چکیده

سقوط خلافت عباسى توسط مغولان به سال 656 ق، نه تنها نقطه عطفى در تاریخ سیاسى جهان اسلام به شمار مى‏رود، بلکه آثار ژرفى نیز بر تحولات بلند مدت مذهبى جهان اسلام بر جاى گذاشت. مقاله حاضر به منظور بررسى بازتاب چالش‏هاى مذهبى ناشى از بحران خلافت پس از اضمحلال عباسیان، این مسئله را از منظر بینشِ عقلى و فلسفه سیاسى ـ مذهبى فضل‏اللّه‏ بن روزبهان خنجى، نماینده مکتب اهل سنت در قرن نهم و دهم هجرى مورد بررسى قرار مى‏دهد. خنجى در راستاى تجدید نظریه خلافت، به شریعت‏نامه نویسى روى آورد و تلاش کرد که قواعد «حکومتِ اسلامىِ آرمانى» را طرح‏ریزى کند که وظیفه سلطان در این حکومت، اعاده نظم مذهبىِ قبل از فروپاشىِ عباسیان بود. در این مقاله از روش توصیفى ـ تحلیلى با تکیه بر منابع کتابخانه‏اى استفاده شده و داده‏ها بر اساس تألیفات خنجى، منابع عصر صفوى و تحقیقات جدید، جمع‏آورى، آن‏گاه به یافته اصلى تحقیق و تبیین و تحلیل مسئله اشاره شده است.

متن

مقدمه

    چشم‏انداز تاریخى نگارنده در این تحقیق، تلاشى است در جهت بازشناسى فلسفه سیاسى ـ مذهبى فضل‏اللّه‏ روزبهان خنجى، مورخ و فقیه برجسته اهل‏سنت (نیمه دوم قرن نهم و اوایل قرن دهم هجرى)، از تداومِ شرایط بحران‏زاى مذهبىِ سقوط خلافت عباسى در فاصله سال‏هاى قرن هفتم تا دهم هجرى که در برداشت‏هاى خنجى، از جریانات سیاسى ـ مذهبى برخى سرزمین‏ها و مراکز شرقى اسلامى، به خصوص ایران مطرح گردیده است.

    پیش از ورود به بحث مقاله، یادآورى این نکته ضرورى است که پس از حمله مغول به ایران در سال 617 ق/1220م و در پى آن، سقوط خلافت بغداد در 656 ق/1258م و قتلِ المستعصم باللّه‏، آخرین خلیفه عباسى، کلیه جهان اسلام و به‏ویژه ایران با مسائل پیش‏بینى نشده و دشوارى روبه‏رو شد(1) و منشأ تحولات فراوانى در آینده گردید که جهان اسلام را به شدت متأثر نمود.

    بر این اساس، این واقعه نه تنها نقطه عطفى در تاریخ سیاسى جهان اسلام به شمار مى‏رود، بلکه آثار عمیقى نیز بر جریان‏هاى مذهبى گذارده است. از این منظر، خلفا به مدت شش‏صد سال، نمادِ عینى یگانگى دنیاى اسلامى و برپادارندگان تسنن رسمى بودند. تساهل مذهبى حکم‏رانان مغول در سرزمین‏هاى شرق خلافت سابق، اسلام سنى یا سنتى را از جایگاه مسلط آن محروم کرد و شرایط براى هر نوع باور مذهبى مردم پسند، هم‏چون تصوف فراهم شد.(2) علاوه بر این، تصرف سرزمین‏هاى اسلامى به دست غیر مسلمانان و استمرار ادوارِ ناامنى در سرزمین‏هاى مفتوحه مغولان، بحرانى عمیق در «مشروعیت» و «مسئله امارت» به‏وجود آورد که توصیف آن در ادبیات سیاسى تاریخ اسلام، تحت عنوان «بحران

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . باسانى و دیگران، «تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ایلخانان»، تاریخ کمبریج، ج 5، ص 511 .

2 . براى آشنایى با دیدگاه‏هایى در این رابطه، ر.ک: سیورى، ایران عصر صفوى، ص 22؛ مزاوى، پیدایش دولت صفوى، ص 25، 27 و 35 و قسمت مترجمان همان کتاب، ص 1-3؛ کامل مصطفى شیبى، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجرى، ص 75-77 و 367 و سیدتقى نصر، ابدیت ایران از دید خاورشناسان، ص 196 .

--------------------------------------------------------------------------------
خلافت»(1) موسوم شده است.

    بر این اساس، این تحقیق به منظور تفسیر بازتاب بحران‏هاى ناشى از اضمحلال عباسیان که هم‏چنان از موضوعات قابل بررسى در تاریخ به شمار مى‏رود، بخشى از مسئله یاد شده را از دیدگاه مذهبى روزبهان خنجى در راستاى منازعات فرقه‏اى مورد بررسى قرار مى‏دهد. بنابراین، به‏طور دقیق هدف ما در این تحقیق، ارائه شناسه‏هایى از بحران‏هاى ناشى از کشاکش‏هاى فرقه‏هاى مذهبى، به‏ویژه تشیع و تسنن، و کُنش و واکنش زنجیره‏اى آن در بابِ مشروعیت جامعه اسلامى و صفات قانونى حکومت پس از اضمحلال عباسیان مى‏باشد که در متن کاوى ما از رویکرد باورى فضل‏اللّه‏ بن روزبهان و ارائه آرمان‏خواهى مذهبى وى از دید آثارش که در صدد توجیه فقهىِ نظام حاکم در نبود خلافت در سرزمین‏هاى اسلامى است، بیان گردیده و دسته‏بندى و باز گفت اندیشه‏هاى خنجى در این رابطه، پایه دست‏یافت نهایى ما در این بررسى است. در ضمن از طرح مقولات جنبىِ دامنه‏دار که با مسئله تحقیق ارتباط مستقیم ندارد خوددارى شده، از این رو در شرح سیاسى، اطلاعات مختصرى در باره زندگى و اعتقادات برخى شخصیت‏هاى این دوران ارائه شده است.


