آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

پیش‏گفتار
بزرگداشت نراقى‏ها، افزون بر پاسداشت و قدردانى از بزرگان دین، یادآورى و بازسازى فرهنگ و میراث گرانبهایى است که آن بزرگواران، در فهم و گسترش آن عمر نهادند و با انبوه مشکلات طاقت فرسا، اسلام ناب و آرمان‏هاى اهل بیت‏علیهم السلام را به مردم شناساندند . و کاروان اندیشه بشرى را گامى به پیش بردند .
یادکرد نراقى‏ها تجلیلى است از غیرت دینى و تلاش آن بزرگمردان براى ایجاد حکومت دینى و اقتدار و عزت اسلامى .
کند و کاو در آموزه‏ها و روش تربیتى مدرسه نراقى‏ها ضرورتى است که نباید فراموش شود و راه کارهاى آموزنده و انسان‏ساز آنان هماره راهنماى حوزویان باشد .
استاد حسن زاده آملى در باره این دو مى‏گوید:
«وقتى در محضر مبارک حضرت استاد، علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان تشرف داشتم، از نراقیان سخن به میان آمد . فرمودند: نراقیان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناخته‏اند .» (1)
این نوشته نگاهى است‏به راهنمایى‏هاى آموزشى و تبلیغى نراقیان
اهمیت تحصیل علوم دینى
آشنایى با تعالیم دین و آموزش آن به دیگران نه تنها پسندیده بلکه واجبى عینى است .
شرایط تحصیل دانش در دوره نراقى‏ها مشکل‏تر از این زمان بود . طلاب براى ورود به مراکز درسى از زادگاه خود هجرت مى‏کردند و ناگزیر بودند براى کسب دانش، رنج غربت و فقر و بى‏چیزى را به جان بپذیرند .
نراقى‏ها در روزگار غربت اسلام و روحانیت، مردم را تشویق مى‏کردند تا حوزه‏ها را پرسازند و میراث عالمانى را که در طول قرن‏ها، اندک اندک گرد آمده، از تندباد حوادث نگه‏دارند .
ملااحمد، در آن شرایط تاریخى درس خواندن را جهاد اکبر و تکلیفى دشوار مى‏شمرد:
«و اشد منها الجهاد الاکبر مع احزاب الشیطان و المهاجرة عن الاوطان لتحصیل ما وجب من مسایل الحلال و الحرام و ترک الرسوم و العادات المتداولة بین الانام، المخالفة لمایرضى به الملک العلام .» (2)
کوشش‏هاى نراقى‏ها در تحصیل
ملا مهدى بسیار سخت کوش بودند و با دست تنگى و در شرایط سخت و دشوار با سرمایه مناعت طبع درس مى‏خواند و هیچ حادثه و کار شخصى، او را از درس و مباحثه باز نمى‏داشت . براى عمر و فرصت‏اش ارزش قایل بود و آن را به سادگى از کف نمى‏داد .
ایام فراغت و وجود اساتید بزرگى چون ملااسماعیل خواجوى، شیخ محمد هرندى، میرزانصیر اصفهانى و آقا محمدباقر بهبهانى و شیخ یوسف بحرانى او را بر تلاش و جدیت‏بیشتر در کسب علم وا مى‏داشت . ملامهدى در ایام تحصیل، شب و روز نمى‏شناخت . او تنها در وقت وفات پدر چند روزى از نجف به کاشان آمد و پس از اداى احترام به پدر وصله ارحام و سامان دادن به کارها به شتاب به مدرسه بازگشت . (3)
ملااحمد نیز روش پدر را در پیش داشت و در همه دوران عمر براى تحصیل مرزى نمى‏شناخت و در همه حال براى فهم و پژوهش و روشن شدن ابهامات علمى در تکاپو بود .
در دوران جنگ‏هاى ایران و روس، علماى اسلام بویژه نراقى، در فرصت‏هاى به دست آمده به تحلیل و کند و کاو مشکلات علمى مى‏پرداختند (4) و در مسایل مربوط به جنگ و جهاد بحث مى‏کردند .
ملا مهدى پس از فراغت از تحصیل به کاشان باز گشت، به برکت وجودش آن شهر دارالعلم و مجمع علما شد . ایشان در کاشان به تربیت و آموزش طلاب مشغول شد و ریاست مدرسه و حوزه کاشان بر عهده ایشان بود . (5) پس از وفاتش در سال 1209 ق یاست‏حوزه به ملااحمد منتقل شد و او راه پدر را در تربیت طلاب پى گرفت . (6)
حال به دستورالعمل و راهنمایى این رادمردان براى بهره‏ورى نیکوتر از علوم حوزوى و شرایط استاد و شاگرد مى‏پردازیم .
استعداد سنجى
ملااحمد در بیان راه‏هاى آموزش دین بر سنجش استعداد و علاقه نوجوانان تکیه مى‏کند و مجبور کردن آنان به کارى که دلبستگى ندارند را تباهى عمر مى‏شمرد:
«و بعد از آن که این ادب را به فرزند آموختى، ملاحظه کن که قابلیت و استعداد کدام علم و صنعت را دارد . پس او را به آموختن آن بدار و نگذار که مشغول امرى شود که استعداد ندارد تا عمر او ضایع نگردد .» (7)
ملااحمد افراد مستعد و علاقه‏مند به تحصیل علوم دینى را بر مى‏گزید و با شکوفا کردن استعدادها آنان را در دانش مورد علاقه‏شان آموزش مى‏داد و این یکى از اسرار برکت و پربارى حوزه نراقى‏ها بود .
