آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴

چکیده

تحریب لنگرهای کنشی به فضایی گفتمانی اطلاق می گردد که در آن به تدریج کنش قادر به پشتیبانی روایت یا پیشبرد آن نیست و به همین دلیل دچار فروپاشی گشته و جای خود را به شوِش می دهد. این فروپاشی کنشی را تخریب لنگرهای کنشی معنا در گفتمان می نامیم. نشانه-معناشناسی، کارکرد سنتی معنا را به سوی کارکردی گفتمانی که در آن هیچ معنای از پیش محقَقی وجود ندارد، سوق می دهد. هدف پژوهش بررسی نشانه-معناشناسی و تحلیل نظام های گفتمانی کنشی و شوشی در اثر این سگ میخواهد رکسانا را بخورد به قلم قاسم کشکولی است. در این پژوهش علاوه بر تحلیل روایت های گفتمانی موجود که از نوع کنشی یا شَوِشی هستند، مشخص خواهد شد چگونه با نفی نظام کنشی جریان تلاطمی حضور سوژه، راه را بر تفتیدگی معنا و ناپایداری روایی می گشاید. در واقع هر کدام از ویژگی های کنشی و شوشی و ابعاد چندگانه مطالعه نظام های گفتمانی در چارچوب رویکرد نشانه-معناشناسی گفتمان در این اثر به نوعی مشهود است. بنابراین مسئله اصلی این است که ببینیم چگونه چگونه لنگرهای کنشی یکی پس از دیگری تخریب گشته و جای خود را به شوش هایی متلاطم و غیرتعینی می دهند. همچنین چگونه تعلیق کنش، مکانیکی شدن زمان، گسست در پیوند عناصر کنشی و جابجایی ناگهانی عناصر روایی سبب تخریب لنگرهای معنایی گشته و تلاطم معنایی و شوِشی را در پی دارد.مسئله اصلی تحقیق این است که ببینیم این کارکردهای نوسان پذیر بر مبنای کدام جریان و روابط درون متنی تولید گشته و سپس بر اساس چه الگویی و در قالب کدام فرآیند نشانه- معنایی گسترش یافته تا به تولید معناهایی سیال، در گریز، تلاطم پذیر منجر شود. در واقع در مقاله حاضر سعی بر آن است که به این پرسش ها پاسخ داده شود: 1- چه عواملی باعث تخریب لنگرهای معنایی در اثر مورد مطالعه می گردد؟ 2- مهمترین وجوه بازنمود گفتمان شوشی در این سگ میخواهد رکسانا را بخورد کدامند و چگونه این وجوه ما را به سوی گفتمانی سیال و پساروایی سوق می دهد؟

تبلیغات