آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۶

چکیده

متن


پژوهش حاضر در دو مقطع کلى به شناسایى و معرفى مقاتل و نگاشته‏هاى مربوط به تاریخ عاشورا از آغاز تا عصر حاضر مى‏پردازد. در دو شماره پیشین، به مقطع نخست آن، پرداخته شد و گفته شد که مقطع اول از دو بخش سامان یافته است: بخش اول به شناسایى و معرفى فهرست‏وار مقاتل از آغاز تا قرن هفتم اختصاص یافته و در بخش دوم، به معرفى توصیفى آثار موجود در تاریخ عاشورا تا قرن هفتم، پرداخته شده است. در این شماره، ادامه این نوشتار که به مقطع دوم پرداخته، ارائه مى‏شود. مقطع دوم که درباره مقاتل و نگاشته‏هاى قرن هشتم تا چهاردهم است نیز شامل دو بخش است: در بخش نخست، پس از بیان یک مقدمه، به شناسایى و معرفى چند اثر مهم از قرن هشتم تا عصر حاضر پرداخته شده و در بخش دوم به شناسایى و معرفى مهم‏ترین آثار قرن‏هاى معاصر که نقش بسزایى در تحریف و ارائه گزارش نادرست و جعلى و در برخى موارد، افسانه‏اى، درباره قیام عاشورا داشته‏اند و در متن از آن‏ها به «منابع تحریف‏گستر» یاد شده، اختصاص یافته است.
واژگان کلیدى: امام حسین علیه‏السلام، عاشورا، مقتل‏نگارى، قرن هشتم تا چهاردهم و منابع تحریف‏گستر.
مقطع دوم: قرن هشتم تا قرن چهاردهم
پیش از پرداختن به این دوره تاریخى، یادآورى این نکته ضرورى است که سه قرن هشتم، نهم و دهم، دوره افول مقتل‏نویسى و عاشورانگارى است و به جز موارد معدودى که گزارش شده، آثار مهمى در این سه قرن، تدوین و نگارش نشده و بر فرض نگارش، افزون بر آن‏که خود آن آثار موجود نیستند، نام و نشانه‏اى از آن‏ها در نگاشته‏هاى بعدى ثبت نشده است. اوج مقتل‏نویسى در این دوره، مربوط به قرن چهاردهم است. البته روند تاریخى مقتل‏نویسى در قرن دوازدهم و سیزدهم یک‏سان بوده است.
با توجه به آن‏که بخشى از نگاشته‏هاى تاریخ عاشورا از قرن هشتم تا عصر کنونى برگرفته از همان اخبار و گزارش‏هاى کهن درباره واقعه عاشوراست، و بخش دیگر، نقل‏ها و گزارش‏هایى است که چندان مأخذ معتبرى ندارد، ارائه فهرستى مفصل از این نگاشته‏ها که از قرن دوازده به این سو، رو به افزایش داشته، افزون بر آن‏که کم‏فایده است، خارج از حوصله این نگاشته است،1 تا چه رسد به این‏که معرفى اجمالى تک‏تک آن‏ها صورت گیرد. از این رو در این بخش از نوشتار، ابتدا به معرفى چند اثر مهم و مشهور در تاریخ عاشورا در این دوره پرداخته و سپس به شناسایى و معرفى چند اثر مهم که نقش مهمى در ارائه چهره تحریف‏گونه از حادثه عاشورا داشته‏اند و از آن‏ها مى‏توان به منابع «تحریف‏گستر» تعبیر کرد، پرداخته مى‏شود.
بخش اول: معرفى چند نگاشته مهم مستقل و غیر مستقل در تاریخ عاشورا
چنان‏که گفته شد، اگرچه پرداختن به بسیارى از نگاشته‏هاى این دوره، تلاشى وقت‏گیر و کم‏فایده است، اما برخى از نگاشته‏هاى این مقطع، از ویژگى‏ها و امتیازات خاصى برخوردارند که معرفى اجمالى آن‏ها، مفید و در مواردى، لازم است که در ذیل به آن پرداخته مى‏شود.
1. البدایة و النهایه؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقى ( م 774 ق)
ابن‏کثیر از مورخان شافعى‏مذهب بیشترین اخبار خود را درباره قیام امام حسین علیه‏السلام، از تاریخ طبرى به اختصار نقل کرده است.2 افزون بر این، او از برخى از مقاتل، همانند مقتل احمد بن حنبل،3 ابن ابى‏الدنیا،4 بغوى5 و محدثانى، هم‏چون شعبى،6 یعقوب بن سفیان7 و... گزارش‏هایى را آورده است.
او از این رو که شاگرد ابن‏تیمیه8 (م 728 ق) (بنیان‏گذار اندیشه‏هاى وهابیت) بوده، از افکار ستیزه‏جویانه وى با شیعه، متأثر است، از این رو در نگاشته خود، بر شیعه به سبب عزادارى براى امام حسین علیه‏السلام خرده گرفته و این کار را بدعت و ریا دانسته است!9 وى حتى پا را در این باره فراتر گذاشته و در جایى از اثرش، با عنوان «قصة الحسین بن على و سبب خروجه من مکة فى طلب الامارة و...»10 برداشت و تفسیر تحریف‏آمیز و وارونه از هدف و انگیزه قیام امام حسین علیه‏السلامارائه کرده و حضرت را همانند انسان‏هاى بى‏ایمانِ قدرت‏طلب و ریاست‏خواه دانسته که نهضت خود را به انگیزه طلب حکومت (طلب الاماره) و دست‏یابى به قدرت، برپا داشته است! او با این سخن، به این قیام الهى و دینى، ماهیتى سیاسى ـ دنیوى داده است.
افزون بر این، او گزارش حوادث سال 61 ق مربوط به قیام امام حسین علیه‏السلام را با عنوان «و هذه صفة مقتله مأخوذة من کلام أئمة هذا الشأن لا کما یزعمه أهل التشیع من الکذب» آغاز کرده و با این تعبیر، ناهمسویى و تقابل خود را با شیعه نشان داده است. وى در این قسمت، اگرچه همان گزارش‏هاى طبرى را ـ چنان‏که گذشت طبرى نیز بیشتر از ابومخنف و راویان دیگر، نقل کرده ـ آورده است، اما در پایان آن، از این‏که طبرى اخبار ابومخنف شیعى را آورده (در حالى که احادیث او نزد ائمه اهل‏سنت به رغم شمرده شدن وى از محدثان اهل ضبط، ضعیف شمرده شده است) بر او خرده گرفته و افزوده است که اگر طبرى و امثال او چنین اخبارى را درباره قیام عاشورا نیاورده بودند، او آن‏ها را بیان نمى‏کرد، هرچند برخى از آن‏چه آورده، در آن مناقشه و نظر است.11
هم‏چنین ابن کثیر اگرچه عقوبت دنیوى کشندگان امام حسین علیه‏السلام را پذیرفته و بر این باور است که افراد اندکى، جان سالم از آن بدر بردند،12 اما حوادث خارق‏العاده پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام، از قبیل سرخى آسمان و باریدن خون از آن، کسوف خورشید، جارى شدن خون از دیوارهاى کاخ ابن زیاد و... را منکر شده و با آن‏که اعتراف کرده که طبرانى و حاکم نیشابورى اخبارى را در این باره آورده‏اند، اما گفته است که چنین احادیث دروغ آشکارى را شیعه جعل کرده است!13
2. تسلیه‏المُجالس و زینه‏المَجالس؛ سیدمحمد بن‏ابى‏طالب حسینى‏موسوى حائرى کرکى(متوفاى قرن‏دهم)
نویسنده این کتاب از دانشوران گمنام قرن نهم و دهم است. از تاریخ ولادت و وفات او اطلاع چندانى در دست نیست، اما در جایى از این کتاب، از زیارت مرقد شریف رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در سال 921 ق یاد کرده است14 و در جاى دیگر از همین اثر، از کتاب دیگرش به نام السجع النفیس فى محاورة الغلام (الدلام) و ابلیس یاد کرده است15 که به گفته آقا بزرگ تهرانى، کتاب یاد شده در سال 955 ق نگاشته شده است.16 بنابراین، زمان نگارش تسلیة المجالس پس از سال 955 ق است.
این کتاب در ده مجلس سامان یافته است: مجلس اول (ج1، ص 53 ـ 139) و مجلس پنجم تا دهم (ج 2، ص 85 ـ 548) درباره امام حسین علیه‏السلام است. سه مجلس دوم، سوم و چهارم به ترتیب درباره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، امیرالمؤنین علیه‏السلام و امام حسن علیه‏السلاماست. بنابراین چون بیشتر این کتاب مربوط به امام حسین علیه‏السلام است، به مقتل الحسین علیه‏السلام نیز شهرت دارد.17
نگارنده، بدون تصریح به نام کتاب روضة الشهداء از آن نام مى‏برد و مى‏گوید این اثر را همانند آن نگاشتم،18 اما با بررسى و مقایسه این نگاشته با روضة الشهداء، دانسته مى‏شود که این اثر، نظم و تدوین روضة الشهداء را نداشته و تنها نثر آن، همانند روضة الشهداء، فصیح و مُسَجّع است. البته از بُن‏مایه و نظریه‏اى که روضة الشهداء بر آن مبتنى است و بر اساس آن سامان یافته؛ یعنى مسئله آمیخته شدن زندگى پیشوایان و اولیاى الهى به بلا، متأثر است.
این کتاب یک اثر تاریخى ـ روایى است و در گزارش قیام کربلا، کاملاً متأثر از گزارش‏هاى مقتل‏الحسین خوارزمى است و بسیارى از گزارش‏هاى آن را با اندکى تفاوت، آورده است. هم‏چنین علامه مجلسى از این کتاب، بسیار در بحارالانوار بهره برده است. مباحث مجالس مربوط به امام حسین علیه‏السلام به قرار ذیل است:
مجلس اول: در ستم‏هایى که بر امام حسین علیه‏السلام رفت و ثواب گریستن بر حضرت.
مجلس پنجم: در فضائل و مناقب امام حسین علیه‏السلام و روایات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره شهادت آن حضرت.
مجلس ششم: خروج حضرت از مدینه و سکونت در مکه و ارسال مسلم بن عقیل به کوفه.
مجلس هفتم: حرکت امام به سوى کوفه و حوادث بین راه و رسیدن به کربلا تا شهادت حضرت و یارانش.
مجلس هشتم: وقایع پس از عاشورا و بردن اسرا به کوفه و شام و خطبه‏هاى آنان.
مجلس نهم: مباحث پراکنده‏اى از قبیل: تعداد جراحات امام حسین علیه‏السلام، روایات مربوط به شهادت حضرت، پاداش شهادت، بیان موضع حاکمان بنى‏امیه و بنى‏عباس درباره قبر امام حسین علیه‏السلام و قیام مختار.
مجلس دهم: فضیلت و پاداش زیارت امام حسین علیه‏السلام.
