سوء مدیریت تشکیلات حکومتی و تبعات آن در عصر قاجاریه موضوعی نا گفته نیست. کارنامه دولت مرکزی برای رفع این نقص بر عدم موفقیت آن دلالت دارد. از سوی دیگر، این ناکارآمدی برای ملت هزینه سنگینی داشت. بدین ترتیب رهایی از این تبعات مشکلی بود که مردم خود می بایست بر آن فائق آیند. واکنش اجتماعی نسبت به سوء مدیریت در دوره قاجاریه مسئله ای است که پژوهش حاضر آن را در قضیه مخالفت عمومی مردم استرآباد با خواست دولت مرکزی مورد مطالعه قرار می دهد. توضیح آن که مدتی کوتاه پس از الغای امتیاز تنباکو (جمادی الاول ۱۳۰۹ق)، ولایت استرآباد در جنوب شرق دریای خزر در محرم سال ۱۳۱۰ ق عرصه مخالفت مردمی علیه شرب خمر و سپس برای چند ماه علیه حاکم ولایت گردید. تا کنون وقوع این رویداد و نتایج آن مغفول مانده است. مقاله حاضر بر اساس مواد آرشیوی و به شیوه تاریخی- تحلیلی به نقش سوء مدیریت (متغیر مستقل) در بروز واکنش مردمی در استرآباد (متغیر وابسته) می پردازد. مطالعه نیروهای اجتماعی فعال در آین اقدام سیاسی و نیز نتیجه آن دیگر اهداف کار حاضر است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مخالفت عمومی در استرآباد از فرط نا امیدی و حرمان آغاز گردید و سپس برای بهبود اوضاع ولایت جنبه عقلانی یافت و به سوی ضدیت با حاکم منصوب دولت سوق پیدا کرد. اگرچه شورش مورد بحث با مشارکت طبقات فرودست و به منظور مقابله با شیوع وبا شروع شد، در مرحله ثانوی - نفی حاکم با استقبال سایر گروه های شهری و سران نظامی محلی قرار گرفت که خواهان رفع تبعات چند وجهی سوء مدیریت مزمن در ولایت بودند. با وجود انگیزه دینی، مشارکت طبقات و گروه های مختلف، مخالفت عمومی اهالی استرآباد همه ویژگیهای یک ''شورش'' را داشت و فاقد پشتوانه و مشارکت یک تشکیلات سیاسی بود. این اقدام بر رغم موفقیت در مخالفت با خواست دولت مرکزی، به سبب ماهیت آن، فقدان آگاهی عمومی و نیز خلأ سازمانی سیاسی، در دستیابی به نتیجه ای مطلوب و پایدار برای اهالی استرآباد شکست خورد.