چکیده

مانى، پیامبر ایران باستان، در ابتداى تشکیل حکومت ساسانى ظهور کرد. وى با آمیختن ادیان مختلف چون مسیحیت، یهودیت، بودایى و هندو، توانست به آسانى با فرهنگ و آداب و رسوم مردم هر منطقه نزدیکى یافته و پیروان فراوانى بیابد، اما در مقابله با موبدان زرتشتى شکست خورد و سرانجام با سعایت آنان کشته شد و مانویت نیز در انزوا فرو رفت. فتح اعراب و ورود اسلام به ایران، مرحله جدیدى براى فعالیت تازه مانویان فراهم نمود. دو قرن اول هجرى، مجالى براى آشنایى و نزدیکى پیروان مانى با اسلام و نحله‏هاى آن به وجود آورد. در پروهش ذیل، حیات سیاسى مانویان در دوره اسلامى و سازمان‏دهى رهبرى در این فرقه و نیز تأثیر آنان بر اوضاع اجتماعى مسلمانان بررسى شده است.

متن

مقدمه

    در ابتداى تشکیل حکومت ساسانى و قدرت‏گیرى اندیشه زرتشتى در جامعه، آرا و افکار جدیدى ظهور کرد تا به مقابله با موبدان دربارى بپردازد. مانویت نیز از جمله این آیین‏ها بود که حتى با استقبال پادشاه ساسانى روبه‏رو شد. هر چند تحریک موبدان، سرانجام به نابودى مانى و کشته شدن پیروان او انجامید، لکن توانست تأثیراتى بر جامعه آن روز برجاى بگذارد، به گونه‏اى که این نتایج تا مدت‏ها در میان مردم باقى ماند و حتى در زمینه‏سازى براى ظهور مزدک مؤثر بود.

    پس از ورود اسلام به ایران و آشنایى ایرانیان با این آیین نوظهور، برخى به آن گرویدند و بعضى نیز بر اندیشه‏هاى قبلى خویش پاى‏بند ماندند و سعى در کنار آمدن با احکام اسلامى داشتند. مانویت نیز از این قاعده مستثنا نبود و به حفظ حیات سیاسى ـ اجتماعى خویش تمایل داشت. از این رو ردپاى آن را مى‏توان در لابه‏لاى تاریخ این دوران یافت. از آن‏جا که ادامه حضور هر فرقه‏اى با وجود سازمان‏دهى و رهبرى آن میسر مى‏گردد، این فرضیه به نظر مى‏آید که مانویان نیز در طول حیات سیاسى ـ اجتماعى خود در سال‏هاى پس از ورود اسلام به ایران، نوعى از رهبرى سیاسى ـ هر چند ضعیف و مخفى ـ داشته و به همین سبب نیز توانستند در برخى مقاطع در میان مسلمانان نفوذ داشته باشند. در نوشتار حاضر این جنبه زندگى مانویت و تأثیر آن بر اوضاع اجتماعى مسلمانان بررسى مى‏شود.


ظهور و گسترش مانویت

    مانى در سال 216م در قریه مردنیو در ایالت بابل به دنیا آمد.(1) وى به همراه پدرش «پتگ» به فرقه «مغتسله» پیوست. روش زندگى آنان به نوعى زهدگرایى و دورى گزینى از دنیا نزدیک بود. مانى در چنین محیطى توانست به مطالعه متون مذهبى بپردازد و اطلاعاتى را از ادیان دیگر بین‏النهرین و طریقه‏هاى مذهبى شایع در بابل و اطراف آن، به خصوص عقاید رایج بین آرامى‏هاى ساکن در سرزمین بین‏النهرین به دست آورد.

    بنا به گزارش ابن‏ندیم، در سال 240م، هم‏زمان با تاج‏گذارى شاپور اول، فرشته «توم» بر مانى ظاهر شده و او را به ظهور و تبلیغ احکام و دستورات الهى امر کرد.(2) مانى ابتدا پدر و بزرگان قوم خویش را به کیش خود در آورد و سپس شاپور پادشاه ساسانى را همراه با برادرانش مهر شاه و پیروز شاه با آیین خود همراه نمود. به این ترتیب، مانى با پشتیبانى درباریان توانست دین جدید را در غرب و شرق گسترش داده و بر پیروان خویش بیفزاید. وى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوریحان بیرونى، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 269 .

2 . ابن‏ندیم، الفهرست، ص 458 .

--------------------------------------------------------------------------------
با همراهى بسیارى از یاران خود، از چین و هند گرفته تا شمال افریقا را در نوردید و طى سفرهایش آداب و اعتقادات مانوى را رواج مى‏داد.

    مانى به تألیف آثار چندى چون انجیل مخصوص خویش، شاپورگان، کنزالاحیاء، سفرالجبابره و کفالایا پرداخت و بنا بر گمان خود، آن‏چه مسیح علیه‏السلام به طور رمز گفته بود، او بیان کرد.(1) در واقع، آن‏چه مانویت نامیده مى‏شد، مخلوطى آگاهانه از مسیحیت و اعتقادات ایرانى بود که بر مبناى پاره‏اى از عقاید قدیمى ساکنان بین‏النهرین تحول یافته بود؛ به بیان دیگر، در این آیین، مسیحیت و اعتقادات ایرانى با معتقدات مذهبى و فکرى ساکنان بین‏النهرین آمیخته شده بود. به همین سبب، مانویت سعى در نزدیک کردن آن‏ها به همدیگر داشت تا براى مردم سرزمین‏هاى مختلف و بین‏النهرین قابل قبول باشد.(2)

    بنیان کیش مانوى بر پایه پذیرش وجود دو اصل نیک و بد در جهان قرار دارد؛ دو اصلى که کاملاً با یکدیگر در تقابل‏اند: یکى منشأ همه نیکى‏ها و روشنایى‏ها و دیگرى موجد تاریکى‏ها و پلیدى‏هاست و جهان، حاصل مبارزه این دو علیه یکدیگر است. آمیختگى آیین مانوى با احکام و دستورات سایر ادیان، پذیرش آن را براى مردم سرزمین‏هاى مختلف آسان مى‏کرد. مانى بر این باور بود که:

ادیان سابق فقط در یک ناحیه و یک زبان وجود داشتند، ولى دین من چنان است که در همه نواحى و همه زبان‏ها انتشار یافته و در ممالک دور تعلیم مى‏شود.(3)

    وى خود را همان فارقلیط که عیسى ظهور او را مژده داده، مى‏دانست.(4) شهرستانى دین

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوریحان بیرونى، همان، ص 310 .