استاد شایسته
استاد دانا و فرزانه و خوش سخن نقش به سزایى در رشد شاگردان دارد .
در تاریخ حوزه از استادانى نامور و پرتجربه فراوان یاد شده که ویژگى‏هاى ممتازى در تدریس و تربیت‏شاگردان داشته‏اند و توانسته‏اند شاگردان ارزشمندى را در حوزه تربیت کنند . (8)
ملامهدى، توجه به استادان فرزانه و پرهیز از ناشایستگان را تاکید مى‏کند:
«آگاه به احوال روزگار مى‏داند، آداب درس خواندن و درس دادن در میان مردم غریب مانده و افراد خبره برآنند . روزگار و مردم‏اش فاسد شده‏اند و کسانى بر مسند تدریس تکیه زده‏اند که دانش‏شان اندک و نادانى شان بیش‏تر است . جایگاه دانش و دانشمند سقوط کرده و آداب دانش آموزى در میان جویندگان از میان رفته است‏» . (9)
پرورش نیروى اندیشه
اندیشه ورى، راه اساسى دستیابى به مطالب به شکل علمى است، در سایه تفکر و تدبر، دانش قوام مى‏گیرد و آدمى با تجزیه و تحلیل آموزه‏ها آن را در گنجینه حافظه مى‏سپارد .
در مدرسه نراقى‏ها، افزون بر استاد و راهنما و متون درسى، طلاب به اندیشه ورى تشویق مى‏شدند، تا در سایه تفکر حصار تقلید را بشکنند و نوآورى کنند . به گفته ملا احمد، کسان بسیار، سال‏ها در مدرسه مانده و به جایى نرسیده‏اند، و علت آن این نبود که آنان، کم‏تر استاد دیده‏اند . بلکه عقب ماندگى آنان بر اثر بى‏توجه‏اى به نیروى فکر و اندیشه‏شان بود . آنان به جاى مطالعه و کندو کاو و فهم مطلب، سال‏ها در پى استاد دویده و دفترها از تقریرات درسى انباشته بودند، ولى مجالى براى تجزیه و تحلیل آموخته‏ها براى خود فراهم نکردند .
فاضل نراقى، که خود از علماى بارز بود و در نگاه شیخ انصارى علامه و جامع معقول و منقول و حافظ فروع و اصول بود، (10) از بسیارى از علماى معاصرش استاد کم‏تر دیده بود و به جاى رفتن به این درس و آن درس، در نکته‏ها دقت مى‏کرد و آن را با هم‏قطاران و طلاب به گفت‏وگو مى‏گذاشت و در سایه تلاش فکرى به مرحله استنباط رسید و تالیفات ارزشمند و گران سنگى از خود به یادگار گذاشت .
داورى علامه امین در حق نراقى: که چون استاد کم‏تر دیده و از کتاب‏ها استفاده کرده، نوشته‏هایش پرقیمت نیست (11) ، جاى نقد و پرسش دارد و شواهد عینى آن را تایید نمى‏کند .
نراقى، در تحقیق و نوآورى از بسیارى از معاصرانش پیش‏تر است . شاگردش شیخ انصارى نیز که شیوه استادش نراقى را طى کرد در تحقیق و نوآورى از دیگران پیش‏تر بود (12)
ملااحمد در اهمیت توجه به نیروى اندیشه نوشته است:
«شکى نیست که حصول ملکه اجتهاد و فهم آیات و اخبار و کلمات علماى ابرار، موقوف است‏به تکمیل قوه نظریه و تشحیذ ذهن و خاطر . و این امور [درسهاى رسمى] موجب ازدیاد قوه نظریه و تشحیذ ذهن مى‏گردد، پس تامل در این امور از ابتداء از براى طالب فى الجمله مطلوب و سعى در آن‏ها مرغوب است و بسا باشد که لازم باشد . بلکه مقصود آن است که در این امور به قدر ضرورت اکتفا کند . پس اگر تا ممکن باشد تشحیذ ذهن مطلوب و تقویت قوه نظر مستحسن باشد باید آدمى همه عمر خود را صرف آن کند .» (13)
روش‏شناسى
ملااحمد نراقى، در روش کسب دانش بر فهم آگاهانه مسایل تاکید دارد و بر آن است که طلبه نباید کورکورانه به درس بنشیند . باید بفهمد آغاز و پایان و فایده این مساله کدام است . سرچشمه و تاریخ مساله از کیست؟ و در مجموعه جهان بینى و شریعت در کجا قرار دارد . در آن صورت طلبه افزون بر آن که از روى نشاط درس مى‏خواند، راهگشاى دیگران نیز خواهد بود . نراقى در نکوهش درس خواندن و درس دادن ناآگاهانه برخى از افراد، نوشته است:
زان قضیه هیچ نه آگاهیش
نى مقدم داند و نى تالیش
گرنه اصل آن از او پرسى به جد
یا عنودى خواندت یا مستبد
منشاء آن را نداند از چه خواست
مبداش چه، منتهاى آن کجاست؟
چون قضایایش نبود از اجتهاد
آن نتایج جمله از تقلید باد
پس بود تقلید، یکسر علم او
کى ز گربه شیر زاید اى عمو (14)
هم‏اندیشى و تبادل‏نظر
داد و ستدهاى علمى از راه‏هاى کسب دانش و روشن شدن حقایق است، در گذشته حوزه‏ها، تشکیل مجالس مناظره، گفت‏وگوهاى چند جانبه، نامه نگارى‏هاى علمى از کارهاى رایج میان علما بود . علما از این راه از نظریات یکدیگر سود مى‏بردند و اشتباهات علمى همدیگر را اصلاح مى‏کردند .
