چکیده

یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران که نتیجه تلاش‌های سیاسی ـ اجتماعی ملت پس از شهریور 1320 است، دوره نهضت ملی می‌باشد. دستاورد تلاش‌های مردم در این دوره به همان میزان که بسیار بزرگ و با اهمیت بود، به آسانی نیز از دست رفت. شناخت عوامل افول، به ویژه در میان رهبران نهضت ملی، برای اصلاح مسیر امروز و فردای این ملت در نیل به توسعه و سعادت پایدار، ضرورت دارد. از میان خیل اسناد متعلق به رهبران نهضت ملی، دو سند تک‌برگی، یکی نامه آیت‌الله کاشانی و دیگری نامه دکتر محمد مصدق به یکدیگر، بسیار در خور توجه و شاخص می‌باشند. این دو، رهبران مقتدر جنبش مردم در وقایع نهضت ملی می‌باشند که در اواخر عمر دولت مصدق به سختی با یکدیگر در افتادند؛ جدالی که دستاوردهای فوری و سوء استفاده دشمنان از آن، سرکوبی نهضت ملی و از بین رفتن آسان نتایج آن بوده است. محتوای دو نامه رد و بدل شده میان مصدق و کاشانی، بیان‌گر عمق فاجعه‌ای است که در پی عدم مدیریت و اختلافات در آن زمان، در کشور ما رخ داده بود، از این رو باز شناسی عوامل شکل‌گیری آن‌ها بسیار ضروری می‌نماید. این نوشتار ابتدا در صدد است تا با بستر‌شناسی تاریخی، زمینه‌ها و علل شکل‌گیری نامه‌ها را بررسی کند و با به کار گیری اصول سند‌شناسی، جایگاه آن‌ها را بشناسد، سپس نگاه منابع گوناگون به این‌دو نامه را ارائه و تحلیل کند، و پس از آن با توجه به محور‌های عمده موجود در اسناد و تحلیل جدا‌‌گانه محتوای هر یک از آن‌ها، حدود اعتبار و علل پذیرش یا رد نامه‌ها را روشن نماید.

متن

بر افتادن نا‌باورانه و آسان دولت محمد‌ مصدق در 28 مرداد 1332 و حاکمیت طولانی استعمار امریکا و عوامل آن بر همه شؤن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، موجب عقب ماندگی و به گروگان گرفته شدن ملت و به مخاطره افتادن جدی حیات مردم و تاراج ثروت و سرمایه کشور در طول 25 سال پس از آن شد. بروز آسان این واقعة بزرگ، محققان تاریخ معاصر ایران را واداشته است تا از چرایی و عوامل این مهم پرسش نموده و در پاسخ به آن، علت‌های متعدد گونا‌گونی را مطرح کنند.
از جمله اسنادی که می‌توان فضای مناسبی را برای فهم بهتر عوامل شکست نهضت ملی فراهم آورد، دو نامه رهبران نهضت، یعنی کاشانی و مصدق، به یکدیگر در واپسین روز حیات نهضت ملی در 27 مرداد 1332 می‌باشد. به نظر می‌رسد قبل از هرگونه سخن دربارة این دو سند، ضرورت دارد شمایی مختصر از اوضاع و احوال کشور در آن دوره و بستر سیاسی شکل‌گیری اسناد یاد شده، ارائه شود.

بستر تولید سند
مبارزات همه اقشار مردم سرآن‌جام در 29 اسفند 1329 به ثمر نشست و با تصویب ناخواسته مجلس‌سنا، صنعت‌نفت ایران رسماً ملی شد. به دنبال آن، برای اجرای این مصوبه و تحقیق آرمآن‌های برخاسته از نهضت ملی، دولت دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ماه 1330 روی کار آمد. ابتدا همه جریآن‌های سیاسی و اجتماعی دست در دست یکدیگر مترصد بر انداختن موانع بزرگی چون استبداد داخلی و استعمار خارجی که فرا‌روی تحقیق اراده مردم قرار داشت، بودند.
مجموعة احزاب گرد آمده عبارت بودند از: جبهه‌ملی اول به رهبری دکتر مصدق، گروه فدائیان اسلام به رهبری سیدمجتبی نواب‌ صفوی و حضور توده‌های مسلمان به زعامت فراگیر آیت‌الله کاشانی. این‌ها اجزای سیاسی تشکیل دهنده نهضت بودند. این گروه‌ها به لحاظ جهان‌بینی و اعتقادات و روش‌های اجرایی سیاسی، همگون و هماهنگ نبودند؛ هدف مسلمانان و رهبران دینی از اصلاحات، اسلامی‌تر نمودن و جاری کردن اصول و ارزش‌های دینی یا دست کم هماهنگ با دین بود، در حالی که بیشتر جبهه‌ملی به رغم ناهماهنگی و تفرقه درونی، اندیشه و روش لیبرال دمکراسی غربی را پی گرفتند و در صورت فراهم شدن زمینه‌های لازم برای استقرار آرمآن‌ها و اهداف آن‌ها، آن‌چه به اجرا در می‌آمد قطعاً مغایر با اهداف سایر هم پیمآن‌های مذهبی‌شان بود. بر این اساس از ابتدا تداوم سازش و اتحاد میان اجزای فعّال در نهضت ملی شکننده و ناپایدار بود.
دوره 28 ماهة نخست‌وزیری مصدق را می‌توان به دو بخش 15 و13 ماهه تقسیم کرد. در دوره اول که از تشکیل دولت در1 7/2/1330 تا حادثه 30 تیر 1331 ادامه داشت، به رغم بروز حوادث تفرقه آمیزی چون دست‌گیری و حبس اعضا و رهبران برجسته فدائیان اسلام و در بند شدن دو ساله نواب صفوی در طول حکومت مصدق و اختلاف افکنی‌های دولت انگلستان، همکاری فیمابین گروه‌ها محقق و کار آمد بود.2 حتی پس از استعفای ناگهانی و عجیب مصدق از سمت نخست‌وزیری در تیر ماه 1331، صدور فتوای تهدید رژیم به جهاد توسط کاشانی توده‌های مردم کفن‌ پوش تهران را به خیابآن‌ها کشانید3 و با خلق واقعة 30 تیر به بهای گزاف شهادت مردم مسلمان تهران، راه را  برای حضور مقتدرانه4 مصدق در رأس دولت و کنار زدن موانعی چون شاه و دربار، فراهم آورد.5 اما در دوره 13 ماهه دوم که وقایع 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 را در بر می‌گرفت، عملاً اختلافات بیشتر و آشکارتر شد و تا مرز انکار جایگاه و اعتقادات و حذف و منزوی نمودن یکدیگر پیش رفتند.