3. بحار الانوار (جلد 44 و 45) و جلاء العیون؛ محمدباقر مجلسى (م1110 ق)
علامه مجلسى به مناسبت پرداختن به زندگى ائمه علیهم‏السلام در بحار الانوار، بخشى از جلد چهل و چهارم (باب بیست و چهارم از صفحه 174 به بعد) و تمام جلد چهل و پنجم (تا پایان باب پنجاه از چاپ جدید وجزء دوم و سوم جلد دهم از چاپ قدیم)؛ یعنى بیش از یک و نیم جلد از این کتاب را به زندگانى امام حسین علیه‏السلام و مقتل ایشان و حوادث پس از شهادت حضرت در قالب 27 باب، اختصاص داده است. به این بخش از کتاب بحار، مقتل بحار الانوار گفته مى‏شود. تاریخ پایان نگارش این جلد (جلد دهم چاپ قدیم) ربیع‏الاول 1079 است.19
برخى از عناوین مطالب این دو جلد بحار الانوار، عبارت‏اند از: امامت آن حضرت و معجزات و مکارم اخلاق او؛ احتجاجات آن حضرت با معاویه؛ آیات تأویل شده درباره شهادت ایشان؛ إخبار خدا به پیامبران درباره شهادت آن حضرت؛ إخبار پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، امیرالمؤنین علیه‏السلام و خود امام حسین علیه‏السلام به شهادتش؛ پاداش گریستن بر مصیبت آن حضرت؛ حوادث پس از بیعت مردم با یزید تا شهادت آن حضرت؛ رخ‏دادهاى پس از شهادت امام علیه‏السلام، رخ‏دادهاى خارق‏العاده در جهان پس از شهادت آن حضرت (گریستن آسمان و زمین، خسوف و کسوف و...)؛ مرثیه‏هایى که در سوگ حضرت گفته شده است؛ مجازات قاتلان آن حضرت؛ احوال مردم در روزگار وى؛ همسران و فرزندان امام علیه‏السلام؛ احوال مختار و جور خلفا به قبر آن حضرت.
البته شایان توجه است که جلد 98 بحارالانوار نیز درباره فضیلت و پاداش زیارت امام حسین علیه‏السلام و انواع زیارت وارده درباره ایشان است.
مجلسى به سبب آن‏که اخبار قیام عاشورا را در این اثر از منابع مختلف که در مواردى، ضعیف و مجهول هستند گرد آورده است، در برخى موارد، از نقل گزارش‏هاى ضعیف، موهن و سست، مصون نمانده است. براى نمونه، گزارش کیفیت به میدان رفتن و شهادت حضرت عباس که از مشهورترین روضه‏هاى اهل منبر و مداحان است، اعتبار چندانى ندارد.20 همین‏طور افسانه ساربان امام حسین علیه‏السلام،21 جریان شفا یافتن دختر یهودى با خون بدن یک مرغ22 و قصه مرد اسدى و شیر،23 از بى‏اعتبارترین، سست‏ترین و موهن‏ترین گزارش‏هایى است که در این کتاب آمده است.
بخش مقتل این کتاب با عنوان محن الابرار فى ترجمة مقتل بحارالانوار در معجزه و مصیبت نور دیده احمد مختار به قلم محمدحسن هشترودى تبریزى، ترجمه و منتشر شده است.24 هم‏چنین همین بخش به صورت مهذب با عنوان المختار من مقتل بحارالانوار: عرض وثائقى موجز لأحداث ثورة الحسین علیه‏السلام به اهتمام محسن اراکى چاپ شده است.25
هم‏چنین مجلسى بیش از یک سوم از کتاب فارسى جلاء العیون را که مربوط به زندگانى چهارده معصوم علیهم‏السلام است، به اخبار و گزارش‏هایى درباره زندگى، مناقب، معجزات، اخبار غیبى درباره شهادت امام حسین علیه‏السلام و نهضت عاشورا و حوادث پس از آن، در قالب 23 فصل، اختصاص داده است.26 وى در این اثر، گزارش‏هاى متعددى را از منابع کهن و متأخر آورده است. البته او در این کتاب همانند بحار الانوار، برخى از گزارش‏هاى ضعیف و جعلى را نیز آورده است.27
4. مقتل الامام الحسین علیه‏السلام (جلد 17 عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال)؛ عبداللّه‏ بحرانى (م 1130 ق)
عبداللّه‏ بحرانى از شاگردان برجسته علامه مجلسى است. وى جلد هفدهم از کتاب مفصل خود، عوالم العلوم را همانند استادش مجلسى، در قالب 27 باب، به شرح زندگانى و قیام امام حسین علیه‏السلام و حوادث پس از آن و از جمله، قیام مختار اختصاص داده است. ساختار، ابواب و عناوین مطروحه در عوالم، تقریباً همانند کتاب بحارالانوار است، زیرا وى همانند مجلدات دیگر عوالم العلوم، بیشتر مطالب نگاشته خود را از همین بخش از کتاب بحارالانوار استادش گرفته و در مواردى، بر آن مطالبى افزوده که این امر سبب شده است که نگاشته او در مقایسه با بحارالانوار، حدود صد صفحه حجیم‏تر شود. البته تبویب و فصل‏بندى این نگاشته، مناسب‏تر به نظر مى‏رسد.
5. قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار؛ نگاشتة فرهاد میرزا معتمدالدوله (م 1305 ق)
نویسنده این اثر، فرزند عباس میرزا و نوه فتحعلى شاه، از دولت‏مردان عصر ناصرى است.28 تاریخ آغاز تألیف کتاب، 1303 و پایان آن، ذى‏حجه 1304 است.29 این اثر به فارسى نگاشته شده و نویسنده آن به سبب تفألى که به قرآن زده و نذرى که کرده بود، کتاب را نوشته است.30 وى نام اثر خود را با عنوان غریب و ناآشناى «قَمْقام زَخّار و صَمْصام بَتّار؛ دریاى آکنده و شمشیر برنده» نام نهاده است. این نگاشته از مقاتل مهم است، زیرا ـ چنان که خود نویسنده آن گفته است ـ در نگارش این اثر، تتبع و تحقیق بسیار کرده و از آثار نگاشته شده پس از قرن یازدهم (به سبب عدم اعتبار آن‏ها) استفاده نکرده است،31 از این رو نگاشته وى در مقایسه با نگاشته‏هاى معاصر و حتى پیش از خود، از اعتبار خاصى برخوردار است.
این کتاب در دو جلد سامان یافته است. جلد نخست، زندگى امام حسین علیه‏السلام و مباحثى همانند قیام مسلم بن عقیل و حوادث مربوط به قیام امام حسین علیه‏السلام از آغاز تا شهادت اصحاب را در روز عاشورا دربردارد. جلد دوم به مباحثى، از قبیل شهادت بنى‏هاشم و امام علیه‏السلام و حوادث پس از شهادت حضرت از قبیل اسارت اهل‏بیت علیهم‏السلامو بردن آنان به کوفه و شام و بازگرداندن آنان به مدینه، عقوبت کشندگان امام علیه‏السلام، قیام توابین و مختار و بیان اشعارى در سوگ امام پرداخته است.
از نکات برجسته و تحقیقى این کتاب، ضبط درست اسامى اشخاص و مکان‏ها و ترجمه و توضیح صحیح معانى اسما، مکان‏ها، لغات، اشعار و امثال در بسیارى از موارد، و در مواردى، معرفى و بیان شرح حال کوتاه برخى از افراد است.
بخش دوم: معرفى چند نگاشته مهم تحریف گستر تاریخ عاشورا در قرن‏هاى معاصر
مقدمه
چنان که گفته شد، در قرن‏هاى اخیر آثار بسیارى درباره قیام حضرت سیدالشهداء علیه‏السلامنگاشته شده است که در این میان، برخى از آن‏ها به سبب شهرت نویسندگانشان یا به سبب برخى از ویژگى‏ها و امتیازات خود نگاشته، تأثیر بسزایى در تبلیغ و ترویج برخى از گزارش‏هاى سست و نادرست و تحریف‏آمیز، و در مواردى موهِن در تاریخ عاشورا داشته است. البته مطالعه و بررسى در زمینه‏ها، علل و عوامل جعل و ترویج گزارش‏ها و باورهاى تحریف‏آمیز و وارونه در تاریخ‏نگارى عاشورا، پژوهش مستقلى را مى‏طلبد، اما آن‏چه در این نگاشته مختصر مى‏توان به آن اشاره کرد، آن‏که از قرن پنجم به بعد، دانش تاریخ‏نگارى به تدریج رو به افول گذاشت. این امر معلول عواملى، از قبیل دور شدن از منابع کهن و به فراموشى سپردن تدریجى آن‏ها از یک سو، و بى‏توجهى و حتى حذف عمدى آن‏ها از طرف برخى از فرقه‏هاى مذهبى متعصب از سوى دیگر و اقبال و توجه خاص جامعه به بیشتر دانستن درباره این واقعه از سوى سوم بود. در نتیجه، زمینه نگارش آثار تحقیقى از میان رفت و جاى خود را به نگاشته‏هایى با رویکردهاى ادبى و اجتماعى داد که بیشتر متأثر از عواملى، چون باورهاى مذهبى، ذوق و سلیقه‏هاى شخصى و درونى نویسندگان، شرایط اجتماعى و جغرافیایى حاکم بر پدید آورندگان آن آثار و توجه به سلیقه و خواست مخاطبان و خوانندگان بود.
به تعبیر دیگر، از دوره یاد شده، مقتل‏نویسان و تاریخ‏نگاران عاشورا از یک سو به سبب دلایلى که بیان شد به روایات و گزارش‏هاى تاریخى کهن واقعه عاشورا کمتر توجه داشتند و از سوى دیگر، به سبب عظمت این حادثه و شیفتگى جامعه شیعه و حتى سنى براى افزودن به آگاهى‏هاى خود درباره این واقعه، زمینه را براى توسعه و شاخ و برگ دادن به برخى از اخبار این واقعه و حتى در مواردى، جعل آن، فراهم دیده و بسته به ذوق و تعهد و تخصص‏شان در این حوزه، به حوادث و روى‏دادهاى این واقعه افزودند، تا آن‏جا که از قرن دهم به این سو با نگارش روضة الشهداء، این رویکرد شتاب خاصى به خود گرفته و در طول چهار قرن بعد، نگاشته‏هایى از قبیل منتخب طریحى، تظلم الزهراى قزوینى، محرق القلوب نراقى، الدمعة الساکبه بهبهانى، معالى السبطین مازندرانى و از همه مهم‏تر، اکسیر العبادات دربندى پاى به عرصه وجود گذاشتند که چون نویسندگان آن‏ها عمدتاً از دو زاویه ابتلا و آزمایش و نگاه عاطفى و احساسى که غم و اندوه، یکى از عناصر لازم و مهم این نوع نگاه است، به این حادثه نگریستند، در روایت و برداشت خود از این حادثه بزرگ، چندان پاى‏بند به مصادر کهن و قابل اعتماد تاریخى نشدند، بلکه آن‏چه بیشتر مورد عنایت و تأکید آنان بود، تدوین و تألیف اثرى عاطفى ـ احساسى و حزن‏آور و غم‏انگیز درباره این واقعه و به قصدِ مجالس روضه‏خوانى و سوگوارى بود تا مخاطبان و شنوندگان آن، هرچه بیشتر متألم و متأثر شده و عزادارى و گریه کرده و اشکى بریزند. از این رو به کارگیرى واژگان و مضامینى از قبیل گریستن (بکاء)، اشک (دمع)، مصیبت، حزن و غم، غربت و بى‏کسى، تشنگى، اسارت، ذلت و خوارى، بلا و ابتلا در این گونه برداشت، بسیار رایج، و در مواردى مبالغه‏آمیز بوده است. البته در این میان آن‏چه به چنین برداشتى از تاریخ عاشورا بیشتر دامن زده و آن را فزون‏تر مورد تأکید و تأیید قرار داد، رویکرد سطحى و عوام‏پسند برخى از شاعران، مداحان و تعزیه‏خوانان بود که در محافل و مجالس مداحى و تعزیه‏خوانى، بر طبل چنین برداشتى هرچه بیشتر کوبیدند تا از این ره‏گذر، اندوه و ماتم بیشترى از مستمعان خود طلب کرده و گریه و اشک افزون‏ترى از آنان بگیرند، چرا که شنیده بودند که بر اساس روایات بسیارى، گریه و عزادارى در سوگ امام حسین علیه‏السلامبالاترین پاداش‏ها را دارد، و در این میان آنان براى رسیدن به چنین پاداشى، استفاده از هر وسیله‏اى را بلامانع دانستند، هرچند به قیمت نادیده گرفتن اخبار معتبر درباره این حادثه باشد، چراکه بسیارى از اخبار یاد شده با سلیقه و مذاق چنین برداشتى، ناهم‏گون بود و از تأمین چنین هدفى، ناتوان.