علامه ملامهدى نراقى با سید بحرالعلوم دادو ستد علمى داشت . او نوشته‏هاى خود را براى نقد و ارزیابى به نجف مى‏فرستاد . پس از فرستادن یکى از نوشته‏هایش براى سید، خطاب به او نوشت:
الاقل لسکان ذاک الحمى
هنیئالکم فى الجنان الخلود
افیضوا علینا من الماء فیضا
فنحن عطاش و انتم ورود
اى رسول ما به ساکنان آن حمى (حریم) مرتضى بگو: خلود در بهشت‏شما را گوارا باد بر ما آبى افاضه کنید که ما تشنه و شما سیرابید .
سید بحرالعلوم در پاسخ نوشت:
الاقل لمولى یرى من بعید
جمال الحبیب بعین الشهود
لک الفضل من غائب شاهد
على شاهد غائب بالصدوم
فنحن على الماء نشکوه الظماء
و انتم على بعد کم بالورود
اى رسول ما به آقایى که از دور جمال دوست را با چشم شهود مى‏بیند بگو: تو را که غائب حاضرى، بر این حاضر غائب، فضل و برترى است; زیرا که ما در کنار آب از تشنگى مى‏نالیم و شما که دورید وارد بر آیید . (15)
مولى احمد نراقى با عالم فیلسوف و فقیه نامور، مولى اسماعیل کاشانى داد و ستد علمى داشت . نراقى پس از نگارش کتاب مناهج الاحکام آن را به مولى اسماعیل هدیه کرد . او پس از مطالعه و بررسى کتاب در سال 1235 ق بر آن تقریظ نگاشت . (16)
نراقى، با شاگردان فاضل و برجسته خود نیز تبادل علمى داشت . او شیخ مرتضى انصارى را بسیار دوست مى‏داشت و با او نشست‏هاى علمى بسیار داشت‏به استفاده علمى از شیخ اعتراف مى‏کرد . (17)
علما در سفر جهادى با روس نیز با یکدیگر گفت‏وگوهاى علمى داشتند و در باره مساله مرزهاى جهاد و چگونگى دفاع از کیان اسلام و ایران با یکدیگر هم اندیشى مى‏کردند . ملااحمد در این نشست‏ها هماره شرکت فعال داشت . (18)
اولویت‏هاى آموزشى
در گذشته بیش‏تر دانش‏هاى جامعه در مدارس حوزوى رواج داشت . از این رو ملامهدى فیلسوف و ریاضى دان بود . و ملااحمد در کیهان‏شناسى سررشته داشت .
ملااحمد آموختن دانش‏هایى مانند طب و هندسه و دیگر علومى که زندگى اجتماعى مردم بدان وابسته است را واجب کفایى مى‏شمارد .
ولى دانش‏هاى اصلى براى حوزه‏ها در دیدگاه او عبارت بودند از:
× دانش عقاید و علم شناخت آرا و اندیشه‏ها .
× دانش اخلاق و ارزش‏ها و آداب‏ها .
× دانش فقه و دستور العمل زندگى .
روش تحصیل و تحقیق در علم کلام در دیدگاه نراقى
نراقى پژوهش در باورها را اصلى‏ترین دانشى مى‏شمرد که باید بدان همت گماشت . او براى شناخت هستى و آغاز و انجام جهان و شرایع آسمانى و پاسخ به شبهه‏ها، دانستن علم کلام و آشنایى با فلسفه را لازم مى‏داند . براى فهم شریعت و راه و رسم درست زندگى از هر دو باید بهره برد .
نراقى افرادى را که تنها به ظواهر آیات و روایات بسنده مى‏کنند و در فهم دین از نیروى عقلانیت‏بهره نمى‏گیرند و بدون بصیرت، حکیمان را زندیق و بدکیش مى‏خوانند، ناآگاه مى‏داند و آنان را به تدبر و اندیشه فرا مى‏خواند و از آن سو، کسانى که تنها در پى سخنان فیلسوفان یونانى‏اند و به میراث اسلامى و متون روایى بى‏توجه‏اند را نادان خطاب مى‏کند، او مى‏گوید:
خرد، بى‏رهبرى شریعت ره به جایى نمى‏برد و این دو، دو بال هدایت و پرواز انسان به سوى خدایند و در نهایت . . . و چون خواهى که جامع میان عقلیات و نقلیات باشى باید در هر دو وسط و میانه را اختیار کنى . (19)
علم اخلاق در منظر نراقى
ملااحمد به استادان و شاگردان مدرسه اندرز مى‏داد که در کارها بر خدا تکیه کنند و براى خدا درس بخوانند و براى خرسندى او تدریس کنند و امیدشان به خدا باشد، زیرا رستگارى در تهذیب نفس و هلاکت در واگذارى آن است . او مى‏گوید:
«معلم در تعلیم قصد تقرب به خدا داشته باشد و غرض او از درس گفتن جاه و ریاست و بزرگى و شهرت و مقصودش مجمع آرایى و منظورش خودنمایى نباشد . یا طمع وظیفه سلطان یا مال دیگران او را به تعلیم وا نداشته باشد، بلکه منظور او به غیراز ارشاد و احیاى دل‏هاى مرده و رسیدن به ثواب‏هاى پروردگار، چیزى نباشد .» (20)
پاسدارى از عزت نفس و کمال اخلاقى
او تاکید مى‏کند طلاب، نفس خود را عزیز دارند و گوهر جان را به پاى دین مداران نریزند و خود را ارزان نفروشند .
