آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

در میان عواملی که موجبات دگرگونی و تحول را در جوامع انسانی پدید آورده اند، تحولات اجتماعی و بویژه انقلاب، از جایگاه خاصی برخوردارند . به کلام دیگر، گرچه عواملی چون فرایند صنعتی شدن و رشد تجارت، ظهور دولتهای ملی، تحولات دولت در اروپا، ... در بروز تغییرات و تحولات خاص در صحنه حیات اجتماعی انسان نقش داشته اند، اما انقلابهای اجتماعی بدلیل ارائه " الگوهای متمایز در زمینه تغییرات سیاسی و اجتماعی" کاملا برجسته و قابل توجه می باشند . بر این اساس می توان گفت که گرچه انقلابهای اجتماعی به ندرت شکل می گیرند، اما با این وصف از رخدادهای مهم و نافذ در صحنه تاریخ محسوب می شوند . بویژه از این زاویه که انقلابهای اجتماعی فراتر از عرصه ملی، باعث رشد الگوها، اندیشه ها و خواستهای بزرگ بین المللی گردیده اند، این مهم در رابطه با کشورهائی که از نظر جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک) و فضای ایفای نقش نافذ در محیط جغرافیایی از موقعیت تعیین کننده ای برخوردارند، حساس تر جلوه می نماید . 1
انقلابها صرف نظر از ویژگی عامی که به عنوان یک گسستگی تاریخی دارند، مستقیما گویای دوره ای هستند که گروههای مردم اهداف مورد نظر خود را دنبال می نمایند و در این بین، دلایل و انگیزه هایی که آنان را وامی دارد نسبت به تفاوت (اجتناب ناپذیر) نیات و نتایج اقدامات خود دست به کار شوند، مدخلیتی ندارد . آنان به قلمرو سیاست و نیز به قلمروی تعلق دارند که تصمیمات سیاسی در آن بی اهمیت است . عامل اقدام و تصمیم گیری آگاهانه را نمی توان از این تحلیل کنار گذاشت، هرچند هم استراتژیهای انقلاب و هم (بویژه) استراتژیهای ضد انقلاب (شاید به دلیل قدرت بیشتری که در کنترل دارند) گرایش به مبالغه در مورد دامنه آن دارند . 2
در نظر برخی از تحلیل گران این حوزه، فهم مناسب انقلابهای اجتماعی نیازمند سه نکته اصلی می باشد: در درجه اول، تحلیل گر به طور غیر اختیاری به علل و فرایند آنها می پردازد، گرچه تمامی تحلیلها به نحو اختیاری به چگونگی رخدادها و انقلابها می پردازند; در درجه دوم، انقلابهای اجتماعی نمی توانند بدون در نظر گرفتن تحولات تاریخی و ساختار بین الملل تبیین و تفسیر شوند; و در نهایت، برای تبیین علل و فرایندهای انقلابهای اجتماعی، دولتها به عنوان سازمانهای اداری و لشگری در نظر گرفته می شوند . 3
نظریه های کلاسیک در تبیین چگونگی وقوع بسیج و پیدایی وضعیت انقلابی، در قالب پنج عرصه نظریه پردازی یا چشم انداز تئوریک (نظری) جای گرفته اند: نظریه مبارزه طبقاتی (مارکس)، نظریه، همبستگی اجتماعی (دورکهایم)، نظریه کازیرما و جنبش اجتماعی (وبر)، نظریه رئالیسم یا واقع گرایی سیاسی (پاره تو) و بالاخره نظریه روان شناختی خردگرایانه (دوتوکویل) . 4
