اقنوم احد در فلسفه ی نوافلاطونی و اندیشه ی اسماعیلیه
آرشیو
چکیده
اسماعیلیه به عنوان یکی از مذاهب زیر مجموعه ی شیعه، در مباحث کلامی و فلسفی متأثر از فلسفه ی افلاطونی و نوافلاطونی هستند. این گروه با الهام از فلاسفه ی نوافلاطونی، خدا، عقل و نفس را در برابر احد، عقل و نفس نوافلاطونیان ، پدر ، پسر و روح القدس کلیسا و نیک، عقل و روح افلاطونی قرار می دهند. در اقانیم ثلاثه نوافلاطونیان، رابطه ی اقانیم طولی است، چنان که در فلسفه ی افلاطونی این رابطه طولی است اما در تثلیث مسیحیت رابطه ی اقانیم عرضی و همه در یک مرتبه هستند. در نگاه اسماعیلیه نیز رابطه ی اقانیم طولی است و نه عرضی. اقنوم اول اسماعیلیه همانندیهای بسیاری با اقنوم اول نوافلاطونیان دارد. فلاسفه ی نوافلاطونی، عقل را قادر بر شناخت اقنوم اول نمی دانند و توصیف احد را به صفات روا نمی بینند و اندیشمندان اسماعیلی نیز توانایی عقل بر درک و فهم احد را بر نمی تابند و توصیف حق تعالی را به صفات پذیرا نیستند. هدف این پژوهش نشان دادن همانندیهای اقنوم نخست از اقانیم ثلاثه ی نوافلاطونیان و اسماعیلیه است و روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. منابع این نوشتار، همه از آثار اصلی اسماعیلیه است و در گزارش نظریات اندیشمندان اسماعیلی از منابع مخالفین اسماعیلیه استفاده نشده است. در ترتیب گزارش و تحلیل نظریات ، تقدّم و تأخر نظریات مد نظر قرار گرفته است.Aqnum Ahad in Neo-Platonic philosophy and Ismaili thought
Ismaili as a subset of Shiite religions are influenced by both Platonic and Neo-Platonic philosophical and philosophical discussions. Inspired by Neo-Platonic philosophers, this group puts God, reason and soul against God, the Neo-Platonic intellect, father, son and Holy Spirit of the Church and the good, the Platonic intellect. In the neo-Platonic tertiary system, the relation of the global system is as long as in Plato's philosophy, but in the Christian Trinity the relation of the transcendental system is one and the same. In Ismaili's view, the relationship between the two is also rather longitudinal. Ismailia's first dynasty has many similarities with the first dynasty of the Neo-Platonians. Neo-Platonist philosophers do not consider reason capable of recognizing the first trait and do not view the description of Ahad as valid and the Ismaili scholars do not reflect the ability of reason to understand and understand Ahad and do not accept the description of transcendence on acceptable attributes. The first resemblance is to neo-Platonic and Ismaili scholars. The method of this research is descriptive-analytical and the sources of this article are entirely from the original Ismaili works and have not been. And the theory behind it has been taken into account.