مصدق که به شدت درگیر اجراییات ملی کردن نفت و دفع  مزاحمت‌های انگلستان در عرصه بین‌المللی، و دربار در عرصه داخل کشور بود، ابتدا از مجلس شورای ملی که در آن زمان کاملاً تحت نفوذ کاشانی بود، اختیارات شش ماهه گرفت6 و پس از آن، اختیارات تام یک ساله در خواست نمود7 و به موازات آن از سایر همکاران و همراهان خود در مجلس و بیرون آن خواست تا او را کاملاً آزاد بگذارند و از اظهار نظر و دخالت در امور کشور خود‌‌داری کنند8 اما انتقاد و اظهار نظرهای همراهان سابق رو به تزاید گذاشت، به ویژه بدبینی به اعمال و رفتار امریکا در میان فعالان نهضت ـ که سؤال برانگیز بودـ گسترش یافت و حسن نیت آن کشور کاملاً زیر سؤال رفت و اختلافات بالا گرفت. مصدق نیز مجلس شورای ملی هفدهم را که خود انتخاباتش را آن‌جام داده بود غیر ملی خواند و از طریق همه‌پرسی در 18 مرداد 1332 منحل نمود. این کار، نابه‌جا و سؤال بر انگیز بود.
مرداد 1332 مصدق که تنها مانده بود، از طریق دو کودتای پی در پی تهدید شد. ابتدا امریکا و انگلیس مشترکاً طرح براندازی دولت‌ملی مصدق را پی می‌گرفتند و در نتیجه، کودتای اول روز 25 مرداد به وقوع پیوست، اما محاسبه‌ها و برنامه‌ریزی نادرست کودتا‌چیان و عدم هماهنگی نیروهای عمل کننده، موجب شکست اولیه آن‌ها شد9 این مسئله، زمینه‌های آسوده‌خیالی و غفلت دولتمردان کابینه مصدق را نیز به‌وجود آورد،10 گرچه اغلب نیروهای سیاسی11 وطن‌دوست ملی و حزب توده،12 احتمال فعّال شدن مجدد کودتاچیان را جدی می‌دانستند، حتی از جزئیات آن نیز مطلع بوده و آگاهی‌هایی13 را هم به دولت ارائه دادند.14 در این میان، دکتر مصدق و دولت او به رغم اطلاع از فعالیت‌های پشت پرده کودتا‌‌چیان، به شدت نسبت به شکل‌گیری مجدد کودتا و مقابله با آن حتی در روز 28مرداد بی‌توجه و بی‌انگیزه بودند، تا این که ناباورانه پس از درخواست مصدق از شهربانی برای جلوگیری از حمله مردم به امریکایی‌ها15 و توصیه عجیب مصدق16 به هواداران خود مبین بر خالی کردن خیابآن‌ها، کودتای 28 مرداد به وقوع پیوست.17 در چنین اوضاع و احوالی آیت‌الله کاشانی نامه‌ای را در تاریخ 27/5/1332 به نخست وزیر نوشت و او را از مکان شکل‌گیری کودتای دیگر علیه نهضت ملی آگاه نمود و در خلال آن به شرح نکته‌هایی پرداخت که در صورت اثبات درستی آن نامه و پاسخی که دکتر مصدق در همان روز به نامه آیت‌الله کاشانی داده، رخدادهای نهضت ملی و کودتای 28 مرداد را باید به گونه‌ای متفاوت از اظهار نظر و تحلیل‌های رایج، تبیین نمود و بررسی مجدد آن واقعة بسیار مهم، ضرورت تام دارد.

متن و جایگاه اسناد
قبل از بررسی متن نامه آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق به یکدیگر، ضرورت دارد متن این‌ دو سند را عیناً ارائه نموده، سپس به تحلیل ابعاد گوناگون آن‌ها پرداخت. نامه مورخ 27مرداد 1332 کاشانی به مصدق چنین است: «حضرت نخست‌وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله؛ عرض می‌شود اگر چه امکاناتی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علی‌‌‌‌رغم غرض‌ورزی‌ها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس می‌دانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جناب‌عالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی‌های اخیر، بر من مسلم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف این‌جانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خآن‌هام را سنگ باران، و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید، حالا نه مجلسی است و نه تکیه‌گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایف‌الحیل خارج کردید و حالا همان‌طور که واضح بوده در صدد به اصطلاح کودتاست. اگر نقشه شما نیست که مانند سی‌ام تیر عقب‌نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید، و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همان‌طور که در آخرین ملاقاتم در دزا‌شیت به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که امریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی‌ها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می‌خواهد به دست جناب‌عالی این ثروت ما را به چنگ آورد. و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی‌خواهید کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچ‌گونه عذر موجهی نباشد. اگر به راستی در این فکر، اشتباه می‌کنم، با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت می‌فرستم، خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی.18
دکتر مصدق نیز در همان روز 27 مرداد1332 در نامه‌ای رسمی که دارای نشان شیر و خورشید و تاج بوده و در صدر آن واژه نخست‌وزیر نیز چاپ بود، در پاسخ به نامه آیت‌الله کاشانی مختصر وقایع چنین نوشت:
«مرقومه حضرت آقا به‌وسیله حسن آقا سالمی زیارت شد. این‌جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم، والسلام دکتر مصدق.»19
پس از آگاهی از متن و محتوای اسناد مورد بحث، بنا به ضرورت فن سندشناسی، آن‌ها با ارائه پاسخ چند سؤال و نکته اساسی که حیطه‌های بیرونی و درونی اسناد را در برگرفته و به روشن‌تر شدن جایگاه اسناد، چگونگی شکل‌گیری و سنجش حد و حدود اعتبار آن‌ها کمک خواهد کرد، آغاز خواهد شد.