2 . ابوالقاسم اسماعیل‏پور، اسطوره آفرینش در آیین مانى، ص 13-31 .

3 . ابوریحان بیرونى، همان، ص 309-310 .

4 . ابن‏ندیم، همان، ص 484 .

--------------------------------------------------------------------------------
مانوى را دینى «میانة نصران و مجوس» مى‏داند و مى‏گوید:

[وى] به نبوت مسیح ـ على نبیّنا واله و علیه السلام ـ قائل بود و به پیغمبرى موسى علیه‏السلام قائل نمى‏شد.(1)

    مانى توانست با سفرهاى فراوان، افراد بسیارى را به سوى آیین خویش جذب کند، به‏خصوص آن‏که نوشته‏هایش با نقاشى‏هاى زیبا و موسیقى همراه بود و با انعطاف پذیرى خود، رنگ و بوى فرهنگ هر منطقه را به خود مى‏گرفت.(2)

    اما سرانجام مانى در برابر حملات موبدان زرتشتى که موقعیت خود را در خطر مى‏دیدند شکست خورد و با تحریک آنان بهرام، پادشاه ساسانى دستور کشتن او را صادر کرد. بدین ترتیب، مانى دست‏گیر و پس از شکنجه‏هاى بسیار به طرز وحشتناکى کشته شد و جسد وى را از دروازه شهر جندى‏شاپور آویختند.(3)

    پس از مانى پیروان وى نیز مورد حمله و کشتار قرار گرفتند، اما با وجود شدت عمل پادشاه ساسانى، مانویت به کلى از میان نرفت، بلکه با فرار تعداد زیادى از آنان به غرب و شرق تا قلب اروپا و چین، فرهنگ و تمدن ساسانى توسط آنان در پهنه جهان گسترش یافت. پس از قتل مانى، عده‏اى به شرق مهاجرت کردند و گروهى از آن میان در چین و گروهى دیگر در سغد و سرزمین ایغور ساکن شدند. مانویت تا اواخر حیات مانى حتى به سرزمین اردن نیز رسیده بود. طبق اطلاعاتى که از کتیبه‏اى سغدى به دست آمده، سرزمین سغد به پایگاهى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . شهرستانى، الملل و النحل، ج اول، ص 224 .

2 . جاحظ، البیان و التبیین، ص 459-460 .

3 . مقدسى، البدء و التاریخ، ج 6، ص 45-46 .

--------------------------------------------------------------------------------
براى تبلیغات مانوى تبدیل شده بود.(1) هم‏چنین جاى پاى محکمى از مانویان را مى‏توان در شهرهایى مانند سمرقند و تاشکند پیدا نمود، به خصوص در سمرقند که مانویان جمعیتى بسیار و نفوذى فوق‏العاده داشتند.

    بدین ترتیب، مانویت با وجود از دست دادن متحدان و پشتیبانان مختلف، و مرگ مؤسس و پیامبر بزرگ خود (مانى) توانست حیات اجتماعى‏ـ سیاسى خود را در نقاط دور و نزدیک ادامه دهد و حتى تا مدت‏ها بعد به‏صورت آیینى زیرزمینى، پیروان خود را حفظ کند.


مانویان پس از ظهور اسلام

    دو قرن اول هجرى، دوره فتوح و گسترش اسلام در اقصا نقاط بود؛ دورانى که خلفاى اموى و عباسى همواره میان قدرت‏هاى موجود در جهان، عرض اندام کرده، بر قلمرو حکومت خود مى‏افزودند. در این بین برخورد فرهنگ‏ها، عقاید و افکار گوناگون با تفکر اسلام، رخ مى‏نمود و مسلمانان را در موقعیت‏هاى مختلف به چالش مى‏کشید. هرچه بر وسعت قلمرو اعراب فاتح افزوده مى‏شد، تنوع افکار و ادیان نیز بیشتر خودنمایى مى‏کرد، زیرا تساهل و تسامحى که در سیاست خلفاى اولیه وجود داشت، به فاتحان اجازه مقابله و برخورد با غیر مسلمانان را نمى‏داد. بدین ترتیب، پیروان مذاهب و دیگر فرقه‏ها نسبتا به راحتى به اجراى مراسم و مناسک دین خود مى‏پرداختند.

    اما به تدریج با تثبیت حاکمیت سیاسى، اوضاع جامعه نیز تغییر یافت و بیش از همه، تأثیر

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ویدن گرن، مانى و تعلیمات او ، ص 176 .

--------------------------------------------------------------------------------
آیین‏هاى گنوستیک(1) بر آیین اسلامى، مسلمانان را به واکنش در برابر رواج این بدعت‏ها وادار کرد. از آن پس عکس‏العمل مسلمانان در رویارویى با حرکت‏هاى سیاسى ـ عقیدتى فرقه‏هاى غیر اسلامى، شدت بیشترى به خود گرفت و به این ترتیب، گروه‏هاى کوچک و بزرگ دیگر ادیان از تیررس حملات و سرکوب‏هاى دستگاه خلافت در امان نماندند.

    مانویت از جمله عقایدى بود که لبه تیز انتقادات و عکس‏العمل‏هاى مسلمانان به سوى آن نشانه رفته، نابودى آن در رأس سیاست‏هاى خلفا قرار داشت. پس از استقرار حاکمیت امویان در شام و گسترش سرزمین‏هاى اسلامى، علاوه بر دشمنان داخلى و مخالفان حکومتى، بعضى پیروان آیین‏هاى غیر اسلامى نیز دست‏گیر و مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند، از جمله این گروه‏ها، مانویان بودند که معروف به اهل زندقه بوده و بعد از ورود اسلام به سرزمین‏هاى ایران و ماوراءالنهر به عکس‏العمل‏هاى متفاوتى دست زدند.

