم در حالی که عیسی را در بر داشت (و یا در آغوش گرفته بود) او را نزد قوم خود آورد.
اما مرحوم الهی قمشهای چنین ترجمه کرده است:
آن گاه قوم مریم به جانب او آمدند که از این مکانش به همراه ببرند.
توجه: آنچه را مشاهده میکنید ترجمه چنین عبارتی است:
«فأتی قَوْمُها إلیها لِیَحْمِلوُها» نه ترجمه «فَأَتَتْ به قومَها تَحْمِلُه»
ب. ولوجعلناه مَلَکا لجعلناهُ رجلاً وللبَسنا علیهم ما یلبِسون (انعام / 6 / 9)
و چنانچه فرشتهای نیز به رسالت فرستیم هم او را به صورت بشری در آوریم و بر آنان همان لباس که مردمان پوشیدند بپوشانیم (الهی قمشهای).
توجه: «لبِس، یلبَس» ماضی مکسور العین، مضارع مفتوح العین به معنای پوشیدن لباس است، مانند: یَلبَسُون ثیابا خضرا (کهف / 18 / 31)
اما «لبَس، یلبِس» ماضی مفتوح العین، مضارع مکسور العین به معنای مشتبه ساختن است:
ولا تلبِسوا الحقَّ بالباطل (بقره / 2 / 42)
الّذین آمنوا ولم یلبِسوا إیمانَهم بظلم (انعام / 6 / 82)
در آیه مورد بحث، ماضی و مضارع هر دو به کار رفته است و مفتوح العین بودن ماضی و مکسور العین بودن مضارع هر دو دقیق مشخص میباشد.
اگر مرحوم الهی قمشهای حداقل به مفردات راغب مراجعه میفرمود از چنین اشتباه فاحشی مصون میبود، اما دیگران چون آیت اللّه مکارم، خرمشاهی، فولادوند و مجتبوی درست ترجمه کردهاند:
و اگر او (پیغمبر) را فرشتهای میگرداندیم، آن (فرشته) را به صورت مردی در میآوردیم و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم.
ج.آیات 25 و 26 سوره فجر را در ترجمه آقای عبدالمحمد آیتی میخوانیم:
فَیَوْمَئذٍ لا یُعَذِّب عذابَه أَحدٌ ولایُوثِق وثاقَه أَحدٌ.
با توجه به قرائت مشهور که قرآنها بر آن قرائت چاپ شده است، «یُعذِّب» و «یُوثِق» هر دو فعل معلوم میباشند، «أحد» در هر دو آیه فاعل است و «عذابَه» مفعول فعل یُعذِّب و «وثاقَه» مفعول یُوثِق. با این توضیح ترجمه
«در آن روز چون عذاب او کس را عذاب نکنند»
صحیح نیست.
5. برخی از مترجمان به معنای خاص واژه در آیه توجه نکردهاند،(1) برای مثال جمله «فمن اضطرّ غیر باغٍ ولاعادٍ» در سه مورد دیده میشود: بقره / 173، انعام / 145، نحل، 115؛ در هر سه مورد یک حکم شرعی اراده شده و آن این که: استفاده از مردار، خون، گوشت خوک و آنچه به هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده حرام است، جز در صورتی که مصرف کننده مضطر و وامانده باشد، که در این صورت استفاده از این محرمات بلامانع است به شرط آن که: اولاً در استفاده لذت جو نباشد، ثانیا از حد نیاز تجاوز نکند؛ یعنی مصرف در حد نیاز، آن هم با بیمیلی در حال اضطرار بلامانع است. اکنون با توجه به این حکم فقهی که راغب اصفهانی هم در مفردات ذیل کلمه «عدا» آورده است (وقوله تعالی: فمن اضطر غیر باغ ولاعاد [بقره / 173]، ای غیر باغ لتناول لذّةٍ ولاعاد ای متجاوزٍ سدّ الجوعة)، مترجم بزرگوار آیة اللّه مکارم شیرازی آیه را صحیح ترجمه کردهاند:
اما کسی که مضطر (به خوردن این محرمات) شود بی آن که خواهان لذت باشد و یا زیاده
______________________________
1. گر چه بسیاری از واژهها معانی متعددی دارند، اما اگر واژهای در عبارتی به منظور بیان یک حکم شرعی آورده شده و معنای ویژهای از آن مقصود باشد و این معنای ویژه در ترجمه منعکس نشود، طبعا آن حکم شرعی نیز از آن استنباط نخواهد شد.
________________________________________
روی کند گناهی بر او نیست.
اما دیگران بدون توجه به حکم شرعی آیه، از معانی دیگر واژه استفاده کردهاند، مانند:
خرمشاهی: اما اگر کسی درمانده شود و تجاوز کار و زیاده خواه نباشد.
فولادوند: اما اگر کسی درمانده شود در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد.
آیتی: اما اگر کسی درمانده شود بی آن که سرکشی کند و از حد بگذرد.
مجتبوی: اما اگر کسی درمانده شود در حالی که نه ستمگر و سرکش باشد و نه از حد گذرنده.
