تذکرهنویسى در شوروى پس از فروپاشى و احیاى طریقت نقشبندیه در ازبکستان معاصر
آرشیو
چکیده
نقشبندیه از معدود طریقتهاى ماندگار صوفیه است که در جمهورىهاى تازه استقلال یافته شوروى سابق، نقش بىبدیلى در احیاى فرهنگ حقیقى و هویت ذبح شده مسلمانان این بخش از جهان اسلام داشته است. دانشمندان و متفکران این مناطق در تلاش براى کشف ریشههاى عقیدتى جوامعشان، به اسلام طریقتى و در آن میان به طریقت نقشبندیه رسیدهاند. این طریقت که در زمان حکومت شوراها همچون سایر جنبههاى اسلام تحت سیاست رسمى «الحاد علمى» دولت مورد حملات شدید قرار گرفت، پس از استقلال از پوسته دفاعى خود بیرون آمد و به حیات بالنده خود ادامه داد. مقاله حاضر که برگرفته از کتاب نقشبندیه در آسیاى غربى و مرکزى است در برگیرنده نشانههاى احیاى طریقت در ازبکستان و اهمیت آن، رواج تذکرههاى تقشبندى و نقش آنها در بازسازى اندیشه دینى مسلمانان آن دیار مىباشد.متن
از زمان استقلال ازبکستان از شوروى سابق در سال 1992م علاقه به صوفىگرى بار دیگر در میان مردم ازبک شکل گرفته است. نمودى از این علاقه را مىتوان در ظهور بىشمار کتابها، مجلهها، مقالهها، روزنامهها برنامههاى رسانههاى گروهى که در مورد زندگى و آموزههاى اولیاى بزرگ آسیاى مرکزى است، دید. این تذکرهها به جاى زبان روسى کاملاً به زبان ازبکى هستند و نقش حساسى در فرایند احیاى تصوف، خصوصا طریقت نقشبندیه در ازبکستان ایفا مىکند. در آسیاى مرکزى ماقبل شوروى، اعتقاد به اولیاءاللّه به عنوان جانشینان روحانى پیامبر، اصلى ضرورى در تقواى اسلامى بود. مردم این منطقه مانند دیگر مسلمانان معتقد بودند که اولیا محرم علم خفى وصاحب معجزهاند. چندین فرقه فراملى بزرگ مثل نقشبندیه، کبرویه و یسویه از این منطقه برخاسته است. در میان این فرقهها طریقت نقشبندیه نهاد مذهبى و فرهنگى حساسى بود و شیوخ زنده آن، نقش مهمى در جامعه ایفا مىکردند. آرامگاه بزرگان نقشبندیه، نه تنها در آسیاى مرکزى، بلکه در میان مسلمانان سراسر جهان اسلام از اماکن مهم زیارتى به شمار مىرفت. در کنار آن، مقابر محلى بىشمارى هم که کمتر شهرت داشتند در هر منطقه، زیارت مىشوند. حکایتهاى کتبى و شفاهى از زندگانى اولیا در عبادت مردم آسیاى مرکزى نقش مهمى ایفا مىکند. آنها از طریق این حکایتها با جهان بینى کلى صوفیه آشنا مىشدند و از آموزههاى روحانى و اخلاقى آن آگاهى مىیابند. همچنین اعتقاد به اولیا بخش مهمى از فرهنگ آنها مىشود و براى افراد آنچه ویکتورترنر شاخصههاى اصلى اسلام مىنامد، مهیا مىکند. این حکایات، عقاید و رفتارها را به گونهاى عینى و نه ذهنى و آموزشى به افراد القا مىکند.(1) در آسیاى مرکزى این آموزش هم براى خواص وجود دارد (آنها هم از طریق ادبیات شعرى جعتایى که در شعر نوایى و مشرب دیده مىشود و هم از طریق تذکرهنویسى پیشرفته فارسى آموزش مىبینند) و
--------------------------------------------------------------------------------
1- Victor Turner, Dramas, Feilds, and metaphers: Symbolic Action in Human society, cornell university press, Ithaca, 1974, p. 69.
--------------------------------------------------------------------------------
هم براى عوام که آموزش این قشر به واسطه حکایتهاى بىشمارى است که در مورد اولیا وجود دارد.
در زمان شوروى بیشترین پیوستگى اسلام در آسیاى مرکزى باگذشتهاش که تصوف نیز بخشى از این گذشته بود، به گونه غیر قابل جبرانى از بین رفت. براثر سیاست رسمى دولت به نام «الحاد علمى» نهادهاى اسلامى از بین رفته یا توسط دولت تغییر شکل یافتند. در زمان حکومت استالین بسیارى از علما و پیرها کشته و مدارس بسته شدند.(1) بر خلاف تئورىهاى شوروىشناسانى، همچون الکساندر بنیگسن در باره جنگ سرد، بهنظر مىرسد که طریقت شکوفاى نقشبندیه کاملاً ریشه کن شده بود. در تحقیقاتى که اخیرا در تاشکند انجام شده مکررا به بنده گفتند که نهاد کلاسیک پیر - مرید (رابطه میان مرشد صوفى و مریدش) کاملاً از بین رفته است، بنابراین شاید موثقترین و مهمترین عنصر جریان صوفیه از آسیاى مرکزى ریشه کن شده ودر نظر بسیارى از ازبکهایى که علاقهمند به این جریان هستند، رواج پر رونق دوباره آن از اقبال زیادى برخوردار نیست.
در زمان شوروى سنت تذکره نویسى نیز دوره سختى را گذراند. در این زمان، زبان روسى تا حد زیادى بر زبان ازبک غالب شده بود، بهطورى که ازبکهاى تحصیلکرده بهتر از زبان مادرىشان با آن آشنا بودند. از طرف دیگر در زمان حکومت استالین دستنوشتههایى که به زبانهاى آسیاى مرکزى، مثل زبان ازبک بود به خط سیریلیک اسلاوى تغییر یافت. این مسئله در کنار عوامل دیگر موجب شد که بیشتر ازبکها سواد خواندن کتابهاى عربى را نداشته باشند.(2) مقارن با این اتفاقات، آثار مهم نویسندههاى قرنهاى میانه مثل نوایى که در زمان شوروى انتشارش ادامه یافته بود، بهطور وسیعى سانسور شد. در نتیجه این حوادث، ادبیات که کاملاً با اندیشههاى عرفانى و اسلامى صوفیه آمیخته شده بود، تمام رویکردهایش به خدا، پیامبر و چهار خلیفه را از دست داد و همچنین ازبکها ارتباط با گذشتهشان را از دست
--------------------------------------------------------------------------------
1- Nazf Shahrani, "Central Asia and the challange of the soviet Legacy". Central Asia survey, 12/2 (1993), 123-135.
2- همان، ص 131.
--------------------------------------------------------------------------------
دادند و مثل استعمارزدگان سراسر دنیا این عقیده استعمارگران را که مىگفتند فرهنگ بومىشان بسته، متحجر و پست است، پذیرفتند.
تذکرههاى شفاهى این دوره نیز دچار اختلالاتى شد. بسیارى از والدین از پیامدهایى که ممکن بود در آینده در صورت شناسایى فرزندانشان به عنوان یک مسلمان معتقد براى آنها به وجود آید،بیمناک بودند، از این رو مانع آموزش جدى فرزندانشان در این عرصهها مىشدند.
با وجود این، از زمان استقلال، بازگشتى در ادبیات صوفیه بهوجود آمد که تذکرهها را هم تحت تأثیر قرار داد. در آستانه استقلال براى اولین بار انتشار نسخههاى سانسور نشده ادبیات کلاسیک جغتایى به زبان سیریلیک دیده شد. به همین ترتیب، سیل عظیمى از آثار ادبیات مدرن صوفیه به زبان ازبکى انتشار یافت. کتابفروشىهاى سراسر کشور مملّو از کتابها با موضوع صوفیه و مکتب تصوف بود.