زندیق و زنادقه

    مانویان را در دوره اسلامى «زندیق» مى‏خواندند. این لفظ، ابتدا تنها به مانویان و پیروان آیین مانى اطلاق مى‏شد، لکن پس از آن، همه کافران و ملحدان را در شمار زنادقه به حساب مى‏آوردند.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . گنوس از واژه کهن یونانى گنوسى است و به مفهوم معرفت و شناخت گرفته شده است. این عنوان به مجموعه‏اى از ادیان و نحله‏هاى دینى در قرون اول و دوم پیش از میلاد و نیز در سه قرن اول میلادى در فلسطین، سوریه، مصر و بین النهرین اطلاق مى‏شد. در همه این فرقه‏ها نوعى معرفت باطنى و روحانى و ماوراى‏طبیعى مایه نجات و رستگارى انسان شناخته شده است. گرایشات تعمیدى در بین‏النهرین برخاسته از نفوذ چنین آیینى بود. تغسیل در رودخانه و تعمید با آن، از جمله سنت‏هاى این ادیان بود. گنوسیان همواره بر رهایى از شرّ و اعتقاد به تطهیر و باز خرید گناهان تأکید داشتند (امیل برهیه، تاریخ فلسفه، ص 49) .

--------------------------------------------------------------------------------

    زندیق، معرب کلمه زندیگ(1) به زبان فارسى میانه مى‏باشد. صورت پهلوى این واژه براى اولین بار در سده سوم میلادى در کتیبه کرتیر، به شکل صریحى به معناى «مانوى» و «فاسد العقیده» به کار رفته است.(2) مسعودى مى‏گوید: اسم زندیق به دلایل چندى در زمان مانى به وجود آمد. زرتشت، پیامبر ایران کتابى به نام اوستا داشت که همراه آن، تفسیرى به‏نام «زند» کتاب اوستا را قابل فهم مى‏ساخت، بنابراین هر کسى که اوستا را تفسیر کند «زندى» نامیده مى‏شود.(3) به گفته سمعانى، شاپورگان بنابر ادعاى مانى، زند بوده و ادعا مى‏کرد که تفسیر کتاب زرتشت بوده، بنابراین مانى زندیق نامیده شد.(4) مقدسى مى‏گوید که این کلمه ابتدا تنها به مانویان اطلاق مى‏شده است.(5) بنابراین، پیروان مانى، صفت زندیق پیدا کردند. اگر چه بعدها زندیق بر طیف وسیعى از اندیشمندان، از دهریان و مانویان و ثنویان گرفته تا اباحیان و رافضیان و فیلسوفان و حتى منطقیان اطلاق مى‏شد، لکن ابتدا به مانویان اختصاص داشت و مراد از زنادقه پیروان آیین مانوى بود. ابن‏ندیم در سده چهارم هجرى، در الفهرست، کلمه «زندیق» را بر رهبران مانویان، به خصوص بر خود مانى اطلاق کرده است.(6)


انطباق پذیرى اجتماعى مانویان

    پس از زوال دولت ساسانى و ضعف نسبى دین زرتشتى، مانویان نیز به آسایش و آزادى دست یافتند. بنا به نقل ابن‏ندیم عده بسیارى از آنان به همراه مبلغان و داعیان مانوى به بابل

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Zandig.

2 . پرویز رجبى، «کرتیر و سنگ نوشته او در کعبه زرتشت»، مجله بررسى‏هاى تاریخى، سال ششم، ش 33، 1350، ص 64-68 .

3 . مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ص 245 .

4 . سمعانى، الانساب، بخش 5، ماده زندى.

5 . مقدسى، همان، ج 6، ص 53 .

6 . ابن ندیم، همان، ص 582-602 .

--------------------------------------------------------------------------------
بازگشتند.(1) این شهر مقر رئیس دین مانوى شده و فعالیت مبلغان آن رواج یافت. بنابراین در ابتداى فتوح و تا اواسط حکومت اموى، مسلمانان توجه خاصى به پیروان ادیان دیگر نداشتند. ثنویت در منظر آنان به مثابه آیین زرتشتى به شمار مى‏رفت و تفاوت چندانى با هم نداشت. پیش از این، عده‏اى از پیروان مانوى با رهبرى موجود به مخالفت برخاسته و از اطاعت وى سرپیچیده بودند. آنان از این میان، فرقه‏اى به‏نام «دیناوریه» منشعب ساختند و از بابل بیرون رفتند. دیناوریان در ماوراءالنهر اقامت گزیده و پیروانى فراهم آوردند. پس از این که ریاست مانویان به شخصى به‏نام «مهر» تفویض شد، اوضاع سیاسى براى حضور بیشتر مانویان در اجتماع مسلمانان فراهم شد. در این زمان که مصادف با خلافت ولید بن عبدالملک و حکمرانى خالد بن عبداللّه‏ بر عراق بود، مانویان توانستند به نشر و گسترش اعتقادات خود بپردازند. در این دوره، مانویان به دو گروه عمده «دیناوریه» و «مهریه» تقسیم شده بودند. ابن‏ندیم عقیده دارد که حتى یکى از کاتبان حجاج بن یوسف تمایلاتى به مانویت ابراز کرده و براى زادهرمز نامى که از مهریه جدا شده و به دیناوریان تمایل داشت، در مداین صومعه بپا کرد.(2) به نظر مى‏رسد که در این زمان حکمران عراق (خالد بن عبداللّه‏ قسرى) شرایط مساعدى براى فعالیت‏هاى تبلیغى و اجراى مناسک و آداب دینى مانویان فراهم آورده بود. نزدیکى مبلغان و رهبران مانوى به قدرت و استفاده از حمایت بزرگان حکومتى، یکى از مراحل تکامل دعوت مانوى و از شیوه‏هاى مروجان این دین بوده است. تمرکز پیروان مانى در بابل باعث تقویت بنیان‏هاى اصولى این آیین شده، هم‏چنین ریاست و رهبرى بر مانویان معنایى دوباره پیدا کرد. بدین ترتیب، زادهرمز نیز با استفاده از این روش به کاتب حجاج نزدیک شد و توانست به رهبرى مانویان دست یابد.

    بابل از زمان‏هاى دور، مرکز زندگى آیین‏ها و فرقه‏هاى گوناگون تعمیدى و به خصوص مغتسله بوده و پیروان مانى به سبب این‏که بابل زادگاه و موطن اصلى پیامبرشان بود، تعلق بیشترى به این مکان داشتند. نفوذ آداب و رسوم و اعتقادات فرقه‏هاى تعمیدى و نزدیکى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 594-595 .

