این مقاله بین دو وجه عمده از اسلام تفکیک قایل است : اسلام به عنوان دین و محصول وحی ، و اسلام به عنوان قدرت و محصول سنت تاریخی . در نوع نخست ، اسلام مبتنی بر وحی بدون هر گونه چالشی مورد اعتقاد قلبی همه مسلمانان قرار گرفت ، اما در خصوص نوع دوم که بنا به اقتضائات محیطی و تاریخی نوع خاصی از ساختار قدرت - که شکل آن در قرآن و سنت مشخص نشده است - بر جامعه مسلمانان حاکم شده ، جامعه اسلامی قابلیت چالش ، نقد ، اصلاح و ارتقاء دارد . نویسنده که بر دوره میانه اسلامیتاکید دارد ، ساختار اقتدار طلب قدرت ر با خصالی چون شوکت مندی سلطا ، شریعت مداری ظاهر بین و اطاعت طلبی مفرط ، مانع اصلی سازگاری جامعه اسلامی با اصول مثبت دموکراسی می داند .