6. برخی از مترجمان از ارتباط آیات به یکدیگر غفلت کردهاند، برای مثال آیات 36 و 37 سوره نور را شاهد میآوریم:
«فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أن تُرْفَع ویُذْکَر فیهَااسْمُه یسبّح له فیها بِالغُدُوِّ وَالاْآصالِ»
«رِجالٌ لاتُلْهِیهِم تِجَارةٌ ولا بَیْعٌ عن ذکر اللّه وإقامِ الصَّلوةِ وایتاءِ الزَّکوةِ یَخَافوُن یوما تَتَقَلَّبُ فیه القلوبُ والأبصار»
مسلما «رجالٌ» در اول آیه 37، فاعل «یسبّح» در آیه 36 میباشد.
با توجه به این ترکیب، ترجمه آقای خرمشاهی نمیتواند مورد قبول باشد و باید اصلاح گردد:
در خانههایی که خداوند فرمان داده است که گرامی داشته و نامش در آنها یاد شود، در آن بامدادان و شامگاهان نیایش او گویند. مردانی هستند که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی ایشان را از یاد خداوند و برپاداشتن نماز و پرداختن زکات باز نمیدارد، [و] از روزی که در آن دلها و دیدگان دیگرگون شود، بیمناکند.
اما ترجمه آقای فولادوند و آقای مجتبوی کاملاً صحیح و روشن است و در آن دقیقا رعایت فعل و فاعل شده است.
7. برخی از مترجمان از اهمیت مرجع ضمیر غفلت کردهاند، برای مثال آیه 13 سوره آل عمران را شاهد میآوریم:
«قد کان لکم آیةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تقاتل فی سبیل اللّه وأُخری کافِرةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِم رَأیَ الْعَینْ واللّه یُؤَیّد بنصره من یَشآء»
ممکن است فاعل «یرون» را کفار دانست و مرجع ضمیر «هم» مؤمنان باشد و ضمیر «مثلیهم» به کفار برگردد؛ یعنی کفار جمعیت مؤمنان را دو برابر خود میدیدند. و نیز ممکن است فاعل «یرون» را مؤمنان دانست و مرجع «هم» کفار باشد و ضمیر «مثلیهم» به مؤمنان بر گردد؛ یعنی مؤمنان جمعیت کفار ر دو برابر خود میدیدند. اما با توجه به آیه «سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذِین کَفَروُا الرُّعْبَ» (آل عمران / 3 / 151) در جنگ بدر کفار جمعیت مسلمانان را دو برابر خود دیدند و وحشت کردند؛ بنا بر این ترجمه آقایان خرمشاهی، فولادوند و مجتبوی صحیح، و ترجمه آقایان آیتی و پورجوادی نادرست است و باید اصلاح گردد.
8. برخی از مترجمان آیه را برابر استنباط شخصی ترجمه کردهاند، برای مثال آیه 15 سوره غافر و آیه 2 سوره نحل را شاهد میآوریم:
غافر: رَفیعُ الدَّرجاتِ ذُوالْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ من أَمْره علی من یشاء من عباده لِیُنْذِرَ یوم التَّلاق
نحل: یُنَزِّل الملائکةَ بِالرُّوح من أمره علی من یَشاءُ من عباده
خرمشاهی:
الف. [او] برافرازنده درجات [و] صاحب عرش است، و وحی را به فرمان خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد، تا از روز همدیداری هشدار دهد.
ب. فرشتگان رابا وحی به امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد.
فولادوند:
الف. بالا برنده درجات، خداوند عرش، به هر کس از بندگانش که خواهد آن روح [ = فرشته] را، به فرمان خویش میفرستد، ت [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند.
ب. فرشتگان را با «روح»، به فرمان خود، بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل میکند.
آیتی:
الف. فرابرنده درجات، صاحب عرش که بر هر یک از بندگانش که بخواهد به فرمان خود وحی میفرستد تا مردم را از روز قیامت بترساند.
ب. فرشتگان را همراه وحی ــ که فرمان اوست ــ بر هر یک از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد.
مجتبوی:
الف. که از فرمان خویش بر هر یک از بندگانش که بخواهد روح ــ وحی یا فرشته وحی ــ را میافکند ــ القا میکند ــ .
ب. فرشتگان را با روح ــ فرشته بزرگواری که همراه وحی است ــ به خواست و فرمان خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد. اگر به المعجم المفهرس رجوع و موارد استعمال «امر» را به دقت بررسی کنیم به این حقیقت میرسیم که هرگاه «امر» با حرف (باء) استعمال شود به معنای «فرمان» است، مانند:
الف. وَما نَتَنَزَّلُ اِلاّ بأمر ربّک (مریم / 19 / 64) و ما نازل نمیشویم مگر به فرمان پروردگارت.
ب. تُدَمِّرُ کل شَیءٍ بأمر ربها (احقاف / 46 / 25) به امر پروردگارش همه چیز را هلاک میکند.
ج. ومِن آیاته أَنْ تَقوُمَ السَّماءُ والأَرْضُ بأمره (روم / 30 / 25)
و از نشانههای قدرت اوست که آسمان و زمین به فرمان او برپای ایستادهاند.