روشن است که این اسناد از نوع رسمی بوده و ماهیت ملی دارند، توسط دو شخصیت سیاسی طراز اول دوره نهضت ملی، یکی در مقام نخست‌وزیری، دیگری رئیس و نماینده مجلس شورای ملی، در خلال وقایع کودتای 28 مرداد در تهران که کانون حوادث بود تولید شده‌اند. نکته‌های دیگری که با نگاه بیرونی به اسناد باید توضیح داد تا به همة سؤال‌ها قبل از بررسی اسناد از درون، پاسخ داده شود، بدین قرارند:
1ـ این اسناد نادر و منحصر به‌فرد هستند نه از آن دیدگاه که تازه‌یاب بوده یا همگان به آن‌ها دسترسی ندارند، بلکه از این بعد که هیچ یک از اسناد بی‌شمار دوره نهضت‌ ملی قادر به جایگزینی این دو سند نمی‌باشند، نادر و منحصر به فرد هستند و در پاسخ به این سؤال که آیا سند مخدوش و دست‌کاری شده یا جعلی می‌باشند، در صفحات بعد تلاش خواهد شد تا پس از بررسی مفصل، پاسخ مناسب ارائه شود.
2ـ این دو سند هر کدام یک برگی می‌باشند، البته نامه کاشانی نسبتاً مفصل است و پاسخ مصدق بیش از دو سطر حجم ندارد.
3ـ این اسناد پس از انتشار در معرض دید محققان قرار گرفته و هر کس از منظر خود به آن‌ها نگریسته است اما کاوش‌های صورت گرفته‌ جامع و روش‌مند نمی‌باشد.
بنا براین، به منظور بررسی بهتر اسناد، ضرورت دارد برای پرسش‌هایی که ویژگی‌های درونی اسناد را مورد سؤال قرار می‌دهند، پاسخ‌هایی ارائه نمود.
نخستین نکته در شناخت اسناد سیاسی، ضرورت شناخت نوع ادبیات حاکم بر اسناد است. ادبیات متن نامه کاشانی از نوع مذهبی ـ سیاسی است. پیش از انتساب به هر بُعد دیگر از شئونات اجتماعی آیت‌الله کاشانی، او یک روحانی و مجتهد دینی بود. این واقعیت نه تنها بر ادبیات این سند که بر سایر اسناد به جای مانده از ایشان سایه افکنده است. ادبیات و انشای آن، تفاوت معناداری با سایر نوشته‌های به‌جای مانده از ایشان ندارد.
موضوع سند اول به اظهار نظر و استدلال کاشانی در مورد احتمال وقوع کودتای بیگانگان علیه نهضت‌ ملی، استقلال و آزادی ملت و حاکمیت دولت قانونی دکتر مصدق اختصاص دارد. افشای نقش لایه‌های گوناگون  عوامل کودتا‌گر و علل و انگیزه‌های مؤثر در آن و اهدافی که دنبال می‌نمودند، و آگاهی دادن دربارة بی‌توجهی و سکوت نخست وزیر ـ که از نظر او حیرت‌آور بود ـ در قبال کودتایی که تحقیق آن را قریب الوقوع می‌دانست، اهم موضوعات سند اول است محتوای سند دوم، پاسخ کودتا مصدق به نامه کاشانی و دلالت بر آگاهی او از وقایع، و به صورت تلویحی، حاکی از فضولی دانستن اظهار نظر کاشانی است. بررسی اهداف کلی و غایی اسناد ضمن آن‌که اطلاعاتی را در مورد کودتا ارائه می‌دهد ماهیت مشکوک و وابسته مخالفان و هماهنگی آن‌ها را با کودتا نیز آشکار می‌سازد.
نکته دیگر شرح حدود اهمیت اسناد مورد پژوهش است. به نظر می‌رسد نمی‌توان پاسخ مشخصی به سؤال داد، زیرا همه اسناد مهم هستند. اگر مطلب و واقعه‌ای از شایستگی‌های لازم برای سند محسوس شدن برخوردار است، سخن از میزان اهمیت آن درست نیست. در اهمیت نامه‌های مورد پژوهش همان بس که گفته شود سند تاریخی هستند. و در پاسخ به سؤال از جایگاه این اسناد باید توجه داشت که دو سند مورد بحث، نتیجه وقایع واقعه مهم هستند و واقعه در شرف وقوع کودتای 28 مرداد. از طرفی دیگر، اسناد مورد بحث خود دلیل و موجب وقایع بعدی نیز می‌باشند، زیرا آن‌چه در دهه پس از کودتا در ایران رخ داد و در پی آن برخی ریشه‌های انقلاب اسلامی به تدریج شکل گرفت و صفوف جریآن‌های اسلامی و ناسیونالیستی را کاملاً از هم جدا نمود، از جمله آثار این اسناد است.

منابع و اسناد
در مورد رد یا پذیرش دو نامه، منابع گوناگون، مواضع متفاوتی اتخاذ نموده‌اند. باید توجه داشت که از زمان امکان انتشار این اسناد که مقارن با تبلور آزادی و پیروزی انقلاب اسلامی بود، موضع‌گیری جریآن‌های سیاسی را رد یا پذیرش آن‌ها به دنبال داشت. اعضای جبهه‌ ملی و هواداران دکتر مصدق، یک دست و متفق با محتوای نامه کاشانی مخالف‌اند، گروهی در قبال حدود صحت آن سکوت کرده و گروهی دیگر نیز در رد آن کوشیده‌اند، اما هیچ یک دربارة صحت نامه مصدق به کاشانی تردید نکرده‌اند و گروه مقابل خود را به سندسازی متهم نموده‌اند. جریان هوادار کاشانی اصالت و درستی هر دو نامه را پذیرفته و آن دو را مرتبط با یکدیگر می‌دانند. غیر از آن‌ها منابع مستقل نیز به نقل و ارائه آن دو سند پرداخته‌اند.20 هواداران کاشانی جریان مقابل خود را متهم به چشم پوشی بر اسناد تاریخی و حمایت چشم بسته از همه مواضع درست و نادرست مصدق نموده‌اند.