دولت نیز از احیاى ادبى جریان صوفیه به عنوان یک بخش اساسى از میراث طلایى ملت حمایت مىکرد و این مسئله موجب شد که بزرگداشت زندگى علماى صوفیه قرنهاى میانه،در مرکز برنامه ملت سازى قرار گیرد.(1)
خلق دوباره تاریخ در ازبکستان
احیاى تصوف، بخشى از احیاى گسترده تاریخ قرون میانه است. دولت ازبکستان به دلایل گوناگون از بررسى میراث طلایى ملت(2) و شکوفایى فرهنگى قرون میانه حمایت کرده و در عین حال از تحقیقات علمى که در زمان شوروى صورت مىگرفت جلوگیرى مىنماید. گر چه در مقدمه کتابهایى که در باره میراث طلایى است، دوران حکومت شوروى - به عنوان دوره اختناق که در آن فرهنگ و مذهب از بین رفت - مختصرا شرح داده شد، اما مطالعه
--------------------------------------------------------------------------------
1- براى مطالعه بیشتر ر.ک::
Thierry Zarocone, "sufi movenents: Search for Identity and Islamic Resurgence", ink. warikoo (ed). central Asia: Emerging New order, Haranans 1995, p. 63-75.
2 . Altin meros .
--------------------------------------------------------------------------------
منظم و کامل تاریخى از این دوره وجود ندارد و به جاى آن، تاریخى که شکوه قرون میانه، بهویژه دوره تیموریان را در کانون توجه قرار مىدهد، مورد توجه قرار مىگیرد.(1) البته احیاى این تاریخ، تصوف اسلامى، خصوصا طریقت فرقه نقشبندیه را نیز در بر مىگیرد.(2)
پیشینه اسلامى صوفیه
شاید در زمان شوروى به هیچ جنبه دیگرى از گذشته ازبکستان به اندازه اسلام این چنین توهین نشده باشد. اسلام و نهادهاى اسلامى مثل صوفیه بهطور مداوم به سبب عقب ماندگى ازبکها- آنها یکى پس از دیگرى استعمارشدنشان توسط روسیه و شوروى را توجیه کردند- سرزنش شدند. پس از استقلال، دسترسى به اطلاعات اسلامى بیش از دیگر جنبههاى تاریخ مورد علاقه قرار گرفت. به رغم حمایت ظاهرى براى بازگشت اسلام به عنوان یک دین، دولت بیشتر نگران بیدارى مذهبى است. مراکز رسمى و آکادمىها مثل گذشته که انزجار از دین اساس سیاستشان بود، آموزش مىدهند. بسیارى از مقامات از اوجگیرى جنبشهاى سیاسى ـ مذهبى، مثل آنچه در الجزایر و ایران اتفاق افتاد، که اقتدارشان را به چالش مىکشد بیمناکاند.
اینطور بهنظر مىرسد که دولت احیاى صوفیه را به عنوان راهى مىبیند که توسط آن
--------------------------------------------------------------------------------
1- براى بحث بیشتر در باره تأکید بر امیرتیمور و تیموریان، ر.ک:
Stephen Hegarty, "The Rehabilitation of Temar: Reconstracting National History in contemporary vzbekistan", central Asia Monitor, 1 (1995), p. 28-33.
2- طریقت نقشبندیه بخش زندهاى از میراث طلائى ملت (Altin Meros) مىباشد. غیرممکن است که این برنامه، تاریخ ترکستان دوره تیمورى را بدون ارجاع دادن به آن ارائه کند. دولت، آشکارا بر سنت ترکى طریقت پسویه تأکید مىنماید و با اینکه بهاءالدین آثارش را به زبان فارسى نوشته است، اما نقشبندیه به عنوان یک طریقت اصیل ترکى مورد احترام مىباشد. بسیارى از نویسندگان، مثل عارف عثمان زمان زیادى را براى دفاع از طریقت نقشبندیه به عنوان قوانین ترکى صوفیه صرف نمودهاند. به این مسئله اشاره دارد که نوائى مرید نقشبندى و بىشک مبتکر اصلى هویت ترکى ازبک بود. به دلیل اینکه نقشبندیه پدیدهاى مهم در سطح جهانى است، باقى ماندن میراث آن مایه غرور ملى است. از سوى دیگر، سنت یسوى حتى در ترکستان کاملاً از بین رفته است. این جریان کاملاً محلى شده است و از نظر سیاسى به جاى وابستگى به جهان اسلام بیشتر در ارتباط با پانترکیسم مىباشد.
--------------------------------------------------------------------------------
مىتواند به اشتیاق مردم براى ارتباط با اسلام به گونهاى که حکومت را تهدید نکند پاسخ دهد.
عدم حضور منظم صوفیه واقعى، به حکومت اجازه مىدهد که آن را به عنوان مجموعهاى از عقاید و رسوم، به لحاظ مالى تأمین نماید. دلیل این امر آن است که صوفیه از آن جمله نهادهایى که ممکن است اقتدار دولت را به چالش بکشاند نیست.
اگر چه طریقت صوفیه به عنوان یک نهاد تا اندازه زیادى در زمان حکومت استالین از بین رفت، اما مظاهر گوناگونى از آن، مثل تفقد از شافیان صوفى و زائران حرمها، بار دیگر در بین مردم متداول شده و اساس نوعى عبادت را پىریزى کرده است که استمرار زهد اسلامىِ پیش از کمونیسم را نشان مىدهد.
رسم زیارت، بهویژه تداوم عینى گذشته است. اگر چه زیارت در زمان شوروى ممنوع و بسیارى از مزارها تخریب شد، اما هرگز بهطور کامل متوقف نگردید، چنانکه بعضى از حرمهاى مهم به عنوان موزه به خوبى باقى ماندند. اکنون زیارت مزار اولیاى بزرگ بار دیگر به عنوان مظهر تقواى اسلامى شناخته مىشود. مزار بهاءالدین نقشبند در نزدیکى بخارا زیارتگاه باشکوهى براى ازبکها و مردم دیگر مناطق آسیاى مرکزى است. مزار خواجگان دیگر، مثل میرکلال و عبدالخالق غجدوانى نیز مرکز زیارت قرار گرفته است. مزار میر کلال و پیر بهاءالدین نقشبند که در زمان حکومت شوروى از بین رفته بود، اخیرا به کمک مریدان پاکستانى کاملاً بازسازى شد.(1)
شعر کلاسیک صوفیه نیز مثل سرودهاى غنایى عامه پسند در اشکال گوناگون باقى مانده
--------------------------------------------------------------------------------
1- احیاى رسم زیارت به مناطقى که طریقت نقشبندیه وجود دارد، مربوط نمىشود، درست در امتداد منطقه مرزى در ازبکستان، در شهر ترکستان جمهورى قزاقستان مزار احمد یسوى - اخیرا دولت ترک براى بازساى آن مشغول فعالیت است - مرکز زیارت در تمام منطقه مىباشد. حتى در تاشکند گاهى از آن به عنوان مرکز خداپرستى یاد مىشود. مقبره احمد یسوى و زنگى اُتا تحت بازسازى است و مرکز مهمى براى زیارت شده است. مکانهایى که از شهرت زیادى برخوردار نیستند، مثل شیخ آنتور (Antour) در مرکز شهر تاشکند واقع شده و به عنوان محل زیارت مجددا مورد استفاده قرار مىگیرد. اعمال زیارت، مثل قربانى کردن حیوانات و توزیع غذاى نذرى که در زمان حکومت شوروى ممنوع شده بود، اکنون به طور ضمنى مورد موافقت دولت قرار گرفته است.
--------------------------------------------------------------------------------
و چاپ مجدد شعر عرفانى مشرب، نوایى و یسوى بهطور کامل و بدون سانسور، دسترسى مجدد به میراث اسلامى قبل از حکومت شوروى را فراهم آورده است. این اشعار گواهى است بر اینکه بهرغم پیوستگى سیاسى [ازبکها] با گذشته شوروى، جامعه آنها از نظر آزادى مذهبى به جایگاه بهترى رسیده است.
تذکره نویسى شوروى پس از فروپاشى
در دوره بعد از استقلال، رشد نوشتههاى ادبى و عالمانه مورد توجه قرار گرفت که گاهى از آن به عنوان تذکره نویسى شوروى پس از فروپاشى یاد مىشود. نوشتههایى که اکنون فروشگاههاى کتاب و مجلهها علمى را پر کرده، بیشتر به طریقت نقشبندیه و نقش آن در تاریخ و فرهنگ ازبکستان و آسیاى مرکزى توجه کرده است.(1) سال 1993م رسما به عنوان ششصد و هفتاد و پنجمین سال تولد بهاءالدین نقشبند (و نهصدمین سالگرد احمد یسوى) شناخته شد و در آن سال، انبوهى از نوشتهها در باره طریقت نقشبندیه ارائه گردید.