اما در مواردی که بعد از کلمه «الروح»، من امره استعمال شود، بیان کننده سنخیّت روح است که روح از مقوله عالم خلق نیست بلکه از مقوله عالم امر است، مانند:
الف. وَیَسْئَلوُنک عن الرُّوحِ قل الرُّوح من أمر ربّی (اسراء 17 / 85)
ب. یُنَّزِلُ الملائکةَ بِالرُّوح من أمره علی من یشاء من عباده (نحل / 16 / 2)
ج. یُلْقِی الرّوحَ من أمره علی مَن یشاءُ من عباده (غافر / 40 / 15)
اکنون با توجه به مسائل یاد شده، قسمتی از جلد 17 تفسیر المیزان صفحه 318 را ملاحظه میکنیم:
«وقوله: «یلقی الرّوح من أمره علی من یشاء من عباده» إشارة إلی أمر الرسالة التی من شأنها الإنذار، وتقیید الرّوح بقوله: «من أمره» دلیل علی أن المراد بها الرّوح التی ذکرها فی قوله: «قل الرّوح من أمر ربی»(1) أسری: 85، وهی التی تصاحب ملائکة الوحی کما یشیر إلیه قوله: «ینزّل الملائکة بالرّوح من أمره علی من یشاء من عباده أن أنذروا» النحل : 2.
فالمراد بالقاء الروح علی من یشاء تنزیلها مع ملائکة الوحی علیه، والمراد بقوله: «من یشاء من عباده» الرسل الذین اصطفاهم اللّه لرسالته، وفی معنی الروح الملقاة علی النبی أقوال أخر لایعبؤبها.»
بنا بر این در ترجمه آقایان خرمشاهی و آیتی که «روح» را به معنی وحی دانسته اند و «من امره» را به «فرمان او» ترجمه کردهاند دو اشتباه، و در ترجمه آقایان فولادوند و مجتبوی که فقط «من امره» را به «فرمان او» ترجمه کردهاند یک اشتباه راه یافته است.
______________________________
1. برای تکمیل بحث، از نظرات مرحوم علامه طباطبایی مفسر قرن حاضر، در المیزان، جلد 13، صفحه 196 و 198 ذیل آیه «یسئلونک عن الرّوح قل الرّوح من أمر ربّی» استفاده میبریم:
«فقد زاد سبحانه فی إیضاح حقیقة الروح حیث قال: «قل الرّوح من أمر ربّی» وظاهر «من» أنها لتبیین الجنس کمافی نظائرها من الآیات «یلقی الروح من أمره» المؤمن: 15؛ «ینزل الملائکة بالروح من أمره»؛ «أوحینا إلیک روحا من أمرنا»؛ «تنزل الملائکة والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر». فالروح من سنخ الأمر...
فقد بان بما مرأن الأمر هو کلمة الإیجاد وهو فعله تعالی الخاص به الذی لایتوسط فیه الأسباب الکونیة بتأثیراتها التدریجیة وهو الوجود الأرفع من نشأة المادة وظرف الزمان، وأن الروح بحسب وجوده من سنخ الأمر من الملکوت.»
________________________________________
ارزش ترجمههای عصر حاضر
در عصر حاضر، مترجمانی زبردست و مسلط به ادب عربی و فارسی و دارای احاطه کامل علمی به منابع بیشمار تفسیری، فقهی، کلامی، قصص و امثال، ترجمههای بسیار ارزشمندی به جامعه اسلامی عرضه داشتهاند که همه دارای ارزش والایی هستند و زبان از بیان آن قاصر است. حقا جامعه اسلامی ما مرهون تلاشهای علمی این متخصصان قرآن شناس متعهد است. بدیهی است که نقدها و ایرادهای یاد شده، در جمع، از ارزش علمی کار تخصصی این عزیزان نمیکاهد، زیرا هر کار علمی که توسط انسانهای وارسته قرآن پژوه انجام میشود طبعا کم و بیش مورد انتقاد قرار میگیرد و مسلما ترجمههایی که اشکال کمتر دارند به مراتب مطلوبترند تا ترجمههای آکنده از نقد و ایراد.
ترجمه قرآن مجید کار بسیار مشکلی است، زیرا علاوه بر آن که در جهات مختلف تسلط کافی میطلبد، تا مترجم ملهم نشود و از امدادهای غیبی و افاضات ربانی برخوردار نگردد ممکن نیست به ترجمه قرآن توفیق یابد، چه رسد ترجمه قرآن را به پایان رساند.
عارف و مفسر بزرگوار مرحوم الهی قمشهای گرچه اشکالات فنی متعددی بر ترجمهاش وارد است اما این مرد بزرگ الهی ب شرح و تفسیر که زاییده الهامات غیبی اوست بسیاری از معضلات آیات را با عباراتی ساده، برای عموم روشن کرده است.
آقای بهاء الدین خرمشاهی با تعلیقات محققانه در پاورقی و واژهنامه قرآنی، و فهرست توضیحات در پایان، کار را بر محققان و علاقهمندان به پژوهشهای قرآنی آسان کرده و کار نوی عرضه داشته است.