او مى‏گوید:
«از همراهى و همنشینى جاهلان و فرومایگان بپرهیز و از همنشینى کسانى که دائما در پى نام و نانند بگریز که دلت را سیاه مى‏کند . . . بر تو باد به قناعت و کفاف و دورى از اسراف که قناعت، گنجى پایان‏ناپذیر است .» (21)
اصول اخلاقى در آموزش و تعلیم
ملااحمد بر آن است که محیط آموزشى و روابط استادان و شاگردان از نخستین مراحلى است که طلاب باید آداب و ارزش‏هاى اسلامى را تمرین کنند، به روابط گرم و دو جانبه استادان و شاگردان از زمینه‏هاى مهم رشد و تکامل انسانى و علمى محیطهاى آموزشى است .
استاد پدر معنوى شاگرد است و احترام او، احترام خداوند و کمک به استاد مایه خرسندى خداوند و فروتنى در برابر او، خاکسارى در برابر علم و دانش است:
«حقوق معلم خود را بشناسد و ادب او را نگه دارد و فروتنى و خشوع نسبت‏به او به جا آورد و در برابر او سخنى را برآورد نکند و به دل، او را دوست دارد . . . زیرا که او پدر معنوى و والد روحانى اوست و حقوق او از سایر آباء بیش‏تر است . و هم‏چنین ادب و احترام سایر علما را بکند . خصوصاکسانى که از کتب آن‏ها منتفع شده و یا علم آن‏ها به واسطه به او رسیده .» (22)
انتقاد و نقد استاد باید با مدارا و آهستگى و ادب همراه باشد . طالب دانش، بردبار باشد و با تصور نادرست‏بودن اندیشه‏هاى گذشتگان به رد آن بر نخیزد و زبان طعن و انکار بر آنان نگشاید و اگر پس از سعى و تلاش، سخنى را ناصواب یافت‏به نیکویى نادرستى آن را اثبات کند .
استاد نیز بر جوینده دانش، مشفق و مهربان باشد، او را همانند فرزندى خیرخواه بپروراند و استاد با شاگردان مانوس باشد . به درد دل آنان گوش فرا دهد و ایشان را گام به گام پیش برد و بر اخلاق و تربیت و تحصیل آنان نظارت داشته باشد و تجربه‏ها و دست آوردهاى معنوى خود را به آنان منتقل سازد .
اگر در درس شبهه‏اى مطرح شد که استاد، پاسخ آن را به درستى نمى‏داند، سکوت کند و جواب آن را به فرصتى دیگر وا گذارد و با پاسخ‏هاى ناپخته و آشفته، ذهن شنوندگان را بیراه نبرد و آنان را از رشد و پویایى باز ندارد .
مرحوم نراقى در فصلى دیگر غرور علمى را مایه شکست و رکود علم مى‏داند . او از کسانى یاد مى‏کند که در پى بى‏توجه‏اى به تهذیب نفس و غرور علمى به همه کس بى‏اعتنایند و خود را افلاطون زمان مى‏شمرند و از این راه است که از کمال و رشد باز مى‏مانند . (23)
چگونگى آموزش فقه در منظر نراقى
فقهى که ملااحمد در پى آن بود، داراى چند ویژگى بود:
1 . پویایى:
در نگاه نراقى، فقه برنامه زندگى است و ناظر بر زندگى و شرایط انسان‏ها تنظیم و تشریع شده است . بسیارى از احکام و دستورات دینى به طور مطلق تشریع شده‏اند و زمان و مکان و گذشت روزگار شیوه اجراى آن را دگرگون نمى‏سازد . (24) ولى برخى از احکام و دستورات شرعى با توجه به شرایط تاریخى ویژه‏اى تشریع شده و با تغییر زمان و مکان دگرگون مى‏شود .
و چه بسا باشد موافق مصلحت زمانى حکمى باشد که زمان دیگر اقتضاى خلاف آن کند . (25)
در کتاب معراج السعاده و دیگر کتاب‏هاى اخلاقى و فقهى ملااحمد نمونه‏هاى روشنى از تغییر احکام و شیوه انجام تکالیف و آداب به تفاوت زمان‏ها و مکان‏ها یاد شده است .
