حیات سیاسى مانویان در قرنهاى نخستین اسلامى
آرشیو
چکیده
مانى، پیامبر ایران باستان، در ابتداى تشکیل حکومت ساسانى ظهور کرد. وى با آمیختن ادیان مختلف چون مسیحیت، یهودیت، بودایى و هندو، توانست به آسانى با فرهنگ و آداب و رسوم مردم هر منطقه نزدیکى یافته و پیروان فراوانى بیابد، اما در مقابله با موبدان زرتشتى شکست خورد و سرانجام با سعایت آنان کشته شد و مانویت نیز در انزوا فرو رفت. فتح اعراب و ورود اسلام به ایران، مرحله جدیدى براى فعالیت تازه مانویان فراهم نمود. دو قرن اول هجرى، مجالى براى آشنایى و نزدیکى پیروان مانى با اسلام و نحلههاى آن به وجود آورد. در پروهش ذیل، حیات سیاسى مانویان در دوره اسلامى و سازماندهى رهبرى در این فرقه و نیز تأثیر آنان بر اوضاع اجتماعى مسلمانان بررسى شده است.متن
مقدمه
در ابتداى تشکیل حکومت ساسانى و قدرتگیرى اندیشه زرتشتى در جامعه، آرا و افکار جدیدى ظهور کرد تا به مقابله با موبدان دربارى بپردازد. مانویت نیز از جمله این آیینها بود که حتى با استقبال پادشاه ساسانى روبهرو شد. هر چند تحریک موبدان، سرانجام به نابودى مانى و کشته شدن پیروان او انجامید، لکن توانست تأثیراتى بر جامعه آن روز برجاى بگذارد، به گونهاى که این نتایج تا مدتها در میان مردم باقى ماند و حتى در زمینهسازى براى ظهور مزدک مؤثر بود.
پس از ورود اسلام به ایران و آشنایى ایرانیان با این آیین نوظهور، برخى به آن گرویدند و بعضى نیز بر اندیشههاى قبلى خویش پاىبند ماندند و سعى در کنار آمدن با احکام اسلامى داشتند. مانویت نیز از این قاعده مستثنا نبود و به حفظ حیات سیاسى ـ اجتماعى خویش تمایل داشت. از این رو ردپاى آن را مىتوان در لابهلاى تاریخ این دوران یافت. از آنجا که ادامه حضور هر فرقهاى با وجود سازماندهى و رهبرى آن میسر مىگردد، این فرضیه به نظر مىآید که مانویان نیز در طول حیات سیاسى ـ اجتماعى خود در سالهاى پس از ورود اسلام به ایران، نوعى از رهبرى سیاسى ـ هر چند ضعیف و مخفى ـ داشته و به همین سبب نیز توانستند در برخى مقاطع در میان مسلمانان نفوذ داشته باشند. در نوشتار حاضر این جنبه زندگى مانویت و تأثیر آن بر اوضاع اجتماعى مسلمانان بررسى مىشود.
ظهور و گسترش مانویت
مانى در سال 216م در قریه مردنیو در ایالت بابل به دنیا آمد.(1) وى به همراه پدرش «پتگ» به فرقه «مغتسله» پیوست. روش زندگى آنان به نوعى زهدگرایى و دورى گزینى از دنیا نزدیک بود. مانى در چنین محیطى توانست به مطالعه متون مذهبى بپردازد و اطلاعاتى را از ادیان دیگر بینالنهرین و طریقههاى مذهبى شایع در بابل و اطراف آن، به خصوص عقاید رایج بین آرامىهاى ساکن در سرزمین بینالنهرین به دست آورد.
بنا به گزارش ابنندیم، در سال 240م، همزمان با تاجگذارى شاپور اول، فرشته «توم» بر مانى ظاهر شده و او را به ظهور و تبلیغ احکام و دستورات الهى امر کرد.(2) مانى ابتدا پدر و بزرگان قوم خویش را به کیش خود در آورد و سپس شاپور پادشاه ساسانى را همراه با برادرانش مهر شاه و پیروز شاه با آیین خود همراه نمود. به این ترتیب، مانى با پشتیبانى درباریان توانست دین جدید را در غرب و شرق گسترش داده و بر پیروان خویش بیفزاید. وى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابوریحان بیرونى، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 269 .
2 . ابنندیم، الفهرست، ص 458 .
--------------------------------------------------------------------------------
با همراهى بسیارى از یاران خود، از چین و هند گرفته تا شمال افریقا را در نوردید و طى سفرهایش آداب و اعتقادات مانوى را رواج مىداد.
مانى به تألیف آثار چندى چون انجیل مخصوص خویش، شاپورگان، کنزالاحیاء، سفرالجبابره و کفالایا پرداخت و بنا بر گمان خود، آنچه مسیح علیهالسلام به طور رمز گفته بود، او بیان کرد.(1) در واقع، آنچه مانویت نامیده مىشد، مخلوطى آگاهانه از مسیحیت و اعتقادات ایرانى بود که بر مبناى پارهاى از عقاید قدیمى ساکنان بینالنهرین تحول یافته بود؛ به بیان دیگر، در این آیین، مسیحیت و اعتقادات ایرانى با معتقدات مذهبى و فکرى ساکنان بینالنهرین آمیخته شده بود. به همین سبب، مانویت سعى در نزدیک کردن آنها به همدیگر داشت تا براى مردم سرزمینهاى مختلف و بینالنهرین قابل قبول باشد.(2)
بنیان کیش مانوى بر پایه پذیرش وجود دو اصل نیک و بد در جهان قرار دارد؛ دو اصلى که کاملاً با یکدیگر در تقابلاند: یکى منشأ همه نیکىها و روشنایىها و دیگرى موجد تاریکىها و پلیدىهاست و جهان، حاصل مبارزه این دو علیه یکدیگر است. آمیختگى آیین مانوى با احکام و دستورات سایر ادیان، پذیرش آن را براى مردم سرزمینهاى مختلف آسان مىکرد. مانى بر این باور بود که:
ادیان سابق فقط در یک ناحیه و یک زبان وجود داشتند، ولى دین من چنان است که در همه نواحى و همه زبانها انتشار یافته و در ممالک دور تعلیم مىشود.(3)
وى خود را همان فارقلیط که عیسى ظهور او را مژده داده، مىدانست.(4) شهرستانى دین
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابوریحان بیرونى، همان، ص 310 .