به هر تقدیر، نگاه اجمالى به اسامى برخى از آثارى که از دوره صفوى به بعد و بیشتر در عصر قاجار در تاریخ عاشورا نگاشته شده است، این ادعا را به‏خوبى تأیید مى‏کند. آثارى از قبیل: طریق البکاء، طوفان البکاء، عمان البکاء، محیط البکاء، امواج البکاء، ریاض البکاء، مفتاح البکاء، منبع البکاء، مخزن البکاء، معدن البکاء، مناهل البکاء، مجرى البکاء، سحاب البکاء، عین البکاء، کنز الباکین، بکاء العین، مبکى العیون، مبکى العینین، المبکیات، بحر البکاء فى مصائب المعصومین، بحر الحزن، بحر الدموع، بحار الدموع، فیض الدموع، عین الدموع، سحاب الدموع، ینبوع الدموع، منبع الدموع، دمع العین، مدامع العین، مخازن الاحزان، بیت الاحزان، ریاض الاحزان، قبسات الاحزان، بحر غم، داستان غم، غمکده، ماتمکده، بستان ماتم، همّ و غم، نشتر غم، کنز المصائب، مجمع المصائب، وجیزة المصائب، اکلیل المصائب، ابتلاء الاولیاء و بلا و ابتلا در رویداد کربلا.
اکنون در ادامه، مهم‏ترین منابع تحریف‏گستر در تاریخ عاشورا با ارائه برخى از گزارش‏هاى تحریف‏آمیز آن‏ها، شناسایى و معرفى مى‏شوند:
1. روضة الشهداء
کمال‏الدین حسین بن على واعظ کاشفى (م 910 ق) استاد ادب پارسى و نویسنده کتاب روضة الشهداء، بلایا و مصائب انبیا را از آدم تا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این اثر نگاشته و در ادامه، به مصائب امامان علیهم‏السلام پرداخته است. در این میان، او بیش از نیمى از کتاب را به زندگى امام حسین علیه‏السلام و واقعه عاشورا و حوادث پس از آن، اختصاص داده است؛ یعنى چهار باب آن (باب هفتم تا دهم) درباره امام حسین علیه‏السلام و خاندان و یارانش است و کمتر از نیمى از آن (باب اول تا ششم و خاتمه) در این باره نیست. فهرست ابواب مربوط به امام حسین علیه‏السلام چنین است:
باب هفتم: در مناقب امام حسین علیه‏السلام از ولادت آن حضرت و بعضى از احوال وى بعد از برادر.
باب هشتم: در شهادت مسلم بن عقیل بن ابى‏طالب و قتل بعضى از فرزندان او.
باب نهم: در رسیدن امام حسین علیه‏السلام به کربلا و محاربه نمودن با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و سایر شهدا.
باب دهم: در وقایعى که اهل بیت علیهم‏السلام را بعد از واقعه کربلا پیش آمده و عقوبات مخالفان که مباشر آن حرب شدند.32
با توجه به آن‏که کاشفى، مرام صوفیانه داشته، تحلیلى که از نهضت عاشورا کرده است، بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیاى خداست؛ به این معنا که خدا با خلق واقعه کربلا، یکى از بندگان برگزیده خود را گرفتار رنج و بلا کرد تا او را به مقامات عالیه برساند، زیرا این یک سنت الهى است که همه اولیا و مقربان الهى باید از جام بلا بنوشند، اما:
آن‏که در این بزم مقرب‏تر است جام بلا بیشترش مى‏دهند
و آن‏که ز دلبر نظر خاص یافت داغ عَناء بر جگرش مى‏نهند33
وى تا پایان کتاب، از ماهیت و ابعاد دیگر قیام عاشورا، به‏ویژه بعد سیاسى آن، هیچ سخنى به میان نیاورده است.
کاشفى این کتاب را به درخواست یکى از اعیان و سادات بزرگ هرات با نام «مرشد باللّه» معروف به «سید میرزا» در اواخر عمر خویش نگاشته است؛34 یعنى زمانى که «به واسطه کبر سن و دیگر موانع» نمى‏توانسته «رایت فصاحت در میدان بلاغت» برافرازد.35 تاریخ نگارش این اثر در سال 907 ق (نه 908) بوده، چرا که خود گفته است که «از روز شهادت امام حسین علیه‏السلامتا تاریخ تألیف این کتاب که قریب به هشت‏صد و چهل و هفت سال است هر گاه که ماه محرم نو شود...».36
درباره مذهب کاشفى، به یقین نمى‏توان سخن گفت، زیرا از آن رو که نامش حسین بوده و زادگاهش سبزوار که از زمان‏هاى دور، به تشیع شهرت داشته است، بایستى او را شیعه دانست. اما برخى قراین و شواهد، بر سنى بودن او دلالت دارد، از جمله سکونت طولانى وى در هرات، و ارتباط و دوستى با افرادى، همانند امیر على‏شیر نوایى و عبدالرحمان جامى که آن دو از صوفیان نقش‏بندیه بوده‏اند، و چنان‏که مى‏دانیم این فرقه، تنها فرقه‏اى است که ابوبکر را سرسلسله خویش مى‏داند. بنابراین اگرچه آن دو به اهل‏بیت علاقه بسیار داشتند، اما از رفض بى‏زار بودند.37 از این رو مى‏توان گفت که کاشفى بر مذهب سنى حنفى بوده، چنان‏که افندى از برخى از فوائد میرداماد، نقل کرده است که کاشفى را حنفى‏مذهب دانسته است.38
کاشفى اطلاعات زیادى درباره منابع کتابش ارائه نکرده و در نقل گزارش‏هاى مهم که لازم است مأخذ خود را بیان کند، طفره رفته است. در موارد بسیارى نیز که منبع خود را ذکر کرده، منابع کتابش، نامشهور و نامعتبر است، چنان‏که افندى پس از آن که مى‏گوید کاشفى از منابع شیعى چون عیون اخبار الرضا، ارشاد، اعلام الورى و کتاب الآل ابن خالویه بهره برده است، مى‏افزاید:
اما بیشتر روایات این کتاب و حتى همه آن‏ها از کتاب‏هاى غیر مشهور و حتى غیر قابل اعتماد گرفته شده است.39
دلیل عدم اعتبار علمى این کتاب را باید در این امر جست‏وجو کرد که کاشفى براى ارائه گزارش گران‏سنگ این واقعه مهم، از شیوه علمى تاریخ‏نگارى که بنیاد آن بر منابع اصیل کهن تاریخى و نقد و پالایش گزارش‏هاى مربوط به این حادثه است، بهره نبرده، از این رو، به تعبیر یکى از محققان معاصر، روضة الشهداء کتاب تاریخى نیست، بلکه اثرى ادبى و رُمان تاریخى است40 که شرایط اجتماعى و علمى و فرهنگى حاکم بر روزگار حیات نگارنده، آن را فراهم ساخته بود. به تعبیر دیگر، این اثر، محصول دوره‏اى است که نقد و بررسى علمى در مراکز علمى و آکادمیک ایران و ماوراءالنهر چندان وجود نداشته و متن‏هاى ادبى داستانى، همانند ابومسلم‏نامه‏ها و حمزه‏نامه‏ها در دست‏رس مردم بوده است که پس از بین رفتن متن‏هاى یاد شده، کتاب کاشفى جایگزین آن‏ها شده است.41
یکى دیگر از محققان درباره شیوه و ارزش تاریخ‏نگارى این اثر، چنین قضاوت کرده است:
روضة الشهداء پیش از آن‏که کتابى تاریخى باشد، «داستان‏پردازى تاریخى» است. و چون داستان‏پردازى است، «تخیلى» هم هست. و چون نویسنده آن ادیب و انشانویس است، «داستان‏آفرینى» هم در آن مشاهده مى‏شود.42
پیامد پذیرش فراگیر و استقبال مناسب از چنین آثارى از سوى عامه مردم و حتى از سوى علما و دانشمندان، سبب شد تا این کتاب به سرعت جاى خود را در محافل عزادارى شیعى و سنى باز کند، چندان‏که وعاظ و خطبا در منابر و محافل، مصائب امام حسین علیه‏السلام و خاندانش را از روى این کتاب خوانده و تعبیر «روضه‏خوان» از این کتاب براى مجالس روضه‏خوانى، به عاریت گرفته شده است.43
نکتة آخر در این باره آن‏که از این کتاب، نسخه‏هاى متعددى در کتابخانه‏ها موجود است و این نگاشته، چندین بار تلخیص و به چند زبان ترجمه شده که برخى از ترجمه‏هاى آن، منظوم است.44
برخى از نمونه‏هاى مهم تحریف
1. گزارش نادرست و در مواردى افسانه‏اى جریان حضور، فعالیت‏ها و قیام مسلم بن عقیل در کوفه و نیز شهادت دو نوجوان وى.45
2. پیوستن ده هزار از شامیان به فرماندهى عامر بن طفیل به ابن زیاد!46
3. ذکر برخى از نام‏هاى جعلى، از قبیل زهیر بن حسان اسدى، سامر، حجر حَجّار، حماد بن انس، وقاص بن مالک، شریح بن عبید، قیس بن منبه، هاشم بن عتبه و... به عنوان اسامى دو سپاه امام حسین علیه‏السلام و عمر سعد.47
4. عروسى حضرت قاسم!48
5. حضور زعفر جنّى زاهد در کربلا و اعلام یارى به امام‏حسین علیه‏السلام و نپذیرفتن حضرت!49
6. جریان شفا یافتن دختر معلول یهودى با خون بال یک مرغ.50
7. افسانه شیرین خانم!51
و... .
