رهنمودها و ارشاداتى در تحصیلات دینى برگرفته از گفتار و راهنمایىهاى نراقىها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق آموزش[اخلاق طلبگی(زی طلبگی) + دانشجویی]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی ولایت فقیه حوزه و روحانیت
آرشیو
چکیده
متن
پیشگفتار
بزرگداشت نراقىها، افزون بر پاسداشت و قدردانى از بزرگان دین، یادآورى و بازسازى فرهنگ و میراث گرانبهایى است که آن بزرگواران، در فهم و گسترش آن عمر نهادند و با انبوه مشکلات طاقت فرسا، اسلام ناب و آرمانهاى اهل بیتعلیهم السلام را به مردم شناساندند . و کاروان اندیشه بشرى را گامى به پیش بردند .
یادکرد نراقىها تجلیلى است از غیرت دینى و تلاش آن بزرگمردان براى ایجاد حکومت دینى و اقتدار و عزت اسلامى .
کند و کاو در آموزهها و روش تربیتى مدرسه نراقىها ضرورتى است که نباید فراموش شود و راه کارهاى آموزنده و انسانساز آنان هماره راهنماى حوزویان باشد .
استاد حسن زاده آملى در باره این دو مىگوید:
«وقتى در محضر مبارک حضرت استاد، علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان تشرف داشتم، از نراقیان سخن به میان آمد . فرمودند: نراقیان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناختهاند .» (1)
این نوشته نگاهى استبه راهنمایىهاى آموزشى و تبلیغى نراقیان
اهمیت تحصیل علوم دینى
آشنایى با تعالیم دین و آموزش آن به دیگران نه تنها پسندیده بلکه واجبى عینى است .
شرایط تحصیل دانش در دوره نراقىها مشکلتر از این زمان بود . طلاب براى ورود به مراکز درسى از زادگاه خود هجرت مىکردند و ناگزیر بودند براى کسب دانش، رنج غربت و فقر و بىچیزى را به جان بپذیرند .
نراقىها در روزگار غربت اسلام و روحانیت، مردم را تشویق مىکردند تا حوزهها را پرسازند و میراث عالمانى را که در طول قرنها، اندک اندک گرد آمده، از تندباد حوادث نگهدارند .
ملااحمد، در آن شرایط تاریخى درس خواندن را جهاد اکبر و تکلیفى دشوار مىشمرد:
«و اشد منها الجهاد الاکبر مع احزاب الشیطان و المهاجرة عن الاوطان لتحصیل ما وجب من مسایل الحلال و الحرام و ترک الرسوم و العادات المتداولة بین الانام، المخالفة لمایرضى به الملک العلام .» (2)
کوششهاى نراقىها در تحصیل
ملا مهدى بسیار سخت کوش بودند و با دست تنگى و در شرایط سخت و دشوار با سرمایه مناعت طبع درس مىخواند و هیچ حادثه و کار شخصى، او را از درس و مباحثه باز نمىداشت . براى عمر و فرصتاش ارزش قایل بود و آن را به سادگى از کف نمىداد .
ایام فراغت و وجود اساتید بزرگى چون ملااسماعیل خواجوى، شیخ محمد هرندى، میرزانصیر اصفهانى و آقا محمدباقر بهبهانى و شیخ یوسف بحرانى او را بر تلاش و جدیتبیشتر در کسب علم وا مىداشت . ملامهدى در ایام تحصیل، شب و روز نمىشناخت . او تنها در وقت وفات پدر چند روزى از نجف به کاشان آمد و پس از اداى احترام به پدر وصله ارحام و سامان دادن به کارها به شتاب به مدرسه بازگشت . (3)
ملااحمد نیز روش پدر را در پیش داشت و در همه دوران عمر براى تحصیل مرزى نمىشناخت و در همه حال براى فهم و پژوهش و روشن شدن ابهامات علمى در تکاپو بود .
در دوران جنگهاى ایران و روس، علماى اسلام بویژه نراقى، در فرصتهاى به دست آمده به تحلیل و کند و کاو مشکلات علمى مىپرداختند (4) و در مسایل مربوط به جنگ و جهاد بحث مىکردند .
ملا مهدى پس از فراغت از تحصیل به کاشان باز گشت، به برکت وجودش آن شهر دارالعلم و مجمع علما شد . ایشان در کاشان به تربیت و آموزش طلاب مشغول شد و ریاست مدرسه و حوزه کاشان بر عهده ایشان بود . (5) پس از وفاتش در سال 1209 ق یاستحوزه به ملااحمد منتقل شد و او راه پدر را در تربیت طلاب پى گرفت . (6)
حال به دستورالعمل و راهنمایى این رادمردان براى بهرهورى نیکوتر از علوم حوزوى و شرایط استاد و شاگرد مىپردازیم .
استعداد سنجى
ملااحمد در بیان راههاى آموزش دین بر سنجش استعداد و علاقه نوجوانان تکیه مىکند و مجبور کردن آنان به کارى که دلبستگى ندارند را تباهى عمر مىشمرد:
«و بعد از آن که این ادب را به فرزند آموختى، ملاحظه کن که قابلیت و استعداد کدام علم و صنعت را دارد . پس او را به آموختن آن بدار و نگذار که مشغول امرى شود که استعداد ندارد تا عمر او ضایع نگردد .» (7)
ملااحمد افراد مستعد و علاقهمند به تحصیل علوم دینى را بر مىگزید و با شکوفا کردن استعدادها آنان را در دانش مورد علاقهشان آموزش مىداد و این یکى از اسرار برکت و پربارى حوزه نراقىها بود .
استاد شایسته
استاد دانا و فرزانه و خوش سخن نقش به سزایى در رشد شاگردان دارد .
در تاریخ حوزه از استادانى نامور و پرتجربه فراوان یاد شده که ویژگىهاى ممتازى در تدریس و تربیتشاگردان داشتهاند و توانستهاند شاگردان ارزشمندى را در حوزه تربیت کنند . (8)
ملامهدى، توجه به استادان فرزانه و پرهیز از ناشایستگان را تاکید مىکند:
«آگاه به احوال روزگار مىداند، آداب درس خواندن و درس دادن در میان مردم غریب مانده و افراد خبره برآنند . روزگار و مردماش فاسد شدهاند و کسانى بر مسند تدریس تکیه زدهاند که دانششان اندک و نادانى شان بیشتر است . جایگاه دانش و دانشمند سقوط کرده و آداب دانش آموزى در میان جویندگان از میان رفته است» . (9)
پرورش نیروى اندیشه
اندیشه ورى، راه اساسى دستیابى به مطالب به شکل علمى است، در سایه تفکر و تدبر، دانش قوام مىگیرد و آدمى با تجزیه و تحلیل آموزهها آن را در گنجینه حافظه مىسپارد .
در مدرسه نراقىها، افزون بر استاد و راهنما و متون درسى، طلاب به اندیشه ورى تشویق مىشدند، تا در سایه تفکر حصار تقلید را بشکنند و نوآورى کنند . به گفته ملا احمد، کسان بسیار، سالها در مدرسه مانده و به جایى نرسیدهاند، و علت آن این نبود که آنان، کمتر استاد دیدهاند . بلکه عقب ماندگى آنان بر اثر بىتوجهاى به نیروى فکر و اندیشهشان بود . آنان به جاى مطالعه و کندو کاو و فهم مطلب، سالها در پى استاد دویده و دفترها از تقریرات درسى انباشته بودند، ولى مجالى براى تجزیه و تحلیل آموختهها براى خود فراهم نکردند .
فاضل نراقى، که خود از علماى بارز بود و در نگاه شیخ انصارى علامه و جامع معقول و منقول و حافظ فروع و اصول بود، (10) از بسیارى از علماى معاصرش استاد کمتر دیده بود و به جاى رفتن به این درس و آن درس، در نکتهها دقت مىکرد و آن را با همقطاران و طلاب به گفتوگو مىگذاشت و در سایه تلاش فکرى به مرحله استنباط رسید و تالیفات ارزشمند و گران سنگى از خود به یادگار گذاشت .
داورى علامه امین در حق نراقى: که چون استاد کمتر دیده و از کتابها استفاده کرده، نوشتههایش پرقیمت نیست (11) ، جاى نقد و پرسش دارد و شواهد عینى آن را تایید نمىکند .
نراقى، در تحقیق و نوآورى از بسیارى از معاصرانش پیشتر است . شاگردش شیخ انصارى نیز که شیوه استادش نراقى را طى کرد در تحقیق و نوآورى از دیگران پیشتر بود (12)
ملااحمد در اهمیت توجه به نیروى اندیشه نوشته است:
«شکى نیست که حصول ملکه اجتهاد و فهم آیات و اخبار و کلمات علماى ابرار، موقوف استبه تکمیل قوه نظریه و تشحیذ ذهن و خاطر . و این امور [درسهاى رسمى] موجب ازدیاد قوه نظریه و تشحیذ ذهن مىگردد، پس تامل در این امور از ابتداء از براى طالب فى الجمله مطلوب و سعى در آنها مرغوب است و بسا باشد که لازم باشد . بلکه مقصود آن است که در این امور به قدر ضرورت اکتفا کند . پس اگر تا ممکن باشد تشحیذ ذهن مطلوب و تقویت قوه نظر مستحسن باشد باید آدمى همه عمر خود را صرف آن کند .» (13)
روششناسى
ملااحمد نراقى، در روش کسب دانش بر فهم آگاهانه مسایل تاکید دارد و بر آن است که طلبه نباید کورکورانه به درس بنشیند . باید بفهمد آغاز و پایان و فایده این مساله کدام است . سرچشمه و تاریخ مساله از کیست؟ و در مجموعه جهان بینى و شریعت در کجا قرار دارد . در آن صورت طلبه افزون بر آن که از روى نشاط درس مىخواند، راهگشاى دیگران نیز خواهد بود . نراقى در نکوهش درس خواندن و درس دادن ناآگاهانه برخى از افراد، نوشته است:
زان قضیه هیچ نه آگاهیش
نى مقدم داند و نى تالیش
گرنه اصل آن از او پرسى به جد
یا عنودى خواندت یا مستبد
منشاء آن را نداند از چه خواست
مبداش چه، منتهاى آن کجاست؟
چون قضایایش نبود از اجتهاد
آن نتایج جمله از تقلید باد
پس بود تقلید، یکسر علم او
کى ز گربه شیر زاید اى عمو (14)
هماندیشى و تبادلنظر
داد و ستدهاى علمى از راههاى کسب دانش و روشن شدن حقایق است، در گذشته حوزهها، تشکیل مجالس مناظره، گفتوگوهاى چند جانبه، نامه نگارىهاى علمى از کارهاى رایج میان علما بود . علما از این راه از نظریات یکدیگر سود مىبردند و اشتباهات علمى همدیگر را اصلاح مىکردند .