2 . در برداشتن احکام اجتماعى:
ملا احمد فقه را دستور زندگى و قانون اداره جامعه مى‏داند، او بر آن است که احکام اسلام دایمى است و براى همه امور زندگى مردم از اقتصاد و سیاست و زمامدارى دستور و توصیه دارد . و طالب فقه، باید به همه این‏ها آگاهى پیدا کند; آن کس که تنها به احکام فردى توجه دارد و از دستورات اقتصادى و سیاسى رویگردان است، اسلام و انسان را تجزیه کرده است و در فهم دستورات فردى دین نیز با مشکل روبه‏رو مى‏شود . نراقى، به برخى از این کسان که دین را در بخشى از دستورات عبادى مانند نماز و روزه و احکام حیض و نفاس خلاصه کرده‏اند و از دستورات اجتماعى مانند: امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح اجتماع و فقر ستیزى و عدالت اجتماعى و شیوه زمامدارى بیگانه‏اند، خرده مى‏گیرد و بر آن است که اینان فقیه نیستند .
گوییا نشنیده غیر از فانکحوا
طلقوا و فاغسلوا و امسحوا
ما ان امروز عناقد هلک
ثلث ثلثان کرد باید ما ترک (26)
او بر آن است که فقها باید دستورات اجتماعى اسلام را احیا کنند، و در برنامه‏هاى درسى، سخنان و سیرت پیامبر و امامان بویژه سیره حکومتى امام على‏علیه السلام و خطبه‏هاى انسان‏ساز و آرمانى نهج‏البلاغه در دستور کار قرار دهند . (27)
جایگاه دانش‏هاى مقدماتى در دیدگاه ملااحمد نراقى
عقاید و اخلاق و احکام در حوزه نراقى‏ها اولویت‏هاى آموزشى‏اند و دیگر دانش‏ها مانند ادبیات مقدمه و ابزار هستند و باید به قدر ضرورت و رساندن طلبه به مقصد از آن استفاده شود .
ادبیات و منطق مقدمه است و نباید وقت طلبه را آن‏چنان به خود مشغول دارد که از ذى المقدمه نیز تجاوز کند . هم‏چنین نباید نسبت‏به آن بى‏توجه باشد که بى‏وسیله و ابزار به هدف نتوان رسید .
کسان بسیار در اثر بى‏توجه‏اى به عرف و زبان زمان نزول قرآن و صدور روایات، در درک قرآن و سنت‏به خطا رفته‏اند . ولى این دانش با همه جایگاه بلند آن، مقدمه است:
باید به قدر ضرورت در آن‏ها اکتفا کند و بسیارند که عمر خود را صرف مسایل صرف و نحو کرده و در معانى و بیان به حد انتها رسیده و از مسایل شرعیه بى‏خبر . (28)
دانش قرائت و تدبر در مخارج حروف نیز به قدر ضرورت لازم و صرف همت و ذهن و اندیشه، بیش از آنچه ما را به هدف قرآن برساند، پیش از آنکه ابزار فهم قرآن باشد ما را از هدف و معانى قرآن دور مى‏سازد . (29)
دانش منطق و علم کلام نیز مقدمه درست‏سخن گفتن و دفاع از دین است . به گفته نراقى:
و از جمله مغرورین ایشان طایفه‏اى هستند که اکثر عمر خود را صرف علم کلام و مجادلات نمود و اکثر اوقات خود را صرف تعلیم آداب مناظره رسانیده در ایراد شکوک و شبهات، تالیفات ساخته و پرداخته، نه در عقاید دینیه از مرتبه پست‏ترین عوام تجاوز نموده و نه یک مذهبى را پا بر جا کرده . (30)
فایده بعضى از مسایل این علم آن است که اگر ملحدى یا صاحب بدعتى در مقام تخریب دین بر آید، صاحب علم و جدل، تشکیکات او را به قواعد علم مناظره دفع کند .
پرهیز از کندو کاو در مسایل غیر ضرورى
در میان مطالب درسى حوزه در فقه و اصول و کلام و . . . مسایلى وجود داشته و دارد که نیازمند تهذیب است . به تعبیر علما: این موضوعات تنها فایده علمى و تفننى دارد و در شناخت دین و در مرحله عمل تاثیرى ندارد . کندوکاو در آن موضوعات نه تنها طالب را در رسیدن به هدف کمک نمى‏کند که او را از مقصد دور ساخته و فهم مساله را نیز مشکل‏تر مى‏سازد .
علامه نراقى در این باره مى‏گوید:
گاه است از براى عبارتى وجوه بسیار و احتمالات بى‏شمار پیدا مى‏کنند و مدت‏هاى مدید از عمر را به دانستن احتمالات عبارت مخالف مذهبى یا فاسقى در مساله، که نه در کار دنیا مى‏آید و نه آخرت، ضایع مى‏کنند و این عمل لغو را کمال و دانش مى‏دانند . (31)
اعتراض دیگر نراقى، به صرف فرصت‏هاى طلایى طلاب در حل و گشودن فرضیه‏هاى نادر و کم‏اثر فقهى است; چه برخى از استادان در مسایل غیرضرورى و یا موضوعات آشکار و غیر مبهم که منبع و مآخذ آن روشن است، بیش از نیاز درنگ مى‏کنند
و هم‏چنین در استخراج و استنباط مسایل غیر مهمه و فروض نادره که یقین یا ظن به عدم احتیاج آن‏ها حاصل است و طالب کمال و سعادت باید دامن خود را از امثال این امور برچیند . (32)
برخى از استادان روزها فرصت طلاب را در مسایل غیرضرورى و فروض نادر باب طهارت و یا برخى از فروض نادر باب نکاح، به کار مى‏گیرند و براى آنان فرصتى براى کندوکاو در مسایل مورد نیاز جامعه باقى نمى‏ماند .