2. المنتخب فى جمع المراثى و الخطب (مشهور به «الفخرى»)
فخرالدین طریحى (979 ـ 1087 ق)52 نگارنده کتاب المنتخب فى جمع المراثى و الخطب (مشهور به الفخرى) است.53 این کتاب را نمى‏توان نگاشته‏اى تاریخى درباره زندگى امام حسین علیه‏السلام یا تاریخ قیام عاشورا و مقتل سیدالشهداء علیه‏السلام دانست، بلکه مجموعه‏اى از روایات و مراثى حزن‏برانگیز و گریه‏آور است که در قالب نثر خطابى و شعر سامان یافته است. بیشترین مباحث این کتاب درباره امام حسین علیه‏السلام و پاره‏اى از آن‏ها در مورد برخى امامان دیگر است و به صورت جُنگ و کشکول، تدوین و نگارش شده است. این اثر، دو جزء دارد و هر جزء، ده مجلس و هر مجلس، شامل چند باب است. در هر مجلس و هر باب، مباحثى متعدد و بى‏ارتباط به هم مطرح شده است. نویسنده در نگارش این کتاب بر نقلیات کتاب روضة الشهدا کاشفى اعتماد کرده و بسیارى از مطالب جعلى و نادرست را از کتاب یاد شده نقل کرده است. طریحى اگرچه در زمان نگارش این اثر، از وعاظ و منبرى‏هاى توان‏مند و خبره در فن خطابه و وعظ بوده، اما از بضاعت علمى چندانى برخوردار نبوده است. متن کتاب نشان‏دهنده آن است که وى ابتدا مطالب آن را در ایام محرم در محافل و مجالس روضه‏خوانى مى‏خوانده و سپس آن را در قالب مجالس‏نگارى، سامان داده است. این کتاب به سبب نقل گزارش‏ها و نقلیات غیر معتبر و بى‏اساس، از سوى بسیارى از اندیشمندان و حدیث‏شناسان، نقد شده است.54 با این وجود، این اثر، جایگاه خود را به خوبى در میان روضه‏خوانان باز کرده و بسیارى از نقلیات آن در مقاتل بعدى منعکس شده و در قرن‏هاى اخیر، زمینه تحریفات بسیارى را در مقتل‏خوانى امام حسین علیه‏السلامفراهم ساخته است.
نمونه‏هاى مهم تحریف
1. هفتاد هزار نفر بودن سپاه عمر سعد.55
2. انتساب جملات «هل من ناصر ینصر الذریة الاطهار»56 و «اسقونى شربة من الماء»57 به امام حسین علیه‏السلام.
3. افسانه عروسى حضرت قاسم.58
4. کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین علیه‏السلام! اما چون تعداد لشکریان بسیار بودند، این تعداد کشته در سپاه آنان شکاف ایجاد نکرد.59
5. افسانه ساربان امام علیه‏السلام.60
6. گزارش دو قصه شیر و فضّه و شیر گریان بر امام علیه‏السلام.61
7. خبر مسلم جَصّاص (گچ‏کار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به اطفال اهل‏بیت علیهم‏السلام.62
3. مقتل الحسین علیه‏السلام منسوب به ابومخنف
چنان‏که پیش‏تر اشاره شد، به سبب قدمت و اعتبار اخبار و گزارش‏هاى ابومخنف درباره حادثه کربلا، از قرن ششم به بعد، برخى از اخبار جعلى و سست به این مورخ نسبت داده شده است که هیچ اثرى از آن را در منابع معتبر که به نقل گزارش‏هاى ابومخنف پرداخته‏اند، نمى‏توان یافت. جعل اخبار دروغین و سست و بى‏محتوا و انتساب آن به ابومخنف در قرن‏هاى بعدى تا آن‏جا پیش رفت که برخى در قرون معاصر، به نگارش کتابى منتسب به ابومخنف با نام مقتل الحسین علیه‏السلام المشتهر بابى‏مخنف دست یازیده تا با این انتساب، اخبار جعلى و سست را به خوانندگان و مخاطبان، بقبولانند.
برخى از نمونه‏هاى تحریف
1. گزارش اخبار مقتل از ابومخنف و او از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلبى! در حالى که هشام شاگرد ابومخنف است و او از ابومخنف روایت کند نه ابومخنف از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلبى!63
2. نقل خبرى از کلینى! در حالى که ابومخنف متوفاى 157ق است و کلینى متوفاى 329ق!64
3. دست‏گیرى مسلم بن عقیل در کوفه به این شیوه که گودالى کنده شده و او در گودال افتاد، سپس او را کتف بسته نزد ابن زیاد بردند.65
4. گزارش بازگشت امام حسین علیه‏السلام از راه کربلا به مدینه، هنگام شنیدن خبر کشته شدن مسلم و هانى و پناه بردن حضرت به قبر جدّش پیامبر و گریه کردن وى در آن‏جا!66
5. سوار شدن امام علیه‏السلام بر هفت اسب و فرود آمدن از آن‏ها به سبب توقف و نرفتن آن‏ها به سوى کربلا!67
6. جریان کشته شدن طرماح بن عدى در کربلا با آن‏که وى اساساً در کربلا حضور نداشت.68
7. نسبت دادن برخى از گفته‏ها به امام حسین علیه‏السلام از قبیل: «قد استرحتَ مِنْ همِّ الدنیا و...» و به حضرت زینب همانند: «لیتَنى کنتُ قبل هذا الیوم عمیاء و...» هنگام شهادت حضرت على‏اکبر.69
8. شش ماهه بودن طفل شیرخوار امام علیه‏السلام و این‏که وى سه روز آب نخورده است، و این‏که وقتى تیر به طفل شیرخوار خورد، گوش تا گوش وى بریده شد!70
9. نشستن شمر بر سینه امام علیه‏السلام و گفت‏وگوى حضرت با وى در این باره که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمى‏نوشى تا این‏که ذره ذره مرگ را بچشى.71
10. بریدن سر امام علیه‏السلام از قفا توسط شمر، چرا که از امام حسین علیه‏السلام شنید که جدش پیامبر او را به سگ تشبیه کرده است. و چون شمر هر عضوى را از سر امام قطع مى‏کرد، امام مى‏گفت: وامحمداه، واعلیاه، واحسناه،... !72
4. تظلم الزهراء علیهاالسلام من إهراق دماء آل العباء
رضى بن نبى قزوینى (زنده تا 1134ق) نویسنده تظلم الزهراء من إهراق دماء آل العباء است. تاریخ تألیف آن سال 1118 ق است. نگارنده در مقدمه کتابش گفته است که این اثر، شرح کتاب ملهوف سید بن طاووس است و بیشتر مآخذ آن، منابع بحارالانوار، از قبیل ملهوف، مجالس (امالى) شیخ صدوق، ارشاد شیخ مفید، منتخب طریحى، مثیر الاحزان، مقاتل الطالبیین، مناقب آل ابى‏طالب، تسلیة المجالس سیدمحمد بن ابى‏طالب حسینى و... است.73 ترتیب و تبویب این کتاب، همانند ملهوف، از سه مقدمه و سه مسلک و خاتمه سامان یافته است که هر مسلک و خاتمه، دربردارنده چند مجلس است. مقدمه نخست: برخى از معجزات و کرامات و مکارم اخلاقى و احتجاجات امام حسین علیه‏السلام. مقدمه دوم: برخى از روایات در فضیلت گریستن و تباکى بر آن حضرت و دیگر ائمه علیهم‏السلام. مقدمه سوم: در روایات وارده در آداب عزادارى، به‏ویژه در تاسوعا و عاشورا. اما مسلک اول، در امور پیش از جنگ و شامل شش مجلس است. مسلک دوم، در حوادث کربلا و شهادت امام حسین علیه‏السلام و یاران حضرت که چهار مجلس است. مسلک سوم، اسارت اهل‏بیت (و رفتن به کوفه، شام، گزارش حضور اهل‏بیت علیهم‏السلام در روز اربعین در کربلا و بازگشت آنان به مدینه که داراى چهار مجلس است. خاتمه کتاب بیش از 160 صفحه است که مباحثى همانند رجعت امام حسین علیه‏السلام در عصر حضرت حجت علیه‏السلام، عقوبت و عذاب کُشندگان امام حسین علیه‏السلام، قیام مختار و موضع حاکمان اموى و عباسى در برابر قبر امام حسین علیه‏السلام را دربردارد.
واعظ تبریزى خیابانى افزون بر آن‏که بر برخى از گزارش‏هاى این کتاب خرده گرفته و نویسنده آن را به سبب نقل چنین اخبارى، سرزنش کرده است، گفته است که برخى از استنساخ کنندگان در آن دست برده و دخل و تصرف‏هایى کرده‏اند.74 در تصحیح این کتاب که توسط یکى از محققان صورت گرفته، این سخن خیابانى، نادیده گرفته شده است.
نمونه‏هاى مهم تحریف
1. تأویل آیه کهیعص که به نقل از شیخ صدوق آورده است.75
2. مجروح شدن طرماح بن عدى در روز عاشورا و گزارش او،76 در حالى که اساساً طرماح در کربلا حضور نداشته است.
3. نقل گزارش منتخب طریحى درباره کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین علیه‏السلام و توجیه و تأیید آن.77
4. نقل گزارش مجعول ابن‏شهرآشوب درباره تعارف کردن امام حسین علیه‏السلام و اسبش به یگدیگر بر سر خوردن آب و در نهایت، محرومیت هر دو.78
5. انتساب جملة «اسقونى شربة من الماء فقد نشفت کبدى من الظماء» به امام علیه‏السلام.79
6. زبان حال ذلیلانه و مرثیه بى‏اساس زنان اهل‏بیت علیهم‏السلام بر بالین امام علیه‏السلام.80
7. قصه شیر و فضه.81
8. خبر مسلم جَصّاص (گچ‏کار) و دادن نان، خرما و گردو به کودکان اهل‏بیت علیهم‏السلام.82
9. قصه فاطمه صغرى.83
10. گزارش خواب حضرت سکینه در شام.84
11. قصه پرنده خونین‏بال و شفاى دختر یهودى.85
5. محرق القلوب
محمد مهدى بن ابى‏ذر کاشانى مشهور به نراقى86 (120987 یا 121188) صاحب کتاب محرق القلوب است. وى پدر ملا احمد نراقى صاحب کتاب معراج السعادة و جامع السعادات است. کتاب محرق القلوب که به فارسى نگاشته شده، مفصل و داراى دو مقدمه و بیست مجلس است.89 این اثر چون مطالب تحریف‏آمیز بسیارى دارد، در گذشته مورد استقبال قرار نگرفت و تنها چاپ سنگى شد.
نمونه‏هاى مهم تحریف
1. حضور هاشم بن عتبه مرقال (پسرعموى عمر سعد) در روز عاشورا در کربلا در حالى که یک نیزه هیجده زرعى در دست داشت و کسب اجازه وى از امام علیه‏السلامبراى نبرد با سپاه عمر سعد و گزارش نبرد افسانه‏اى وى.90 حال آن‏که بر اساس گزارش‏هاى معتبر تاریخى، هاشم از اصحاب خاص امیرالمؤنین علیه‏السلام بود که در جنگ صفین پرچم‏دار حضرت بود و با سپاهیان معاویه جنگید تا شهید شد.91
2. حضور سپاه هزار نفرى از شامیان در کربلا به فرماندهى شمعان (شمعون) بن مقاتل.92
3. حکایت زعفر زاهد.93
4. افسانه عروسى حضرت قاسم و کیفیت نبرد افسانه‏اى وى با دشمن.94
5. انتساب جمله «شیر در پستان مادر وى خشکیده، او را جرعه آبى دهید» به امام حسین علیه‏السلام درباره طفل شیرخوار و این‏که طفل یاد شده پس از تیر خوردن، به روى پدر نگاهى کرده و پس از تبسمى، به شهادت رسید.95
6. قصه مرغ خونین‏بال و شفاى دختر یهودى.96
و... .
6. اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات
ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانى دربندى حائرى معروف به فاضل دربندى (م 1285 یا 1286 ق)97 نویسنده کتاب اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات مشهور به اسرار الشهاده است که به تفصیل، حادثه عاشورا را شرح داده است. او این اثر را در 44 مجلس و دوازده مقدمه و یک خاتمه (که خاتمه نیز سه مجلس دارد) نگاشته است. مدت نگارش این اثر، هیجده ماه و تاریخ پایان نگارش آن، روز جمعه، پانزدهم ذى‏قعده سال 1272 بوده است.98
این کتاب ویژگى‏هایى دارد که در این میان، سه ویژگى آن، برجسته به نظر مى‏رسد:
1. تحلیلى بودن آن: نویسنده تنها به تدوین اخبار و توصیف وقایع نپرداخته است، بلکه به سبب آشنایى وى با حکمت و معقولات و داشتن ذهنى خلاق و نقاد، به تحلیل گزارش‏ها و کیفیت جمع بین اخبار معارض، پرداخته است.