علامه ملامهدى نراقى با سید بحرالعلوم دادو ستد علمى داشت . او نوشتههاى خود را براى نقد و ارزیابى به نجف مىفرستاد . پس از فرستادن یکى از نوشتههایش براى سید، خطاب به او نوشت:
الاقل لسکان ذاک الحمى
هنیئالکم فى الجنان الخلود
افیضوا علینا من الماء فیضا
فنحن عطاش و انتم ورود
اى رسول ما به ساکنان آن حمى (حریم) مرتضى بگو: خلود در بهشتشما را گوارا باد بر ما آبى افاضه کنید که ما تشنه و شما سیرابید .
سید بحرالعلوم در پاسخ نوشت:
الاقل لمولى یرى من بعید
جمال الحبیب بعین الشهود
لک الفضل من غائب شاهد
على شاهد غائب بالصدوم
فنحن على الماء نشکوه الظماء
و انتم على بعد کم بالورود
اى رسول ما به آقایى که از دور جمال دوست را با چشم شهود مىبیند بگو: تو را که غائب حاضرى، بر این حاضر غائب، فضل و برترى است; زیرا که ما در کنار آب از تشنگى مىنالیم و شما که دورید وارد بر آیید . (15)
مولى احمد نراقى با عالم فیلسوف و فقیه نامور، مولى اسماعیل کاشانى داد و ستد علمى داشت . نراقى پس از نگارش کتاب مناهج الاحکام آن را به مولى اسماعیل هدیه کرد . او پس از مطالعه و بررسى کتاب در سال 1235 ق بر آن تقریظ نگاشت . (16)
نراقى، با شاگردان فاضل و برجسته خود نیز تبادل علمى داشت . او شیخ مرتضى انصارى را بسیار دوست مىداشت و با او نشستهاى علمى بسیار داشتبه استفاده علمى از شیخ اعتراف مىکرد . (17)
علما در سفر جهادى با روس نیز با یکدیگر گفتوگوهاى علمى داشتند و در باره مساله مرزهاى جهاد و چگونگى دفاع از کیان اسلام و ایران با یکدیگر هم اندیشى مىکردند . ملااحمد در این نشستها هماره شرکت فعال داشت . (18)
اولویتهاى آموزشى
در گذشته بیشتر دانشهاى جامعه در مدارس حوزوى رواج داشت . از این رو ملامهدى فیلسوف و ریاضى دان بود . و ملااحمد در کیهانشناسى سررشته داشت .
ملااحمد آموختن دانشهایى مانند طب و هندسه و دیگر علومى که زندگى اجتماعى مردم بدان وابسته است را واجب کفایى مىشمارد .
ولى دانشهاى اصلى براى حوزهها در دیدگاه او عبارت بودند از:
× دانش عقاید و علم شناخت آرا و اندیشهها .
× دانش اخلاق و ارزشها و آدابها .
× دانش فقه و دستور العمل زندگى .
روش تحصیل و تحقیق در علم کلام در دیدگاه نراقى
نراقى پژوهش در باورها را اصلىترین دانشى مىشمرد که باید بدان همت گماشت . او براى شناخت هستى و آغاز و انجام جهان و شرایع آسمانى و پاسخ به شبههها، دانستن علم کلام و آشنایى با فلسفه را لازم مىداند . براى فهم شریعت و راه و رسم درست زندگى از هر دو باید بهره برد .
نراقى افرادى را که تنها به ظواهر آیات و روایات بسنده مىکنند و در فهم دین از نیروى عقلانیتبهره نمىگیرند و بدون بصیرت، حکیمان را زندیق و بدکیش مىخوانند، ناآگاه مىداند و آنان را به تدبر و اندیشه فرا مىخواند و از آن سو، کسانى که تنها در پى سخنان فیلسوفان یونانىاند و به میراث اسلامى و متون روایى بىتوجهاند را نادان خطاب مىکند، او مىگوید:
خرد، بىرهبرى شریعت ره به جایى نمىبرد و این دو، دو بال هدایت و پرواز انسان به سوى خدایند و در نهایت . . . و چون خواهى که جامع میان عقلیات و نقلیات باشى باید در هر دو وسط و میانه را اختیار کنى . (19)
علم اخلاق در منظر نراقى
ملااحمد به استادان و شاگردان مدرسه اندرز مىداد که در کارها بر خدا تکیه کنند و براى خدا درس بخوانند و براى خرسندى او تدریس کنند و امیدشان به خدا باشد، زیرا رستگارى در تهذیب نفس و هلاکت در واگذارى آن است . او مىگوید:
«معلم در تعلیم قصد تقرب به خدا داشته باشد و غرض او از درس گفتن جاه و ریاست و بزرگى و شهرت و مقصودش مجمع آرایى و منظورش خودنمایى نباشد . یا طمع وظیفه سلطان یا مال دیگران او را به تعلیم وا نداشته باشد، بلکه منظور او به غیراز ارشاد و احیاى دلهاى مرده و رسیدن به ثوابهاى پروردگار، چیزى نباشد .» (20)
پاسدارى از عزت نفس و کمال اخلاقى
او تاکید مىکند طلاب، نفس خود را عزیز دارند و گوهر جان را به پاى دین مداران نریزند و خود را ارزان نفروشند .
او مىگوید:
«از همراهى و همنشینى جاهلان و فرومایگان بپرهیز و از همنشینى کسانى که دائما در پى نام و نانند بگریز که دلت را سیاه مىکند . . . بر تو باد به قناعت و کفاف و دورى از اسراف که قناعت، گنجى پایانناپذیر است .» (21)
اصول اخلاقى در آموزش و تعلیم
ملااحمد بر آن است که محیط آموزشى و روابط استادان و شاگردان از نخستین مراحلى است که طلاب باید آداب و ارزشهاى اسلامى را تمرین کنند، به روابط گرم و دو جانبه استادان و شاگردان از زمینههاى مهم رشد و تکامل انسانى و علمى محیطهاى آموزشى است .
استاد پدر معنوى شاگرد است و احترام او، احترام خداوند و کمک به استاد مایه خرسندى خداوند و فروتنى در برابر او، خاکسارى در برابر علم و دانش است:
«حقوق معلم خود را بشناسد و ادب او را نگه دارد و فروتنى و خشوع نسبتبه او به جا آورد و در برابر او سخنى را برآورد نکند و به دل، او را دوست دارد . . . زیرا که او پدر معنوى و والد روحانى اوست و حقوق او از سایر آباء بیشتر است . و همچنین ادب و احترام سایر علما را بکند . خصوصاکسانى که از کتب آنها منتفع شده و یا علم آنها به واسطه به او رسیده .» (22)
انتقاد و نقد استاد باید با مدارا و آهستگى و ادب همراه باشد . طالب دانش، بردبار باشد و با تصور نادرستبودن اندیشههاى گذشتگان به رد آن بر نخیزد و زبان طعن و انکار بر آنان نگشاید و اگر پس از سعى و تلاش، سخنى را ناصواب یافتبه نیکویى نادرستى آن را اثبات کند .
استاد نیز بر جوینده دانش، مشفق و مهربان باشد، او را همانند فرزندى خیرخواه بپروراند و استاد با شاگردان مانوس باشد . به درد دل آنان گوش فرا دهد و ایشان را گام به گام پیش برد و بر اخلاق و تربیت و تحصیل آنان نظارت داشته باشد و تجربهها و دست آوردهاى معنوى خود را به آنان منتقل سازد .
اگر در درس شبههاى مطرح شد که استاد، پاسخ آن را به درستى نمىداند، سکوت کند و جواب آن را به فرصتى دیگر وا گذارد و با پاسخهاى ناپخته و آشفته، ذهن شنوندگان را بیراه نبرد و آنان را از رشد و پویایى باز ندارد .
مرحوم نراقى در فصلى دیگر غرور علمى را مایه شکست و رکود علم مىداند . او از کسانى یاد مىکند که در پى بىتوجهاى به تهذیب نفس و غرور علمى به همه کس بىاعتنایند و خود را افلاطون زمان مىشمرند و از این راه است که از کمال و رشد باز مىمانند . (23)
چگونگى آموزش فقه در منظر نراقى
فقهى که ملااحمد در پى آن بود، داراى چند ویژگى بود:
1 . پویایى:
در نگاه نراقى، فقه برنامه زندگى است و ناظر بر زندگى و شرایط انسانها تنظیم و تشریع شده است . بسیارى از احکام و دستورات دینى به طور مطلق تشریع شدهاند و زمان و مکان و گذشت روزگار شیوه اجراى آن را دگرگون نمىسازد . (24) ولى برخى از احکام و دستورات شرعى با توجه به شرایط تاریخى ویژهاى تشریع شده و با تغییر زمان و مکان دگرگون مىشود .
و چه بسا باشد موافق مصلحت زمانى حکمى باشد که زمان دیگر اقتضاى خلاف آن کند . (25)
در کتاب معراج السعاده و دیگر کتابهاى اخلاقى و فقهى ملااحمد نمونههاى روشنى از تغییر احکام و شیوه انجام تکالیف و آداب به تفاوت زمانها و مکانها یاد شده است .