بازتاب‏هاى مذهبى اضمحلال عباسیان از دیدگاه روزبهان خنجى

    عباسیان (132-654 ق) که روزگارى صاحب قدرت بسیار بودند، در پایان یک دوران پانصد ساله بر اثر تهاجم مغولان سقوط کردند. به عنوان قاعده نخستین، «ویرانى بغداد و اعدام خلیفه در سراسر جهان اسلام خشم برانگیخت»(2)، چرا که جامعه اسلامى در آن زمان،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . سقوط بغداد در سال 656 ق و مرگ آخرین خلیفه عباسى، براى دنیاى سنى مذهب جهان اسلام ضایعه‏اى بزرگ به شمار مى‏رفت و چون آنان خلیفه را بعضا در انگاره‏هایى خاص «جانشین خدا در زمین» (بار تولد، خلیفه و سلطان و مختصرى درباره برمکیان، ص 23-24) و در حالت عمومى جانشین پیامبر خدا مى‏دانستند، بنابراین، پدیدارى شرایط جدید، بحرانى عمیق در مشروعیت حاکمیت جامعه اسلامى پیش آورد و به این دوران که تا به قدرت رسیدن سلسله عثمانى ادامه داشت، مسئله «بحران خلافت» مى‏گویند. البته بحران خلافت در پایان حکومت عثمانى و در انتهاى جنگ جهانى اول، یک بار دیگر در دنیاى سنى مذهب دیده مى‏شود (نجفى، مقدمه تحلیلى تاریخ تحولات سیاسى ایران (دین، دولت، تجدد، ص 256-257).

2 . استرویوا و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادى،ص 342 .

--------------------------------------------------------------------------------
حتى وجود ظاهرى عباسیان را «مظهر رمز و وحدت دنیا اسلام»(1) تلقى نموده و در تحولى تدریجى که پس از صدر اسلام تا آخرین روزهاى دوران عباسیان پدیدار شده بود «پندار جانشین پیامبر خدا (خلیفه رسول اللّه‏) جاى خود را به پندار جانشین پیامبر خدا در زمین (خلیفة اللّه‏ فى الارض) داده بود».(2) از این چشم انداز و بیشتر از هر چیز در نگاهى گذرا آشکار است که «تأثیرات روان‏شناختى این واقعه بر اهل‏سنت و جماعت»(3) پى‏آیند این تحول جدید خواهد بود.

    چنان‏که بیان نمودیم این واقعه تأثیر مصیبت بارى بر اذهان و روحیه سنیان داشته و نخبگان مذهبى، آن چنان از این جریان سخن مى‏گویند که گویى «فاجعه کیهانى»(4) به وقوع پیوسته است. حتى ماهیت نظم سیاسى جدید برقرار شده توسط مغولان و تحولات عمیق سیاسى بعد از آن در سرزمین‏هاى جهان اسلام که در نگاهى ساده نیز غیر قابل تغییر و تبدیل با گذشته به نظر مى‏رسید، مورخان سنى را از رسالت تکرار تصور قدیمى خلافت منصرف ننموده، آنان هم‏چنان عوامل تیره‏ورزى مسلمانان را در نبود خلیفه بر حق جست‏وجو مى‏کردند. روشن است که در این حالت نیز رویکرد آن‏ها، هم‏چون خنجى به عنوان مقدمات پذیرفته شده از وضع موجود، تلاشى بود در راستاى ایده‏آلیزه نمودن تفکر احیاى خلافت با وصف شرایط جدید، آن‏هم در تمامى سرزمین‏هاى جهان اسلام.

    در این راستا همان‏گونه که اشاره شد، واقع‏بین‏تر و البته حساس‏ترین آن‏ها در قرن نهم هجرى (پانزدهم میلادى)، فقیه بزرگ سنى مذهب آق‏قویونلو، روزبهان خنجى است که به

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . اشپولر، جهان اسلام، ص 157 .

2 . بارتولد، همان، ص 23 .

3 . باسانى و دیگران، «تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ایلخانان»، تاریخ کمبریج، ج 5، ص 512 .

4 . بنا به اعتقاد و اصرار یکى از مورخان سنى «اگر خلیفه کشته شود جهان بى‏سامان مى‏گردد، خورشید دیگر چهره نمى‏نماید، بارش باران متوقف مى‏گردد و گیاهان از رویش باز مى‏ایستند (باسانى و دیگران، همان، ص 512، به نقل از: ابن طقطقى، الفخرى، ص 225).