نراقى، در ادامه سخن بر برخى از حوزه‏هاى درسى خرده مى‏گیرد، زیرا آنان اسلام را تجزیه کرده و تنها به بخشى از دستورات اسلام بسنده کرده‏اند در حالى که حوزه‏ها باید در همه جوانب زندگى از جمله مسایل حکومتى، پژوهش و تحقیق کنند:
بر فن معاملات از علم فقه اقتصار مى‏کنند و فروع نادره و شاذه در آن را تتبع مى‏کنند . این گروه گویا نهج‏البلاغه و خطبه‏هاى امام على را در تشویق علما براى به صحنه در آوردن اسلام و تلاش براى احیاى دستورات فراموش شده دین و دفاع از فرودستان را نخوانده‏اند که با چشم‏پوشى از همه این موضوعات زندگى‏ساز سالیان سال عمر خود و طلاب را در مسایلى به کار مى‏بندند که یا وجود خارجى ندارد و بازار مسلمانان نیز با آن بیگانه است .
پیام رسانى و پاسدارى دین
از رسالت‏هاى مهم حوزه در دیدگاه نراقى‏ها، ترویج دین و زدودن شبهه‏ها و مقابله با دشمنان دین و مذهب بود; ملااحمد در اندرز به برادرش چنین نوشته است:
«و علیک بحفظ نوامیس الدین والایمان و خدمة الشریعه بقدر الامکان ; من ترویج الاحکام و نشر مسایل الحلال و الحرام و الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الجماعات و دعوة العباد الى الطاعات .» (33)
«بر تو باد به پاسدارى ناموس و کیان دین و خدمت‏به شریعت مانند: رواج دادن دستورات و قوانین دین و آگاهاندن مردم به مسایل مربوط به حلال و حرام و فرمان دادن به نیکى‏ها و باز داشتن مردم از منکر و پلیدى‏ها و بر پاى داشتن نماز جماعت و فرا خواندن مردم به فرمانبردارى خداوند .»
ویژگى‏هاى ضرورى مبلغان دین
1 . اخلاص: و این که مردم را براى خرسندى خدا به سوى خدا دعوت کند . به یاران راه و دیگر مبلغان دینى رشک نورزد و بداند هدف رساندن پیام دین به مردم است و اگر ببیند که دیگرى در این راه کامیاب‏تر و مناسب‏تر از اوست، خرسند شود از این که بارش سبک شده است، خرسند شود .
نراقى به برخى خرده مى‏گیرد:
«اگر واعظى دیگر یافت‏شود که از براى اصلاح خلق بهتر باشد و مردم به او روآورند، این بیچاره از غصه و حسد نزدیک به مردن مى‏رسد و اگر یکى مدح و ثناى آن واعظ دیگر را کند، این با آن مدح کننده دشمن مى‏گردد .» (34)
2 . هماهنگى قول و عمل
3 . پرهیز از عوام زدگى
و برابر هوس‏هاى مردم سخن نگوید که این کار به قربانى شدن هدف و آرمان‏ها مى‏انجامد . و علاج عوام زدگى در آن است که اول; نیت را براى خدا خالص کند و دوم; استقلال اقتصادى داشته باشد و همه زندگى‏اش وابسته به مردم بویژه ثروتمندان نباشد .
علامه نراقى مى‏گوید:
«سزاوار وعظ و ارشاد نیست، مگر کسى که قصد او به جز هدایت مردم نباشد و طمع او از خلق بالکلیه منقطع شده باشد و مدح و ذم در نظر او یکسان باشد . نه از مذمت ایشان مضایقه داشته باشند، بعد از آن که نزد خدا ممدوح باشد و نه به مدح ایشان شاد شود .» (35)
4 . صداقت در گفتار: و پرهیز از نقل گزارش‏هاى نادرست و احادیث‏شگفت‏انگیز و داستان‏هاى خود ساخته براى سرگرم کردن مردم نراقى . شکوه مى‏کند که کسانى از واعظان براى بازار گرمى داستان‏هاى شگفت‏انگیز و روایت‏هاى نادرست نقل مى‏کنند و براى گریاندن مردم از جعل و نقل روایت‏هاى نادرست تاریخى ابا ندارند (36) ، غافل از آن که هدف نمى‏تواند وسیله را توجیه کند و استفاده از وسیله نادرست نه تنها مردم را به هدف نزدیک نمى‏سازد که این کار تیشه به ریشه دین زده و راه انحراف و تحریف را مى‏گشاید .
5 . شناخت نیازهاى زمانه: از ابزار مهم در موفقیت پیام رسانى در دیدگاه نراقیان، آن است که مبلغ دینى، زمان و مردم و جامعه و تحولات آن را بشناسد و نیازهاى روزگار را دریابد . او مانند دید بانى است که خطر نزدیک شدن دشمن را هشدار مى‏دهد . ضرورت دارد وى شبهه‏ها و نقدهایى که از درون جامعه مى‏جوشد و یا از سوى دیگران القا مى‏شود را به نیکى دریابد و با پاسخ‏هاى در خور، راه را بر تشویش اندیشه‏ها و پراکندگى دیدگاه‏ها ببندد و نیازهاى فکرى را اشباع سازد .