2 . در برداشتن احکام اجتماعى:
ملا احمد فقه را دستور زندگى و قانون اداره جامعه مىداند، او بر آن است که احکام اسلام دایمى است و براى همه امور زندگى مردم از اقتصاد و سیاست و زمامدارى دستور و توصیه دارد . و طالب فقه، باید به همه اینها آگاهى پیدا کند; آن کس که تنها به احکام فردى توجه دارد و از دستورات اقتصادى و سیاسى رویگردان است، اسلام و انسان را تجزیه کرده است و در فهم دستورات فردى دین نیز با مشکل روبهرو مىشود . نراقى، به برخى از این کسان که دین را در بخشى از دستورات عبادى مانند نماز و روزه و احکام حیض و نفاس خلاصه کردهاند و از دستورات اجتماعى مانند: امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح اجتماع و فقر ستیزى و عدالت اجتماعى و شیوه زمامدارى بیگانهاند، خرده مىگیرد و بر آن است که اینان فقیه نیستند .
گوییا نشنیده غیر از فانکحوا
طلقوا و فاغسلوا و امسحوا
ما ان امروز عناقد هلک
ثلث ثلثان کرد باید ما ترک (26)
او بر آن است که فقها باید دستورات اجتماعى اسلام را احیا کنند، و در برنامههاى درسى، سخنان و سیرت پیامبر و امامان بویژه سیره حکومتى امام علىعلیه السلام و خطبههاى انسانساز و آرمانى نهجالبلاغه در دستور کار قرار دهند . (27)
جایگاه دانشهاى مقدماتى در دیدگاه ملااحمد نراقى
عقاید و اخلاق و احکام در حوزه نراقىها اولویتهاى آموزشىاند و دیگر دانشها مانند ادبیات مقدمه و ابزار هستند و باید به قدر ضرورت و رساندن طلبه به مقصد از آن استفاده شود .
ادبیات و منطق مقدمه است و نباید وقت طلبه را آنچنان به خود مشغول دارد که از ذى المقدمه نیز تجاوز کند . همچنین نباید نسبتبه آن بىتوجه باشد که بىوسیله و ابزار به هدف نتوان رسید .
کسان بسیار در اثر بىتوجهاى به عرف و زبان زمان نزول قرآن و صدور روایات، در درک قرآن و سنتبه خطا رفتهاند . ولى این دانش با همه جایگاه بلند آن، مقدمه است:
باید به قدر ضرورت در آنها اکتفا کند و بسیارند که عمر خود را صرف مسایل صرف و نحو کرده و در معانى و بیان به حد انتها رسیده و از مسایل شرعیه بىخبر . (28)
دانش قرائت و تدبر در مخارج حروف نیز به قدر ضرورت لازم و صرف همت و ذهن و اندیشه، بیش از آنچه ما را به هدف قرآن برساند، پیش از آنکه ابزار فهم قرآن باشد ما را از هدف و معانى قرآن دور مىسازد . (29)
دانش منطق و علم کلام نیز مقدمه درستسخن گفتن و دفاع از دین است . به گفته نراقى:
و از جمله مغرورین ایشان طایفهاى هستند که اکثر عمر خود را صرف علم کلام و مجادلات نمود و اکثر اوقات خود را صرف تعلیم آداب مناظره رسانیده در ایراد شکوک و شبهات، تالیفات ساخته و پرداخته، نه در عقاید دینیه از مرتبه پستترین عوام تجاوز نموده و نه یک مذهبى را پا بر جا کرده . (30)
فایده بعضى از مسایل این علم آن است که اگر ملحدى یا صاحب بدعتى در مقام تخریب دین بر آید، صاحب علم و جدل، تشکیکات او را به قواعد علم مناظره دفع کند .
پرهیز از کندو کاو در مسایل غیر ضرورى
در میان مطالب درسى حوزه در فقه و اصول و کلام و . . . مسایلى وجود داشته و دارد که نیازمند تهذیب است . به تعبیر علما: این موضوعات تنها فایده علمى و تفننى دارد و در شناخت دین و در مرحله عمل تاثیرى ندارد . کندوکاو در آن موضوعات نه تنها طالب را در رسیدن به هدف کمک نمىکند که او را از مقصد دور ساخته و فهم مساله را نیز مشکلتر مىسازد .
علامه نراقى در این باره مىگوید:
گاه است از براى عبارتى وجوه بسیار و احتمالات بىشمار پیدا مىکنند و مدتهاى مدید از عمر را به دانستن احتمالات عبارت مخالف مذهبى یا فاسقى در مساله، که نه در کار دنیا مىآید و نه آخرت، ضایع مىکنند و این عمل لغو را کمال و دانش مىدانند . (31)
اعتراض دیگر نراقى، به صرف فرصتهاى طلایى طلاب در حل و گشودن فرضیههاى نادر و کماثر فقهى است; چه برخى از استادان در مسایل غیرضرورى و یا موضوعات آشکار و غیر مبهم که منبع و مآخذ آن روشن است، بیش از نیاز درنگ مىکنند
و همچنین در استخراج و استنباط مسایل غیر مهمه و فروض نادره که یقین یا ظن به عدم احتیاج آنها حاصل است و طالب کمال و سعادت باید دامن خود را از امثال این امور برچیند . (32)
برخى از استادان روزها فرصت طلاب را در مسایل غیرضرورى و فروض نادر باب طهارت و یا برخى از فروض نادر باب نکاح، به کار مىگیرند و براى آنان فرصتى براى کندوکاو در مسایل مورد نیاز جامعه باقى نمىماند .
نراقى، در ادامه سخن بر برخى از حوزههاى درسى خرده مىگیرد، زیرا آنان اسلام را تجزیه کرده و تنها به بخشى از دستورات اسلام بسنده کردهاند در حالى که حوزهها باید در همه جوانب زندگى از جمله مسایل حکومتى، پژوهش و تحقیق کنند:
بر فن معاملات از علم فقه اقتصار مىکنند و فروع نادره و شاذه در آن را تتبع مىکنند . این گروه گویا نهجالبلاغه و خطبههاى امام على را در تشویق علما براى به صحنه در آوردن اسلام و تلاش براى احیاى دستورات فراموش شده دین و دفاع از فرودستان را نخواندهاند که با چشمپوشى از همه این موضوعات زندگىساز سالیان سال عمر خود و طلاب را در مسایلى به کار مىبندند که یا وجود خارجى ندارد و بازار مسلمانان نیز با آن بیگانه است .
پیام رسانى و پاسدارى دین
از رسالتهاى مهم حوزه در دیدگاه نراقىها، ترویج دین و زدودن شبههها و مقابله با دشمنان دین و مذهب بود; ملااحمد در اندرز به برادرش چنین نوشته است:
«و علیک بحفظ نوامیس الدین والایمان و خدمة الشریعه بقدر الامکان ; من ترویج الاحکام و نشر مسایل الحلال و الحرام و الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الجماعات و دعوة العباد الى الطاعات .» (33)
«بر تو باد به پاسدارى ناموس و کیان دین و خدمتبه شریعت مانند: رواج دادن دستورات و قوانین دین و آگاهاندن مردم به مسایل مربوط به حلال و حرام و فرمان دادن به نیکىها و باز داشتن مردم از منکر و پلیدىها و بر پاى داشتن نماز جماعت و فرا خواندن مردم به فرمانبردارى خداوند .»
ویژگىهاى ضرورى مبلغان دین
1 . اخلاص: و این که مردم را براى خرسندى خدا به سوى خدا دعوت کند . به یاران راه و دیگر مبلغان دینى رشک نورزد و بداند هدف رساندن پیام دین به مردم است و اگر ببیند که دیگرى در این راه کامیابتر و مناسبتر از اوست، خرسند شود از این که بارش سبک شده است، خرسند شود .
نراقى به برخى خرده مىگیرد:
«اگر واعظى دیگر یافتشود که از براى اصلاح خلق بهتر باشد و مردم به او روآورند، این بیچاره از غصه و حسد نزدیک به مردن مىرسد و اگر یکى مدح و ثناى آن واعظ دیگر را کند، این با آن مدح کننده دشمن مىگردد .» (34)
2 . هماهنگى قول و عمل
3 . پرهیز از عوام زدگى
و برابر هوسهاى مردم سخن نگوید که این کار به قربانى شدن هدف و آرمانها مىانجامد . و علاج عوام زدگى در آن است که اول; نیت را براى خدا خالص کند و دوم; استقلال اقتصادى داشته باشد و همه زندگىاش وابسته به مردم بویژه ثروتمندان نباشد .
علامه نراقى مىگوید:
«سزاوار وعظ و ارشاد نیست، مگر کسى که قصد او به جز هدایت مردم نباشد و طمع او از خلق بالکلیه منقطع شده باشد و مدح و ذم در نظر او یکسان باشد . نه از مذمت ایشان مضایقه داشته باشند، بعد از آن که نزد خدا ممدوح باشد و نه به مدح ایشان شاد شود .» (35)
4 . صداقت در گفتار: و پرهیز از نقل گزارشهاى نادرست و احادیثشگفتانگیز و داستانهاى خود ساخته براى سرگرم کردن مردم نراقى . شکوه مىکند که کسانى از واعظان براى بازار گرمى داستانهاى شگفتانگیز و روایتهاى نادرست نقل مىکنند و براى گریاندن مردم از جعل و نقل روایتهاى نادرست تاریخى ابا ندارند (36) ، غافل از آن که هدف نمىتواند وسیله را توجیه کند و استفاده از وسیله نادرست نه تنها مردم را به هدف نزدیک نمىسازد که این کار تیشه به ریشه دین زده و راه انحراف و تحریف را مىگشاید .