برخی از تحلیل گران، متعاقب نظریه های پیش گفته به عنوان نسل اول نظریه های انقلاب اجتماعی (که در پی توصیف انقلابهای بزرگ و شناسایی الگوهایی به مثابه مشخصه های احتمالی تمامی انقلابها بوده اند)، نظریات مبتنی بر "انگاره های نوسازی" (به عنوان علت وقوع انقلاب و زمان وقوع آن را) به عنوان دومین نسل از مباحث نظری معطوف به تحولات انقلابی قلمداد کرده و در همین راستا به "رهیافتهای ساختاری" که در صدد ابعاد توضیحی نوینی چون ساختارهای دولت، فشارهای بین المللی، جامعه دهقانی، نیروهای مسلح و رفتار نخبگان می باشند، به عنوان سومین نسل نظریات مزبور می نگرند . 5طیف دیگری از اندیشه ورزان این حوزه، به سه نسل فوق، نسل چهارمی از نظریه های انقلاب را نیز افزوده اند که کمتر دعوی نظریه پردازی داشته و به عرضه الگوهایی برای انقلابهای خاص بسنده کرده اند . به زعم طیف مزبور، این نسل از نظریه ها با فراتر رفتن از ساختارگرایی محض، توجه خود را به عوامل علی متعددی چون: توسعه ناموازن سرمایه داری، زوال اقتصادی ناگهانی، شرایط بسیج سیاسی و فرهنگهای سیاسی مخالفان، بحرانهای نوسازی و ائتلافهای ناشی از آن، نقش دولت و سرکوب گری آن، ایدئولوژی و مبانی فرهنگی اعتراض سیاسی و شرایط مساعد و گشایش در نظام جهانی، معطوف کرده اند . 6
مسلما هر یک از نظریه ها و دیدگاههای تحلیلی که مورد اشاره قرار گرفت، می تواند نقطه اتکای منطقی و مشخصی برای ارزیابی دقیق تحولات اجتماعی و بویژه مقوله انقلاب محسوب شود; و در واقع هر یک از اعتبار خاصی در این عرصه مطالعاتی برخوردار می باشد . از آنجا که محور اصلی این مقال، اندیشه های فقهی - سیاسی حضرت امام و جایگاه مقولات تحول اجتماعی و بویژه انقلاب در این حوزه اندیشه ای است، لذا طرح نگرشهای نظری پیش گفته، تنها در هنگامی از مجوز منطقی روش شناسانه برخوردار خواهد بود که ترسیم نوعی تحلیل مقایسه ای میان نظریات مزبور و فضای کلی اندیشه ورزی حضرت امام هدف قرار گیرد . از آنجا که تحقق این مهم محتاج فرصت خاصی فراتر از مقاله حاضر می باشد، راقم در چارچوب بحث حاضر تنها به ارائه چارچوبی کلی از نوع برداشت امام راحل از مقوله پیش گفته بسنده می نماید .
"جامعه" در فضای اندیشه ورزی امام
از آنجا که بستر هر نوع تحول اجتماعی، جامعه می باشد، لذا مناسب است که به عنوان مدخلی بر مبحث تحولات اجتماعی و انقلاب، ابتدا بطور مختصر با جایگاه مفهوم جامعه در اندیشه های امام آشنا شویم:
در ابتدا باید توجه داشت که نوع برداشت حضرت امام از جامعه، متاثر از یافته های بنیادین ایشان در مورد نظام هستی است، به سخن دیگر، ایشان به جامعه به عنوان مقوله ای در طول "مراتب هستی شناسانه خدا محور" توجه می نمایند، لذا به زعم حضرتش سعادت و کمال یابی جامعه نیز به عنوان حد آرمانی هر نوع نگرش اجتماعی، تنها در سایه باورها و قوانین الهی امکان تحقق خواهد یافت:
"سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا ابلاغ شده است"7
البته باید توجه داشت که در نظر ایشان رابطه قوانین الهی و جوامع بشری، رابطه ای پویا و حیات بخش بوده و در کنار ضرورت تبعیت پذیری جوامع از قوانین مزبور، باید به جوهره پویای فرامین الهی بویژه اسلام نیز در زمینه سامان دهی به جامعه توجه نمود:
"مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده است و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است" 8