2. مجعول و خرافه‏آمیز بودن آن: نویسنده در این اثر، افزون بر آن‏که گزارش‏هاى مجعول بسیارى و در مواردى، خرافه‏آمیز نقل کرده است، دست به توجیه آن‏ها زده و دلایلى براى درستى آن‏ها ساخته است!
3. مفصل بودن آن: این کتاب تا عصر خود، مفصل‏ترین کتاب در تاریخ عاشوراست و تا آن تاریخ، نگاشته‏اى به این تفصیل، فراهم نشده بود.99
دربندى «در اقامه مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام، مواظب و متصلّب و راسخ بود، به نحوى که در بالاى منبر، از شدت گریه، غش مى‏کرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن مى‏کند و لُنگ مى‏بست و خاک بر سر مى‏ریخت و گِل به تن مى‏مالید و به همان هیئت بر منبر مى‏رفت».100
او مؤس یا مروج قمه‏زنى بود. مهدى بامداد در این باره نگاشته است:
او است که تیغ زدن را بر سر... جائز دانست و خود نیز عمل مى‏کرده است و از این تاریخ است که مردم عوام... به تبعیت وى در ایام عاشورا به این عمل دست زده‏اند.101
دربندى چون در گزارش این حادثه، مبناى منحصر به خود را داشته، از نقل مطالب ضعیف و بى‏اساس و در مواردى، موهن، ابایى نداشته است. سخن او درباره چگونگى بهره‏گیرى وى در نگارش اثرش از کتابى که متعلق به یکى از روضه‏خوانان معاصر خود به نام سیدجعفر بوده، در واقع، بیان‏گر مبناى سست و بى‏پایه او در نقل گزارش‏هاى مربوط به تاریخ عاشوراست.102
این اثر به سبب داشتن اخبار و گزارش‏هاى سست و بى‏اساس، از همان آغاز موردِ نقد و خرده‏گیرى معاصران نویسنده و اندیشمندان بعدى قرار گرفته است، چنان‏که حدیث‏شناسان و اندیشمندانى، همانند محدث نورى،103 تنکابنى،104 شیخ آقا بزرگ تهرانى،105 سیدمحسن امین106 و استاد مطهرى107 بر این کتاب، ایرادهاى بسیارى گرفته‏اند.
به گزارش شیخ آقا بزرگ تهرانى، دربندى خود این کتاب را از فصل «مقام وحدة الحسین» در سیزده باب (که هر باب شامل چند مجلس است) ترجمه کرده و به نام ناصرالدین شاه، سعادات ناصرى نام‏گذارى کرد که بارها چاپ شده است.108 هم‏چنین شخصى به نام میرزا محمد حسین بن على‏اکبر این کتاب را به فارسى برگرداند و با عنوان انوار السعادة فى ترجمة اسرار الشهادة در تبریز چاپ کرد.109 به سبب عربى بودن متن اسرار الشهاده و تفصیل آن، دربندى، بعدها مقتلى مختصر و فارسى با نام سرمایه ایمان و جواهر ایقان در ترجمه و شرح اسرار الشهادة110 نوشت که این نیز چاپ شده است.111
شایان توجه است که چاپ قدیم این اثر، مطالب دروغ و خلاف واقع بیشترى دارد، اما در چاپ و تحقیق جدید آن، برخى از مطالب سخیف و سست آن، حذف شده است.112
صرف نظر از مبناى نادرست و غیر علمى نویسنده، از کتابى که به این گستردگى و با این سرعت تألیف شده (چنان‏که گفته شد مفصل‏ترین کتاب درباره امام‏حسین علیه‏السلام تا زمان تألیف آن است و در هیجده ماه نوشته شده است با توجه به امکانات اندک آن روزگار در شناسایى منابع معتبر تا چه رسد به گزینش و استفاده از آن‏ها) نمى‏توان انتظار دقت و موشکافى علمى در گزینش صحیح و ارائه گزارش‏هاى معتبر در نقل حادثه عاشورا داشت.
برخى از نمونه‏هاى تحریف
این اثر به سبب تفصیل بسیار آن، گزارش‏هاى مجعول، موهن، عجیب و افسانه‏اى دارد، چندان‏که گزارش فهرست‏وار اخبار و روایات مجعول این کتاب خود چند صفحه از این نوشتار را دربرگرفته و از حوصله این نوشتار خارج است، از این رو، تنها به چند مورد ذیل اکتفا مى‏شود:
1. گزارش عجیب و غیر قابل پذیرش کیفیت خروج امام حسین علیه‏السلام به همراه خاندانش از مدینه با چهل محمل حریر و دیباج، همانند حاکمان و پادشاهان!113
2. گزارش افسانه‏اى و خیالى آمار لشکر عمر سعد مبنى بر 1600000 نفر114 و در جاى دیگر، 460 هزار نفر و کشته شدن 330 هزار از آنان به دست امام‏حسین علیه‏السلامو 25 هزار نفر به دست حضرت عباس (به جز مجروحان) و 25 هزار نفر به دست دیگر بنى‏هاشم و جان سالم بدر بردن تنها 80 هزار نفر از آنان!!!115 وى در جاى دیگر، تعداد کشته‏هاى دشمن را به دست امام حسین علیه‏السلام، به چهارصد هزار نفر و تعداد سپاه را به پانصد هزار نفر رسانده است!!!116
3. هفتاد117 یا هفتاد و دو ساعت بودن روز عاشورا !!!118
4. امتناع حضرت عباس از این‏که امام حسین علیه‏السلام او را به خیمه‏گاه ببرد، چرا که به سکینه دختر امام علیه‏السلام، وعده آوردن آب داده، اما نتوانسته است به آن عمل کند!119
5. یاد کردن از افرادى به عنوان یاران امام حسین علیه‏السلام یا افراد سپاه عمر سعد که در هیچ منبع معتبرى نام آنان یافت نمى‏شود، از جمله عبداللّه‏ بن شقیق،120 اسحاق بن مالک اشتر،121 کثیر بن یحیى انصارى،122 مارد بن صدیف تغلبى،123 غلامى به نام «مبارک»،124 مسعود هاشمى125 و...!
6. افسانه ساربان امام علیه‏السلام!126
7. افسانه قیام دخترى به نام «دُرَّة الصدف» در حلب به انگیزه خون‏خواهى امام حسین علیه‏السلام و باز پس‏گیرى سرهاى شهدا و آزاد کردن اسرا از چنگال مأموران یزید هنگام بردن اسرا و سرها به شام و...!127
و... .
7. الدمعة الساکبه
محمدباقر بهبهانى (م 1285 ق) نویسنده این کتاب است. وى زندگانى ائمه علیهم‏السلام را در چند جلد نگاشته است که دو جلد (جزء چهارم و پنجم) آن در چهارده فصل، اختصاص به امام حسین علیه‏السلام و عاشورا دارد. او از شاگردان و مریدان فاضل دربندى بوده و در این کتاب از او به «قال الفاضل» تعبیر کرده است.
واعظ تبریزى خیابانى، از این نویسنده ستایش کرده و به نقل از شیخ محمود عراقى در کتاب دار السلام فیمن فاز بسلام الامام درباره او گفته است:
ذکر مصائب مى‏نمود به طورى که در آن عصر و بلد (نجف) متعارف بود از کتاب‏هاى مقتل فارسى مثل روضة الشهداء و محرق القلوب و مانند این‏ها کتابى به دست مى‏گرفت و مى‏خواند و چون نیت خالص بود، تأثیرى تمام مى‏نمود. در عبارات عربیه دستى نداشت، زیرا که او را سواد عربى درستى نبود.128
بهبهانى در نقل گزارش عاشورا، از کتاب منتخب طریحى بسیار بهره برده است. منابع دیگر او عبارت‏اند از: بحارالانوار، عوالم العلوم، تظلّم الزهراء، مسند البتول، تذکار الحزین، جامع الاخبار، نورالعین، مهیّج الاحزان، معدن البکاء او المصائب، مقتل منسوب به ابومخنف و تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه‏السلام.
مواردى از تحریف
1. سخنان امام حسین علیه‏السلام پس از شهادت حضرت عباس و طلب آب براى طفل شیرخوار و اجابت حضرت على‏اکبر.129
2. نقل محرّف منسوب به امام حسین علیه‏السلام خطاب به حضرت على‏اکبر: «یا ولدى، أما أنت فقد استرحتَ من کرب الدنیا و غمها...».130
3. انتساب گفت‏وگوى امام حسین علیه‏السلام با سکینه به شیخ مفید درباره شهادت حضرت على‏اکبر و امر کردن حضرت، سکینه را به صبر.131
4. گزارش نامعتبر چگونگى رفتن حضرت عباس به میدان و شهادت وى.132
5. تعلیل غیر قابل پذیرش به جا ماندن بدن حضرت عباس در محل شهادتش.133
8. ناسخ التواریخ
میرزا محمدتقى لسان‏الملک مشهور به سپهر کاشانى (1216 ـ 1297ق) یک دوره تاریخ از زمان حضرت آدم تا روزگار خویش را نوشت و بخشى از این اثر را به شرح حال مفصل امام حسین علیه‏السلام اختصاص داد. تاریخ نگارش این جلد از کتاب، در عهد ناصرالدین شاه و سال 1290 ـ 1291 ق بوده است.134 از آن‏جا که هدف او از نگارش چنین کتابى ـ چنان‏که نام پرادعاى کتابش بر این امر دلالت دارد ـ این بوده که خواننده نیازى به کتاب‏هاى دیگر نداشته باشد، مطالب سست و بى‏پایه در آن بسیار راه یافته است. به همین دلیل و نیز از آن‏جا که نویسنده دربارى بوده، این اثر نه‏تنها در مجامع علمى از آن استقبال نشد، بلکه برخى مطالعه آن را جایز ندانسته‏اند.135 با این حال این نگاشته تا چند دهه، از آثار مورد استفاده عامه مردم و خطبا و اهل منبر بود.
برخى از نمونه‏هاى تحریف
1. تأویل کهیعص.136
2. گزارش پراکنده شدن سپاه امام حسین علیه‏السلام در شب عاشورا و تنها ماندن خویشاوندان و خاصان حضرت.137
3. ترجمه نادرست واژه «مُسنّاة» به شتر!138
4. گزارش افسانه‏اى طرماح بن عدى از بازگشت سر امام علیه‏السلام به تن و دیدن پیغمبر در قتلگاه! و... با این‏که وى از شهدا نبود و تنها در میانه راه با امام دیدارى داشته و پیش از رسیدن وى به کربلا، خبر شهادت امام را شنید و برگشت.139
5. بیان جمله: «شیر در پستان مادرش خشک شده است» هنگام درخواست آب از سپاه عمر سعد توسط امام حسین علیه‏السلامبراى سیراب کردن طفل شیرخوار.140
6. نقل گزارش ابن شهرآشوب درباره تعارف امام حسین علیه‏السلام و اسبش به یکدیگر بر سر آب خوردن...!141
7. نشستن شمر بر سینه امام علیه‏السلام و گفت‏وگوى حضرت با وى در این باره که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمى‏نوشى تا این‏که ذره‏ذره مرگ را بچشى.142
8. جریان مسلم جَصّاص (گچ‏کار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به کودکان اهل‏بیت علیهم‏السلام و... .143
9. قصه فاطمه صغرى.144
10. رؤاى سکینه در شام.145
9. تذکرة الشهداء
ملاحبیب‏اللّه‏ شریف کاشانى146 (م1340 ق) از جمله علماى برجسته عهد قاجار است که تألیفات بسیارى در علوم مختلف دارد، از جمله این نگاشته‏ها، کتاب مفصل تذکرة الشهداء در تاریخ عاشوراست. اثر یاد شده، اخبار و گزارش‏هاى ضعیف و مخدوشى دارد که سبب تحریف در سیماى واقعه عاشورا شده است.