2 . ابن‏ندیم، همان، ص 594 .

--------------------------------------------------------------------------------
ریشه‏اى این آیین با دین مانوى سبب نزدیکى بیشتر مردم با یکدیگر مى‏شد. شاید از این نظر که افراد بیشترى نیز جذب مانویت مى‏شدند محل مناسبى براى اجتماع و تمرکز مانویان به حساب مى‏آمد.

    زادهرمز در مدائن قدرتى یافته و افرادى را نیز به گرد خود جمع کرد. نیاز به سرپرستى از این محل جدید موجب شد تا وى طى نامه‏اى از دیناوریان تقاضا کند که فردى را به عنوان رئیس صومعه به مدائن اعزام نمایند، لکن دیناوریان به بهانه پیدا نکردن فرد مناسب از این کار امتناع کردند، چه این‏که آنان اعتقاد داشتند ریاست مى‏بایست در یک‏جا باشد و شاید از بیم منشعب شدن دوباره، این تقاضا را رد کردند. در هر حال، زادهرمز خود تصدى امور مانویان را در مدائن به عهده گرفته، آن‏ها را اداره مى‏کرد. وى در روزهاى پایانى عمر خویش مردى به‏نام «مقلاص» را به جانشینى خود در تصدى امور صومعه برگزید. این امر موجب شد تا پس از زادهرمز انشعابات مانویه به دو گروه «مقلاصیه» و «مهریه» بینجامد. مقلاص نفوذ و قدرتى فراوان داشت و توانست با استفاده از این نفوذ، تغییراتى در امور دینى به‏وجود آورد، از جمله در باب روزه دستور داد تا مانویان دو روز را بدون افطار روزه بدارند.

    در زمان ابوجعفر منصور عباسى، ریاست مانویان به فردى به نام «ابوهلال دیجورى» رسید. وى به تازگى از افریقیه به عراق آمده توانست به جذب افراد بپردازد. نفوذ وى در میان پیروان مقلاصیه به او اجازه داد تا بدعت مقلاص را در باب «وصالات»(1) برگرداند و مانویان پس از سال‏ها دوباره به شیوه اصلى خود روزه گرفته، به اجراى مناسک خود پرداختند. ابن ندیم از فردى به‏نام «بزرمهر» نام مى‏برد که در این زمان توانسته بود با بیان آرا و احکام جدید، پیروانى پیدا کرده و قدرتى بیابد.(2) بدین ترتیب، مانویان در بابل و عراق به قدرتى جدید دست یافتند و بیشتر پیروان این آیین که بر اثر آزار و شکنجه‏هاى ساسانیان از ایران

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . «وصال» به معناى دو روز روزه بدون افطار مى‏باشد (زبیدى، تاج العروس، ج 8، ص 158) .

2 . ابن‏ندیم، همان، ص 595 .

--------------------------------------------------------------------------------
مهاجرت کرده بودند، بار دیگر به بین‏النهرین بازگشته، از فضاى باز ایجاد شده براى پیشبرد دین خود استفاده مى‏کردند.

    به نظر مى‏رسد که زرتشتیان هم از قدرت روز افزون مانویان بیم یافته و در تحریک مسلمانان و خلفاى اموى و عباسى در تعقیب و آزار مانویان نقش داشتند. در منابع تاریخى نام افراد معدودى که نام زندیق بر آن‏ها نهاده بودند، آمده است، از جمله عبدالصمد بن عبدالاعلى که مربى ولید بن یزید بن عبدالملک بود. وى شاگرد خود را به خوردن شراب و بى‏توجهى در دین متهم ساخت.(1) هم‏چنین معلم مروان بن محمد (جعد بن درهم که از بزرگان معتزله بود و به خلق قرآن اعتقاد داشت) به زندیقى محکوم شد. از این رو هشام بن عبدالملک وى را دست‏گیر و به زندان افکند و پس از مدت‏هاى طولانى به خالد بن عبداللّه‏ قسرى فرمان داد تا جعد را به قتل رساند.(2) غیر از این مورد، منابع تاریخى در خصوص مانویان دیگر و فعالیت آنان در دوره اموى سکوت مى‏کنند.

    اما در دوران خلافت عباسى که آرا و عقاید ایرانیان قوت گرفته و آیین‏هاى غیر اسلامى نیز به تثبیت موقعیت‏هاى خویش مى‏پرداختند، مانویت بار دیگر به ترویج عقاید و انتشار آداب و رسوم خویش پرداخت. در این دوره، ورود برخى افراد مانوى به دستگاه خلافت عباسى، زمینه رواج اعتقادات آنان را در میان بزرگان و حاکمان خلافت فراهم ساخت. خلفاى اموى و عباسى تا آن زمان، از کاتبان و دواوین ایرانى بهره مى‏بردند و احتیاج آنان به کاتبان‏ایرانى، عباسیان را به مدارا با آن‏ها مجبور مى‏کرد. این‏گونه بود که ایرانیان با هر مذهب و آیین در میان نویسندگان و عمّال حکومتى نفوذ داشتند. به نظر مى‏رسد تساهل و تسامحى که در برخى از منابع براى اوایل تثبیت قدرت خلفاى عباسى ذکر شده است، به این شرایط کمک کرد تا مانویت ـ و یا به قولى زندقه ـ گستره بیشترى از دربار حکومتى را به تصرف افکار

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، ج 2، ص 239 .

2 . مقدسى، همان، ج 6، ص 54 .

--------------------------------------------------------------------------------
خویش در آورد. هر چند جرم زندیقى عنوانى بود که مخالفان را گرفتار کرده و به عذاب و اعدام مى‏کشاند، اما در بسیارى از موارد نیز کسانى که زندقه نامیده مى‏شدند در شمار مانویان نبودند و تنها به سبب مخالفت‏هاى سیاسى به دشمنى با حاکمیت برخاسته بودند. به هرحال، موضوع زندقه به حربه‏اى براى دست‏گیرى و از میان بردن دشمنان و مخالفان حکومتى تبدیل شده و افراد بسیارى به این اتهام محکوم و کشته شدند.