دیگر مترجمان عصر حاضر چون آیة اللّه مکارم شیرازی، آقایان محمد مهدی فولادوند، عبدالمحمد آیتی و سید جلال الدین مجتبوی با آن نثر روان و گویای فارسی و دقت در انتخاب واژهها و صحت ترجمه، کار را بر علاقهمندان هموار کردهاند. اما سؤال این است که آیا به ترجمه کاملاً مطلوب دست یافتهایم و یا این که هنوز باید تلاش کرد و راه نوی انتخاب نمود؟
با توجه به مسائل یاد شده و وجود متخصصان پرتلاش علاقهمند و بهرهمند از الهامات ربانی پیشنهاد میشود:
اولاً: دیگران در مقام ترجمه جدید نباشند، بلکه کارشناسان و قرآن پژوهان متخصص اعم از مترجم و غیر مترجم با کمک یکدیگر و با استفاده از نقدهای مطبوع در مجلههای تخصصی به تنقیح و تکمیل ترجمههای موجود بپردازند و دقیقا مسائلی را که به خاطر آن، ترجمه قرآن را ضرورت دانستهاند، رعایت کنند.
ثانیا: چون ترجمه ساده برای برخی از آیات کافی نیست؛ در مواردی که ذکر خواهیم کرد، ترجمه باید حتما همراه تفسیر و توضیح باشد.
لذا پیشنهاد میکند که مترجمان بزرگوار برای آیات اقسام دهگانه (که ذیلاً نمونههایی برای هر یک یادآور میشویم) و نیز ظرایف و نکاتی که در قسمت (ب) آمدهاست، در پاورقی و یا به صورت ملحقات در پایان ترجمه، شرح و تفسیر آیات را بیاورند و مطمئن باشند که در این گونه موارد ترجمه محض خطاست.
ثالثا: آنچه را که تحت عنوان «نکات قابل ذکر» در پایان این مقاله آمده است مورد توجه قرار دهند و در ترجمه رعایت فرمایند.
امید است پیشنهادها و مطالب تقدیمی گامی باشد در جهت دست یافتن به یک ترجمه کامل و مطلوب.
الف. اقسام دهگانه آیاتی که ترجمه آنها به نظر نگارنده باید همراه با تفسیر و توضیح باشد:
1. آیات هدایت و اضلال و جبر و اختیار
از قبیل:
الف. فَیُضِلُّ اللّهُ من یشاء ویَهْدِی من یشاء وهوالعزیز الحکیم (ابراهیم / 14 / 4)
ب. وَمارَمَیْتَ إذ رَمَیْتَ ولکنَّ اللّه رَمی (انفال / 8 / 17)
ج. رَبِّ بما أغْوَیْتَنی (حجر / 15 / 39)
د. من یَهْدِ اللّه فَهُوَ الْمُهْتَدِ ومن یُضْلِلْ فلن تَجِدَ له ولیّا مُرشدا (کهف / 18 / 17)
2. آیات تجسیم و تشبیه
از قبیل:
الف. اَلرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی (طه / 20 / 5)
ب. الَّذین یَحْمِلُونَ العرش (غافر / 40 / 7)
ج. وهو الَّذی خَلَق السَّمَواتِ والأرض فی ستّة أیّام وکان عَرْشُه عَلَی الماء (هود / 11 / 7)
د. وجاء رَبُّک وَالْمَلَکُ صَفّا صَفّا (فجر / 89 / 22)
ه . یَد اللّهِ فوق أیدیهم (فتح / 48 / 10)
3. آیات رؤیت خدا و لقاء اللّه و فرق آن دو با یکدیگر
از قبیل:
الف. وُجُوهٌ یومئذٍ ناضرةٌ إلی ربّها ناظِرةٌ (قیامت / 75 / 22ـ23)
ب. فَمَن کان یَرْجُواْ لقاء ربّه فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالحا (کهف / 18 / 110)
ج. یا أَیّها الإنسانُ إنَّک کَادِحٌ إلی ربّک کَدْحا فَمُلاَقِیه (انشقاق / 84 / 6)
4. آیاتی که با عصمت انبیا برخورد دارد
از قبیل:
الف. لِیَغْفِرَ لک اللّهُ ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِک وَما تَأَخَّرَ (فتح / 48 / 2)
ب. وعَصَی آدمُ ربَّه فَغَوی (طه / 20 / 121)
ج. لاَ إله إلاّ أنت سُبْحانَک إنّی کنت مِنَ الظّالمین (انبیاء / 21 / 87)
5. آیاتی که از شرح صدر و ضیق صدر و قلب و تفقه آن حکایت میکند
از قبیل:
الف. رَبِّ اشرح لی صَدْری(1) (طه / 20 / 25)
ب. فمن یُرِدِ اللّهُ أن یَهْدِیَه یَشْرَحْ صدره للإسلام ومن یُرد أن یُضِلَّه یجعل صدره ضَیِّقا حرجا (انعام / 6 / 125)
ج. وَلکن من شَرَحَ بِالکفر صَدْرا فعلیهم غَضَبٌ من اللّه (نحل / 16 / 106)
______________________________
1. مترجمانی که به راحتی ترجمه کردهاند: «پروردگارا، سینهام را بگشا»، آیا منظور همین سینه مادی است و موسی(ع) تقاضا دارد کمی بر وسعت و پهنای سینهاش افزوده شود؟!