--------------------------------------------------------------------------------
توصیف بحران خلافت اقدام کرده و توصیه‏هاى روش‏مندى در تطبیق جهان اسلام در شرایط بدون خلیفه ارائه نموده است. دوره فعالیت این متفکر جنجالى، هم‏زمان با فروپاشى قدرت تیموریان آغاز شد و با روى کار آمدن شاه اسماعیل اول و تثبیت قدرت صفویه به پایان رسید.(1)

    گزینه‏هاى اصلى براى بررسى افکار خنجى در این مجموعه از بازکاوى دو اثر مورخ، یعنى تاریخ عالم آراى امینى(2) و سلوک الملوک(3) حاصل مى‏گردد. آرایه سخن خنجى در این دو اثر، در

--------------------------------------------------------------------------------

1 . تولد «فضل اللّه‏ بن روزبهان» را به تقریب بین سال‏هاى 852-860 ق تخمین مى‏زنند (والتر هینتس، تشکیل دولت ملى در ایران: حکومت آق‏قویونلو و دولت صفوى، ص 149 و محمدباقر وثوقى، «عالم آراى امینى: اثر با ارزش در تاریخ آق‏قویونلو و اوایل صفویان»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، 30 دى 1377، ص 3).

    از شرح خنجى در بیان سیر تحول زندگى‏اش این‏گونه استفاده مى‏شود که دوره کودکى و جوانى‏اش را به کسب علم و دانش مشغول بوده است و از آن‏جا که خود را میان فضلاى زمانه‏اش متوسط احساس مى‏کرد، براى کسب بیشتر علوم مذهبى چند بارى به حجاز و مدینه سفر نمود و بعد از حشر و نشر فراوان با علماى دینى آن دیار، عاقبت به این مسافرت طولانى پایان داده و به شیراز بازگشت و در آن‏جا چند کتاب دینى مورد علاقه‏اش را نوشت و در نهایت به طرف مرکز قدرت سیاسى، آذربایجان هدایت شد و به سال 892 ق به حضور سلطان یعقوب بیک آق‏قویونلو (883-896 ق) رسید و در عین آن‏که به سمت مورخ دربار منصوب شد به دیوان نیز راه یافت (خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق‏هاى عکسى 132 الف و ب تا 136 الف و ب).

    در باره وقایع زندگى پس از زوال دولت آق‏قویونلو مى‏دانیم که او چون از نظر سیاسى و مذهبى از دشمنان سرسخت صفویان به شمار مى‏رفت، ناچار پس از تشکیل دولت صفویه به هرات گریخت و در پناه سلطان حسین بایقرا (842-911ق) مدتى گذران عمر نمود و پس از آن که شیبک خان ازبک (از دشمنان صفویان) برولایات خراسان استیلا یافت به ماوراءالنهر مهاجرت نموده، «کمر ملازمت درگاه خانى بر میان بست ...» (خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ص 607). از آن پس و آن‏گونه که تلویحا از گزارش‏هاى محمود واصفى که خود یکى از فراریان بگیر و ببندهاى مذهبى شاه اسماعیل و از معاصران خنجى بوده، استفاده مى‏شود، وى الباقى عمر را صرف خطبه‏خوانى سلاطین ازبک و تحریک آنان و عثمانى‏ها براى سرکوب دولت صفوى نموده است و بدین ترتیب در حالى که مانده عمر خود را در خدمت ازبکان بود، در تاریخ جمادى الاول سال 927 درگذشت (زین‏الدین محمود واصفى، بدایع الوقایع، ج 1، ص 37 و نیز ر.ک: خواندمیر، همان، ص 608؛ میرزا بیک حسینى جنابادى، روضة الصفویه، ورق عکسى 99 الف و واله قزوینى، خلد برین: ایران در روزگار صفویان، ص 317).

2 . این اثر خنجى علاوه بر انعکاس افکار مذهبى وى، از مآخذ اصلى سلسله آق‏قویونلو به شمار مى‏رود و اطلاعات مفیدى در باب این امرا و روابط آن‏ها با سلاطین و ملوک معاصر خنجى دارد. این منبع، گذشته از تاریخ سلسله آق‏قویونلو از نظر تحقیق در مقدمات ظهور دولت صفوى نیز اهمیت دارد (والتر هینتس، همان، ص 19؛ رویمر و دیگران، «تاریخ ایران» (دوره صفویان)، تاریخ کمبریج، ص 19 و زرین‏کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 2).

3 . کتاب سلوک الملوک را خنجى براى ارشاد شاه‏زاده جوانِ ازبک، یعنى عبیداللّه‏ نوشت (میرجعفرى، تاریخ تحولات سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ص 398) و از نوع تألیفات سیاست‏نامه‏اى است که راجع به وظایف و مشاغل دیوانى و نظامات اجتماعى است (لمبتون، دولت و حکومت در اسلام، ص 301؛ اشپولر و دیگران، تاریخنگارى در ایران، دولت و حکومت در اسلام، قسمت تکمله، ص 160). از دیگر آثار خنجى عبارت‏اند از: بدیع الزمان در خصوص مسائل مذهبى (ر.ک: خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق‏هاى عکسى 32 الف و ب ـ 36 الف و ب)؛ مهمان‏نامه بخارا در تاریخ سلسله امراى ازبک و جنگ‏هاى شیبان‏خان (اشپولر و دیگران، تاریخنگارى در ایران، قسمت تکمله، ص 16)؛ ابطال الباطل، این کتاب ردیه‏اى است بر نهج الحق و کشف الصدق علامه حلّى که از سوى قاضى نوراللّه‏ شوشترى در کتاب احقاق الحق بدان جواب داده شده است (مزاوى، همان، 84-85) و آخرین اثر وى شرح قصیده برده مى‏باشد به زبان فارسى که در اواخر عمر مورخ به رشته تحریر در آمده است (زرین‏کوب، همان، ص 52).