5 . شناخت نیازهاى زمانه: از ابزار مهم در موفقیت پیام رسانى در دیدگاه نراقیان، آن است که مبلغ دینى، زمان و مردم و جامعه و تحولات آن را بشناسد و نیازهاى روزگار را دریابد . او مانند دید بانى است که خطر نزدیک شدن دشمن را هشدار مىدهد . ضرورت دارد وى شبههها و نقدهایى که از درون جامعه مىجوشد و یا از سوى دیگران القا مىشود را به نیکى دریابد و با پاسخهاى در خور، راه را بر تشویش اندیشهها و پراکندگى دیدگاهها ببندد و نیازهاى فکرى را اشباع سازد .
سخنگوى دین تا ادیان دیگر را نشناسد و کتابهاى آنان را نخوانده باشد، در نبرد تبلیغاتى مغلوب مىگردد و دشمنان با ایجاد فتنه و بههم در آمیختن حق و باطل و نفوذ افکار فاسد در میان مردم، آنان را گمراه مىکنند .
«و ان کان الاستثناء کل مایترتب علیه مقصد صحیح، کتحصیل البصیره بالاطلاع على الاراء و المذاهب و تمییز الصحیح من الفاسد و الاستعانة على التحقیق و تحصیل ملکة البحث و النظر» (37)
موارد روا بودن استفاده از کتابهاى گمراه کننده، هر چیزى را که هدف و مقصد درستى در برداشته باشد را در بر مىگیرد . مانند: آگاهى بیشتر از آرا و مذهبها . جدا کردن راى درست از نادرست . و بهرهگیرى از کتابهاى ضاله براى تحقیق و به دست آوردن توان بحث و مناظره .
در انجام این وظیفه مهم است که ملامهدى، افزون بر نوشتههاى گرانقدر در عرصه حکمت و اصول و فقه و اخلاق کتاب «الشهاب الثاقب» را در رد شبهه افکنىهاى فاضل بخارى در امامت نگاشت . (38)
در آن دوره با باز شدن درهاى سیاستخارجى ایران به سوى اروپا، مبلغان ترسا با تشکیل جلسه و نشر جزوه و کتاب، به تعریف و در کنار آن تبلیغ مسیحیت مشغول شدند .
نراقى اول در اصفهان زبان عبرى یاد گرفت . وى در کتاب مشکلات العلوم گفته است:
امیرمؤمنان زبان عبرى مىدانست و در یکى از جنگها، یکى از یهودیان با زبان عبرى رازى را به یاران خود گفت، امام متوجه آن شد و پاسخ داد . (39)
ملامهدى در عراق نیز با یهودیان مناظره کرد و از باورهاى اسلامى دفاع کرد . (40) ملااحمد نیز استاد دانش کلام بود و براى پاسخ به شبهههاى ترسایانى مانند مارتین، گروهى از علماى یهودى را گردآورد و با کمک آنان با رموز تورات و انجیل پى برد و پاسخى در خور براى کتاب میزان الحق نوشته مارتین فراهم ساخت . (41)
در تبلیغ دین باید از هنر بهره جست
نراقىها در ترویجباورها و ارزشها از ادب و هنر زمانه خود غافل نبودند . هم ملامهدى و هم ملااحمد در زمینههاى گوناگون ادبى ; نثر و شعر و طنز داراى تالیفاند . ملامهدى داراى ذوق شعرى و نثرى روان بود . او افزون بر نگارش کتابهایى به زبان پارسى مانند انیس التجار نوشتههاى با ارزش براى عرب زبانان دارد و کتاب جامع السعادات او به زبان شیواى عربى با ساختارى زیبا و نو و عبارتهاى دلپذیر نوشته شده و در گسترش فضایل و مکارم اخلاق سهم بسزایى داشته و دارد .
ملااحمد، هنر دوست و هنرمند بود . وى با ادیبان کاشان نشستهاى انس و گفتوگو داشت . در این جلسهها افزون بر بارور کردن ذوق ادبى و لطافت روانها، در همسو کردن شاعران و هنرمندان با ارزشهاى اسلامى مىکوشید . (42)
کلانتر ضرابى در بارهاش نوشته:
«حاجى ملااحمد حاکم شرع کاشان بود، طبع شعر داشت . لطایف و ظرایف بسیار مىدانست . حکایات و افسانههاى شیرین از برداشت و قطعات و ظرایف خوش مضمون در گنجینه خاطر سپرده بود که ضمن صحبت، به مناسبت، بر زبان مىآورد . از این رو مجلساش گرم بود .» (43)
او با زبان شعر و ادب به تلطیف روانهاى خسته و دلهاى فسرده کمک مىکرد . کتاب خزاین او آکنده از قطعههاى زیبا و دلکش ادبى و هنرى است .
نراقى در مثنوى طاقدیس بلندترین معانى قرآنى را بر بالهاى بلند شعر نشانده و آن را در جویبار جانها روان ساخته است .
معراج السعاده در گسترش ارزشهاى معنوى و پیامهاى اجتماعى از زیباترین عبارتها بهره گرفته و با استفاده از نثر روان فارسى و استفاده از ضرب المثلها و حکایتها و سرودههاى شیرین فارسى و گاه عربى ارزشها را در جامعه پراکنده است . کتابى که با گذشتسالها در کنار دیگر کتابهاى اخلاقى چون گلستان و بوستان سرمایه سخن واعظان را تشکیل مىدهد و در هر محفل و مجلس علمى جاى دارد . . . وى در کتاب الرسائل و المسائل مسایل ضرورى و مورد احتیاج جامعه آن روز را با زبان ساده به صورت پرسش و پاسخ شرح داده و گامى مفید در راه آموزش دستورات دینى در میان فارسى زبانان برداشته است .
تبلیغ گفتارى با عمل همراه باشد
ملامهدى و ملااحمد نراقى تنها با زبان و قلم، مبلغ دین نبودند، بلکه در عمل براى مبارزه با نابسامانىها و رواج ارزشها پیش قدم بودند . ملااحمد افزون بر آن که مردم را به مبارزه با فساد و گناه و بى رسمى فرا مىخواند و کارگزاران را به عدالت و دادورزى دعوت مىکرد، خود در عمل دادورز بود . در زندگى شخصى ساده زیست و فروتن و مردم دار بود . در زندگى اجتماعى نیز تنها دیگران را به یارى اسلام و مسلمانان تشویق نمىکرد، بلکه مرد عمل بود . او با همه گرفتارىهاى درسى و سرپرستى حوزه، براى گسترش عدالت، مسوولیت اجتماعى پذیرفت و دادرسى کاشان را پذیرفت و از جایگاه قضا و دادرسى، حق ستمدیدگان را از ستمکاران مىگرفت . و این کار را کمتر از شان خود نمىدانست، بلکه قضاوت و کمک به مردم و تلاش در راه اجراى حدود الهى را تکلیف مىشمرد و بر کسى منت نداشت، فرزندان و دست پروردگان حوزه نراقى نیز در خدمتبه مردم و پذیرش مسوولیتهاى اجتماعى و پیشبرد دین، پیشقدم بودند .
ملا احمد و ملا محمد مهدى نراقى در جنگهاى ایران و روس نیز حضور فعال داشت . او با در خطر قرار گرفتن سرزمینهاى اسلامى، بحث و مدرسه را رها کرد و در کنار رزمندگان در جبهههاى بردع و شوشى و قراباغ حاضر شد (44) و افزون بر گشودن مشکلات فقهى رزمندگان، بر روحیه و اعتماد به نفس آنان مىافزود و با سخنان نغز و شیرین و یادآورى جنگهاى صدر اسلام و حماسههاى صفین و کربلا، به آنان درس شجاعت مىداد .
پىنوشت:
1) در آسمان معرفت، علامه حسن زاده آملى ص 308، انتشارات تشیع، قم .
2) عوائد الایام، ملااحمد نراقى، ص 69، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم .
3) ریحانة الادب، مدرس تبریزى، ج 6، ص 164، کتابفروشى خیام .
4) قصص العلماء، تنکابنى، ص 23 .
5) ریحانة الادب، ج 6، ص 146 .
6) مکارم الاثار، حبیب آبادى، ج 4، ص 1236 .
7) معراج السعاده، ص 217 .
8) قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى، ص 95، اسلامیه، تهران .
9) جامع السعادات، ج1، ص 109، اسماعیلیان، قم .
10) حکم نافذ آقا نجفى، موسى نجفى، 14 .
11) اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 10، ص 162، دارالتعارف، بیروت .
12) تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 7، انتشارات الزهرا .
13) معراج السعاده، ص 118 .
14) خزائن، ملااحمد نراقى، ص 145 .
15) در آسمان معرفت، ص 322 .
16) کرام البرره، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 44 .
17) معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ج 2، ص 401، کتابخانه آیتالله مرعشى .
18) قصص العلماء، ص 23 .
19) معراج السعاده، ص 95 .
20) معراج السعاده، ص 108 .
21) عوائد الایام، ملااحمد نراقى، ص 69 .
22) معراج السعاده، ص 108 .
23) معراج السعاده، ص 108 .
24) عوائد الایام، ص 570 .
25) سیف الامه، ملااحمد نراقى، ص 281، چاپ سنگى 1330 .
26) مثنوى طاقدیس، ملااحمد نراقى، ص 118، امیرکبیر .
27) عوائد الایام، ص 83 .
28) معراج السعاده، ص 117 .
29) همان مدرک، ص 781 .
30) معراج السعاده، صص 579 - 580 .
31) معراج السعاده، ص 580 .
32) همان مدرک .
33) عوائد الایام، ص 84 .
34) معراج السعاده، ص 584 .
35) همان مدرک .
36) معراج السعاده، ص 584 .
37) مستند الشیعه» ملااحمد نراقى، ج 14، ص 157، ال البیت .
38) مکارم الآثار، میرزا محمدعلى معلم حبیب آبادى، ج 1 و 2، ص 362، نشر کمال .
39) در آسمان معرفت، ص 319 .
40) سیف الامه، ص 41 .
41) سیف الامه، ص 88 .
42) یادگار نامه، حبیب یغمائى، ص 394 .
43) تاریخ کاشان، عبدالرحیم کلانتر ضرابى، ص 282، امیرکبیر .