چنین برداشتی ا ز جامعه و ضرورت حاکمیت ارزشهای الهی بر آن، عملا سیاست به عنوان فن و هنر مدیریت جامعه را به حوزه ای خاص می کشاند، حوزه ای که منحصرا در اختیار انبیا الهی، اولیا علمای اسلام خواهد بود . 9
نکته مهم این است که به رغم حاکمیت مولفه های هستی شناسانه خدامحور پیش گفته در نوع نگرش امام نسبت به جامعه، به سهولت می توان نشانه هایی از فرضیه های اساسی مطروحه در باب عناصر و اجزای تشکیل دهنده جامعه را در این عرصه از برداشتهای ایشان مشاهده کرد . از جمله اینکه حضرتش بر اهمیت روابط متقابل میان افراد جامعه وقوف داشته و آن را تعیین کننده می دانستند . 10در این راستا ایشان جامعه را مجموعه ای به هم پیوسته از مفاهیم و ادراکات متقابل تلقی می نمایند که در عین حال، کلیتی متمایز از افراد تشکیل دهنده خود می باشد . بدین ترتیب در نظر امام گرچه جامعه روحی قاهر و منکوب کننده تلقی نمی شود، اما دارای تاثیرات و عملکردی مستقل از حوزه اراده فردی است . بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که در نظر حضرتش منطق حیات جمعی پذیرفته شده است . 11
در همین راستا می توان مبحث چگونگی تقدم مصالح فرد و جامعه نسبت به یکدیگر را پیش کشید . در این مورد، حضرت امام جامعه را از جهت ارزشی مقدم بر فرد دانسته و با تاکید بر نقش تعیین کننده تعالیم و رفتار پیامبران الهی در این زمینه، می فرمایند:
"تمام انبیا از صدر بشر و بشریت ... برای این بود که جامعه را اصلاح کنند و فرد را فدای جامعه می کردند . ما فردی بالاتر از خود انبیا نداریم، ما فرد بالاتر از ائمه علیهم السلام نداریم، این فردها خودشان را فدا کردند برای جامعه ... " . 12
علاوه بر این، حضرت امام برای جامعه نوی فضیلت عقلانی نیز قائل می باشد، یعنی آن ویژگی که همواره اندیشه ورزانی چون افلاطون تا ماکیاول، در پی طرح و اثبات آن بودند و می کوشیدند که برای حیات جامعه، نوعی کمال فکری و مصونیت از اشتباه را در نظر گیرند . نکته مزبور در اندیشه های امام این گونه نموده است:
"آرا عمومی نمی شود خطا بکند . یک وقت یکی می خواهد یک کاری بکند اشتباه می کند، یک وقت یک مملکت سی میلیونی نمی شود اشتباه بکند، ... قهرا اشتباه در سی میلیون جمعیت نخواهد شد" . 13
بدین ترتیب ایشان علاوه بر آنکه از بعد عملی (نه روحی و ماهوی) حیات مستقلی را برای جامعه می پذیرند، نوعی کمال تاریخی را نیز برای جامعه به عنوان حیات کل قائل می باشند . 14
در پایان این بحث ذکر این نکته مفید است که به رغم تمامی ظرایف موجود در اندیشه های امام در باب جامعه، به عنوان یک برداشت کلی به نظر می رسد که جامعه در پارادایم توحیدی امام، باز تولید جامعه شناختی اصل فلسفی "وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت "می باشد . در واقع نظریه جامعه شناختی - امام تنها جامعه توحیدی را به رسمیت می شناسد که منحصرا بر محور توجه به خداوند و پرهیز از هرج و مرج شکل گرفته است و اگرچه سلسله مراتب خاصی را در فضای کلان ساختار قدرت تجربه می نماید، از مقصدی واحد یعنی "مقصد الهی "برخوردار است .