2 . ابوالقاسم اسماعیلپور، اسطوره آفرینش در آیین مانى، ص 13-31 .
3 . ابوریحان بیرونى، همان، ص 309-310 .
4 . ابنندیم، همان، ص 484 .
--------------------------------------------------------------------------------
مانوى را دینى «میانة نصران و مجوس» مىداند و مىگوید:
[وى] به نبوت مسیح ـ على نبیّنا واله و علیه السلام ـ قائل بود و به پیغمبرى موسى علیهالسلام قائل نمىشد.(1)
مانى توانست با سفرهاى فراوان، افراد بسیارى را به سوى آیین خویش جذب کند، بهخصوص آنکه نوشتههایش با نقاشىهاى زیبا و موسیقى همراه بود و با انعطاف پذیرى خود، رنگ و بوى فرهنگ هر منطقه را به خود مىگرفت.(2)
اما سرانجام مانى در برابر حملات موبدان زرتشتى که موقعیت خود را در خطر مىدیدند شکست خورد و با تحریک آنان بهرام، پادشاه ساسانى دستور کشتن او را صادر کرد. بدین ترتیب، مانى دستگیر و پس از شکنجههاى بسیار به طرز وحشتناکى کشته شد و جسد وى را از دروازه شهر جندىشاپور آویختند.(3)
پس از مانى پیروان وى نیز مورد حمله و کشتار قرار گرفتند، اما با وجود شدت عمل پادشاه ساسانى، مانویت به کلى از میان نرفت، بلکه با فرار تعداد زیادى از آنان به غرب و شرق تا قلب اروپا و چین، فرهنگ و تمدن ساسانى توسط آنان در پهنه جهان گسترش یافت. پس از قتل مانى، عدهاى به شرق مهاجرت کردند و گروهى از آن میان در چین و گروهى دیگر در سغد و سرزمین ایغور ساکن شدند. مانویت تا اواخر حیات مانى حتى به سرزمین اردن نیز رسیده بود. طبق اطلاعاتى که از کتیبهاى سغدى به دست آمده، سرزمین سغد به پایگاهى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شهرستانى، الملل و النحل، ج اول، ص 224 .
2 . جاحظ، البیان و التبیین، ص 459-460 .
3 . مقدسى، البدء و التاریخ، ج 6، ص 45-46 .
--------------------------------------------------------------------------------
براى تبلیغات مانوى تبدیل شده بود.(1) همچنین جاى پاى محکمى از مانویان را مىتوان در شهرهایى مانند سمرقند و تاشکند پیدا نمود، به خصوص در سمرقند که مانویان جمعیتى بسیار و نفوذى فوقالعاده داشتند.
بدین ترتیب، مانویت با وجود از دست دادن متحدان و پشتیبانان مختلف، و مرگ مؤسس و پیامبر بزرگ خود (مانى) توانست حیات اجتماعىـ سیاسى خود را در نقاط دور و نزدیک ادامه دهد و حتى تا مدتها بعد بهصورت آیینى زیرزمینى، پیروان خود را حفظ کند.
مانویان پس از ظهور اسلام
دو قرن اول هجرى، دوره فتوح و گسترش اسلام در اقصا نقاط بود؛ دورانى که خلفاى اموى و عباسى همواره میان قدرتهاى موجود در جهان، عرض اندام کرده، بر قلمرو حکومت خود مىافزودند. در این بین برخورد فرهنگها، عقاید و افکار گوناگون با تفکر اسلام، رخ مىنمود و مسلمانان را در موقعیتهاى مختلف به چالش مىکشید. هرچه بر وسعت قلمرو اعراب فاتح افزوده مىشد، تنوع افکار و ادیان نیز بیشتر خودنمایى مىکرد، زیرا تساهل و تسامحى که در سیاست خلفاى اولیه وجود داشت، به فاتحان اجازه مقابله و برخورد با غیر مسلمانان را نمىداد. بدین ترتیب، پیروان مذاهب و دیگر فرقهها نسبتا به راحتى به اجراى مراسم و مناسک دین خود مىپرداختند.
اما به تدریج با تثبیت حاکمیت سیاسى، اوضاع جامعه نیز تغییر یافت و بیش از همه، تأثیر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ویدن گرن، مانى و تعلیمات او ، ص 176 .
--------------------------------------------------------------------------------
آیینهاى گنوستیک(1) بر آیین اسلامى، مسلمانان را به واکنش در برابر رواج این بدعتها وادار کرد. از آن پس عکسالعمل مسلمانان در رویارویى با حرکتهاى سیاسى ـ عقیدتى فرقههاى غیر اسلامى، شدت بیشترى به خود گرفت و به این ترتیب، گروههاى کوچک و بزرگ دیگر ادیان از تیررس حملات و سرکوبهاى دستگاه خلافت در امان نماندند.
مانویت از جمله عقایدى بود که لبه تیز انتقادات و عکسالعملهاى مسلمانان به سوى آن نشانه رفته، نابودى آن در رأس سیاستهاى خلفا قرار داشت. پس از استقرار حاکمیت امویان در شام و گسترش سرزمینهاى اسلامى، علاوه بر دشمنان داخلى و مخالفان حکومتى، بعضى پیروان آیینهاى غیر اسلامى نیز دستگیر و مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند، از جمله این گروهها، مانویان بودند که معروف به اهل زندقه بوده و بعد از ورود اسلام به سرزمینهاى ایران و ماوراءالنهر به عکسالعملهاى متفاوتى دست زدند.