    ریاست مانویان پس از بزرمهر به «ابو سعید رجا» رسید. وى توانست مقالصه را با مهریه نزدیک کرده، بین آن‏ها آشتى ایجاد کند، چرا که مقالصه در مورد مهر (پیشواى مهریه) مدعى بودند که وى از زهد به دور بوده و خالد بن عبداللّه‏ قسرى به او خلعت و خاتم بخشیده و بر استر نشانده است. و این‏گونه مهر از اصول زهدگرایانه و دورى از تجملات مانوى عدول کرد.

    پس از ابوسعید، ریاست مقالصه به یزدان بخت و سپس به ابوعلى سعید رسید. وى در دوران مأمون و معتصم، رهبرى مانویان عراق را بر عهده داشت. بعد از او نیز به ترتیب، نصر بن هرمز سمرقندى و ابوالحسن دمشقى عنوان رهبرى پیروان مانى را بر عهده گرفت.(1) این دوران مصادف بود با افزایش فعالیت شعوبیان در ایران. اوایل عهد عباسى نهضت شعوبیه توانست به پیروزى‏هایى دست یابد و با نفوذ در دستگاه خلافت، اعتقادات ایرانى‏مآبى را رواج دهد. در این میان، مانویان نیز دست به کار شده و در مناظره‏هاى متکلمان و اهل ادب ظهور یافتند، چنان‏که در عهد منصور خلیفه عباسى عده‏اى از اهل ادب به اتهام بى‏دینى هلاک شدند. از جمله ابن‏مقنع و نیز شخصى به نام «بقلى» که به امر منصور به قتل رسیدند.(2) اما در روزگار خلافت خلفایى چون مهدى عباسى اوضاع برمانویان دشوار شد و سخت‏گیرى و تعقیب و آزار آنان گسترش یافت، به طورى که هرجا آنان را مى‏یافتند با زنجیر بسته و به درگاه خلیفه مى‏آوردند تا به دستور او کشته شوند. گاه که محل جلسات آنان را مى‏یافتند آن‏جا

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابن‏ندیم همان، ص 595 .

2 . ابوالفرج اصفهانى، همان، ج 11، ص 57 .

--------------------------------------------------------------------------------
را به سرشان خراب مى‏کردند. هم‏چنین محلى مخصوص براى زندانى کردن مانویان وجود داشت که از دیگر زندانیان جدا مى‏شد. از روایات ابن‏ندیم و دیگران به نظر مى‏آید که متهمان را وادار به خوردن تکه‏اى گوشت مى‏کردند یا این‏که از آنان مى‏خواستند تا برتصویر مانى آب دهان بیندازند. از آن‏جا که مانویان دروغ گفتن و تقیه را جایز نمى‏دانستند و از خوردن گوشت یا کشتن حیوانات دورى مى‏کردند، بیشتر گرفتار عمّال حکومتى شده و به مرگ محکوم مى‏شدند.

    در دوران عباسى با شدت گرفتن حرکت شعوبیه، خطر زندقه بیشتر احساس شد. خلفاى عباسى دریافتند که انتشار افکار و آراى مانوى، دین و حکومت آنان را تهدید مى‏کند، چه این‏که پیروان بسیارى یافته بودند و شک و تردید در دین را در میان مسلمانان رواج مى‏دادند. از طرفى به نظر مى‏رسید که حرکت زندقه، نوعى تلاش در چارچوب اندیشه دینى است که پیروانش را به انتشار مذهب مانوى و محتواى عقیده دینى و میراث فکرى آن فرا مى‏خواند، از آن رو که جایگزین میراث اسلامى ـ عربى شود. در واقع، از برخى جنبه‏ها انقلابى ایرانى بود و هدفش نابودى خلافت اسلامى و جایگزینى حکومت ایرانى به جاى آن بود.(1) هر چند جریان اسلامى شدن مردم ایران به سرعت انجام مى‏گرفت، لکن هنوز تعداد زیادى از دهقانان و گروه‏هاى کوچک و بزرگ مردمى به ادیان قبلى خویش پاى‏بند بودند. در عصر عباسى نیز برخورد آراى اسلامى با اندیشه‏هاى مختلف بومى، موجب پدید آمدن نوعى درگیرى فکرى و نظرى شد. بدین ترتیب، بار دیگر در اثر تعقیب سختى که در زمان خلافت المهدى (158-169ق)(2) و نیز در دوره حکمرانى المقتدر (295-320ق) از زنادقه به عمل آمد، مانویان ناگزیر شدند به آسیاى مرکزى مهاجرت کنند و در آن‏جا تحت حمایت برخى دولت‏ها، به خصوص دولت ترکان اویغورى (145ق/762م) پشتیبان نیرومندى بیابند.(3) هم‏چنین در این دوره با تأسیس «دیوان زنادقه» و سرپرستى آن به دست شخصى که «صاحب الزنادقه»

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عباس محمود عقاد، التفکیر فریضة اسلامیه، ص 67 .

2 . ابن‏اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 6، ص 24-26 .

3 . جولیا چینگ، ادیان چین، ص 272-273 .

--------------------------------------------------------------------------------
نامیده مى‏شد، افراد بسیارى به اتهام کفر و بد دینى و ثنوى‏گرى به مرگ محکوم شدند.

    شمار افرادى که حتى مانوى نبودند و به جهت دینى ـ سیاسى و ادبى به زندقه محکوم مى‏شدند فراوان است. موضوع زندقه حربه‏اى بود که بیشتر مردم این عصر آن را در باره دشمنان خود به‏کار مى‏بردند و به سختى مى‏توان افراد متهم را «مانوى» دانست. طبرى ذکر مى‏کند که در سال 163ق، زمانى که مهدى و خلیفه عباسى به حلب رسید، «عبدالجبار المحتسب» را براى جمع کردن زنادقه موجود در آن ناحیه مأمور کرد، وى آنان را نزد مهدى به «مرج دابق» آورد. خلیفه عده‏اى را به قتل رساند و به صلیب آویخت و کتاب‏هاى آنان را پاره کرد.(1) در این دوره، افراد زیادى به زندقه متهم شده و به قتل رسیدند. در میان آنان شاعران، نویسندگان و حتى کاتبان دربارى نیز دیده مى‏شود. هر چند که ماهیت عقیده آنان به درستى معلوم نیست، لکن به نظر مى‏رسد که اصل اصول فکرى آنان بر پایه ثنویت مانوى‏گرى استوار بوده است، چرا که در زمره زرتشتیان به شمار نمى‏آمدند تا از جمله اهل کتاب باشند و از تعقیب و دست‏گیرى دور بمانند. بسیار از مانویان بر اثر تعقیب و آزار و شکنجه دستگاه خلافت عباسى به آسیاى مرکزى و حتى چین مهاجرت کرده، در آن‏جا تحت حمایت برخى دولت‏ها از جمله دولت ترکان ایغورى در آمدند.(2)