در ازبکستان معاصر، سه نوع مهم از ادبیات نقشبندیه به طبع رسیده است. اولین آن، انتشار ادبیات قرون میانهاى جغتایى است که به خط «سیریلیک» نوشته مىشد. این مجموعه شامل چاپ مجدد شعر علیشیر نوایى است که آثار عرفانى و صوفیانه او، مثل لسانالطیر (بازگویى منطق الطیر عطار به زبان ترکى است)، آثار گوناگون ادبیات جغتایى را که به طریقت نقشبندیه مربوط مىشود در بر مىگیرد. اغلب این آثار شامل مقدمههایى است که در آن علاوه بر شرح شرایط زندگى نویسنده، از تحت فشار بودن اسلام در حکومت شوروى نیز سخن به میان آمده است؛ دورهاى که چنین آثارى نمىتوانست مثل زمان استقلال منتشر شود.
دسته دوم، شامل ترجمه آثار به فارسى و عربى است. از بهاءالدین نقشبند زندگىنامههاى بسیارى وجود دارد که ترجمهاى است از ابوالمحسن محمد بکر بن على به نام مقامات خواجه
--------------------------------------------------------------------------------
1- نویسنده مىگوید که اولین بار توسط ایلیار کریمف، محقق مؤسسه شرقى که در دانشگاه ایندیانا نیز تحصیل کرده، با این واژه آشنا شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
بهاءالدین نقشبند(1) به عنوان بهاءالدین بلا گردان. اگر چه بخشهایى از رشحات عینالحیات علىصفى که احتمالاً مهمترین و مشهورترین منبع تذکرهاى براى طریقت نقشبندیه آسیاى مرکزى است، در مجلات گوناگون، مثل ملاقات که مجله رسمى حزب حاکم است، به چاپ رسیده، اما هنوز بهصورت کامل تجدید چاپ نشده است.(2)
بخش دیگرى از این ادبیات، تذکرههاى معاصر بزرگان قرون میانه را شامل مىشود که در نوشتن آنها منابع دسته اوّل مبنا قرار گرفته است. این دسته، شامل کتابها، مجلهها و مقالههاى روزنامههاست که توسط روزنامه نگاران و محققان نوشته شده است. یکى از این آثار دلدایار اثر صدرالدین سالم بخارى است.(3)
این کتاب اثرى عامیانه در باره بهاءالدین نقشبند است. پرفسور بخارى استاد ادبیات دانشگاه بخاراست و شاید به دلیل توانایى در ترجمه از زبان گوت به زبان ازبک، مشهورترین استاد در دوره حکومت شوروى بود. او همچنین ادبیات تذکرهاى قرون میانه را از فارسى به ازبک ترجمه کرد.
دلدایار اثرى متنوع و شگفتانگیز است که درسال 1993م به چاپ رسید. محتواى آن شامل: خلاصهاى از زندگىنامه بهاءالدین نقشبند،(4) بخشى مختص به اصول طریقت،(5) بخشى مربوطه به اصول نقشبندیه - آنطور که در رشحات(6) آمده - شرح قوانین و آداب طریقت نقشبندیه - آنگونه که در سخنان شیخ خالد در مورد ملاقاتش از ترکیه در سال 1991م (7) آمده - و گزیدهاى از اشعار مربوط به هم که توسط مشرب، علیشیر نوایى،
--------------------------------------------------------------------------------
1- Abu Muhsin Muhammad Bakr b. Muhammad Ali, Bahauddin Balogardan, Muhammadkhan Makhdum Hasankhan Makhdumghli (trans.), Yazuvchi, Tashkent, 1993.
2- براى نمونه، ر.ک:
Muloqot, 7-8, 1995 pp. 57-61.
3- Sadriddin salim Bukhari, Dilda Yar: Hazrat Bahauddin Naqshband, Ghafur Ghulam Nomidagi Adabiyet va san'at, Tashkent, 1993.
4 . Ibid, p . 3-20.
5 . Ibid, p .20 - 33.
6 . Ibid, p . 64 - 70.
7 . Ibid, p .71 - 75.
--------------------------------------------------------------------------------
صوفى اللّهیار و بابُر(1) سروده شده است.
این کتاب که در کتابفروشىهاى سراسر کشور در دسترس قرار داشت از منابعى بود که مردم دائما بعد از اطلاع از علاقه من به تصوف به من پیشنهاد مىکردند. هدف کتاب درآمدى است بر طریقت نقشبندیه. نویسنده با دقت، مفاهیمى چون علم لدنّى (علمى که مستقیم از جانب خدا مىرسد) و پدیدهاى مثل طریقت أویسیه را براى مخاطبى که کاملاً با عناصر ابتدایى جهانبینى صوفیه بیگانه است،(2) توضیح مىدهد. همچنین او منابع گوناگونى ارائه مىدهد که در آن بر اهمیت این حقیقت تأکید دارد که بهاءالدین نقشبند نه تنها از شیوخ زنده، بلکه از عالم غیب، خصوصا از عبدالخالق غجدوانى نیز آموزش مىبیند. او همانند نویسندگان دیگر که آثارى در باره نقشبندیه دارند، بر تعلیم ذکر سکوت بهاءالدین نقشبند تأکید دارد.(3) مسئله مهمى که در این کتاب به آن اشاره مىشود شیوهاى است که او طى آن اظهار مىدارد که جدّ پدرى بهاءالدین نقشبند به واسطه جعفرالصادق به حسینبن على و سپس به على بن ابىطالب علیهمالسلام مىرسد. او این شجرهنامه را در کتابى با عنوان تحفةالانساب آورده است. نویسنده با وجود اینکه جد مادرى بهاءالدین نقشبند را به ابوبکر صدیق مىرساند اما به نظر مىرسد که او در میان این دو بر سلسله علوى تأکید دارد.(4)
دلدایار در برگیرنده داستانهاى گوناگونى در احوالات بهاءالدین نقشبند است که در آن به همراهى او با فقیران و مظلومان تأکید دارد. در یکى از داستانها از پذیرش غذاى پادشاه، سرباز مىزند و در توضیح کار خود مىگوید که پادشاهى کار مشروعى نیست از این رو غذایى که توسط پادشاه تعارف شود حلال نمىباشد.(5) این ماجرا نه تنها بر برترى دادن کارگران ساده بر حاکمان تأکید دارد، بلکه نشان مىدهد که شیوخ نقشبندیه تا چه اندازه به کار شرافتمندانه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid, p . 53 - 65.
2 . Ibid, p .7-9 .
3 . Ibid, p . 3 - 19.
4 . Ibid, p . 4.
5 . Ibid, p . 14-16.
--------------------------------------------------------------------------------
اهمیت مىدهند (موضوع مهم ادبیات صوفیه). حکایت دیگر به این مطلب اشاره دارد که دستان قدیس همیشه بوى خاک مىدهد، زیرا او در تاریکى شب هنگامى که کسى دیده نمىشود در مسیر جاده قدم مىزند و آن را از خارها و سنگها پاک مىسازد تا اینکه مبادا افراد ضعیف و نابینا روى آن قدم بگذارند. او اینکار را شبانه انجام مىدهد، براى اینکه نمىخواهد حین انجام کار خیرش کسى او را ببیند.(1) در سراسر داستان، بهاءالدین به عنوان نمونه کامل ایثار و تواضع معرفى مىشود. در داستانى حتى اینگونه آورده شده که او بر رد پاى سگ بوسه مىزد و در حالىکه اشک مىریخت، مىگفت: صوفى باید پاکى عشق به خدا را از سگها که نماد فرمانبردارى و تواضعاند بیاموزد.(2) نویسنده در ردّ صریح الحاد علمى، صحت معجزه را مىپذیرد و چندین نمونه از آن را بیان مىکند. در یکى از این داستانها بهاءالدین در حالىکه هنوز تحت سرپرستى پیرش میرکلال است رداى زمستانىاش را در شعلههاى آتش مىاندازد و مىسوزاند. پیرش به او مىگوید که او هنوز به آن نیاز داشته و باید آن را پس بگیرد. بهاءالدین گفت که این کار غیر ممکن است، چون ردا احتمالاً تا به حال کاملاً سوخته است، اما میرکلال پاسخ داد که ردا همه این سالها که او در آتش عشق مىسوخته بر روى شانههایش بوده و آسیبى ندیده است. بنابراین اگر بهوسیله آتش معنوى آسیب ندیده باشد چگونه ممکن است که با شعلههاى زمینى آسیب ببیند. سپس بهاءالدین بهطور معجزه آسایى ردا را بدون اینکه آسیبى دیده باشد از آتش بیرون مىآورد.(3) این داستان همراه با چند نمونه دیگر در ادبیات تذکرهاى آسیاى مرکزى در باره اولیا که قادرند وارد آتش شوند و نسوزند، بیان شده و شهرت یافته است.(4)
این داستان نمونه جالبى براى نشان دادن ضرورت فرمانبردارى در رابطه پیرو مرید و توانایى پیر بر انجام کرامات یا معجزات که درونمایهاى مستمر از طریقت نقشبندیه و بهطور
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid, p . 13.