زندیق و زنادقه
مانویان را در دوره اسلامى «زندیق» مىخواندند. این لفظ، ابتدا تنها به مانویان و پیروان آیین مانى اطلاق مىشد، لکن پس از آن، همه کافران و ملحدان را در شمار زنادقه به حساب مىآوردند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . گنوس از واژه کهن یونانى گنوسى است و به مفهوم معرفت و شناخت گرفته شده است. این عنوان به مجموعهاى از ادیان و نحلههاى دینى در قرون اول و دوم پیش از میلاد و نیز در سه قرن اول میلادى در فلسطین، سوریه، مصر و بین النهرین اطلاق مىشد. در همه این فرقهها نوعى معرفت باطنى و روحانى و ماوراىطبیعى مایه نجات و رستگارى انسان شناخته شده است. گرایشات تعمیدى در بینالنهرین برخاسته از نفوذ چنین آیینى بود. تغسیل در رودخانه و تعمید با آن، از جمله سنتهاى این ادیان بود. گنوسیان همواره بر رهایى از شرّ و اعتقاد به تطهیر و باز خرید گناهان تأکید داشتند (امیل برهیه، تاریخ فلسفه، ص 49) .
--------------------------------------------------------------------------------
زندیق، معرب کلمه زندیگ(1) به زبان فارسى میانه مىباشد. صورت پهلوى این واژه براى اولین بار در سده سوم میلادى در کتیبه کرتیر، به شکل صریحى به معناى «مانوى» و «فاسد العقیده» به کار رفته است.(2) مسعودى مىگوید: اسم زندیق به دلایل چندى در زمان مانى به وجود آمد. زرتشت، پیامبر ایران کتابى به نام اوستا داشت که همراه آن، تفسیرى بهنام «زند» کتاب اوستا را قابل فهم مىساخت، بنابراین هر کسى که اوستا را تفسیر کند «زندى» نامیده مىشود.(3) به گفته سمعانى، شاپورگان بنابر ادعاى مانى، زند بوده و ادعا مىکرد که تفسیر کتاب زرتشت بوده، بنابراین مانى زندیق نامیده شد.(4) مقدسى مىگوید که این کلمه ابتدا تنها به مانویان اطلاق مىشده است.(5) بنابراین، پیروان مانى، صفت زندیق پیدا کردند. اگر چه بعدها زندیق بر طیف وسیعى از اندیشمندان، از دهریان و مانویان و ثنویان گرفته تا اباحیان و رافضیان و فیلسوفان و حتى منطقیان اطلاق مىشد، لکن ابتدا به مانویان اختصاص داشت و مراد از زنادقه پیروان آیین مانوى بود. ابنندیم در سده چهارم هجرى، در الفهرست، کلمه «زندیق» را بر رهبران مانویان، به خصوص بر خود مانى اطلاق کرده است.(6)
انطباق پذیرى اجتماعى مانویان
پس از زوال دولت ساسانى و ضعف نسبى دین زرتشتى، مانویان نیز به آسایش و آزادى دست یافتند. بنا به نقل ابنندیم عده بسیارى از آنان به همراه مبلغان و داعیان مانوى به بابل
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Zandig.
2 . پرویز رجبى، «کرتیر و سنگ نوشته او در کعبه زرتشت»، مجله بررسىهاى تاریخى، سال ششم، ش 33، 1350، ص 64-68 .
3 . مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ص 245 .
4 . سمعانى، الانساب، بخش 5، ماده زندى.
5 . مقدسى، همان، ج 6، ص 53 .
6 . ابن ندیم، همان، ص 582-602 .
--------------------------------------------------------------------------------
بازگشتند.(1) این شهر مقر رئیس دین مانوى شده و فعالیت مبلغان آن رواج یافت. بنابراین در ابتداى فتوح و تا اواسط حکومت اموى، مسلمانان توجه خاصى به پیروان ادیان دیگر نداشتند. ثنویت در منظر آنان به مثابه آیین زرتشتى به شمار مىرفت و تفاوت چندانى با هم نداشت. پیش از این، عدهاى از پیروان مانوى با رهبرى موجود به مخالفت برخاسته و از اطاعت وى سرپیچیده بودند. آنان از این میان، فرقهاى بهنام «دیناوریه» منشعب ساختند و از بابل بیرون رفتند. دیناوریان در ماوراءالنهر اقامت گزیده و پیروانى فراهم آوردند. پس از این که ریاست مانویان به شخصى بهنام «مهر» تفویض شد، اوضاع سیاسى براى حضور بیشتر مانویان در اجتماع مسلمانان فراهم شد. در این زمان که مصادف با خلافت ولید بن عبدالملک و حکمرانى خالد بن عبداللّه بر عراق بود، مانویان توانستند به نشر و گسترش اعتقادات خود بپردازند. در این دوره، مانویان به دو گروه عمده «دیناوریه» و «مهریه» تقسیم شده بودند. ابنندیم عقیده دارد که حتى یکى از کاتبان حجاج بن یوسف تمایلاتى به مانویت ابراز کرده و براى زادهرمز نامى که از مهریه جدا شده و به دیناوریان تمایل داشت، در مداین صومعه بپا کرد.(2) به نظر مىرسد که در این زمان حکمران عراق (خالد بن عبداللّه قسرى) شرایط مساعدى براى فعالیتهاى تبلیغى و اجراى مناسک و آداب دینى مانویان فراهم آورده بود. نزدیکى مبلغان و رهبران مانوى به قدرت و استفاده از حمایت بزرگان حکومتى، یکى از مراحل تکامل دعوت مانوى و از شیوههاى مروجان این دین بوده است. تمرکز پیروان مانى در بابل باعث تقویت بنیانهاى اصولى این آیین شده، همچنین ریاست و رهبرى بر مانویان معنایى دوباره پیدا کرد. بدین ترتیب، زادهرمز نیز با استفاده از این روش به کاتب حجاج نزدیک شد و توانست به رهبرى مانویان دست یابد.
بابل از زمانهاى دور، مرکز زندگى آیینها و فرقههاى گوناگون تعمیدى و به خصوص مغتسله بوده و پیروان مانى به سبب اینکه بابل زادگاه و موطن اصلى پیامبرشان بود، تعلق بیشترى به این مکان داشتند. نفوذ آداب و رسوم و اعتقادات فرقههاى تعمیدى و نزدیکى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 594-595 .