________________________________________
د. أفلم یَسِیرُوا فی الأرض فتکونَ لهم قلوبٌ یعقلون بها أو آذَانٌ یسمعون بها فإنّها لاتَعْمَی الأبصار ولکن تَعْمَی القلوبُ الّتی فی الصّدور(1) (حج / 22 / 46)
6. برخی از آیات که در آنها تمثیل به کار رفته است
از قبیل:
الف. اللّه نُورُ السَّمَوات والأرض (نور / 24 / 35)
ب. مَن کان یظنّ أن لن ینصره اللّه فی الدُّنیا والاخرة فَلْیَمْدُدْ بسبب إلی السَّماء ثم لْیَقْطَعْ فلینظر هَل یُذْهبنَّ کیدُه مایَغیظُ (حج / 22 / 15)
ج. ومن یُرد أن یُضِلَّه یجعل صَدره ضَیِّقا حرجا کأنّما یَصَّعَّد فی السَّماء (انعام / 6 / 125)
د. انطلقوا إلی ظلٍّ ذی ثلاث شُعَبٍ * لاظلیلٍ وَلایُغْنی من اللَّهب * إنّها تَرْمی بِشَرَرٍ کالقصر * کأنّه جِمالَتٌ صُفْرٌ (مرسلات / 77 / 30 ـ 33)
7. آیاتی که بدون بیان شأن نزول مفهوم آنها روشن نمیشود
از قبیل:
الف. یا أیّها الّذین آمنوا شهادة بینِکم إذا حضر أحدَکم الموتُ حین الوصیّة اثنان ذواعدلٍ منکم أو آخَرانِ من غیرِکم إن أنتم ضربتم فی الأرض فأصابتکم مصیبةُ الموتِ تَحْبِسُونَهما من بعد الصَّلوةِ فَیُقسمان باللّه إِنِ ارْتَبْتُم لانشتری به ثمنا ولوکان ذاقربی ولانکتم شهادةَ اللّه إنّا إذا لَمِنَ الآثِمین * فإن عُثِر علی أنّهماَ استحقّا إثما فَآخَرَانِ یقومان مقامَهما من الّذین استحقّ علیهم الأولیَانِ فَیُقسمانِ باللّه لَشَهادتُنا أحقّ من شهادتهما ومااعتدینا إنّا إذا لَمِنَ الظّالمین (مائده / 5 / 106 ـ 107)
ب. وإذ تقول للّذی أنعم اللّهُ علیه و أنعمتَ علیه أمْسِکْ علیک زوجَک وَاتَّقِ اللّهَ وتُخْفی فی نفسک مَا اللّهُ مُبْدِیه وتخشی النّاسَ واللّهُ أحقُّ أن تخشاه فلمّا قضی زیدٌ منها وَطَرا زوَّجناکها لِکَیْ لایکونَ علی المؤمنین حرجٌ فی أزواج أدعیائهم إذا قضوا منهنّ وَطَرا وکان أمر اللّهِ مفعولاً (احزاب / 33 / 37)
ج. إذ عُرِضَ علیه بالعشیّ الصّافنات الجیاد* فقال إنّی أحببت حبَّ الخیر عن ذکر ربّی حتّی تَوَارَتْ بالحجاب * رُدُّوها علیّ فطفق مسحا بالسّوقِ والأعناق (ص / 38 / 31 ـ 33)
______________________________
1. آیا مراد از قلب همان عضو صنوبری شکلی است که در طرف چپ سینه قرار دارد و آیا این قلب تفقه میکند و همین قلب کور میشود؟ چگونه میتوان به ترجمه ساده این آیات بسنده کرد؟
________________________________________
د. یا أیّها النّبیّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أحلَّ اللّهُ لک تبتغی مرضاتَ أزواجک واللّه غفورٌ رحیمٌ * قد فرض اللّه لکم تَحِلَّةَ أیمانِکم واللّه مولاکم وهو العلیمُ الحکیم * وإذ أَسَرَّ النَّبیُّ إلی بعضِ أزواجه حدیثا فلمّا نَبَّأَتْ به وأظهرهُ اللّه علیه عَرَّفَ بعضَه وأعرض عَن بعضٍ فلمّا نَبَّأَها به قالت من أَنْبَأَک هذا قال نَبَّأَنِیَ الْعلیمُ الخبیر (تحریم / 66 / 1 ـ 3)
ه . قَد سَمِعَ اللّه قولَ الَّتی تُجادلک فی زوجها وتَشْتَکی إلی اللّهِ واللّهُ یسمع تَحَاوُرَ کُمَا إنّ اللّه سمیعٌ بصیرٌ (مجادله / 58 / 1)
و. عَبَسَ وتَولّی * أن جاءه الأَعْمی * وَما یُدریک لعلّه یَزَّکَّی * أو یَذَّکَّرُ فتنفعه الذِّکْرَی * أمّا من استغنی * فأنت له تَصَدَّی * وَم عَلیک ألاّ یَزَّکَّی * وأمّا من جاءک یَسْعَی * وَ هو یَخشی * فأنت عنه تَلَهَّی (عبس / 80 / 1-10)
8. آیاتی که در آنها نکات و اشاراتی هست که ترجمه بدون شرح و تفسیر آنها شبهاتی ایجاد میکند
از قبیل:
الف. وَ إذ قُلنا لک إنّ ربَّک أَحاطَ بالنّاسِ وما جعلنا الرُّءْیَا الَّتی أَرَیْنَاک إلاّ فِتْنَةً للنّاسِ وَالشَّجرةَ الملعونَةَ فی القرآن وَنُخَوِّفُهُم فم یَزیدُهُم إلاّ طغیانا کبیرا (اسراء / 17 / 60)