--------------------------------------------------------------------------------
حقیقت بازتابِ تحولات مذهبى ناشى از اضمحلال خلافت است که چالش‏هاى آن تا زمان حیات نویسنده قابل مشاهده است، چنان‏که خنجى در ابتداى عالم آراى امینى به عنوان علت پرسش‏انگیز، با اشاره به بحران هویتى در عقاید و جریان‏هاى مذهبى دورانش و تطبیق با آن‏چه در نتیجه از بین رفتن «خلافت» پیش آمده، کنایه‏وار مى‏نویسد که با آمدن مغول، آثار شریعت پرورى هم محو شد، زیرا وى «ترتیب دین را که در ظلمات سواد آل عباس گم کرده بود» دلیل این رخ‏داد مى‏داند.(1)

    همان‏گونه که پیشتر نیز بدان اشارت نمودیم، واداشت خنجى در بیان مطالب فوق، همانا کشاکش ـ و بعضا تخاصم ـ مذاهب اسلامى در ادوار تاریخى پس از فروپاشى دستگاه خلافت است که با زوال تقریبا کامل همه مراکز قدرت دولت‏هاى شرق اسلامى توسط مغولان، جامعه اسلامى نیز دچار بحران عظیمى شده بود.(2) در بحبوحه این بحران، گفتمان‏ها و احتجاج‏هاى مذهبى فراوانى بین فرقه‏هاى مختلف، فرصت بروز پیدا نمود، به خصوص طى قرن هشتم تا دهم هجرى این مسئله، مجادله‏هاى کلامى فراوانى را بین فقهاى شیعه و سنى بر سر موضوعیت مسئله مشروعیت حاکم جهان اسلام و شرایط پیرامونى آن پدید آورد. از این چشم‏انداز، خنجى یکى از همان نویسندگان سنى رسالتى مى‏باشد(3) که با نوعى دلبستگىِ

--------------------------------------------------------------------------------

1 . خنجى، عالم آراى امینى، ورق عکسى 13 ب.

2 . البته در دوره سیطره مغول منشأ شکاف و اختلاف بین مذاهب چهارگانه و مخالفت شدید تسنن و تشیع در مرحله دوم اهمیت قرار گرفت (رویمر و دیگران، همان، ص 9).

3 . فضل اللّه‏ بن روزبهان در ابتداى عالم آراى امینى با افتخار، خود را«خادم علوم دینى» و «طالب معارف یقینى» مى‏خواند (خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق عکسى 132 الف و ب). و ظاهرا هدف وى، معرفىِ رمز زبان گفتارى آثارش به عنوان فردى از طبقات مذهبى است.

--------------------------------------------------------------------------------
عطفى به خلافت سابق، شرایط به‏وجود آمده را فاجعه‏اى وحشتناک براى جامعه اسلامى ارزیابى مى‏نماید.

    البته در نکته‏گیرى ما از شناخت ورزى مذهبى او از دید اثر ذیل، نمونه‏هاى فرعى خاصى از دیدگاه‏هاى عقیدتى وى عرضه مى‏گردد. به عنوان مثال، آن‏گونه که از کتاب عالم آراى امینى استفاده مى‏شود، خنجى یک سنى حنفى بود. او در این کتاب با بیانى الهام بخش، از بانیان و پاسداران «ملت حنیفى» با تقدیر و احترام فراوان یاد کرده است.(1) از طرف دیگر، رهنمودهاى ارائه شده از طرف وى در کتاب سلوک الملوک، برگرفته از عقاید شافعى است. در این زمینه، حنجى بیش از هر چیز علاوه بر احکام السلطانیه ماوردى از احیاء العلوم غزالى نیز تأثیر بسیارى پذیرفته است(2). در این میان، پاره‏اى دیگر از محققان نیز او را متفکر برجسته مکتب اشعرى معرفى مى‏نمایند.(3) با این‏حال، معنا بافتى دیدگاه‏هاى مذهبى او هر چه که باشد، انگیزش درونى او از منظرِ فقه سیاسى اهل سنت ـ عمدتا از دیدگاه فقه حنفى و شافعى ـ بیان شده است.

    کوشش باورى او در ارائه دیدگاه‏هاى سعادت‏باورانه از مذهب تسنن و اطلاق جهلِ کلى به فعالیت‏هاى رایج پس از سقوط خلافت سنى، بعدها توسط مورخان هم سونگر شیعه مذهب قرن دهم و یازدهم هجرى مورد تخطئه فراوان واقع شده و او را به «هوادارى متعصبانه» از تسنن متهم ساخته‏اند.(4)

    اولین نتیجه بُرون بنیادِ ما از تقابل تخطئه جویانه اشاره شده، معناى نهفته واقعیتى است که بر اساس آن مى‏توان تَرازِ ذهنىِ خنجى را هم‏چون دیگر فقیهان سنى پیش از او، از جمله غزالى و ابن‏تیمیه از منظر اشتراک در شیعه ستیزى(5) مورد ارزیابى قرار داد.(6)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ورق عکسى 8 الف.

2 . خنجى، سلوک الملوک، مقدمه محقق کتاب، ص 27 و حسین میرجعفرى، همان، ص 398 .

3 . مزاوى، همان، ص 91 .