    طبرسى در ذکر حوادث سال 180ق از قیامى یاد مى‏کند که در گرگان به وقوع پیوست و على بن عیسى بن ماهان به خلیفه نوشت که محرک قضیه، عمرو بن محمد عمرکى است که زندیق مى‏باشد. هارون‏الرشید خلیفه عباسى نیز دستور کشتن او را صادر کرد. بنابراین عمرو در مرو کشته شد.(3) درمیان این‏گونه مهاجرت‏ها و با خصوصیات ویژه تبلیغى ـ دینى مانویان که همان عاریت گرفتن نکاتى از دیگر ادیان بود، رهبران مانوى توانستند در اوایل قرن هشتم میلادى، اویغورهاى ترک آسیاى مرکزى را به کیش خود در آورند. اویغورها گروه غیر چینى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . تاریخ طبرى، ج 8، ص 148 .

2 . جولیا چینگ، همان، ص 270 .

3 . طبرى، همان، ج 8، ص 266 .

--------------------------------------------------------------------------------
متحد با چینى‏ها بودند و در زمان شورش‏هاى وسیعى که در چین رخ داد به کمک حکم‏رانان آن منطقه شتافتند، (1) و به همین سبب در چین ساکن شدند و آیین مانوى را پذیرفتند. پس از آن، معابد مانوى را نیز بنا کردند. آمادگى مانویت براى زندگى با ادیان دیگر با تصویرسازى و تشبیه به فرهنگ هر سرزمینى، از جمله رهیافت‏هاى قدیمى این آیین بود. بنابراین توانست به مرکز قدرت نزدیک شده و به تبلیغ احکام و مناسک خود بپردازد.

    موجودیت مانویان براثر این مهاجرت، دوام بیشترى یافت. آخرین گروهى که در زمان مقتدر خلیفه عباسى به آسیاى مرکزى کوچ کردند، توانستند در سمرقند به گروهى منسجم تبدیل شده و به فعالیت بپردازند. حاکم خراسان تصمیم به پراکنده ساختن این جمع و از بین بردن رهبران آن گرفت. اما پادشاه چین که از اعقاب دولت اویغورى بود، آگاه شده و تهدید کرد که مسلمانان چینى را کشته و مساجد آنان را ویران خواهد نمود. به این ترتیب، والى خراسان و مانویان را به حال خود رها کرده، تنها به گرفتن جزیه از آن‏ها بسنده نمود.(2)

    سخت‏گیرى و فشار بر زنادقه در زمان عباسیان از دوران المهدى آغاز شد و چنان شدت پیدا کرد که شخصى به‏نام «صاحب الزنادقه» مأمور به شناسایى، دست‏گیرى و کشتن آنان گردید. پس از وى، هادى، روش پدرش را ادامه داد و بر زنادقه سخت گرفت. در این زمان شخصى به نام «ایزدیارآر» از کاتبان على بن یقطین، وزیر موسى هادى، سالى که به حج رفته بود، مردم را به گاوهاى خرمن‏کوب تشبیه کرد. بدین ترتیب، هادى او را به صلیب کشیده و کشت.(3)

    هارون الرشید که پس از هادى به خلافت رسید، به شیوه پدران خود عمل کرد. وى در سال 170ق به فراریان به غیر از زنادقه امان بخشید.(4) وى هم‏چنین انس بن ابى شیخ را که از

--------------------------------------------------------------------------------

1 . جولیان چینگ، همان، ص 273 .

2 . ابن‏ندیم، همان، ص 60 .

3 . مقدسى، همان، ج 6، ص 100-101 .

4 . طبرى، همان، ج 8، ص 205 .

--------------------------------------------------------------------------------
دوستان برمکیان بود، با دشمنى شخصى و به بهانه زندیق بودن کشت.(1) ابن‏ندیم عقیده دارد که خاندان بزرگ برمکیان، جز محمد بن خالد برمک، همگى زندیق بوده‏اند،(2) بدین سبب، خلیفه به راحتى مى‏توانست منسوبان به برمکیان را نیز از میان بردارد.

    پس از هارون، مأمون برخلافت دست یافت. در عهد وى، توجه به مناظره و جلسات علمى، سبب شد تا خلیفه، تساهل بیشترى با پیروان ادیان مختلف داشته باشد، لکن زنادقه هنوز در سختى و فشار بودند، چنان‏که مسعودى نقل مى‏کند ده تن از زندیقان بصره را نزد مأمون آوردند، وى آنان را به توبه و روگردانى از مانویت مجبور کرد، اما آن‏ها نپذیرفتند و به کشته شدن تن دادند.(3) در این زمان به دلیل تعقیب و شکنجه کسانى که زندیق شمرده مى‏شدند، بیشتر مانویان در پرده و به دور از انظار به اجراى مراسم و مناسک آیینى خویش مى‏پرداختند(4) و کمتر در امور دربارى و حکومتى دخالت داشتند.

    به نظر مى‏رسد روحیه مخفى کارى و مدارایى که در مبانى دینى مانویان وجود داشت، جسارت رویارویى و مقابله با سیاست‏مداران و عمال حکومتى را به آن‏ها نمى‏داد. زمانى هم که نام آن‏ها را در دربارهاى پادشاهان ساسانى یا ترکان اویغورى مى‏بینیم، تنها به واسطه کارهاى فرهنگى و ارتباطات ادبى و دینى آنان با دستگاه حاکمیت بوده که توانست ذهنیت درباریان را به مانویت متمایل سازد. از جمله کسانى که توانست از موقعیت سیاسى بهره ببرد و البته به مانوى بودن نیز مظنون است، عبداللّه‏ بن مقفع از نویسندگان دربار عباسى مى‏باشد. وى از کسانى بود که آثار مانویان و ابن‏دیصان و مرقیون را از پهلوى به زبان عربى ترجمه کرد.(5)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 601 .

2 . ابن‏ندیم، همان، ص 600 .