2 . ابنندیم، همان، ص 594 .
--------------------------------------------------------------------------------
ریشهاى این آیین با دین مانوى سبب نزدیکى بیشتر مردم با یکدیگر مىشد. شاید از این نظر که افراد بیشترى نیز جذب مانویت مىشدند محل مناسبى براى اجتماع و تمرکز مانویان به حساب مىآمد.
زادهرمز در مدائن قدرتى یافته و افرادى را نیز به گرد خود جمع کرد. نیاز به سرپرستى از این محل جدید موجب شد تا وى طى نامهاى از دیناوریان تقاضا کند که فردى را به عنوان رئیس صومعه به مدائن اعزام نمایند، لکن دیناوریان به بهانه پیدا نکردن فرد مناسب از این کار امتناع کردند، چه اینکه آنان اعتقاد داشتند ریاست مىبایست در یکجا باشد و شاید از بیم منشعب شدن دوباره، این تقاضا را رد کردند. در هر حال، زادهرمز خود تصدى امور مانویان را در مدائن به عهده گرفته، آنها را اداره مىکرد. وى در روزهاى پایانى عمر خویش مردى بهنام «مقلاص» را به جانشینى خود در تصدى امور صومعه برگزید. این امر موجب شد تا پس از زادهرمز انشعابات مانویه به دو گروه «مقلاصیه» و «مهریه» بینجامد. مقلاص نفوذ و قدرتى فراوان داشت و توانست با استفاده از این نفوذ، تغییراتى در امور دینى بهوجود آورد، از جمله در باب روزه دستور داد تا مانویان دو روز را بدون افطار روزه بدارند.
در زمان ابوجعفر منصور عباسى، ریاست مانویان به فردى به نام «ابوهلال دیجورى» رسید. وى به تازگى از افریقیه به عراق آمده توانست به جذب افراد بپردازد. نفوذ وى در میان پیروان مقلاصیه به او اجازه داد تا بدعت مقلاص را در باب «وصالات»(1) برگرداند و مانویان پس از سالها دوباره به شیوه اصلى خود روزه گرفته، به اجراى مناسک خود پرداختند. ابن ندیم از فردى بهنام «بزرمهر» نام مىبرد که در این زمان توانسته بود با بیان آرا و احکام جدید، پیروانى پیدا کرده و قدرتى بیابد.(2) بدین ترتیب، مانویان در بابل و عراق به قدرتى جدید دست یافتند و بیشتر پیروان این آیین که بر اثر آزار و شکنجههاى ساسانیان از ایران
--------------------------------------------------------------------------------
1 . «وصال» به معناى دو روز روزه بدون افطار مىباشد (زبیدى، تاج العروس، ج 8، ص 158) .
2 . ابنندیم، همان، ص 595 .
--------------------------------------------------------------------------------
مهاجرت کرده بودند، بار دیگر به بینالنهرین بازگشته، از فضاى باز ایجاد شده براى پیشبرد دین خود استفاده مىکردند.
به نظر مىرسد که زرتشتیان هم از قدرت روز افزون مانویان بیم یافته و در تحریک مسلمانان و خلفاى اموى و عباسى در تعقیب و آزار مانویان نقش داشتند. در منابع تاریخى نام افراد معدودى که نام زندیق بر آنها نهاده بودند، آمده است، از جمله عبدالصمد بن عبدالاعلى که مربى ولید بن یزید بن عبدالملک بود. وى شاگرد خود را به خوردن شراب و بىتوجهى در دین متهم ساخت.(1) همچنین معلم مروان بن محمد (جعد بن درهم که از بزرگان معتزله بود و به خلق قرآن اعتقاد داشت) به زندیقى محکوم شد. از این رو هشام بن عبدالملک وى را دستگیر و به زندان افکند و پس از مدتهاى طولانى به خالد بن عبداللّه قسرى فرمان داد تا جعد را به قتل رساند.(2) غیر از این مورد، منابع تاریخى در خصوص مانویان دیگر و فعالیت آنان در دوره اموى سکوت مىکنند.
اما در دوران خلافت عباسى که آرا و عقاید ایرانیان قوت گرفته و آیینهاى غیر اسلامى نیز به تثبیت موقعیتهاى خویش مىپرداختند، مانویت بار دیگر به ترویج عقاید و انتشار آداب و رسوم خویش پرداخت. در این دوره، ورود برخى افراد مانوى به دستگاه خلافت عباسى، زمینه رواج اعتقادات آنان را در میان بزرگان و حاکمان خلافت فراهم ساخت. خلفاى اموى و عباسى تا آن زمان، از کاتبان و دواوین ایرانى بهره مىبردند و احتیاج آنان به کاتبانایرانى، عباسیان را به مدارا با آنها مجبور مىکرد. اینگونه بود که ایرانیان با هر مذهب و آیین در میان نویسندگان و عمّال حکومتى نفوذ داشتند. به نظر مىرسد تساهل و تسامحى که در برخى از منابع براى اوایل تثبیت قدرت خلفاى عباسى ذکر شده است، به این شرایط کمک کرد تا مانویت ـ و یا به قولى زندقه ـ گستره بیشترى از دربار حکومتى را به تصرف افکار
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، ج 2، ص 239 .
2 . مقدسى، همان، ج 6، ص 54 .
--------------------------------------------------------------------------------
خویش در آورد. هر چند جرم زندیقى عنوانى بود که مخالفان را گرفتار کرده و به عذاب و اعدام مىکشاند، اما در بسیارى از موارد نیز کسانى که زندقه نامیده مىشدند در شمار مانویان نبودند و تنها به سبب مخالفتهاى سیاسى به دشمنى با حاکمیت برخاسته بودند. به هرحال، موضوع زندقه به حربهاى براى دستگیرى و از میان بردن دشمنان و مخالفان حکومتى تبدیل شده و افراد بسیارى به این اتهام محکوم و کشته شدند.