جریان سیاسی‌ای که درستی نامه کاشانی را زیر سؤال برده یا نپذیرفته‌اند، سند دوم (پاسخ مصدق به کاشانی) را پذیرفته‌اند. سرهنگ نجاتی ضمن21 تأیید آن، به پذیرش و درج متن پاسخ دکتر مصدق در روزنامه پیام جبهه‌ملی ارگان جبهه22ملی اشاره کرده است. البته هواداران مصدق در کتاب مصدق، نفت و ناسیونالیزم ایرانی. موضوع را از دیدگاه دکتر حسن آیت نقل کرده و دلیلی بر رد آن ارائه ننموده‌اند.23 محمد ترکمان نیز در مجموع نامه‌های دکتر مصدق که آن‌ها را به ترتیب تقدم زمانی جمع آوری کرده است، نامه را به مصدق نسبت داده و ذیل سایر نامه‌های ایشان در روزهای مرداد ماه 1332 متن آن را درج کرده است.24
نامه کاشانی به مصدق نیز در منابع هوادار مصدق آمده است. همایون کاتوزیان به‌این دلیل بر کاشانی ایراد گرفته که در سال 1357 با فاصله‌ای 25ساله از زمان وقوع منتشر شده است25 ـ این ایراد در صفحات بعد هنگام تحلیل متن سند، بررسی خواهد شد ـ اما تعلق خط نامه به کاشانی را تأیید نموده است. با توجه به زمان رحلت کاشانی در سال 1340، بدبینی کاتوزیان درخور تعمق است.
ایراد دیگر کاتوزیان به محتوای نامه آن است که مشخص نیست کاشانی از کدام کودتا در نامه خود سخن گفته است. به‌نظر می‌رسد کاتوزیان متن کامل اسناد را در اختیار نداشته است، زیرا کاشانی در نامه خود تاریخ 27مرداد ماه را قید نموده و ضمن مطالب خود به وقایعی چون رفراندم و انحلال مجلس شورای ملی به دست مصدق اشاره کرده است، از این‌رو منظور کاشانی از احتمال وقوع کودتا در روزهای آینده کاملاً مشخص است. به جز این، کاتوزیان در نقل محتوای نامه مصدق کلماتی را به کار برده است که در متن اصلی وجود ندارد.
مصدق نیز در کتاب خاطرات و تألمات خود که پس از کودتا نوشته، تلاش کرده است، بدون آن‌که از نامه کاشانی یادی کند، به محتوای آن پاسخ  دهد: من با دستگاهی کار کردم که زیر نفوذ استعمار بود... دولت این‌جانب با چنین تشکیلاتی در طرف ‌آن‌دو روز چه می‌توانست بکند، چون‌که ابتکار عمل در دست عمّال بیگانه بود000 همه می‌دانند که عصر روز 27مرداد (زمان دریافت نامه کاشانی) دستور اکید داده‌ام هر کس حرف از جمهوری بزند او را تعقیب کنند و نظر این بود که از پیشگاه اعلی‌حضرت همایونی شاهنشاهی درخواست شود هر‌قدر زودتر به ایران مراجعت نمایند.26
سازمان مجاهدین انقلاب نیز ضمن تأیید و پذیرش اصالت هر‌ دو نامه کاشانی و مصدق27 نوشته است: «به جرأت می‌توان گفت که مصدق کوچک‌ترین اقدامی در جهت خنثا کردن کودتای 28مرداد نکرده.»28
غیر از منابع پیش گفته، سایر منابع بی‌طرف یا هوادار کاشانی نیز ضمن پذیرش اصالت نامه، در مورد محتوای آن اظهار نظر کرده‌اند، از جمله: دهنوی در مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی،29 عمید زنجانی در کتاب انقلاب‌ اسلامی و ریشه‌های آن30 باقر عاقلی در کتاب نخستین وزیران ایران،31  حسن آیت در کتاب چهره حقیقی مصدق‌السلطنه،32 احسان طبری در کژ راهه،33 سید جلال‌الدین‌ مدنی در کتاب تاریخ سیاسی معاصر ایران.34 هم‌چنین کتاب روحانیت و نهضت‌ ملی شدن نفت ضمن تأیید محتوای دو نامه کاشانی و مصدق،‌35 عین دو سند را که به خط و امضای صاحبان آن‌ها می‌باشد چاپ کرده است.36

بررسی میزان اعتبار و تحلیل متن اسناد و تطبیق محتوای آن‌ها با دیگر اسناد
با توجه به این‌که محققان در مورد آیت‌الله کاشانی و پاسخ دکتر مصدق اظهار نظرهای گوناگون نموده و برخی اصالت آن‌ها را پذیرفته و برخی دیگر در درستی آن‌ها شک نموده‌اند، و با توجه به بررسی‌های صورت گرفته و تطبیق محتوای نامه‌ها با سایر اسناد به‌جا مانده از این دوره، به‌نظر می‌رسد ادله اقامه شده بر رد اصالت اسناد، درست نباشد، لذا در این بخش از مقاله به ارزیابی و نقد این ادله خواهیم پرداخت.
مهم‌ترین دلیلی که بر عدم پذیرش اصالت سند و جعلی بودن آن ارائه شده است، زمان انتشار متن نامه کاشانی به مصدق است و فاصله 25 ساله بین زمان صدور نامه و انتشار آن در رسانه‌های عمومی را دلیل بر‌ ساختگی بودن نامه گرفته‌اند.
اما باید توجه داشت که:
1ـ پیدایش فاصله زمانی بین تاریخ تولید و انتشار یک سند هرگز نمی‌تواند دلیلی منطقی بر ساختگی بودن آن باشد، چه بسا عواملی چون حاکمیت مخوف رژیم پهلوی در طول دوره 25 ساله پس از کودتا، بی‌نظمی‌های موجود در نگهداری اسناد و بایگانی‌های شخصی، شرایط و فرصت لازم را به دست نمی‌داد تا در زمینه انتشار آن اقدامی صورت پذیرد؛
2ـ با توجه به این‌که زمان پویایی و حضور در صحنه هر‌ دو جریان‌ سیاسی وابسته کاشانی و مصدق خیلی زود در چند ساله نخست پس از کودتای 1332 به پایان رسید و هر‌ دو منزوی و منفعل بوده و ارتباط چندانی با جامعه نداشتند و گاه و بی‌گاه نیز هر‌ دو از بی‌توجهی مردم به خود شکوه داشته‌اند، و از‌سوی دیگر، مبارزات مردم ایران که در طول دهه چهل و پنجاه در شکل‌گیری نهضت ‌اسلامی و نهایتاً انقلاب ‌اسلامی بروز کرد، معلوم نیست که منازعات میان کاشانی و مصدق برای مردم از چه درجه‌ اهمیت و اولویت برخوردار بوده‌ است که مسائل مهم‌تر را کنار گذاشته و برای انتشار نامه‌های به حاشیه رانده‌شده‌ای که به صلاح وحدت مردم در دوران مبارزات اسلامی دهه چهل و پنجاه نیز نبود، سرمایه‌گذاری کرده و احتمالاً به خاطر آن، تلفات سنگین سیاسی و نیروی انسانی نیز بدهند.