نمونه‏هایى از تحریف
1. حضور چهارصد نفر از مفتى‏هایى که فتوا به قتل امام حسین علیه‏السلام داده بودند در کربلا، از جمله ظفر بن ملجم و انداختن عصا به سوى امام علیه‏السلام به جاى استفاده از نیزه و شمشیر!!!147
2. افتادن دست‏هاى بریده و مشک پاره حضرت عباس روى خاک و بوسیدن دست‏هاى بریده توسط امام حسین علیه‏السلام.148
3. نشان دادن سپر خونین حضرت عباس به مادرش ام‏البنین توسط حضرت زینب و بى‏هوش شدن وى.149
4. درخواست سکینه از پدرش امام حسین علیه‏السلام براى پیاده شدن از اسب و نوازش او هم‏چون یتیمان و پذیرش این درخواست از سوى امام حسین علیه‏السلام.150
5. دادن یک رشته مروارید از سوى امام حسین علیه‏السلام به یکى از لشکریان دشمن به این سبب که هنگام بیرون آمدنش از خانه، دخترش به او گفت که از این سفر برایش سوغات بیاورد!151
6. خوددارى ذوالجناح از راه رفتن هنگام سوارشدن امام علیه‏السلام بر آن، مگر آن‏که در قیامت حضرت بر او سوار شده و امت گناه‏کار را شفاعت کند!152
10. معالى السبطین فى احوال السبطین الامامَیْن الحسن علیه‏السلام و الحسین علیه‏السلام
محمدمهدى حائرى مازندرانى (1300 ـ 1385 ق) نویسنده کتاب معالى السبطین فى احوال الحسن علیه‏السلام و الحسین علیه‏السلام، هرچند این کتاب را در شرح حال امام حسن علیه‏السلامو امام حسین علیه‏السلام نگاشته، اما بیشترین آن را به زندگى امام حسین علیه‏السلاماختصاص داده است. او در نگارش این اثر، از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد، از جمله روضة الشهداء، منتخب طریحى، مقتل الحسین منسوب به ابومخنف، مدینة المعاجز، ناسخ التواریخ، اسرار الشهادات، تظلم الزهراء و... بهره برده که طبیعتاً در نگاشته او تحریفات زیادى راه یافته است.
برخى از نمونه‏هاى تحریف
1. تأویل کهیعص.153
2. انتساب سخن: «یا ولدى، اَما انت یا بنُىّ، فقد استرحتَ من همّ الدنیا و غمها...» به امام حسین علیه‏السلام وقتى با بدن بى‏جان حضرت على‏اکبر علیه‏السلام روبه‏رو شد.154
3. نسبت دادن سخن: «لیتنى کنت قبل هذا الیوم عمیاء...» به حضرت زینب علیهاالسلامهنگام روبه‏رو شدن با جنازه حضرت على‏اکبر.155
4. حضور لیلا در کربلا و خارج شدن وى از خیمه با پاى برهنه و سر برهنه هنگام شهادت على‏اکبر!!156
5. بریدن سر امام علیه‏السلام از قفا توسط شمر، چرا که حضرت به شمر گفت که شمشیر جاى بوسیدن پیامبر را نخواهد برید. و چون شمر هر رگ و استخوانى را از سر حضرت قطع مى‏کرد، امام علیه‏السلام مى‏گفت: واجداه، واابالقاسماه... !!!157
6. افسانه ساربان امام علیه‏السلام.158
7. قصه پرنده خونین‏بال و شفاى دختر یهودى.159
11. نورالعین فى مشهد الحسین علیه‏السلام
این کتاب به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن مهران شافعى اشعرى معروف به ابواسحاق اسفراینى(م 417 یا 418 ق) منسوب است. این اثر بدون فصل‏بندى و عنوان‏بندى است. نویسنده براى گزارش‏هاى خود سند ارائه نکرده و تنها هر گزارش را با تعبیر «قال الراوى» آغاز کرده است، از این رو ساختار نگارشى آن شبیه داستان، و عامه‏پسند است. برخى از محققان بر این باورند که کتاب یاد شده، ساختگى و منسوب به اسفراینى است، چراکه اسلوب نگارش آن با نوشته‏هاى قرن چهارم، سازگارى ندارد.160 در تأیید این سخن، باید گفت که نگارنده با مراجعه به متن کتاب و بررسى برخى از مطالب آن، عبارتى درباره محل دفن سر امام حسین علیه‏السلامیافت که گمانش را درباره متأخر بودن این اثر، به یقین تبدیل کرد و آن عبارت چنین است: «و روى عن طائفة الفاطمیة الذى حکموا مصر، انّ الرأس وصلت الیهم و دفنوها فى مشهد المشهور»،161 زیرا بر اساس گزارش‏هاى مورخان تاریخ فاطمیان، انتقال سر از عسقلان به مصر و دفن آن در قاهره مصر و ساختن بناى باشکوه بر آن، پس از سال 548، یعنى 130 سال پس از مرگ اسفراینى بوده است!162 چنان‏که گزارش شده است که طلائع بن رُزَّیک وزیر شیعى خلیفه فاطمى فائز باللّه‏، پس از انتقال سر به قاهره در سال 549 ق، بناى باشکوهى بر آن ساخت.163
اما درباره اعتبار و ارزش گزارش‏هاى این کتاب، باید گفت که بسیارى از گزارش‏ها و مطالب آن ضعیف، جعلى وسخیف است و نزد محققان، هیچ اعتبارى ندارد، چنان‏که شهید قاضى طباطبایى این کتاب را «از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد»164 و «مجعوله و ضعیفه و مجهول المؤف»165 دانسته و بر این باور است که «مقتل اسفراینى پر از جعلیّات و نقلیّات قصه‏سرایان است».166
نکته آخر آن‏که اگر در انتساب این کتاب به اسفراینى تردید نکنیم، باید دانست که او یک سنى اشعرى‏مسلک بوده و به اعتقاد صاحب ابن عبّاد، او یک آتش سوزنده‏اى بود،167 از این رو نمى‏توان به مطالب این کتاب اعتماد کرد.
برخى از موارد تحریف
1. آمدن گروهى از فرشتگان و نیز جنّیان مؤن براى یارى امام حسین علیه‏السلام هنگام خروج حضرت از مدینه و نپذیرفتن ایشان.168
2. گزارش‏هاى نادرست و محرف از جریان قیام مسلم در کوفه، از جمله پیشنهاد ترور ابن زیاد توسط هانى هنگام آمدن ابن زیاد به منزل هانى براى عیادت وى و عدم اقدام مسلم به ترور به این علت که یک منادى، او را از این کار بازداشته است،169 و درخواست آب از سوى مسلم بن عقیل از طوعه زنِ پناه دهنده وى، جهت وضوساختن و خواندن دو رکعت نماز و دعاکردن پیش از دست‏گیرى170 و کشته‏شدن 1100 نفر از سپاه 2800 نفرى ابن زیاد توسط مسلم پیش از دست‏گیرى وى!!!171
3. رفتن امام حسین علیه‏السلام با اسبش کنار فرات و تعارف کردن آب به یکدیگر و...!172
4. کشته شدن 1600 نفر به دست امام حسین!173
5. نشستن شمر روى سینه امام علیه‏السلام و گفت‏وگوى حضرت با وى در این باره که شمر گناه بزرگى را مرتکب مى‏شود و این‏که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمى‏نوشى تا این‏که ذره‏ذره مرگ را بچشى.174
6. افسانه نان دادن کوفیان به اطفال اسیر.175
و... .
مقتل‏نگارى و نگاشته‏هاى عاشورا در عصر کنونى (سده اخیر)
گفتنى است در صد سال اخیر، مقتل‏نویسى نیز هم‏چنان مورد توجه مورخان و نویسندگان مسلمان بوده است. البته ویژگى برجسته نگاشته‏هاى این عصر، آن است که در کنار برداشت عاطفى و احساسى که هم میراث نگاشته‏هاى گذشته است و هم مقتضاى این واقعه بزرگ، برداشت سیاسى نیز از حرکت امام علیه‏السلام و توجه به بُعد ظلم‏ستیزى واقعه عاشورا، مورد تأکید تاریخ‏نگاران عاشورا قرار گرفته که یکى از مهم‏ترین عوامل این روآورى، درگیر شدن شیعیان با سیاست و در نتیجه، مبارزه و ظلم‏ستیزى آنان با حاکمان وقت بوده است. به تعبیر دیگر، در این دوره، نگاشته‏هاى مربوط به این واقعه، متأثر از شرایط و مقتضیات حاکم، به‏ویژه جنبش عدالت‏خواهى و مشروطه‏طلبى که روح بیدارى و آزادمنشى را در ایرانیان دمید، برداشت سیاسى از واقعه عاشورا را رقم زد و این برداشت، به‏ویژه در محافل مذهبى تجددخواه و نوگرا جایگاه خاصى یافت و از آن زمان تاکنون، این برداشت، در کنار برداشت عاطفى و احساسى از این حادثه، دو قرائت مهم از حادثه عاشورا به حساب مى‏آیند. مطالعه و بررسى در این باره افزون بر آن‏که در حوصله این نوشتار نیست، مجال دیگرى را مى‏طلبد.
بى‏شک این میزان نگاشته درباره یک روى‏داد تاریخى، اهمیت بسیار و تأثیر شگرف آن را در هر عصرى نشان مى‏دهد و حیات جاودانه امام‏حسین علیه‏السلام و یارانش را مى‏نمایاند.
نتیجه گیرى
از آنچه نگاشته شد مى‏توان این نتیجه را گرفت که مقاتل و منابع تاریخ عاشورا را مى‏توان به دو دسته کلى معرفى کرد:
دسته نخست، آثارى که از قرن دوم تا هفتم نگاشته شده که به اعتبار میزان قدمت، اعتبار و اتقان گزارش‏هاى آن‏ها، از ارزش و اعتبار، برخوردار هستند. اما درباره اعتبار گزارش‏هاى دسته دوم که از قرن هشتم تا عصر حاضر به رشته تحریر درآمده‏اند، باید گفت آن دسته از گزارش‏هایى که منابع یاد شده، از منابع کهن نقل کرده‏اند، قابل اعتناست، اما گزارش‏هایى که مستند به مأخذ کهن نیست اعتبار نداشته و نباید به آن‏ها اعتنا کرد. افزون بر این، برخى از نویسندگان در قرن‏هاى معاصر با انگیزه‏هاى گوناگون، دست به نگارش آثارى زده‏اند که سیمایى وارونه و تحریف‏آمیز از حادثه عاشورا ارائه کرده‏اند. برخى از گزارش‏هاى آثار یاد شده چنان در مجالس و محافل عزادارى و سوگوارى شیعه، تبلیغ و ترویج شده است که به عنوان باورهاى مسلم شیعه و به‏ویژه ایرانیان در عصر حاضر، درباره واقعه عاشورا درآمده است. از این رو از این منابع در این نوشتار، به «منابع تحریف‏گستر» یاد شد.