2 . Ibid .
3 . Ibid, p . 5.
4- براى بحث در باره این استعاره در تذکرهنویسى یسوئیه، ر.ک:
Devon Deweese, Islanization and Native Religion in the Golden Horde: Baba Tukles and Conversation to Islam in Historical and Epic Tradition, pensylvania state university, university park, 1994, pp. 293-289.
--------------------------------------------------------------------------------
کلى جریان صوفیه است مىباشد. صدرالدین بخارى مثل نویسندگان دیگر اهمیت نقش بهاءالدین نقشبند و طریقت نقشبندیه را در تاریخ و ادبیات ازبک، خصوصا تأثیرش را در نوائى بیان مىدارد.(1)
در پایان، او چند نمونه از اشعار چهرههاى مهم را که درباره بهاءالدین نقشبند سرودهاند، ارائه مىکند. بنابراین او از یک سو در جهت احیاى جریان تصوف عمل مىکند و از سوى دیگر به ساختن هویت ملى ازبک کمک مىکند.
نویسنده مهم دیگر در زمینه ادبیات تذکرهاى نقشبندیه، عارف عثمان است. وى که نام روسىاش عارف عثمانف است، استاد تاریخ مؤسسه شرقى البیرونى در تاشکند بود. یکى از آثار او کتابچهاى است در باره زندگى و آموزشهاى بهاءالدین نقشبند، به نام بهاءالدین نقشبند و آیین تعلیمات عقیده(2) (کتابى است راجع به بهاءالدین و تعلیماتش). همچنین کتاب مشابهى در باره پیر یسوىها رنگى اتا(3) دارد. او تعداد زیادى مقاله در روزنامهها و مجلهها چاپ نموده و بهطور منظم در تلویزیون و رادیو در باره زندگى اولیا صحبت مىکرد. یکى از موضوعات کلیدى آثار عارف عثمان یافتن نقاط مشترک در تفاوتهاى ظاهرى طریقتهاى گوناگون آسیاى مرکزى است. تأکید او در مورد منبع رایج طریقت نقشبندیه، شخص یوسف همدانى است. مزار وى فاصله زیادى از مرز ازبکستان ندارد و تقریبا نزدیک شهر مرو در همسایگى ترکمنستان است. همانطور که او همیشه مىگفت، خلفاى یوسف همدانى شامل احمد یسوى، مؤسس طریقت یسویه (جد روحانى بکتاشىها) و خواجه عبدالخالق غجدوانى مىباشند. خواجه عبدالخالق غجدوانى از سلسله بهاءالدین نقشبند است.(4)
عارف عثمان نه تنها این مباحث را بارها چاپ کرده، بلکه تصاویرى از سفر به مزار یوسف همدانى را در تلویزیون نشان داده و آن را براى مخاطب ازبک زبان توضیح مىداد. بحث در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Sadriddin salim Bukhari, Ibid, p . 53 - 63.
2- Arif Usman, Bahauddin Nagshband va uning Ta'limati Haqida, Tashkent, 1993.
3- Turghun Faiziev and Arif asmanov, Zangi ota, uzbekistan Respublikasi khalq Ta'lmi vazirligi T.H. Qari-Niyazi uzbekistan pedagogika Fanlar Ilni-Tadqiqat Instituti, Tashkent, 1993.
4 . Aril Usman, Ibid, p .9-10, 25-27.
--------------------------------------------------------------------------------
این باب از یک طرف آشکارا عناصر مغایر را در تاریخ مذهبى آسیاى مرکزى با هم همسو مىکند و از سویى دیگر به ازبکها که براى مدتهاى طولانى آموخته بودند که فرهنگشان از فرهنگ روسیه پستتر است، نشان مىدهد که فرهنگشان در سراسر جهان اسلام نقش محورى ایفا مىکند. پروفسور عثمان به رغم تحصیلش در آکادمى شوروى با نفى کامل و صریح اصول «الحاد علمى» گسست آشکارى را در بعضى موضوعات مهم آموزههاى زمان شوروى ایجاد کرد. براى نمونه مىتوان از نوشتههاى او در باره صدرالدین سالم بخارى نام برد که در آن با نادیده گرفتن این مسئله که حکومت شوروى بحث معجزات را به عنوان خرافات رد مىکند، صحت معجرههاى آسیاى مرکزى را مىپذیرد.
اثر عارف عثمان تحت عنوان بهاءالدین نقشبند و آیین تعلیمات عقیده، مثل کتاب دلدایار مقدمهاى است بر تصوف که براى افراد کم سواد یا بىسواد طراحى شده است. او در اثر خود به مواردى چند پرداخته که در ادامه به آنها اشاره مىشود:
مختصرى از زندگىنامه بهاءالدین نقشبند،(1) شرح مختصرى از قوانین یازده گانه نقشبندیه، بحثى طولانى از فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى نقشبندیه(2) به همراه مباحثهاى دقیق در باره شعار دل با یار، دست با کار،(3) گفت وگویى از نقش شیوخ نقشبندیه در شورش علیه روسها و قدرتهاى استعمارى دیگر(4) و بحث در باب اهمیت انسانیت در تفکر صوفیه (شامل گفت وگویى جذاب در باره وحدت وجود).(5) نویسنده بخش مهمى از کتاب را به ارتباط میان یسویه و نقشبندیه اختصاص داده و در اهمیت طریقت نقشبندیه به عنوان عاملى که متکلمان ترکى و تاجیک را با هم متحد مىکند، سخن مىگوید. این مسئله، نکته مهمى است که در کشورى که در آن اختلافات قومى و زبانى وجود دارد باید رعایت شود.(6) وى همچنین موضوعات زیادى را بهطور خلاصه در 32 صفحه آورده است.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid, p . 9-14.
2 . Ibid, p . 14 - 17.
3 . Ibid, p . 17 - 21.
4 . Ibid, p . 21 - 23.
5 . Ibid, p . 23 - 26.
6 . Ibid, p . 26 - 31.
--------------------------------------------------------------------------------
او کتابش را خطاب به مردم و با درخواست از آنان براى به خاطر سپردن زندگى و آثار بهاءالدین نقشبند به پایان مىرساند. همچنین وى جملهاى از رئیس جمهورى کریمف نقل مىکند که در آن بر این مسئله تأکید شده که مردم نیازمندند که به انسانهاى بزرگ گذشته، مثل احمد یسوى و بهاءالدین نقشبند افتخار کنند.(1)
منابع مهم دیگرى که در تذکره نویسى مورد استفاده قرار مىگیرد مقالههاى مجلهها و روزنامههاست. در سال 1994م نمونه روزنامهها و مجلههایى که از زمان استقلال منتشر شده بود بهصورت کتابى به چاپ رسید. نام این اثر Ghaiblar khalidan Yangan chiragh (چراغى است که از جاى پنهان سوخت مىگیرد و نور مىدهد) مىباشد. این کتاب درحال حاضر به قیمت ارزان در سراسر کشور در دسترس است.(2) اثر فوق، مطالب گوناگون مثل مقالههاى علمى و گزارشهاى مجلهها را در باب صوفیه جمعآورى کرده است. عارف عثمان مطالب این کتاب(3) را به شیوه نجمالدین کاملف- دانشمند خوش ذوقى که خود تذکره قابل توجهى در مورد نجمالدین کبرى(4) نوشته است - فراهم کرده است. نجم الدین بخش ارزشمندى را بر اساس تصوف، عرفان اسلامى و چکیدهاى تاریخى از طریقت صوفیه(5) اختصاص داده است. اولین موضوع مهمى که در بیشتر مقالات وجود دارد فقدان تأسفانگیز اطلاعات مذهبى مردم به سبب حکومت شوروى، و دیگرى اصلاح تهمتهایى است که در نظام حکومتى گذشته علیه اسلام بهکار مىبردند.