آیا منظور از رؤیایی که به پیامبر نشان داده شده و مقصود از شجره ملعونه در قرآن چیست؟
ب. هُو الَّذی خَلقکم من نَفْسٍ واحدةٍ وجعل منها زَوْجَها لِیَسْکُن إلیها فلمّا تَغَشَّاها حملت حملاً خفیفا فَمَرَّت به فلمّا أثقلت دَعَوَ اللّهَ رَبَّهما لئن ءَاتَیْتَنَا صالحا لَنَکُونَنَّ من الشّاکرین * فلمّا ءَاتَاهُمَا صالحا جَعَلاَ لَهُ شرکاءَ فیما ءَاتَاهُمَا فَتَعَالَی اللّهُ عَمّا یُشْرکون (اعراف/7/189ـ190)
ج. وَلولا أن ثَبَّتْناک لقد کِدْتَ تَرْکَنُ إلیهم شَیْئا قلیلاً * إذا لاَءَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الحیوة وضِعْفَ الممات ثمّ لاَتَجِدُلک علینا نَصیرا (اسراء / 17 / 74 ـ 75)
د. أفلا یرون أنّا نَأْتِی الأرضَ نَنْقُصُها من أطرافها أَفَهُمُ الْغَالِبُون (انبیاء / 21 / 44)
ه . وَإذا وقع القولُ علیهم أخرجنا لهم دابّةً من الأرضِ تُکَلِّمُهُم أنّ النّاسَ کانوا بآیاتِنا لایُوقِنون (نمل / 27 / 82)
و. وَلقد فَتَنَّا سلیمانَ وأَلْقَیْنَا علی کُرْسِیِّه جسدا ثمّ أَناب (ص / 38 / 34)
ز. وَلآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الاْءَنْعام (نساء / 4 / 119) [در شکاف زدن گوشِ دامها چه مسألهای نهفته است؟]
9. آیاتی که در آنها اصطلاح خاص و یا کلماتی به اجمال به کار رفته است
از قبیل:
الف. وَلقد ءَاتَیْنَاک سبعا مِنَ الْمَثانی وَالْقُرآنَ العظیم (حجر / 15 / 87)
ب. الّذین هُم فی صَلاَتِهم خَاشِعُون (مؤمنون / 23 / 2)
برخی از مترجمان عصر حاضر ترجمه کردهاند: همانان که در نمازشان فروتنند (فروتن ترجمه متواضع است نه خاشع).
برخی ترجمه کردهاند: آنان که در نمازشان خشوع دارند
برخی نوشتهاند: آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند
اما هیچ یک از مترجمان توضیح ندادهاند خشوع در نماز چیست و خاشع کیست؟
در قرآن کریم خشوع، هم برای چشم به کار رفته است و هم برای قلب، و هر کدام معنی و اصطلاح خاص خود را دارد.
خَاشِعةً أبصارُهم تَرْهَقُهُم ذِلَّةٌ (قلم / 68 / 43 و معارج / 70 / 44)
ألم یَأْنِ للّذین آمنوا أن تَخْشَعَ قلوبُهم لذکر اللّه (حدید / 57 / 16)
ج. مَا جَعَلَ اللّهُ من بَحِیرةٍ ولاسَائِبَةٍ ولا وَصِیلَةٍ وَلاَ حامٍ ولکنَّ الَّذین کَفروا یَفْتَرُون علی اللّه الْکَذِبَ وأَکْثَرُهُم لایعقلون (مائده / 5 / 103)
د. فَذَرْنی ومن یُکَذِّب بِهَذَا الْحَدِیث سَنَسْتَدْرِجُهُم من حیث لایَعلمُون (قلم / 68 / 44)
مقصود از «استدراج» چیست؟
ه . عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَر (مدثر / 74 / 30) [دوزخ 19 نگهبان دارد، چرا؟]
10. آیاتی که احکام و اصطلاحات فقهی دارد
از قبیل:
الف. ظهار ــ وما جعل أَزْواجَکم اللاَّئی تُظاهِروُن منهنّ أُمّهاتِکُم (احزاب / 33 / 4)
ب. ایلاء ــ لِلّذین یُؤْلُون مِن نسائِهِمْ تَرَبُّصُ أربعةِ أشْهُرٍ فان فَاءُوا فإِنّ اللّهَ غفورٌ رحیمٌ (بقره / 2 / 226)
ج. طلاق رجعی ــ الطَّلاَقُ مَرَّتان فَإِمْساکٌ بِمعروفٍ أو تَسریحٌ بِإحْسانٍ (بقره / 2 / 229)
د. طلاق خلع ــ إِلاّ أن یَخَافا أَلاّ یُقیمَا حُدودَ اللّه فإن خِفْتُم أَلاّ یُقیمَا حُدودَ اللّه فلا جُناح علیهما فِیمَا افْتَدَتْ به(بقره / 2 / 229)
ه . سه طلاقه و نقش محلل ــ فإن طَلَّقها فلا تَحِلُّ له من بعد حَتَّی تَنْکِحَ زوجا غیرَه فإِن طَلَّقها فلا جُناح علیهما أَنْ یَتَراجَعا (بقره / 2 / 230)
و. فیء ــ وَما أفاءَاللّهُ علی رسوله منهم فَما أوْجَفْتُم علیه من خَیْلٍ وَلاَرِکابٍ ولکنَّ اللّه یُسَلِّطُ رسلَه علی من یَشاءُ واللّهُ علی کُلّ شیءٍ قدیرٌ (حشر / 59 / 6)
ز. کلاله ــ وإن کانَ رجلٌ یُورَثُ کَلاَلةً أَوِامْرأةٌ وله أَخٌ أَو أُخت (نساء / 4 / 12)
امثال این آیات بسیار است.