ریاست مانویان پس از بزرمهر به «ابو سعید رجا» رسید. وى توانست مقالصه را با مهریه نزدیک کرده، بین آنها آشتى ایجاد کند، چرا که مقالصه در مورد مهر (پیشواى مهریه) مدعى بودند که وى از زهد به دور بوده و خالد بن عبداللّه قسرى به او خلعت و خاتم بخشیده و بر استر نشانده است. و اینگونه مهر از اصول زهدگرایانه و دورى از تجملات مانوى عدول کرد.
پس از ابوسعید، ریاست مقالصه به یزدان بخت و سپس به ابوعلى سعید رسید. وى در دوران مأمون و معتصم، رهبرى مانویان عراق را بر عهده داشت. بعد از او نیز به ترتیب، نصر بن هرمز سمرقندى و ابوالحسن دمشقى عنوان رهبرى پیروان مانى را بر عهده گرفت.(1) این دوران مصادف بود با افزایش فعالیت شعوبیان در ایران. اوایل عهد عباسى نهضت شعوبیه توانست به پیروزىهایى دست یابد و با نفوذ در دستگاه خلافت، اعتقادات ایرانىمآبى را رواج دهد. در این میان، مانویان نیز دست به کار شده و در مناظرههاى متکلمان و اهل ادب ظهور یافتند، چنانکه در عهد منصور خلیفه عباسى عدهاى از اهل ادب به اتهام بىدینى هلاک شدند. از جمله ابنمقنع و نیز شخصى به نام «بقلى» که به امر منصور به قتل رسیدند.(2) اما در روزگار خلافت خلفایى چون مهدى عباسى اوضاع برمانویان دشوار شد و سختگیرى و تعقیب و آزار آنان گسترش یافت، به طورى که هرجا آنان را مىیافتند با زنجیر بسته و به درگاه خلیفه مىآوردند تا به دستور او کشته شوند. گاه که محل جلسات آنان را مىیافتند آنجا
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابنندیم همان، ص 595 .
2 . ابوالفرج اصفهانى، همان، ج 11، ص 57 .
--------------------------------------------------------------------------------
را به سرشان خراب مىکردند. همچنین محلى مخصوص براى زندانى کردن مانویان وجود داشت که از دیگر زندانیان جدا مىشد. از روایات ابنندیم و دیگران به نظر مىآید که متهمان را وادار به خوردن تکهاى گوشت مىکردند یا اینکه از آنان مىخواستند تا برتصویر مانى آب دهان بیندازند. از آنجا که مانویان دروغ گفتن و تقیه را جایز نمىدانستند و از خوردن گوشت یا کشتن حیوانات دورى مىکردند، بیشتر گرفتار عمّال حکومتى شده و به مرگ محکوم مىشدند.
در دوران عباسى با شدت گرفتن حرکت شعوبیه، خطر زندقه بیشتر احساس شد. خلفاى عباسى دریافتند که انتشار افکار و آراى مانوى، دین و حکومت آنان را تهدید مىکند، چه اینکه پیروان بسیارى یافته بودند و شک و تردید در دین را در میان مسلمانان رواج مىدادند. از طرفى به نظر مىرسید که حرکت زندقه، نوعى تلاش در چارچوب اندیشه دینى است که پیروانش را به انتشار مذهب مانوى و محتواى عقیده دینى و میراث فکرى آن فرا مىخواند، از آن رو که جایگزین میراث اسلامى ـ عربى شود. در واقع، از برخى جنبهها انقلابى ایرانى بود و هدفش نابودى خلافت اسلامى و جایگزینى حکومت ایرانى به جاى آن بود.(1) هر چند جریان اسلامى شدن مردم ایران به سرعت انجام مىگرفت، لکن هنوز تعداد زیادى از دهقانان و گروههاى کوچک و بزرگ مردمى به ادیان قبلى خویش پاىبند بودند. در عصر عباسى نیز برخورد آراى اسلامى با اندیشههاى مختلف بومى، موجب پدید آمدن نوعى درگیرى فکرى و نظرى شد. بدین ترتیب، بار دیگر در اثر تعقیب سختى که در زمان خلافت المهدى (158-169ق)(2) و نیز در دوره حکمرانى المقتدر (295-320ق) از زنادقه به عمل آمد، مانویان ناگزیر شدند به آسیاى مرکزى مهاجرت کنند و در آنجا تحت حمایت برخى دولتها، به خصوص دولت ترکان اویغورى (145ق/762م) پشتیبان نیرومندى بیابند.(3) همچنین در این دوره با تأسیس «دیوان زنادقه» و سرپرستى آن به دست شخصى که «صاحب الزنادقه»
--------------------------------------------------------------------------------
1 . عباس محمود عقاد، التفکیر فریضة اسلامیه، ص 67 .
2 . ابناثیر، الکامل فى التاریخ، ج 6، ص 24-26 .
3 . جولیا چینگ، ادیان چین، ص 272-273 .
--------------------------------------------------------------------------------
نامیده مىشد، افراد بسیارى به اتهام کفر و بد دینى و ثنوىگرى به مرگ محکوم شدند.