44) مثنوى طاقدیس ملااحمد نراقى، ص 405، کتابفروشى فرهومند .
بزرگداشت نراقىها، افزون بر پاسداشت و قدردانى از بزرگان دین، یادآورى و بازسازى فرهنگ و میراث گرانبهایى است که آن بزرگواران، در فهم و گسترش آن عمر نهادند و با انبوه مشکلات طاقت فرسا، اسلام ناب و آرمانهاى اهل بیتعلیهم السلام را به مردم شناساندند . و کاروان اندیشه بشرى را گامى به پیش بردند .
یادکرد نراقىها تجلیلى است از غیرت دینى و تلاش آن بزرگمردان براى ایجاد حکومت دینى و اقتدار و عزت اسلامى .
کند و کاو در آموزهها و روش تربیتى مدرسه نراقىها ضرورتى است که نباید فراموش شود و راه کارهاى آموزنده و انسانساز آنان هماره راهنماى حوزویان باشد .
استاد حسن زاده آملى در باره این دو مىگوید:
«وقتى در محضر مبارک حضرت استاد، علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان تشرف داشتم، از نراقیان سخن به میان آمد . فرمودند: نراقیان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناختهاند .» (1)
این نوشته نگاهى استبه راهنمایىهاى آموزشى و تبلیغى نراقیان
اهمیت تحصیل علوم دینى
آشنایى با تعالیم دین و آموزش آن به دیگران نه تنها پسندیده بلکه واجبى عینى است .
شرایط تحصیل دانش در دوره نراقىها مشکلتر از این زمان بود . طلاب براى ورود به مراکز درسى از زادگاه خود هجرت مىکردند و ناگزیر بودند براى کسب دانش، رنج غربت و فقر و بىچیزى را به جان بپذیرند .
نراقىها در روزگار غربت اسلام و روحانیت، مردم را تشویق مىکردند تا حوزهها را پرسازند و میراث عالمانى را که در طول قرنها، اندک اندک گرد آمده، از تندباد حوادث نگهدارند .
ملااحمد، در آن شرایط تاریخى درس خواندن را جهاد اکبر و تکلیفى دشوار مىشمرد:
«و اشد منها الجهاد الاکبر مع احزاب الشیطان و المهاجرة عن الاوطان لتحصیل ما وجب من مسایل الحلال و الحرام و ترک الرسوم و العادات المتداولة بین الانام، المخالفة لمایرضى به الملک العلام .» (2)
کوششهاى نراقىها در تحصیل
ملا مهدى بسیار سخت کوش بودند و با دست تنگى و در شرایط سخت و دشوار با سرمایه مناعت طبع درس مىخواند و هیچ حادثه و کار شخصى، او را از درس و مباحثه باز نمىداشت . براى عمر و فرصتاش ارزش قایل بود و آن را به سادگى از کف نمىداد .
ایام فراغت و وجود اساتید بزرگى چون ملااسماعیل خواجوى، شیخ محمد هرندى، میرزانصیر اصفهانى و آقا محمدباقر بهبهانى و شیخ یوسف بحرانى او را بر تلاش و جدیتبیشتر در کسب علم وا مىداشت . ملامهدى در ایام تحصیل، شب و روز نمىشناخت . او تنها در وقت وفات پدر چند روزى از نجف به کاشان آمد و پس از اداى احترام به پدر وصله ارحام و سامان دادن به کارها به شتاب به مدرسه بازگشت . (3)
ملااحمد نیز روش پدر را در پیش داشت و در همه دوران عمر براى تحصیل مرزى نمىشناخت و در همه حال براى فهم و پژوهش و روشن شدن ابهامات علمى در تکاپو بود .
در دوران جنگهاى ایران و روس، علماى اسلام بویژه نراقى، در فرصتهاى به دست آمده به تحلیل و کند و کاو مشکلات علمى مىپرداختند (4) و در مسایل مربوط به جنگ و جهاد بحث مىکردند .
ملا مهدى پس از فراغت از تحصیل به کاشان باز گشت، به برکت وجودش آن شهر دارالعلم و مجمع علما شد . ایشان در کاشان به تربیت و آموزش طلاب مشغول شد و ریاست مدرسه و حوزه کاشان بر عهده ایشان بود . (5) پس از وفاتش در سال 1209 ق یاستحوزه به ملااحمد منتقل شد و او راه پدر را در تربیت طلاب پى گرفت . (6)
حال به دستورالعمل و راهنمایى این رادمردان براى بهرهورى نیکوتر از علوم حوزوى و شرایط استاد و شاگرد مىپردازیم .
استعداد سنجى
ملااحمد در بیان راههاى آموزش دین بر سنجش استعداد و علاقه نوجوانان تکیه مىکند و مجبور کردن آنان به کارى که دلبستگى ندارند را تباهى عمر مىشمرد:
«و بعد از آن که این ادب را به فرزند آموختى، ملاحظه کن که قابلیت و استعداد کدام علم و صنعت را دارد . پس او را به آموختن آن بدار و نگذار که مشغول امرى شود که استعداد ندارد تا عمر او ضایع نگردد .» (7)
ملااحمد افراد مستعد و علاقهمند به تحصیل علوم دینى را بر مىگزید و با شکوفا کردن استعدادها آنان را در دانش مورد علاقهشان آموزش مىداد و این یکى از اسرار برکت و پربارى حوزه نراقىها بود .
استاد شایسته
استاد دانا و فرزانه و خوش سخن نقش به سزایى در رشد شاگردان دارد .
در تاریخ حوزه از استادانى نامور و پرتجربه فراوان یاد شده که ویژگىهاى ممتازى در تدریس و تربیتشاگردان داشتهاند و توانستهاند شاگردان ارزشمندى را در حوزه تربیت کنند . (8)
ملامهدى، توجه به استادان فرزانه و پرهیز از ناشایستگان را تاکید مىکند:
«آگاه به احوال روزگار مىداند، آداب درس خواندن و درس دادن در میان مردم غریب مانده و افراد خبره برآنند . روزگار و مردماش فاسد شدهاند و کسانى بر مسند تدریس تکیه زدهاند که دانششان اندک و نادانى شان بیشتر است . جایگاه دانش و دانشمند سقوط کرده و آداب دانش آموزى در میان جویندگان از میان رفته است» . (9)
پرورش نیروى اندیشه
اندیشه ورى، راه اساسى دستیابى به مطالب به شکل علمى است، در سایه تفکر و تدبر، دانش قوام مىگیرد و آدمى با تجزیه و تحلیل آموزهها آن را در گنجینه حافظه مىسپارد .
در مدرسه نراقىها، افزون بر استاد و راهنما و متون درسى، طلاب به اندیشه ورى تشویق مىشدند، تا در سایه تفکر حصار تقلید را بشکنند و نوآورى کنند . به گفته ملا احمد، کسان بسیار، سالها در مدرسه مانده و به جایى نرسیدهاند، و علت آن این نبود که آنان، کمتر استاد دیدهاند . بلکه عقب ماندگى آنان بر اثر بىتوجهاى به نیروى فکر و اندیشهشان بود . آنان به جاى مطالعه و کندو کاو و فهم مطلب، سالها در پى استاد دویده و دفترها از تقریرات درسى انباشته بودند، ولى مجالى براى تجزیه و تحلیل آموختهها براى خود فراهم نکردند .
فاضل نراقى، که خود از علماى بارز بود و در نگاه شیخ انصارى علامه و جامع معقول و منقول و حافظ فروع و اصول بود، (10) از بسیارى از علماى معاصرش استاد کمتر دیده بود و به جاى رفتن به این درس و آن درس، در نکتهها دقت مىکرد و آن را با همقطاران و طلاب به گفتوگو مىگذاشت و در سایه تلاش فکرى به مرحله استنباط رسید و تالیفات ارزشمند و گران سنگى از خود به یادگار گذاشت .
داورى علامه امین در حق نراقى: که چون استاد کمتر دیده و از کتابها استفاده کرده، نوشتههایش پرقیمت نیست (11) ، جاى نقد و پرسش دارد و شواهد عینى آن را تایید نمىکند .
نراقى، در تحقیق و نوآورى از بسیارى از معاصرانش پیشتر است . شاگردش شیخ انصارى نیز که شیوه استادش نراقى را طى کرد در تحقیق و نوآورى از دیگران پیشتر بود (12)
ملااحمد در اهمیت توجه به نیروى اندیشه نوشته است:
«شکى نیست که حصول ملکه اجتهاد و فهم آیات و اخبار و کلمات علماى ابرار، موقوف استبه تکمیل قوه نظریه و تشحیذ ذهن و خاطر . و این امور [درسهاى رسمى] موجب ازدیاد قوه نظریه و تشحیذ ذهن مىگردد، پس تامل در این امور از ابتداء از براى طالب فى الجمله مطلوب و سعى در آنها مرغوب است و بسا باشد که لازم باشد . بلکه مقصود آن است که در این امور به قدر ضرورت اکتفا کند . پس اگر تا ممکن باشد تشحیذ ذهن مطلوب و تقویت قوه نظر مستحسن باشد باید آدمى همه عمر خود را صرف آن کند .» (13)
روششناسى
ملااحمد نراقى، در روش کسب دانش بر فهم آگاهانه مسایل تاکید دارد و بر آن است که طلبه نباید کورکورانه به درس بنشیند . باید بفهمد آغاز و پایان و فایده این مساله کدام است . سرچشمه و تاریخ مساله از کیست؟ و در مجموعه جهان بینى و شریعت در کجا قرار دارد . در آن صورت طلبه افزون بر آن که از روى نشاط درس مىخواند، راهگشاى دیگران نیز خواهد بود . نراقى در نکوهش درس خواندن و درس دادن ناآگاهانه برخى از افراد، نوشته است:
زان قضیه هیچ نه آگاهیش
نى مقدم داند و نى تالیش
گرنه اصل آن از او پرسى به جد
یا عنودى خواندت یا مستبد
منشاء آن را نداند از چه خواست
مبداش چه، منتهاى آن کجاست؟
چون قضایایش نبود از اجتهاد
آن نتایج جمله از تقلید باد
پس بود تقلید، یکسر علم او
کى ز گربه شیر زاید اى عمو (14)
هماندیشى و تبادلنظر
داد و ستدهاى علمى از راههاى کسب دانش و روشن شدن حقایق است، در گذشته حوزهها، تشکیل مجالس مناظره، گفتوگوهاى چند جانبه، نامه نگارىهاى علمى از کارهاى رایج میان علما بود . علما از این راه از نظریات یکدیگر سود مىبردند و اشتباهات علمى همدیگر را اصلاح مىکردند .