پاسخ به مسائل عقیدتى در باب اولیا به عنوان بخشى از نظام آموزشى شوروى آموزش داده مىشد. این مبحث، موضوع مهم آثار شوروى پس از فروپاشى در باب تصوف است. موضوعى که باید خاطرنشان شود این است که حتى در مدارس ازبک زبان آموزشهاى درست در باره اولیا بسیار اندک بوده و آنچه آموزش داده مىشده در واقع جنبه منفى آن بوده است - اگر چه آموزش بخشى از طریقت نقشبندیه در مقایسه با طریقتهاى دیگر صوفیه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid, p . 32.
2- Shamuhiddin Mansurov(ed), Ghaiblar khalidan Yagan chiragh, Tashkent, uzbekistan, 1994.
3 . Ibid, p . 134-147.
4- Najniddin kanilov, Najniddin kubra, Abdullah Qadir Nonidagi khala Merosi, Taskkent, 1995.
5 . Ibid, p . 13 - 58.
--------------------------------------------------------------------------------
برترى داشت. شعار «دل با یار دست با کار» عقیدهاى بود که مىتوان آن را با نوعى از سوسیالیسم ابتدایى تطبیق داد، زیرا نقشبندیه مىخواهد که مریدانش به جاى تکدى گرى یا دریافت اجرت در قبال آیین مذهبى، براى زندگى کار کنند.
این فقط صوفیه بود که به کار طبقه کارگر ارزش مىنهاد،(1) به همین سبب عارف عثمان، نقشبندیه اولیه را به عنوان تمرین آزاد اندیشى و انسان گرایى قلمداد مىکرد.(2)
در زمان حکومت شوروى طریقت نقشبندیه - بهطور کل تصوف - به عنوان ابزار مؤثر دولت براى کنترل زندگى افراد بود. براى مثال، قدیس نقشبندى قرن 15 (خواجه احرار) اینگونه به تصویر کشیده شد:
1- فئودال بزرگى که از مقام مذهبىاش براى آزار رسانیدن به رعایا استفاده مىکرد؛
2- رقیب و دشمن نوایى شاعر؛
3- امضا کننده حکم ناعادلانه مرگ علیه الغ بیگ.(3)
به رغم نقش مهم خواجه احرار در تاریخ آسیاى مرکزى، به غیر از این مباحث، مطالب اندک دیگرى در باره زندگى علمى او وجود دارد. از این رو از اولین اقدامات سنت جدیدِ تذکره نویسى در دسترس قرار دادن چاپهاى جدید تاریخى است که هدف آن، بیان مطلوب و روشن زندگى اولیاست.
مقالهاى که در باره زندگى خواجه احرار توسط عارف عثمان در مجله تاشکند اُکشامى نوشته شده و در 23 نوامبر 1994 با عنوان«Hitoyo Hindgacha Mashur Edi» انتشار یافت ـ مقاله بسیار مشهورى است ـ مثال خوبى از این مورد است. پرفسور عثمان در آغاز مقالهاش مىگوید که صوفیه بخشى از فرهنگ و ارزشهاى منطقهاى است که تمام دنیا را تحت تأثیر قرار داد. این نکته، حقیقتى است که تعدادى از مستشرقان اروپایى و امریکایى که علاقهمند به صوفیه بودند، برآن تأکید کردهاند. او تئورى مشهور پرفسور وحید زاهدف را که در
--------------------------------------------------------------------------------
1- M.A: Usmanov (ed.), Islan: spravochnik, uzbek sovet Encyclopediasi Bosh Redaksia, Tashkent, 1989, p.67.
2 . Ibid, p . 10 - 11.
3- Arif usman, "Hitoyo Hindgacha Mashur" Edi, Tashkent okshomi, November 23, 1994, p. 3. see also, usmanov, p. 275.
--------------------------------------------------------------------------------
سال 1970م مطرح کرده است، اینگونه نقل مىکند:
مردم در انتظار زمانى بودند که بتوانند به نسخههاى طلایى که به عنوان عصاره فرهنگ در مؤسسات ذخیره شده بود، دسترسى داشته باشند. او مىگوید اکنون که چنین روزى فرا رسیده، این وظیفه دانشمندان است که حقیقت فرهنگ را نشان دهند. عارف عثمان ادامه مقالهاش را به توصیف روسها از خواجه احرار اختصاص مىدهد. آنها از او به عنوان یک فئودال یاد مىکردند؛ تهمت بىاساسى که او به آن توجهى نکرد.
عثمان در اثرش به موضوعات گوناگونى مىپردازد. یکى از آنها سلسله بىواسطه خواجه احرار به پیامبر است. البته این مسئله، منبع اقتدارى براى قدیس است. همچنین او انتساب خانوادگى خواجه احرار را از طرف پدر و مادر به اولیاى بزرگ مورد توجه قرار مىدهد. پرفسور عثمان موضوع معجزات را با بیان ماجرایى از خواجه احرار پیش مىکشد. او مىگوید که خواجه احرار در کودکى بیمار مىشود و با این بیمارى بر سر مزار جدش حضرت قفّال چاچى در تاشکند خوابید. او چنین مىگوید که آن شب در عالم رؤیا قفّال چاچى و حضرت عیسى به دیدار او آمدند.
او نه تنها شفا یافت، بلکه نیرویى به او داده شد که بتواند قلوب مرده را زنده کند. این جمله، تعبیرى استعارى از پرفسور عثمان است؛ به این معنا که او قادر است با نگاهى، مردم خودخواه و دنیاگرا را مرید سازد.(1) این مسئله درونمایهاى متداول در سنت تذکرهنویسى آسیاى مرکزى است. نجمالدین کاملف در کتاب مشهورش داستان مشابهى را در باره زندگى نجمالدین کبرى مىآورد؛ داستان بازرگانى که فقط با یک نگاه در حین صحبت، مرید شد.(2)
همچنین پرفسور عثمان داستان دشمنىِ میان خواجه احرار و نوایى را با نقل کلام شاعر در بزرگى قدیسى بیان مىکند که مریدان او در سراسر جهان اسلام پراکنده و فرمانهایش جارى بودند. مقاله با فراخواندن دانشمندان براى خدمت به کشور از طریق بازسازى تاریخ حقیقىِ اولیا براى جوانان پایان مىپذیرد.(3) این مسئله موضوعى متداول در ازبکستان است.
--------------------------------------------------------------------------------
1- Arif usman, "Hitoyo Hindgacha", p. 3.
2 . Kamilov , Ibid, p . 25 .
3- Arif usman, "Hitogo Hindgacha", p.3.
--------------------------------------------------------------------------------
افرادى که به عنوان مستشرق در رژیم گذشته تربیت شدند اکنون به عنوان ناقلان فرهنگ گذشته فراموش شده، عمل مىکنند. تا به حال، مقالات روزنامهاى بى شمارى از این نوع توسط محققان مؤسسات آموزشى نگاشته شده است. این مقالهها به بیان تهمتها علیه اولیا در زمان شوروى و ارائه پاسخ به آنها اشاره دارد.
احیاى طریقت نقشبندیه در ازبکستان
در باره طریقت نقشبندیه مطالب گوناگونى به زبان ازبکى جدید در دسترس قرار دارد. از ترجمه آثار کلاسیک، خلاصهاى از نوشتههاى ادریس شاه به سه زبان انگلیسى، روسى و ازبک موجود است.(1)
بعضى از مطالب دینى براهمیت طریقت نقشبندیه و بعضى هم برآزاد اندیشى و انسان دوستى اولیا تأکید مىکند. بخش اعظم مطالب، اهمیت اطاعت از پیر، وجود عالم غیب و عقیده به اولیا براى کسب سعادت مادى و معنوى را مورد تأکید قرار مىدهد. و اینها درونمایههاى مشترک جریان تصوف در سراسر جهان اسلام است.
در نگاه اول به آثار شوروى پس از فروپاشى، به تفاوتهاى اندکى در آنها برمى خوریم. براى مثال مىتوانیم به تذکرههاى جدید آسیاى جنوبى اشاره کنیم. اما بافت مذهبى و فکرى ازبکستان پس از فروپاشى شوروى موجب مىشود که خوانندگان نسبت به هم کیشانشان در آسیاى جنوبى، به گونهاى متفاوت از این مطالب استفاده کنند.