4 . خواند میر، همان، ص 607؛ میرزابیک حسینى‏جنابادى، همان، ورق عکسى 99 الف و واله قزوینى، همان، ص 317 .

5 . جواد طباطبایى، درآمدى فلسفى بر تاریخ اندیشه سیاسى در ایران، ص 223 .

6 . روزبهان تلاش‏هاى فراوانى براى مقابله با فقهاى شیعه نمود. به عنوان نمونه، براى نقد دیدگاه‏هاى ابن‏مطهر (648-726ق) به مجادله‏هاى کلامى پرداخت. به نظر مى‏رسد ابن‏مطهر در مقایسه با سایر فقهاى شیعى در توسعه امر تشیع اثناعشرى کوشاتر بوده است. از کتاب‏هاى او قواعد الاسلام است که تنها کتاب شیعه در باره تشیع دوازده امامى مى‏باشد که وقتى شاه اسماعیل مذهب تشیع را در ایران برقرار کرده بود به دست آمده است (مزاوى، همان، ص 80-81)؛ از کتاب‏هاى دیگر این فقیه شیعى رسالت، منهاج الکرامه فى معرفة الامامه و نهج الحق است (مزاوى، همان، ص 81). فضل اللّه‏ بن روزبهان خنجى ردیه‏اى بر این کتاب به نام ابطال نهج الباطلنوشته است (زرین‏کوب، همان، ص 52) که جملگىِ مسائل اشاره شده، تلاش‏هاى شیعه ستیزى خنجى را انعکاس مى‏دهد.

--------------------------------------------------------------------------------
    انگیزه‏هاى روزبهان در این موضع‏گیرى مذهبى، متأثر از محیط سیاسى و در تقابل با برخى جریان‏هاى تاریخى عصرش قرار مى‏گیرد. براى نمونه مى‏دانیم از رقباى آق‏قویونلوها که خنجى براى آن‏ها حکم مورخ سلطنتى داشت، قره‏قویونلوها مى‏باشند که خنجى به سبب گروش‏هاى شیعى برخى از رهبرانشان، در عالم آراى خود با بُغض فراوانى آن‏ها را عاملِ فتنه‏انگیز مذهبى معرفى نموده و مى‏نویسد:

در پس ملوک قراقویونلو شمیه ذمیه موجود بود که بواسطه بطانات سؤ و مصاحبان ملحد از جاده حق و صواب، انحراف یافته بشفا جهنم اشراف یافته بودند.(1)

    بدین ترتیب، خنجى در شیعه ستیزى به توجیحات فقهى متوسل شده و سعى مى‏کند که سلطان سنىِ زمانه را به جهاد و مبارزه با هر جریانى خارج از حوزه تسنن وادارد.

    او در توجیه شرعى شکست سلطان جهانشاه (839-872 ق)، سرکرده قره‏قویونلوها که ظاهرا وارد مسائل افراطى‏تر شیعه در گرایش و ترویج آن نیز شده بود،(2) از اوزون حسن (872-882 ق) رهبر آق‏قویونلوها، به واداشت‏ها و اهمیت‏هاى مذهبى این پیروزى اشاره نموده و مى‏نویسد:

... اول بارقه تیغ جهانسوزش کلام ظلم قراقویونلو که بیضه الاسلام را تباه و جهت احوال کافه ایام را سیاه ساخته بود و اسم جهانشاهى بر جهانشاه و اولاد او که مزرع جهان حادثان تخم فساد بود، نگذاشت... .(3)

    کثرت علاقه فضل‏اللّه‏ به عقاید سنى، باعث مى‏شد که وى با چشم فروبستن در برابر

--------------------------------------------------------------------------------

1 . خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق‏هاى عکسى 16 ب.

2 . مزاوى، همان، ص 142 .

3 . خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق‏هاى عکسى 2 ب و 21 الف .

--------------------------------------------------------------------------------
واقعیت‏هاى اوضاع، هم‏چنان تصورات قدیمى متفکران سنى قرون ماضى را به صورت قالبى تکرار نماید. به‏عنوان مثال، او فرقه‏هاى شیعه آناطولى و به طور کلى عقاید مذهبى این نوع فرقه‏ها را بدون در نظر گرفتن ضرورت‏هاى تاریخى آن که ضمن فعالیت آن‏ها تأثیر بلاواسطه‏اى در محیط ایران عصر آق‏قویونلوها داشت، تکفیر نموده و رهبران و هواخواهانشان را «جهال رم» و «جنود شیاطین» معرفى نماید.(1)

    مهم‏ترین تخاصم اندیشه خنجى با جریان تاریخىِ ایران همانا پیدایش دولت صفوى و استفاده آن‏ها از ایدئولوژى شیعى مى‏باشد که این روى‏داد را مى‏توان با تمام خصوصیات منحصر به فردش نقطه عطفى در تاریخ سیاسى و مذهبى ایران مفروض دانست. در این رابطه، شاید به گونه‏اى واقعیت کلى آن باشد که «با حضور صفویان که تشیع را به شالوده نظریه سیاسى سلطنت تبدیل کردند، این امید که سلطنت مى‏تواند جانشین خلافت و حامى اسلام اهل‏سنت و جماعت باشد به یأس مبدل شد و به همین دلیل فضل‏اللّه‏ بن روزبهان به روایتى از نظریه خلافت روى آورد و در تجدید آن کوشید».(2) مثال نوعى این استنتاج شخصىِ خنجى از عملکرد سیاسى ـ مذهبى شیوخ صفوى، در این گفته‏هاى مورخ در خصوص شیخ حیدر اردبیلى، پدر شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفوى اول آشکار است که با چون و چرا کشیدن اعمال او مى‏نویسد که پشت پرده استتار ترویج تشیع مى‏خواسته است «... به تبلیس در سجاده شید و شیطنت تخت ملک و سلطنت برفرازد...».(3)