تحول اجتماعی و انقلاب در اندیشه های امام
دیدگاهها و برداشتهای حضرت امام در زمینه تحولات اجتماعی و مقوله انقلاب سیاسی، از جمله محورهایی می باشد که در فرازهای متفاوت و متنوعی و در قالبهای پیام، سخنرانی، ... از سوی حضرت ایشان مورد توجه قرار گرفته است . از آنجا که گستره تذکرها و نکات روشنگر ایشان در این مورد بسیار گسترده است، در این قسمت از بحث سعی خواهد شد که براساس تقسیم بندی محورها براساس موضوعات کلی، مساله مورد نظر در سطوح مختلف تحلیلی مورد توجه قرار گیرد:
اول - زمینه ها و علل بروز تغییر و تحول اجتماعی
- عنایات الهی ، زمینه ساز تحول اجتماعی; 15
- تضعیف مبانی مذهبی جامعه; 16
- به انحراف کشاندن باورهای فرهنگی جامعه و ترویج فساد میان اقشار مردم; 17
- اشاعه ظلم نسبت به جامعه و ترویج تبعیض میان مردم; 18
- شکل گیری بیداری و آگاهی میان اقشار جامعه نسبت به مفاسد و سؤ رفتار دولت; 19
- شرایط نامناسب اقتصادی و در نهایت قطب بندی اقتصادی جامعه و اشاعه بی عدالتی; 20
- وابستگی به قدرتهای خارجی، بویژه در چهره نهادینه شدن فرهنگ و مضامین استعماری در جامعه; 21
دوم - ساز و کارها و روشهای لازم برای اعمال تحول اجتماعی
- بیان احکام الهی و تبلیغ تعالیم اسلام در جهت تعمیق آگاهی و باور در مورد ضرورت مقابله با قدرتهای سیاسی منحرف در جامعه; 22
- بهره برداری از مراسم و شعائر مذهبی در جهت مقابله با رژیم طاغوت; 23
- استفاده بهینه از اصل امر به معروف و نهی از منکر; 24
- افشاگری در زمینه مفاسد رژیم حاکم; 25
- توسل به ابزارهایی چون تظاهرات، اعتصاب، اعتراض دستجمعی یا هر طریق مبارزه منفی بر علیه سیاستهای دولت جائر و در نهایت (در صورت ضرورت) توسل به نبرد مسلحانه; 26
- ضرورت وحدت کلمه و انسجام در میان اقشار ملت; 27
- استقامت و پایداری در روند تداوم مبارزه; 28
- پرهیز از منیت و خودپرستی و بهره گیری از انگیزه های الهی; 29
سوم - اهداف و مقاصد تحول اجتماعی و انقلاب
- استقرار نظام سیاسی اسلامی (حکومت اسلامی) به عنوان جایگزین رژیم طاغوت; 30
- ریشه کن نمودن زمینه های فسادهای اجتماعی و اقتصادی در جهت پیشبرد آرمانهای بزرگ اسلامی; 31
- شکوفا شدن حالات انسانی در میان مردم و رهایی از خودباختگی در برابر مکاتب دیگر; 32
- آگاه ساختن دیگر ملتها (بویژه ملل مسلمان) از ضرورت اعتلای بشر در سایه مکتب اسلام; 33
چهارم - عوامل و مولفه های تاثیرگذار بر روند تحول اجتماعی
- روحانیت معظم اسلام; 34
- اقشار گوناگون جامعه، بویژه محرومین و مستضعفین (اراده ملی) 35
پنجم - عوامل و مولفه های تاثیرپذیر در جریان تحولات اجتماعی
- افکار و فضای روحی انسانهای جامعه; 36
- نظام حکومتی; 37
ششم - عوامل پیروزی آفرین تحول اجتماعی (انقلاب)
- اراده الهی; 38
- شکوفایی ایمان در مردم و تحول در نفوس آنان; 39
- عشق مردم به ایثارگری و شهادت طلبی; 40
- وحدت و هم پیوندی میان مردم; 41
هفتم - پیامدها و آثار تحقق تحول اجتماعی (انقلاب)
- استقرار نظام سیاسی اسلامی; 42
- خروج از ظلمات (کفر و بی ایمانی) به نور (هدایت) ; 43
- از میان برداشتن موانع رشد و شکوفایی اسلام; 44
- نوسازی جامعه به نفع مستضعفین و در جهت رعایت حقوق مردم; 45
- درونزایی و خودجوش شدن مدیریت کلان کشور (با تاکید بر شایسته سالاری) ; 46
- پیدایی انگیزه های لازم میان مردم برای مشارکت فعال در صحنه مدیریت جامعه; 47
- از میان رفتن موانع تفرقه افکن میان مردم و دولت; 48