سخن‏گوى دین تا ادیان دیگر را نشناسد و کتاب‏هاى آنان را نخوانده باشد، در نبرد تبلیغاتى مغلوب مى‏گردد و دشمنان با ایجاد فتنه و به‏هم در آمیختن حق و باطل و نفوذ افکار فاسد در میان مردم، آنان را گمراه مى‏کنند .
«و ان کان الاستثناء کل مایترتب علیه مقصد صحیح، کتحصیل البصیره بالاطلاع على الاراء و المذاهب و تمییز الصحیح من الفاسد و الاستعانة على التحقیق و تحصیل ملکة البحث و النظر» (37)
موارد روا بودن استفاده از کتاب‏هاى گمراه کننده، هر چیزى را که هدف و مقصد درستى در برداشته باشد را در بر مى‏گیرد . مانند: آگاهى بیش‏تر از آرا و مذهب‏ها . جدا کردن راى درست از نادرست . و بهره‏گیرى از کتاب‏هاى ضاله براى تحقیق و به دست آوردن توان بحث و مناظره .
در انجام این وظیفه مهم است که ملامهدى، افزون بر نوشته‏هاى گرانقدر در عرصه حکمت و اصول و فقه و اخلاق کتاب «الشهاب الثاقب‏» را در رد شبهه افکنى‏هاى فاضل بخارى در امامت نگاشت . (38)
در آن دوره با باز شدن درهاى سیاست‏خارجى ایران به سوى اروپا، مبلغان ترسا با تشکیل جلسه و نشر جزوه و کتاب، به تعریف و در کنار آن تبلیغ مسیحیت مشغول شدند .
نراقى اول در اصفهان زبان عبرى یاد گرفت . وى در کتاب مشکلات العلوم گفته است:
امیرمؤمنان زبان عبرى مى‏دانست و در یکى از جنگ‏ها، یکى از یهودیان با زبان عبرى رازى را به یاران خود گفت، امام متوجه آن شد و پاسخ داد . (39)
ملامهدى در عراق نیز با یهودیان مناظره کرد و از باورهاى اسلامى دفاع کرد . (40) ملااحمد نیز استاد دانش کلام بود و براى پاسخ به شبهه‏هاى ترسایانى مانند مارتین، گروهى از علماى یهودى را گردآورد و با کمک آنان با رموز تورات و انجیل پى برد و پاسخى در خور براى کتاب میزان الحق نوشته مارتین فراهم ساخت . (41)
در تبلیغ دین باید از هنر بهره جست
نراقى‏ها در ترویج‏باورها و ارزش‏ها از ادب و هنر زمانه خود غافل نبودند . هم ملامهدى و هم ملااحمد در زمینه‏هاى گوناگون ادبى ; نثر و شعر و طنز داراى تالیف‏اند . ملامهدى داراى ذوق شعرى و نثرى روان بود . او افزون بر نگارش کتاب‏هایى به زبان پارسى مانند انیس التجار نوشته‏هاى با ارزش براى عرب زبانان دارد و کتاب جامع السعادات او به زبان شیواى عربى با ساختارى زیبا و نو و عبارت‏هاى دلپذیر نوشته شده و در گسترش فضایل و مکارم اخلاق سهم بسزایى داشته و دارد .
ملااحمد، هنر دوست و هنرمند بود . وى با ادیبان کاشان نشست‏هاى انس و گفت‏وگو داشت . در این جلسه‏ها افزون بر بارور کردن ذوق ادبى و لطافت روان‏ها، در همسو کردن شاعران و هنرمندان با ارزش‏هاى اسلامى مى‏کوشید . (42)
کلانتر ضرابى در باره‏اش نوشته:
«حاجى ملااحمد حاکم شرع کاشان بود، طبع شعر داشت . لطایف و ظرایف بسیار مى‏دانست . حکایات و افسانه‏هاى شیرین از برداشت و قطعات و ظرایف خوش مضمون در گنجینه خاطر سپرده بود که ضمن صحبت، به مناسبت، بر زبان مى‏آورد . از این رو مجلس‏اش گرم بود .» (43)
او با زبان شعر و ادب به تلطیف روان‏هاى خسته و دل‏هاى فسرده کمک مى‏کرد . کتاب خزاین او آکنده از قطعه‏هاى زیبا و دلکش ادبى و هنرى است .
نراقى در مثنوى طاقدیس بلندترین معانى قرآنى را بر بال‏هاى بلند شعر نشانده و آن را در جویبار جان‏ها روان ساخته است .
معراج السعاده در گسترش ارزش‏هاى معنوى و پیام‏هاى اجتماعى از زیباترین عبارت‏ها بهره گرفته و با استفاده از نثر روان فارسى و استفاده از ضرب المثل‏ها و حکایت‏ها و سروده‏هاى شیرین فارسى و گاه عربى ارزش‏ها را در جامعه پراکنده است . کتابى که با گذشت‏سال‏ها در کنار دیگر کتاب‏هاى اخلاقى چون گلستان و بوستان سرمایه سخن واعظان را تشکیل مى‏دهد و در هر محفل و مجلس علمى جاى دارد . . . وى در کتاب الرسائل و المسائل مسایل ضرورى و مورد احتیاج جامعه آن روز را با زبان ساده به صورت پرسش و پاسخ شرح داده و گامى مفید در راه آموزش دستورات دینى در میان فارسى زبانان برداشته است .