3 . مسعودى، همان، ج 7، ص 12-16 .

4 . ابن‏ندیم، همان، ص 600 .

--------------------------------------------------------------------------------
    به گفته بلاذرى ابن‏مقفع در ایام خلافت سلیمان بن عبدالمک (96-99ق) عامل خراج بود(1) و به ثبت اموال در دفاتر و دیوان خراج اشتغال داشت. بلعمى نام او را در کنار کسانى چون صالح بن عبدالقدوس و عبداللّه‏ ابى عبیداللّه‏، وزیر مهدى، و یعقوب بن فضل و چند تن دیگر، در زمره زنادقه شمرده است.(2) برخى از وزیر زادگان نیز به زندقه متهم شدند، هم چنان‏که داوود پسر روح بن حاتم که پدرش والى بصره بود، نزد مهدى عباسى متهم به زندقه شد و خلیفه او را به بصره نزد پدر فرستاد و از او خواست تا فرزندش را به سزاى عمل خویش برساند. هم‏چنین وزیر معتصم به نام محمد بن عبدالمک زیات نیز به زندقه منسوب شد. یونس بن ابى فروه، کاتب عیسى بن موسى و یزید بن فضل، دبیر منصور خلیفه عباسى نیز به همین بهانه توقیف شدند.(3) عبداللّه‏ بن مقفع نیز به همین اتهام به قتل رسید. بى‏شک برخى از این نسبت‏ها از اغراض سیاسى و شخصى خالى نبود، چنان‏که انتساب برامکه به زندقه براى تبرئه کردن هارون در زجر و طرد و قتل آن‏ها بوده است. بنابراین در بیشتر مواردى که نام زندیق بر کسى نهاده شده و به شکنجه و اعدام محکوم مى‏شد، اهداف سیاسى مد نظر بوده و وجود شخص براى ادامه حیات کار بزرگان و درباریان خطرى فزاینده داشته است.

    اما در مورد پیروان مانى که هنوز پاى‏بند به عقاید و آراى خویش بودند، باید گفت که آنان در کارهاى سیاسى، مداخله نمى‏کردند و در صورت مشارکت، خود را در امور دیوانى و حکومتى، مخفى نگه داشته، تنها به مسلمانى تظاهر مى‏کردند، چه این‏که مبادى و اصول تعلیمات مانى در اصل بر زهد و انزوا و نوعى تصوف بنا شده بود.

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . مسعودى، همان، ج 8، ص 293 .

2 . بلاذرى، فتوح البلدان، ص 158 .

3 . بلعمى، تاریخ نامه طبرى، ص 271 .

4 . ابن‏ندیم، همان، ص 601 .

--------------------------------------------------------------------------------

رهبرى سیاسى مانویان

    درگستره حاکمیت ساسانى، مانویت بسان دیگر فرقه‏هاى مذهبى موجود به دلیل آن‏که خواست‏هاى اقتدارگرایانه این دولت را بر نیاورد درهم کوبیده شد،(1) از این رو مانویان نیز یا گریختند یا تظاهر به دین رسمى داشتند، اما رویارویى مستقیم و حرکت‏هاى اصلاح‏گرایانه را به صلاح نمى‏دیدند، چه این‏که در احکام و آراى عرفانى و گنوسى مانویت، راهى براى تقابل و شورش دیده نمى‏شد.

    اما به گفته ابن‏ندیم، مانویان عقیده دارند که مانى پیش از مرگش شخصى به نام «سیس» را به جانشینى خود برگزید.(2) امام سیس از رویه و شیوه مانى پیروى کرده، مانویان را هدایت مى‏نمود. منابع تاریخى در مورد ذکر اسامى امامان مانوى ساکت‏اند و اطلاع چندانى به ما نمى‏دهند. تنها در چنین احوالى که جریان سلطه اعراب بر مناطق گسترده‏اى از شاهنشاهى ساسانى و امپراتورى روم، دین تازه‏اى را به عرصه آورد، به نظر مى‏رسد که پیشوایان مانوى به حفظ بنیادى‏هاى مذهبى خود مى‏پرداختند و فرصت به دست آمده از تساهل و تسامح مذهبى مسلمانان را درگسترش اعتقادات خویش مغتنم مى‏شمردند.

    فتوح اعراب و ورود اسلام به سرزمین‏هاى دور و نزدیک، حیات سیاسى ـ فرهنگى و اجتماعى را با دگرگونى‏ها و شرایط تازه‏اى روبه‏رو ساخت. تسلط اعراب بر بین النهرین و عراق و رویارویى مانویت با فرهنگ عمیق اسلامى، چالش‏هایى را همراه داشت که یکى از آن‏ها در امر امامت ظهور یافت. تا آن زمان، محل حضور پیشواى مانوى در بابل قرار داشت، لکن گروهى سر به مخالفت برداشته و فرقه‏اى به نام «دیناوریه» را منشعب ساختند.(3) دیناوریان بر

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . لوکونین، تمدن ایران ساسانى، ص 118-131 .

2 . ابن‏ندیم، همان، ص 594-595 .

3 . همان .

--------------------------------------------------------------------------------
آن بودند که ریاست را به فردى دیگر منتقل و در بلخ منعقد نمایند. شاید دورى راه و بعد مسافتِ مانویان مقیم در خراسان یا ماوراء النهر با مرکز بابل، علت این تصمیم باشد، چرا که در اواخر عهد ساسانى بیشتر مانویان به خراسان و سغد و سمرقند عزیمت کرده، با پشتیبانى حکومت ترکان، انسجام یافته بودند.

    به تدریج رویارویى با دین جدید اسلام، فرایض آراى مانوى را بر رهبران این فرقه آشکار ساخته بود و آن‏ها را به تکاپو براى رفع کاستى‏هاى موجود وامى‏داشت. به همین سبب، در زمان امامت «مقلاص» نوآورى‏هایى در مانویت به وجود آمد، از جمله در کیفیت روزه‏ها احکام جدید وضع کرد. از آن‏جا که این‏گونه احکام جدید، مانویت را بیشتر به اسلام نزدیک و شبیه مى‏ساخت، با استقبال پیروانش نیز مواجه مى‏شد.