--------------------------------------------------------------------------------
1- Idries shah, order of Nagshbandi, Tashkent, Uzbekistan, 1993
--------------------------------------------------------------------------------
با اینکه استعمار انگلیس براى کنترل مذهب در آسیاى جنوبى تلاش زیادى کرد، اما هرگز براى ریشه کن کردن آن اقدامى صورت نداد. تذکرههاى آسیاى جنوبى براى مخاطبى نوشته مىشود که ارتباطش را با گذشته مذهبىاش حفظ کرده است. اینگونه نیست که شخصى که زندگىنامه عرفانى را به زبان اردوى کراچى یا دهلى مىخواند هیچ آشنایى با بنیان محتواى تصوف نداشته باشد. از سوى دیگر، حکومت شوروى تلاش کرد تا مذهب را که بخش اساسى برنامه «الحاد علمى» است از بین ببرد. و البته از جهات زیادى موفق بود.(1) در ازبکستان افراد زیادى هستند که در باره جریان تصوف عقایدى سطحى دارند.
اثر نویسندهاى، همچون عارف عثمان بر اساس متون کلاسیک استوار است. از این رو بر موضوعات مهمى که در صوفیه متداول بود (اقتدار اولیا، ضرورت اطاعت از پیر، توانایى اولیا بر انجام کرامات، حوادثى که بر اثر بىاحترامى به اولیا رخ مىدهد، تواضع داشتن و قضاوت نکردن از روى ظاهر افراد) تأکید مىکند.
پرفسور عثمان به مخاطبش چیزى را که مىداند و از دوران کودکى با آن آشناست یادآور نمىشود. او به اشخاصى که با جهل و تنفر نسبت به عقاید اساسى جریان تصوف رشد کردند، آموزش مىدهد.
گاهى نسل حاضر که چندین دهه از جریان تصوف فاصله گرفتهاند، موضوع این آثار را به فراموشى مىسپارند. عارف عثمان آشکارا براى آموزش مجدد نسل جدید تلاش مىکند. و چون دولت هیچ اعتراضى به ظهور ادبیات صوفیه ندارد، او و افراد همفکرش براى انتشار چنین آثارى کاملاً آزادند. د راین مجال، فرصت براى بحث کردن در باره برنامه ملت سازى نیست، امّا آنچه مىتوانیم بگوییم این است که این آثار به آن برنامه کمک مىکنند.
به رغم انعکاس این آثار در طریقت نقشبندیه، احیاى ادبى آن در ازبکستان از چند جهت مهم خود را از جریان نقشبندیه صوفیه که در جاهاى دیگر وجود دارد، متمایز کرده است. اولین و مشخصترین جنبه، فقدان سنت شکوفاى پیر - مریدى است. از این رو شاید بیان صریح مهمترین اصل در تذکره صوفیه، در محیط ازبکستان امروز بسیار سخت باشد.
اولیا، هم نماد ایثار و هم الگوى وفادارى عاشقانه و رسیدن به درجه فنا در شیخ از طریق عشق به پیرهایشان بودند؛ ایثارى که ما باید از آن تقلید کنیم. این موضوع، درونمایه اصلى
--------------------------------------------------------------------------------
1- نویسنده از پرفسور نظیف شهرانى از دانشگاه ایندیانا به سبب دقت او در باب تفاوت اساسى میان استعمار شوروى و انگلیس، قدردانى مىنماید.
--------------------------------------------------------------------------------
در تذکرههاست که در ازبکستان معاصر منتشر مىشود. عشق به پیر مهمترین عبادت وبالاترین گواه پاک بودن است.
با وجود اینکه این مسئله بهدلیل کم بودن پیرهاى زنده یا دور از دسترس بودن آنها در ازبکستان غیر ممکن است، اما نوشتههاى تذکرهاى معاصر بر این عبارت تأکید مىورزند.
یکى از جالبترین مشخصههاى آثار نوشته شده در باب طریقت نقشبندیه در ازبکستان فقدان توجه به طریقه احمد سرهندى، مجددّى و شاخههاى دیگر آن است. این مسئله نشان دهنده این حقیقت است که طریقت مجددّى به گونهاى بر جریان تصوف غالب شد که بعضى از محققان آن را مرادف با طریقت نقشبندیه مىدانستند.(1) اما عجیب است که در میان کتابها و جزوههایى که در این باره نوشته شده تقریبا هیچ مطلبى در ادبیات مدرن ازبک در باره احمد سرهندى و مجددّى نیامده است. در آثار این دوره، بیشتر بر طریقت خواجگان و تا حد کمترى بر سلسلهاى تأکید شده است که از خواجه احرار تا مخدومى اعظم را در بر مىگیرد. عارف عثمان در کتاب بهاءالدین نقشبند و آیین تعلیمات عقیده به اجمال از احمد سرهندى سخن مىگوید، اما به جز بیان نقش مهم او در گسترش تعالیم نقشبندیه در هند جزئیات دیگرى را ذکر نمىکند.(2) در کتاب دلدایار، صدرالدین سالم بخارى بحثى را در باب ادب حقیقى توسط پیر خالدى ترک پیش مىکشد، اما در باره عقاید و آیین خاص خالدى به عنوان شاخهاى از طریقت مجددى سخن نمىگوید.(3) در تذکره بحث در باب معجزه کاملاً بر طریقت خواجگان متمرکز شده است و به دلیل محتویاتش بحث به کتاب رشحات کشیده شده و در آنجا به گونهاى مبسوط از آن سخن به میان آمده است. طریقت مجدّدى با عدم حضورش پیداست. وقتى که من در بخارا از امامى در باره احمد سرهندى پرسیدم او گفت که مجددّى چهره عامه پسندى در منطقه نبود و بهجاى آن در مورد این مسئله بحث مىکرد که مردم بخارا ترجیح مىدهند که از تعالیم مخدومى اعظم پیروى کنند. در خصوص عدم یاد کرد از مجددّى در آثار منتشر شده در باره طریقت نقشبندیه، چندین احتمال وجود دارد که یکى از آنها کاملاً ناسیونالیستى است. اولیاى خواجگان بیشتر زندگى شان را در آسیاى مرکزى مىگذرانند و قبورشان در داخل یا نزدیک ازبکستان واقع شده است. هنگامى که احیاى ادبى
--------------------------------------------------------------------------------
1- براى نمونه، ر.ک:
Hamid algar, "Naqshbandiyah", Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic world, vol.3, Oxford university press, 1995, p. 226.
2 . usman, Bahuddin, p . 12 .
3 . Bukhari, Ibid, p . 71 - 74.
--------------------------------------------------------------------------------
نقشبندیه به برنامه ملت سازى ارتباط پیدا مىکند تعجب آور نیست که در تذکرهها نیز بر اولیایى تأکید کنند که مىتوانند قهرمان ملى تلقى شوند به گونهاى که احمد سرهندى که اهل آسیاى جنوبى است، اجازه این حضور را ندارد. ثانیا این امکان وجود دارد که دولت از نوعى ارتجاع سیاسى که گاهى اوقات با مجددّى تداعى مىشود، نگران باشد. عقیده اساسى که با احمد سرهندى تداعى مىشود حمله به وحدت وجود است و این همان مفهومى است که در اسرار شیعه و سنى غالب است. وحدت وجود در بیشتر شعرهاى «مشرب» درونمایه مهمى است. در اشعار او میان احترام به بهاءالدین نقشبند و عقیده رادیکال توحید عرفانى، مغایرتى وجود ندارد.(1) مسئله متداول بودن حمله به عقیده وحدت وجود را من در نوشتههاى معاصر ازبک در باره نقشبندیه نیافتم. عارف عثمان درباره وحدت وجود داستان مهمى را در کتاب بهاءالدین نقشبند و آیین تعلیمات عقیده آورده است.
روزى صاحب منصبى دربارى نزد درویشى که در وسط خیابان نشسته بود آمد. درویش نه تنها از جایش بر نخاست، بلکه حتى نشان نداد که متوجه حضور او شده است. فرد دربارى از او پرسید کیستى و چرا با دیدن من بر نخاستى؟ درویش از او پرسید: آیا شخصى هست که از او بلند مرتبهتر باشد؟ او پاسخ داد: البته پادشاه از او بلند مرتبهتر است. سپس درویش پرسید: آیا کسى هست که از پادشاه بلند مرتبهتر باشد؟ او پاسخ داد: البته خداوند مقامش از پادشاه بالاتر است. سپس درویش پرسید: آیا کسى هست که از خدا بلند مرتبهتر باشد؟ او گفت: هیچ کس مقامش از خداوند بالاتر نیست. در این هنگام درویش پاسخ داد: آن هیچ کس که گفتى منم. برو و در این خیابان نمان!