شمار افرادى که حتى مانوى نبودند و به جهت دینى ـ سیاسى و ادبى به زندقه محکوم مىشدند فراوان است. موضوع زندقه حربهاى بود که بیشتر مردم این عصر آن را در باره دشمنان خود بهکار مىبردند و به سختى مىتوان افراد متهم را «مانوى» دانست. طبرى ذکر مىکند که در سال 163ق، زمانى که مهدى و خلیفه عباسى به حلب رسید، «عبدالجبار المحتسب» را براى جمع کردن زنادقه موجود در آن ناحیه مأمور کرد، وى آنان را نزد مهدى به «مرج دابق» آورد. خلیفه عدهاى را به قتل رساند و به صلیب آویخت و کتابهاى آنان را پاره کرد.(1) در این دوره، افراد زیادى به زندقه متهم شده و به قتل رسیدند. در میان آنان شاعران، نویسندگان و حتى کاتبان دربارى نیز دیده مىشود. هر چند که ماهیت عقیده آنان به درستى معلوم نیست، لکن به نظر مىرسد که اصل اصول فکرى آنان بر پایه ثنویت مانوىگرى استوار بوده است، چرا که در زمره زرتشتیان به شمار نمىآمدند تا از جمله اهل کتاب باشند و از تعقیب و دستگیرى دور بمانند. بسیار از مانویان بر اثر تعقیب و آزار و شکنجه دستگاه خلافت عباسى به آسیاى مرکزى و حتى چین مهاجرت کرده، در آنجا تحت حمایت برخى دولتها از جمله دولت ترکان ایغورى در آمدند.(2)
طبرسى در ذکر حوادث سال 180ق از قیامى یاد مىکند که در گرگان به وقوع پیوست و على بن عیسى بن ماهان به خلیفه نوشت که محرک قضیه، عمرو بن محمد عمرکى است که زندیق مىباشد. هارونالرشید خلیفه عباسى نیز دستور کشتن او را صادر کرد. بنابراین عمرو در مرو کشته شد.(3) درمیان اینگونه مهاجرتها و با خصوصیات ویژه تبلیغى ـ دینى مانویان که همان عاریت گرفتن نکاتى از دیگر ادیان بود، رهبران مانوى توانستند در اوایل قرن هشتم میلادى، اویغورهاى ترک آسیاى مرکزى را به کیش خود در آورند. اویغورها گروه غیر چینى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . تاریخ طبرى، ج 8، ص 148 .
2 . جولیا چینگ، همان، ص 270 .
3 . طبرى، همان، ج 8، ص 266 .
--------------------------------------------------------------------------------
متحد با چینىها بودند و در زمان شورشهاى وسیعى که در چین رخ داد به کمک حکمرانان آن منطقه شتافتند، (1) و به همین سبب در چین ساکن شدند و آیین مانوى را پذیرفتند. پس از آن، معابد مانوى را نیز بنا کردند. آمادگى مانویت براى زندگى با ادیان دیگر با تصویرسازى و تشبیه به فرهنگ هر سرزمینى، از جمله رهیافتهاى قدیمى این آیین بود. بنابراین توانست به مرکز قدرت نزدیک شده و به تبلیغ احکام و مناسک خود بپردازد.
موجودیت مانویان براثر این مهاجرت، دوام بیشترى یافت. آخرین گروهى که در زمان مقتدر خلیفه عباسى به آسیاى مرکزى کوچ کردند، توانستند در سمرقند به گروهى منسجم تبدیل شده و به فعالیت بپردازند. حاکم خراسان تصمیم به پراکنده ساختن این جمع و از بین بردن رهبران آن گرفت. اما پادشاه چین که از اعقاب دولت اویغورى بود، آگاه شده و تهدید کرد که مسلمانان چینى را کشته و مساجد آنان را ویران خواهد نمود. به این ترتیب، والى خراسان و مانویان را به حال خود رها کرده، تنها به گرفتن جزیه از آنها بسنده نمود.(2)
سختگیرى و فشار بر زنادقه در زمان عباسیان از دوران المهدى آغاز شد و چنان شدت پیدا کرد که شخصى بهنام «صاحب الزنادقه» مأمور به شناسایى، دستگیرى و کشتن آنان گردید. پس از وى، هادى، روش پدرش را ادامه داد و بر زنادقه سخت گرفت. در این زمان شخصى به نام «ایزدیارآر» از کاتبان على بن یقطین، وزیر موسى هادى، سالى که به حج رفته بود، مردم را به گاوهاى خرمنکوب تشبیه کرد. بدین ترتیب، هادى او را به صلیب کشیده و کشت.(3)
هارون الرشید که پس از هادى به خلافت رسید، به شیوه پدران خود عمل کرد. وى در سال 170ق به فراریان به غیر از زنادقه امان بخشید.(4) وى همچنین انس بن ابى شیخ را که از
--------------------------------------------------------------------------------
1 . جولیان چینگ، همان، ص 273 .
2 . ابنندیم، همان، ص 60 .
3 . مقدسى، همان، ج 6، ص 100-101 .
4 . طبرى، همان، ج 8، ص 205 .
--------------------------------------------------------------------------------
دوستان برمکیان بود، با دشمنى شخصى و به بهانه زندیق بودن کشت.(1) ابنندیم عقیده دارد که خاندان بزرگ برمکیان، جز محمد بن خالد برمک، همگى زندیق بودهاند،(2) بدین سبب، خلیفه به راحتى مىتوانست منسوبان به برمکیان را نیز از میان بردارد.
پس از هارون، مأمون برخلافت دست یافت. در عهد وى، توجه به مناظره و جلسات علمى، سبب شد تا خلیفه، تساهل بیشترى با پیروان ادیان مختلف داشته باشد، لکن زنادقه هنوز در سختى و فشار بودند، چنانکه مسعودى نقل مىکند ده تن از زندیقان بصره را نزد مأمون آوردند، وى آنان را به توبه و روگردانى از مانویت مجبور کرد، اما آنها نپذیرفتند و به کشته شدن تن دادند.(3) در این زمان به دلیل تعقیب و شکنجه کسانى که زندیق شمرده مىشدند، بیشتر مانویان در پرده و به دور از انظار به اجراى مراسم و مناسک آیینى خویش مىپرداختند(4) و کمتر در امور دربارى و حکومتى دخالت داشتند.
به نظر مىرسد روحیه مخفى کارى و مدارایى که در مبانى دینى مانویان وجود داشت، جسارت رویارویى و مقابله با سیاستمداران و عمال حکومتى را به آنها نمىداد. زمانى هم که نام آنها را در دربارهاى پادشاهان ساسانى یا ترکان اویغورى مىبینیم، تنها به واسطه کارهاى فرهنگى و ارتباطات ادبى و دینى آنان با دستگاه حاکمیت بوده که توانست ذهنیت درباریان را به مانویت متمایل سازد. از جمله کسانى که توانست از موقعیت سیاسى بهره ببرد و البته به مانوى بودن نیز مظنون است، عبداللّه بن مقفع از نویسندگان دربار عباسى مىباشد. وى از کسانى بود که آثار مانویان و ابندیصان و مرقیون را از پهلوى به زبان عربى ترجمه کرد.(5)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 601 .