منابع
1. آقا بزرگ تهرانى، محسن بن على بن محمد رضا، الذریعه الى تصانیف الشیعه، بیروت، دار الاضواء، 1403 ق.
2. ابن خلکان، احمد بن محمد بن ابراهیم بن ابى‏بکر، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار الثقافه، [بى‏تا].
3. ابن عساکر دمشقى، ابوالقاسم، على بن حسن بن هبة اللّه، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الفکر، 1415 ق.
4. ابن عساکر دمشقى، تبیین کذب المفترى، تحقیق احمد حجازى سقّا، چاپ اول: بیروت، دار الجیل، 1416 ق.
5. ابن کثیر دمشقى، ابوالفداء اسماعیل، البدایة والنهایه، تحقیق و تعلیق مکتب تحقیق التراث، بیروت، مؤسة التاریخ العربى، [بى‏تا].
6. استورى، چارلز آمبروز، ادبیات فارسى بر مبناى تألیف استورى، ترجمه یو. ا. برگل، ترجمه (فارسى) یحیى آرین‏پور و دیگران، تهران، مؤسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1362.
7. اسفراینى، ابواسحاق، نورالعین فى مشهد الحسین، تونس، مطبعة المنار، [بى‏تا].
8. اسفندیارى، محمد، کتاب‏شناسى تاریخى امام حسین علیه‏السلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380.
9. اسماعیل پاشا بغدادى، هدیة العارفین، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1951 م.
10. اشراقى (معروف به ارباب)، میرزا محمد، الاربعین الحسینیه، چاپ دوم: تهران، اسوه، 1379.
11. اعتمادالسلطنه، محمدحسن‏خان، المآثر و الآثار، (چاپ شده در جلد اول کتاب چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهى ناصرالدین شاه)، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، 1380.
12. افندى اصفهانى، میرزا عبداللّه‏، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق احمد حسینى، قم، [بى‏نا]، 1401 ق.
13. المختار من مقتل بحارالانوار: «عرض وثائقى موجز لأحداث ثورة الحسین علیه‏السلام»، به اهتمام محسن اراکى، چاپ اول: مجمع الفکر الاسلامى، 1411ق.
14. امین عاملى، سیدمحسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دار التعارف، 1403 ق.
15. امینى نجفى، عبدالحسین، الغدیر، چاپ پنجم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1372.
16. بامداد، مهدى، شرح حال رجال ایران، تهران، کتابفروشى زوار، 1371.
17. بهبهانى، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعة الساکبه، بیروت، مؤسة الاعلمى للمطبوعات، 1409ق.
18. تنکابنى، میرزا محمد، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بى‏تا].
19. جعفریان، رسول، تأملى در نهضت عاشورا، قم، انتشارات انصاریان، 1381.
20. جعفریان، رسول، «ملاحسین واعظ کاشفى و روضه‏الشهداء»، چاپ شده در: مقالات تاریخى، ج 1، قم، نشر الهادى، 1375.
21. جعفریان، رسول، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضه‏الشهداء»، آینه پژوهش، سال ششم، 1374 ش، شماره 33.
22. حائرى مازندرانى، محمدمهدى، معالى السبطین فى احوال السبطین الامامَیْن الحسن و الحسین علیهماالسلام، تبریز، افست مطبعه مصباحى، [بى‏تا].
23. حُرّ عاملى، محمد بن حسن، امل الآمل، تحقیق سیداحمد حسینى، بغداد، مکتبة الاندلس، 1404 ق.
24. حسینى موسوى حائرى کرکى، سیدمحمد بن ابى‏طالب، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، تحقیق فارس حسّون کریم، قم، مؤسة المعارف الاسلامیه، 1418 ق.
25. دائره‏المعارف بزرگ اسلامى، زیر نظر سیدکاظم موسوى بجنوردى، چاپ اول: تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1370.
26. دربندى حائرى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، تهران، منشورات اعلمى، [بى‏تا].
27. ـــــــــــ، جواهر الایقان و سرمایة ایمان، [بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا].
28. ـــــــــــ، ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانى (مشهور به فاضل دربندى)، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادى و عباس ملاعطیه جمرى، بحرین، شرکة المصطفى للخدمات الثقافیه، 1415 ق.
29. ذهبى، شمس‏الدین محمد بن احمد بن عثمان، سِیَر أعلام النُبَلاء، تحقیق جمعى از محققان، بیروت، مؤسة الرساله، 1413 ق.
30. رفاعى، عبدالجبار، معجم ما کتب عن الرسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل البیت، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371.
31. سُبکى، تاج‏الدین ابى‏نصر عبدالوهاب بن على، طبقات الشافعیة الکبرى، تحقیق عبدالفتاح محمد حلو و محمود احمد طناحى، قاهره، دار الکتب العربیه، [بى‏تا].
32. سپهر کاشانى، میرزا محمد تقى لسان الملک، ناسخ التواریخ، قم، انتشارات کتابفروشى محمدى، [بى‏تا].
33. شوشترى، محمدتقى، الاخبار الدخیله، تهران، مکتبة الصدوق، 1390 ق.
34. طباطبایى، سیدعبدالعزیز، اهل البیت فى المکتبة العربیة، قم، مؤسة آل البیت لإحیاء التراث، 1417 ق.
35. طریحى، فخرالدین (مشهور به الفخرى)، المنتخب فى جمع المراثى و الخطب، تصحیح نضال على، چاپ اول: بیروت، مؤسة الاعلمى للمطبوعات، 1424 ق.
36. ـــــــــــ، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1367.
37. قاضى طباطبایى، سیدمحمدعلى، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء، چاپ سوم: قم، بنیاد علمى و فرهنگى شهید آیت‏اللّه‏ قاضى طباطبایى، 1368.
38. قزوینى، رضى بن نبى، تظلم الزهراء علیهاالسلام من إهراق دماء آل‏العباء، چاپ سوم: قم، منشورات الرضى، 1405ق.
39. قمى، عباس، الکنى و الالقاب، تقدیم محمدهادى امینى، تهران، مکتبة الصدر، [بى‏تا].
40. کاشفى، کمال‏الدین حسین بن على، روضة الشهداء، تصحیح عقیقى بخشایشى، قم، نشر نوید اسلام، 1381 و تهران، اسلامیه، 1341.
41. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسة الوفاء، 1403 ق.
42. ـــــــــــ، جلاء العیون، چاپ اول: تهران، انتشارات رشیدى، 1362.
43. مشار، خان بابا، فهرست کتاب‏هاى چاپى فارسى، تهران، انتشارات علمى، 1347.
44. مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، چاپ چهارم: قم، صدرا، 1364.
45. معتمدالدوله، فرهاد میرزا، قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار، تصحیح و حواشى سیدمحمود محرمى زرندى، تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1377 ق.
46. معروف حسنى، هاشم، الموضوعات فى الآثار و الاخبار، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1407 ق.
47. منزوى، احمد، فهرستواره کتاب‏هاى فارسى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1376.
48. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، [بى‏جا]، مؤسة العربیة الحدیثه، 1382 ق.
49. موحدى، عبداللّه‏، ملاحبیب‏اللّه‏ شریف کاشانى «فقیه فرزانه»، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1376.
50. موسوى خوانسارى، محمدباقر، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، تحقیق اسماعیل اسماعیلیان، قم، مکتبه اسماعیلیان، [بى‏تا].
51. نراقى، محمدمهدى، محرق القلوب، (چاپ سنگى)، [بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا].
52. نواب صفا، اسماعیل، شرح حال فرهاد میرزا معتمدالدوله، چاپ اول: [بى‏جا]، انتشارات زوار، 1366.
53. نورى، میرزا حسین، لؤؤو مرجان، چاپ دوم: تهران، انتشارات فراهانى، 1364.
54. نویرى، شهاب‏الدین احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فى فنون الادب، تحقیق عبدالمجید ترحینى و عماد على حمزه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420 ق.
55. واعظ تبریزى خیابانى،على، وقائع الایام فى تتمة محرم الحرام، تهران، اسلامیه، 1380.
56. یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قم، مکتبة آیه‏اللّه‏ المرعشى النجفى، 1410 ق.

--------------------------------------------------------------------------------

1. براى آگاهى از فهرست این نگاشته‏ها، ر. ک: الذریعة الى تصانیف الشیعه، به‏ویژه ج 22؛ عبدالجبار رفاعى، معجم ما کتب عن الرسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل البیت علیهم‏السلام، ج 7 و 8 و محمد اسفندیارى، کتابشناسى تاریخى امام حسین علیه‏السلام.
2. ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج 8، ص 156ـ230.
3. همان، ص 206، 216 و 218 ـ 219.
4. همان، ص 218.
5. همان، ص 217.
6. همان، ص 173.
7. همان، ص 174 و 183.
8. یوسف رحیم‏لو، «ابن کثیر»، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج4، ص 511.
9. ابن کثیر، همان، ج 8، ص 220 ـ 221.
10. همان، ص 160.
11. همان، ص 220.
12. همان.
13. همان، ص 219.
14. حسینى موسوى حائرى کرکى، تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 1، ص 212.
15. همان، ج1، ص 50.
16. همان، ج 12، ص 148.
17. مجلسى، بحار الانوار، ج1، ص 21 و آقا بزرگ تهرانى، الذریعه، ج 22، ص 27.
18. حسینى موسوى حائرى کرکى، همان، ج1، ص 51 ـ 52.
19. مجلسى، همان، ج45، ص 409.
20. همان، ص 41 ـ 42.
21. همان، ص 316 ـ 319.
22. همان، ص 191 ـ 193.
23. همان، ص 193 ـ 194.
24. خان بابا مشار، فهرست کتاب‏هاى چاپى فارسى، ج4، ص 4630.
25. چاپ اول، مجمع الفکر الاسلامى، محرم 1411، 174 صفحه رقعى.
26. مجلسى، جلاءالعیون، ص 262 - 447.
27. براى نمونه، ر.ک: همان، ص370، 371، 374، 376، 377 و 387.
28. براى آگاهى بیشتر درباره زندگى و شرح حال او، ر. ک: اسماعیل نواب صفا، شرح حال فرهاد میرزا معتمدالدوله.
29. میرزا معتمدالدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، مقدمه عمادزاده، ص 4 و مقدمه نویسنده، ص 8.
30. همان، ص 5 ـ 6.
31. همان، ص 8.
32. این فهرست بر اساس نسخه چاپ انتشارات اسلامیه است.
33. حسین بن على واعظ کاشفى، روضة الشهداء، ص 19.
34. همان، ص 23.
35. همان.
36. همان، ص 441. از جمله اخیر دانسته مى‏شود که این اثر پیش از محرم 847، یعنى در سال 846 نگاشته شده است که اگر به این تاریخ، 61 سال افزوده شود، 907 مى‏شود، نه 908 چنان‏که بسیارى گفته‏اند.
37. براى آگاهى بیشتر درباره شرح حال، مذهب و نیز کتاب روضة الشهداء کاشفى، ر. ک: رسول جعفریان، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضة الشهداء»، چاپ شده در: مقالات تاریخى، ج1، ص 167 ـ 210. این مقاله قبلاً در این دو منبع با تفاوت در عنوان آن آمده است: 1. آینه پژوهش، سال ششم، 1374 ش، شماره 33، ص 20 به بعد. 2. تأملى در نهضت عاشورا، از همین نویسنده، ص 319 ـ 359 و هم‏چنین ر.ک: محمد اسفندیارى، کتابشناسى تاریخى امام حسین علیه‏السلام، ص 88 ـ 93.