ب. آیاتی که در آنها مسائل ظریف و دقیقی آمده که نیاز به توضیح دارد.
برخی از آن مسائل عبارتند از:
1. تعریف خلود و این که آیا خلود با مادّه سازگار است؟ و آیا قیامت میتواند مادی باشد؟ توضیح جزئیات.
2. تبیین عالم خلق و عالم امر چون آیه 54 سوره اعراف:
... أَلالَهُ الْخَلْق وَالاْءَمر تبارک اللّهُ رَبُّ الْعالَمِین
3. تعریف و بیان روح انسان و روح کلی که در آیات معمولاً بعد از کلمه «الملائکه» دیده میشود، نظیر:
الف. تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ والرُّوح فیها بِإِذن رَبِّهِم من کلّ أَمر (قدر / 97 / 4)
ب. یوم یَقُوم الرُّوح وَالْملاَئکةُ صَفّا (نبأ / 78 / 38)
4. حقیقت نفس و مراتب آن.
5. چرا از عیسی مسیح به «کلمة اللّه» تعبیر شده است؟
6. اسراء و معراج در تبیین آیات اولیه سوره النجم، جایگاه سدرة المنتهی وجنة المأوی.
7. حقیقت تمثّل در آیاتی نظیر: فَتَمثَّل لها بَشَرا سَوِیّا (مریم / 19 / 17).
8. حقیقت وحی و اقسام آن.
9. برخی از مسائل تاریخی چون ذوالقرنین و سدِّ او، یأجوج و مأجوج، دو فرشته هاروت و ماروت در بابل، صندوق زمان موسی و نظایر آن.
10. الّذین اوتوا العلم، الرّاسخون فی العلم، منه آیات محکمات وأُخر متشابهات، استوای خدا بر عرش، کرسی، لوح محفوظ، عالم اَلَسْت، عالم ذر ومیثاق و امثال آن به توضیح نیازمندند.
نکات قابل ذکر
1. برخی لغات هستند که به هیچ عنوان نمیتوان برابر آنها یک معادل فارسی قرارداد؛ برخی از آنها را باید تفسیر کرد و برخی نیاز به تفسیر ندارند و چون اسم خاص هستند به ناچار خود آنها را باید به کار برد. لذا پیشنهاد میشود لغاتی که در دستههای مشخص شده ذیلاً به آنها اشاره میشود، در ترجمه، خود آنها استعمال شود و در پاورقی (یا ملحقات) به مقدار نیاز توضیح داده شود:
الف. مصطلحات فقهی چون رکوع، سجود، وضو، مسح، تیمم، طلاق، ارث، وصیت، زنا، نذر، اعتکاف، انفال، فیء، حدود، قصاص، ربا، خمس، حج، سعی، طواف وامثال آن.
ب. مصطلحات دینی چون حلال، حرام، حق، باطل، معروف، منکر، شعائر، کبائر، دنیا، آخرت و امثال آن.
ج. مصطلحات اخلاقی چون بخل، توکل، صبر، طغیان، تکبر، متکبر، لغو.
د. مصطلحات کلی قرآنی چون محکم، متشابه، بیّنات، زبر، صدر، شرح صدر، نفس، روح، روح الأمین، روح القدس، سجین، علیین، علم الیقین، سبعا من المثانی، برزخ، ام الکتاب، مائده، شفاعت، عذاب، مسخ، صور.
ه . نام اشخاص چون موسی، عیسی، نوح، ابراهیم و همه اسامی انبیا، هاروت، ماروت، طالوت، حواریون، یأجوج، مأجوج، فرعون، قارون، ذوالقرنین و امثال آن.
و. نام مشاغل و حِرَف چون بناء، غواص.