    روزبهان حتى در یک قیاس استثنایى، اساس این اعتراض را به مسئله امامت نزد شیعیان نیز وارد دانسته و مى‏گوید که امامت جزء اصول نیست، بلکه جزء فروع به حساب مى‏آید؛ امامت، خلافت است نسبت به پیامبر که دین جامعه اسلامى را نگه مى‏دارد.(4)

    با این اظهارات، وى وارد بحث مشروعیت حکومت از منظر فقه سیاسى اهل سنت شده و به توجیه نظرى آن مى‏پردازد. در این باب، پیشاپیش، فقهایى هم‏چون ماوردى و غزالى در

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ورق‏هاى عکسى، 139 ب.

2 . جواد طباطبایى، زوال اندیشه سیاسى در ایران، ص 221 .

3 . خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق عکسى 132 ب.

4 . مزاوى، همان، ص 85 .

--------------------------------------------------------------------------------
بحث مشروعیت و مقبولیت حاکمیت در عصر خلافت، «سلطان» و «خلیفه» را در پیوند با یکدیگر مورد بحث و فحص قرار داده بودند. فضل‏اللّه‏ ضمن تأیید موضوع فوق، ولى با توجه به این‏که در عصر وى خلافت دیگر وجود خارجى نداشت، این ابتکار را نسبت به پیشینیان خود به کار مى‏گیرد که سلطان وقت را در نبود خلافت، هم ردیف امام و خلیفه قرار مى‏دهد و بدین ترتیب، نگرش و گِروش خود را تنها به سلطان،(1) معطوف مى‏نماید.(2)

    انگیزه دست‏یافت او در توجیه عملى دیدگاه‏هایش در باره مقوله فوق در کتاب سلوک و الملوک ـ هم‏چون نظریه پیشینیان ـ شیوه‏هاى دست‏یابى سلطان به قدرت سیاسى و اعمال حاکمیت است که خنجى آن را طبق الگوهاى اهل‏سنت و در راستاى پذیرش وضع موجود و قدرت‏یابى از طریق استیلا تبیین نموده است.(3)

    ماهیت اصلى چنین توجیهى برقرارى انتظام اجتماعى است(4) که وى زیرکانه به سلطان

--------------------------------------------------------------------------------

1 . واژه «سلطان»، هم درقرآن و هم در نخستین سده‏هاى اسلامى به طور کلى تنها براى نشان دادن مفهوم مطلق فرمانروایى به کار رفته و هنوز نیز به همین مفهوم باقى است. اما پا به پاى آن، واژه سلطان در مقابل «امام»، یعنى مقام مذهبى، براى نشان دادن نماینده یگانه حکومت دنیوى به کار رفته است (بارتولد، همان، ص 28-29).

2 . لمبتون، همان، ص 302 و 310 .

3 . در تفکر سیاسى اهل‏سنت، فعل سیاسى بر نظریه سیاسى مقدّم است و نظریه استیلا متأثر از فعل سیاسى مى‏باشد و پیدایش آن به دوران امویان و به‏طور مشخص معاویه برمى‏گردد (علیرضا على صوفى، «اندیشه‏هاى حکومتى فضل‏اللّه‏ بن روزبهان خنجى در ترازوى سلوک الملوک»، مجموعه مقالات همایش صفویه در گستره تاریخ ایران زمین، ص 638).

    فراموش نکنیم که خنجى در دربار امراى سنى آق‏قویونلو و ازبک مى‏زیست که تنها از طریق استیلا و زور به حکومت رسیده بودند و خلافت نیز هم‏چون دوره عباسى وجود خارجى نداشت (علیرضا على صوفى، همان، ص 639).

4 . خنجى با الهام از نظراتش در خصوص سلطان عادل به اقدامات مذهبى و نظم عمومى برقرار شده توسط اوزون حسن (872-882ق) اشاره نموده و مى‏نویسد: «[حسن بیک] «... در اقطار ممالک محروسه ترتیب چهار صد زاویه و رباط و خانقا بنا فرموده...[و] مربى لطفش که ابوالضعفا بود فقر و ایتام را در حجر فراغت تمام نشانیده و لایه عطوفتش که‏ام المساکین مى‏نمود ابناء سبیل را در مهد استراحت خواباند...» (خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق عکسى 20 ب).

    در مقابل با اشاره به هرج و مرج‏هاى رایج پس از مرگ اوزون حسن با شیوه‏هاى قیاس‏گر، بلایاى طبیعى و تاوان‏پردازى مردم را در این باره، تنظیم ظلم و ستم سلطان وقت مى‏داند. به عنوان مثال، وى یک بار سرماى وحشتناکى را که در تبریز در زمان سلطان خلیل (882-883 ق) اتفاق افتاد و موجب هراس اجتماعى مردم شده بود، نتیجه بى‏بندوبارى‏هاى سیاسى و اَعمال ستم‏گرانه حاکمیت دانسته و منتقدانه بیان مى‏دارد: «... برودت افعال [= اعمال ستمگرانه سلطان خلیل] در زمانه سرایت کرده، سرماى عظیم در تبریز پیدا گشته بود که پیران آذربایجانست که سالهاست تا چنان سرمایى نبوده و چرخ دوران تا قرن‏هاست که بدان نمونه خنک کارى ننموده...[است]» (خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق‏هاى عکسى 54 ب و 55 الف). بدین ترتیب از دید خنجى، وظیفه جانشین خلیفه که همانا سلطان زمانه باشد، حفظ بناى اجتماعى است.