علامه ملامهدى نراقى با سید بحرالعلوم دادو ستد علمى داشت . او نوشتههاى خود را براى نقد و ارزیابى به نجف مىفرستاد . پس از فرستادن یکى از نوشتههایش براى سید، خطاب به او نوشت:
الاقل لسکان ذاک الحمى
هنیئالکم فى الجنان الخلود
افیضوا علینا من الماء فیضا
فنحن عطاش و انتم ورود
اى رسول ما به ساکنان آن حمى (حریم) مرتضى بگو: خلود در بهشتشما را گوارا باد بر ما آبى افاضه کنید که ما تشنه و شما سیرابید .
سید بحرالعلوم در پاسخ نوشت:
الاقل لمولى یرى من بعید
جمال الحبیب بعین الشهود
لک الفضل من غائب شاهد
على شاهد غائب بالصدوم
فنحن على الماء نشکوه الظماء
و انتم على بعد کم بالورود
اى رسول ما به آقایى که از دور جمال دوست را با چشم شهود مىبیند بگو: تو را که غائب حاضرى، بر این حاضر غائب، فضل و برترى است; زیرا که ما در کنار آب از تشنگى مىنالیم و شما که دورید وارد بر آیید . (15)
مولى احمد نراقى با عالم فیلسوف و فقیه نامور، مولى اسماعیل کاشانى داد و ستد علمى داشت . نراقى پس از نگارش کتاب مناهج الاحکام آن را به مولى اسماعیل هدیه کرد . او پس از مطالعه و بررسى کتاب در سال 1235 ق بر آن تقریظ نگاشت . (16)
نراقى، با شاگردان فاضل و برجسته خود نیز تبادل علمى داشت . او شیخ مرتضى انصارى را بسیار دوست مىداشت و با او نشستهاى علمى بسیار داشتبه استفاده علمى از شیخ اعتراف مىکرد . (17)
علما در سفر جهادى با روس نیز با یکدیگر گفتوگوهاى علمى داشتند و در باره مساله مرزهاى جهاد و چگونگى دفاع از کیان اسلام و ایران با یکدیگر هم اندیشى مىکردند . ملااحمد در این نشستها هماره شرکت فعال داشت . (18)
اولویتهاى آموزشى
در گذشته بیشتر دانشهاى جامعه در مدارس حوزوى رواج داشت . از این رو ملامهدى فیلسوف و ریاضى دان بود . و ملااحمد در کیهانشناسى سررشته داشت .
ملااحمد آموختن دانشهایى مانند طب و هندسه و دیگر علومى که زندگى اجتماعى مردم بدان وابسته است را واجب کفایى مىشمارد .
ولى دانشهاى اصلى براى حوزهها در دیدگاه او عبارت بودند از:
× دانش عقاید و علم شناخت آرا و اندیشهها .
× دانش اخلاق و ارزشها و آدابها .
× دانش فقه و دستور العمل زندگى .
روش تحصیل و تحقیق در علم کلام در دیدگاه نراقى
نراقى پژوهش در باورها را اصلىترین دانشى مىشمرد که باید بدان همت گماشت . او براى شناخت هستى و آغاز و انجام جهان و شرایع آسمانى و پاسخ به شبههها، دانستن علم کلام و آشنایى با فلسفه را لازم مىداند . براى فهم شریعت و راه و رسم درست زندگى از هر دو باید بهره برد .
نراقى افرادى را که تنها به ظواهر آیات و روایات بسنده مىکنند و در فهم دین از نیروى عقلانیتبهره نمىگیرند و بدون بصیرت، حکیمان را زندیق و بدکیش مىخوانند، ناآگاه مىداند و آنان را به تدبر و اندیشه فرا مىخواند و از آن سو، کسانى که تنها در پى سخنان فیلسوفان یونانىاند و به میراث اسلامى و متون روایى بىتوجهاند را نادان خطاب مىکند، او مىگوید:
خرد، بىرهبرى شریعت ره به جایى نمىبرد و این دو، دو بال هدایت و پرواز انسان به سوى خدایند و در نهایت . . . و چون خواهى که جامع میان عقلیات و نقلیات باشى باید در هر دو وسط و میانه را اختیار کنى . (19)
علم اخلاق در منظر نراقى
ملااحمد به استادان و شاگردان مدرسه اندرز مىداد که در کارها بر خدا تکیه کنند و براى خدا درس بخوانند و براى خرسندى او تدریس کنند و امیدشان به خدا باشد، زیرا رستگارى در تهذیب نفس و هلاکت در واگذارى آن است . او مىگوید:
«معلم در تعلیم قصد تقرب به خدا داشته باشد و غرض او از درس گفتن جاه و ریاست و بزرگى و شهرت و مقصودش مجمع آرایى و منظورش خودنمایى نباشد . یا طمع وظیفه سلطان یا مال دیگران او را به تعلیم وا نداشته باشد، بلکه منظور او به غیراز ارشاد و احیاى دلهاى مرده و رسیدن به ثوابهاى پروردگار، چیزى نباشد .» (20)
پاسدارى از عزت نفس و کمال اخلاقى
او تاکید مىکند طلاب، نفس خود را عزیز دارند و گوهر جان را به پاى دین مداران نریزند و خود را ارزان نفروشند .
او مىگوید:
«از همراهى و همنشینى جاهلان و فرومایگان بپرهیز و از همنشینى کسانى که دائما در پى نام و نانند بگریز که دلت را سیاه مىکند . . . بر تو باد به قناعت و کفاف و دورى از اسراف که قناعت، گنجى پایانناپذیر است .» (21)
اصول اخلاقى در آموزش و تعلیم
ملااحمد بر آن است که محیط آموزشى و روابط استادان و شاگردان از نخستین مراحلى است که طلاب باید آداب و ارزشهاى اسلامى را تمرین کنند، به روابط گرم و دو جانبه استادان و شاگردان از زمینههاى مهم رشد و تکامل انسانى و علمى محیطهاى آموزشى است .
استاد پدر معنوى شاگرد است و احترام او، احترام خداوند و کمک به استاد مایه خرسندى خداوند و فروتنى در برابر او، خاکسارى در برابر علم و دانش است:
«حقوق معلم خود را بشناسد و ادب او را نگه دارد و فروتنى و خشوع نسبتبه او به جا آورد و در برابر او سخنى را برآورد نکند و به دل، او را دوست دارد . . . زیرا که او پدر معنوى و والد روحانى اوست و حقوق او از سایر آباء بیشتر است . و همچنین ادب و احترام سایر علما را بکند . خصوصاکسانى که از کتب آنها منتفع شده و یا علم آنها به واسطه به او رسیده .» (22)
انتقاد و نقد استاد باید با مدارا و آهستگى و ادب همراه باشد . طالب دانش، بردبار باشد و با تصور نادرستبودن اندیشههاى گذشتگان به رد آن بر نخیزد و زبان طعن و انکار بر آنان نگشاید و اگر پس از سعى و تلاش، سخنى را ناصواب یافتبه نیکویى نادرستى آن را اثبات کند .
استاد نیز بر جوینده دانش، مشفق و مهربان باشد، او را همانند فرزندى خیرخواه بپروراند و استاد با شاگردان مانوس باشد . به درد دل آنان گوش فرا دهد و ایشان را گام به گام پیش برد و بر اخلاق و تربیت و تحصیل آنان نظارت داشته باشد و تجربهها و دست آوردهاى معنوى خود را به آنان منتقل سازد .
اگر در درس شبههاى مطرح شد که استاد، پاسخ آن را به درستى نمىداند، سکوت کند و جواب آن را به فرصتى دیگر وا گذارد و با پاسخهاى ناپخته و آشفته، ذهن شنوندگان را بیراه نبرد و آنان را از رشد و پویایى باز ندارد .
مرحوم نراقى در فصلى دیگر غرور علمى را مایه شکست و رکود علم مىداند . او از کسانى یاد مىکند که در پى بىتوجهاى به تهذیب نفس و غرور علمى به همه کس بىاعتنایند و خود را افلاطون زمان مىشمرند و از این راه است که از کمال و رشد باز مىمانند . (23)
چگونگى آموزش فقه در منظر نراقى
فقهى که ملااحمد در پى آن بود، داراى چند ویژگى بود:
1 . پویایى:
در نگاه نراقى، فقه برنامه زندگى است و ناظر بر زندگى و شرایط انسانها تنظیم و تشریع شده است . بسیارى از احکام و دستورات دینى به طور مطلق تشریع شدهاند و زمان و مکان و گذشت روزگار شیوه اجراى آن را دگرگون نمىسازد . (24) ولى برخى از احکام و دستورات شرعى با توجه به شرایط تاریخى ویژهاى تشریع شده و با تغییر زمان و مکان دگرگون مىشود .
و چه بسا باشد موافق مصلحت زمانى حکمى باشد که زمان دیگر اقتضاى خلاف آن کند . (25)
در کتاب معراج السعاده و دیگر کتابهاى اخلاقى و فقهى ملااحمد نمونههاى روشنى از تغییر احکام و شیوه انجام تکالیف و آداب به تفاوت زمانها و مکانها یاد شده است .
