در آثار تاریخ نگاری، شرح احوال زنانی بسیار ذکر شده که آثاری در حوزه شعر و ادب سروده یا در عرفان و علوم شرعی (فقه و اصول)، صاحب نظر بودهاند؛ اما در عرصه اندیشهورزی و نظریهپردازی یا در حوزه تاریخ، نجوم و فلسفه و ... ، کمتر نام و نشانی از آنها دیده میشود. از زنان شاعر و عالمه نیز کمتر اثری مکتوب بر جای مانده، و آشنایی ما با آنها به طور عمده از طریق اشارههای گذرای منابع تاریخی است؛ بنابراین دو پرسش به ذهن میرسد؛ نخست اینکه که چرا زنان به ندرت اثری مکتوب از خود به جای گذاشتهاند، و دیگر آنکه چرا زنان به جز در عرصه ادب و شعر، به دیگر حوزههای علمی کمتر وارد شدهاند. پاسخ به این پرسشها، موضوع مقاله پیش رو است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بیسوادی یا کمسوادی، ناتوانی ذهنی و جسمی، نداشتن تمکّن و استقلال مالی و نداشتن حریم خصوصی، دلایل موجهی برای توجیه سهم اندک زنان در تولید آثار مکتوب نیست؛ چراکه حتّی زنان متمکّن و باسواد نیز چندان آثار علمی یا غیر علمی از خود بر جای نگذاشتهاند. شاید بتوان گفت، تنها دلیل ناچیز بودن سهم زنان در تولید آثار مکتوب، سطح انتظار جامعه از آنان بوده است.