ز. نام اماکن چون بابل، روم، مسجد الحرام، کعبه، مشعر الحرام، عرفات، صفا، مروه، بیت العتیق، بیت المعمور، طور سینا.
ح. نام اشیاء چون یاقوت، مرجان، تسنیم (نام چشمهای در بهشت)، لؤلؤ، استبرق، من وسلوی، تنور، قطران.
آقای بهاء الدین خرمشاهی جدول مفصلی را به صورت الفبایی (نه دسته بندی موضوعی) در ملحقات ترجمه خود آوردهاند که قابل تقدیر و تشکر است.
2. برای مصطلحات ترکیبی از معادل فارسی آنها استفاده شود نه ترجمه لغات، به عنوان مثال:
1. ما مَلَکَتْ أَیْمَانُهم: کنیزان (مؤمنون / 23 / 6)
2. بِما قَدَّمت یَدَاک: برای کارهایی که انجام دادهای (حج / 22 / 10)؛ و تمامی ترکیبات آن از قبیل: ماقَدَّمَتْ أَیْدِیهمْ وغیره.
3. ثَانِیَ عِطْفِه: از روی تکبر و نخوت (حج / 22 / 9)
4. مَن یَعْبُد اللّهَ علی حَرْفٍ: آن کس که خدای را با دو دلی (با شک و تردید) پرستش میکند (حج / 22 / 11)
5. وَالَّذین هم لِفُرُوجِهِم حَافِظُون (مؤمنون / 23 / 5): و آنان که پاکدامناند یا آنان که اندامشان را از حرام نگاه میدارند.
6. فَضَرَبْنَا علی آذَانِهِمْ (کهف / 18 / 11): آنها را به خواب بردیم.
7. أَلاَ إِنَّهُم یَثْنُونَ صُدُورَهم (هود / 11 / 5): آگاه باشید که آنان (منافقان) خود را خم کردهاند، و یا آگاه باشید که آنان (منافقان) دل میگردانند.
8. إِلاّ هو ءَاخِذٌ بِنَاصِیَتِها (هود / 11 / 56): مگر آن که خداوند حاکم بر هستی اوست، به جایِ مگر آن که خداوند موی پیشانی او ر میگیرد.
9. وَاخْفِضْ جناحَک لِلْمُؤْمِنین (حجر / 15 / 88): و با مؤمنان فروتنی کن، به جایِ و بال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.
10. فَکُنْتُم علی أَعْقَابِکُم تَنْکِصُون (مؤمنون / 23 / 66): و شما به آن پشت میکردید.
11. فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ (شعراء / 26 / 157): پس پشیمان شدند، به جایِ و صبحگاه از کار خود پشیمان شدند.
و همچنین نظایر آن از قبیل:
فَأَصْبَحَ فُؤَاد أُمِّ مُوسی فَارِغا (قصص / 28 / 10)
فَتُصْبِحوا علی مافَعَلْتُم نَادِمِینَ (حجرات / 49 / 6)
فَیُصْبِحُوا علی ما أَسَرُّوا فی أَنفسهم نَادِمینَ (مائده / 5 / 52)
12. یَوم یُکْشَفُ عن سَاقٍ (قلم / 68 / 42): روزی که کار سخت وزار شود، و یا روزی که هنگامه بالا گیرد، به جایِ روزی که پ برهنه شود.
3. برای افعالی که ترجمه فارسی آنها با ذهن مأنوس نیست، از همان عبارات عربی متداول استفاده شود.
از قبیل:
1. وإِلَیْه تُحْشَرون (مؤمنون / 23 / 79): و به سوی او محشور میشوید، به جایِ و به سوی او کوچ داده میشوید.
2. فَکَذّبوهُ (اعراف / 7 / 64): او را تکذیب کردند، به جایِ او را دروغزن انگاشتند.
3. ومن یُشْرِک باللّه (نساء / 4 / 48): آن کس که به خدا شرک میآورد.
4. وإِذ أَوْحَیْتُ الی الْحَوَاریّین (مائده / 5 / 111): به یاد آر وقتی را که به حواریون وحی کردم.
5. فَمَن یَکْفُرْ بالطَّاغُوت (بقره / 2 / 256): پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد.
6. وأَنتم عَاکِفُون فِی الْمَسَاجِد (بقره / 2 / 187): در حالی که در مساجد معتکف هستید.
7. إِنّ اللّه یحبّ التَّوَّابِین (بقره / 2 / 222): خداوند توبه کنندگان را دوست میدارد، به جایِ بازگشت کنندگان.
8. الّذین یُنْفِقُون أَمْوَالَهُم فی سبیل اللّه (بقره / 2 / 262): آنان که در راه خدا انفاق میکنند، به جایِ هزینه میکنند.
9. إِنّ اللّه سَرِیعُ الحساب (ابراهیم / 14 / 51): خداوند زود به حسابها میرسد، به جایِ خداوند زود شماراست.
10. وَوُجُوهٌ یومئذ بَاسِرَةٌ (قیامت / 75 / 24): و در آن روز صورتهایی عبوس و درهم کشیده است، به جایِ در چنین روز چهرههایی دژم باشد.