نویسندگان: محمد حسین زاده

کلید واژه ها: کلی جزئی مثل افلاطونی ماهیت سهروردی

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۱۰۵ - ۱۰۳
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۱۰۹

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

فیلسوفان مسلمان در مسئله کلی و جزئی، از دیدگاه فیلسوفان یونان باستان متأثر بوده اند؛ به طوری که بن مایه دیدگاه های ارائه شده در دوره اسلامی را می توان در آرای افلاطون و ارسطو مشاهده کرد. ابن سینا  همانند ارسطو نظریه مُثل را انکار کرده و دیدگاه افلاطون درباره مسئله کلی و جزئی را نپذیرفته است. سهروردی  بر خلاف ابن سینا نظریه مثل افلاطونی را پذیرفته است؛ اما در مسئله کلی و جزئی، کلی افلاطونی را انکار کرده و در تبیین «کلی» با ارسطو و ابن سینا هم داستان شده است؛ به این معنا که او همانند ابن سینا، کلی را همان مفهوم ذهنی قائم به نفس دانسته است. البته شیخ اشراق در برخی جنبه های فرعی این مسئله با ابن سینا مخالفت کرده و نوآوری هایی را ارائه کرده است. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، دیدگاه سهروردی در مسئله کلی و جزئی را تبیین کرده و علت گرایش او به تبیین مشایی از «کلی» را بررسی کرده است. در این بررسیِ تحلیلی، نقدهای سهروردی به رویکرد سینوی نیز تبیین شده و تأثیر آن ها بر نقد ملاصدرا بر نظریه مشاییان نشان داده شده است. همچنین نحوه مواجهه ملاصدرا با دیدگاه سهروردی در مسئله کلیات تحلیل شده است.

Analysis of Suhrawardī’s Opinion on the Issue of General Principles and Mullā Ṣadrā’s Confrontation

Muslim philosophers have been influenced by the views of ancient Greek philosophers in the issue of generality (generic) and partiality, so that the essence of the views presented in the Islamic era can be seen in the opinions of Plato and Aristotle. Avicenna, like Aristotle, has denied the theory of Forms (theory of Ideas) and rejected Plato’s view about the general and partial issue. Unlike Avicenna, Suhrawardī has accepted the Platonic theory of Forms, but he has denied the Platonic generality in the issue of generality (generic) and partiality and has had a common opinion in explaining of “generic” (Arabic: کلّی) with Aristotle and Avicenna, which means that he, like Avicenna, considers generality to be the same of mental concept as independently subsistent. Of course, Shaikh al-ʿIshraq (Master of Illumination) has opposed Avicenna in some minor aspects of this issue and has presented innovations. This article has explained Suhrawardī’s point of view on the issue of generality (generic) and partiality by an analytical-descriptive method and studied the reason of his tendency to Peripatetic explanation of the “generic”. Suhrawardī’s critiques of Sinavi’s approach have also been explained in this analytical study, and their impact on Mullā Ṣadrā’s critique on Peripatetic’s theory has been shown. Also, Mullā Ṣadrā’s encounter with Suhrawardī’s view on the issue of generality (generic) has been analyzed.

تبلیغات