وقت گوشزد مى‏نماید که سعادت حکومت وى ممکن نخواهد بود مگر با اتخاذ سیاستى روش‏مندانه، هم‏چون زندگى سیاسى ـ مذهبى خلفاى پیشین و گوش فرادادن به نصایح مذهبى فقهاى دلسوز به جامعه اسلامى، با این مضمون که:

... سعادت سلاطین صاحب تمکین به متابعت دین و اتباع طرق فقه و روایت است و منافع آن نیز ملوک اسلام را در تمامى اعصار، عاید گردد... .(1)

    ماهیت اظهارات فوق، تلاش ما جهت وضوح بخشیدن به تصویر در حال پیدایش اندیشه خنجى را در این مجموعه به نتیجه مى‏رساند. به نظر مى‏رسد پایه آرزوى او در عبارت‏پردازى فوق، همانا رمز وحدت مسلمانان در چهارچوب توصیه فقهاى سنتى است و با این سخنان حکیمانه است که حسن ختام موفقیت‏آمیزى براى دولت‏مردانى آرزو مى‏نماید که در دایره احکام فقهى قدم برمى‏دارند تا جامعه اسلامى را به سعادت برسانند.


نتیجه‏گیرى

    از آن چه گفته شد مى‏توان چنین گرفت که فلسفه سیاسى ـ مذهبى فضل‏اللّه‏ بن روزبهان خنجى متأثّر و برگرفته از شرایط عمومى تاریخ شرق اسلامىِ پس از اضمحلال عباسیان مى‏باشد که در نتیجه تساهل رایج مذهبى پس از این عصر، مذهب تسنن از جایگاه رسمى و عمومى آن محروم گردید و فرصتى براى فقهاى شیعه و دیگر فرقه‏هاى مذهبى به‏وجود آمد که در راه تحکیم فرهنگ مذهبى‏شان در همان جغرافیاى زیستى خود تلاش نموده و در ادامه فرآیند این جریان، کار کلان مسئله مشروعیت حکومت و امارت اسلامى دچار بحران و مجادله‏هاى کلامى شد.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . خنجى، سلوک و الملوک، ص 47-49 .

-------------------------------------------------------------------------------

    در این رابطه، دیدگاه خنجى گواهى است بر اندیشه اسلامى اهل‏سنت در قرن نهم و دهم هجرى، در اعتراض به رواج گرایش‏هاى مذهبى خارج از حوزه تسنن که پاره‏اى از گرایش‏هاى شیعى رهبرى قراقویونلو در ایران، فرقه‏هاى مذهبى آناطولى در آسیاى صغیر و آرمان‏خواهى شیعى صفویان در آذربایجان و سپس سراسر ایران، مثال نوعى تحولات تاریخى آن عصر مى‏باشد.

    خنجى در رویکردى ناخوشایند ازسور تا اصل به انکار تلاش این‏گونه گروه‏ها و فرقه‏هاى مذهبى ـ به بیان وى بدعت‏گذارانه ـ مى‏پردازد و با متهم کردن رهبران سوء استفاده‏گر آن‏ها به ایدئولوژى زدگى، بى‏پروا اذعان مى‏دارد که پیشوایان آن‏ها فقط «درد دین» داشتند و «بجاى تسبیح در گردن در قالب مسلمانان کمند مى‏انداختند...».(1) او ضمن محکوم نمودن این جریان، اقدام به تئوریزه نمودن صفات قانونى حکومت اسلامى در شرایط نبود خلیفه در جهان اسلام مى‏نماید.

    اظهارات خنجى در باب امام و سلطان، علاوه بر تأیید نظریه استیلا، هم‏چون شریعت‏نامه نویسان اهل‏سنت(2)، گواهى است برتلاش او براى تجدید ایدئولوژى خلافت؛ یعنى از نظر وى راه سعادت جامعه، بازگشت به سنت و سیره خلفاى پیشین است و در نبود خلافت، سلطان وقت وظیفه‏دار این مهم مى‏باشد که با عمل به احکام فقهى اهل‏سنت، نظم سیاسى و اجتماعى را برقرار مى‏کند.

    جداى از دلبستگى مورخ به این‏گونه عقاید یگانه انگار، ظهور صفویان و برقرارى دولتِ شیعى که شکل برجسته‏ترین سیماى سیاسى ـ مذهبى ایران از قرن دهم هجرى به بعد را به خود گرفت و با این اتفاق، رهنمودهاى فضل‏اللّه‏ بن روزبهان دست کم در خاستگاه زیستى‏اش (ایران) از منظر تحولات آینده راهبردناپذیر گردید تا آن‏جا که مورخان عصر صفوى در قرن دهم و یازدهم هجرى در معرفى او به طعنه یا به شوخى به سادگى فقط او را در «مذهب تسنن بغایت متعصب»(3) مى‏دانستند و بس!!!