    در دوران ابوجعفر منصور، ریاست به «ابوهلال دیجورى» که از افریقیه آمده بود، منتقل شد. او بدعت‏ها را زدود و احکام تغییر یافته را به اصل خویش بازگرداند.(1) این زمان، مصادف بود با آغاز نهضت شعوبیه که بر اساس آن برخى از ایرانیان و غیر اعراب، در راه تجدید حکومت قدیم ایران یا مخالفت و ناسازگارى با عرب و هر آن‏چه بدان قوم تعلق داشت، کوشش مى‏کردند.

    مانویان و پیشوایان آنان نیز مانند شعوبیه دست به اقداماتى زدند، از جمله برگشت به احکام قدیمى و احیاى سنن گذشته خود. اگر چه آیین زاهدانه مانوى مجالى براى عواطف قومى باقى نمى‏گذاشت، لکن رهبران مانوى به اتهام شعوبى‏گرى نیز دچار شدند و زندقه در این زمان به حربه‏اى براى تعقیب و آزار شعوبیان تبدیل شد. بدین ترتیب، ریاست مانویان با قدرت گرفتن پیشوایان، قدرت وشدت بیشترى یافته، هم‏چنان که با ضعف آنان به سستى مى‏گرایید.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 569 .

--------------------------------------------------------------------------------


نتیجه

    رهبرى مانویان هیچ گاه جنبه حکومتى و ریاستى نیافت. هر چند گاهى مراوده میان امامان مانوى و حاکمان و عمال حکومتى تردید برانگیز است، لکن این ارتباط تنها با هدف جلب حمایت آنان براى پیشبرد احکام و اجراى قوانین دینى ادامه یافته است. مراجعه به تاریخ، نشان‏دهنده کاربرد گسترده واژه‏اى است که در کانون مجادلات فرقه‏هاى اسلامى و خلفاى اموى و عباسى علیه مخالفانشان قرار دارد و آن لفظ «زندیق» مى‏باشد که بر طیف وسیعى از اندیشمندان فرقه‏هاى مختلف و مخالفان دستگاه حکومت اطلاق شده است.

    تعمق و بررسى بیشتر در مسئله مانویت، ضعف رهبرى سیاسى و ناکار آمدى امامان مانوى را در راه‏کارهاى سیاسى مى‏نماید. این‏که هیچ جنبش یا قیامى از طرف مانویان دیده نمى‏شود و تنها به رواج مفاهیم فلسفى و جهان‏بینى پیچیده این آیین بسنده مى‏شود، خود گواه نقص ذاتى در احکام و قوانین دینى آن مى‏باشد. به همین سبب، مانویت تنها به حربه‏اى برنده در دست قدرت‏هاى موجود تبدیل شده و مخالفان را به دام عقوبتى سخت مى‏کشاند. بدین ترتیب، ریاست دینى در میان پیروان مانى بر پایه انزوا و زهد بنیان نهاده شد و جهان‏بینى مانویان هرگز با تشکیل حکومت یا ایجاد جنبشى همراه نگشت. فقدان رهبرى سیاسى یا دورى از هرگونه اقدامى در این زمینه، از جمله کاستى‏هایى بود که سرانجام توانست این آیین کهن را به سوى اضمحلال و نابودى کشیده و به فراموشى بسپارد.

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

ترتیب امامان مانوى تا دوره عباسى


مـانـى


سیس


مهر


                دیناوریهزادهرمز

                مهریهمقلاص

مقلاصیه

ابوهلال دیجورى

بزر مهر

ابوسعید رجا

یزدان بخت

ابوعلى سعید (دوره مأمون و معتصم)

نصر بن هرمز سمرقندى

ابوالحسن دمشقى

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

فهرست منابع


    235 . ابن‏اثیر، عزالدین ابوالحسن ، الکامل فى التاریخ، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسه تاریخ العربى، 1414ق .

    236 . ابن‏ندیم، اسحاق بن محمد، الفهرست، ترجمه رضا تجدد، چاپ دوم: تهران، بانک بازرگانى ایران، 1436ق .

    237 . اسماعیل‏پور، ابوالقاسم ، اسطوره آفرینش در آیین مانى، تهران، نشر فکر روز، 1375 .

    238 . اصفهانى، ابوالفرج ، الاغانى، قاهره، طبع دارالکتب المصریه، 1969م .

    239 . برهیه، امیل، تاریخ فلسفه، ترجمه و تلخیص یحیى مهدوى، چاپ اول: تهران، انتشارات خوارزمى، 1377 .

    240 . بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر .

    241 . ـــــــــــــــــــــــــــ ، فتوح البلدان، چاپ دوم: تهران، سروش، 1364 .

    242 . بلعمى، ابوعلى، تاریخنامه طبرى، تصحیح محمد روشن، تهران، نشر نو، 1368 .

    243 . بیرونى، ابوریجان ، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، چاپ سوم: تهران،1363ق .

    244 . جاحظ، عمرو ، البیان و التبیین، تحقیق عبدالسلام هارون، قاهر، طبع مصر، 1359ق .

    245 . چینگ، جولیا ، ادیان چین، چاپ اول: تهران، انتشارات باز، 1383 .

    246 . رجبى، پرویز، «کرتیر و سنگ نوشته او در کعبه زرتشت»، مجله بررسى‏هاى تاریخى، سال ششم، ش 33، 1350 .

    247 . زبیدى، تاج العروس، بیروت، دارالفکر، 1414ق .

    248 . سمعانى، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ اول: بیروت، 1997م .

    249 . شهرستانى، عبدالکریم ، الملل و النحل، ترجمه مصطفى خالقداد هاشمى، تهران، انتشارات اقبال، 1361 .

    250 . طبرى، محمدبن‏جریر ، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه عزالدین، 1343ق .

    251 . عقاد، عباس محمود، التفکیر فریضة الاسلامیه، بیروت، دارالحیاء العربى، 1413ق .

    252 . لوکونین، ولادیمیرگریگوریت، تمدن ایران ساسانى، ترجمه عنایت‏اللّه‏ رضا، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1365 .

    253 . مسعودى، على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، مصر .

    254 . مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بیروت، دار صادر، ج3، 1903م و ج 6، 1899م .

    255 . ویدن گرن، گئو، مانى و تعلیمات او، ترجمه نزهت صفاى اصفهانى، چاپ اول: تهران، نشر مرکز، 1376ق .

تبلیغات