- پیدایی زمینه های لازم برای اشاعه فرهنگ انقلابی اسلامی به دیگر کشورهای مسلمان و ملل محروم; 49
- پایان بخشیدن به وابستگی به بیگانگان و نفوذ آنان در جامعه اسلامی; 50
هشتم - عوامل و مولفه های چالش آفرین در برابر دستاوردهای پیروزی حرکت انقلابی
- غفلت از یاد خدا و تهذیب نفس; 51
- ایجاد بدبینی و انحراف فکری میان مردم از طریق معرفی ناقص و شبه برانگیز اسلام; 52
- بروز اختلاف میان اقشار جامعه; 53
- بروز اختلاف میان مراجع اصلی فرهنگ ساز جامعه (حوزه و دانشگاه) ; 54
- بروز اشتباهات کلان و انحراف از سوی شخصیتهای علمی و سیاسی کشور; 55
- پیدایی سردی و سستی میان مدافعان حرکت انقلابی; 56
- عدم پاسخگویی کارآمد و بموقع دولت به خواستهای مردم; 57
- رخنه ظریف و تدریجی بیگانگان و وابستگان آنان در جامعه و مدیریت کشور; 58
کلام پایانی
با توجه به محورهای پیش گفته به عنوان شاخصهای کلان اندیشه های فقهی - سیاسی امام در مورد تحولات اجتماعی و بویژه انقلاب سیاسی، نکات زیر را مورد توجه قرار می دهیم:
نکته اول اینکه برخلاف تصور رایج، اندیشه مسلط و متقدم حضرت امام در عرصه جامعه شناختی فراتر از دگرگونی و تعارض، " نظم" می باشد . به سخن دیگر، فلسفه سیاسی - اجتماعی مطمح نظر ایشان، فراتر از "اندیشه انقلاب" به عنوان یک اصل دائمی و پیگیر، قرار داشته و در واقع، از منظر ایشان مقوله انقلاب امری بیش از یک وسیله یا واکنش محسوب نمی شود . 59 به سخن دیگر، حضرت امام برخلاف اندیشه "انقلاب برای انقلاب" به عنوان نوعی ایدئولوژی و امری ضروری برای تحریک توده های مردم، که از سوی سازمانهای چریکی و عاملان فعالیتهای مسلحانه (بویژه در دوره رژیم شاه) ترویج می شد، اصولا به جامعه ای آرام اما در فضای پویای تکامل پذیری و تربیت (نه جامعه ای با خصیصه ستیزش دائمی با دیگران) معتقد بودند، جامعه ای سرشار از قانونمندی، وحدت و همدلی (بجای تکثر و افتراق) که دائما بر محور پاکسازیهای فرهنگی و سیاسی، زمینه های هویت یابی الهی خود را ترسیم می نماید . 60
نکته دیگر و در راستای مباحث پیشین این است که در اندیشه های حضرت امام در باب تحولات اجتماعی، میان مقوله"اصلاح و هدایت" به عنوان اصلی محوری و فرایند بهره گیری از ساز و کارهای لازم در جهت اعمال تحول و تغییر اجتماعی، رابطه معنی دار و منطقی وجود دارد . به کلام واضح تر، حضرت ایشان در جهت ترسیم رابطه مزبور، به نوعی "قاعده تدرج" معتقد می باشند . بر این اساس، مقابله اصلی با رژیم سیاسی منحرف و در نهایت فعال و تعمیق سازی روند بسیج سیاسی برای اضمحلال آن، منوط به بهره گیری اولیه از ساز و کار"پند و اندرز و ارائه راهکارهای مناسب و ضروری به دولتمردان نظام سیاسی پیش گفته برای ازگشت به مسیر اصیل و مطلوب خداوند و مردم بوده و بهره گیری از شیوه های دیگر چون تظاهرات و اعتصاب تا جنگ مسلحانه، متاخر بر ساز و کار مزبور می باشد . 61
مطلب پایانی و قابل توجه این است که همانگونه که از چگونگی ارجاعات مربوط به هر محور مشهور می باشد، نکات مورد نظر حضرت امام در مورد تحولات اجتماعی، از سیر توالی و تداوم تاریخی خاصی برخوردار است و قاطبه شاخصهای مزبور در مقاطع گوناگون دوران رهبری انقلابی ایشان، مورد تاکید قرار گرفته است . براین اساس می توان گفت که نگرش و مجموعه برداشتهای حضرت امام در زمینه تحولات اجتماعی و مقوله انقلاب، از نوعی انسجام و استحکام مفهومی خاصی برخوردار است .