38. میرزا عبداللّه‏ افندى اصفهانى، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص 186.
39. همان، ج2، ص 190.
40. رسول جعفریان، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضه‏الشهداء»، همان، ص 354.
41. همان.
42. محمد اسفندیارى، همان، ص 92.
43. خوانسارى، روضات الجنات، ج3، ص 230.
44. براى آگاهى از نسخه‏ها، تلخیص‏ها و ترجمه‏هاى این کتاب، ر. ک: چارلز آمبروز استورى، ادبیات فارسى بر مبناى تألیف استورى، ج 2، ص 903 ـ 912 و احمد منزوى ، فهرستواره کتاب‏هاى فارسى، ج3، ص 1661 ـ 1664.
45. واعظ کاشفى، همان، ص 271ـ304.
46. همان، ص 282.
47. همان، ص 354ـ388.
48. همان، ص 400ـ410.
49. همان، ص 431 ـ 432.
50. همان، ص 447 ـ 449.
51. همان، ص 459 ـ 462.
52. درباره نسب، سال تولد و وفات، شخصیت و آثار طریحى، ر. ک: مجمع البحرین، ج 1، ص 186، مقدمه. محقق یاد شده در این مقدمه، منابعى که به ترجمه و شرح حال طریحى پرداخته‏اند، فهرست کرده است که برخى از آن‏ها عبارت‏اند از: افندى، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 332 ـ 335؛ خوانسارى، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، ج5، ص 349 ـ 353 و محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج 2، ص 448.
53. بنا به گزارش شیخ حر عاملى، طریحى، نگاشته دیگرى با عنوان مقتل الحسین علیه‏السلام داشته که غیر از کتاب منتخب وى است محمدحسن حُرّ عاملى، امل الآمل، ج 2، ص 215. این کتاب مخطوط و چاپ نشده است و شیخ آقا بزرگ، نسخه‏اى از آن را در کتابخانه محمدعلى خوانسارى در نجف، دیده است (الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج22، ص27).
54. محدث نورى، لؤؤو مرجان، ص 183 ـ 184؛ میرزا محمد اشراقى معروف به ارباب، الاربعین الحسینیه، ص 14، 56 و 208.
55. طریحى، المنتخب فى جمع المراثى و الخطب، ص 37 و 280.
56. همان، ص 22، 200، 263 و 388.
57. همان، ص 451.
58. همان، ص 372 ـ 375.
59. همان، ص 463.
60. همان، ص 90 ـ 92.
61. همان، ص 322 ـ 323.
62. همان، ص 464 ـ 465.
63. ابومخنف، مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 2.
64. همان، ص 7.
65. همان، ص 35.
66. همان، ص 39.
67. همان، ص 48 ـ 49.
68. همان، ص 72.
69. همان، ص 82 ـ 83.
70. همان، ص 83.
71. همان، ص 92.
72. همان، ص 93.
73. رضى بن نبى قزوینى، تظلم الزهراء من اهراق دماء آل العباء، ص 6.
74. واعظ تبریزى، خیابانى، وقایع الایام فى تتمة محرم الحرام، ج4، ص 112 ـ 121.
75. رضى بن نبى قزوینى، همان، ص 87. محققان معاصر به تفصیل، به نقد این خبر پرداخته‏اند (محمدتقى شوشترى، الاخبار الدخیله، ج1، ص 96 ـ 104 و هاشم معروف حسنى، الموضوعات فى الآثار و الاخبار، ص 247 ـ 249).
76. رضى بن نبى قزوینى، همان، ص 227.
77. همان، ص 208.
78. همان، ص 207.
79. همان، ص 206 و 219.
80. همان، ص 218 ـ 223.
81. همان، ص 226.
82. همان، ص 249 ـ 250.
83. همان، ص 283 ـ 284.
84. همان، ص 276 ـ 278.
85. همان، ص 233 ـ 235.
86. درباره شخصیت و آثار نراقى، ر. ک: میرزا محمد تنکابنى، قصص العلماء، ص 132 ـ 133.
87. شیخ آقا بزرگ تهرانى، الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج 20، ص 149.
88. اسماعیل پاشا بغدادى، هدیة العارفین، ج 2، ص 351.
89. نراقى، محرق القلوب، ص 2.
90. همان، ص 118 ـ 119.
91. نصر بن مزاحم منقرى، وقعة صفین، ص 193 و353.
92. نراقى، همان، ص 118.
93. همان، ص 152.
94. همان، ص 126 ـ 130.
95. همان، ص 149.
96. همان، ص 108.
97. محمدحسن‏خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ص 139 و شیخ آقا بزرگ تهرانى، همان، ج 11، ص 139 و 279.
98. فاضل دربندى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، ج3، ص 919.
99. محمد اسفندیارى، همان، ص 111.
100. میرزا محمد تنکابنى، همان، ص 109.
101. مهدى بامداد، شرح حال رجال ایران، ج4، ص 138.
102. فاضل دربندى، همان، ج2، ص 305 ـ 306.
103. میرزا حسین نورى، همان، ص 167 ـ 169 و 195.
104. میرزا محمد تنکابنى، همان، ص 108.
105. آقابزرگ تهرانى، همان، ج 2، ص 279.
106. سیدمحسن امین عاملى، اعیان الشیعه، ج2، ص 88.
107. شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج 1، ص 55.
108. آقابزرگ تهرانى، همان، ج 2، ص 279 و ج 12، ص 179 ـ 180.
109. همان، ج2، ص 429.
110. همان، [بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا]، دیباچه کتاب، ص 3. اما ناشر در آغاز کتاب، نام آن را جواهر الایقان و سرمایه ایمان نهاده است.
111. همان، ج 5، ص 264.
112. همان، ج1، ص 29. براى نمونه در چاپ قدیم (تهران، منشورات اعلمى، [بى‏تا])، مجلس دهم، ص 345، دربندى، آمار سپاه دشمن را به نقل از مقتل ابن عصفور بحرانى، 460 هزار گفته که 330 هزار نفر آن به دست امام حسین علیه‏السلام، 25 هزار نفر (غیر از مجروحان) به دست حضرت عباس و 25 هزار نفر دیگر به دست سایر بنى‏هاشم کشته شدند و تنها از لشکر عمر سعد هشتاد هزار نفر باقى ماند. اما به سبب افسانه بودن این گزارش در چاپ جدید (ج2، ص 545) حذف شده است.
113. فاضل دربندى، همان، ج2، مجلس دهم، ص 628 ـ 629.
114. همان، ج3، مجلس سیزدهم، ص 43.
115. همان، ص 345، چاپ قدیم. چنان‏که گفته شد، این نقل در چاپ جدید این اثر، حذف شده است (همان، ج2، ص 545).
116. همان، ج 3، مجلس سیزدهم، ص 39.
117. همان، ص 43.
118. همان، ص 40.
119. همان، ج2، ص 504.
120. همان، ص 275.
121. همان، ص 284.
122. همان، ص 291.
123. همان، ص 499.
124. همان، ص 299.
125. همان، ص 298.
126. همان، ج3، ص 157 ـ 162.
127. همان، مجلس بیست و هشتم، ص 445 ـ 450.
128. واعظ خیابانى، وقائع الایام فى تتمة محرم الحرام، ج4، ص 25.
129. محمدباقر بن عبدالکریم بهبهانى، الدمعة الساکبه، ج 4، ص 327.
130. همان، ص 331.
131. همان، ص 332.
132. همان، ص 322 ـ 323.
133. همان، ص 324.
134. چراکه وى در جایى از کتاب گفته است: «اکنون که تاریخ هجرى به هزار و دویست و نود و یک مى‏رود» همان، ج6، ص 361 .
135. سیدمحمدعلى قاضى طباطبایى، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام، ص 178.
136. سپهر کاشانى، ناسخ التواریخ، ج6، ص 112 ـ 113.
137. همان، ص 237.
138. همان، ص 286.
139. همان، ص 299.
140. همان، ص 285.
141. همان، ص 289.
142. همان، ص 293.
143. همان، ص 311.
144. همان، ص 322.
145. همان، ص 350.
146. درباره شخصیت و آثار وى، ر.ک: عبداللّه موحدى، ملاحبیب‏اللّه‏ شریف کاشانى «فقیه فرزانه».
147. ملاحبیب‏اللّه‏ شریف کاشانى، تذکره‏الشهداء، ص 279 ـ 280.
148. همان، ص 270.
149. همان، ص 443.
150. همان، ص 311.
151. همان، ص 325.
152. همان، ص 312.
153. محمدمهدى حائرى مازندرانى، معالى السبطین فى احوال السبطین الامامین‏الحسن علیه‏السلامو الحسین علیه‏السلام، ج1، ص 111.
154. همان، ص 252.
155. همان.
156. همان، ص 255.
157. همان، ج 2، ص 24.
158. همان، ص 35 ـ 36.
159. همان، ص 33 ـ 34.
160. سیدعبدالعزیز طباطبایى، اهل‏البیت علیهم‏السلام فى المکتبة العربیه، ص 655، ش 839. در تأیید سخن یاد شده باید گفت که منابع متقدم که به شرح حال او پرداخته‏اند، در فهرست آثار او، از چنین اثرى یاد نکرده‏اند (ابن عساکر، تبیین کذب المفترى، ص 240 ـ 241؛ ابن‏خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج1، ص 28؛ تاج‏الدین ابى‏نصر عبدالوهاب بن على سُبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، ج4، ص 257؛ شمس‏الدین ذهبى، سیر أعلام النبلاء، ج 17، ص 353؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 30). اما نخستین کسى که این کتاب را به اسفراینى نسبت داده است، اسماعیل پاشا است به نقل از وفیات الاعیان (هدیة العارفین، ج 1، ص 8) که با مراجعه به کتاب وفیات چنین انتسابى وجود ندارد. پس از وى، یوسف الیان سرکیس (معجم المطبوعات العربیة و المعربة، ج 1، ص 436) شیخ آقا بزرگ (الذریعه، ج 17، ص 72 73)، و بالأخره سیدعبدالعزیز طباطبایى (همان، ص 654) این کتاب را به اسفراینى نسبت داده‏اند که به نظر مى‏رسد که مستند آنان تنها گفته اسماعیل پاشا باشد.
161. ص 72.
162. شهاب‏الدین احمد بن عبدالوهاب نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 20، ص300.
163. علامه عبدالحسین احمد امینى، الغدیر، ج4، ص 349.
164. قاضى طباطبایى، همان، ص 60.
165. همان، ص 221.
166. همان، ص 640.
167. ابن عساکر، تبیین کذب المفترى، ص 241؛ تاج‏الدین ابى‏نصر عبدالوهاب بن على سُبکى، همان، ج 4، ص 257؛ شمس‏الدین ذهبى، همان، ج 17، ص 354؛ شیخ عباس قمى، الکنى و الالقاب، ج 2، ص 26.
168. ابواسحاق اسفراینى، نورالعین فى مشهد الحسین علیه‏السلام، ص 19 ـ 20.
169. همان، ص 24 ـ 25.
170. همان، ص 28.
171. همان، 28 ـ 29.
172. همان، ص 48 ـ 49.
173. همان، ص 49.
174. همان، ص 50.
175. همان، ص 56.

تبلیغات