لذا نامه‌های آن‌ دو شخصیت نیز در کنار راه و روش سیاسی آن‌ها در افکار عمومی به بایگانی تاریخ سپرده شده و مجال بروز اجتماعی نیافته است؛
3ـ با انتشار آن اسناد در جامعه در جهت مبارزات اصولی و دینی مردم با استعمار امریکا و استبداد پهلوی، خصوصاً در طول دهه‌های چهل و پنجاه، انحراف ایجاد می‌شد. مطرح شدن و احیای موضوعات رنگ‌باخته گذشته موجب می‌شد که اهداف بزرگ و مهم‌تری که مردم ایران در خلال مبارزات خود در دوره انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی آغاز کرده بودند، به موضوعات قدیمی و حاشیه‌ای تنزل مرتبه پیدا کرده و افکار عمومی به مسائل حاشیه‌ای که در آن زمان ارزش و ضرورت پی‌گیری نداشتند، گرفتار شوند. هر چند نباید فراموش کرد که دستگاه‌های فرهنگی رژیم پهلوی جداً در پی سوء استفاده از هر نکتة اختلاف برانگیز و به بیراهه راندن انقلاب اسلامی مردم بودند.
4ـ باید توجه داشت که در مرداد ماه 1332 رابطه‌ای میان مصدق و کاشانی وجود نداشت، لذا پاسخ کتبی مصدق به کاشانی در روز 27 مرداد در واکنش به چه اقدام کاشانی بوده است؟ قطعاً «حضرت آقا»(عنوان کاشانی در نامه مصدق) مرقومه‌ای به نخست‌وزیر نوشته بود که وی وصول آن را اعلام نموده و در پاسخ به‌ آن دست به قلم برده است. علاوه بر این، هیچ یک از منابع، خبر از ارسال بیش از یک نامه از سوی کاشانی به مصدق در آن روزها را نداده است، بنا براین به‌نظر می‌رسد پاسخ یاد شده، جواب نامه مورخ 27مرداد کاشانی است. علاوه براین، محمد‌حسن‌ سالمی که نامش در نامه مصدق قید شده، نوه و مسئول دفتر و مکاتبات کاشانی بوده، لذا ارسال نامه برای کاشانی را تأیید کرده است.37
نکته دیگری که بر جعلی بودن نامه کاشانی به آن استناد شده، وجود این عبارت در نامه است: «این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود.» هر گاه دیدگاه‌های مهم کاشانی از سوی مخالفانش پذیرفته نمی‌شد، او سعی می‌کرد برای عبرت حال و آیندگان، آن را آشکارا به اطلاع دیگران برساند. به عنوان نمونه، حدود یک ماه قبل از کودتا نیز وقتی راه‌کارهای مورد نظرش توسط مصدق رد شد، در اطلاعیه‌ای کثیرالانتشار نوشت: «نامه‌های من به مجلس شورای‌ ملی و شخص آقای دکتر مصدق در تاریخ مشروطیت ایران سند زنده و جاودانه خواهد بود.»38 براین اساس می‌توان گفت شیوه سیاسی و اعتقادی کاشانی چنین بوده که باید دیدگاه‌هایش را برای ثبت در تاریخ و اطلاع آیندگان نوشت. بنا براین مخدوش دانستن نامه کاشانی به دلیل وجود جمله فوق در نامه، منطقی به نظر نمی‌رسد.
روش دیگر برای سنجش حدود صحت و اعتبار این نامه‌ها نگاه درونی و تحلیل متن آن‌ها می‌باشد. براین اساس، ابتدا ضرورت دارد به این سؤال پاسخ داده شود که متن نامه کاشانی حاوی چه نکته‌هایی است که برخی آن را نپذیرفته‌اند؟ آیا آن‌چه در نامه ذکر شده موضوعاتی بی‌سابقه و حیرت‌آور است؟ محورهای عمده در نامه 27/5/1332 کاشانی به قرار زیر است که به ترتیب و تفکیک بررسی خواهد شد:
نخستین محور نامه کاشانی، شکایت وی از بی‌مهری مصدق و اهانت‌های پی در پی یاران او به رغم تلاش‌های بی‌وقفه کاشانی در پیروزی نهضت ملی و تداوم آن است. به نظر می‌رسد این بخش از مطالب کاشانی از سوی نقادان تکذیب شده است، زیرا نقش محوری کاشانی در رهبری رخدادهای نهضت ملی بارها توسط محققان تأیید شده و در مکتوبات مصدق نیز پی در پی از آن یاد شده است.39
برخوردهای خشن و نامناسب جراید و برخی اعضای جبهه‌ملی با کاشانی نیز از جمله اقدامات روزمره آن‌ها، به ویژه در نیمة دوم عمر دولت مصدق تا مرز حمله هواداران مصدق در چهار شب پی در پی به جلسه دینی ـ سیاسی منزل کاشانی و به قتل رساندن افراد در آن جا بوده است.
تأثیر این امور بر کاشانی تا آن جا بود که وی در اطلاعیه 25/4/32 خود از مصدق با چنین جمله‌هایی یاد کرده است: «آن یاغی طاغی که در کشور مشروطه ایران به خیال خداوند گاری افتاده است.»40 بنا براین با توجه به شدت لحن کاشانی در مکتوبات قبلی، نیازی به جعل نامه جدید برای القای بدبینی و عدم اعتماد کاشانی به مصدق نبوده است.
عمده دیگر محور نامه کاشانی، ادعای وی به بی‌علاقه بودن مصدق برای تداوم بقای دولت خود و درخواست کنار کشیدن قهرمانانه او از سمت نخست‌وزیری است. این گمان کاشانی را استعفای عجیب مصدق در 25 تیر ماه 1331 که بدون هرگونه توجیه41 و هماهنگی یاران، عرصه را برای انگلستان، شاه و قوام‌السلطنه خالی کرد و یاران خود و نهضت و مردم را تنها گذاشت، تقویت کرده است.
به نظر می‌رسد کاشانی با توجه به سابقة قبلی و عدم تحرک جدّی دولت در مقابله با عوامل کودتا42، خود را در ادعای چنین تحلیلی از رفتار سیاسی مصدق و عدم تمایل او در حفظ دولتش، محق دانسته است.