2 . در برداشتن احکام اجتماعى:
ملا احمد فقه را دستور زندگى و قانون اداره جامعه مىداند، او بر آن است که احکام اسلام دایمى است و براى همه امور زندگى مردم از اقتصاد و سیاست و زمامدارى دستور و توصیه دارد . و طالب فقه، باید به همه اینها آگاهى پیدا کند; آن کس که تنها به احکام فردى توجه دارد و از دستورات اقتصادى و سیاسى رویگردان است، اسلام و انسان را تجزیه کرده است و در فهم دستورات فردى دین نیز با مشکل روبهرو مىشود . نراقى، به برخى از این کسان که دین را در بخشى از دستورات عبادى مانند نماز و روزه و احکام حیض و نفاس خلاصه کردهاند و از دستورات اجتماعى مانند: امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح اجتماع و فقر ستیزى و عدالت اجتماعى و شیوه زمامدارى بیگانهاند، خرده مىگیرد و بر آن است که اینان فقیه نیستند .
گوییا نشنیده غیر از فانکحوا
طلقوا و فاغسلوا و امسحوا
ما ان امروز عناقد هلک
ثلث ثلثان کرد باید ما ترک (26)
او بر آن است که فقها باید دستورات اجتماعى اسلام را احیا کنند، و در برنامههاى درسى، سخنان و سیرت پیامبر و امامان بویژه سیره حکومتى امام علىعلیه السلام و خطبههاى انسانساز و آرمانى نهجالبلاغه در دستور کار قرار دهند . (27)
جایگاه دانشهاى مقدماتى در دیدگاه ملااحمد نراقى
عقاید و اخلاق و احکام در حوزه نراقىها اولویتهاى آموزشىاند و دیگر دانشها مانند ادبیات مقدمه و ابزار هستند و باید به قدر ضرورت و رساندن طلبه به مقصد از آن استفاده شود .
ادبیات و منطق مقدمه است و نباید وقت طلبه را آنچنان به خود مشغول دارد که از ذى المقدمه نیز تجاوز کند . همچنین نباید نسبتبه آن بىتوجه باشد که بىوسیله و ابزار به هدف نتوان رسید .
کسان بسیار در اثر بىتوجهاى به عرف و زبان زمان نزول قرآن و صدور روایات، در درک قرآن و سنتبه خطا رفتهاند . ولى این دانش با همه جایگاه بلند آن، مقدمه است:
باید به قدر ضرورت در آنها اکتفا کند و بسیارند که عمر خود را صرف مسایل صرف و نحو کرده و در معانى و بیان به حد انتها رسیده و از مسایل شرعیه بىخبر . (28)
دانش قرائت و تدبر در مخارج حروف نیز به قدر ضرورت لازم و صرف همت و ذهن و اندیشه، بیش از آنچه ما را به هدف قرآن برساند، پیش از آنکه ابزار فهم قرآن باشد ما را از هدف و معانى قرآن دور مىسازد . (29)
دانش منطق و علم کلام نیز مقدمه درستسخن گفتن و دفاع از دین است . به گفته نراقى:
و از جمله مغرورین ایشان طایفهاى هستند که اکثر عمر خود را صرف علم کلام و مجادلات نمود و اکثر اوقات خود را صرف تعلیم آداب مناظره رسانیده در ایراد شکوک و شبهات، تالیفات ساخته و پرداخته، نه در عقاید دینیه از مرتبه پستترین عوام تجاوز نموده و نه یک مذهبى را پا بر جا کرده . (30)
فایده بعضى از مسایل این علم آن است که اگر ملحدى یا صاحب بدعتى در مقام تخریب دین بر آید، صاحب علم و جدل، تشکیکات او را به قواعد علم مناظره دفع کند .
پرهیز از کندو کاو در مسایل غیر ضرورى
در میان مطالب درسى حوزه در فقه و اصول و کلام و . . . مسایلى وجود داشته و دارد که نیازمند تهذیب است . به تعبیر علما: این موضوعات تنها فایده علمى و تفننى دارد و در شناخت دین و در مرحله عمل تاثیرى ندارد . کندوکاو در آن موضوعات نه تنها طالب را در رسیدن به هدف کمک نمىکند که او را از مقصد دور ساخته و فهم مساله را نیز مشکلتر مىسازد .
علامه نراقى در این باره مىگوید:
گاه است از براى عبارتى وجوه بسیار و احتمالات بىشمار پیدا مىکنند و مدتهاى مدید از عمر را به دانستن احتمالات عبارت مخالف مذهبى یا فاسقى در مساله، که نه در کار دنیا مىآید و نه آخرت، ضایع مىکنند و این عمل لغو را کمال و دانش مىدانند . (31)
اعتراض دیگر نراقى، به صرف فرصتهاى طلایى طلاب در حل و گشودن فرضیههاى نادر و کماثر فقهى است; چه برخى از استادان در مسایل غیرضرورى و یا موضوعات آشکار و غیر مبهم که منبع و مآخذ آن روشن است، بیش از نیاز درنگ مىکنند
و همچنین در استخراج و استنباط مسایل غیر مهمه و فروض نادره که یقین یا ظن به عدم احتیاج آنها حاصل است و طالب کمال و سعادت باید دامن خود را از امثال این امور برچیند . (32)
برخى از استادان روزها فرصت طلاب را در مسایل غیرضرورى و فروض نادر باب طهارت و یا برخى از فروض نادر باب نکاح، به کار مىگیرند و براى آنان فرصتى براى کندوکاو در مسایل مورد نیاز جامعه باقى نمىماند .
نراقى، در ادامه سخن بر برخى از حوزههاى درسى خرده مىگیرد، زیرا آنان اسلام را تجزیه کرده و تنها به بخشى از دستورات اسلام بسنده کردهاند در حالى که حوزهها باید در همه جوانب زندگى از جمله مسایل حکومتى، پژوهش و تحقیق کنند:
بر فن معاملات از علم فقه اقتصار مىکنند و فروع نادره و شاذه در آن را تتبع مىکنند . این گروه گویا نهجالبلاغه و خطبههاى امام على را در تشویق علما براى به صحنه در آوردن اسلام و تلاش براى احیاى دستورات فراموش شده دین و دفاع از فرودستان را نخواندهاند که با چشمپوشى از همه این موضوعات زندگىساز سالیان سال عمر خود و طلاب را در مسایلى به کار مىبندند که یا وجود خارجى ندارد و بازار مسلمانان نیز با آن بیگانه است .
پیام رسانى و پاسدارى دین
از رسالتهاى مهم حوزه در دیدگاه نراقىها، ترویج دین و زدودن شبههها و مقابله با دشمنان دین و مذهب بود; ملااحمد در اندرز به برادرش چنین نوشته است:
«و علیک بحفظ نوامیس الدین والایمان و خدمة الشریعه بقدر الامکان ; من ترویج الاحکام و نشر مسایل الحلال و الحرام و الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الجماعات و دعوة العباد الى الطاعات .» (33)
«بر تو باد به پاسدارى ناموس و کیان دین و خدمتبه شریعت مانند: رواج دادن دستورات و قوانین دین و آگاهاندن مردم به مسایل مربوط به حلال و حرام و فرمان دادن به نیکىها و باز داشتن مردم از منکر و پلیدىها و بر پاى داشتن نماز جماعت و فرا خواندن مردم به فرمانبردارى خداوند .»
ویژگىهاى ضرورى مبلغان دین
1 . اخلاص: و این که مردم را براى خرسندى خدا به سوى خدا دعوت کند . به یاران راه و دیگر مبلغان دینى رشک نورزد و بداند هدف رساندن پیام دین به مردم است و اگر ببیند که دیگرى در این راه کامیابتر و مناسبتر از اوست، خرسند شود از این که بارش سبک شده است، خرسند شود .
نراقى به برخى خرده مىگیرد:
«اگر واعظى دیگر یافتشود که از براى اصلاح خلق بهتر باشد و مردم به او روآورند، این بیچاره از غصه و حسد نزدیک به مردن مىرسد و اگر یکى مدح و ثناى آن واعظ دیگر را کند، این با آن مدح کننده دشمن مىگردد .» (34)
2 . هماهنگى قول و عمل
3 . پرهیز از عوام زدگى
و برابر هوسهاى مردم سخن نگوید که این کار به قربانى شدن هدف و آرمانها مىانجامد . و علاج عوام زدگى در آن است که اول; نیت را براى خدا خالص کند و دوم; استقلال اقتصادى داشته باشد و همه زندگىاش وابسته به مردم بویژه ثروتمندان نباشد .
علامه نراقى مىگوید:
«سزاوار وعظ و ارشاد نیست، مگر کسى که قصد او به جز هدایت مردم نباشد و طمع او از خلق بالکلیه منقطع شده باشد و مدح و ذم در نظر او یکسان باشد . نه از مذمت ایشان مضایقه داشته باشند، بعد از آن که نزد خدا ممدوح باشد و نه به مدح ایشان شاد شود .» (35)
4 . صداقت در گفتار: و پرهیز از نقل گزارشهاى نادرست و احادیثشگفتانگیز و داستانهاى خود ساخته براى سرگرم کردن مردم نراقى . شکوه مىکند که کسانى از واعظان براى بازار گرمى داستانهاى شگفتانگیز و روایتهاى نادرست نقل مىکنند و براى گریاندن مردم از جعل و نقل روایتهاى نادرست تاریخى ابا ندارند (36) ، غافل از آن که هدف نمىتواند وسیله را توجیه کند و استفاده از وسیله نادرست نه تنها مردم را به هدف نزدیک نمىسازد که این کار تیشه به ریشه دین زده و راه انحراف و تحریف را مىگشاید .
5 . شناخت نیازهاى زمانه: از ابزار مهم در موفقیت پیام رسانى در دیدگاه نراقیان، آن است که مبلغ دینى، زمان و مردم و جامعه و تحولات آن را بشناسد و نیازهاى روزگار را دریابد . او مانند دید بانى است که خطر نزدیک شدن دشمن را هشدار مىدهد . ضرورت دارد وى شبههها و نقدهایى که از درون جامعه مىجوشد و یا از سوى دیگران القا مىشود را به نیکى دریابد و با پاسخهاى در خور، راه را بر تشویش اندیشهها و پراکندگى دیدگاهها ببندد و نیازهاى فکرى را اشباع سازد .