عارف عثمان از این داستان براى اثبات معنى وحدت وجود استفاده مىکند و وحدت وجود را آبشخور انسانگرایى در طریقت تصوف مىداند.(2)
شاید بهتر باشد که بحث را با سؤال متفاوتى ادامه دهیم و آن اینکه چرا مجددّى در جهان سنى، طریقتى غالب است، به گونهاى که با طریقت نقشبندیه مترادف شده است. زمانى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid, p . 63 .
2 . usman, Bahuddin, Ibid, p . 23 - 25.
--------------------------------------------------------------------------------
بهنظر مىرسید که صوفیه به منظور تسهیل در اسلام آوردن افراد میان امت مسلمان و غیر مسلمانانى که احتمال مسلمان شدنشان بود، مرزهایى فرض مىکردهاند. براى رسیدن به این غایت، بسیارى از طریقتها بر شعر محلى و اسلامى کردن آیین بومى تأکید مىورزیدند. مجددّى در هند متولد شد؛ جایى که امت اسلامى توسط هندوها محاصره شده بودند و اقلیت شیعه نیز نقشى اساسى در فرهنگ اسلامى ایفا مىکردند. همچنین در این منطقه تلاش مىشد تا مرزهاى اهل تسنن را بسیار محکم کنند و مرز میان امت مسلمان و غیر مسلمان را همانند یک حصار براى حفاظت اسلام واقعى از آلودگىهاى داخلى و خارجى تلقى نمایند. مجددّى شکلى از صوفیه را نشان داد که مىتوانست به راحتى مسلمانان شیعه را با تأکید بر سلسله بهاءالدین نقشبند که انتسابش به ابوبکر مىرسید نه على علیهالسلام به حساب نیاورد. از این رو تعجبآور نیست که با روى کار آمدن حکومت شیعه مذهب صفویه، طریقت مجددّى که آشکارا از اهل سنت حمایت مىکرد، در درون مردم رشد کند، خصوصا با حکامى که مىخواستند از نفوذ شیعه که باعث تضعیف سلطهشان مىشد، جلوگیرى کنند. به این ترتیب در جهان معاصر طریقت مجددّى با همان اشخاصى که علاقهمند به حفظ اسلام از آلودگىِ بدعت، مدرنیته و غربى شدن بودند، رواج یافت. این تمایل طریقت نقشبندیه مجددّى مدرن براى تقسیم جهان به «ما» و «آنها» توسط دولت ازبکستان به عنوان عامل تضعیف کننده قلمداد مىشود. مهمتر از آن شاید این حقیقت است که طریقت مجددّى جایگاه مهمترى از نقشبندیه یافته و امکان تکوین دوباره طریقت نقشبندیه موجود را با تأکید بر مریدان تربیت شده توسط شیوخ پاکستانى و ترکى، افزایش مىدهد. همانطور که تاکنون گفته شد دولت از تصوفگرى به عنوان یک جهانبینى و نه به عنوان یک نهاد سیاسى متغیر که آماده نافرمانىهاى داخلى است، حمایت مىکند.
نتیجه
سبک تذکره نویسى شوروى پس از فروپاشى، نقش مهمى را در احیاى اسلام در منطقه آسیاى مرکزى ایفا مىکند. گاهى پیش آمده که من بر سر مزار اولیا یا در خانه با مردم
-------------------------------------------------------------------------------
همسفره مىشدم. یکبار از یکى از آنان پرسیدم: آیا هیچ حکایتى در باره اولیا مىداند؟ او حکایتى را برایم تعریف کرد. پرسیدم که از کجا آن را آموخته است؟ انتظار داشتم که بشنوم این چیزها را از والدین یا پدر بزرگها و مادر بزرگهایشان یاد گرفتهاند، اما آنها گفتند که این حکایت، موضوع مجلهاى بوده که اخیرا خواندهاند.
در بسیارى از مناطق اسلامى مردم هویت اسلامىشان را از راههاى مختلف مىآموزند. ممکن است که آنها خود را مسلمانى سکولار ببینند، بهطور منظم نماز نخوانند و روزه نگیرند، اما با شعر حافظ، مولانا، یونس امره، غالب و یا داستانها و آوازهایى از پدر بزرگها و مادربزرگهایشان آشنایى دارند. این ساختههاى فرهنگى که در زبان و جهانبینى اسلام و تصوف غرق شده است، مواضعى است که مردم در بحرانهاى زندگىشان به آنها توجه مىکنند، مثل زمانى که قلبهایشان شکسته مىشود یا آنگاه که ناهنجارى زندگى مدرن، همچون گرگى که پشت در ایستاده، آنها را تهدید مىکند. این مسئله در ازبکستان تا حد زیادى از بین رفته است. خلق دوباره اسلام از جهاتى مثل احیاى خاطره بیمار فراموشکارى است که به او گفته شده زمانى مسلمان بوده و تلاش مىکند تا با خواندن کتابهایى در آن باب یا پرسش از دیگر مسلمانان دوباره اسلامش را بهدست آورد. سختى این قضیه، داستان منکورت را که در رمان مشهور چنگیز آتماتف (روزى که بیش از صد سال طول کشید) آمده است، یادآور مىشود. منکورت، ارواح بیچارهاى بودند که با نوارهاى چرمى که دور سرشان قرار داشت، ربوده و شکنجه شدند تا اینکه سرانجام هویتشان را از خاطر بردند و در نهایت خودشان داوطلبانه برده اسیر کنندگانشان شدند.(1) (تعجب آور است که چگونه نویسنده این داستان را در زمان خفقان حکومت شوروى بیان مىکند).
ازبکها تلاش مىکنند تا گذشته دینىشان را از میان ادوار فراموش شده و تاریک حکومت شوروى دوباره احیا کنند و تلاششان گهگاهى، همچون سیل از راههاى مختلف به عقب بر مىگردد و در نهایت موجب مجموعهاى از تأثیرات غیر مادى مىشود. امروز اسلام
--------------------------------------------------------------------------------
1- Chingiz Aitmatov, The Day lasts more Thar a thous and Years, John French (trans.) Indiana university, Bloonington, 1988.
--------------------------------------------------------------------------------
با حوادث هفتگى جهان آمیخته شده است؛ بشقاب پرنده، موجودات فضایى، جنگجوهاى افسانهاى و پدیدههاى غیر طبیعى دیگر که وراى فهم بشر هستند.(1)
شافیان دین که همان اولیاى بزرگ هستند و روح اسلامى را هدایت مىکنند، اکنون بسیار بىاهمیت شدهاند. در حقیقت، آنها با اجبار و فشار دولت مطرح شدهاند. مردم اکنون براى حل مشکلشان تلاش مىکنند. البته دولت براى معقول بهنظر رساندن این هیاهوها دلیل خاص خود را دارد و تلاش مىکند تا اسلامى یک صدا بسازد؛ یک صدا و با یک تفسیر از تاریخ.
بهنظر من در نسخههاى صوفیه که اکنون دولت در حال احیاى آن است، تردید غیر قابل انکارى وجود دارد. درست مثل اینکه یک ترکیب مذهبى اختراع کنیم. طریقت صوفیه همانطور که بهطور طبیعى در منطقه رشد کرده، عمیقا چند صدا شده است. این چند صدایى، هم محصول (دست کم تا حدى) جریان جدى صوفیه بهاءالدین نقشبند و همراهانش و هم مستى معنوى شاعرى شوریده، قدیس دشت فرغانه، «مشرب» و حامى قرن هفدهم وحدت وجود است که توسط پادشاه بلخ بعد از توهین به تاج و تختش که یکى از آخرین حرکات ضد دیکتاتورى تاریخ بود، اعدام شد.