پی نوشت ها:
1 . م . ک: تدا اسکاچ پل، دولتها و انقلابهای اجتماعی، ترجمه، سید مجید روئین تن (تهران: سروش، 1376، صص 22 - 19 .
2 . اریک جی هابزبام، "انقلاب"، ترجمه، سیاوش مریدی، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، سال یازدهم، شماره نهم و دهم (خرداد و تیر 1376)، ص 144 .
3 . اسکاچ پل، همان، ص 31 .
4 . م . ک: حسین بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، (تهران: دانشگاه تهران، 1372)، صص 75 - 21 .
5 . حمیدرضا اخوان مفرد، "رهیافتهای مختلف در تحلیل انقلاب اسلامی ایران"، نامه پژوهش، سال سوم و چهارم، شماره 13 و 12 (بهار و تابستان 1378)، ص 236 .
6 . همان، صص 7 - 236 .
7 . صحیفه نور، ج 4، ص 166 .
8 . همان، ص 167 .
9 . همان ، ج 13، ص 217 .
10 . ن . ک: "نوع انسان در دنیا با معاونت و معاضدت بعضی، زندگانی راحت می تواند بکند، زندگانی انفرادی برای هیچکس میسور نیست، مگر آنکه از جامعه بشریت خارج شده، به حیوانات وحشی ملحق گردد" .
11 . ن . ک: "انسان در اجتماعات بزرگ نظیر راهپیمائی ها تحت تاثیر واقع می شود و چه بسا که از خود بیخود می شود و از یک شعار و فریادی توجه و تبعیت می کند" . صحیفه نور، ج 19، ص 47 .
12 . صحیفه نور، ج 15، صص 8 - 146 .
برای این بحث از منبع زیر نیز استفاده شده است:
علی اصغر توحدی، قرائت امام خمینی از سیاست، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی (1378)، صص 65 - 62 .
13 . صحیفه نور، ج 4، صص 3 - 121 .
14 . م . ک: سید جواد طاهائی، "تاملی درباره مفهوم جامعه از دیدگاه امام خمینی"، حضور، شماره 13 (زمستان 1376)، صص 6 - 145 .
15 . صحیفه نور، ج 7، ص 129; ج 8، ص 16; 15، ص 228 .
16 . همان، ج 1، صص 40 و 49 و 186; ج 3، ص 66; ج 4، ص 47; ج 7، ص 129 .
17 . همان، ج 1، ص 273; ج 2، ص 117; ج 3، ص 167; ج 18، ص 219 .
18 . همان، ج 1، صص 89 و 190; ج 2، ص 58; ج 3، ص 13; ج 7، ص 73 .
19 . همان، ج 1، صص 216 و 220; ج 2، ص 264; ج 5، ص 42; ج 13، ص 283 .
20 . همان، ج 1، ص 57; ج 2، ص 46; ج 4، ص 47; ج 5، ص 92 .