سخنگوى دین تا ادیان دیگر را نشناسد و کتابهاى آنان را نخوانده باشد، در نبرد تبلیغاتى مغلوب مىگردد و دشمنان با ایجاد فتنه و بههم در آمیختن حق و باطل و نفوذ افکار فاسد در میان مردم، آنان را گمراه مىکنند .
«و ان کان الاستثناء کل مایترتب علیه مقصد صحیح، کتحصیل البصیره بالاطلاع على الاراء و المذاهب و تمییز الصحیح من الفاسد و الاستعانة على التحقیق و تحصیل ملکة البحث و النظر» (37)
موارد روا بودن استفاده از کتابهاى گمراه کننده، هر چیزى را که هدف و مقصد درستى در برداشته باشد را در بر مىگیرد . مانند: آگاهى بیشتر از آرا و مذهبها . جدا کردن راى درست از نادرست . و بهرهگیرى از کتابهاى ضاله براى تحقیق و به دست آوردن توان بحث و مناظره .
در انجام این وظیفه مهم است که ملامهدى، افزون بر نوشتههاى گرانقدر در عرصه حکمت و اصول و فقه و اخلاق کتاب «الشهاب الثاقب» را در رد شبهه افکنىهاى فاضل بخارى در امامت نگاشت . (38)
در آن دوره با باز شدن درهاى سیاستخارجى ایران به سوى اروپا، مبلغان ترسا با تشکیل جلسه و نشر جزوه و کتاب، به تعریف و در کنار آن تبلیغ مسیحیت مشغول شدند .
نراقى اول در اصفهان زبان عبرى یاد گرفت . وى در کتاب مشکلات العلوم گفته است:
امیرمؤمنان زبان عبرى مىدانست و در یکى از جنگها، یکى از یهودیان با زبان عبرى رازى را به یاران خود گفت، امام متوجه آن شد و پاسخ داد . (39)
ملامهدى در عراق نیز با یهودیان مناظره کرد و از باورهاى اسلامى دفاع کرد . (40) ملااحمد نیز استاد دانش کلام بود و براى پاسخ به شبهههاى ترسایانى مانند مارتین، گروهى از علماى یهودى را گردآورد و با کمک آنان با رموز تورات و انجیل پى برد و پاسخى در خور براى کتاب میزان الحق نوشته مارتین فراهم ساخت . (41)
در تبلیغ دین باید از هنر بهره جست
نراقىها در ترویجباورها و ارزشها از ادب و هنر زمانه خود غافل نبودند . هم ملامهدى و هم ملااحمد در زمینههاى گوناگون ادبى ; نثر و شعر و طنز داراى تالیفاند . ملامهدى داراى ذوق شعرى و نثرى روان بود . او افزون بر نگارش کتابهایى به زبان پارسى مانند انیس التجار نوشتههاى با ارزش براى عرب زبانان دارد و کتاب جامع السعادات او به زبان شیواى عربى با ساختارى زیبا و نو و عبارتهاى دلپذیر نوشته شده و در گسترش فضایل و مکارم اخلاق سهم بسزایى داشته و دارد .
ملااحمد، هنر دوست و هنرمند بود . وى با ادیبان کاشان نشستهاى انس و گفتوگو داشت . در این جلسهها افزون بر بارور کردن ذوق ادبى و لطافت روانها، در همسو کردن شاعران و هنرمندان با ارزشهاى اسلامى مىکوشید . (42)
کلانتر ضرابى در بارهاش نوشته:
«حاجى ملااحمد حاکم شرع کاشان بود، طبع شعر داشت . لطایف و ظرایف بسیار مىدانست . حکایات و افسانههاى شیرین از برداشت و قطعات و ظرایف خوش مضمون در گنجینه خاطر سپرده بود که ضمن صحبت، به مناسبت، بر زبان مىآورد . از این رو مجلساش گرم بود .» (43)
او با زبان شعر و ادب به تلطیف روانهاى خسته و دلهاى فسرده کمک مىکرد . کتاب خزاین او آکنده از قطعههاى زیبا و دلکش ادبى و هنرى است .
نراقى در مثنوى طاقدیس بلندترین معانى قرآنى را بر بالهاى بلند شعر نشانده و آن را در جویبار جانها روان ساخته است .
معراج السعاده در گسترش ارزشهاى معنوى و پیامهاى اجتماعى از زیباترین عبارتها بهره گرفته و با استفاده از نثر روان فارسى و استفاده از ضرب المثلها و حکایتها و سرودههاى شیرین فارسى و گاه عربى ارزشها را در جامعه پراکنده است . کتابى که با گذشتسالها در کنار دیگر کتابهاى اخلاقى چون گلستان و بوستان سرمایه سخن واعظان را تشکیل مىدهد و در هر محفل و مجلس علمى جاى دارد . . . وى در کتاب الرسائل و المسائل مسایل ضرورى و مورد احتیاج جامعه آن روز را با زبان ساده به صورت پرسش و پاسخ شرح داده و گامى مفید در راه آموزش دستورات دینى در میان فارسى زبانان برداشته است .
تبلیغ گفتارى با عمل همراه باشد
ملامهدى و ملااحمد نراقى تنها با زبان و قلم، مبلغ دین نبودند، بلکه در عمل براى مبارزه با نابسامانىها و رواج ارزشها پیش قدم بودند . ملااحمد افزون بر آن که مردم را به مبارزه با فساد و گناه و بى رسمى فرا مىخواند و کارگزاران را به عدالت و دادورزى دعوت مىکرد، خود در عمل دادورز بود . در زندگى شخصى ساده زیست و فروتن و مردم دار بود . در زندگى اجتماعى نیز تنها دیگران را به یارى اسلام و مسلمانان تشویق نمىکرد، بلکه مرد عمل بود . او با همه گرفتارىهاى درسى و سرپرستى حوزه، براى گسترش عدالت، مسوولیت اجتماعى پذیرفت و دادرسى کاشان را پذیرفت و از جایگاه قضا و دادرسى، حق ستمدیدگان را از ستمکاران مىگرفت . و این کار را کمتر از شان خود نمىدانست، بلکه قضاوت و کمک به مردم و تلاش در راه اجراى حدود الهى را تکلیف مىشمرد و بر کسى منت نداشت، فرزندان و دست پروردگان حوزه نراقى نیز در خدمتبه مردم و پذیرش مسوولیتهاى اجتماعى و پیشبرد دین، پیشقدم بودند .
ملا احمد و ملا محمد مهدى نراقى در جنگهاى ایران و روس نیز حضور فعال داشت . او با در خطر قرار گرفتن سرزمینهاى اسلامى، بحث و مدرسه را رها کرد و در کنار رزمندگان در جبهههاى بردع و شوشى و قراباغ حاضر شد (44) و افزون بر گشودن مشکلات فقهى رزمندگان، بر روحیه و اعتماد به نفس آنان مىافزود و با سخنان نغز و شیرین و یادآورى جنگهاى صدر اسلام و حماسههاى صفین و کربلا، به آنان درس شجاعت مىداد .
پىنوشت:
1) در آسمان معرفت، علامه حسن زاده آملى ص 308، انتشارات تشیع، قم .
2) عوائد الایام، ملااحمد نراقى، ص 69، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم .
3) ریحانة الادب، مدرس تبریزى، ج 6، ص 164، کتابفروشى خیام .
4) قصص العلماء، تنکابنى، ص 23 .
5) ریحانة الادب، ج 6، ص 146 .
6) مکارم الاثار، حبیب آبادى، ج 4، ص 1236 .
7) معراج السعاده، ص 217 .
8) قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى، ص 95، اسلامیه، تهران .
9) جامع السعادات، ج1، ص 109، اسماعیلیان، قم .
10) حکم نافذ آقا نجفى، موسى نجفى، 14 .
11) اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 10، ص 162، دارالتعارف، بیروت .
12) تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 7، انتشارات الزهرا .
13) معراج السعاده، ص 118 .
14) خزائن، ملااحمد نراقى، ص 145 .
15) در آسمان معرفت، ص 322 .
16) کرام البرره، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 44 .
17) معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ج 2، ص 401، کتابخانه آیتالله مرعشى .
18) قصص العلماء، ص 23 .
19) معراج السعاده، ص 95 .
20) معراج السعاده، ص 108 .
21) عوائد الایام، ملااحمد نراقى، ص 69 .
22) معراج السعاده، ص 108 .
23) معراج السعاده، ص 108 .
24) عوائد الایام، ص 570 .
25) سیف الامه، ملااحمد نراقى، ص 281، چاپ سنگى 1330 .
26) مثنوى طاقدیس، ملااحمد نراقى، ص 118، امیرکبیر .
27) عوائد الایام، ص 83 .
28) معراج السعاده، ص 117 .
29) همان مدرک، ص 781 .
30) معراج السعاده، صص 579 - 580 .
31) معراج السعاده، ص 580 .
32) همان مدرک .
33) عوائد الایام، ص 84 .
34) معراج السعاده، ص 584 .
35) همان مدرک .
36) معراج السعاده، ص 584 .
37) مستند الشیعه» ملااحمد نراقى، ج 14، ص 157، ال البیت .
38) مکارم الآثار، میرزا محمدعلى معلم حبیب آبادى، ج 1 و 2، ص 362، نشر کمال .
39) در آسمان معرفت، ص 319 .
40) سیف الامه، ص 41 .
41) سیف الامه، ص 88 .
42) یادگار نامه، حبیب یغمائى، ص 394 .
43) تاریخ کاشان، عبدالرحیم کلانتر ضرابى، ص 282، امیرکبیر .
44) مثنوى طاقدیس ملااحمد نراقى، ص 405، کتابفروشى فرهومند .