کاشانی در سومین بخش از نامه خود، اقدام مصدق در انحلال مجلس شورای ملی را به نقد کشیده و آن را عامل اصلی بی‌پناه گذاشتن دولت و مردم در هنگام حملات سخت استبداد دربار و استعمار امریکا و انگلیس دانسته است. این بخش از نامه نیز حاوی مطلب غیره معمول و غیر واقعی نیست. برخی محققان بر این باورند که مصدق آن زمان زمینه سقوط خود را از قدرت به دست خودش رقم زد که مجلس شورای ملی را منحل کرد و در جمع گروهی از تظاهرکنندگان گفت: مجلس واقعی این جاست! در مکتوبات کاشانی نیز سابقه‌ای دال بر عدم اعتقاد مصدق به مجلس شورای ملی مخالفش وجود دارد. کاشانی در اطلاعیه 25/4/32 خود نیز نوشته است: «بر احدی پوشیده نیست که رئیس دولت با تمام وسایل ممکنه در صدد است که بر خلاف اصول مسلم قانون اساسی، ایران را به حال قبل از مشروطیت و حکومت استبدادی بر گرداند».43 انحلال مجلس، این زمینه قانونی را برای شاه فراهم آورد تا اقدام خود را در عزل مصدق و نصب زاهدی، قانونی جلوه دهد. علاوه بر این، محاکمه‌های پس از کودتا نیز ـ که هر معترض به کودتا را به عنوان قیام کننده علیه حق قانونی شاه در عزل و نصب دولت در غیاب مجلس، محاکمه کرد ـ تأیید کننده این نظریه می‌باشد. لذا به نظر نمی‌رسد به مطالب این بخش از نامه ایرادی وارد باشد.
محور چهارم نامه کاشانی به آگاه ساختن مصدق از وقوع کودتایی حتمی توسط سرلشکر زاهدی علیه نهضت ملی و دولت مصدق اختصاص دارد. برخی به این اقدام کاشانی در اطلاع رسانی نسبتاً دقیق وی از حادثه کودتایی که هنوز به وقوع نپیوسته بود، ایراد گرفته و آن را دلیل جعلی بودن نامه دانسته‌اند.
در این زمینه، یادآوری چند نکته، ضروری به‌نظر می‌رسد: نخست، آن‌که کاشانی یک ماه قبل از کودتا نیز سقوط قریب‌الوقوع دولت مصدق را در اثر از دست دادن تدریجی پایگاه مردمی خود که از نظر کاشانی ناشی از اقدامات مصدق در اتخاذ شیوه یک جانبه‌گرایی و حذف نهادهای مدنی، مانند درخواست اختیارات و انحلال مجلس بود، پیش‌بینی کرده بود و پیش‌بینی وی در نامه مورخ 27مرداد جدید نبوده است.44 نکته دوم، آن‌که زاهدی و یارانش دو روز قبل در 25 مرداد اقدام به کودتایی ناموفق رده بودند و با توجه به این‌که اقدام اساسی در خور توجه علیه رهبری کودتا و عوامل مؤثر در آن صورت نگرفته بود45 و از طرفی دولت‌های امریکا و انگلیس نیز با همه توان از کودتاگران حمایت می‌کردند، کسی حق نداشت کودتا را پایان یافته بداند. باید توجه داشت که در دو روز فاصله بین دو کودتا جراید وابسته به دربار و غرب نیز تصویر حکم نخست‌وزیری زاهدی را که به امضای شاه رسیده بود، منتشر کرده بودند. نکته سوم، تذکر این واقعیت است که به جز کاشانی سایر افراد و جریآن‌های سیاسی عمدة کشور نیز از وقوع کودتایی زود هنگام در کشور اطلاع داشتند46، چنان که برخی دوستان مصدق و حزب توده47 احتمال اقدام نظامی علیه دولت و ملت را به اطلاع مصدق رسانده بودند48 .
بنابراین، قبل از آن‌که اطلاع از کودتا عجیب باشد، بی‌توجهی به آن از سوی دولت، حتی در صورتی که احتمال وقوع آن اندک باشد، سؤال‌بر‌انگیز و تعجب‌آور است، زیرا از جمله مهم‌ترین وظایف هر دولت حفظ موجودیت قانونی خود است. از این‌رو، در این بخش از نامه کاشانی نیز مطلب بی‌سابقه و خارق‌العاده‌ای ذکر نشده که برای جا انداختن آن در تاریخ نیاز به جعل سند باشد و براساس آن، حکم به مخدوش بودن نامه‌های رهبران نهضت‌ ملی به یکدیگر در روز 27مرداد شود.
کاشانی در پنجمین محور نامه، به مصدق پیشنهاد می‌کند که در صورت تمایل او، نمایندگانی را از جانب خود برای نیل به وحدت و هماهنگی برای مقابله با خطرهایی که دولت را تهدید می‌کند، اعزام نماید، اما با پاسخ سرد و کوتاه مصدق که نوشته بود: «این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم والسلام» رو به رو می‌شود!
برخی با استناد به محتوای کتاب خاطرات ناصر‌خان قشقایی ایراد گرفته‌اند که او در روز 27مرداد در تهران حضور نداشت تا حامل پیغام کاشانی به مصدق باشد. لذا نتیجه گرفته‌اند که اشخاصی بدون توجه به عدم حضور ناصر‌خان در تهران، ناشیانه اقدام به جعل سند کرده و نام او را در نامه ذکر کرده‌اند.
این ایراد نیز نمی‌تواند بر جعلی بودن نامه دلالت نماید، زیرا به نکته‌ای ظریف در سند توجه نشده است و آن این‌که از جملة کاشانی این موضوع برداشت نمی‌شود که در روز 27مرداد وی افراد نامبرده را به عنوان نماینده خود نزد مصدق فرستاده است تا اثبات عدم حضور ناصر‌خان در تهران، نقصی در نامه باشد، بلکه کاشانی نوشته بود که نمایندگانش را در صورت اظهار تمایل مصدق و اعلام موافقت وی بعداً اعزام خواهد کرد، و لازمه این امر، حضور حتمی آن نمایندگان را در تهران ایجاب نمی‌کند. اما این‌که چرا کاشانی از مصطفی فرزند خود و ناصر‌خان ‌قشقایی مشخصاً به عنوان نماینده خود یاد کرده، شاید به آن دلیل بوده است که ناصر‌خان آن روزها از جمله هواداران دکتر مصدق محسوب می‌شد، لذا با اعزام دو نماینده مرضی‌الطرفین، در پی رفع کدورت‌ها و نجات نهضت مردم ایران بوده است.