البته بعضى از مردم مىخواهند کاملاً از گذشته ایرانى - ترکى خود دور شوند. اینها افرادى هستند که مىگویند ما به کتابهاى بىاهمیت هیچ نیازى نداریم؛ تنها قرآن و حدیث کافى است. جوانى در تاشکند به من گفت که پیروان نقشبندیه اشتباه مىکنند چون آنها شیعه هستند و براى گواه گفته خود اظهار داشت که امام منطقه آنها این دلیل را برایش گفته است. و چون امام به زبان عربى آشنایى دارد پس او باید دلیلش را بپذیرد. وقتى از او پرسیدم که آیا بهاءالدین نقشبند عربى مىدانست، به من پاسخ داد که او یک مسلمان خاص بود، اما مشکل بعدها در سنت وى آشکار شد. هنگامى که از او در باره خواجه احرار و مخدومى اعظم پرسیدم نیز جواب مشابهى داد. در هر صورت براى بعضىها راهحل، اجتناب کامل از سم
--------------------------------------------------------------------------------
1- مراجعه به مجله Sirli Alam که دربرگیرنده موضوعات خارقالعاده و شگفتانگیز و همچنین تصوف است لازم به نظر مىرسد.
--------------------------------------------------------------------------------
صوفیه است.
یقینا این گونه برخورد به ازبکستان منحصر نمىشود. این مسئله که نقد وفادارىِ عاشقانه به اشخاص مقدس و یکى از مشخصههاى مهم مذهب در دوران مدرن است، مىتواند مورد بحث قرار گیرد. اهمیت عشق به قدیسان زنده که ویژگى مهم مذهب بودائیسم، هندوئیسم، مسیحیت واسلام است، از اولین مقاصد اصلاحات جدید در همه این جریانها بوده است. بسیارى از مردم در نظام جهانى مدرن که در آن، عشق به قدیسان به عنوان یادگاران مقدس، نابهنجارى خرافى تلقى مىشود، تحصیل مىکنند.
این مسئله خصوصا در مورد بسیارى از گروهها که تحت عنوان بنیادگرایان یا اسلامگرایان نام گرفتند، صادق است. در ازبکستان موقعیتى دوگانه حاکم است. در مناطق دیگر مسلمان نشین آسیا جریان صوفیه کاملاً شفاهى است و بر انتقال مستقیم علم از پیر به مرید تکیه دارد. از طرف دیگر، جریان بنیادگرا دعوتش بیشتر را از طریق جزوهها و کتابها انجام مىدهد. در ازبکستان کشورى که وهابیت غیر قانونى است (و هر تفکر اسلامى را که دولت با آن مخالف باشد بر چسب وهابیت مىخورد) شرایط بر عکس است.
بنیاد گرایى در جایى که بهصورت شفاهى از معلم به دانشآموز مىرسد، پنهان شده و این در حالى است که صوفیه از نهاد پیر - مرید جدا شده و به عنوان یک جریان علمى ـ ادبى، زندگى جدیدى را برگزیده است. البته از نظر منافع امنیتى دولت، جریان صوفیه به غیر از مشکل نگران کننده رهبران مذهبى کاریز ماتیک، نسبت به جریانهاى دیگر ترجیح دارد.
در مجموعه این شرایط است که پدیده جارى تذکره نویسى در شوروى پس از فروپاشى باید درک شود. این پدیده از جهتى به نیازهاى دولت که در حال احیاى دیدگاه خاصى از تاریخ و اسلام است پاسخ مىدهد. اگر چه مردمى که در نوشتن این تذکرهها مشارکت مىکنند برنامه خودشان را دارند که گاهى با برنامه دولت منطبق مىشود، اما تلاش آنها براى احیاى تفکر صحیح صوفیه کمتر بدخواهانه است. محققان در شوروى سابق به نوشتن در چارچوب تنگ نظرانه دولت، خو گرفتهاند. در گفت وگویى که با بعضى از نویسندگان داشتم برایم روشن شد که آنها به صوفیه معتقد بودند و براى آن ارزش قائلاند، در حالىکه بهنظر مىرسد گاهى
--------------------------------------------------------------------------------
در آثارشان براى خلق اسلام جدید که از نظر سیاسى مناسب باشد، تلاشى بدخواهانه دارند.
به نظر من نویسندههایى، مثل کاملف و عثمان افرادى معتقد به جریان صوفیه هستند و مىخواهند تجدید حیاتش را ببینند. این حقیقت که دولت دلایل خاص خود را براى احیاى این جریان دارد، هماهنگى میان دولت و جریان صوفیه نیست، بلکه همزمانى بین آندوست.
این کلام نقشبندیه است که مىگوید: یک گربه زنده مهمتر از هزار شیر مرده است؛ یعنى یک شیخ زنده مهمتر از هزار شیخ مرده است.(1) با وجود این از نظر دولت کاملاً واضح است که آنها یک شیر مرده را به یک گربه زنده ترجیح مىدهند. البته این مسئله از بعضى جهات قابل بحث است. در واقع، گربههاى زنده کمى یافت مىشود. پرفسور عثمان یک بار به من گفت که نظام کهن پیر- مرید دیگر ممکن است در هیچ جاى دنیاى مدرن امکان ترویج نداشته باشد، ازبکستان را رها کن. تنها زمان خواهد گفت که آیا تفکر زنده در ازبکستان همانطور که مریدها و پیرهاى ترکى و پاکستانى ارتباطشان را با سرچشمه معنوى شان دوباره ساختند، بار دیگر آشکار خواهد شد و چیزى که از سنت بومى باقى مانده آرام آرام ظاهر مىشود. شاید تذکرهنویسى جدید مسیر را براى تولد دوبارهاش هموار سازد.
--------------------------------------------------------------------------------
1- Harzulla Yoldoshev, "Haqida Ibratli Rivayatlar", Bukhara Hakikati, 9 september, 1993, p. 3.
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
1 . Abu Muhsin Muhammad Bakrb Muhammad Ali, Bahauddin Balogardan, Muhammadkhan Makhdum Hasankhan Makhdumghli (trans.), Yazuvchi, Tashkent, 1993.
2 . Aitmatov, Chingiz, The Day lasts more Thar a thous and Years, John French (trans.) Indiana university, Bloonington, 1988.
3 . Algar, Hamid, "Naqshbandiyah", Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic world, vol.3, Oxford university press, 1995.
4 . Bukhari, Sadriddin Salim, dilda Yar: Harrarai Bahauddin Naqshband, Tashkent: Ghafur Ghulam Nomidegi Adabiyat va Sanat, 1993.
5 . DeWeese, Devon, Islamzation and Native Religion in the Golden Horde: Baha Tukels and comverston to Islam in Historical and Epic Tradition, University Park: Pennsylvania State university. 1994.
6 . Faziev, Turghun and Usmanov, Arif, Zangi Ota, Tashkent: Uzbekistan Respublikasi Khalq Ta'limi Vazirligi T.H. Qari-Niyazi Uzbekistan Pedagogika Fanlar Iimi Tadqiqat Instituti. 1993.
7 . Hegarty, Stephen, "The Rehabilitation of Temur: Reconstructing National History in contemporary Uzbekistan," Central Asia Monitor, No. 1, 1995.
8 . Kamilov, Najmiddin, Najmiddin Kubra, Tashkent: Abdullah Qadiri Nomidagi Khalq Merosi, 1995.
9 . Mansurov, shamuhiddin (ed.), Ghaiblar Khatdan Yanean Chiragh, Tashkent: Uzbekistan. 1990.
10 . Shah. Idries 1993: Order of Nakshbandi, Tashkent: Uzbekistan.
11 . Shahrani, Nazif, "Central Asia and the Challenge of the soviet Legacy," Central Asia Survey 12/2, 1993.
12 . Tumer, Victor, Dramas, Fields and Metaphors: Symbolic Action in Human Society, Ithaca: Comell University Press, 1974.
13 . Usman, Arif, Bahauddin Naqshband va Uning Ta'limati Haqida, Tashkent: Universitet, 1993.
14 . _______________, "Hitoyo Hindgacha Mashur Edi," Tashkent Okshomi, November 23, 1994.
15 . usmanov, M.A., (ed.), Islam: Sprovochnik, Tashkent: Uzbek Sovet Encyclopdiasi Bosh Redaksia, 1989.
16 . Yoldose, Harzulla, "Hazrat Haqida Ibratli Rivayatlar", Bukhara Hakikati, 9 September, 1993.
17 . Zarcone Thierry, "Sufi Movements: Search for Identity and Islamic Resurgence", in K. Warikoo, ed., Central Asia: Emerging New Order, Haranand, 1995.