چکیده

پژوهش حاضر، پژوهشی میان رشته ای و در راستای کاربردی سازی فلسفه از طریق همکاری آن با روان شناسی و ادبیات است. در این پژوهش به امید در آرای دو متفکر بزرگ پرداخته شده است؛ مولانا، عارف و ادیب مسلمان و گابریل مارسل، فیلسوف اگزیستانسیالیست مسیحی. هدف از این پژوهش، ارائه بن مایه هایی برای کار مشاوران فلسفی و روان درمانگران است. به همین سبب، دیدگاه ریچارد اسنایدر نظریه پرداز و بنیانگذار امیددرمانی در روان شناسی معاصر نیز در پژوهش حاضر معرفی شده است تا امکان نزدیک کردن آرای مولانا و مارسل در باب امید، به مباحث مورد توجه امید درمانی، فراهم آید و از تشابهات به دست آمده برای کار مشاوران فلسفی استفاده شود. بر اساس یافته های پژوهش، امیدی که مولانا از آن سخن می گوید، امیدی روشن و هدایتگر است که اگر از آن استفاده به جا شود، می تواند به یک صفت اخلاقی مثبت در انسان تبدیل شود؛ امیدی که برخواسته از نیاز انسان به خداوند است و همواره در جهت پیشرفت معنوی انسان، راهگشا خواهد بود. مارسل نیز امید را ابزاری برای ایمان و تقرب به وجود اعلی می شمارد که سبب آمادگی معنوی فرد در جهت خدمت به دیگر انسان ها می شود. این آمادگی معنوی، انسان را از دام جهان درهم شکسته ای که مارسل از آن سخن می گوید، رهایی می بخشد. با مقایسه نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مولوی در باب امید، به وجوه تشابه میان دیدگاه آنان در مؤلفه های امید دست می یابیم. بررسی نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مارسل در باب امید نیز تشابه فکری این دو متفکر را در باب نقش حیاتی امید در زندگی، نشان می دهد.

تبلیغات