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . خنجى، تاریخ عالم آراى امینى، ورق عکسى 138 الف.

2 . جواد طباطبایى، درآمدى فلسفى بر تاریخ اندیشه سیاسى در ایران، ص 226 .

3 . براى اطلاع بیشتر در این باره ر.ک: خواندمیر، همان، ص 607؛ جنابادى، همان، ورق عکسى، 99 الف و واله قزوینى، همان، ص 306 .

--------------------------------------------------------------------------------

 

 


فهرست منابع

    1 . استرویوا، ل. و. و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادى، ترجمه کریم کشاورز، چاپ چهارم: تهران، انتشارات پیام، 1354 .

    2 . اشپولر، برتولد، جهان اسلام، ترجمه قمر آریان، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1354 .

    3 . اشپولر و دیگران، تاریخنگارى در ایران، قسمت تکمله، ترجمه و تألیف یعقوب آژند، تهران، انتشارات گستره، 1380 .

    4 . بارتولد، و. و، خلیفه و سلطان: و مختصرى در باره برمکیان، ترجمه سیروس ایزدى، چاپ دوم: تهران، انتشارات امیرکبیر، 1377 .

    5 . باسانى، آ. و دیگران، «تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ایلخانان»، تاریخ کمبریج، ج 5، پژوهش دانشگاه کمبریج، گرد آورنده ج.آ. بویل، ترجمه حسن انوشه، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1381 .

    6 . حسینى جنابادى، میرزابیک، روضة الصفویه، تهران، کتابخانه مجلس شوراى ملى، عکس‏بردارى شده از نسخه خطى، شماره 12730.

    7 . خنجى اصفهان، فضل‏اللّه‏ بن روزبهان، تاریخ عالم آراى امینى، کتابخانه فاتح استانبول، عکس‏بردارى شده از نسخه خطى، شماره، 4430 .

    8 . خنجى، فضل‏اللّه‏ بن روزبهان، سلوک الملوک، تصحیح محمدعلى موحد، تهران، انتشارات خوارزمى، 1364 .

    9 . خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینى، تاریخ حبیب السیر فى اخبار افراد بشر، با مقدمه جلال الدین همائى، تصحیح محمد دبیر سیاقى، چاپ سوم: [بى‏جا]، کتابفروشى خیام، 1362 .

    10 . رویمر، ه . ر و دیگران، «تاریخ ایران( دوره صفویان)»، تاریخ کمبریج، پژوهش دانشگاه کمبریج، ترجمه یعقوب آژند، تهران، انتشارات جامى، 1380 .

    11 . زرین‏کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ هفتم: تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1373 .

    12 . سیورى، راجر، ایران عصر صفوى، ترجمه کامبیز عزیزى، چاپ چهارم: تهران، انتشارات سحر، 1374 .

    13 . طباطبایى، جواد، درآمدى فلسفى بر تاریخ اندیشه سیاسى در ایران، تهران، انتشارات کویر، 1372 .

    14 . طباطبایى، جواد، زوال اندیشه سیاسى در ایران، تهران، انتشارات کویر، 1375 .

    15 . على صوفى، علیرضا، «اندیشه‏هاى حکومتى فضل‏اللّه‏ بن روزبهان خنجى در ترازوى سلوک الملوک»، مجموعه مقالات همایش صفویه در گستره تاریخ ایران زمین، به اهتمام مقصود على صادقى، تبریز، انتشارات ستوده، 1384 .

    16 . لمبتون، آن. کى. اس، دولت و حکومت در اسلام: سیرى در نظریه سیاسى فقهاى مسلمان از صدر اسلام تا اواخر قرن سیزدهم، ترجمه و تحقیق عباس صالحى و محمدمهدى فقیهى، چاپ دوم: تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1380 .

    17 . مزاوى، میشل. م، پیدایش دولت صفوى، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، 1363 .

    18 . مصطفى شیبى، کامل، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجرى، ترجمه علیرضا ذکاوتى قراگوزلو، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1359 .

    19 . میرجعفرى، حسین، تاریخ تحولات سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1375 .

    20 . نجفى، موسى، مقدمه تحلیلى تاریخ تحولات سیاسى ایران (دین، دولت، تجدد) : تکوین هویت ملى نوین ایران از عصر صفویه تا دوران معاصر، تهران، مرکز فرهنگى انتشاراتى منیر، 1378 .

    21 . نصر، سیدتقى، ابدیت ایران از دیده خاورشناسان، ج 2، تهران، چاپخانه کیهان، 1358 .

    22 . واصفى، زین‏الدین محمود ، بدایع الوقایع، ج 1، تصحیح الکساندر بلدروف، [بى‏جا]، انتشارات بیناد فرهنگ ایران، 1349 .

    23 . واله قزوینى، محمدیوسف، خلدبرین (ایران در روزگار صفویان)، به کوشش میرهاشم محدّث، تهران، بینا محمود افشاریزدى، 1372 .

    24 . وثوقى، محمدباقر، «عالم آراى امینى: اثر با ارزش در تاریخ آق‏قویونلو و اوایل صفویان»، کتاب ـ ماه تاریخ و جغرافیا، تهران، 30 دى 1377 .

    25 . هینتس، التر، تشکیل دولت ملى در ایران: حکومت آق‏قویونلو و ظهور دولت صفوى، ترجمه کیکاووس جهاندارى، تهران، شرکت سهامى انتشارات خوارزمى، 1362 .

 

تبلیغات