2 . ابنندیم، همان، ص 600 .
3 . مسعودى، همان، ج 7، ص 12-16 .
4 . ابنندیم، همان، ص 600 .
--------------------------------------------------------------------------------
به گفته بلاذرى ابنمقفع در ایام خلافت سلیمان بن عبدالمک (96-99ق) عامل خراج بود(1) و به ثبت اموال در دفاتر و دیوان خراج اشتغال داشت. بلعمى نام او را در کنار کسانى چون صالح بن عبدالقدوس و عبداللّه ابى عبیداللّه، وزیر مهدى، و یعقوب بن فضل و چند تن دیگر، در زمره زنادقه شمرده است.(2) برخى از وزیر زادگان نیز به زندقه متهم شدند، هم چنانکه داوود پسر روح بن حاتم که پدرش والى بصره بود، نزد مهدى عباسى متهم به زندقه شد و خلیفه او را به بصره نزد پدر فرستاد و از او خواست تا فرزندش را به سزاى عمل خویش برساند. همچنین وزیر معتصم به نام محمد بن عبدالمک زیات نیز به زندقه منسوب شد. یونس بن ابى فروه، کاتب عیسى بن موسى و یزید بن فضل، دبیر منصور خلیفه عباسى نیز به همین بهانه توقیف شدند.(3) عبداللّه بن مقفع نیز به همین اتهام به قتل رسید. بىشک برخى از این نسبتها از اغراض سیاسى و شخصى خالى نبود، چنانکه انتساب برامکه به زندقه براى تبرئه کردن هارون در زجر و طرد و قتل آنها بوده است. بنابراین در بیشتر مواردى که نام زندیق بر کسى نهاده شده و به شکنجه و اعدام محکوم مىشد، اهداف سیاسى مد نظر بوده و وجود شخص براى ادامه حیات کار بزرگان و درباریان خطرى فزاینده داشته است.
اما در مورد پیروان مانى که هنوز پاىبند به عقاید و آراى خویش بودند، باید گفت که آنان در کارهاى سیاسى، مداخله نمىکردند و در صورت مشارکت، خود را در امور دیوانى و حکومتى، مخفى نگه داشته، تنها به مسلمانى تظاهر مىکردند، چه اینکه مبادى و اصول تعلیمات مانى در اصل بر زهد و انزوا و نوعى تصوف بنا شده بود.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مسعودى، همان، ج 8، ص 293 .
2 . بلاذرى، فتوح البلدان، ص 158 .
3 . بلعمى، تاریخ نامه طبرى، ص 271 .
4 . ابنندیم، همان، ص 601 .
--------------------------------------------------------------------------------
رهبرى سیاسى مانویان
درگستره حاکمیت ساسانى، مانویت بسان دیگر فرقههاى مذهبى موجود به دلیل آنکه خواستهاى اقتدارگرایانه این دولت را بر نیاورد درهم کوبیده شد،(1) از این رو مانویان نیز یا گریختند یا تظاهر به دین رسمى داشتند، اما رویارویى مستقیم و حرکتهاى اصلاحگرایانه را به صلاح نمىدیدند، چه اینکه در احکام و آراى عرفانى و گنوسى مانویت، راهى براى تقابل و شورش دیده نمىشد.
اما به گفته ابنندیم، مانویان عقیده دارند که مانى پیش از مرگش شخصى به نام «سیس» را به جانشینى خود برگزید.(2) امام سیس از رویه و شیوه مانى پیروى کرده، مانویان را هدایت مىنمود. منابع تاریخى در مورد ذکر اسامى امامان مانوى ساکتاند و اطلاع چندانى به ما نمىدهند. تنها در چنین احوالى که جریان سلطه اعراب بر مناطق گستردهاى از شاهنشاهى ساسانى و امپراتورى روم، دین تازهاى را به عرصه آورد، به نظر مىرسد که پیشوایان مانوى به حفظ بنیادىهاى مذهبى خود مىپرداختند و فرصت به دست آمده از تساهل و تسامح مذهبى مسلمانان را درگسترش اعتقادات خویش مغتنم مىشمردند.
فتوح اعراب و ورود اسلام به سرزمینهاى دور و نزدیک، حیات سیاسى ـ فرهنگى و اجتماعى را با دگرگونىها و شرایط تازهاى روبهرو ساخت. تسلط اعراب بر بین النهرین و عراق و رویارویى مانویت با فرهنگ عمیق اسلامى، چالشهایى را همراه داشت که یکى از آنها در امر امامت ظهور یافت. تا آن زمان، محل حضور پیشواى مانوى در بابل قرار داشت، لکن گروهى سر به مخالفت برداشته و فرقهاى به نام «دیناوریه» را منشعب ساختند.(3) دیناوریان بر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . لوکونین، تمدن ایران ساسانى، ص 118-131 .
2 . ابنندیم، همان، ص 594-595 .
3 . همان .
--------------------------------------------------------------------------------
آن بودند که ریاست را به فردى دیگر منتقل و در بلخ منعقد نمایند. شاید دورى راه و بعد مسافتِ مانویان مقیم در خراسان یا ماوراء النهر با مرکز بابل، علت این تصمیم باشد، چرا که در اواخر عهد ساسانى بیشتر مانویان به خراسان و سغد و سمرقند عزیمت کرده، با پشتیبانى حکومت ترکان، انسجام یافته بودند.
به تدریج رویارویى با دین جدید اسلام، فرایض آراى مانوى را بر رهبران این فرقه آشکار ساخته بود و آنها را به تکاپو براى رفع کاستىهاى موجود وامىداشت. به همین سبب، در زمان امامت «مقلاص» نوآورىهایى در مانویت به وجود آمد، از جمله در کیفیت روزهها احکام جدید وضع کرد. از آنجا که اینگونه احکام جدید، مانویت را بیشتر به اسلام نزدیک و شبیه مىساخت، با استقبال پیروانش نیز مواجه مىشد.
