این مقاله این مسئله را مورد بازیابی و بررسی قرار داده که مبنای بحث شریعتی در گفتمان خویش، از تشیّع چیست. دو مفهوم تشیّع علوی و تشیّع صفوی در نگاه شریعتی باید در قالب دیالکتیک نهضت و نظام، مفهوم سازی شود. او مفاهیم تشیّع علوی و تشیّع صفوی را معادل یا در قالب بحث جامعه شناختیِ تبدیل حرکت به سازمان، مفهوم سازی می کند و از این روی می گوید تشیّع دارای دو دوره کاملاً منفک و جدا از هم است؛ یکی دوره از قرن اول، که خود، تعبیری از اسلام حرکت است در برابر اسلام نظام (تسنّن) تا اوایل صفویه، دوره نهضت و حرکت شیعه است و دیگری از دوره صفویه تا امروز که دوره تبدیل شدن شیعه حرکت به شیعه نظام است. او معتقد است می توان قانون تبدیل حرکت به نظام که در جامعه شناسی یک قاعده شناخته شده است را بر سیر تطوّرات تشیّع سوار کرد و از آن برای فهم انحطاط جامعه ایران بهره برد. به سخن دیگر، انحطاط جامعه ایرانی در قالب تحولات فرمیک تشیّع، موضوعی است که شریعتی آن را طرح می کند و به زعم خویش با برساختن مفهوم تشیّع علوی و بازگشت به تشیّع علوی می توان راه های عبور از انحطاط را به مثابه یک نقشه راه ترسیم کرد. روش مطالعه در این مقاله، روش تجزیه و تحلیل متون است.