ششمین و آخرین محور نامه کاشانی، حدس و نظر وی درباره قصد امریکا به تسلط بر نفت ایران به صورت دنیاپسند و به دست مصدق می‌باشد.
این بخش از مطالب نامه کاشانی را می‌توان از زوایای گوناگون بررسی کرد: نخست، آن‌که اگر منظور کاشانی از جمله بالا هماهنگی و هم‌کاری آگاهانة مصدق با امریکایی‌ها و مأمور بودن وی جهت واگذاری نفت ایران به امریکا باشد، باید گفت که تاکنون سندی بر این مدعا ارائه نشده است، هر چند ممکن است مقاله از این جهت که معمولاً در این قبیل امور، سندی رسمی رد و بدل نمی‌شود که کسی آن را ارائه نماید، مورد سؤال قرار گیرد، در آن صورت باید گفت تحلیل وقایع تاریخی جز بر اساس اسناد و مدارک تاریخی نیست. البته محقق تاریخ نیز هرگز ادعا ندارد که اسناد همة، وقایع را در اختیار دارد.
البته اگر منظور کاشانی در نامه خود به مصدق از عبارت «مطابق خود شماست» تسلیم کشور به بیگانگان باشد این ادعا نیز در مکتوبات قبلی کاشانی نسبت به مصدق تکرار شده و ادعای جدیدی نیست که پس از مرگ کاشانی نیاز به جعل داشته باشد. کاشانی در نامه مورخ 1/4/32 خود نیز با انگیزه نقد اعمال مصدق و روشن‌گری در افکار عمومی نوشته است: «اجازه نخواهد داد که ملتی مسلمان و مستقل با چنین افکار سست اهریمنی (افکار مصدق) تسلیم بیگانگان شود و آزادی افراد کشوری برای جاه‌طلبی افرادی، به منظور خوش‌آمد دول استعماری به زنجیر کشیده شود».49 نکته دوم، آن‌که اگر منظور کاشانی از قصد امریکا به تسلط بر نفت ایران به دست مصدق، سوء استفاده آن دولت از نگرش حاکم بر دولت و روش نامناسب مصدق در ماه‌های آخر حکومت وی ـ از دید کاشانی ـ باشد، به ویژه اعتماد عجیب و جدی او به امریکا به‌عنوان دوست دولت ایران و حامی ملت،50 که تا آخرین روزهای قبل از کودتا ادامه داشت، به‌نظر نمی‌رسد ایراد بی‌سابقه و بی‌اساسی باشد، زیرا مصدق و کارگزاران دولت او تا آخرین فرصت‌هایی که در اختیار داشتند خوش‌باورانه امریکا را بی‌طرف و میانجی بین خود و انگلستان می‌دیدند، در حالی که امریکا از چندین ماه قبل از کودتا، مصرّانه در پی برنامه‌ریزی علیه نهضت ملی و تصاحب نفت ایران بوده است. 51
این‌که چگونه نخست‌وزیر و هیأت دولت متوجه این مهم نشدند، جای تعمق و تأمل فراوان است.
نکته دیگر که صحت نظر کاشانی را در سوء‌استفاده امریکا از هر چیز و هر کس برای تسلط بر نفت ایران اثبات می‌نماید، تشکیل کنسرسیوم نفتی در ایران علیه منافع ملت پس از پیروزی کودتاست. این امر از یک‌سو به روشنی بر صحت  نظر کاشانی مبنی بر قصد امریکا به تصاحب نفت ایران به صورت دنیاپسند و ظاهری قانونی دلالت دارد، و از سوی دیگر، بر نیات ایران و ایرانی ستیز دولت امریکا در ایران در دوره قبل از کودتای 28مرداد دلالت دارد، و اهدافی که مواضع ساده‌لوحانه و لجاجت و تفرقه حاکم بر مسئولان وقت کشور، اگر‌چه به صورت غیر مستقیم، به تحقق آن کمک کرده است.
 
نتیجه‌گیری
محتوای دو نامة آیت‌الله‌ کاشانی و دکتر مصدق، نقشی کلیدی در فهم تاریخ‌ معاصر ایران، به ویژه شناخت علل شکست و افول نهضت ملی دارد، و پذیرش یا رد آن‌ها به عنوان دو سند سیاسی مهم، در تحلیل تاریخ نهضت ملی و تاریخ‌معاصر ایران بسیار تعیین کننده است.
بستر تاریخی که اسناد در آن شکل گرفته‌اند، طبیعی بوده و اسناد به صورت منطقی بر‌آمده از متن وقایع آن دوره می‌باشد و ارتباط تنگاتنگی با رخدادها دارند.
نتیجه بررسی علمی اسناد، بیان‌گر آن است که ویژگی‌های نامه‌ها چنین است: اسنادی سیاسی، رسمی، ملی، منحصر به فرد، تازه‌یاب و معتبر هستند. نامه کاشانی حاوی ادبیات سیاسی ـ مذهبی و نامه مصدق حاوی ادبیات دولتی است. این اسناد، نتیجة واقعه و در عین‌حال، جزئی از واقعه و از نظر اثر‌گذاری، موجب وقایع بعدی بوده‌اند.
نگاه منابع به اسناد، گوناگون و متنوع بوده و بر پذیرش یا رد آن‌ها استدلال‌هایی صورت گرفته است، اما استدلال‌های محققانی که به صحت و اعتبار نامه‌ها قائل، به درستی نزدیک‌تر است.
از بررسی محتوایی محورهای عمده نامه کاشانی بر می‌آید که آن‌چه در متن آن سند ادعا شده است عجیب و ناباورانه، و در مکتوبات قبلی وی بی‌سابقه نیست تا برای مطرح نمودن آن‌ها نیاز به سند‌سازی در سال‌های بعد باشد. قضاوت کاشانی در مورد مصدق در این سند منطبق با قضاوت وی در سایر مکتوبات قبل از ارسال نامه می‌باشد، لذا محتوای نامه‌ها را پس از تحقیق می‌توان نپذیرفت، اما با توجه به بررسی‌های صورت گرفته نباید آن‌ها را جعلی خواند؛ به بیان دیگر، باید بین عدم پذیرش محتوای اسناد و حتی اقامه دلیل بر نادرستی احتمالی محتوای آن‌ها، با موضوع جعلی بودنشان تفکیک قایل شد. و به دیگر سخن نباید صحت اصالت نامه را دلیل بر ضرورت پذیرش محتوای آن‌ها گرفت، و نباید مخالفت با اطلاعات موجود در آن‌ها را دلیل مخدوش شمردنشان دانست.