در دوران ابوجعفر منصور، ریاست به «ابوهلال دیجورى» که از افریقیه آمده بود، منتقل شد. او بدعتها را زدود و احکام تغییر یافته را به اصل خویش بازگرداند.(1) این زمان، مصادف بود با آغاز نهضت شعوبیه که بر اساس آن برخى از ایرانیان و غیر اعراب، در راه تجدید حکومت قدیم ایران یا مخالفت و ناسازگارى با عرب و هر آنچه بدان قوم تعلق داشت، کوشش مىکردند.
مانویان و پیشوایان آنان نیز مانند شعوبیه دست به اقداماتى زدند، از جمله برگشت به احکام قدیمى و احیاى سنن گذشته خود. اگر چه آیین زاهدانه مانوى مجالى براى عواطف قومى باقى نمىگذاشت، لکن رهبران مانوى به اتهام شعوبىگرى نیز دچار شدند و زندقه در این زمان به حربهاى براى تعقیب و آزار شعوبیان تبدیل شد. بدین ترتیب، ریاست مانویان با قدرت گرفتن پیشوایان، قدرت وشدت بیشترى یافته، همچنان که با ضعف آنان به سستى مىگرایید.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 569 .
--------------------------------------------------------------------------------
نتیجه
رهبرى مانویان هیچ گاه جنبه حکومتى و ریاستى نیافت. هر چند گاهى مراوده میان امامان مانوى و حاکمان و عمال حکومتى تردید برانگیز است، لکن این ارتباط تنها با هدف جلب حمایت آنان براى پیشبرد احکام و اجراى قوانین دینى ادامه یافته است. مراجعه به تاریخ، نشاندهنده کاربرد گسترده واژهاى است که در کانون مجادلات فرقههاى اسلامى و خلفاى اموى و عباسى علیه مخالفانشان قرار دارد و آن لفظ «زندیق» مىباشد که بر طیف وسیعى از اندیشمندان فرقههاى مختلف و مخالفان دستگاه حکومت اطلاق شده است.
تعمق و بررسى بیشتر در مسئله مانویت، ضعف رهبرى سیاسى و ناکار آمدى امامان مانوى را در راهکارهاى سیاسى مىنماید. اینکه هیچ جنبش یا قیامى از طرف مانویان دیده نمىشود و تنها به رواج مفاهیم فلسفى و جهانبینى پیچیده این آیین بسنده مىشود، خود گواه نقص ذاتى در احکام و قوانین دینى آن مىباشد. به همین سبب، مانویت تنها به حربهاى برنده در دست قدرتهاى موجود تبدیل شده و مخالفان را به دام عقوبتى سخت مىکشاند. بدین ترتیب، ریاست دینى در میان پیروان مانى بر پایه انزوا و زهد بنیان نهاده شد و جهانبینى مانویان هرگز با تشکیل حکومت یا ایجاد جنبشى همراه نگشت. فقدان رهبرى سیاسى یا دورى از هرگونه اقدامى در این زمینه، از جمله کاستىهایى بود که سرانجام توانست این آیین کهن را به سوى اضمحلال و نابودى کشیده و به فراموشى بسپارد.
--------------------------------------------------------------------------------
ترتیب امامان مانوى تا دوره عباسى
مـانـى
سیس
مهر
دیناوریهزادهرمز
مهریهمقلاص
مقلاصیه
ابوهلال دیجورى
بزر مهر
ابوسعید رجا
یزدان بخت
ابوعلى سعید (دوره مأمون و معتصم)
نصر بن هرمز سمرقندى
ابوالحسن دمشقى
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
235 . ابناثیر، عزالدین ابوالحسن ، الکامل فى التاریخ، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسه تاریخ العربى، 1414ق .
236 . ابنندیم، اسحاق بن محمد، الفهرست، ترجمه رضا تجدد، چاپ دوم: تهران، بانک بازرگانى ایران، 1436ق .
237 . اسماعیلپور، ابوالقاسم ، اسطوره آفرینش در آیین مانى، تهران، نشر فکر روز، 1375 .
238 . اصفهانى، ابوالفرج ، الاغانى، قاهره، طبع دارالکتب المصریه، 1969م .
239 . برهیه، امیل، تاریخ فلسفه، ترجمه و تلخیص یحیى مهدوى، چاپ اول: تهران، انتشارات خوارزمى، 1377 .
240 . بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر .
241 . ـــــــــــــــــــــــــــ ، فتوح البلدان، چاپ دوم: تهران، سروش، 1364 .
242 . بلعمى، ابوعلى، تاریخنامه طبرى، تصحیح محمد روشن، تهران، نشر نو، 1368 .
243 . بیرونى، ابوریجان ، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، چاپ سوم: تهران،1363ق .
244 . جاحظ، عمرو ، البیان و التبیین، تحقیق عبدالسلام هارون، قاهر، طبع مصر، 1359ق .
245 . چینگ، جولیا ، ادیان چین، چاپ اول: تهران، انتشارات باز، 1383 .
246 . رجبى، پرویز، «کرتیر و سنگ نوشته او در کعبه زرتشت»، مجله بررسىهاى تاریخى، سال ششم، ش 33، 1350 .
247 . زبیدى، تاج العروس، بیروت، دارالفکر، 1414ق .
248 . سمعانى، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ اول: بیروت، 1997م .
249 . شهرستانى، عبدالکریم ، الملل و النحل، ترجمه مصطفى خالقداد هاشمى، تهران، انتشارات اقبال، 1361 .
250 . طبرى، محمدبنجریر ، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه عزالدین، 1343ق .
251 . عقاد، عباس محمود، التفکیر فریضة الاسلامیه، بیروت، دارالحیاء العربى، 1413ق .
252 . لوکونین، ولادیمیرگریگوریت، تمدن ایران ساسانى، ترجمه عنایتاللّه رضا، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1365 .
253 . مسعودى، على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، مصر .
254 . مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بیروت، دار صادر، ج3، 1903م و ج 6، 1899م .
255 . ویدن گرن، گئو، مانى و تعلیمات او، ترجمه نزهت صفاى اصفهانى، چاپ اول: تهران، نشر مرکز، 1376ق .