تبلیغ گفتارى با عمل همراه باشد
ملامهدى و ملااحمد نراقى تنها با زبان و قلم، مبلغ دین نبودند، بلکه در عمل براى مبارزه با نابسامانى‏ها و رواج ارزش‏ها پیش قدم بودند . ملااحمد افزون بر آن که مردم را به مبارزه با فساد و گناه و بى رسمى فرا مى‏خواند و کارگزاران را به عدالت و دادورزى دعوت مى‏کرد، خود در عمل دادورز بود . در زندگى شخصى ساده زیست و فروتن و مردم دار بود . در زندگى اجتماعى نیز تنها دیگران را به یارى اسلام و مسلمانان تشویق نمى‏کرد، بلکه مرد عمل بود . او با همه گرفتارى‏هاى درسى و سرپرستى حوزه، براى گسترش عدالت، مسوولیت اجتماعى پذیرفت و دادرسى کاشان را پذیرفت و از جایگاه قضا و دادرسى، حق ستم‏دیدگان را از ستم‏کاران مى‏گرفت . و این کار را کم‏تر از شان خود نمى‏دانست، بلکه قضاوت و کمک به مردم و تلاش در راه اجراى حدود الهى را تکلیف مى‏شمرد و بر کسى منت نداشت، فرزندان و دست پروردگان حوزه نراقى نیز در خدمت‏به مردم و پذیرش مسوولیت‏هاى اجتماعى و پیشبرد دین، پیش‏قدم بودند .
ملا احمد و ملا محمد مهدى نراقى در جنگ‏هاى ایران و روس نیز حضور فعال داشت . او با در خطر قرار گرفتن سرزمین‏هاى اسلامى، بحث و مدرسه را رها کرد و در کنار رزمندگان در جبهه‏هاى بردع و شوشى و قراباغ حاضر شد (44) و افزون بر گشودن مشکلات فقهى رزمندگان، بر روحیه و اعتماد به نفس آنان مى‏افزود و با سخنان نغز و شیرین و یادآورى جنگ‏هاى صدر اسلام و حماسه‏هاى صفین و کربلا، به آنان درس شجاعت مى‏داد .
پى‏نوشت:
1) در آسمان معرفت، علامه حسن زاده آملى ص 308، انتشارات تشیع، قم .
2) عوائد الایام، ملااحمد نراقى، ص 69، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم .
3) ریحانة الادب، مدرس تبریزى، ج 6، ص 164، کتابفروشى خیام .
4) قصص العلماء، تنکابنى، ص 23 .
5) ریحانة الادب، ج 6، ص 146 .
6) مکارم الاثار، حبیب آبادى، ج 4، ص 1236 .
7) معراج السعاده، ص 217 .
8) قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى، ص 95، اسلامیه، تهران .
9) جامع السعادات، ج‏1، ص 109، اسماعیلیان، قم .
10) حکم نافذ آقا نجفى، موسى نجفى، 14 .
11) اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 10، ص 162، دارالتعارف، بیروت .
12) تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 7، انتشارات الزهرا .
13) معراج السعاده، ص 118 .
14) خزائن، ملااحمد نراقى، ص 145 .
15) در آسمان معرفت، ص 322 .
16) کرام البرره، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 44 .
17) معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ج 2، ص 401، کتابخانه آیت‏الله مرعشى .
18) قصص العلماء، ص 23 .
19) معراج السعاده، ص 95 .
20) معراج السعاده، ص 108 .
21) عوائد الایام، ملااحمد نراقى، ص 69 .
22) معراج السعاده، ص 108 .
23) معراج السعاده، ص 108 .
24) عوائد الایام، ص 570 .
25) سیف الامه، ملااحمد نراقى، ص 281، چاپ سنگى 1330 .
26) مثنوى طاقدیس، ملااحمد نراقى، ص 118، امیرکبیر .
27) عوائد الایام، ص 83 .
28) معراج السعاده، ص 117 .
29) همان مدرک، ص 781 .
30) معراج السعاده، صص 579 - 580 .
31) معراج السعاده، ص 580 .
32) همان مدرک .
33) عوائد الایام، ص 84 .
34) معراج السعاده، ص 584 .
35) همان مدرک .
36) معراج السعاده، ص 584 .
37) مستند الشیعه‏» ملااحمد نراقى، ج 14، ص 157، ال البیت .
38) مکارم الآثار، میرزا محمدعلى معلم حبیب آبادى، ج 1 و 2، ص 362، نشر کمال .
39) در آسمان معرفت، ص 319 .
40) سیف الامه، ص 41 .
41) سیف الامه، ص 88 .
42) یادگار نامه، حبیب یغمائى، ص 394 .
43) تاریخ کاشان، عبدالرحیم کلانتر ضرابى، ص 282، امیرکبیر .
44) مثنوى طاقدیس ملااحمد نراقى، ص 405، کتابفروشى فرهومند .

تبلیغات