 

 
پی‌نوشت‌ها
1. نجمی، 2ج، ص973.
2 . ترکمان، نامه‌های دکتر محمد مصدق، ص 194.
3 . گروه جامی، گذشته، چراغ راه آینده است، ص 611 ـ612.
4 . مجاهدین انقلاب اسلامی، بیانیه شماره 23 (نگرش کوتاه بر نهضت ملی ایران)، ص 44.
5 . غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، ص 382.
6 . گروه جامی، همان، ص 617.
7 . نجاتی، همان، ص 229.
8 . ترکمان، همان، ص 216.
9 . باری روبین، ص 82.
10 . انور خامه‌ای، خاطرات سیاسی، ص 1018.
11 . مجاهدین انقلاب اسلامی، همان، ص 47.
12 . گروه جامی، همان، ص 667.
13 . انور خامه‌ای، همان ص 1013 و 1017.
14 . همان، ص 1008 و 1018.
15 . باری روبین، همان، ص 82 .
16 . انور خامه‌ای، همان، ص 1007.
17 . گروه جامی، همان، ص 666 ـ667 .
18 . دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، ص 431ـ432.
19 . ترکمان، همان، ص 242.
20 . دهنوی، همان، ج 3.
21 . نجاتی، همان، ص 382.
22 . روزنامه پیام، جبهه ملی، 15/4/1359، ص 1ـ 4 .
23 . همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ص 223.
24 . ترکمان، همان، ص 242.
25 . کاتوزیان، همان، ص 317.
26 . دکتر مصدق، خاطرات و تألمات، ص 272.
27 . مجاهدین انقلاب اسلامی، همان، ص 49.
28 . همان، ص 47.
29 . دهنوی، همان، ص 431.
30 . عمید زنجانی، ص 402.
31 . عاقلی، ص 791ـ 793.
32 . حسن آیت و حسن ارسنجانی، چهره حقیقی مصدق‌السلطنه، ص162ـ163.
33 . احسان طبری، کژ راهه، ص 157.
34 . سید‌جلال‌الدین‌ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 279.
35 . هواداران، انقلاب اسلامی در اروپا روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص 22ـ23 .
36 . همان، ص 117ـ 118.
37 . همان، ص 32.
38 . دهنوی، همان، ص 396.
39 . نجاتی، همان، ص 283.
40 . دهنوی، همان، ص 396.
41 . نجاتی، همان، ص 222.
42 . گروه جامی، همان، ص 666 .
43 . دهنوی، همان، ص 396.
44 . همان، ص 397.
45 . گروه جامی، همان، ص 666 .
46 . ویلبردونالدنیوتن اسناد CIA دربارة کودتای 28مرداد عملیات آژاکس، ص 215.
47 . کیانوری، ص 165.
48 . مجاهدین انقلاب اسلامی، همان، ص 47.
49 . دهنوی، همان، ص 397ـ398.
50 . جواد‌ منصوری، اسناد وزارت کشور (قیام 15 خرداد به روایت اسناد).
51 . جیمزبیل، مصدق نفت ناسیونالیزم ایرانی، ص 100.


کتاب‌نامه
1ـ اطلاعیه آیت‌الله کاشانی پیرامون وقایع روز به تاریخ 25/4/1332.
2ـ آیت‌، حسن و حسن، ارسنجانی، چهره حقیقی مصدق السلطنه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361.
3ـ ترکمان، محمد، نامه‌های دکتر محمد مصدق، چاپ دوم: تهران، نشر هزاران، 1357.
4ـ جیمزبیل، ویلیام راجرلویس، مصدق نفت ناسیونالیزم ایرانی، ترجمه عبدالرضا هوشمند مهدوی، چاپ دوم: تهران، نشر‌ نو، 1368.
5ـ خامه‌ای، انوار، خاطرات سیاسی، چاپ اول: تهران، نشر گفتار و نشر علمی، 1372.
6ـ دهنوی، محمد، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، نشر پخش ج3، چاپ اول، تهران 1362.
7ـ دو سند نهضت ملی 1ـ نامه آیت‌الله‌ کاشانی به دکتر ‌محمد‌مصدق در تاریخ 27/5/32. 2ـ پاسخ دکتر مصدق به کاشانی در تاریخ 27/5/1332.
8ـ زنجانی، عمید، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، چاپ چهارم: نشر کتاب‌ سیاسی، 1374.
9ـ طبری، احسان، کژ‌ راهه(خاطراتی از حزب توده)، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم: تهران، 1367.
10ـ عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از مشیر‌الدوله تا بختیار، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ اول: تهران،1370.
11ـ گروه جامی، گذشته، چراغ  راه آینده است، چاپ اول: تهران، انتشارات نیلوفر، 1362.
12ـ کاتوزیان، همایون، مصدق و نبرد‌ قدرت، ترجمه احمد تدین، چاپ اول: تهران، انتشارات رسا، 1371.
13ـ مجاهدین انقلاب اسلامی، بیانیه شماره 23 نگرشی کودتاه بر نهضت ملی ایران، نشر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ]بی‌جا، بی‌تا[.
14ـ مدنی، سید‌جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361.
15ـ مصدق، محمد، خاطرات و تألمات، چاپ هفتم: تهران، انتشارات علمی، 1372.
16 ـ منصوری،‌ جواد، اسناد وزارت کشور قیام 15خرداد به روایت اسناد، ج‍1، چاپ اول: تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
17ـ نجاتی، غلامرضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، چاپ سوم: تهران، نشر شرکت سهامی انتشار، 1366.
18ـ ویلبر‌دونالدنیوتن، اسناد ClA  درباره کودتای 28 مرداد عملیات آژاکس، انتشارات مؤسسه ابرار معاصر، تهران، 1380.
19ـ هواداران انقلاب اسلامی در اروپا، روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم، نشر روح، (بی‌تا).

تبلیغات