21 . همان، ج 1، ص 102; ج 5، ص 114; ج 17، ص 36; ج 20، ص 232 .
22 . ولایت فقیه (تهران: دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 13; صص 157، 190; صحیفه نور، ج 1، ص 85; ج 4، ص 40; ج 12، ص 279 .
23 . ولایت فقیه، همان، صص ; صحیفه نور، ج 1، ص 101 .
24 . همان، ج 2، ص 207; ج 9، ص 195; ج 19، ص 9 .
25 . همان، ج 1، ص 85; ج 2، ص 149; ج 4، ص 40; ج 19، ص 93 .
26 . همان، ج 3، ص 29; ج 5، ص 65;
27 . همان، ج 2، ص 15; ج 4، ص 225; ج 7، ص 27 .
28 . همان، ج 1، ص 38; ج 2، ص 39; ج 5، ص 222 .
29 . همان، ج 2، ص 60; ج 4، ص 92; ج 5، ص 91، ج 19، ص 253 .
30 . همان، ج 2، ص 62; ج 3، ص 252; ج 4، ص 273
31 . همان، ج 1، ص 186; ج 3، ص 47; ج 7، ص 47; ج 9، ص 72 .
32 . همان ، ج 5، ص 91; ج 7، ص 60; ج 9، ص 110; ج 10، ص 233 .
33 . همان، ج 1، ص 186; ج 10، ص 233; ج 20، ص 236 .
34 . همان، ج 1، ص 214; ج 3، ص 116; ج 7، ص 58; ج 16، ص 26 .
35 . همان، ج 2، ص 40; ج 4، ص 65; ج 7، ص 135; ج 11، ص 253 .
36 . همان، ج 2، ص 266; ج 5، ص 151; ج 7، ص 262; ج 19، ص 11 .
37 . همان، ج 1، ص 27; ج 4، ص 72; ج 6، ص 153; ج 14، ص 12 .
38 . همان، ج 8، ص 158; ج 12، ص 16; ج 19، ص 269 .
39 . همان، ج 5، ص 100; ج 7، ص 117; ج 10، ص 93 .
40 . همان، ج 5، ص 244; ج 8، ص 126; ج 11، ص 73 .
41 . همان، ج 5، ص 213; ج 8، ص 45; ج 10، ص 12 .
42 . همان، ج 15، ص 10; ج 19، ص 62 .
43 . همان، ج 16، ص 181 .
44 . همان، ج 4، ص 100; ج 11، ص 58 .
45 . همان، ج 2، ص 255; ج 4، ص 207; ج 5، ص 274 .
46 . همان، ج 2، ص 192; ج 10، ص 40 .
47 . همان، ج 5، ص 100; ج 10، ص 121; ج 17، ص 159 .
48 . همان، ج 7، ص 240; ج 16، ص 12; ج 18، ص 201 .
49 . همان، ج 3، ص 227; ج 11، ص 31; ج 13، ص 47 .
50 . همان، ج 2، ص 192; ج 5، ص 42; ج 19، ص 203 .
51 . همان، ج 16، ص 30; ج 17، ص 227; ج 19، ص 62 .
52 . همان، ج 2، ص 139; ج 5، ص 185 .
53 . همان، ج 2، ص 112; ج 5، ص 171; ج 6، ص 16 .
54 . همان، ج 4، ص 92 .
55 . همان، ج 3، ص 34 .
56 . همان، ج 5، ص 217; ج 7، ص 118; ج 10، ص 118 .
57 . همان، ج 7، ص 20; ج 11، ص 170 .
58 . همان، ج 19، ص 110; ج 21، ص 107 .
59 . طاهایی، همان، ص 146 .
60 . م . ک: همان، صص 7 - 146; صحیفه نور، ج 2، صص 8 - 246 .
61 . م . ک: محمدرضا دهشیری، "نظریه انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) "، حضور، شماره 26 (زمستان 1377)، ص 47 .

تبلیغات